بخشی از مقاله

مقايسۀ اثربخشي زوج درماني اليس به صورت انفرادي و توأم در کاهش تعارضات زناشويي
چکيده
هدف از اين پژوهش مقايسۀ اثربخشي زوج درماني شناختي اليس به صورت انفرادي و توأم در کاهش تعارضات زناشويي بود. آزمودنيهاي نمونـۀ پـژوهش شـامل ٣٦ زوج (٧٢ نفر زن و مرد) از ١٥٠ زوج متقاضي مشاوره بودند که به دليل درگيري و تعـارض به شعب شوراي حل اختلاف شهر اهواز مراجعه کرده بودند. براي جمع آوري داده هـا از پرسشنامۀ ٤٢ سؤالي تعارضات زناشويي استفاده شد و زوج هاي نمونۀ پژوهش آن را در مرحلــۀ قبــل و بعــد از مداخلــۀ آزمايشــي (ارائــۀ متغيــر مســتقل ) تکميــل کردنــد.
آزمودنيها به صورت تصادفي در ٣ گروه (زوج درماني انفرادي، زوج درمـاني تـوأم و گواه ) تقسيم شدند. داده هاي به دست آمده با روش تحليل واريانس يکطرفه و آزمـون تعقيبي توکي روي ميانگين تفاضل نمرات پيش آزمـون و پـس آزمـون مـورد تجزيـه و تحليل قرار گرفت . نتايج آمـاري نشـان داد کـه هـر دو شـيوة زوج درمـاني در کـاهش تعارضات زناشويي مؤثر بوده اند. به علاوه در مقايسۀ شيوه هاي مختلف زوج درمـاني بـا همديگر اين نتايج به دست آمد: در کـاهش کـل تعارضـات زناشـويي (٠٠٠٠١>P)، خرده مقياس کاهش رابطۀ جنسـي (٠٠١٦>P) و جـدا کـردن امـور مـالي (٠٠١٣>P) شيوة انفرادي اليس اثربخش تر بوده است . ليکن در خرده مقياس هاي کاهش همکاري، افزايش واکنش هيجاني، جلب حمايت فرزندان ، افزايش رابطه با خويشاوندان خـود و کاهش رابطه با خويشاوندان همسـر تفـاوت معنـاداري بـين دو شـيوة انفـرادي و تـوأم مشاهده نگرديد.
کليد واژه ها: زوج درماني اليس ، تعارضات زناشويي .


مقدمه
به وجود آمدن اختلاف و تعارض ١ بين زن و شوهر امري طبيعي است . به دليل ماهيت تعامل زوج ها گاهي اوقات پيش ميآيد که اختلاف نظر روي ميدهد و در نتيجه زوج ها نسبت به همديگر احساس خشم ، نااميدي و نارضايتي ميکنند. بنابراين در ازدواج بايد فرض را بر اين گذاشت که بروز تعارض جزئي از رابطۀ زناشويي و زندگي مشترک است ، بنابراين زن و شوهر بايد ياد بگيرند که تعارض هاي خود را حل کنند تا خوشبخت شوند (اليس ٢، ١٩٩٥، ترجمۀ صالحي، ١٣٧٥).
تعارض بين فردي به عنوان ، نوعي تعامل که در آن اشخاص تمايلات ، ديدگاهها و عقايد متضادي را بيان ميکنند، تعريف ميشود که بعضي محققان آن را رخدادي عادي در زندگي زناشويي ميدانند (کلين ، پليزنت ، وايتون و مارکمن ٣، ٢٠٠٦). تعارض هميشه منفي نيست ، بلکه روشي که زوج ها براي مديريت تعارض خود به کار ميبرند، ممکن است بر رابطه تأثير منفي داشته باشد (گاتمن و سيلور٤، ١٩٩٩). زوجيني که ميتوانند تعارضات موجود در رابطه را با به کارگيري روشهاي مثبت و استفادة کمتر از تعاملات منفي مديريت کنند، فضايي ايجاد ميکنند که در آن فرصت بيشتري براي خودافشايي و توافق در مورد مشکلات خانواده وجود خواهد داشت (جوهانسون ٥، ٢٠٠٣).
