بخشی از مقاله
مبانی نظری اضطراب فراگیر
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی مبانی نظری اضطراب فراگیر می باشد.بر این اساس روش تحقیق به کار رفته در پژوهش توصیفی و از نوع کتابخانه ای می باشدکه به بررسی و تبیین نظرات طرفداران روان کاوی ، آمادگی های فرهنگی ، زیست شناختی ، انسان نگر وهستی نگر، شناختی ورفتاری در باره ی اضطراب فراگیر پرداخته شده است . اضطراب به منزله ی بخشی از زندگی هر انسان ، در همه ی افراد در حدی اعتدال آمیز وجود دارد ودر این حد به عنوان پاسخی سازمان یافته تلقی می شودبه گونه ای که می توان گفت ، » اگر اضطراب نبود همه ی ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم )«استیفن ، . ( 1982 رفتاری نگرها عقیده دارند که افراد مبتلا به اضطراب فراگیر ابتدا از راه شرطی شدن ترس را می آموزند و سپس با اجتناب از پاره ای از اشیا ی موقعیتها یا رویدادها را فرا می گیرند . طرفداران تاثیر آمادگی های فرهنگی بر اضطراب فراگیر چنین استدلال می کنند والدین ، همکلاسی ها ، دوستان وتجربه های سالهای اولیه زندگی به ما می آموزند که پاره ای از اشیا یا موضوع ها به منزله ی منابع خطر واقعی به شمار می روند و همین یادگیرها در بعضی از افراد زمینه های بروز حالات اضطرابی را به وجود می آورند. طرفداران آمادگی های زیست شناختی بر این باورند که گرایشهای پایدار ترس در خلال قراین تحول نوعی ، به صورت ژنتیک انتقال می یابد ( مارکس وتوینا 1990 ، اوهمن . (1993
نظریه روان کاوی منبع اضطراب فراگیر را تعارض ناهشیار من با تکانه های نهاد می داند .این تکانه ها که معمولا" ماهیت جنسی یا پرخاشگری دارند می کوشند ابراز شوند اما من به خاطر ترس ناهشیار از از تنبیه به آنها اجازه بروز نمی دهد . از آن جا که منبع اضطراب ناهشیار است ، شخص بدون آن که دلیلش را بداند احساس بیم وپریشانی می کند . نظریه پردازان انسان نگر وهستی نگر بر این عقیده هستند که اختلال اضطراب فراگیر هنگامی بروز می کند که افراد خود را صادقانه مورد پذیرش و نظر قرار نمی دهند ودر عوض به انکار و تغییراحساسات ، افکار و هیجانات ورفتارهای خود می پردازند.نظریه پردازان شناختی نگر بر این نکته تاکید دارند که اختلالهای اضطرابی فراگیر از باورهای نامناسب ناشی می شوند.
کلید واژه ها: اضطراب ، اضطراب فراگیر ، دیدگاه های(شناختی ، رفتاری ، روان کاوی ، زیست شناختی و هستی نگر) اضطراب فراگیر
مقدمه : همه انسان ها اضطراب را در زندگی خود تجربه می کنند و طبیعی است که مردم هنگام مواجهه با موقعیت های تهدیدکننده و تنش زا مضطرب می شوند ، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح ، امری غیر عادی است
اضطراب شامل احساس عدم اطمینان ، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی است . به طور کلی اضطراب یک احساس منتشر ، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند حس جسمی مانند احساس خالی شدن سر دل ، تنگی قفسه سینه ، طپش قلب ، تعریق ، سردرد و غیره همراه است .
اضطراب به منزله ی بخشی از زندگی هر انسان ، در همه ی افراد در حدی اعتدال آمیز وجود دارد ودر این حد به عنوان پاسخی سازمان یافته تلقی می شودبه گونه ای که می توان گفت ، » اگر اضطراب نبود ف همه ی ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم )« استیفن 1، . ( 1982 فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات وخطرات زیادی روبرو کند .اضطراب ما را ملزم به رعایت قانون ومقررات نموده وبرای احتراز از خطر حس احتیاط را در ما پدید می آورد و وبدین ترتیب زمینه را برای داشتن زندگی طولانی تر، سازنده ترو بارورتربرای ما فراهم می نماید . بنابراین اضطراب به منزله بخش از زندگی هر انسان یکی از مولفه های ساختار شخصیت وی را تشکیل می دهد و از این زاویه است که پاره ای از اضطرابهای دوران کودکی ونو جوانی را می توان بهنجار دانست و تاثیر مثبت آن را بر فرایند تحول پذیرفت . (دادستان ، ( 1390 تکرار وتشدید نگرانی موجب اضطراب ، ناراحتی ذهنی دردناکی است که که از پیش بینی آسیبهای احتمالی نتیجه می شود . بسیاری از اضطرابها نیز مانند نگرانی ها بی دلیل هستند .و تنها نتیجه ی آشفتگی درونی در فرد می باشند نه معلول عوامل خارجی ، رابطه ی نزدیکی میان بیماری های روان نژندی و تعداد وشدت اضطراب وجود دارد .بنابراین کودکانی که بیش از اندازه دچار نگرانی می شوند مستعد ابنلا به اضطرابهایی هستند که در نهایت ، سلامت ، شخصیت و سلامت روان آن هارا مختل می سازد . ( احدی ، ( 1392 چاپلین ( 1975)2 اضطراب را واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیزدر نظر می گیرد ، یعنی موقعیتی که زیر تاثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از درونی وبیرونی واقع شده و فرد در مهار کردن آنها ناتوان است . پیه رون (1985 )3 اضطراب را ناراحتی روانی و بدنی می داند که بر اثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی وتیرروزی قریب الوقوع به وجود می آید.ربر )4 ( 1985 اضطراب را یک حالت هیجانی همراه با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی ، نقص ونارسایی جهانی در نظر می گیرد که در آن زندگی می کنیم .
شخص مبتلا به اضطراب فراگیر همواره در باره ی موضوعات جزِیی شدیدا" مضطرب می شود بسیاری از آدمیان گهگاه نگران می شوند اما بیماران مبتلاا به اضطراب فراگیر نگرانی های مضمن دارند آنها ساعتها راجع به گستره ی وسیعی از موضوعات احساس نگرانی می کنند و این دل شوره ها را امری مهار نا پذیر می دانند ( دهستانی ، . ( 1390 از شایع ترین نشانه های اختلال فراگیر می توان عدم احساس آرامش ، اختلال خواب ، از پا افتادگی و خستگی ، تپش قلب وگیج ومنگ بودن را نام برد . علاوه بر اینها شخص مبتلا نگران پیشامدهای ناگوار است در تصمیمگیری ناتوان است و وقتی که تصمیم هم می گیرد همان تصمیم منبع نگرانی های دیگری در او می شود . (هیلگارد15 ، ( 1983
دیدگاههای نظری اضطراب فراگیر -1-1دیدگاه مبتنی بر عوامل فرهنگی اجتماعی
از دیدگاه نظریه پردازان فرهنگی – اجتماعی ، اضطراب فراگیر بیشتر در کسانی مشاهده می شود که که با فشار وموقعیتهای خطرناک اجتماعی مواجه هستند تحقیقات مختلف نشان داده اند که در افرادی که در محیطهای تهدید آمیز زندگی می کنند احساس تنش گسترده ، نگرانی ، بر انگیختگی ، وبیقراری و همچنین اختلال خواب که مشخص کننده ی اضطراب فراگیر می باشد بیشر است . ( بوم و فلمینگ 1 ، ( 1993 بلیزر(1991) 2 در تحقیقات خود نشان داده است که فراوانی اختلال اضطراب فراگیر در طبقه ی غیر مرفه بیش تر است .
در واقع می توان گفت که کاهش در آمد در افزایش فراوانی اضطراب فراگیر موثر است . کمپتون وهمکاران ( 1991 (Compton به تحقیقاتی که در بیشترکشورهای جهان انجام داده اند ثابت کرده اند که در اغلب موارد در خلال تغییرات اجتماعی ناشی از جنگ ، اختنا ق سیاسی ، دگر گونی های صنعتی و رویدادهای ملی مرتبط با آن ها نشانه های اضطرابی افزایش می یابند .
طرفداران تاثیر آمادگی های فرهنگی بر اضطراب فراگیر چنین استدلال می کنند والدین ، همکلاسی ها ، دوستان وتجربه های سالهای اولیه زندگی به ما می آموزند که پاره ای از اشیا یا موضوع ها به منزله ی منابع خطر واقعی به شمار می روند و همین یادگیرها در بعضی از افراد زمینه های بروز حالات اضطرابی را به وجود می آورند . (کر3 ، ( 1979
-2-1دید گاه زیست شناسی نظریه پردازان زیست شناختی بیشتر توجه خود را معطوف به اختلال اضطراب نموده اند وچند اکتشاف مهم آنها را معتقد کرده است که بخشی از اختلال اضطراب فراگیر ناشی از نارسا کنش وری زیست شیمیایی در مغز است در این راستا نتیجه ی نخستین اکتشاف در دهه ی 1950 نشان داد که شاخه ای از داروها که شامل دیازپام ، والیوم ولیبریوم اضطراب را کاهش می دهند در حالی که تا آن زمان کسی نتوانسته بود چگونگی وچرایی اثر بخشی این مواد را بفهمد.
مطالعات تصویربرداری مغز در بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیر یافته های قابل توجهی را نشان داده اند. در یک مطالعه که به کمک برش نگاری با صدور پوزیترون انجام شده بود، گزارش شد که میزان سرعت سوخت و ساز (متابولیسم) در عقده های قاعده ای و ماده سفید مغز در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر کمتر از افراد سالم است. تعداد اندکی مطالعه وراثتی نیز در این زمینه انجام شده است. در یک مطالعه معلوم شده که بین اختلال اضطراب فراگیر و اختلال افسردگی اساسی در زن ها رابطه ای وراثتی ممکن است وجود داشته باشد. در مطالعه دیگری معلوم شده است که در اختلال اضطراب فراگیر مؤلفه وراثتی مشخصی وجود دارد، منتها به راحتی نمی شود آن راکمّی کرد. حدود بیست و پنج درصد از بستگان درجه اول بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیر نیز مبتلا به آن هستند. بستگان مذکر این بیماران احتمال دارد به یکی از اختلالات مصرف الکل مبتلا باشند. در برخی مطالعات انجام شده بر دوقلوها گزارش شده است که میزان همگامی دوقلوهای تک تخمکی از نظر ابتلا به این اختلال، پنجاه درصد و میزان همگامی دوقلوهای دو تخمکی از این نظر، پانزده درصد است.
طرفداران آمادگی های زیست شناختی بر این باورند که گرایشهای پایدار ترس در خلال قراین تحول نوعی ، به صورت ژنتیک انتقال می یابد ( مارکس وتوبنا1990 4 ، اوهمن5 ، . ( 1993 چرا که موضوع هراس های متداول ، معرف خطراتی برای اجداد ما بوده است و هر اندازه که آنها می توانسته اند به گونه ای سریعتر ، ترس از حیوانات ، ارتفاعات ، تاریکی ومانند آن را فرا گیرتد به همان اندازه امکان تداوم حیات به منظور تولید مثل برای آن ها بیشتر بوده است .
برخی تحقیقات نشان می دهد که اختلال اضطرابی ممکن یک مولفه ی ارثی باشد . در خویشاوندان افراد مبتلا به این اختلال ، فراوانی اختلال اضطراب فراگیر از بقیه بیش تر است و نرخ همگانی در بین دوقلوهای همسان از غیر همسان بیشتر بوده است .اما وسعت این مولفه ارثی در بهترین حالت خود نسبتا" خفیف بوده است ( کندلر6 ، (Kendler 1992 نتایج تحقیقات بالبی ( 1973)7 نشان می دهد که تجربه جدایی از چهره های دلبستگی ، صرف نظر از کوتاه یا طولانی بودن مدت جدایی وتجربه های از دست دادن یا تهدید های جدایی یا رها شدگی ، همگی در منحرف کردن تعادل از راهی که در درون مرزها ی بهبنه قرار دارد به سوی راهی که در بیرون از این مرزها واقع است مشارکت دارند . خوشبختانه این گونه انحرافها شدید ودوام دار نیستند و در اکثر موارد بازگشت به راه اصلی به آسانی میسر است .
-3- 1 دیدگاه روان کاوی نظریه روان کاوی منبع اضطراب فراگیر را تعارض ناهشیار من 1 با تکانه های نهاد می داند .این تکانه ها که معمولا" ماهیت جنسی یا پرخاشگری دارند می کوشند ابراز شوند اما من به خاطر ترس ناهشیار از از تنبیه به آنها اجازه بروز نمی دهد . از آن جا که منبع اضطراب ناهشیار است ، شخص بدون آن که دلیلش را بداند احساس بیم وپریشانی می کند .منبع واقعی اضطراب یعنی تمایل مربوط به تکانه های نهاد که قبلا" سرکوب شده اند ودر حال حاضر می خواهند متجلی شوند
همیشه وجوددارد . از یک لحاظ راهی برای اجتناب از اضطراب وجود ندارد ؛ اگر شخص از نهاد خود بگریزد دیگر زنده نخواهد ماند . بنابراین تقریبا" همیشه احساس اضطراب می کند .شخصی را که دچار فوبی است می توان خوش اقبال تر دانست چرا که طبق نظریه های روان کاوی اضطراب آن ها با شی یا موقعیتی به خصوص که بتوان از آن اجتناب کرد جایگزین می گردد . در شخص مبتلا به اضطراب فراگیر چنین دفاعی شکل نگرفته وبه همین دلیل همیشه اضطراب دارد . (دهستانی ، ( 1390 به عقیده فروید2 و پیروانش اختلال اضطراب فراگیر هنگامی بروز می کند که ترس از بر انگیختگی های آزار گرانه و خصمانه بن ، مکانیزمهای دفاعی را به منظور کاهش اضطراب بر می انگیزند . کشاننده ی بن به صورت افکار وسواسی و مکانیسمهای دفاعی به شکل افکار بی اختیار متجلی می شوند . فروید بر این باور است که یکی از سر چشمه های سازمان یافتگی وسواس این است که درجه تحول یافتگی من از کشاننده هایی باشد که »من « آن ها را نفی می کند ودر این صورت فرد معمولا" از واکنشها ی مجزا سازی ، امحا وتشکل واکنشی سود می برد . آن هایی که به واکنش مجزا سازی متوسل می شوند افکار ناخوشایند ونا خواسته را از خود نمی دانند و به آن ها به منزله ی محتوا های بیگانه می نگرند . مجزا سازی روشی است که به منزوی کردن یک فکر یا رفتار می پردازد ، به گونه ای که ارتباط آنرا با چهار چوب عاطفی ، افکار دیگر و بقیه زندگی فرد قطع می کند و هر گونه همخوانی بین یک فرد وبقیه دستگاه روانی را در هم می شکند . این مکانیسم موجب می شود که تا از سرکوب گری اجتناب شود ، البته به این شرط که بار غاطفی تجسم از بین برود وعاطفه بتواند راه حل دیگری برای خود بیابد . (دادستان ، ( 1390 کلاین ( 1948)1 3 معتقد است که که تعارض بین کشاننده ی کشانندهی زندگی وکشاننده ی مرگ انسان را از بدو تولد در معرض اضطراب قرارمی دهد ، بر اساس این دید گاه برای درک اضطراب باید به غریزه مرگ یعنی پرخاشگری متوسل شد . در واقع از دید گاه کلاین ، نیروهای درونی مبتنی بر نظریه مرگ وپرخاشگری ، بزرگترین خطراتی هستند که ارگانیسم را از آغاز تولد تهدید می کنند و چون به هنگام جدایی از مادر این نیروها آزاد مدی شوند می توان اضطراب درونی را به عنوان واکنشی در برابر ویرانگری تلقی نمود .