بخشی از مقاله

مبانی و معیارهای تکنیک چیدمان فضا (کاربست تطبیقی: محلات دولتخانه و ملاصدرای شمالی اصفهان)


چکیده
پیچیدگی و تنوع ابعاد شهرها لزوم تکنیکها و روش هایی را که بتوانند در فرآیند طراحی به کمک کار طراحان آیند را امری ضروری ساخته است. تکنیک چیدمان فضا از جمله روش هایی است که توامان در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری امکانات در خور توجهی را برای تصمیم سازان و تصمیم گیران فراهم می نماید. از اینروی هدف این نوشتار معرفی و تشریح نظریه چیدمان فضا می باشد. بدین منظور مطالعه حاضر در دو بخش تدوین یافته است؛ بخش نخست به بررسی سیر تاریخی شکل گیری نظریه چیدمان فضا، ریشه ها و پایه های فلسفی و علمی، تعاریف و مفاهیم نظریه چیدمان فضا پرداخته و بخش دوم به کاربست موردی تکنیک چیدمان فضا در دو محله دولتخانه و ملاصدرای شمالی شهر اصفهان پرداخته است. بدین منظور ابتدا نقشه محوری هر یک از محلات ترسیم گردیده و سپس چهار پارامتر اتصال، عمق، کنترل و همپیوندی هر یک از محلات محاسبه و با یکدیگر مقایسه گردیده است. نتایج مطالعات حاضر نشان میدهد که: ۱. الگوهای طراحی متفاوت، ویژگی های فضایی متفاوتی را به لحاظ چیدمان فضا خلق می نمایند. ۲. الگوی ارگانیک و سنتی شهرهای ایرانی اگرچه در سطح کلان محله و حوزه پیرامونی، امروزه ناکارآمد گردیده لیکن بطرز مطلوبی پاسخگوی نیازهای ساختار خرد محله میباشد. ۳. برخلاف الگوی ارگانیک، الگوی شطرنجی از پتانسیل های مناسبی جهت کاربرد در ساختار کلان محله و اتصال آن به حوزه پیرامونی برخوردار میباشد لیکن مطلوبیت لازم را جهت کاربرد در سطوح خرد محله ندارد. ۴. بهره گیری از الگوی شطرنجی در مقیاس کلان محله و الگوی ارگانیک در سطح ساختار درونی محله بتوان به الگویی دست یافت که همزمان از مزایای هر دو الگو برخوردار و از معایب آنها به دور باشد.
واژههای کلیدی: اتصال، عمق، کنترل، نقشه محوری، همپیوندی
۱ - مقدمه
امروزه پیچیدگی و تنوع ابعاد شهرها لزوم تکنیکها و روش هایی را که بتوانند در فرآیند طراحی چه در هنگام ارائه طرح و چه در هنگام ارزیابی گزینه ها به کمک کار طراحان آیند را امری ضروری ساخته است. به عبارت دیگر امروزه طراحان می بایست قادر باشند تا از یک سو بر اساس منطق ساختاری فضا طرح های خود را ارائه دهند و از سوی دیگر از پیامد طرح ها و اقدامات خود پیش از آنکه به اجرا در آیند آگاهی یابند. تکنیک چیدمان فضا از جمله نمونه هایی است که در این زمینه به میزان بسیار زیادی می تواند کارگشای طراحان و برنامه ریزان شهری باشد و در واقع از همین روست که امروزه این تکنیک در طیف وسیعی از موضوعات مختلف همچون امنیت شهری، حمل و نقلی، مکانیابی کاربری های شهری، احیاء بافتهای فرسوده و ... بکار میرود. بر این اساس این نوشتار با هدف معرفی و تشریح این نظریه به کاربست موردی این تکنیک پرداخته است. بدین منظور دو محله ملاصدرای شمالی و دولتخانه در شهر اصفهان با توجه به ویژگی ها و ساختار