بخشی از مقاله
نگاهی به نمادهای عرفانی در معماری ایرانی ـ اسلامی
چکیده
زیستن انسان در جامعه، توأم با تأثیرپذیری از فرهنگ آن جامعه است. اجتماع از رهگذر تبلیغ و تبیین اعتقادات اساسی، ارزش ها و رفتارهای پذیرفته شده، نمادهای فرهنگی خود را در بین مردم رواج می دهد. از عناصر مهم فرهنگ ایرانی ـ اسلامی هنر است. هنرمند اسلامی، هنرش را در خدمت حقیقت قرار داده و از این رهگذر تحت تأثیر آموزه های دین اسلام است. هنر در یک ارتباط دوسویه با فرهنگ، از آن تأثیر می پذیرد و بر آن اثر می گذارد. هنر ایرانی با تاثیر گرفتن از اسلام جنبه ای لاهوتی یافت و از طرف دیگر فرهنگ اسلامی با به خدمت گرفتن هنر اسلامی توانست از طریق نمادهای رایج در آن مردمانی را که با هنر اسلامی مواجه شدند، پذیرنده فرهنگ اسلامی سازد. به کارگیری آرایه های گیاهی، هندسی و حیوانی در معماری اسلامی بهترین برهان بر ایمان هنرمند مسلمان است. هنرمند مسلمان با استفاده از انواع آرایه های هندسی و گیاهی در بناهای اسلامی به نوعی این آرایه ها را وسیله ای در حهت بیان عقاید دینی و مذهبی خود قرار داده است. درگیری این آرایه ها با ایمان و عقاید مذهبی نوعی جاودانگی، اصالت و خلوص را در آنها بازتاب می کند. با دریافت مفاهیم نمادین نقش و نگارها در معماری تزیینی اسلامی و ریشه یابی آنها می توان به شناخت ذهن و اندیشه معمارات و در نتیجه به فرهنگ و جهان بینی و تلالو آرمان ها در آن جامعه دست یافت. در این تحقیق اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و استفاده از منابع و اطلاعات موجود در کتب و مقالات جمع آوری شده است و به بررسی و شناخت انواع تزیینات در معماری اسلامی و همچنین نمادشناسی آرایه های معماری اسلامی خواهیم پرداخت.
کلمات کلیدی: معماری اسلامی، تزیینات، نمادگرایی، مفاهیم نمادی
-1 مقدمه
فرهنگ نظام باورها، ارزش ها، رفتارها و نمادهایی است که در یک جامعه از گذشته دور تا امروز برای تعامل افراد در قالب سنن ، آداب، قوانین ، هنرها و مجموعه ارتباطات بین افراد به وجود آمده است (وزیری، .(3131 معماری از کهن ترین هنرها می باشد که همواره با انسان، افکار، عقاید و ادیان وی همراه بوده است. تاریخدانان قدمت تاریخی معماری را بیش از شش هزار سال بیان نموده اند. در همان کهن ترین بازمانده های تاریخی می توانیم ردپایی از تمایل انسان ها در تزیین و آراستن محیط زندگی را ببینیم. در این رهگذر سرزمین ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در طول دوره های تاریخی قبل از اسلام هموازه نمونه هایی از آثار معماری همراه با آرایه هایی از آجرهایی از آجرهای لعابدار و رنگین، حجاری ها و گچ بری ها به جای گذارده است. پس از ورود اسلام به ایران، فرهنگ، هنر و اندیشه اسلامی سیمای تازه ای به این هنر ایرانی بخشید. بدون آنکه هویت و روح آن را تغییر دهد. معماری در ایران پس از اسلام از رنگارنگی پربار، طراحی، ظرافت و دقت بی نظیری برخوردار شد. یکی از ویژگی های معروف هنر معماری اسلامی آن است که تعداد قابل توجهی از اجزایی که در اصل مورد استفاده ساختمانی داشته اند را تغییر شکل داده مبدل به وسایل صرفاً تزیینی کرده و به این صورت در ترکیب های تزیینی وسیع نقشی به آن ها داده اند.
-2 عوامل گسترش و توسعه فرهنگ
هر یک از ما، از فرهنگ جامعه خود تأثیر می پذیریم؛ و در تغییرات فرهنگی جامعه مداخله می کنیم. تاثیرپذیری فرهنگی ما از چهار راه صورت می گیرد:
ـ فرهنگ پذیری از طریق اعتقادات اساسی، در یک جامعه دینی اعتقاد به توحید از مبانی فرهنگ آن جامعه به شمار می رود. با تبیین این اصل مردم دارای فرهنگی دینی می شوند.
ـ فرهنگ پذیری از طریق ارزش ها، انسان در جریان جامعه پذیری ارزش های رایج در فرهنگ آن جامعه را از رهگذر تکرار و تبیین آن ها می پذیرد.
ـ فرهنگ پذیری از طریق رفتارها؛ عمل افراد یک جامعه به رفتارهای پذیرفته شده در فرهنگ به رواج آن رفتار کمک می کند.
فرهنگ پذیری از طریق نمادها؛ نمادها به گسترش فرهنگ کمک می کنند، به این ترتیب که انسان در مواجه شدن با نمادهای یک فرهنگ، به صورت ناخودآگاه از مضامین نهفته در نمادهای فرهنگی برخوردار شود.
نکته ظریف و تعیین کنننده در این لایه بندی آن است که این جریان دو سویه است، یعنی این که ما به صورت استدلالی حقایقی مانند خدا، قیامت و هدفمند بودن هستی را می پذیریم. براس آن ها ارزش ها و رفتارهای ما دینی می شوند و به اصطلاح فردی مذهبی می شویم. (فراست، .(83 :3131 این موضوع نشانه تاثیر پذیری ما از فرهنگ جامعه است اما ما به واسطه رفتارهای دینی خود باعث رواج و شکوفایی فرهنگ دینی در جامعه می شویم؛ و این جریان جدید نشانه تاثیر گذاری ما در گسترش و نظر فرهنگ دینی است. به این ترتیب می توان گفت که هیچ کس در فرهنگ جامعه خود بی تاثیر نیست. هنر آفرینش انسان است. به توان، اثر و کاری که از تصور و آفرینش انسان شکل یافته است هنر می گویند (وایه، (31 :3131
در واقع هنر، وسیله ارتباط فکر و بیان است. بنابراین از طریق آن می توان ارتباط موثری با دیگران برقرار کرد و آن را برای ایجاد همدلی، نظم و انسجام و تربیت عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی افراد به کار برد. آشنایی با هنر توسعه سواد هنری در جوامع نه تنها به آنان یارای بیان اندیشه با زبان هنر (شیوه هنری) را می دهد، بلکه قدرت درک متقابل و دقت در ایجاد روابط مسالمت آمیز را در اجتماع های گوناگون تقویت می کند.
پس هنر می تواند وسیله ای برای پرورش گرایش های مطلوب، تقویت ارزش ها و فرهنگ های مورد نظر در بین جوامع متعدد مورد توجه قرار گیرد (صداقت، .(31 :3131
هنر ایرانی، برگرفته از حس درونی هنرمند و آمیخته با فرهنگ، مذهب و آیین های معنوی است. هنرمند با استفاده از جنبه های تزییینی هنر اسلامی و برگرفته از مفاهیم نمادین، هنر خویش را به کمال مطلوب می رساند (هراتی، (33 :3113 در هنر اسلامی، طرح و نقش علاوه بر مضمون و زیبایی ظاهری اش، دارای یک معنای درونی است که چشم
جست و چو گر بیننده، از پس ظواهر زیبا به دنبال یافتن آن مرز درونی است که معنایی که به عالم باطن باز می گردد (زکی، .(398 :3181 به این ترتیب زبانی که هنر اسلامی برگزیده، تا مفاهیمش را به مخاطبانش منتقل کند، زبان نماد است. این یکی از محسنات هنر اسلامی است. زیرا ملل مختلف، نسبت به عقاید خود احساس علاقه دارند و به راحتی پذیرای عقیده جدید نمی شوند. اما هنر اسلامی با زبان نرم خود، این فرصت را در اختیار کسانی که پذیرای آن هستند، قرار می دهد تا علاوه بر خط وافری که از زیباییش بهره می برند، بهره ای غیر مستقیم نیز از مفاهیم لاهوتی آن داشته باشند.
-3 معماری
بورکهارت معماری را در هنر های اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار می داند و بر این باور است که در معماری اسلامی، سودمندی و عملکرد گرایی از ارکان اصلی این گونه معماری است. بنایی که زیباست عملکردی نیز می باشد اما هر بنای عملکردگریانه ای لزوماً زیبا نیست و نیز عنوان می نماید: » در هنر مقدس میان هنر و فن یا میان جست و جو برای زیبایی و شیوه ساختمانی جدایی نیست. بی گمان در ضمن پیشرفت کار ساختمانی مشکلاتی در زمینه اساسی آن بروز می نماید که راه حل قطعی آن در »هندسه کیفی« نهفته است که همه پدیده ی معماری دینی بدان وابسته است و هرگز خالی از مضامین سمبولیک نیست از آن رو که به گونه ای کثرت را با وحدت می پیوندد.« (بورکهارت، (313 : 3131 چنان چه ملاحظه شد در خصوص هنر به طور عام نیز، وحدت اجزا عبارت از پیوند عناصر نبوده بلکه در ذات اثر
و در تمامی عناصر این وحدت جاری است. هندسه گیفی در نظر بورکهارت متضمن همان تفکر واحدی است که خالق اثر هنر مقدس است. »معماری مقدس از آن رو دقیقاً زیباست که وابسته به مرکزی ترین کانون وظایف بشری، که همان پیوند دادن و نزدیک ساختن آسمان و زمین است..« تمثیل پیوند آسمان و زمین، استعاره ای از وحدت و کثرت یا یگانگی خالق و مخلوق که ذات زیباپسند خد را از واحد یکتا به امانت گرفته است و معماری مقدس به واسطه زیبایی نهفته در خود، غور در درون و تفکر در وجود هستی آفرین را سبب می گردد. در معماری اسلامی مصادیق بی نظیری از چنین پیوند زمین و آسمان به یادگار مانده که گویای روح حاکم بر نگرش هنرمندان سازنده می باشد. » در معماری اسلامی نقشه متحدالمرکزی هست و آن ساختمان مرقد با سقف گنبدی است. مسطوره این طرح، هم در هنر بوزنطی هست و هم در هنر آسیایی که مرقد دارای سقف گنبدی، در
آن ، رمز اتحاد آسمان و زمین است. بدین معنی که پی و قاعده مستطیل شکل عمارت ، با زمین مطابقت دارد و قبّه کروی آن با آسمان.« (بورکهارت، (311 : 3139
با این مضمون کثرت جهات در زمین و عالم خاکی با نماد مربع پس از طی سلسله مراتبی به آسمان با نماد کره که در آن جهت و مکان مطرح نیست و هر چه هست رو به سوی بالا و نقطه مرکزی دارد، رسیده که در آن غایت وحدت جماد مشهود است. زمانی که کره به مکعب می رسد لحظه به فضا می پیوندد که این از مضامین اساسی معماری اسلامی است.
در معماری اسلامی کیفیت فضا موجب درون نگری و تفکر در فرد می شود و این امر حادث نمی شد اگر در معماری اسلامی شمایل نگاری به کار می رفت. اما در این راستا توجه به هندسه و تزیینات هندسی موجب تامل بیشتر و عدم تفرق ذهنی انسان است. » فراوانی تزیینات در هنر اسلامی به هیچ روی مغایر با این کیفیت خلاء که فکر و تامل را به همراه دارد نیست. برعکس عمل تزیین با صور انتزاعی، به واسطه وزن و آهنگ ناگسسته و در هم پیچیدگی بی پایان آن، بر کیفیت این خلا می افزاید (کربن، (11 :3138 تکرار نقش مایه های هندسی که هر یک خالی از مضامین دنیوی است؛ مبیّن ریتمی هماهنگ است که آهنگ وحدت را از تکثرات سر داده و همچون »ذکر« ، وجود انسان را از افکار غیر تهی می سازد.
-4رمز پردازی و نمادگرایی
نماد، زبان و لسان روح است و واقعیت معنوی را با بیانی بی واسطه تعریف می نماید اما در نظر بورکهات » بیان واقعیت معنوی می بایست در ژرف ترین معنای عبارت فهمیده شود. از این روی نمادگرایی اسلامی همواره به اندیشه بنیاد اسلام، یعنی تصور وحدانیت اشاره دارد« (بورکهارت؛ .(338 : 3133 چنان که در تفکر اسلامی کل عالم نمادی از خداست. از این رو نمادگرایی در هنر اسلامی امری ضروری و واجب است. از آن جا که هر صورتی در بردارنده مفهومی ویژه است، در هنر، مشابهت صورت و معنا یا تداعی معنایی در صور، رمز پردازی تعبیر شده است. هیچ اثر مقدسی نیست که حاوی تصاویر غیر دینی باشد. » پس هر هنر مقدسی مبتنی است بر دانش و شناخت صورت ها یا به بیانی دیگر بر آیین رمز ی ای که ملازم و در بایست صورت هاست در اینجا یادآوری می کنیم که رمز نشانه ای قراردادی نیست، بلکه مظهر صورت مثالی (archetype) خود رمز، به حسب قانونی مربوط به معرفت وجود و هستی شناسی است« (بورکهات؛ (3 :3139 رمزپردازی از اصول بنیادین هنر مقدس است و در این میان تزیینات ظریف همچون اسلیمی ها تنها ترکیب
بندی تصاویر نیست؛ بلکه » عینیت بخشیدن به یک امر فکورانه است و در این مورد بازتاب تصورات مشخصی نخواهد بود بلکه ار حیث کیفی با عطف نظر به الحاق به یک تعادل معنوی که مرکز ثقل آن غیر قابل رویت است، به تعبیر و تبدیل محیط می پردازد. « (بورکهات؛ .(333 : 3133
تصاویر انتزاعی اسلیمی از بارزترین نمودهای وحدت د ر تکثرات است . شاید به نظر برسد در اسلام به محدودیت در ارایه هنری شود. » این حدودیت برای هنر و توانایی های خلاقانه عجیب می نماید. اما این محدودیت با کشف زبان کاملاً انتزاعی ـ یا شاید انضمامی ـ نقشمایه های تزیینی جبران شد. این نقشمایه های ریشه در فرهنگ عامه مردم داشتند و معنای ضمنی یا تلویحی آنها ـ می توان با طیب خاطر گفت که مثال افلاطونی آنها ـ همواره وحدت مشهود در کثرت است. بنابراین یک عالم کامل وجود دارد که موضوع آن ادغام مجدد کثرت در امر واحد است که این امر از جمله مستلزم وحدت زمان و مکان است. این وحدت در اشکالی نظیر مقرنس (معمولا در
سکنج یا گوشواره در معماری) که عبارت دقیق تر صورت بندی موزون و زمان بند مکان است، مشهود است. « (همان: (331 عدم وجود صوری از هنر همچون بهره گیری از مایل در هنر اسلامی نه تنها منجر به محدودیت خلاقیت نشد،
که خود موجب ظهور گونه هایی از اشکال متعالی هنر شده است. براساس تفکر اسلامی که بر مبنای وحدانیت شکل می گیرد. در هنر اسلامی » در میان نمادهای وحدت ـ که موضوع آن همواره وحدت هستی شناسانه ی عالم است و نه وحدت متعالی به معنای دقیق آن ـ عمیق ترین و آشکارترین نماد، نور است که هنرمند مسلمان به خوبی می داند که آن را چگونه جذب کند، عبور دهد و به هزاران طریق مختلف درخشان و مشعشع سازد:« (همان: (331 بدون نور هیچ صورتی ادراک نمی شود و هیچ هستی به منصه ظهور نمی رسد. بدین سبب نور جلوه ای از هستی
مطلق است و خدا نور آسمان ها و زمین است. » هنرمندی که می خواهد وحدت وجود را بیان نماید در حقیقت از این امر سه هدف را دنبال می کند: هندسه یا به نحو دقیق تر عدم تناهی وجود در اشکال منظم هندسی ریتم که در نظامی زمانمند و هم چنین به نحوی غیرمستقیم در مکان آشکار می گردد و نور که به امور برخوردار از حد وجودی، صور مرتی می بخشد.... هیچ نمادی کامل تر از نور برای وحدت الهی وجود ندارد. بدین خاطر هنرمند مسلمان تلاش می کنند تا هر ماده ای را به گونه ای تغییر شکل دهد تا به صورت تلالو نور در آید. به خاطر این مقصود است کهع هنرمند مسلمان سطح داخلی مسجد یا کاخ ـ و بعضاً خارجی را ـ به کاشی های معرق می پوشاند. (همان: .(339
-5 بیان نمادین در معماری
بیان نمادین در معماری به معنای ایجاد یک زمینهی ادراکی برای انتقال برخی از مفاهیم خاص از طریق معماری به عنوان یک رسانه است. این ارزش رسانه ای در زمانی که معماری به عرصه اجتماعی پای می گذارد و ساختمان در بعدی عام تر مطرح می شود؛ فزونی می یابد. ما فلسفه، هنر و ارزش تمدن های گذشته را از طریق این رسانه چند بعدی درک می کنیم. زیرا تمامی این ها در کنار یکدیگر قرار می گیرد و موجودیتی به نام ساختمان را می سازد و آن ها را به صورت موجودیت های فرازمانی در می آورد. نخستین راه برای تبلور معنا در معماری از طریق بهره گیری از نشانه ها و نمادها است. الزام نیاز به معنا در معماری و اطلاع از معانی نمادین درون آن از طرق بهره گیری از نمادهای دارای معانی ارجاعی را می توان در اولین نوشته مربوط به معماری که از سال اول میلادی و توسط ویتروویوس نگاشته شده است دید: در تمامی موارد و به ویژه در معماری دو نکته مهم وجود دارد آن چیزی که معنا یافته و چیزی که به آن معنا بخشیده است ـ چیزی که معنا یافته چیزی است که ما از آن صحبت می کنیم و چیزی که به آن معنا بخشیده یک برهان مبتنی بر اصول علمی است؛ بدیهی است کسی که در خود احساس معمار شدن می کند باید در هر دو زمینه مهارت یابد. او باید دارای استعداد ذاتی باشد و به کمک آموزش هدایت شود. استعداد طبیعی بدون آموزش یا آموزش بدون استعداد نمی تواند هنرمند کاملی پدید آورد. اجازه بدهید او تحصیل کند؛ در کار با مداد مهارت یابد؛ هندسه بیاموزد قدری تاریخ بداند، با دفت به آرای فلسفه توجه کند؛ موسیقی را درک نماید قدری دانش پزشکی داشته باشد؛ نقطه نظرات قضاوت را بداند و با ستاره شناسی و تئوری آسمان آشنایی پیدا کند.