بخشی از مقاله
مناطق و قدرتها: ساختار امنیت بین الملل
باری بوزان در حوزه مطالعات امنیتی چهره شاخص و شناخته شده ای بوده و کتابهای او همواره بحث های مختلفی را در میان متخصصان دانشگاهی امنیت و نیز دست اندرکاران مسایل امنیتی برانگیخته است. کتاب دولت ها، مردم و هراس او را می توان نقطه عطفی در حوزه مطالعات جدید امنیتی در دهه ۱۹۹۰ دانست. باری بوزان در رویکرد خود به موضوع امنیت تلاش کرده است آن را در حوزه های مختلف بررسی کند، مقوله امنیت اجتماعی و هویتی را بی شک باید تأثیر گرفته از رویکرد بوزان نسبت به امینت دانست. اگر بوزان در کتاب دولت ها، مردم و هراس تلاش کرده است به یک طبقه بندی از امنیت دست پیدا کند، در آثار دیگر خود امنیت را در سطوح مختلف مطالعه کرده است. کتاب فوق بطور مشخص به امنیت بین المللی می پردازد و می کوشد با ارائه نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای ( RSCT) امنیت بین المللی مورد مطالعه قرار دهد. به باور بوزان با وجود مهم بودن سطح منطقه ای در دوران جنگ سرد رقابت ابر قدرتها مانع از ایفای نقش پویش های امنیتی منطقه ای در امنیت بین المللی می شد، اما با پایان جنگ سرد اهمیت سطح منطقه ای آشکار شده است.
فرض بنیادین بوزان و ویور آن است که برخلاف ادعای رئالیسم، امنیت در سطح منطقه ای الزاما تابع امنیت در سطح بین المللی نیست. نمی توان با مطالعه مسایل مرتبط با امنیت بین المللی، امنیت را در مناطق هم درک کرد. برای بسیاری از دولت های جهان امکان بازی در یک سطح جهانی مثل ابرقدرتها یا قدرت های بزرگ وجود ندارد و لذا مسایل اصلی امنیتی آنها در همسایگی آنها تعریف شده است، افزون بر این، بوزان و ویور فرض بنیادین رویکردهای جهان گرا و جهانی شدن به امنیت را که می گوید در عصر جهانی شدن ما با غیر سرزمینی شدن امنیت مواجهیم و تهدیدات امنیتی می توانند بدون توجه به فاصله فیزیکی به سرعت گسترش پیدا کنند، را هم نمی پذیرد. به باور آنها هنوز هم در دنیای جهانی شده سرعت انتقال تهدیدات رابطه مستقیمی با فاصله فیزیکی دارد، هر چه فاصله کمتر، سرعت انتقال بیشتر. بدین سان رویکرد منطقه گرای کتاب در حد فاصل دو رویکرد جهان گرا و واقع گرا قرار می گیرد.
اگر رویکردهای جهانی شدن را ذیل نظریه های پست مدرن و سازنده گرا در نظر بگیریم، نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای در حدفاصل رئالیسم دولت محور و سازنده گرایی قرار دارد. زیرا ضمن پذیرش بازیگر اصلی بودن دولت در نظام بین المللی، بر نقش الگوهای دوستی و دشمنی در تشکیل مجموعه های امنیتی منطقه ای تأکید می کند. نکته حایز اهمیت این است که مجموعه های امنیتی منطقه ای وقتی از دریچه امنیت نگریسته می شوند منطقه می باشند ولی ممکن است از زوایای دیگر منطقه نباشند. در تعریف بوزان و ویور از یک مجموعه امنیتی منطقه ای، و امنیتی کردن» یا «غير امنیتی کردن» نقش اصلی را ایفا می کند. اگر چند بازیگر دولتی حوادث و تحولات مشترکی را امنیتی می کنند بدان معناست که در یک مجموعه امنیتی منطقه ای واقع شده اند. به نوشته بوزان و ویور مجموعه امنیتی منطقه ای مجموعه ای از واحدهاست که در آنها فرایندهای عمده امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن یا هر دوی آنها آن اندازه در هم تنیده شده اند که مشکلات امنیتی واحدها عقلا جدای از یکدیگر قابل تحلیل نیست.
مجموعه های امنیتی بواسطه الگوهای پایدار دوستی و دشمنی تعریف می شود. متغیرهای تاریخی نظیر دشمنی های پایدار( یونانی ها و ترکها، اعراب و ایرانی ها، خمرها و ویتنامی ها) یا قرار گرفتن در یک حوزه تمدنی دارای فرهنگ مشترک (اعراب، اروپایی ها ویژگی های خاص یک مجموعه امنیتی منطقه ای محلی را تحت تأثیر قرار می دهند. شکل گیر مجموعه های امنیتی منطقه ای از یک طرف ناشی از تعامل میان ساختار آنارشیک و تبعات آن برای موازنه قوا و از طرف دیگر فشارهای ناشی از نزدیکی جغرافیایی محلی می باشد. مجاورت فیزیکی ساده موجب می شود تعاملات امنیتی میان همسایگان به مراتب بیشتر از تعاملات امنیتی دولت هایی باشد که در مناطق مختلف واقع شده اند. بر این اساس در حالی که ممکن است موضوعی در یک مجموعه امنیتی منطقه ای تهدید تلقی شود، در مجموعه ای دیگر تهدید نباشد.
بوزان و ویور با این مقدمه نظری می کوشند یک نقشه امنیتی از جهان براساس مجموعه های امنیتی منطقه ای تهیه کنند و به عبارت ساده تر امنیت بین المللی را از طریق این مجموعه ها مطالعه کنند. از همین رو در ابتدا سه نوع مجموعه امنیتی منطقه ای را شناسایی می کنند، استاندارد، مرکز دار، قدرت بزرگ دار. علاوه بر این در بخش هایی از دنیا نظیر شاخ آفریقا هنوز تعاملات امنیتی باعث شکل گیری یک مجموعه امنیتی منطقه ای نشده اند. افزون بر این بازیگرانی هستند که در جوار مجموعه های امنیتی منطقه ای مختلف قرار گرفته اند، اما به هیچ یک از آنها تعلق ندارند، مثل ترکیه. این کشورها را می توان عایق و نه مطابق دیدگاه رئالیستی حایل نامید. افزون بر این در منطقه ای همانند آسیا شاهد ظهور یک ابر مجموعه امنیتی منطقه ای به جای مجموعه امنیتی منطقه ای می باشیم. بنابراین مجموعه امنیتی منطقه ای فاقد مرزهای ثابت و دایمی بوده و در حال تغییر می باشد. از این رو درک پویشهای امنیتی در هر مجموعه برای درک مسیر احتمالی آینده ضروری و لازم است.
و از نظر بوزان و ویور در حال حاضر ساختار منطقه ای امنیت جهانی از بازده مجموعه امنیتی منطقه ای تشکیل شده که سه منطقه مرکزدار (آمریکای شمالی، CIS و اروپا- اتحادیه اروپا). یک مجموعه قدرت بزرگدار (شرق آسیا) و هفت مجموعه استاندارد (آمریکای جنوبی، خاورمیانه، شاخ آفریقا، آفریقای جنوبی، آفریقای مرکزی و جنوب آسيا) می باشد.
نکته جالب توجه در مطالعه این مجموعه های امنیتی منطقه ای شباهت ها و تفاوت های آنها می باشد. در حالی که شباهت ها عمدتا ناشی از میزان تعاملات و قرابت جغرافیایی می باشد، امنیتی کردن منشاء اصلی تفاوت هاست. اینکه در یک مجموعه امنیتی منطقه ای بازیگران چه چیزی را تهدید امنیتی تعریف می کنند، جالب توجه است. به عنوان مثال در حالی که در مجموعه منطقه ای اتحادیه اروپا بازگشت به دوران موازنه قوا و جنگ جهانی دوم یک تهدید برای کل اروپا یک تهدید برای كل اروپا یک تهدید