تحقيقات نشان داده است که روابط مشکل دار، منجر به مشکلاتي در سلامتي جسمي و رواني ميشود. به علاوه بين مشکلات زناشويي، سطح تعارضات زناشويي ، سازگاري زناشويي و نشانه هاي افسردگي رابطه وجود دارد (بيچ ، فينچام و کاتز٢؛ ١٩٩٨) که هر يک از اينها عوامل خطرناکي براي بيماري محسوب ميشوند، لذا کيفيت روابط زناشويي پيش بينيکنندة مهمي براي سلامتي به حساب ميآيد (تروکسل ٣، ٢٠٠٦).
با افزايش تعارض در ارتباط هاي زوجي، ناسازگاري افزايش مييابد و نارضايتي بيشتري حاصل ميشود و همين مشکلات از مقدمات طلاق و جدايي محسوب ميشوند (يانگ و لانگ ، ١٩٩٨)، اين مشکلات پيامدهايي مثل اختلالات اضطرابي (داس ، سيمپسون و کريستنس ٤، ٢٠٠٤)، افسردگي (کوين ، تامپسون و پالمر٥، ٢٠٠٢)، ناسازگاري و پرخاشگري کودکان و نوجوانان (جرارد و بوهلر٦، ٢٠٠٣)، اختلالات خوردن و مصرف شديد الکل (فينچام ، ٢٠٠٣) و بيماريهاي فيزيکي مثل ناراحتيهاي قلبي (سالز و بوند٧، ٢٠٠٥) را در بردارند. از سوي ديگر محققان نشان داده اند که تأثيرات منفي تعارض (خشم ، نفرت ، ناراحتي و ترس ) در تعاملات زوجين ، با ميزان خشونت و درگيري مرتبط است (بوک والا، سوبين و زدانيوک ٨، ٢٠٠٥). اين ارتباطات مخرب يا تعاملات منفي بين زوجين منجر به کاهش رضايت در رابطه و افزايش احتمال طلاق ميشوند (آماتو، هاهمن ـ ماريوت ٩، ٢٠٠٧).
دليل مراجعۀ همسران براي درمان ، اغلب تعارض است . ويژگي بارز چنين همسراني آن است که وقتي طرف مقابلشان رفتاري نشان ميدهد، آنها شروع به ذهن خواني ميکنند. وقتي درمانگر با چنين زوج هايي صحبت ميکند، روشن ميشود که زوج ها ميزاني از تعارض را تجربه ميکنند. تعارض مقداري از انرژي رابطه شان را ميگيرد. در اين موقع ممکن است لازم باشد، زوج ها ياد بگيرند تا به جاي اينکه ذهن همديگر را بخوانند، چيزهايي را در بيرون با يکديگر وارسي کنند (پترسون ١٠، ٢٠٠٢).
٤ . دانش و پژوهش در روان شناسي
نظريۀ درماني عقلاني، رفتاري اليس جزء نظريه هاي شناختي به حساب ميآيد.
درمان شناختي اصطلاحي کلي است که براي تعدادي از روشهاي درماني به کار ميرود که بر افکار مخرب و غلط به عنوان علت اصلي مشکلات عاطفي، رفتاري و تعارض هاي بين فردي تأکيد دارد و سعي ميکنند با استفاده از فنون مختلف افکار مخرب و منفي را تغيير داده تا فرد درمان گردد. در اين رويکرد فرايند درمان به گونه اي طراحي شده است که باورهاي غيرمنطقي مشخص گرديده ، پيوندهاي بين شناخت ، عاطفه و رفتار تعيين شده و شواهد مخالف افکار غيرمنطقي را بررسي نموده تا تغيير واقع گرايانه را جايگزين باورهاي غيرمنطقي نمايد و در حصول حل تعارضات و سازگاري توفيق يابد (فلانگان و فلانگان ١، ٢٠٠٤).