فضایی متفاوتشان انتخاب گردیده اند. فرض بر این است که ویژکی های متفاوت ساختاری و فضایی تفاوتهای معناداری را در پارامترها و شاخصه های چیدمان فضایی میان دو محله ایجاد خواهد نمود. به منظور سنجش این فرضیه مطالعه حاضر در دو بخش کلی صورت پذیرفته است: در بخش نخست ابتدا خواستگاه و سیر تحول نظریه چیدمان فضا ارائه گردیده و سپس پایه ها و ریشه های این نظریه در چهار حوزه فلسفه، جغرافیای انسانی، زبان شناسی و ریاضی مورد بررسی قرار گرفته و مفاهیم و شاخصه های این نظریه تعریف و تدقیق گردیدهاند. بخش دوم به آزمون و کاربست موردی این تکنیک در دو محله ملاصدرا و دولتخانه اختصاص دارد. بدین منطور در گام نخست موقعیت هر یک از محلات در سطح شهر مشخص شده و توضیحی اجمالی از زمینه آن شرح داده شده است در گام بعد نقشه محوری هریک از محلات تهیه و سپس چهار شاخصه اتصال، عمق، کنترل، نقشه محوری، همپیوندی محاسبه و به صورت گرافیکی و ریاضی نمایش داده شده است. در گام سوم با توجه به شرایط و زمینه شرح داده شده مقادیر به دست آمده در هر یک از شاخصه ها به صورت دو به دو در محلات مقایسه گردیده است.
۲- تاریخچه تکنیک چیدمان فضا را می بایست در حوزه مطالعات فضا- ریخت شناسی دانست که از جنگ جهانی دوم در دانشگاه کمبریج و به اعتبار کارهای لسلی مارتین و لیونل مارچ به عنوان بنیانگذاران مرکز شکل شهری و مطالعات کاربری زمین رسمیت یافت. کانون توجه مارتین و مارج بر روشن کردن مشخصه های بنیادین هندسه شهری استوار می بود. فرضیهای واقع در مطالعات ایشان مشتمل بر وجود عناصر مکانی که شکل شهری - مانند فضاها، مجراهای ترابری و مانند این ها- را ایجاد می کنند و نیاز به کمی کردن این عناصر و نیز رابطه بین آنها می بود. ریزی و طراحی به عنوان بخشی از روند گسترده تر ایجاد منافع در فعالیتهای میان رشته ای دانست که ماحصل نگرش سیستمی نیروهای نظامی در خلال جنگ جهانی دوم می باشد. در نتیجه نفوذ نوگرایی «مدرنیسم ۹ 9 رهیافت نسبیستمی در انگلستان، مکتبهای معماری در این کشور بينه دو گروه تقسیم گردیدند: یکی در بارتلت که در آنجا «لولین دیویس» رهیافتی میان رشته ای را برای طراحی پذیرفت و دیگری در دانشگاه آکسفورد که با کارهای مارتین و مارچ، بر فضا، شکل های شهری و کاربری متمرکز گردید (مودان ۱۳۸۱: ۶۱). سالها بعد لیونل مارچ از دانشگاه آکسفورد به بارتلت و دانشگاه لندن نقل مکان نمود و سرپرست بخش معماری در UCLA گردید و از همین روی کانون توجهات مطالعات فضا- ریخت شناسی از آکسفورد با بارتلت انتقال یافت (مودان ۱۳۸۱: ۶۸). بعدها در همین مرکز بیلی هیلیر تحقیقات بنیادین خود را در باب عناصر مولد پایه ای فضا آغاز نمود. هیلیر در این تحقیقات در پی دستور زبان مکانی که با نظام های مطالعات هیلیر که در کتاب «منطق اجتماعی فضا» متجلی می شود را می بایست آغاز نظریه چیدمان فضا دانست. هیلیر در مطالعات بعدی خود و در کتاب «فضا ماشین است» چارچوب نظری چیدمان فضا را تبیین و توسعه بخشید.
مبانی نظری روش تحلیل چیدمان فضا به طور عمده از چهار نظریه در حوزه های فلسفه، جغرافیای انسانی، زبان شناسی و ریاضی سود میبرد:
۱ - ۳ فلسفه: نحوه نگرشی به هستی و چگونگی ادراک آن نقش مهمی در صورت بندی نظریه ها و ابداع روش ها در تحلیل های محیطی دارد. جوهره پوزیتیویستی نظریه چیدمان فضا و نحوه نگرش آن به هستی نشان دهنده تاثیر و نفوذ منطق، متدولوژی و تفکر پوزیتیویست منطقی است که به ویژه در اندیشه های بنیادی وینگنشتاین در «رساله منطقی فلسفی» متجلی می باشد. وینگنشتاین هرچند به وضوح از ساختار منطقی فضا نام نمیبرد اما عناصر بنیادی اندیشه او در رساله اش به نوعی به این ساختار منطقی اشاره دارد
۳-۲ ریاضیات:
از میان ویژگی های مهم دانش ریاضی مانند ساختار منطقی، کلیات، عمق، قطعیت و یقین در استنتاجات، به احتمالویژگی مدلسازی مهم ترین ویژگی دانش ریاضی می باشد. ریاضیاتی که عمدتا بر توابع پیوسته و مفاهیمی مانند مشتق، دیفرانسیل و انتگرال استوار باشد ریاضیات پیوسته نام دارد، حال اگر بپذیریم که فضای اجتماعی فضای پیچیده، ناهمگن و احتمالا گسسته ای است در این صورت ریاضیات پیوسته کاربرد های محدودی در علوم اجتماعی دارد. در مقابل شاخه ای از ریاضیات به نام ریاضیات گسسته متشکل از شاخه هایی مانند ریاضیات ترکیباتی، نظریه گراف و ... که اخیرا به طور وسیعی پیشرفت کرده است از توان کافی برای پاسخ گویی به مسائل موجود در علوم اجتماعی برخوردار است (جمشیدی ۱۳۸۲:

۳-۳ جغرافیا و علوم اجتماعی:
رابطه و همبستگی بین فرآیند های اجتماعی و فرم های فضایی همواره مورد توجه جغرافیدانان و جامعه شناسان بوده است. اما به طور مشخص با طرح و ظهور پارادایم علم فضایی و نقد تفکر استثناگرایی در جغرافیا توسط کورت شیفر در سال ۱۹۵۳ و گسترش و تثبیت این پارادایم بود که رابطه میان فرآیندهای اجتماعی و فرمهای فضایی بیش از پیش مورد توجه جغرافیدانان و جامعه شناسان قرار گرفت. بطور کلی نظریه چیدمان فضا نظریه ای است که نگاهی نو به شهر، فضا و مکان در شهر دارد و عملا با مفهوم فضا به عنوان عامل اصلی و مفهوم نو برخورد می نماید آنچنانکه هیلیر میگوید: «حقیقتا فضا همان زبان و الگوی متعارف برای توصیف شهرها می باشد» از جمله شعارهای متخصصین و حرفه مندان نظریه چیدمان فضا که به روشنی بیانگر نقش جایگاه فضا در این نظریه است می توان به جمله لائوتسه فیلسوف ژاپنی اشاره نمود: «اگر چه کوزه از خاک شکل یافته است اما آنچه هستی کوزه را شکل میدهد فضای تهی آن است و نه خاک» (WWW.SpaceSyntaX.COm) بر این اساس توجه به فضا و نقش آن در حیات اجتماعی و اقتصادی مردم و شهر را میتوان جوهر و هستی نظریه چیدمان فضا دانست.

۳-۴ زبان شناسی و ساختار گرایی:
ظهور زبان شناسی و به طبع آن ساختار گرایی را می بایست دیگر پایه و اساس نظریه چیدمان فضا دانست. فردیناند دوسوسور زبان شناس سوئیسی روابط بین کلمات را در جمله به دودسته صرفی «ASSOCiatiVe» و نحوی «Syntact1C» تقسیم می نماید. در حالیکه روابط صرفی بیانگر نقش کلمات در خارج از جمله می باشد روابط نحوی بیانگر نقشی است که کلمات در ساختار یک جمله بازی می نمایند. به عبارت دیگر نحو سیستمی است که ما بر اساس آن برای خلق معنا کلمات را در جمله تنظیم و تنسیق می نماییم. بر این اساس همانطور که کلمه نحو «SyntaX» اشاره گر ارتباط بین کلمات در یک جمله میباشد نحو فضا نیز با انگاشت فضا و حرکت به مثابه بلوکهای سازنده شهر در پی تنظیم و آرایش این بلوکها میباشند؛ در واقع هر فضای معماری و شهری را می توان همچون کلمه ای در جمله (شهر) در نظر گرفت که نظریه چیدمان فضا در پی کشف و بررسی نقش آن در ارتباط با کل میباشد. به بیان دیگر این نظریه با اهمیت قائل شدن بر ساختار کلی شهر، ارتباط اجزاء با یکدیگر در یک کلیت به هم پیوسته و تاثیر هر یک از اجزاء بر کلیت ادامه دهنده راه ساختارگرایان و مشتق شده از ایشان می باشد (مختارزاده ۱۳۹۰). بر این اساس می توان نظریه چیدمان فضا را یک ابزار تحلیلی در معماری و شهرسازی در نظر گرفت که وجه ساختاری فضا را که بر زندگی اجتماعی شهروندان یک شهر و یا رفتار افراد درون یک ساختمان تاثیر بارزی دارد در مرکز توجه خویش قرار میدهد.
۳- مفاهیم
3-۱ ترتیب فضایی (Space Configuration) منظور از ترتیب فضایی نحوه چیده شدن فضاها در کنار یکدیگر و ارتباط متقابل آنها با هم است (24 :2007 Hillier)، به عنوان مثال منظور از ترتیب فضایی در شکل ۱ الف این است که فضای A با فضای B دارای رابطه میباشد بدین معنا که میتوان از هر یک از دو فضای A و B به فضای دیگر راه یافت حال آنکه از هیچ یک از این دو فضا به فضای G ارتباط و راهی موجود نمی باشد. در قسمت ب هر یک از دو فضای A و B علاوه بر اینکه دارای ارتباط و اتصال با یکدیگر می باشند با فضای سومی نیز به نام G دارای ارتباط می باشند. در این حالت برای رفتن از یک فضا (مثلا A) به فضای دیگر (مثلا B) هم می توان بطور مستقیم یعنی از A به B رفت و هم می توان ابتدا وارد فضای G شد و از طریق فضای G به فضای B راه یافت. در حالت بپ دو فضای A و B فاقد ارتباط با یکدیگر بوده و تنها با فضای G دارای ارتباط می باشند لذا برای رفتن از هر یک از دو فضای A و B به فضای دیگر لزوما می بایست از فضای G عبور نمود. در حالتت فضای A تنها با فضای B و فضای D تنها با فضای C رابطه دارد لیکن هر یک از دو فضای B و C علاوه بر ارتباطات مذبور با یکدیگر و با فضای G دارای رابطه می باشند. این بدین معناست که به عنوان مثال برای رسیدن به فضای A حتمامی بایست از فضای B عبور نمود و برای رسیدن از فضای A به فضای D میتوان از فضای C یا فضای G استفاده نمود. بر این اساس نمودار ترتیب فضایی مشخص می نماید که هرگونه تغییر در اجزاء و چیدمان فضا تغییراتی را بر روی کلیت فضایی ایجاد خواهد نمود. به عبارت دیگر هرگونه تغییر در نقشه شهر بر روی سازمان فضایی و نحوه استفاده افراد از فضا تاثیرگذار میباشد (عباس زادگان ۱۳۸۱: ۶۷)
(Connectivity) Jay 3-Y- مفهوم عینی اتصال به معنای ارتباط فضایی و نشان دهندهی میزان ارتباط محورها و گرهها با دیگر گره های واحد همسایگی خود می باشد. مقدار عددی اتصال بیان کننده تعداد دسترسی های منتهی به فضای مورد نظر است و از رابطه زیر محاسبه می گردد: (ایزدانفر ۱۳۸۸ : ۶۶)
(Depth) sae 3–Y–Y عمق تعداد فضاهایی است که برای رسیدن از یک فضا به فضای دیگر می بایست طی نمود. به عبارت دیگر عمق تعداد مسیر عبوری برای رسیدن به یک محور یا گرهی مشخص شهری است.


شاخصه عمق نشان دهنده میزان جداگزینی یک فضا از فضاهای شهری است. به بیان دیگر هر چه عمق یک فضا بیشتر باشد بدین معنا است که برای رسیدن به آن فضا می بایست تعداد فضای واسطه بیشتری را پیمود لذا آن فضا جدا افتاده تر است.
۱-۳ - ۴ کنترل (Control)
احتمال گزینش یک محور یا یک گره نسبت به محیط اطرافش را احتمالی گویند. مقدار کنترل می تواند اندازه قدرت نسبی خط محوری را در جذب پتانسیل از همسایگی هایش تعریف نماید و از طریق زیر محاسبه می گردد که در آن K تعداد گره هایی می باشد که مستقیما به یک گره متصل می باشند و Ci اتصال i مین گره مستقیما ارتباط داده شده می باشد : (یزدانفر، ۱۳۸۸ : ۶۶)
(Axial map).59% was 3–Y نموداری ساده شده از خیابان ها و فضاهای باز شهری است که از خطوط محوری شکل یافته است و پایه و اساس تحلیل ترتیب فضایی یک شهر می باشد. خط محوری طولانی ترین خط دسترسی و دید در یک محیط شهری است؛ لذا نقشه محوری شامل ساختاری از مجموعه فضاهای باز شهری است که بر اساس طولانی ترین خط دید و دسترسی ایجاد شدهاند (عباس زادگان ۱۳۸۱: ۶۸). شکل شماره ۱ : ترتیب فضایي


(Integration) g-jos -3 هپیوندی اصلی ترین مفهوم چیدمان فضاست و عبارت است از: میانگین تعداد خطوط (فضاهای) واسطی است که بتوان از آن به تمام فضاهای شهر رسید. به عبارت دیگر میانگین تعداد تغییر جهتی است که بتوان از آن فضا به سایر فضاهای شهر رسید؛ و لذا مفهوم همپیوندی مفهومی ارتباطی است و نه فاصله ای و به همین روی بیشتر با مفهوم عمق مصداقیت دارد تا فاصله. در واقع همپیوندی انسجام فضایی و میزان عجین شدن یک فضا با شهر را می رساند. نقشه همپیوندی ابزار مهمی در درک چگونگی رفتار اجزای شهر است چراکه چگونگی پراکندگی ارزش همپیوندی در سطح شهر با چگونگی حرکت عابران در آن همبستگی دارد. از اینروی و با توجه به حساسیت نقشه همپیوندی به تغییرات در نقشه شهر، میتواند ابزار خوبی جهت ارزیابی گزینه های طراحی باشد.
(Intelligibility) 33-f
وضوح نشانگر میزان اطلاعات فضایی است که می توان به صورت بصری از یک خط محوری فضا به دست آورد. از نظر هیلیر وضوح شهر ارتباط مستقیمی با بازسازی کل شهر در ذهن و کنار هم چیدن این قطعات در کنار یکدیگر دارد. به عبارت دیگر درک کل سیستم شهری، از طریق فضاهای آن (مانند خیابان) بستگی به اتصال آن فضاها به دیگر فضاها «ویژگیهای محلی» و همچنین میزان همپیوندی آن فضاها در کل سیستم شهری «ویژگی های فراگیر» دارد، از اینروی وضوح یک شهر رابطه ای است میان ویژگیهای محلی و فراگیر شهری، به بیان دیگر، همبستگی آماری میان «میزان اتصالات» (تقاطع ها) خطوط محوری با میزان هم پیوندی، شاخصه ای است که اهمیت آن خطوط محوری (فضا) را در کل سیستم شهری مشخص می کند.
حرکت طبیعی بخشی از حرکت است که به وسیله ساختار چیدمانی فضا و نه جاذبه های موجود در آن تعیین شده باشد. به عبارت دیگر رابطه میان ساختار چیدمانی فضاهای یک شهر و تراکم تردد در آن فضاها حرکت طبیعی خوانده می شود. از نظر هیلیر «حرکت طبیعی» بخشی از حرکت است که به وسیله ساختار فضاهای شهر " و نه جاذبه های موجود در آنها - تعیین شده باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید