بخشی از مقاله
نقدي بر فرضيه الگوي چهارباغ در شکل گيري باغ ايراني
چکيده
باغ ايرانـي بـا تـاريخ درخشـان خـود بـه عنـوان يکـي از بهتـرين الگوهـاي منظرسازي ، محصول تعامل سازنده انسان ايراني در مواجهه با طبيعـت اسـت . چرايي و چگونگي شکل اين پديده ، محمل نظرات گوناگوني بوده است . از بين عوامل مختلف شکل گيري باغ ايرانـي و هندسـه خـاص آن ، فرضـيه الگـوي چهارباغ به عنوان يکي از مشهورترين فرضيه ها شناخته شده است . اغلب نقل قول ها حاکي از اين تعريف است که چهارباغ به باغي گفته مـي شـود کـه بـه وسيله دو محور عمود بر هم به چهار قسمت با استناد به تعابير و تفاسير متعدد از عدد چهار- تقسيم مي شود؛ محورها در وسط شامل کانال هاي آب بوده و در محل تقاطع محورها، حوض يا کوشکي تعبيه شده است . اين تعريف به عنوان ريشه هندسي بـاغ ايرانـي شـناخته شـده و داراي بيشـترين طرفـدار در بـين انديشمندان باغ ايراني است . الگوي چهارباغ در باغ ايراني چنان مشهور شـده است که بسياري از نويسندگان و محققان فعلي بدون ريشه يابي واژه و بررسي تاريخي ، آن را بدون هيچ ترديدي به عنوان يک اصل پذيرفته و به کهن الگو بيان مي کنند. به جرأت مي توان گفت اغلب نوشـته هـاي موجـود دربـاره بـاغ ايرانـي کـه منبـع مطالعـات دانشـجويان و پژوهشـگران اسـت مؤيـد نظريـه چهارباغ اند؛ به گونه اي که فکر درباره باغ ايراني بدون فـرم چهاربـاغ معنـايي ندارد. مقاله درصدد است با بررسي و نقد آراي مختلف در اين باب ، اين الگو را در باغ ايراني به چالش کشيده و به دنبال معناي واژه چهارباغ و يـافتن پاسـخ اين پرسش باشد که آيا چهارباغ را مي توان به عنوان الگوي هندسي باغ ايراني شناخت ؟
فرضيه مقاله اين است که واژه چهارباغ ، نه دلالت بر چهاربخشي بودن باغ ايراني دارد و نه مي تواند توجيه کننده شکل و هندسه غالب بر باغ هاي ايراني باشد. لذا در ابتدا به تعاريف موجود در مورد چهارباغ و ريشه اي شکل گيري اين مفهوم پرداخته و در بخش بعد به بررسي تاريخي و تحليل الگوي هارباغ به نقد نظريات موجود و بهره گيري از روايات و اسناد متضاد به اثبات فرضيه تحقيق مي پردازيم .
واژگان کليدي
باغ ايراني ، چهارباغ ، هندسه باغ ايراني ، عوامل شکل گيري باغ .
مقدمه
در مورد علل و نحوه شکل گيري باغ ايراني و هندسه خاص آن عوامل مختلفي ذکر گرديده است :
. تقدس عناصر يا جهات اربعه : شکل گيري کهن الگوي چهارباغ و به تبع آن هندسه راست گوشه ؛
. باغ تمثيلي از بهشت و تلاشي براي بازسازي بهشت آرماني بر روي زمين ؛
. وجه اقتصادي و باروري باغ ايراني ، اهميت کشاورزي و نحوه آبياري ؛
. باغ به عنوان عامل استقرار موقت و دائم ؛
. دلايل اقليمي و نياز به وجود باغ در سرزمين خشک ايران ، ترس و وحشت از کوير و پناه بردن به طبيعت ؛
. ديدگاه هاي اعتقادي ايرانيان و سفارشات ديني در مورد عناصر طبيعي و اهميت و قداست طبيعت در آيين هاي باستاني ايرانيان. باغ به عنوان ابزاري براي نمايش قدرت حاکم ؛
. باغ پديده اي آييني به عنوان معبد و مکان حضور خداوند.
هرکدام از عوامل ياد شده جنبه اي از علل وجودي باغ ايراني را مورد بررسي قرار داده و در عين حال انحصار پديد آمدن باغ ايراني به هيچ کدام از موارد مذکور اثبات نشده است . تعدد نظريه هاي تفسيرکننده فلسفه پيدايش باغ ايراني و ويژگي هاي هنري آن ، که هر يک وجه مختصري از موضوع را مدنظر قرار داده حاکي از عدم شناخت کافي اين پديده است . برخي از اين نظريه ها از افسانه ها نشأت گرفته و ريشه دقيق آنها مشخص نيست از جمله اين نقل قول : "آريايي ها معتقد بودند که دنيا از چهار قسمت خشکي به وجود آمده است و در وسط اين چهار قسمت دريايي وجود دارد. بر مبناي اين عقيده باغ هاي فراواني احداث شد که به چهار قسمت خشکي تقسيم شده بود و در اين بخش ها اغلب درختان ميوه کشت مي شد و در وسط اين چهار قسمت آب نمايي وجود داشت ..." [روحاني ، ١٣٦٥].
الگوي چهارباغ به عنوان مشهورترين الگوي شکل گيري باغ ايراني که تمرکز تحقيق نيز بر نقد آن است با اتکا به عدد چهار و تقدس آن در فرهنگ ايراني و اسلامي از جهات مختلف که برخي از آنها جنبه افسانه اي دارد؛ به زعم بسياري از نويسندگان ، کهن الگوي باغ سازي ايراني است . چه بسا ريشه چنين تفکري بر افسانه ها، روايات و نقل قول هاي غير مستند استوار باشد. نخستين باغ که گفته مي شود اساس الگوي چهارباغ را بنيان نهاده ؛ باغ شاهي پاسارگاد است که بخشي از نقشه آن بر اساس حفاري ها و بخشي بر اساس حدس و گمان استروناخ به صورت چهار بخشي ارائه شده است ، چرا که دستاوردهاي جديد مبين اختلاف نقشه استروناخ با واقعيت است . با شناخت روزافزون باغ ايراني اين الگو مورد ترديد برخي از محققان قرار گرفته است .
چهارباغ
در ابتداي مقاله پيش از پرداختن به تاريخچه ورود مفهوم چهارباغ به تاريخ باغ ايراني ، به معاني و تعريف هندسه موسوم به چهارباغ پرداخته مي شود. در لغت نامه دهخدا در تعريف چهارباغ آمده است : "باغ هاي چهارگانه در کنار هم که با خيابان ها از هم جدا شوند يا در پيرامون عمارتي باشند. دو رشته خيابان موازي يکديگر که در دو طرف داراي درخت کاري بوده و در وسط به وسيله يک رشته پياده رو يا گردشگاه از هم جدا باشند".(لغت نامه دهخدا) اين تعريف تا حدي متفاوت با تعاريف تخصصي موجود در مورد چهارباغ است .
تعريف مشابه ديگر ضمن اعتقاد به پيوند عقيدتي الگوي چهارباغ با تفکرات ديني و ايراني ، ساختار چهارباغ را دو رشته خيابان مي داند که در دو طرف آن و نيز دو رشته در مرکز درخت کاري شده و فضايي بسيار دلپذير و با طراوت را به وجود مي آورد [براتي ، ١٣٨٣: ١٥].
الگوهاي فوق را مي توان مشابه خيابان چهارباغ اصفهان دانست که خود جاي بحث جداگانه اي دارد و از اهداف اين تحقيق نيست .
هنوز به طور يقين مشخص نيست که واژه چهارباغ از چه زماني به کار برده مي شد و ريشه اصلي اين لغت چه بوده است ؛ اما به روايتي "کلمه باغ و چهارباغ در دوره سلجوقيان وارد مقوله زبان فارسي شد. همانند مساجد چهار ايواني ، مدارس چهار ايواني و کاروانسراي چهار ايواني ؛ چهارباغ نيز از بدعت هاي اين قرن است "[اصانلو، ١٣٨١]. اما با توجه به کاربرد اين واژه ها در اشعار و نوشته هاي تاريخي نقل قول فوق مورد ترديد بوده و نياز به تحقيق بيشتر دارد، به سادگي مي توان درک کرد که اين ايده تحت تأثير کاربرد عدد چهار در معماري به وجود آمده است ؛ چه بسا بسياري از اين فضاها پيش از اسلام وجود داشته است .
مشهورترين تعريف در ارتباط با چهارباغ اين است که ؛ آن يک باغ مستطيل شکل تقسيم شده به چهار قسمت به وسيله مسيرها يا آبراهه ها است . [? : Stronach]
بدين ترتيب بسياري از صاحب نظران ، باغ ايراني را چنين تصور مي کنند : مستطيلي با دو محور متعامد که در محل تلاقي شان کوشکي ساخته اند،"معمولاً هر جا چنين هيأتي بيابيم ، آنجا را باغ ايراني مي ناميم و بر اثر آن هنگامي که در باغ ايراني حاضر مي شويم ، بيش از هر چيز همين انضباط و هيئت را مي بينيم و درک مي کنيم " [بهشتي ، ١٣٨٧ : ١٠].
"ميرفندرسکي " با اشاره به ريشه هاي تاريخي مفهوم اين واژه ، اصولاً باغ ايراني را چهارباغ دانسته و مي گويد : "در نظام استقرار؛ دو محور اصلي عمود بر هم ، باغ را به چهار قسمت اصلي تقسيم مي کند. تقسيم بر چهار شدن داراي بار تاريخي طويلي است و شکل بارز خود را در اشاره - آب از باغ عدن خارج مي شود و به سمت چهار گوشه جهان جاري مي گردد - از روز ازل نشان مي دهد. باوري نيز بر آن است ؛ زماني که چهار محور اصلي ، چهار نهر آب اصلي ، چهار رديف درختان سايه گستر اصلي و چهار راه اصلي مکاني را به چهار قسمت تقسيم مي کند واژه چهارباغ به ميان مي آيد" [ميرفندرسکي ، ١٣٨٤: ١٠].
تعريفي ديگر از باغ چنين مي گويد : "هنر باغ سازي از نشانه هاي ثابت الهام گرفته است ؛ باغ در دامنه تپه قرار گرفته ، دورتا دورش را ديوار کشيده اند و به چهار قسمت تقسيم شده است . اين کار را با کشيدن جوي ها و آبروهاي مزين به آبشره ها يا به وسيله ساختن عمارت هايي در نقاط تلاقي انجام داده اند" [فقيه ، ١٣٨٣: ٢٨]. با نگاه به باغ هايي که در دامنه تپه قرار گرفته اند، الگوي هندسي کاملاً متفاوتي درک مي شود که بر اساس يک محور طولي در جهت اصلي و شيب زمين و محورهاي فرعي عمود بر آن شکل گرفته است . اعتقاد به الگوي چهارباغ در طرح ريزي باغ ايراني تا حدي قوي است که برخي فارغ از هر تفسير و دليلي ، وجه صوري باغ را کاملاً مطابق با الگوي تعريف شده چهارباغ مي دانند. "يک وجه غالب اين است که باغ ايراني را يک چهارباغ ببينيم _حالا با هر تفسيري وقتي به آن نگاه مي کنيم ، بار صوري هم دارد. باغ مجموعه اي از چهار قسمت است که به نسبتي مقبول و درست و نيز زيبا با يکديگر ترکيب شده اند" [فلامکي ، ١٣٨٤: ٣]. در صورتي که نگاه به بسياري از پلان هاي باغ هاي ايراني خلاف اين گفته را ثابت کرده به قسمي که وجود يک محور اصلي باغ را به دو بخش اصلي تقسيم مي کند.
برخي از ديدگاه ها علاوه بر اينک ساختار اصلي باغ را چهارباغ مي دانند؛ اين الگو را در جزئيات نيز ادامه مي دهند، به قسمي که هر بخش به چهار قسمت کوچک تر تقسيم مي شود؛ "باغ ايراني از تعدادي خطوط و محورهاي اصلي تشکيل شده که باغ را به چهار بخش تقسيم مي کند به طوري که کوشک در ميان آن قرار دارد و سپس هر بخش به قسمت هاي کوچک تري تقسيم مي شود. اين شيوه ريشه در فرهنگ گذشته بسيار دور دارد. تقسيم فضا به چهار بخش به مناسبت چهار عنصر مقدس معمول بوده است : آب ، آتش ، خاک و باد" [دانشدوست ، ١٣٦٩: ٢٢١]. گاهي نيز تقسيمات فرعي به سامانه اي از محورهاي موازي تبديل مي شود؛ "در يک باغ بزرگ طرح متقابل بايستي با زيرمجموعه هايي بسط داده شود، و باغ هاي نمونه پارسي در چارچوب يک چهار فصلي طراحي مي شدند. اين باغ ها سامانه اي از خطوط موازي با هر دو محور را تشکيل مي دادند و يا اغلب محور عرضي برجسته تر بود و تقسيمات بعدي اين محور را قطع مي کردند. برخي از اين معبرهاي عرضي بر ديگري برتري داشتند، ... دو نوع از اين طرح ها در فرش هاي داراي طرح باغ به کار مي رفته اند" [١٩٩٧:١٤٣٠ ,Pope].
برخي در اين ميان با احتياط بيشتري ، الگوي چهارباغ را يک ايده آل در طرح باغ ايراني مي دانند نه صرفاً شکل صوري اجرا شده باغ ها؛ "يک چهارباغ به طور عمومي به باغ ايراني محصوري اطلاق مي شود که به وسيله مسيرهاي متقاطع و به طور ايده آل و نه لزوماً، به چهار قسمت تقسيم مي شود"[١٤٠: ١٩٩٧,Koch ].
البته برخي ضمن پذيرش اين الگو و سامانه تقسيم با استفاده از عدد چهار در جزئيات آن را به اشکال ديگر غير از مربع نيز بسط مي دهند. "منشأ طرح باغ هاي چهارگانه – با چهار باغچه که هر يک توسط جوي هاي آب از يکديگر جدا شده اند و در عين حال يادآور چهار رود پرديس هستند- به درستي روشن نيست ... به علاوه ، فکر ساخت چهارباغ الزاماً به مربعي که به چهار باغچه تقسيم شده باشد منحصر نمي شود، بلکه در اغلب موارد باغي مستطيل شکل و کمي متمايل به مربع است که جويباري اصلي در وسط ، آن را به دو نيم مي کند و جويبارهاي ديگر آن را به تعدادي باغچه به مضرب چهار تقسيم مي کند" [پورتر، ١٣٨٤ : ٢٣].
ريشه هاي شکل گيري مفهوم چهارباغ
در پي ايجاد و کاربرد واژه چهارباغ بخش اعظمي از نظريات به دنبال ريشه يابي مفهوم اين واژه سوق داده شد و در آن عدد چهار نقشي اساسي ايفا کرده است ؛ لذا اغلب صاحب نظران به دنبال يافتن تناظر بين الگوي چهارباغ و باورهايي برآمده اند که در مورد عدد چهار وجود دارد از قبيل توجه به عناصر چهارگانه از جمله آب و تقسيم آن به چهار رود؛ در باغ ايراني ريشه اي کهن دارد. "آناهيتا الهه آب در اعتقادات ايرانيان همواره حضور داشته است و آب حيات بخش که در مظهر خود به چهار قسمت تقسيم مي شود بهشتي در دل بيابان مي آفريند" [بمانيان ، ١٣٨٧ : ١٠٥]. و يا در برخي موارد آب به همراه سه عنصر اصلي ديگر ريشه اين الگو معرفي شده است ؛ "قبل از ظهور اسلام ، باغ ها، تحت تأثير شرايط جغرافيايي ، مذهبي و عقبه فرهنگي مردم بود. براي مثال پيش از اسلام عدد چهار حاکي از ٤ عنصر مقدس آب ، آتش ، باد و خاک بوده است ، از دوره ساساني به بعد رسم شد که شکارگاه ها را به چهار قسمت تقسيم کنند، در وسط نوعي از عمارت ساخته مي شود. در نتيجه ، با مشاهده باغ ها در ايران يا در سرزمين هاي تحت نفوذ مي توانيم اين تقسيم چهارگانه را ملاحظه کنيم "[ ١٩٩٣ ,Daneshdoust ].
در برخي نظرات ، نگاه از چهار عنصر مذکور فراتر رفته و تمام پديده هاي چهارگانه دليل به وجود آمدن الگوي چهارباغ معرفي مي شوند : در چهارباغ ها ما هميشه دو محور عمود بر هم داريم که اصولاً اين تقسيم بندي توسط نهرهاي آب انجام مي گيرد و عبارت
است . از محور شمال به جنوب و محور شرق به غرب که هميشه در يک سوم پلان قرار دارد. از ديد سمبوليک ، عدد چهار يعني چهار قسمت دنيا و مرکز باغ با آيتم هاي خود ناف دنيا را تداعي مي کند. چهار رودخانه در باغ که بعد از مبناي خود به يک مرکز ختم مي شوند نشان دهنده چهار جهت اصلي است که نمايندگي برکت و زمان را تداعي مي کند. "اصانلو" بيان اينکه عدد چهار در کيهان شناسي اسلامي به معناهاي ذيل تعبير مي شود : عناصر طبيعي (سرد، گرم ، خشک و مرطوب )، چهار عنصر اوليه (آب ، هوا، زمين و آتش )، چهار جهت اصلي (شمال ، جنوب ، شرق و غرب ) و چهار عنصر (فلز، گياه ، حيوان و انسان ) [اصانلو، ١٣٨١] نويسنده در نقل قول فوق اصرار عجيبي در رديف کردن پديده هاي چهارگانه در کنار هم براي اثبات چهاربخشي بودن باغ ايراني دارد، ضمن اينکه وجود محور شرقي - غربي در همه باغ ها در يک سوم پلان به هيچ عنوان قابل اثبات نيست .
در برخي نظريات مربع و تقسيمات ايده آل چهارگانه در شکل آن و طرح مقدس ماندالا عامل اساسي شکل باغ بوده است ؛ باغ ايراني بر اساس شکلي چهارگوش طراحي شده است . اين شکل چهارگوش به طور غالب مربعي کامل است . مربع و دايره در ذات خود يگانه اند؛ مربع در هندسه مقدس نيز، تربيع دايره است . دايره ، بطن عالم را در ذات خود مکنون مي کند و هستي را در خفاي خود پوشيده مي دارد. مربع به جهت تقارن هايش بطون عالم را به ظهور مي رساند و از اين جهت در طرح بناي مقدس والاترين کاربرد را مي يابد. ايرانيان از ديرباز مربع را که همانا چيزي نيست جز تربيع دايره ، اساس طراحي خود را در پلان هاي مکان هاي مقدس قرار داده اند ... طرح باغ ايراني نيز بر همين اساس استوار است که با نگاهي به پلان باغ هاي کهن چون فين کاشان مي توان به اين نکته پي برد. مربع خود يک شکل ماندالايي است و ماندالا در عرصه اي گسترده در طراحي هنر ايراني تجلي مي کند. درخت مقدس خود يک طرح ماندالايي است . طرح شريان هاي آب در باغ ايراني ساختاري ماندالايي دارد. ساختار باغ ايراني بر اساس تربيع و اشکال ماندالايي يا تقسيم بندي گردش آب در جوي ها طراحي مي شود [دادبه ، ١٣٨٤ : ٣٢]. نکات قابل ذکر در گفتار بالا عبارت است از مربع کامل دانستن باغ ايراني از جمله باغ فين که خود مثال نقض بارزي براي الگوي مذکور است .
همان طور که بيان شد کاربرد عدد چهار را در معماري نيز به وفور مي بينيم ، نکته قابل توجه اينکه در برخي موارد ريشه آنها يکي دانسته شده است ؛ سرنمون هاي معماري و باغ ايراني ، چهارتاق و چهارباغ ، دو جلوه از يک الگوواره است [جواهريان ، ١٣٨٣ : ٢٠]. يافتن ارتباط بين اين دو نياز به مطالعه جداگانه اي دارد.
در افسانه هاي کهن چهار جهت گيتي و وجود چهار رود بزرگ در هر جهت و چهار رود بهشتي توصيف شده در قرآن کريم ، محمل اصلي بسياري از اعتقادات در مورد الگوي چهارباغ بوده است ؛ "در حقيقت طرح چهارباغ ارزشي نمادين به وسعت کيهان دارد : بنا به روايت هاي کهن که به دوره پيش از اسلام مي رسند، جهان در ابتدا به چهار قسمت تقسيم شده بود که هر يک توسط رودي از قسمت هاي ديگر جدا مي شد. اعراب نيز به نوبه خود باغ ايراني را به مثابه جايگاهي که در قرآن کريم به مؤمنين وعده داده شده ، تفسير مي کردند : فضايي محصور که چهار رود از شير، عسل ، شراب و آب زلال از ميان آن مي گذرد و درختانش ميوه هاي شيرين و گوارا دارند" [ياوري ، ١٣٨٤ : ٥٢]. "... نهرهايي که در اين باغ ها جاري هستند به سان چهار رودي هستند که جايگاه نيکان در بهشت را نوبت به نوبت با شراب ، عسل ، آب و شير آبياري مي کنند" [پورتر، ١٣٨٤ : ٢٣].
از ديرباز فضاي سبز و باغ در کشور ما، نمادي از قداست آسماني بهشت بوده است و بعد از اسلام نيز اين معنا با باغ ايراني تمثيلي از بهشت يکي از عوامل شکل گيري باغ مي باشد، انديشمنداني که به اين الگو اعتقاد دارند شکل صوري باغ را نيز محصول اين نگرش مي دانند؛ ظرافت تمام به دين تازه پيوند مي خورد. باغ ، به چهار قسمت که با نهرهاي آب از هم جدا مي شوند به اشاره نمادين به چهار نهر جاري در جنت ، يا چهار جهت گيتي ، تقسيم شده و طراحي مي شوند [براتي ، ١٣٨٣ : ١٤].
در قرآن همواره از چهار نهر بهشتي سخن مي رود. به راحتي مي توان مشخصات جغرافيايي بهشت را در چهار منطقه به خوبي شناخت . پر واضح است که قالي هاي اسلامي نيز از اين قاعده پيروي مي کنند. در ايران نوعي از قالي وجود دارد که اصطلاحاً به آنها چهارباغ اطلاق مي شود ... باغ هاي کلاسيک فارسي هميشه از اين قاعده پيروي مي کنند. آبراهه ها در آنها به شيوه اي تعبيه شده که دور و بر آن را مکان هايي پر از درخت و گل گرفته است . در محل تقاطع آبراهه ها و نهرها؛ حوض يا خانه باغ هايي وجود دارد. [آدريان فون روکوئز، ١٣٨١ : ٩٧].
ريشه هاي مفهوم چهارباغ علاوه بر موارد مذکور افسانه هاي ديگري را نيز شامل مي شود، از جمله اينک ؛ "در برخي از نسخه هاي گيتاشناسي که جهان چهاربخشي را توصيف مي کند؛ در مرکز، يک کوه وجود دارد، اين جنبه در بسياري از طرح هاي باغ هاي پارسي و نيز باغ هاي مغولي هند تکرار شده است . اين تپه کوچک با عمارت کلاه فرنگي آراسته شده بود و مزيتي از نظر چشم انداز به باغ هاي اطراف داشت "[١٩٩٧:١٤٣٢ ,Pope].
تحليل تاريخي فرضيه الگوي چهارباغ
با دقت در ريشه هاي مفهومي فوق در مورد واژه چهارباغ درمي يابيم که بسياري از مفاهيم آميخته با افسانه پردازي ها بوده و ريشه علمي و دقيق ندارد. اين فرضيه که چهارباغ الگوي باغ ايراني بوده است اخيرًا از سوي برخي از نويسندگان مورد ترديد است ؛ در اين بخش با مرور و تحليل برخي از نظريات برجسته صاحب نظران در مورد چهارباغ ، مرور و تحليل گشته ؛ ضمن ارائه نظريات مخالف و شواهدي بر درستي اين ترديد در پي اثبات فرضيه خواهيم بود.
هيچ مدرک نوشتاري ، تصويري و يا معماري به طور دقيق اين عقيده را تأييد نمي کند که باغ ايراني فضايي است با تقسيم چهارگانه به همراه حوضي مرکزي و چهار جوي که از آن منشعب مي شود و اغلب چهارباغ ناميده مي شود. براي مثال مهوش عالمي در مورد باغ هاي صفوي که اغلب باغ ها به جا مانده از آن دوره است مي گويد : "باغ هاي صفوي مي توانسته انواع مکان ها را شامل شود؛ همچون باغ شکارگاهي با کلبه ، باغ محصور، خياباني با رديف درختان ، جويي با حوض هايي در ميان ، ميداني عمومي براي برگزاري مراسم ، مجموعه اي از کوشک ها و بناهاي عمومي و مسکوني که باغ شهري را شکل مي داد. معابر و جوي ها در ترکيبي راست گوشه استقرار مي يافت و در بيشتر باغ ها شبکه اي شطرنجي را شکل مي داد؛ اما اينها الزاماً الگوهاي چهار بخشي (چهارباغ ) نبوده است و نويسندگان دوره صفويه آنها را چهارباغ نخوانده اند."[عالمي ، ١٣٨٧ : ٦]
در برخي از موارد تعريف چهارباغ کاملاً متفاوت با تعريف سنتي آن است . "... به علاوه ، فکر ساخت چهارباغ الزاماً به مربعي که به چهار باغچه تقسيم شده باشد منحصر نمي شود، بلکه در اغلب موارد، باغي مستطيل شکل و کمي متمايل به مربع است که جويباري اصلي در وسط ، آن را به دو نيم مي کند و جويبارهاي ديگر آن را به تعدادي باغچه به مضرب چهار تقسيم مي کند" [پورتر، ١٣٨٤: ٢٣]. تعريف فوق نيز حاکي از تقسيم فضاي باغ به چهار قسمت نبوده بلکه بحث از حضور يک جوي اصلي و تقسيم به دو بخش است ؛ اين توصيف با بازسازي هايي که از چهارباغ ارشاد الزراعه انجام گرفته هماهنگي دارد.
قديمي ترين سند مکتوبي که حاکي از نظم هندسي در باغ ايراني است به مشاهدات "ليزاندر"، سردار يوناني ، بر مي گردد. واژه
"Pairi daeza" از راه زبان يوناني و نوشته هاي "گزنفون " وارد زبان هاي اروپايي شده است . گزنفون اين واژه را در موقعي به کار مي برد که شرح مي دهد کورش شخصاً ليزاندر را به تماشاي باغ خود در سارد برده است . "ليزاندر از مشاهده زيبايي درخت ها، نظم و دقت فواصل آنها و مستقيم بودن رديف ها و زاويه ها و روايح معطر و متعددي که هنگام گردش به مشام آن دو مي رسيده ، تحسين و تمجيد مي کند" [سکويل وست ، ١٣٣٦ : ٤٠١]. همان طور که از متن برمي آيد، اين نقل قول تنها به نظم فواصل و مستقيم بودن مسيرها اشاره دارد و الگويي از شکل کلي و هندسه باغ هاي آن دوره ارائه نمي دهد.
اما قديمي ترين اثر کشف شده که ريشه بسياري از نظريه پردازي ها در باب هندسه باغ ايراني و الگوي چهارباغ بوده ، کاسه سفالي يافته شده در سامرا است . بر روي اين کاسه سفالي که تصور مي رود مربوط به ٢٠٠٠ سال قبل از ميلاد باشد، جوي هاي متقاطعي ترسيم شده که چهار قطعه باغ را نشان مي دهد و در هر قطعه يک درخت و يک پرنده است . سکويل وست معتقد است ؛ "اين طرح همان طرح رسمي و عمومي است که ايرانيان از زمان کورش تا به امروز به کار برده اند و طرحي بسيار خشک و جدي است که از روي تأکيد ليزاندر نسبت به مستقيم بودن ، دقيق بودن و نظم و ترتيب درختان و زواياي آن معلوم است و همه آن را مي پسنديده اند و در حقيقت تمام باغ هاي ايران بر اساس اين تقسيم هندسي طرح ريزي شده اند تا جايي که اين کار به صورت يک کيفيت عرفاني و به شکل خاج درمي آيد که از افکار بسيار قديمي آسيا در تصور عالم وجود و تقسيم آن به چهار منطقه است که معمولاً چهار رودخانه بزرگ آنها را از هم جدا مي کند"[همان ، ١٣٣٦ : ٤٠٣]. اشاره به کاسه مذکور و ربط دادن آن به افسانه هاي کهن آسيايي يکي از اصلي ترين معيارهاي شکل گيري الگوي چهارباغ بوده و طرح کورش را در پاسارگاد بر اساس آن مي دانند؛ ولي همان طور که بيان شد از توصيف ليزاندر چنين نتيجه اي برنمي آيد.
اولين باغ به جا مانده که الگوي چهارباغ را به آن نسبت داده ، باغ پاسارگاد است ؛ "از همه مهم تر مي توان به الگوي چهارباغ اشاره نمود که به عنوان يکي از ماندگارترين ابداعات هخامنشي در عرصه طراحي يادماني باغ براي نخستين بار در نيمه دوم قبل از ميلاد در پاسارگاد پا به عرصه ظهور گذاشت " [بمانيان و ديگران ، ١٣٨٧ : ١٠٥]. "در ايوان بار (باغ پاسارگاد)، مشرف به باغ ، تختي بود که احتمالاً روبروي محور طولي باغ قرار مي گرفت . به نظر مي رسد که حالت هندسي اين باغ اندروني مبين ترکيب چهار بخشي آن بوده باشد" [اوا سابلتني ، ١٣٨٧ : ١٧].