بخشی از مقاله
نقش تجارت الکترونيک و بازاريابي اينترنتي در رونق کارآفريني و بهبود فضاي کسب و کار
چکيده :
فناوري اطلاعات چه نقشي مي تواند در اشتغال زايي و بهبود فضاي کسب و کار داشته و چگونه مي توان ظرفيتهاي اين شاخه از دانش را شناسايي و از آن استفاده نمود ؟ آيا ظرفيت هاي فناوري اطلاعات مي تواند همپاي ساير صنايع شناخته شده در زمينه کار آفريني و اشتغال زايي بوده باشد ؟ فن آوري اطلاعات از دو جهت بر کار آفريني تا ثير گذار مي باشد . نخست اينکه با ايجاد ارتباطات بسيار گسترده و فراگير که به آساني انجام ميگيرد تحول عظيمي در تجارت سنتي ايجاد نموده و به آن سرعت بخشيده است که به نوبه خود موجب شکوفايي اقتصاد و در نتيجه اشتغال بيشتر ميگردد . دوم اينکه اين فنا وري خود راسا تبديل به شاخه جدا گا نه اي از کسب و کار گرديده و افراد بسياري را به خود جذب نموده است بطوريکه که امروزه بار قابل توجهي از کار آفريني بر دوش اين شاخه از دانش قرار گرفته است . در اين مقاله سعي شده است با واکاوي نقش فنا وري اطلاعات در هر دو مورد ذکر شده ، ظرفيتهاي عظيم آن براي کار آفريني تشريح گرديده و کاربرد هاي بسيار گسترده و متنوعي که مي تواند تاثيري ژرف بر کار آفريني و اشتغال داشته باشد را تشريح نمايد.
کلمات کليدي: کار آفرين ، کسب وکار ، تجارت الکترونيک
مقدمه
انقلاب ارتباطات تغيير دهنده همه فاصله هايي است که در عرصه هاي مختلف جهاني تا کنون وجود داشته . روزگاري کار آفريني يک امر مشکل محسوب مي گرديده که فقط افراد خاصي توانايي آن را داشته اند . داشتن سرمايه کافي از قديم الايام يکي از ملزومات کار آفريني محسوب ميگرديده . ولي اکنون به يمن انقلاب ارتباطات اين فواصل از ميان رفته و براي کار آفريني تنها چيزي که لازم است يک ذهن خلاق مي باشد . از قبل اين خلاقيت هم مي توان مستقيما کار آفريني نمود و هم مي توان با فناوري اطلاعات به کسب و کار موجود خود سرعت و رونق دو چندان داد که در نتيجه زمينه اشتغال بيشتر فراهم گردد.
ايجاد و توسعه سريع شبکه اينترنت امکان مبادله سريع اطلاعات را فراهم کرده و به تدريج به افزايش قابليت هاي جديد اينترنت شکل جديدي از تجارت به وجود آمد که امروزه به تجارت الکترونيک معروف است . تجارت الکترونيک به دليل سرعت ، کارآيي ، کا هش هزينه ها و بهره برداري از فرصت هاي زود گذر ، عرصه جديدي را در رقابت گشوده است تا آنجا که گفته مي شود ، عقب افتادن از اين سير تحول نتيجه اي جز منزوي شدن در عرصه اقتصاد جهاني نخواهد داشت . بنابراين از يک سو با تجارت الکترونيک به عنوان بستر اشتغال زائي جهاني روبرو هستيم و از سوي ديگر با کار آفريناني مواجه مي شويم که هر روز فرصت هاي جديدي را براي جويندگان شغل و کار در فضاي مجازي ايجاد مي کنند. در نتيجه اقتصاد دنياي امروز بر پايه نوآوري، خلاقيت و استفاده از دانش به ويژه دانش اطلاعات و ارتباطات استوار است ، چنين اقتصادي را اقتصاد مبتني بر دانش يا اقتصاد دانش محور مي گويند . در اقتصاد مبتني بر دانش ، نوآوران و صاحبان فکر سرمايه هاي اصلي شرکت هاي توليدي و کار آفرين هستند. امروزه وقتي به ثروتمندان و کار آفرينان جديد که عمدتا کمتر از ٤٠ سال دارند نگاه مي کنيم متوجه مي شويم که همه در حوزه هاي فناوري اطلاعات و تجارت الکترونيک صاحب کسب و کار، انديشه ، فکر، نوآوري و کار آفريني جديد هستند و از اين رو در توليد ناخالص داخلي و رشد اقتصادي کشور خود نقش مهمي ايفا مي کنند و وقتي به ثروتمندان و کار آفرينان قديم نگريسته مي شود مشاهده مي شود که بعد از حدود ٧٠ سال شرکتهاي خود را ايجاد نموده (مانند فورد، راکفلر) و صاحب ثروت مي شدند. اگر ديروز ثروتمندترين افراد دنيا آنهايي بودند که منابع مالي بيشتري در اختيار داشته نظير راکفلرها، امروزه ثروتمندترين مردم دنيا فردي دانش مدار مانند بيل گيتس ا ست که با استفاده از فناوري اطلاعات و از طريق تجارت الکترونيک کار آفريني مي کند. کارآفرين فردي است که داراي ايده نو و جديد است و از طريق فرايند تأسيس و ايجاد يک کسب و کار و قبول مخاطره ، محصول يا خدمات جديدي را به جامعه معرفي مي کند(گلسرخي،١٣٨٢).
تاريخچه
اولين کاربرد واژه کارآفريني در قرون ١٥ و ١٦ ميلادي (قرون ٩ و ١٠ شمسي )بوده است ، اين دوره همزمان با دوره ي قدرتمندي ملا کين و حکو مت هاي فئودالي در اروپا است .در اين دوره مفهوم کارآفريني براي کساني به کار برده مي شد که به مآموريت هاي نظامي اعزام مي شدند .در قرن ٢١ ميلادي همزمان با انقلاب صنعتي بعد جديدي از کارآفريني به نام مخاطره پذيري اضافه مي شود (معنيان و همکاران ، ١٣٨٨ ) . از حدود سال ١٧٠٠ميلادي به بعد ، فرانسويان درباره پيمانکارا ن که دست اندرکاران ساخت جاده ، پل ، بندر و تآسيسات بودند ، به کرات ، لفظ کارآفريني را به کار مي بردند ( سليماني، ١٣٨٩ ). مروري کوتاه بر تاريخ کارآفريني اين موضوع را به خوبي نشان مي دهد که اولين باري که تعريفي از کارآفريني ارائه گرديد در سال ١٧٣٠ ( ١١٠٩ شمسي ) توسط اقتصاددان و تاجر قرن ١٨ (قرن ١٢ شمسي ) ، ريچاردکانتيلون بود .او اولين بار بحث کارآفريني را برا ي بيان تفاوت مالکان و پيمانکاران مطرح نمود . همچنين بررسي تاريخ ادبيات کارآفريني مؤيد آن است که اين واژه اولين بار در تئوري هاي اقتصادي و توسط اقتصاددانان مطرح شد و سپس وارد مکاتب و تئوري هاي ساير رشته هاي علوم شده است . در بين علوم مطرح شده مرتبط با کارآفريني علوم اقتصادي و مديريت و تجارت ارتباط تنگاتنگي با اين مفهوم دارند( گلسرخي ، ١٣٨٢ ) . در قرون ١٩ , ١٨ ميلادي کارآفرين از تآمين کننده سرمايه متمايز ميگردد .اديسون به عنوان يکي از کارآفرينان اين دوره شناخته مي شود (معنيان و همکاران ، ١٣٨٨ ) . در دهه ١٩٨٠ ، همزمان با موج ايجا د کسب و کارهاي کوچک و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش کارآفريني به عنوان شتاب دهنده اين سازوکار ، توجه زيادي به اين مفهوم شد .تا پيش از اين دوره ، تنها اقتصاددانان به کارآفريني توجه داشتند ولي از اين دوره روانشناسان ، جا معه شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف کارآفريني و کارآفرينان توجه نمودند (گلسرخي, ١٣٨٢). سد ه ٢٠ ميلادي مفهوم نوآوري به يک جزء اصلي تعريف کارآفريني تبديل مي شود و با ظهور کارآفريني هاي مبتني بر فناوري اطلاعات واژه مدل کارآفريني مورد توجه و اهميت قرار مي گيرد و اولين بار در سال ١٩٧٠ ( ١٣٤٢شمسي ) در مجله هاي مرتبط با علوم کامپيوتر استفاده شد .
بعد از آن در سال ١٩٩٥ (١٣٧٤ شمسي ) در مجله هاي کامپيوتري و تجاري معروف همچون بيزنس ويک و وايرد مورد استفاده قرار گرفت . آنگاه در ژورنال هايي که تمرکزشان بر تجارت الکترونيک و کارآفريني الکترونيک بود استفاده شد اما امروز از اين واژه به طور متداول در مجله هاي مديريتي همچون هاروارد بيزنس و ...استفاده مي شود .
تحقيقات در زمينه مدل هاي کارآفريني هم درمراکز دانشگاهي و هم در مراکز تحقيقاتي و شرکت هاي مشاوره اي در حال رشد مي باشد، بعضي درمورد مدل هاي کارآفريني اينترنتي صحبت مي کنند و بعضي ديگر درباره مدل هاي کارآفريني الکترونيکي يا مدل هاي کارآفريني مبتني بر وب و ديگران به طور کلي در مورد مدل هاي کارآفريني صحبت کرده اند . علت استفاده زياد از اين واژه ، رشد سريع فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي مي باشد که باعث شده علاقه مندي براي تغيير مدل هاي کارآفريني سنتي و ايجاد مدل هاي کارآفريني جديد جهت استفاده بهتر از فرصت هاي ناشي از نوآوري هاي تکنولوژيکي افزايش يابد ، بنابراين به همين علت است که در چند سال اخير بحث درباره مدل هاي کارآفريني و اثرات اينترنت افزايش يافته است (گلسرخي, ١٣٨٢) .
مراحل پنجگانه تصميم گيري جهت کارآفرين شدن
کسب و کار بصورت اعم نياز به مراحلي از تصميم گيري دارد تا مفهوم کار آفريني بر آورده شود . پر واضح است که کسب و کار الکترونيک نيز زير مجموعه اي از مفهوم کلي کسب و کار بوده و براي پياده سازي آن بايد مراحل مختلف آن اجرايي گردد.
مرحله ١ - تصميم شخصي
اولين مرحله در تصميم گيري کارآفريني، خودارزيابي براي تعيين صفات شخصي مورد نياز براي موفقيت در کسب و کار است .داشتن يک کسب و کار، استقلال و فرصت هايي براي استفاده از پتانسيل و ياري کامل جا معه که براي کارآفرينان مهم است را براي آنها فراهم مي کند .از طرف ديگر اين فرصت ، عدم قطعيت درآمد و آينده ، ريسک بالا، سطح بالايي از استرس ، کيفيت پايين زندگي در آغاز را نيز به همراه دارد . بنابراين تصميم گيري براي رفتن به آن يا نرفتن يکي از فاکتورهاي مهم است . اگر کسي درباره آن تصميم گرفته است ، مرحله بعدي براي وي شروع خواهد شد (گنجي, ١٣٩١).
مرحله ٢ - انتخاب کسب و کار
مرحله دوم ، انتخاب کسب و کاري است که فرد مي خواهد وارد آن شود .تعداد کسب و کارها ممکن است يک ، دو و يا بيشتر باشد . ا ما سوال اصلي اين است که چه نوع کسب و کاري بايد انتخاب شود . جواب دادن به اين سو ال بسيار دشوار بوده و از شخصي به شخص ديگر متفاوت است که به نگرش شخصي بستگي دارد . براي مثال ، يک مطالعه نشان ميدهد که % ٤١ انتخاب هاي کارآفريني براي رئيسي خود، % ١١ براي پول درآوردن ، % ١٢ براي خلق چيزي جديد،٩ %براي اثبات خود و %١ نارضايتي از شغل مي باشد . و همچنين از طرف ديگر بستگي به محيطي دارد که کسب و کار مي خواهد در آن عملي شود . به عنوان مثال ، کسب و کار محصول لوکس براي دور و بر روستا خيلي مناسب نيست ولي در شهر يا شهرستان مناسب مي باشد . اما بايد ابتد ا کسب و کار تعيين شود . انتخاب چندين کسب و کار بهتر از يکي دوتاست .زيرا امکان ورود به کسب و کار را افزايش مي دهد . راه بهتر براي انتخاب کسب و کار تعيين اين است که چه نوع کسب و کار بيشتر مورد علاقه شماست .اگر کسب و کاري براي شما جالب باشد، شانس موفقيت در کار براي شما افزايش خوا هد ياقت و به سرعت يا د خواهيد گرفت و ميتوانيد با رضايت مشتري ادامه دهيد (گنجي, ١٣٩١).
مرحله ٣ - تجزيه و تحليل امکان کسب و کار انتخاب شده
حال ،قسمت مهم ديگر تجزيه و تحليل امکان سنجي گزينه هاي انتخاب شده از جنبه هاي مختلف است .قسمت اول ، پذيرش اجتماعي کسب و کار انتخاب شده مي باشد .موفق شدن در کسب و کار، به ويژه در کسب و کار کوچک که کارآفرينان با آن شروع مي کنند ، خيلي زيا د به پذيرش ا جتماعي بستگي دارد . يکي ديگر از عوامل تصميم گيري شناخت تمايلات جمعيتي سن ، نژاد، قوميت و محل مشتريان هدف است .تمايلات بسيار مهم مي باشند زيرا ا ساس هر بازاري مردم هستند . عامل ديگر تصميم گيري فناوري ، کاربرد علم و مهارت هاي مهند سي و دانش حل مسايل توليد و مشکلات سازماني ، است .
زيرا به طور مستقيم با توليد و مراحل بهره برداري در ارتباط مي باشد . ديگر عوامل تصميم گيري نظام اقتصادي و قو ا نين و مقررات و . . . مي باشند .آخرين و مهمترين عاملي که بايددرنظر گرفت جنبه هاي مالي است پول مورد نياز براي شروع کسب و کارانتخاب شده بايدبه طور انحصاري تعيين گردد . با توجه به همه اين عوامل ، ابتد ا بايد گزينه ها رده بندي شده و سپس بهترين گزينه بر اساس عوامل ديگر مانند انتخاب شخصي و امکانات مالي و . . . انتخاب شود (گنجي, ١٣٩١) .
مرحله ٤ - برنامه ريزي
مهمترين مرحله در تصميم گيري کارافريني،برنامه ريزي مي باشد .کاربرنامه ريزي اساساذهني و فکري مي باشد. بطوريکه نياز به تفکر تماما منطقي مي باشد.يک برنامه ريزي مناسب و به موقع استرس و مديريت پر خطر را در کسب و کار و فعاليت جديد به عنوان يک راهنما و راهبرد مناسب براي عمليات آتي کاهش خواهد داد . اين فرايند برنامه ريزي کاملا متفاوت از برنامه ريزي فرايند مديريتي مي باشد. اين برنامه ريزي شامل برنامه ريزي درباره عمليات ،بازاريابي،مديريت و مسائل مالي مي شود (گنجي, ١٣٩١).
مرحله ٥ - ورود به کسب و کار
آخرين مرحله از فرايند ، ورود يا شروع کسب و کار مي باشد . اما اين بخش فرايند تصميم گيري ديگري را شامل مي شود ، سه فرايند براي ورود به کسب و کار وجود دارند (گنجي, ١٣٩١).
شروع يک کسب و کار جديد خريد يک کسب و کار موجود
انجام کسب و کار زير نظر ديگري ( حق امتياز) (گنجي, ١٣٩١).
بطور معمول منظور از کارآفرين علي الخصوص در کسب و کارهاي کوچک شخصي است که يک کسب و کار جديد را شروع نمايد . قبل از ورود به بازارکسب و کار٬ بايد نقشه راه خود را ترسيم کنيم . ما براي شروع هر کاري به نقشه نياز داريم وکسب و کار نيز از اين قاعده مستثني نيست .بايد يک طرح کسب و کار خوب و جامع تهيه کنيم تا هم خو د و هم ديگران ٬ بدانيم که مي خواهيم چه چيزي را٬چگونه ٬ و براي چه کسي توليد کنيم .براي موفقيت در بازار کسب و کار٬بايد با قوانين کسب و کار آشنايي داشته باشيد. براي موفقيت در در بازار کسب و کار بايد با اصول بازاريابي و فروش محصولات آشنايي داشته باشيم .کسب سود که يکي از مهمترين اهداف يک کسب و کار است ٬جز با فروش محصول به مشتريان و دريافت بهاي آن ميسر نمي شود.
تاسيس يک کسب و کار چهار مرحله دارد:
١ ) خود ارزيابي و کسب آمادگي براي ورود به عرصه کسب و کار.
٢ ) انجام مقدمات راه اندازي کسب و کار و انجام فعاليت هاي پيش از تاسيس کسب و کار.
٣ ) راه اندازي کسب و کار.
٤ ) اداره کسب و کار.