بخشی از مقاله
عدالت جنسیتی از دیدگاه تعالیم اسلامی
چکیده:
عدالت جنسیتی به معنای رعایت تناسب زنان و مردان در دسترسی به همه امکانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است به گونه ای که در حق هیچ کدام ستم یا اجحافی نشود. هدف از این نوشتار تبیین دیدگاه اسلامی و شاخصه های عدالت جنسیتی است که در این مقاله به روش کتابخانه ای مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در اسلام درحالیکه تفاوت ها نادیده گرفته نشده، تبعیض هم تجویز نمی شود. عدالت جنسیتی مثل سایر مقوله های عدالت نیازمند اصول و مبانی، شاخصها و حوزه های گوناگونی است و با عقل ابزاری، مادی گرائی، منفعت طلبی و حتی جنسیت گرائی نمی توان به آن نائل شد. تنها راه سعادت دو جنس زن و مرد هماهنگی با قوانین خلقت است که در کتاب شریعت اسلام متجلی شده است.
کلید واژه: جنسیت، اسلام، عدالت جنسیتی، تفاوت جنسیتی
-1مقدمه
جهان کنونی با پیشرفت علم و تکنولوژی و به تبع آن پیشرفت ارتباطات انسانی و ابزار اطلاع رسانی مواجه است. در این عصر شاهد قد علم کردن نوعی جنبش هستیم که نیمی از جمعیت کر ه زمین یعنی زنان را مخاطب قرار داده و آنان را به مطالبه
حقوق از دست رفته خود و ارائه راهبردهای گوناگون به منظور احیای حقوق انسانی خود، فراخواند و نقطه شروع کار خود را به طرح مباحث زنان، جنس و جنسیت، تفاو تهای جنسیتی، نابرابری جنسیتی و ستمگری جنسیتی قرار داد.[3]
از آنجا که یکسو نگری به زن در جوامع غربی و شرقی با شدت و ضعف وجود داشت، این نگرش علاوه بر گسترش محتوای خود در حیطه های متافیزیک، معرفت شناسی و ارزش شناسی در قلمرو جغرافیایی نیز توفیقات زیادی حاصل کرد و به سرعت در جهان شیوع یافت و با نام فمینیسم کالبدی از اندیشه را پی ریزی کرد که به وضوح بر تمام ابعاد زندگی زنان و حتی
مردان در جهان غرب و تا حدودی درکشورهای دیگر تأثیر گذاشت و آسیب شناسی در کشورهای غربی بلافاصله صورت گرفت. با توجه به تعاملات ایران با دیگر کشورها بالتبع شاهد نفوذ و رسوخ افکار و دستاوردهای فمینیستی به کشور خواهیم بود، زیرا هر زمان موضع گیریهایی در مقابل اسلام صورت می گیرد و موضوع زن و مسائل مرتبط با آن، کانون این موضع گیری را تشکیل می دهد که خواسته یا ناخواسته نشانه هایی از تضییع حقوق زن در همه جوامع و حتی درجامعه معاصر ما به چشم می خورد و عده ای ناآگاه آن را نتیجه نظام اسلامی می دانند. علیرغم سفارش اکید اسلام بر رعایت حقوق زنان، متأسفانه زن در همه جوامع دچار ستم و کمبودهایی است که بر او تحمیل می شود.[10]
دین اسلام نگرشی مساوات طلبانه نسبت به هر دو جنس دارد، همچنین به لحاظ هویت تاریخی از یک سو و توجه به اصل کرامت انسانی از سوی دیگر، تنها مکتبی که به زن شخصیت داده و برای وی ارزش و اعتبار اجتماعی قایل شده و به واقع عدالت جنسیتی را پاس داشته، اسلام است. این مهم از رهگذر توجه به مسئولیتهای سنگین ناشی از قدرت و توان زن که به او در این آیین الهی عطا شده، قابل فهم و درک است. این اهتمام از این حیث قابل تامل می نماید که به رغم عدم حضور مستقیم زن در عرصه عمومی و تصدی همه مسئولیتهایی که مردان به تناسب توانمندی های خاص خود عهده دار آن می شوند، اما کارآمدی زن در این غیبت ظاهری را از نظر دور نداشته است. همچنین در حالی که در نظریه فمنیسم هرگونه مکمل بودن زن و مرد مردود است، اسلام با تاکید بر نقشهای اجتماعی متفاوت برای زنان و مردان به آن اصرار می ورزد.[11] شناخت هویت زن و مرد از دو زاویه ممکن است: الف) هویت شناسی جوهری، نهادی و ذاتی که جغرافیای وجودی آنان را از بعد انسان بودن و انسانیت مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. ب)هویت شناسی صنفی و جنسی که هر کدام از آنها را به صورت اعراض وجودی، جغرافیای طبیعی آنها مورد کاوش و پژوهش قرار می دهد که ریشه تفاوت های طبیعی و جنسیتی را در نحوه آفرینش و خلقت آنها بر اساس عدالت و حکمت الهی پی جویی می نماید و تفاوت را در تناسب میان زن ومرد می بیند.[6]
در شخصیت حقیقی و هویت شناسی ذاتی و سرشتی آنها "انسانیت" ملاک و معیار است و تک سرشت هستند و در شخصیت حقوقی و هویت شناسی عرضی و اعتباری ریشه تفاوتها در "تناسب" است و مبنای آن آفرینش و طبیعت آنهاست که نشانه نقص و کمال یکی از آنها و برتری آنها با هم نیست؛ تا تساوی را بپذیرد و تشابه را نه.[13]
بنابراین به نظر می رسد در فهم و داوری پیرامون "عدالت جنسیتی" اولا، باید بین انسان بودن زن و مرد و معیار انسانیت قبل از این که زن یا مرد باشند، تفکیک قائل شد، تا تمیز بین هویت حقیقی و حقوقی یا حقیقت و تعین و تشخص وجودی آنها صورت گیرد و سخن از تساوی یا تفاوت در چنین نگاه و نگره ایی رخت بربندد .ثانیًا، با فهم تک سرشتی بودن آنها ریشه تفاوت ها را در تناسب و آن هم کتاب خلقت جستجو کرد و تشابه را جانشین تساوی نکرد ثالثًا، مفهوم و مبنای "عدالت" و "جنسیت" را شناخته و به داوری و ارزش گذاری پرداخت.
-2تئوری و پیشینه تحقیق
مفهوم شناسی عدالت عدل به معنای دادگری، انصاف، حد متوسط میان افراط و تفریط مقابل ظلم و جور است. عدالت به معنای هر چیزی را در جای
خود قرار دادن است.[5] عدالت به معنای دادن حق هر صاحب حقی به اوست [4]، اعطای حق هر صاحب حقی به او بدون ظلم یا تظلم به کسی.[7] معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم شمارند، همین معنی از عدالت است .[14]
درنگرش اسلام عدالت به معنای بهره بردن هر موجودی به اندازه قابلیت و استحقاق خویش است. هر موجودی در هر مرتبه ای از وجود، صاحب استحقاق خاصی از حیث قابلیت کسب فیض می باشد و از آن جائی که ذات مقدس خداوند، کمال مطلق و فیاض علی الاطلاق است، می بخشد و امساک نمی کند، اما به هر موجودی از وجود یا کمال وجود آنچه که برای او ممکن است، می بخشد .[12]
بعضی از متفکرین اسلامی، مقصود از تساوی بین زن و مرد را همان معنای عدالت، یعنی " اعطاء کل ذی حق حقه" می دانند و زن و مرد را از موهبت های الهی به یک اندازه واحد برخوردار نمی دانند .آیه االله سید محمد حسین طهرانی مقصود از تساوی میان زن و مرد را این چنین مطرح می نماید: در مدینه فاضله انسانی، باید مراعات حال ضعیف و قوی، جاهل و عالم، نیازمند و بی نیاز شود و هر فطرتی براساس بنای اولیه و اصلی آن مورد نظر و ملاحظه قرار گیرد و مواد حیاتی لازم، برحسب احتیاج و درجه نیازمندی به آن اعطا شود و این همان مساوات صحیح و واقعی است و بر این پایه و اساس، اسلام احکامش را در مورد سود و زیان زن، ساری و جاری کرده است و چیزهایی را که به نفع او و یا بر عهده اوست، همانند و برابر قرارداده است، البته با حساب دقیق و حفظ موقعیت فطری که خداوند تبارک و تعالی در دایره اجتماع، همراه مرد از تناکح و تناسل به او اعطاء فرموده است. اقتضای فطرت در تساوی وظایف و حقوق اجتماعی بین افراد است که به هر صاحب حقی، حقش (به اندازه ظرفیت) داده شده و تساوی این نیست که در مقدار و چگونگی و قدرت و مکان و سایر جهات و اعراض با هم برابر باشند. بنابراین، از نظر ایشان، تساوی به معنای برابری نیست، بلکه تساوی به معنای حفظ آن چیزی است که در هر فردی از افراد جامعه از خصوصیات فطری و آثار لازمه خلقت و شئون مختلف حیات وجود دارد، نه مسائل اعتباری موهوم و قراردادهای اعتباری .[8]در اندیشه افلاطون در یونان باستان، عدالت به معنای تناسب با طبیعت و فضایل دیگر و حد وسط نقطه تعادل سه قوه خرد، غضب و شهوت در انسان می باشد. در سطح اجتماعی نیز از دیدگاه وی عدالت به مفهوم تناسب و قرار گرفتن افراد جامعه در طبقات خاص خود است. یعنی در طبقات فرمانروایان، نگهبانان و توسط مردم. از نظر ارسطو عدالت به معنای معامله برابر با افراد برابر و معامله نابرابر با افراد نابرابر است به تعبیر دیگر توزیع امکانات و مناصب بر اساس شایستگی و لیاقتها است. اما در اندیشه امام علی (ع) عدل به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای خویش است به همین جهت حضرت عدالت را یک تدبیر عمومی می دانند که همه مردم را در بر می گیرد که از جود و بخشش نیز برتر و شریف تر است. در میان اندیشمندان مسلمان نیزهمین معناتقریبًا مورد قبول است. بنابراین بر خلاف دیدگاههایی که در دوران مدرنیته عدالت اجتماعی به مثابه برابری و مساوات تلقی شده مانند کارل مارکس، در اندیشه اسلامی این معنا دیده نمی شود و با ریشه لغوی عدل نیز ناسازگار نمی باشد.[1]
بنابراین عدالت به معنای اعطاء به افراد به میزان ظرفیت و نیازشان است. به طور مثال یک پارچ و یک لیوان که گنجایش یکسان ندارد، اگر به یک میزان آب در آن دو بریزیم، عدالت نیست بلکه برای کامل دادن سهم هر یک باید به میزان گنجایششان در آنها آب بریزیم. پس برابری تنها در صورتی عدالت است که شرایط یکسان و استحقاق ها یکی باشد. بنابراین هر یک از دو عبارت زیر ظلم به حساب می آید:-1 نابرابری در شرایط برابر -2 برابری در شرایط نابرابر .[4] بنابراین یکی از
متداولترین معانی عدالت، مساوات و برابری است. لکن باید توجه داشت که این معنا به همراه رعایت استحقاق ها و دادن حق به سزاوار آن است.
مفهوم شناسی جنسیت واژه جنسیتٌ در ادبیات مطالعات زنان برای اشاره به ویژگیهایی به کار می رود که در نتیجه تاثیر عوامل اجتماعی و
فرهنگی در هر یک از دو جنس مرد و زن به طور متفاوت بروز می کند و در مقابل از واژه جنسٍ ویژگیهای زیست شناسی متفاوت مرد و زن است. در روانشناسی نیز نقش جنسیَ مجموعه ای از رفتارها و گرایشهای فرد است که با جنسیت وی هماهنگ باشد. به عبارت دیگر نقش جنسی به رفتارهای ویژه دختر و پسر بر می گردد و مواردی نظیر عاداب و رسوم، الگوی لباس، انتخاب اسباب بازی و نوع بازی را در بر دارد. برخی تعریف گسترده تری از نقش جنسی کرده اند: آنچه در متن یک فرهنگ به عنوان خصایص مردانه یا زنانه با جنسیت شخص مطابقت دارد نقش جنسی نامیده می شود.[1]
زن و مرد از حیث فیزیولوژیک-بیولوژیک تفاوت هایی دارند که با نگاه های معرفت شناختی، جامعه شناختی و روان شناختی از یک طرف و سویه های تاریخی -عینی ایی که این تفاوت ها بر جای گذاشته و در جهان بینی افراد و مکاتب فکری و اجتماعی تأثیر گذاشته است؛ از طرف دیگر به تدریج به تفکیک ماهوی و حقیقی جنس مرد از زن یا تفکیک جنسیتی منتهی شده است و در نتیجه پیامدهای اجتماعی -حقوقی در ابعاد مختلف بر جای گذاشت که دو نگاه افراطی و تفریطی را بر جوامع بشری حاکم ساخت و تأثیری عملی یا کارکرد نگاه افراطی ظلم بزرگی در حق زنان و تضییع حقوق اجتماعی و خانوادگی آنها شد و نگاه تفریطی نیز ظلم دیگری را بر زن تحمیل کرد و او را ابزاری در اختیار نظام های سلطه و قدرت و ثروت قرار داد و در هر حال رویکردهای غربی قدیم و مدرن و جدید به ظلم بر زن انجامید و رویکردهای شرقی نیز زن را از ظلم و استثمار بی بهره نگذاشت؛ البته در این میان نگاه اسلامی در جهان شرق نگاهی متفاوت و رویکردی ویژه را وارد ادبیات زنان و گفتمان های اجتماعی کرد و اصل را بر تفکیک بین شخصیت حقیقی و حقوقی زن قرار داد و مبانی ویژ ه ایی را از حیث فطرت و خلقت برای نظام حقوقی زن
æ مرد پی ریزی کرده است و بین تشابه و تساوی را نیز جدا ساخته و تساوی را پذیرفته و تشابه را نفی کرده است؛ زیرا اگر چه زن
æ مرد از جهات مختلف مشابه یکدیگرند، اما از جهات متعدد دیگر نیز طبیعت متفاوتی دارند و حتی طبیعت متضادی با یکدیگر دارند .بنابراین در جهات بسیاری از حیث حقوقی و تکلیفی و مجازات ها وضع غیر متشابهی دارند و تفاوت های فکری و ذاتی و تفاوت های غریزی و طبیعی دارند که ندیدن آنها خود ظلم و تبعیض زا خواهد بود؛ پس باید اولا، به هویت شناسی زن و مرد پرداخت؛ثانیًا، در مقام ارزش گذاری، جنسیت را حذف و مرد را جنس اول و زن را جنس دوم قرار نداد؛ثالثًا، پس از تفکیک شخصیت حقیقی و حقوقی آنها که بر اساس خلقت و طبیعت و غریزه آنهاست تکالیف و حقوق آنان را تعریف کرده و تحقق بخشید و جنسیت را از ملاک ارزش گذاری خارج ساخت که در نگاه اسلامی معیارهای شرافت و برتری و موازین ارزش گذاری، "انسانیت" آنها است.[6]
ترابط "هویت انسانی"، "جنسیت طبیعی و اجتماعی"