در رويکرد REBCT٢ عقيده بر آن است که هر يک از زوجين بايد جداگانه درمان و مشاوره شوند، بنابراين براي مشاورة زناشويي نيازي نيست که آنها به طور همزمان و مشترک مراجعه کنند. به نظر درمانگران REBCT، زن و شوهر ممکن است از اينکه اطلاعاتي را که در درون خود دارند فاش کنند، واهمه داشته باشند و آن را مطرح نسازند. اگر زن و شوهرها فقط در جلسات مشترک کار کنند اين احتمال وجود دارد که بسياري از حقايق زندگي زناشويي مخفي بماند (اليس ، ١٩٨٩). پژوهش حاضر بر آن است تا ميزان اثربخشي فنون حاصل از رويکرد شناختي، عاطفي، رفتاري اليس را به طور انفرادي و توأم بر کاهش تعارضات زناشويي مورد آزمون قرار دهد. سؤال کلي و اساسي در اين پژوهش آن است که آيا آموزش ها و کاربرد نظريۀ عقلاني ـ عاطفي به صورت انفرادي و توأم ميتواند تعارضات زناشويي را کاهش دهد؟ به علاوه کدام يک از اين روشها در مقايسه با يکديگر مفيدتر هستند؟ نتايج حاصل از اين پژوهش در زمينۀ کاهش تعارضات زناشويي زوجين راههاي جديدي را در پيش روي مشاوران و درمانگران خانواده قرار ميدهد. بنابراين فرضيات پژوهش عبارت اند از:
١ـ ميزان تعارضات زناشويي زوجيني که به شيوة زوج درماني انفرادي اليس مشاوره شده اند، در مقايسه با زوجيني که هيچ گونه مشاوره اي را دريافت ننموده اند کمتر است .
٢ـ ميزان تعارضات زناشويي زوجيني که به شيوة زوج درماني توأم اليس مشاوره شده اند، در مقايسه با زوجيني که هيچ گونه مشاوره اي را دريافت ننموده اند کمتر است .
٣ـ شيوة زوج درماني انفرادي اليس در کاهش تعارضات زناشويي مؤثرتر از شيوة توأم اليس است .
روش تحقيق
اين پژوهش نوعي تحقيق کاربردي است . هدف از تحقيقات کاربردي، دستيابي به يک هدف عملي است و تأکيد آن بر تأمين سعادت و رفاه تودة مردم و مطلوب بودن فعاليت است (دلاور، الف ١٣٨٢). اين پژوهش در قالب يک طرح تحقيقي آميخته صورت گرفته که در آن ٣٦ زوج به طور تصادفي در گروههاي آزمايشي و گواه جايگزين شدند و به آزمودنيها قبل و بعد از اجراي عمل آزمايشي، آزمون تعارضات زناشويي داده شد. در اين پژوهش از يک متغير مستقل آزمايشي با ٢ سطح يعني گروه زوج درماني انفرادي اليس ، زوج درماني توأم اليس و گروه گواه (عامل بين آزمودني)، و يک متغير زمان اندازه گيري با دو سطح يعني پيش آزمون و پس آزمون (عامل دروني آزمودني) تشکيل شده است . متغير وابسته در پژوهش تعارضات زناشويي است . طرح آزمايشي اين پژوهش در ادامه آمده است :

جامعۀ آماري اين تحقيق ١٥٠ زوج بود که به دليل اختلافات زناشويي به شعب شوراهاي حل اختلاف در شهرستان اهواز مراجعه کرده بودند. نمونۀ آماري ٣٦ زوج (٣٦ زن و ٣٦ مرد) بوده که حداقل سه سال از ازدواج آنها گذشته و داراي يک فرزند نيز بودند. به علاوه نمونۀ پژوهش از بين زوج هايي که در آزمون تعارضات نمرات بالاتري کسب کرده بودند به صورت تصادفي ساده انتخاب شدند و به شيوة تصادفي به طور مساوي به دو گروه آزمايش و يک گروه گواه تقسيم شدند.
ابزار اندازه گيري
ابزار اندازه گيري متغير وابسته در اين پژوهش پرسشنامۀ تعارضات زناشويي ١ بود. اين پرسشنامه براي سنجيدن تعارضات زناشويي و ابعاد آن تهيه شده است . اين آزمون را براتي (١٣٧٥) و زير نظر ثنايي تهيه و تنظيم کرده که ٧ بعد از تعارضات زناشويي را اندازه گيري ميکند. ابعاد هفتگانه آن شامل ـ خرده مقياس هاي کاهش همکاري زوجين ، کاهش رابطۀ جنسي، افزايش واکنشهاي هيجاني، جلب حمايت فرزندان ، افزايش رابطۀ فردي با خويشاوندان خود، کاهش رابطۀ خانوادگي با خويشاوندان همسر و دوستان و در نهايت جدا کردن امور مالي از يکديگر است .
براتي (١٣٧٥) به منظور محاسبۀ پايايي و روايي، اين پرسشنامه را روي يک گروه ١١١ نفري متشکل از ٥٣ مرد و ٥٨ زن که براي رفع تعارضات زناشويي خود به مراجع قضايي و مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند و همچنين يک گروه گواه ١٠٨ نفري از زوج هاي عادي که متشکل از ٥٣ مرد و ٥٥ زن بودند اجرا کرد. مقايسۀ ميانگين دو گروه سازگار و ناسازگار در مردان و زنان بيانگر وجود تفاوت معنادار بين آنهاست که توانايي تشخيص زوج هاي متعارض از نامتعارض را دارد (ثنايي، ١٣٧٩). به علاوه ميزان همبستگي هر سؤال با نمرة کل آزمون معناداري بالايي به دست آمده است .
در پژوهش حاضر ميزان پايايي و روايي آزمون در شهر اهواز بررسي و محاسبه گرديد. نمرات آزمودنيها با استفاده از نرم افزار SPSS٢١٣ تجزيه و تحليل شد. ضرايب پايايي به دست آمده در کل نمونه به سه روش آلفاي کرونباخ ، تنصيف و گاتمن در جدول ١ آمده است :

شيوة ادارة جلسات زوج درماني شناختي اليس
جلسۀ اول : معارفه ، بيان خلاصه اي از شرايط مشاوره ، پاسخگويي به سؤالات و ابهامات مراجعان ، ارزيابي وضعيت و شدت تعارض ، شناسايي عوامل فعال کننده و باورهاي غيرمنطقي مربوط به آن .
جلسۀ دوم : بررسي ديدگاه زوجين در خصوص عوامل تعارض در زناشويي، اصلاح نظرات و ديدگاههاي آنان براساس نظريۀ REBCT و آموزش ABC.
جلسۀ سوم : کمک به زوجين براي کشف باورهاي غيرمنطقي خود و همسر، شناسايي واکنش ها و رفتارهاي غيرمنطقي، آموزش روشهاي مقابله با باورهاي غيرمنطقي. در اين بخش از زوجين خواسته ميشود، چند حادثۀ فعال کننده را انتخاب و بر آن اساس جدول زير را تکميل نمايند:

جلسۀ چهارم : سنجش ميزان کسب مهارت و مقدار پيشرفت زوجين در زمينۀ کشف باورهاي غيرمنطقي، شناسايي و انتخاب باورهاي منطقي، آموزش روش مجادله براي اصلاح و تغيير باورهاي غيرمنطقي .
جلسۀ پنجم : آشناسازي زوجين با تأثير کاربرد واژه هاي منطقي يا غيرمنطقي در ايجاد احساسات مختلف . در پايان جدول زير در اختيار آنان گذاشته ميشود تا آن را تکميل کرده و در جلسۀ بعدي به مشاور ارائه دهند:

جلسۀ ششم : آموزش تصويرسازي ذهني به منظور افزايش قدرت افراد در کنترل هيجانات و اصلاح باورهاي غيرمنطقي خود، آموزش نحوة کنترل هيجانات منفي و ترک عاداتي که موجب تعارض ميشوند. آموزش تن آرامي به منظور کنترل خشم و رفتارهاي تنش آميز.
