بخشی از مقاله

نقش الگوهاي رفتاري در شکل گیري فضاهاي شهري انسان محور از دیدگاه کریستوفر الکساندر و دونالد اپلیارد


چکیده

توجه به خواستها و انگیزه هاي انسانی در شکل دهی فضاهاي شهري در سالهاي اخیر بسیار مورد نظر بوده است.در این میان عده اي با تاکید بر وجود الگوهاي رفتاري در این فضاها بر ضرورت شناخت و کاربردي نمودن این فعالیتها و رفتارها در طراحی و شکل دهی فضاهاي شهري اهمیت قائل شده اند.کریستوفر الکساندر و دونالد اپلیارد دو نمونه از محققین مرتبط با رویکرد توجه به الگوهاي رفتاري و شکل دهی فضاهاي انسانی در شهر می باشد.این مقاله با بررسی نظریات و نگرش هاي این دو به تحلیل ابعاد مختلف رویکرد انسانی می پردازد.بر این اساس توجه به الگوهاي مستمر فعالیتی و رفتاري در فضاها مورد تاکید هر دو می باشد.توجه به خرد فضاها و تعریف فضا بر اساس فعالیتهاي انسانی به ارتباط بین خرد فضاها و کلان فضاها از مهمترین موضوعات مورد توجه هر دو می باشد.تاکید الکساندر بر جنبه هاي مشارکتی در فضا در مقابل رویکرد تجویزي اپلیارد نقطه تمایز این دو می باشد.

واژههاي کلیدي :الگوهاي رفتاري،خرد فضاها،کریستوفر الکساندر،دونالد اپلیارد،

 


مقدمه

یکی از مهمترین اهداف طراحی و برنامه ریزي شهري، ایجاد محیطهاي انسانی با کیفیت می باشد. توجه به نیازها و چگونگی پاسخ دادن به آنها در محیط شهري امري است که در طول تاریخ قدمت متمادي داشته و راه حل هاي مربوط به خود را نیز به همراه دارد. انسان در محیط شهري از یک سوي تحت تاثیر محیط خود واقع می گردد واز طرف دیگر تحت تاثیر آن نیز واقع می باشد. شناخت انسان ،انگیزه هاي او چگونگی پاسخ دادن به این نیارها از عوامل اساسی در طراحی و شکل دهی به محیط هاي شهري می باشد(مطلبی،.(1385 هویت هر مکان شهري و توسعه فضایی و غیر فضایی محیط هاي انسانی پیوندهاي ناگسستنی باخواستهاي انسانی دارد.

توجه به الگوهاي رفتاري حاکم در شکل گیري فضاهاي شهري امري است که منبعث از نیازهاي انسان به عنوان مولد رفتار می باشد. در شکل دهی محیط هاي شهري انسان محور،ایجاد محیط هاي ساخته شده اي است که الگوهاي رفتار مورد نیاز استفاده کنندگان از فضاي شهري را تامین می کند، بسیار مهم می باشد. در عین اینکه در رویکرد انسان محور، محیطهاي شهري بایستی بگونه اي باشند که به نیاز هاي گروههاي مختلف بهره بردار از آن پاسخ گویند و قابلیت تامین نیازها وتامین فعالیتهاي آنها را به همراه داشته باشند. "اگر چه انسانها از نگاه جغرافیاي زیستی و محیط فرهنگی در بستر زمان در شرایط متفاوت به سر می برنداما در بسیاري از نیاز هاي اساسی خویش وجه اشتراك دارند. رویکرد انسانی به طراحی شهري توجه به نیازهاي مشترك مردم در بستر زمان را در جهت توسعه پایدار فضاهاي شهري در فرهنگ ها و اقلیمهاي متفاوت سر لوحه اقدامات خوش قرار می دهد.توجه برنامه ریزان و طراحان شهري به نقش خواستهاي انسانی در توسعه زندگی جمعی آنها را قادر می سازد تا در جهت توسعه پایدار کالبدي،فرهنگی ،زیست محیطی و اقتصادي الگوهاي مناسب را ارائه نمایند."(مطلبی،.(1385

دیدگاههاي مختلفی در خصوص نحوه نگرش به الگوهاي رفتاري در طراحی فضاهاي شهري و تفاسیر مرتبط با آن وجود دارد. نکته اشتراك همه این رویکردها توجه به انسانی بودن محیط به عنوان بستر مهم وتاثیرگذار در فراین برنامه ریزي می باشد. در عین اینکه تفاوتهایی نیز در نحوه تفسیر و متدهاي برنامه ریزي پیشنهادي آنها وجود دارد. کریستوفر الکساندر و دونالد اپلیارد دو فرد از طیف طراحان وبرنامه ریزانی هستند که در رویکر انسانی فضاهاي شهري تحقیقات بسیاري انجام داده اند. مقایسه دو طرز فکر و نگرش این دو در فرایند برنامه ریزي فضاهاي شهري بیانگر متدهاي مختلف در برخورد با میطهاي انسانی می باشد.

بدین منظور، مقاله در ابتدا به بررسی انواع رویکرد هاي طراحی فضاهاي شهري پرداخته وسپس با تمرکز به رویکرد نوعملکردگرایی در دیدگاه انسان محور به بررسی نظریات و دیدگاههاي الکساندر و اپلیارد می پردازد.
-2رویکردها در طراحی و شکل دهی فضاهاي شهري

قبل از بررسی رویکردهاي طراحی فضاهاي شهري تفکیک فرایند ساخت فضاهاي شهري ضروري است. دو گونه از شکل دهی فضاهاي شهري قابل تشخیص است(الکساندر :(1964

الف-طراحی و یا ساخت و شکل گیري فضا طی فرایندي نسبتا طولانی در بستر زمان و لذا شکل گیري خود جوش وغیر رسمی

فضا.

ب-طراحی شهري به گونه هاي رسمی و آگاهانه یا به تعبیر دیگر شکل دهی به فضا.

در گونه الف ویژگیهاي زیر قابل ملاحظه می باشد(مطلبی،:(1385

-1استفاده از گونه هاي محدود از لحاظ فرم و فضا در جهت ساخت شهر -2یادگیر ي از طریق انجام کار و یا روش آزمون وخطا -3توسعه بر اساس تجربه -4دستیابی به فرم وظاهري یکپارچه و یکدست در شهر


-5ارئه نظامی غیر هندسی و شبکه اي و در عین حال طبیعی در شکل شهر -6توجه به اولویت هاي خواست هاي جمعی به جاي خواستهاي فردي -7تاکید بر جنبه هاي زیستی –اقلیمی

در گونه ب یا همان شکل دهی به فضااي شهري ویژگیهاي زیر قابل بررسی است: -1توجه به نمایش خلاقیتهاي فردي در طراحی -2نظم بخشی بر اساس قوانین و مقررات و دستورالعملهاي از قبل تدوین شده -3توسعه بر اساس برنامه -4توجه به ارزشهاي اقتصادي . مادي زمین


-5توجه به خواستهاي فردي به جاي خواستهاي جمعی -6بهره گیري از گونه هاي مختلف ساختمانی در طراحی

در حال حاضر هر دو گونه شکل دهی فضاهاي شهري مورد استفاده قرار می گیرد. در گونه هاي مورد اشاره شده، توجه به مساله

شکل دهی وشکل گیري و تفاوتهاي آنها به ترتیب در دو گونه ب و الف اهمیت می یابد.

-3 رویکرد انسانی به شکل دهی فضاهاي شهري:دیدگاه ها وروشها

موضوع شکل دهی فضاهاي شهري بر اسس رویکرد انسانی همانا مبتنی بر خواستهاي انسانی است که در برنامه ریزي و طراحی مورد نظر قرار می گیرد. امروزه دو رویکرد اصلی در چشم انداز توسعه ،برنامه ریزي و طراحی آگاهانه فضاهاي شهري ،بستر لازم را جهت دستیابی به رویکردي انسانی فراهم آورده ند(مطلبی،:(1385

-1رویکرد نخبه گرا و قطعیت نگر

-2رویکرد نو عملکرد گرا در رویکرد اول توسعه مقوله اي صرفا بیرونی تلقی شده و به نظام موجود تحمیل می گردد.در این رویکرد تکنولوژي هدف توسعه

قرار گرفته و لذا تولید انبوه فضاها و بناهاي شهري مورد توجه است(مطلبی،.(1385 این رویکرد بر جنبه هاي هنري زیبایی شناختی و شکلی متمرکز بوده(جان لنگ(1994و از این رو تنها به توسعه کالبدي فضاها تکیه دارد و به خلق فضاهایی تماشایی همت می گمارد.(پانتر و کارمونا(1997لذا بشدت نخبه گرا است، و فضاهاي شهري را نه براي عموم مردم بلکه تنها براي درك گروهی خاص از مردم خلق می نمایند. در این نگره طراحان بسیار خرد ورز بوده وبر جنبه هاي عقلانی ومحصول برنامه ریزي و طراحی معطوف می سازند(.(Bradburnt,1979

در رویکرد دوم توسعه مقوله اي درونی است اگر چه تحت تاثیر عوامل بیرونی نیز قرار می گیرد(مطلبی،.(1385 در این نگره توجه به تمامی طیف نیازهاي انسانی (نیازهاي جسمانی ،ابعاد ذهنی یا روحی یا معنایی انسان) مورد توجه است .این رویکرد به توسعه پایدار محیطی (برهنی 1992،دنزیگ و ستی 1973،فراي 1999،جنکز و دیگران 1996،الکین و دیگران)و مشارکت مردم در فرایند شکل دهی به شهر اهمیت خاصی قائل بوده و لذا کیفیت محیطی را بر مبناي ایجاد کیفیت زندگی فردي و جمعی مردم در ارتباط با محیط زیست استوار ساخته است. به جاي توجه تنها به نیاز متفکران و نخبه ها در طراحی شهري به رفتارهاي روزمره مردم در فضاهاي شهري توجه ویژه دارد. به جاي توجه قطعی به محصول و شکل آن ،به فرآیندي منعطف و پویا جهت دستیابی به محصول

اهمیت داده و به فرآیند حل مساله در طراحی شهري معتقد است((.(Appleyard,1976زیرا فرایند و چگونگی حل مساله را مقدم بر طراحی شهودي قرار می دهد. در این رویکرد شکل و فرم محیط ساخته شده متاثر از زمینه هاي فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادي و زیست محیطی است و خواستهاي انسانی بگونه اي در قالب شکل شهر سامان می یابد که محیطی قابل زندگی را در شهر به جاي

 

محیطی صرفا براي تماشا خلق نماید.(گوتن، .(1358 اعتقاد به جبریگري (معینیگري)کالبدي را رد می کند و معتقد است که محیط کالبدي تعیین کننده رفتار آدمی نیست و تنها محیط بر اساس ارزشها و نیاز هاي انسانی فرصت هاي لازم را جهت بهره گیري از قابلیتهاي محیطی فراهم می آورد.(مطلبی .(1380

در شکل گیري این نوع نگرش در رویکردهاي برنامه ریزي وطراحی شهري، محققین ومتفکرین بسیاري در انتهاي قرن نوزدهم وابتداي قرن بیستم دخیل بو ده اند. از نهضت باغ شهرهاي ابنزر هاوارد در قرن نوزدهم، واحدهاي همسایگی کلارنس پري و هنري رایت گرفته تا عصر حاضر و نظریات جین جیکوبز،کریستوفر الکساندر، رابرا ونتوري، دنیس اسکات براون،استیون هال، ایان بنتلی، دونالد اپلیارد، اموس راپاپورت و ..... را می توان نام برد.

به طور کلی می توان اشاره کرد که بر اساس نگرش دوم، ساخت وشکل گیري فضاهاي شهري مبتنی بر خواستهاي انسانی ارائه می شود و جهت نظام بخشی به فضاهاي شهري با تاکید بر تفکر تجربه گرامبتنی بر جنبه هاي انسانی فضاهاي شهري مورد توجه می باشد. در این میان بررسی دو رویکرد هاي مورد نظر در دیدگاههاي دو متفکر معاصر تجربه گرائی و رویکرد انسانی در نظریات و کارهاي کریستوفر الکساندر و دونالد اپلیارد، می تواند ما را به بیان عمق نظریات ولایه هاي جزئی اختلافاتات این دیدگاه آشنا سازد.

-4 رویکردهاي شکل گیري فضاهاي شهري از نگاه الکساندر

نظریه هاي طراحی الکساندر را در چهار دوره می توان مورد تحلیل قرار داد(مهاجري و قمی،:(1387

-1-4مرحله نخست، رویکرد خرد گرا:دز این رویکرد، الکساندر مشکلات را به کوچکترین اجزاي خود تقسیم می کند وهر جز بصورت جداگانه بررسی و حل می گردد. سپس در آخر براي رسیدن به راه حل نهایی اجزا با یکدیگر تر کیب می گردند((.Alexander,1964:12الکساندر اظهار می دارد بخش عمده طراحی فرم است و مشکل اصلی طراحی چگونگی هماهنگ ساختن فرم با زمینه است.(.(Grabow,198:2 این دوره، مرحله عقلانی نظریه الکساندر می باشد.

-2-4مرحله دوم، تاکید بر کلیت: الکساندر در این مرحله اظهار می دارد که شهر هاي طراحی شده (مانند شاندیگار و برازیلیاو...) آن گونه که طراحان پیش بینی نمودهآن گونه عمل نمی کند. زیرا این شهر ها بر اساس اصول منطقی طراحی شده بودندوي دریافت شهر هاي سنتی که بصورا ارگانیک رشد کرده و شکل گرفته اند،واجد الگویی پیچیده با ساختاري مشترك هستندالکساندر اظهار داشت براي ذهن بشر مدل درخت آسانترین شیوه استدلال است.( (Alexander,1966:4)

-3-4مرحله سوم، توسعه زبان الگو: در این مرحله الکساندر به الگوها توجه داشته و پارامتر کل را بر دیگر موارد طراحی ارجح نمود. الگوها حقایقی ثابت و تغییر ناپذیرند. الگوها تمامی راههاي ممکن براي حل مشکلات ذکر شده را فراهم می آورند. او در دو کتاب روش جاودانه ساختمان و زبان الگو به این مسائل می پردازد و این دو کتاب را بعنوان وسائل و ابزار طراحی،در راستاي انسانی کردن محیطها و معنا بخشیدن به آنها ارائه می دهد. زبان الگو یک شیوه یا سبک طراحی نیست بلکه چالشی است که در جهت تلفیق الگوها با یکدیکر و انجام پروژه هاي عملی.اما مهمترین مسئله اي که در اینجا وجود دارد ارتباط بین این الگوهاست.هر الگو به الگوي بزرگتري که در سطح بالاتري نسبت به خودش قرار داردمرتبط شده و همچنین به الگوهاي کوچکتر از خودش که در زیر آن قرار دارند. در زبان الگو بر تاثیر مستقیم مردم ومحیط بر یکدیگر تاکید شده است(مهاجري و قمی،.(1387 الکساندر در کتاب روش جاودانه ساختمان از فرایندي صحبت می کند که قادر است نظم را از درون خود مردم پدید آورد.نظمی که در مردم رشد کرده و در آنها به بقاب خود ادامه می دهد.این گ.نه نظم به زبان مشترك یعنی به الگوي مشترك نیاز دارد.در این کتاب طبیعت سازنده شهر ها و ساختمان ها توصیف شده و نشان می دهد،شهر ها و ساختمان ها نمی توانند زنده بمانند مگر آنکه بوسیله تمام افراد جامعه ساخته شوندو مردم در آن یک زبان و الگوي واحد را به اشتراك بگذارندو این زبان الگوي واحد خود به تنهایی زنده باشد.

-4-4مرحله چهارم ایجاد ساختارهاي زنده، منسجم و پیچیده: الکساندر در این مرحله در کتاب طبیعت نظم این نظریه را مطرح نموده است که چگونه پدیده هاي مختلف با یکدیگرساختار منسجم و زنده را ایجاد می کنند،ساختارهایی که در همه پدیدههاي عالم هستی از اتمها گرفته تا کریستال ها(میکروارگانیسم ها)و فرمهاي زنده و کهکشان ها(ماکروارگانیسم ها) مشترك است.((Alexander,2004:23الکساندر در این کتاب تکیه ب فرایند به جاي فروم و پلان دارد.همان گونه که فرمهاي طبیعی با فرایندهاي مشابه شکل گرفته و رشد پیدا می کنند،توسعه محلات و شهر ها نیز بایستی از این فرایندها تبعیت کنند.الکساند به دنبال ایجاد ساختار هایی زنده در مصنوعات و دست ساخته هاي بشري است.وي این ساختار ها را درون ساختمان ها و مصنوعات بشري جستجو می کندفساختار هایی که ادراك آنها ذهنی بوده وبا کمک شخص انسان و حس درونی او امکان ظهور پیدا می کنند(مهاجري و قمی،.(1387

-5-4نگرش انسانی الکساندر در شکل گیري فضاهاي شهري

با توجه به دسته بندي چهارگانه نظریات الکساندر رویکرد هاي وي در شکل گیري فضاهاي انسانی را در

-1-5-4 زبان الگو : الگوها در اصل رفتارهایی هستند که بیش از 5000 سال و همزمان با انسان وجود داشته اند. الکساندر به الگوها تاکید داشته و پارامتر "کل"را بر دیگر موارد طراحی ارجح می نماید. الگوها تمامی راههاي ممکن براي حل مشکلات ذکر شده را فراهم می آورند. هر الگو بیانگر معضل و مساله اي است که در محیط اطراف به تکرار رخ می دهد و سپس هسته راه حل آن مسئله را مطرح می کند،بگونه اي که می توان این راه حل را بدون تکرار یک شیوه ،میلیونها بار به کار گرفت(مهاجري و قمی،.(1387 هیچ الگویی ماهیت مجزا ندارد. هر الگو تنها در صورتی می تواند در جهان وجود داشته باشد که دیگر الگوها نیز از

آن حمایت کنند. یعنی همان الگوهاي بزرگتري که در آن قرار می گیرند، الگوهاي هم اندازه که در اطراف آن قرار دارند و الگوهاي کوچکتر که در داخل الگوهاي مورد بحث هستند (مهاجري و قمی،.(1387 زبان الگو داراي ساختار شبکه اي است. توالی الگوها، خلاصه اي از زبان و نمایه اي کلی از الگوهاست .اگر جملاتی را که گروهها و الگوها را به هم متصل می کند بخوانیم، برداشتی کلی از آن خواهیم داشت و سپس می توان الگوهایی مرتبط با پروژه خود یافت.

الکساندر در اثري به نام"تجربه اوریگان "این نظم را واجد نهادي ارگانیک معرفی می کندو آن را رویدادي طبیعی می خواند که وقوعش به برقراري توازن کامل بین نیازهاي اجزاي منفرد و نیاز هاي کل مشروط گردیده است.از نظر وي نظم ارگانیک کیفیتی است درونی که در شکل خود،نوعی احساس پدید می آورد. الکساندر اعتقاد دارد که حس ارگانیک بودن شهر که بر اثر نگریستن به شهر هاي زیباي گذشته بر انگیخته می شود با احساس مبهمی که در نتیجه ارتباط با اشکال زیست شناختی بروز می کند،یکسان نیست وحتی کوچکترین شباهتی نیز بدان ندارد.این احساس ناشی از آگاهی درست از کیفیت ساختاري ویژه شهر هاي قدیمی است که واجد آن بوده و هستند. مرز تعریف کننده الگو، رفتارهاي انسانی در فضاها و کالبدهاي شهري می باشد که منبعث از رفتارهاي انگیزشی و داراي نظم ارگانیک می باشد که داراي پیچیدگی غیر ملموس وغیر هندسی می باشد. ادراك این نظم از داخل بوم برخاسته واز آن نشات می گیرد.

-2-5-4چند نمونه از الگوهاي پیشنهادي الکساندر:

-1-2-5-4کافه هاي محلی در هر محله ایجاد کنید:انسانی ترین شهر ها همیشه پر از رستورانهاي خیابانی هستند مردم از جمع شدن دور هم در پارکها ومیدان ها ،امتداد گردشگاها و خیابانها و کافه هاي خیابانی لذت می برند.کافه خیابانی محیطی ویژه و منحصر به فرد را براي شهر فراهم می آورد،که مردم می توانند در آن به راحتی و به شکلی مشروع بنشینند،در انتظار باشند و گذر زمان و عمر را بنگرند.(شکل 2و(3

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید