بخشی از مقاله
خلاصه
ناحيه تاريخي شهر به عنوان بافت مرکزي اکثر شهرهاي ايران ، ميراث ارزشمند معماري و کالبدي و فرهنگي به جاي مانده از گذشتگان است که در طول زمان در هويت بخشي به حيات شهري همواره نقش بارزي را ايفا نموده است . از اين رو سياست گذاري و برنامه ريزي جامع براي بهسازي، نوسازي و بازسازي بافتهاي تاريخي و معاصرسازي آن از سرفصلهاي بي - بديل مديريت شهري مي باشد. در اين راستا در اين پژوهش رويکرد توسعه درون زا به عنوان يکي از سياست هاي دستيابي به توسعه پايدار در بازآفريني بافت فرهنگي -تاريخي شهر گرگان مورد بررسي قرار گرفت . بدين ترتيب که در چارچوب رهيافت بازآفريني ، مسائل کالبدي و عملکردي بافت تاريخي با جنبه هاي اقتصادي ، اجتماعي ، ادراکي و زيست محيطي به صورت توامان مورد توجه قرار گرفت و با رويکردي جامع و همه جانبه گرا، نواحي داراي اولويت به لحاظ شاخص هاي توسعه دروني ، براي بازآفريني مشخص گرديد. تحقيق از نوع تحقيقات کاربردي-توسعه اي و روش انجام آن تلفيقي از مطالعات توصيفي ، تجربي و تحليلي ميباشد. گردآوري داده ها به صورت کتابخانه اي، بازيد ميداني (پرسشنامه و مشاهده) و اطلاعات مميزي املاک صورت پذيرفت که منجر به توليد نقشه هاي مکاني از سنجه ها، زيرشاخص ها و شاخص هاي بازآفريني از روش درون يابي (Interpolation) با استفاده از نرم افزار ArcGis، گرديد. در نهايت براي مدل سازي و ارزيابي مکان هاي مستعد به بازآفريني ، با استفاده از فرايند تحليل سلسله مراتبي (AHP)، نقشه هاي مکاني شاخص ها و زيرشاخص هاي بازآفريني ، وزن دهي و با توابع هم پوشاني مکان هاي اولويت دار جهت مداخله مشخص گرديد. نتايج پژوهش نشان داد که شاخص کالبدي بيشترين تأثير را نسبت به ساير شاخص هاي توسعه درون زا براي بازآفريني بافت تاريخي را داراست و برخلاف انتظار و اعمال سياست هاي مداخله جويانه نهادهاي متولي بافت قديم در محلات تاريخي نعلبندان و پيرامون ، مشاهده گرديد که محلات سرپير و ميخچه گران داراي ظرفيت بالاتري نسبت به ساير محلات براي مداخله با توجه به شاخص هاي بازآفريني مي باشند.
کلمات کليدي: بازآفريني، توسعه درون زا، درون يابي، تحليل سلسله مراتبي، بافت تاريخي گرگان .
١. مقدمه
سياست توسعه درون زاي شهري از سياست هاي سه گانه توسعه شهري است که در کنار ساير سياست هاي توسعه شهري شامل توسعه متصل يا پيوسته (ايجاد شهرکهاي متصل به شهر و در محدوده رسمي شهر) و يا سياست هاي توسعه شهري منفصل يا پيوسته (ايجاد شهرهاي جديد يا شهرکهاي اقماري با فاصله از شهر مادر) مطرح مي شود . در اين رويکرد توجه به حفظ ارزش هاي فرهنگي ، حفظ ثروت هاي بومي و تاريخي ، توجه به اقدام هاي کيفي به موازات اقدام هاي کمي ، مشارکت گروه هاي اجتماعي و.... مي باشد . در اين راستا رهيافت بازآفريني شهري با نگاهي نو به امر نوسازي و بهسازي بافت فرسوده به عنوان يکي از سياست هاي توسعه درون زاي شهري به دليل استفاده از ظرفيت هاي قابل توجه و بي بديل احداث مسکن ، گسترش دسترسي به خدمات شهري ، ارتقاي هويت شهري ، راه اندازي فعاليت هاي اقتصادي جديد، توسعه بازارهاي گردشگري ، ايجاد مکان هاي مناسب براي برگزاري گردهمايي محلي ، منطقه اي ، ملي و بين المللي در شهر مطرح مي گردد. علي رغم آنکه در اغلب شهرهاي ماندگار جهان ، روند پيوسته تغيير و نو شدن شهرها از دوران کهن به دوره معاصر، با حفظ اصول و ارزش هاي گذشته به چشم ميخورد، کشور ايران با سابقه طولاني و تجربيات فراوان تاريخي و قدمت بسيار در پديده شهر و شهرنشيني ، از اين جريان دورمانده است . عدم شناخت کافي از ظرفيت هاي دروني بافت هاي تاريخي و قديمي و انواع مداخلات کالبدمحور توسط نهادها و ارگان هاي متولي، بدون در نظر گرفتن جنبه هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، ادراکي و زيست محيطي، صدمات جبران ناپذيري را به ساختار بافت هاي تاريخي شهرهاي ايران وارد نموده است و مديريت شهري را با چالش بزرگي روبرو ساخته است . شهر گرگان نيز از اين قاعده مستثني نبوده و مداخلات صورت پذيرفته در چند دهه ي اخير، چهره اين بافت رو به کلي دگرگون و آن را در جرگه ي بافت هاي فرسوده شهري قرار داده است . لذا در اين پژوهش با توجه به اهميت مقوله احياء بافت هاي قديمي و تاريخي به عنوان اولين پتانسيل توسعه دروني و ابزاري در جهت دستيابي به توسعه پايدار، به نقش رويکرد توسعه درون زا در بازآفريني شهر تاريخي گرگان پرداخته ميشود و با توجه به شاخص هاي بازآفريني، ميزان ظرفيت هر يک از نقاط بافت تاريخي نسبت مداخلات بازآفرينانه مورد سنجش قرار ميگيرد. به اين ترتيب مديريت شهري ميتواند با برنامه ريزي و مديريت ، حسب ظرفيت هاي نقاط و پهنه هاي مختلف در بافت ، اولويت هاي مکاني جهت انجام مداخلات بازآفرينانه را مشخص و از هدررفت سرمايه هاي ملي جلوگيري نمايد.
٢. بيان مسئله
امروزه در اکثر شهرهاي کشورهاي در حال توسعه به ويژه در شهرهاي ايران رشد افقي ، رشد غالب شهر محسوب مي - شود اما با توجه به مشکلات و هزينه هاي کلاني که اين نوع توسعه بر شهرها تحميل مي نمايد، جريان رشد و توسعه شهر، به سمت ديگري رو نهاده که نوعي تحول در تاريخ رشد و توسعه شهر ايجاد مي کند. اين توسعه که به توسعه دروني شناخته شده است به شدت مورد اقبال مردم و مسئولين به ويژه در شهرهايي که محدوديت هاي توسعه افقي در آنها به طور جدي تر مطرح است ، قرار گرفته است . محدوده عملکردي توسعه دروني ، در بافت فرسوده و مرکزي شهرها قرار دارد. از اين رو توجه به بهسازي و نوسازي بافت مرکزي شهرکه نتيجه تمهيدات برآمده از فرسودگي کالبدي و ناهمگوني محتواي کارکردي فضا در اين بخش از شهرها (اقتصادي ، کاربرد فضا، موقعيت مکاني ، شبکه ارتباطي ) و توان محدود مديريت شهري در برخورد با بحران و در کنار آن توجه به فرصتهاي اقتصادي (مزيت مکاني ، ارتباطي ، تجاري ) در بافت مرکزي شهر در پاسخ به نيازهاي جديد شهر، ضرورتي انکارناپذير است . ناحيه تاريخي شهر به عنوان بافت مرکزي اکثر شهرهاي ايران ، ميراث ارزشمند معماري و کالبدي و فرهنگي به جاي مانده از گذشتگان ماست که در طول زمان در هويت بخشي به حيات شهري همواره نقش بارزي را ايفا نموده است . اين بخش از شهر تجلي گاه ابعاد فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي مردماني است که در دوره هاي تاريخي در اين شهر روزگار سپري کرده و هويت فرهنگي آن را به ثبت رسانده اند. چنانچه ناحيه تاريخي شهر را شناسنامه واقعي آن ناميده شود سخن به گزافي گفته نشده است . مجموعه اي که به عنوان بافت تاريخي شهر گرگان موجود و شناخته شده است ، محصول شکل گيري پيوسته و مداوم در دوره اسلامي و در طي قرن ها مي باشد که بصورت ارگانيک و درون زا رشد مي کرده است . اما آنچه که امروزه ما در اين بافت شاهد هستيم تمرکز شرايط فرسودگي کالبدي و ضعف حيات اقتصادي -اجتماعي در آن ميباشد که نشانگر مداخله حداکثري ، بدون توجه به حفظ هويت و ارزش هاي محله اي موجود است . تحولات شهرنشيني و روند شهرسازي بويژه در دو دهه اخير در شهر گرگان با تغييرات عمده در بافت هاي قديم همراه بوده است . فرسودگي بافت و پيامدهاي آن که در نهايت به از بين رفتن منزلت آن در اذهان شهروندان گرديد، در اشکال گوناگون از جمله کاهش و يا فقدان شرايط زيست پذيري و ايمني و نيز نابساماني هاي کالبدي ، اجتماعي ، اقتصادي ، تاسيساتي قابل مشاهده و شناسايي است . حال اين سؤال طرح مي شود که چگونه مي توان اين بافت مرده را به چرخه حيات شهري بازگرداند و به عنوان فرصت جبران اشتباهات گذشته در خصوص ناديده گرفتن اصول شهرسازي، زيست محيطي و توسعه پايدار از آن بهره برداري نمود.
٣. ضرورت تحقيق
شهر و بافتهاي شهري پديده هايي پويا هستند و همواره در حال رشد و نو شدن مي باشند، البته بخش هايي از اين بافت در اين فرآيند نوسازي و بروز شدن (معاصرسازي ) قرار نمي گيرند. در نتيجه همواره سياست گذاري و برنامه ريزي جامع براي بهسازي، نوسازي و بازسازي بافت هاي شهري فرسوده و قديم ضروري و توجه به سازگاري و انطباق آنها با ساختارها و ويژگيهاي کالبدي ، فرهنگي - اجتماعي ، اقتصادي، محيط زيستي و جغرافيايي که موجب توسعه پايدار شهري مي شود از سرفصلهاي بي بديل مديريت شهري مي باشد. سياست هاي غلط در اين زمينه باعث تخريب محيط و از بين رفتن سرمايه - هاي مادي و معنوي مي شود. امروزه توجه به بافت هاي قديمي و رفع ناپايداري آن ها از موضوعات محوري و جدي برنامه - ريزي شهري در جهت تجديد حيات و بازآفريني شهرها مي باشد، به گونه اي که لزوم مداخله در اين بافت ها به عنوان امري اجتناب ناپذير مطرح مي گردد. تقريبا در تمام استراتژي هاي توسعه شهري در رهيافت بازآفريني شهري ، محافظت از عرصه هاي پيراموني توسعه نيافته و بازگشت به استفاده از عرصه هاي ناکارآمد شهري ، مورد توجه قرار مي گيرد . بافت تاريخي گرگان نيز به عنوان هسته هويتي شهر در تلاطم امواج شهرسازي کالبد محور و ماشين محور اخير صدمات فراواني ديد و دچار عدم تعادل کالبدي ، اقتصادي و اجتماعي و بويژه بحران هويتي گرديد. . شرط لازم براي مداخله صحيح و موثر براي احياي بافتهاي شهري، تهيه و اجراي سياستها و برنامه هاي دقيق براي بهسازي و نوسازي و بکارگيري راهبردهاي نوين است ؛ به خصوص در مورد شهر گرگان که مي توان از زيرساخت هاي تاريخي و اجتماعي موجود در بافت تاريخي مزايايي دريافت کرده و در کاهش و تسکين پراکنش شهري به منظور دستيابي به پايداري شهري و محافظت از کيفيت زندگي شهري بهره برداري نمود. استراتژي هاي توسعه عرصه هاي ناکارمد شهري که در اين پژوهش ، بافت تاريخي گرگان مي باشد به طور واضح با برنامه ريزي شهري و اولويت هاي توسعه مرتبط مي باشند. به همين دليل سنجش ميزان ظرفيت بازآفريني نواحي بافت تاريخي و اولويت بندي آن ها براي اجراي سياست هاي توسعه اي و بازآفريني امري ضروري و ميتواند نقش انکارناپذيري در موفقيت طرح هاي احيأ و بازآفريني بافت هاي تاريخي داشته باشد.
٤. اهداف پژوهش
فرايند مطالعه ، برنامه ريزي و طراحي کاربري زمين ، هرگز نمي تواند بدون در نظر گرفتن يک هدف مشخص دنبال گردد. داشتن اهداف و مقاصد منطقي ، ابزار ضروري جهت حصول موفقيت مي باشند. اهداف و مقاصد اصلي ، اغلب با تشريح خلاصه وار اهداف جزئي تر، بيان مي گردد . هدف اصلي از انجام پژوهش حاضر بررسي "سنجش رهيافت بازآفريني دربافت هاي تاريخي با رويکرد توسعه درون زا شهري" در راستاي بالا بردن کيفيت زندگي و ارتفاء محيط زيست شهري مي باشد که با توجه به اين هدف کلي ، اهداف جزئي زير مطمح نظر است :
• احياء مجدد زندگي در بافت قديم شامل : ساخت و ساز مجدد ساختمان هاي متروکه ، ايجاد اماکن زندگي براي افراد کم سرمايه ، ساخت سيماي شهري زيبا و مناسب ، جلوگيري از گسترش بي رويه شهر به حومه .
• بهسازي، بازسازي و نوسازي بافت قديم با توجه به استعدادهاي بالقوه کالبدي، اجتماعي و اقتصادي و به عبارتي بازآفريني بافت قديم .
• اولويت بندي عرصه هاي بافت قديم جهت بازآفريني، بر اساس شاخص هاي راهبرد توسعه درون زا
• حفظ ارزش هاي فرهنگي، تاريخي، زيباييشناختي و اجتماعي در کنار توسعه درون زا و يکپارچه اجتماعي، اقتصادي و کالبدي.
٥. پيشينه پژوهش
با توجه به اينکه رشد شهرنشيني يکي از واقعيت هاي زندگي امروز است ، نيازمند به تحقيق و تفحص در اين زمينه به ويژه جنبه بهينه و مطلوب آن توسعه دروني شهرها هستيم . در ايران هنوز اقدامات و تحقيقات لازم براي رسيدن به جايگاه واقعي اين نوع توسعه صورت نپذيرفته است ، اما وجود مقالات و پايان نامه هاي متعدد نشانگر توجه متخصصان و دانشجويان به اين موضوع است . در خصوص احياء و بازآفريني بافت تاريخي و فرسوده مرکزي شهرها درسال هاي اخير در ايران و جهان ، پژوهش هاي مهمي انجام شده که از جمله آن مي توان به موارد زير اشاره کرد:
اوزلم گزي ، (٢٠٠٩)، راهکارهاي بهسازي و باززنده سازي نواحي مسکوني غير معمور و فرسوده در شهر آنکارا مورد بررسي قرار مي دهد و براي هويت بخشيدن به ساکنين اين مناطق و افزايش تجهيزات ، بازآفريني را راهبردي فضايي جهت احياء اين مناطق مي داند . پامير، (٢٠٠٧)، در کتاب "خلق يک مرکز شهري پرجنب وجوش " عوامل مؤثر بر يک مکان عمومي موفق و پر جنب و جوش را اين چنين معرفي مي نمايد: موقعيت مکان ، اندازه مکان ، برنامه ريزي مکان و طرح مکان . از نظر او يک مکان عمومي زنده و موفق بايستي جذاب و توليد کننده فعاليت پياده باشد. از نظر او يکي از راه هاي کسب موفقيت در بازآفريني ، ايجاد فعاليت تجاري و تدارک خدمات مناسب و با کيفيت مي باشد . پورجعفر و دهقاني (١٣٩٠)، در مقاله اي تحت عنوان نقش بازآفريني مناظر فرهنگي بر ارتقاي کيفيت زندگي شهروندي ، مفاهيم کيفيت زندگي شهروندي و تأثير شاخص هاي کيفيت عيني بر زندگي شهروندي در مجموعه زنديه شيراز را بررسي و رهنمودهايي مبتني بر بازآفريني ، به منظور ارتقاي کيفيت زندگي شهروندي در اين مجموعه شهري ارائه نمودند. نگارندگان اين مقاله اعتقاد داشتند که بازآفريني کاري تفريحي و تفنني نيست ؛ بلکه امري حياتي در تداوم تاريخي ، پيوستگي فرهنگي و کارکردي فضاهاي جمعي شهر است . نوريان و آريانا (١٣٩١)، درپژوهشي تحت عنوان "تحليل چگونگي حمايت قانون از مشارکت عمومي در بازآفريني شهري " وضعيت قوانين و مقررات شهري ايران در يک طرح بازآفريني شهري (احياي ميدان عتيق اصفهان ) را با قوانين و مقررات مورد استفاده در تجارب جهاني موفق بازآفريني شهري که به تقويت مشارکت عمومي منجر مي شوند، مورد بررسي قرار مي دهند. نتايج حاصل نشان مي دهد، قوانين و مقررات شهري ايران در خصوص مشارکت عمومي ، در زمينه هاي اجتماعي و مديريتي از کاستي هاي زيادي برخوردار هستند. همچنين در زمينه هاي اقتصادي و کالبدي که تا حدي با قوانين و مقررات حاصل از تجارب جهاني مطابقت دارند، دچار تغيير و تحريف شده يا ناديده گرفته مي شوند. به اين منظور، قوانين و مقرراتي چون تضمين زيان مشارکت کنندگان ، واگذاري اعتبار توسعه ، اجراي پروژه هاي مشترک، تشکيل بانک اطلاعات و نظارت بر معاملات ، پيشنهاد مي گردد . لطيفي و صفري چابک (١٣٩٢)، در پژوهشي با عنوان "بازآفريني مفهوم محله در شهرهاي ايراني اسلامي بر پايه اصول نوشهرگرايي" به دنبال معاصرسازي ارزش هاي گذشته محلات شهري به علت عدم کارايي کاربريها و زيرساخت هاي موجود در برابر توسعه هاي جديد شهري ميباشد تا بتواند به اهداف موردنظر که احياي ساختار کالبدي، بازگشت ساکنين و هويت بخشي محلات دست يابند. بحريني و همکاران (١٣٩٢)، در بررسي سيرتحول رويکردها و سياست هاي نوسازي شهري از نخستين اقدامات در چارچوب بازسازي تا بازآفريني شهري پايدار، عوامل مؤثر بر دگرگوني ها را از حدود نيمه دوم قرن بيستم ميلادي تا کنون استخراج ، طبقه بندي و مورد تحليل قرار دادند. نتايج حاصل از پژوهش بيانگر آن هستند که رويکرد يکپارچه ، کاربرد مفهوم مشارکت در همکاري بخش هاي خصوصي و دولتي ، تأکيد بر هويت محلي و حس مکان ، شهرها به عنوان مکان هاي رقابتي ، محيط هايي به لحاظ اجتماعي همه شمول و به لحاظ اقتصادي شکوفا و عرصه هاي عمومي سرزنده از اهم مؤلفه ها و معيارهاي بازآفريني شهري پايدار با اولويت پايداري اجتماعي مي باشند .
٦. فرضيه ها
فرضيه (Hypothesis) را حدسي منطقي و عقلي براي نتيجه تحقيق دانسته اند . فرضيه چارچوبي براي تجزيه و تحليل و تفسير اطلاعات جمع آوري شده و نتيجه گيري از آن ارائه مي دهد . بر اين اساس فرضيه پژوهش به شرح ذيل ميباشد:
١- به نظر ميرسد شاخص ادراکي -زيباييشناختي نسبت به ساير شاخص هاي راهبرد توسعه درون زا نقش موثرتري در بازآفريني بافت قديم دارد.
٢- به نظر ميرسد محله نعلبندان و محله ملل در بين محلات شش گانه در بافت قديمي و تاريخي گرگان به لحاظ شاخص هاي راهبرد توسعه درون زا در اولويت احيا و بازآفريني قرار دارد.
٧. روش تحقيق
تحقيق از نوع تحقيقات کاربردي-توسعه اي و روش انجام آن تلفيقي از مطالعات توصيفي، تجربي و تحليلي است که براي رسيدن به اهداف تحقيق از آنها استفاده ميشود. براي بالا بردن ضريب دقت تحليل و تبيين شاخص ها از نرم افزارهاي آماري و تحليلي استفاده شده است . تدوين شاخص هاي مؤثر در انتخاب پهنه مطلوب براي توسعه درون زا بر اساس فرآيند زير انجام گرفته است :
١- بررسي مزايا و از سوي ديگر موانع و مشکلات اجراي توسعه درون زا درپنج حوزه اصلي کالبدي، اجتماعي،
اقتصادي، ادراکي-زيبايي شناختي و زيست محيطي بر مبناي مرور تجارب داخلي و خارجي.
٢- تبيين اجزاي راهبرد موفق توسعه درون زا در بازآفريني بافت قديم .
٣- بررسي تجارب جهاني و داخلي بازآفريني شهري در توسعه درون زاي بافت هاي قديمي و تاريخي شهري.
بر اساس فرآيند يادشده تعداد دوازده شاخص اوليه راهبرد توسعه درون زا در بازآفريني شهري در قالب پنج معيار کالبدي-عملکردي، ادراکي-زيبايي شناحتي، اقتصادي، اجتماعي-رفتاري و زيست محيطي و در تطابق با معيارهاي موجود در مرور پيشينه و تجارب داخلي و خارجي انتخاب گرديد. سپس بر اساس نظرات و اطلاعات دريافت شده از متخصصان برنامه ريزي شهري و شهرسازي در ارتباط با اهميت هر يک از شاخص ها، در اولويت بندي مداخله پهنه هاي مورد مطالعه ، شاخص ها منتخب مورد پالايش و با شاخص هاي کيفيت محيط شهري ادغام گرديد. در ادامه به منظور افزايش دقت و نيز سهولت در تصميم گيري، ارزيابي شاخص هاي اوليه با چهل و دو ريزسنجش صورت پذيرفت . پس از تدوين شاخص ها و زيرشاخص هاي نهايي، شناخت بافت قديم گرگان در شش پهنه کدگذاري شده که در مطالعات شرکت عمران و مسکن سازان استان گلستان در اين بافت بر اساس مشترکات کالبدي و اجتماعي- اقتصادي در سال ١٣٩٠ لحاظ گرديده بود، جهت انتخاب مکان هاي مطلوب در پهنه ها براي بازآفريني صورت پذيرفت .
براي ارزيابيشاخص ها، جمع آوري اطلاعات به شيوه هاي مختلف و از منابع متفاوت انجام شده است که مطالعات کتابخانه اي، پيمايش در بافت قديم ، مصاحبه با ساکنين ، پرسش نامه و تهيه اطلاعات از طرح جامع ، طرح تفصيلي شهر گرگان و اطلاعات مميزي املاک بافت تاريخي، از آن جمله بوده اند. واحد تحليل در اين تحقيق سرپرست خانوار مي باشد.
بر اساس تعداد خانوار موجود در هريک از شش پهنه کدگذاري شده ، حجم نمونه مشتمل بر٣١٠ خانوار (فرمول کوکران ) به نسبت تعداد خانوارهاي موجود در هر پهنه تقسيم گرديد. سپس جهت توزيع متوازن و پراکنش مناسب پرسشنامه ها در سطح پهنه ها، هر پهنه بر اساس ميزان مساحت به چند قطاع تقسيم گرديد. در نهايت با استفاده از نقشه محلات پارسل هاي هر قطاع با پراکنش مناسب و روش نمونه گيري ساده انتخاب و پس از تدقيق ميداني پرسش نامه ها بصورت پرسش و پاسخ حضوري ، اطلاعات در قطاع هاي نمونه تکميل گرديد. به اين ترتيب اطلاعات سرپرست خانوار داراي مختصات مکاني گرديد. براي تجزيه و تحليل تکميلي اطلاعات و ظرفيت سنجي محلات بافت تاريخي گرگان ، با توجه به کيفي بودن اطلاعات ، با بهره گيري از تکينک هاي درون يابي، هم پوشاني و تحليل سلسله مراتبي در نرم افزارهاي Arc Gis و Expertchoice محلات شش گانه بافت قديم مورد ارزيابي گرفت و نقاط مستعد بازآفريني با توجه به اولويت هاي وزني تعيين شدند.
٨. درون يابي و استفاده از تحليل سلسله مراتبي در هم پوشاني
به منظور دست يابي به اطلاعات کل بافت تاريخي، ابتدا اطلاعات مميزي کل قطعات بافت قديم در کنار اطلاعات کيفي بافت که به وسيله پرسش نامه از سرپرستان حجم نمونه جمع بندي گرديد. سپس ارزش هاي به دست آمده کمي و با روش درون يابي (Interpolation) به کل بافت تعميم داده شد و در قدم بعدي ارزش ها با يکديگر تلفيق و فرايند مدل سازي صورت پذيرفت . به اين ترتيب که براي هر سنجه با توجه به اطلاعات حاصل از درون يابي داده هاي نمونه يا اطلاعات مميزي کل بافت ، نقشه اي حاوي اطلاعات کمي و کيفي توليد گرديد. سپس از تلفيق و هم پوشاني نقشه هاي سنجه ها، نقشه زيرشاخص ها به تفکيک توليد گرديد. از آن جاييکه ميزان اهميت هر يک از زيرشاخص ها در تعيين شاخص هاي بازآفريني متفاوت ميباشد؛ از تکنيک تحليل سلسله مراتبي با استفاده از نظرات کارشناسان شهرسازي و ميراث فرهنگي براي وزن - دهي زيرشاخص هاي بازآفريني استفاده گرديد و نقشه هاي هم پوشاني براي هر شاخص با توجه به اعمال ضريب اهميت زيرشاخص ها توليد شد. اين روند براي توليد نقشه نهايي اولويت هاي مکاني بازآفريني نيز اعمال گرديد و با استفاده از تکنيک تحليل سلسله مراتبي، ابتدا وزن هر يک از شاخص ها در بازآفريني تعيين و سپس نقشه هم پوشاني شاخص ها با توجه به اعمال وزن آن ها، توليد گرديد. نقشه نهايي توليد شده حاوي اطلاعات کمي و کيفي همه قطعات موجود در بافت و به تفکيک محلات در خصوص بازآفريني ميباشد. به طوريکه همه نقاط بافت قديم با مختصات مشخص در نقشه ، حاوي اطلاعات کمي در خصوص ميزان ارزش آن مکان در بازآفريني گرديدند.
در ادامه براي اولويت بندي محلات جهت مداخلات بازآفرينانه و انتخاب محله هاي مناسب تر براي بازآفريني، محلات به تفکيک ارزش هر شاخص بازآفريني رتبه بندي شدند. سپس با توجه به وزن هرشاخص در بازآفريني و اعمال ضريب اهميت آنها در هم پوشاني ، رتبه محلات براي اجراي سياست هاي بازآفريني مشخص شد.
٩. شناخت محدوده مورد مطالعه
شهر استارآباد يا گرگان امروزي مرکز استان گلستان و دومين شهر بزرگ شمال شرق کشور، از جنوب به دامنه هاي سرسبز سلسله جبال البرز شرقي و استان سمنان و از شمال به شهرستان آق قلا و ترکمن صحرا و از غرب به شهرستان علي آباد کتول محدود ميشود، شکل ١.
شکل ١- موقعيت شهر گرگان در تقسيمات سياسي- مأخذ: اداره کل آمار و اطلاعات و GIS استانداري گلستان
ارتفاع متوسط شهر گرگان از سطح دريا ١٥٥ متر (بيش از ٢٥٠ متر ارتفاع در جنوب و کمتر از ١٠٠ متر در شمال ) است . اين شهر در ٥٤ درجه و ٢٤ دقيقه تا ٥٤ درجه و ٢٨ دقيقه طول شرقي و ٣٦ درجه و ٤٩ دقيقه عرض شمالي در دامنه شمالي رشته کوه البرز گسترده شده است . محدوده مورد مطالعه در بخش شمال غربي گرگان ميباشد که با توجه به ضوابط مصوب شوراي عالي معماري و شهرسازي ايران جزء حوزه هاي فرسوده شناسايي شده در شهر ميباشد. اين محدوده با مساحتي حدود ١٥٧ هکتار منطبق بر حصار قاجاري شهر گرگان ميباشد و داراي مصوبه کميسيون ماده پنج و ضوابط مرتبط با بافت هاي قديمي نيز است . بافت قديم گرگان از محلات ميخچه گران ، سرپير، نعلبندان ، سرچشمه ، سبزمشهد، درب نو، دوشنبه اي، ميرکريم ، ميدان عباسعلي، باغ پلنگ ، ملل و شيرکش تشکيل شده است و جمعيت ساکن در اين محدوده نيز براساس آخرين اطلاعات به دست آمده ١٤٨١٢ نفر ميباشد.
١٠. مباني نظري
بافت تاريخي ميتوان همان هسته اوليه شهر دانست و به عبارت ديگر، فقط بافتي را که يادگار قرن ها، يعني از ابتدا تا حال شهرسازي را در خود دارد بافت تاريخي مينامند . در تلاش براي احياء مناطق تاريخي ، بايد متوجه روند فرسودگي بود و آن را درمان کرد و به اين ترتيب ، حيات اقتصادي بناهاي تاريخي را تداوم بخشيد. اما وجود ضوابط حفاظت گوناگون و ساير مقررات شهرسازي ، ممکن است نوسازي بناها و ساخت و ساز جديد را محدود کرده و يا حتي از آن جلوگيري کنند . استفاده مجدد از اراضي شهري و نيز بازيافت اراضي
(Land Recycling) مفهومي است که در حال حاضر در اغلب دولت هاي محلي به فراموشي سپرده شده است . درحالي که مي تواند پتانسيل عظيمي براي توسعه شهر ايجاد نمايد . از منظر اقتصادي مي توان چنين عنوان نمود که اهداف توسعه درونزا در اين محور عمدتا با مباحث مربوط به مهندسي ارزش مرتبط است . مهم ترين اهداف در مهندسي ارزش افزايش ميزان مطلوبيت نهايي خدمات نسبت به تسهيلات و افزايش ميزان سوددهي در بازار رقابتي است . رويکرد توسعه درونزا، شرايط جغرافياي بومي ، فرهنگ - هاي محلي و توان هاي محيطي را در اولويت قرار مي دهد و با ايجاد اين نوع توسعه مي توان باعث رشد شاخص هاي زندگي و بالا رفتن کيفيت زندگي در محله هاي يک شهرگرديد . توسعه درونزا با يک طراحي مناسب مي تواند يک نوع جديد توسعه با ساختار مختلط سکونتي و ساکناني با سطوح مختلف درآمدي باشد، چرا که اين نوع توسعه سعي دارد تا فاصله - هاي موجود بين محلات را از طريق رعايت عدالت اجتماعي بکاهد . از جنبه کالبدي توسعه بين بافتي ، بهسازي ساختمان هاي تاريخي و حفاظت از عناصر نشانه اي و يا ميدان هاي عمومي شاخص را نيز در بر مي گيرد و اين ها به منظور حفظ و ارتقاي خصوصيات محله انجام مي شوند . بازآفريني شهري ، يکي از سياست هاي توسعه درون زاي شهري است و در حقيقت بکارگيري توان هاي بالقوه و بالفعل موجود در برنامه ريزيهاي شهري ميباشد . بازآفريني شهري نگرش و اقداماتي جامع و يکپارچه براي حل مشکلات شهري منطقه ي هدف عمليات است که در نهايت به يک پيشرفت پايدار اقتصادي، کالبدي، اجتماعي و محيطي خواهد انجاميد . تعريف متأخر از بازآفريني شهري ميتواند حاوي تمام ويژيگيهاي اساسي بازآفريني باشد. اين تعريف همچنين دعوت به انديشيدن در خصوص رفع مشکلات از طريق راه هاي هماهنگ و همين طور تمرکز بر مناطق کانوني اصلي مشکلات مينمايد . «بازآفزيني شهري» گامي فراتر از مقاصد، آرزوها و دستاوردهاي «نوسازي شهري»، «توسعه شهري» و «بازرنده سازي» است ؛ فراتر از «نوسازي شهري» که کوآچ از آن به عنوان «فرايند تغييرات کالبدي بنيادين » نام ميبرد . بر اساس ماهيت بازآفريني شهري، اهداف آن را ميتوان به شرح زير بيان نمود:
• اهداف اقتصادي: جذب سرمايه گذاري، ايجاد اشتغال ، نو شدن اقتصاد شهر، بهبود توزيع ثروت .
• اهداف اجتماعي: جذب نهادها و سازمانهاي آموزشي و پژوهشي، رسيدن به ارزشها و ترجيحات جامعه و گروه هاي مختلف اجتماعي، سازماندهي مجدد سازوکارهاي انطباق تصميم با مردم سالاري، افزايش ميزان فضاي همکاري و مشارکت ، توجه به تعاملات ميان سازمانها و نهادها و روابط دروني آنها .
• اهداف محيطي: ارتقاي محيط زيست ، مبارزه با آلودگيها؛
• اهداف کالبدي: درمان مشکل فرسودگي کالبدي، توسعه زيرساخت هاي محلي و فراهم ساختن امکانات سکونت در شهر، توجه به ميراث هاي معماري (در هسته هاي تاريخي) و گردشگري شهر.
مباني نظري اين رويکرد بر نگهداري منابع در حال و آينده از طريق استفاده بهينه از زمين و وارد کردن کمترين ضايعات به منابع تجديدناپذير مطرح است . اين نظريه راه رسيدن به اين اهداف را اتخاذ سياست کاربري صحيح و محافظت از زمين و کنترل کاربريها ميداند . با توجه به تبلور عيني انواع رويکردهاي حاکم بر سياست ها و برنامه هاي بهسازي و نوسازي شهري در سالهاي اخير ميتوان ابراز کرد عمران بافت هاي تاريخي مستلزم نگرشي چندسويه و ترکيبي است که حاصل آن ميتواند به صورت «نظريه توسعه پايدار با تأکيد بر توسعه درونزاي شهري» باشد. استراتژي توسعه ي درونزا شرايط جغرافياي بومي، فرهنگ هاي محلي و توانهاي محيطي را در الويت قرار مي دهد. براساس اين استراتژي ضمن توجه به شرايط و امکانات هر شهري نيازهاي کنوني و آيندگان مدنظر قرار ميگيرد. همچنين اين الگو با حفظ محيط زيست کل شهر، شرايط زيستي مطلوب را در تمام بخش هاي شهري براي همه شهروندان فراهم مي آورد .
١١. تدوين شاخص هاي بازآفريني
براي تدوين مؤلفه هاي مرتبط با بازآفريني پايدار در محلات از ديدگاه صاحب نظران ، ميتوان با شناخت اصول معرفي شده توسط صاحب نظران مختلف در خصوص توسعه دروني، بازآفريني و محلات و اجتماع پايدار مؤلفه هايي را مرتبط با هر کدام از نظرات ، در جهت استخراج و دسته بندي شاخص هاي بازآفريني انتخاب کرد. آنچه که از بررسي اين دسته بندي ها مشخص مي گردد، فصول مشترکي است که در ديدگاه هاي صاحب نظران مختلف وجود دارد. در عين حال که هر کدام از آنها به وجوهي از آن اشاره کرده اند که اين نيز مي تواند ناشي از تفاوتها در شرايط محلي و اصول تفکرات آنها با يکديگر باشد. مهم ترين مرحله در تحليل و سنجش رهيافت بازآفريني ، بعنوان آخرين رويکرد توسعه پايدار در بافت هاي قديمي و ايجاد اجتماعي پايدار، انتخاب شاخص هاي توسعه درون زا، متناسب با مکان مورد مطالعه که شرايط مناسب را براي اعمال سياست هاي بازآفريني و رشد از درون داشته باشد؛ بدين صورت که اولا تمام ابعاد مورد نظر در تحقيق را در برگيرد، ثانيا متناسب با سطح مطالعه و روش مورد استفاده تعديل گردد؛ لذا هر شاخص بايد با هدف خاص در طرح گنجانده شود و بيان آماري مناسبي از ابعاد مورد نظر در تحقيق نمايش دهد. بنابراين شاخص ها بايد تحت يک چارچوب نظري مشخص تعيين گردند. از آنجاييکه در اين پژوهش هدف از توسعه در بافت قديم ، توسعه درون زا و بازآفريني شهري پايدار در جهت توليد مکان پايدار مي باشد، سعي شده است تا چارچوب مناسبي جهت تعيين شاخص هاي پيشنهادي جهت اولويت بندي محلات قديمي براي بازآفريني و ايجاد مکان پايدار مشخص گردد. در جدول ١ جمع بندي مؤلفه هاي مرتبط با انتخاب اراضي مناسب جهت بازآفريني در راستاي ايجاد محلات پايدار، از ديدگاه صاحب نظران به تفکيک مشخص شده است .
جدول ١- مؤلفه هاي انتخاب اراضي مناسب جهت بازآفريني مطابق با ادبيات جهاني و داخلي
١١. يافته ها
در تعيين اولويت هاي مکاني بافت قديم جهت بازآفريني ، پنچ شاخص کالبدي ، اجتماعي ، ادراکي ، اقتصادي و زيست محيطي شناسايي گرديد. براي ارزيابي اين شاخص ها، ابتدا زيرشاخص هايي در نظر گرفته شد و سپس سنجش هر يک از زيرشاخص ها توسط سنجه هايي، در قالب اطلاعات مميزي همه املاک بافت تاريخي و پاسخ هاي سرپرستان حجم نمونه در خصوص محله مورد سکونت ، صورت پذيرفت . شکل ٢ شاخص ها و زيرشاخص هاي توسعه درون را براي اولويت بندي اراضي مناسب براي بازآفريني در بافت قديم گرگان را نمايش ميدهد