جلسۀ هفتم : آموزش روش صحيح برقراري ارتباط ، ارزيابي نتايج حاصل ، پايان مشاوره و اجراي پس آزمون .
روش اجرا
پس از هماهنگي با شعب شوراهاي حل اختلاف اطلاعيه اي براي مراجعان تهيه گرديد.
در اين اطلاعيه به منظور جذب و ترغيب هرچه بيشتر مراجعان براي شرکت در جلسات اعلام شده بود که اين خدمات به صورت رايگان ارائه ميگردد. به علاوه با در جريان قرار دادن اعضاي شوراي حل اختلاف در بخشي از پرسشنامۀ جمعيت شناختي، محلي براي درج شمارة تلفن براي تماس با زوج هاي متقاضي مشاوره در نظر گرفته شده بود که پس از بررسي و نمره گذاري پرسشنامه ها، زوج هايي که به لحاظ تعارضات زناشويي نمرات بالاتري کسب کرده بودند با آنان تماس گرفته ميشد و قرار ملاقاتي در مرکز مشاورة دانشکدة علوم تربيتي و روان شناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز که قبلاً بدين ٩ منظور هماهنگ شده بود، گذاشته ميشد. آزمودنيها به صورت تصادفي در ٣ گروه تقسيم گرديدند. يکي از اين گروهها به عنوان گروه گواه و دو گروه ديگر به عنوان گروههاي آزمايشي تعيين شدند. دو گروه آزمايشي هر کدام متعلق به يکي از شيوه هاي زوج درماني انفرادي و توأم اليس بودند. محتواي جلسات طبق نظريۀ شناختي اليس تهيه و طي ٧ جلسه به صورت هفتگي (هفته اي يک جلسه ) به دو گروه آزمايش داده شد.
براي گروهي که به شيوة انفرادي مشاوره ميشدند، زن و شوهر به صورت جداگانه نزد مشاور حضور مييافتند و براي گروهي که جزء شيوة توأم بودند زن و شوهر به صورت همزمان طي يک جلسۀ يکساعته با مشاور ملاقات ميکردند و گروه سوم (گواه ) هيچ نوع آموزش و يا درماني را دريافت نکردند. در پايان جلسۀ هفتم پس آزمون روي هر سه گروه اجرا گرديد.
يافته هاي پژوهشي
در اين قسمت ابتدا يافته هاي توصيفي و سپس يافته هاي مربوط به فرضيه هاي پژوهش ارائه ميگردند.
يافته هاي توصيفي
همان گونه که ملاحظه ميگردد جدول ٢ شاخص هاي آماري گروههاي مورد مطالعه در کل تعارضات زناشويي و خرده مقياس هاي مربوط را براساس نمرة پيش آزمون و پس آزمون کل نمونه در گروههاي مختلف پژوهشي نشان ميدهد.
همان طور که در جدول ٢ مشاهده ميشود گروه انفرادي اليس در مرحلۀ پس آزمون خرده مقياس هاي افزايش واکنش هيجاني و کاهش رابطۀ جنسي به ترتيب با ميانگين و انحراف معيار (٢٣.٨١ و ٣.٠٧) و (١٣.٨٥ و ١.٩٣) بيشترين و کمترين ميزان را به خود اختصاص داده اند. در خصوص گروه توأم اليس نيز همانند گروه انفرادي اليس در مرحلۀ پس آزمون خرده مقياس هاي افزايش واکنش هيجاني و کاهش رابطۀ جنسي به ترتيب با ميانگين و انحراف معيار (٢٤.٦٥ و ٢.٨٤) و (١٥.٦٥ و ٢.٥٧) بيشترين و کمترين ميزان را به خود اختصاص داده اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید