بخشی از مقاله
خلاصه
امروزه توجه به مفهوم امنيت شهروندان و روش هاي ارتقاء آن ، به عنوان يکي از اولويت هاي اساسي تئوري پردازان شهري تبديل شده است . جدا از اثرات اجتماعي و فرهنگي ناشي از برنامه ريزي و طراحي محيط هاي امن شهري بر الگوهاي رفتار شهروندي و بهبود کيفيت محيطي ، تبيين ويژگي ها و اثرات مترتب در نقش کالبدي شهر بر کاهش جرايم شهري ، موضوع مستقل و بااهميتي است که در قالب تئوري هاي نوين شهرسازي بدان اشاره مي شود. در مقاله حاضر پس از ذکر مقدمه اي بر انگيزه و ضرورت هاي نظري در حوزه امنيت عمومي شهري ، به نقش کالبدي شهر (برنامه ريزي و طراحي شهري ) در منطقه بافت فرسوده شيراز در کاهش و پيشگيري از جرم و جرايم شهري در رويکرد CPTED اشاره مي شود و مفاهيم ، اصول و استراتژي هاي اين رويکرد به اختصار مورد اشاره قرار مي گيرد. هدف مقاله حاضر بررسي مراحل تکامل رويکرد پيشگيري از جرم توسط طراحي محيط ، به عنوان مهم ترين رويکرد در جلوگيري از وقوع جرم و ايجاد امنيت محيطي با استفاده از طراحي و سپس ارائه راهکارهايي براي کمک به معماران و طراحان شهري در جهت طراحي محيط ايمن در برابر جرايم است . از اين نظر که بافت هاي فرسوده مکان مستعدي براي پيدايش و رشد جرايم به شمار مي آيند؛ اين پژوهش ها بر تأثير ويژگي هاي کالبدي و ريخت شناسانه شهري بر وقوع آسيب هاي اجتماعي تأکيد دارند و نتايج به دست آمده نيز مؤيد اين رابطه و تأثير است .
کلمات کليدي: پيشگيري از جرم ، طراحي محيطي ، CPTED، بافت قديم شيراز
١. مقدمه
CPTED يا رويکرد پيشگيري از جرايم با استفاده از طراحي محيطي را مي توان نوعي رويکرد هدفمند در جهت طراحي کارآمد و هوشمندانه مؤلفه هاي طبيعي با بکارگيري بهينه محيط مصنوع و کاهش جرايم دانست که به طور مؤثري در افزايش سرمايه اجتماعي ، بهبود کيفيت زندگي و افزايش ميزان رضايتمندي شهروندي و در نتيجه بهبود رفاه اجتماعي جامعه تأثير بسزايي دارد. بر اين موضوع اتفاق نظر جمعي وجود دارد که رويکرد CPTED در دو بعد کاهش حقيقي جرايم در محيط هاي شهري از يک سو و افزايش احساس ايمني و امنيت فضايي در آنها مي تواند مؤثر واقع شود. اين امر از آن جهت داراي اهميت است که امروزه در فرايندهاي طراحي فضاهاي شهري کمتر به پتانسيل هاي بالقوه مناطق شهر و ساختمان ها در کاهش يا جلوگيري از جرايم توجه مي شود. رويکرد حاضر را مي توان طراحي کارآمد و بهينه محيط مصنوع در کاهش جرايم شهري قلمداد کرد که در بهبود کيفيت زندگي و افزايش رضايتمندي شهروندي تأثير بسزايي دارد.
نتايج پژوهش حاضر بر پايه روش تحقيق اسنادي – تحليلي و تجارب کاربردي ، نشان از آن دارد که مي توان بر اين نکته تأکيد کرد که از طريق طراحي شهري از ميزان وقوع جرايم شهري کاسته مي شود که در مقاله حاضر در قالب راهکارهاي اجرايي و راهبردي مورد اشاره قرار گرفته است . رويکردهاي جديد طراحي محيطي بر اين نکته تأکيد دارند که با توجه به ساختار کالبدي فضاهاي شهري و تدوين و اعمال ضوابط ويژه در آنها؛ ميتوان به ميزان گسترده اي از ارتکاب جرايم شهري جلوگيري کرد.
٢. ضرورت تحقيق
ضرورت تحقيق حاضر را مي توان در اين مهم خلاصه کرد که امروزه کمتر به ظرفيت بالقوه مناطق شهري در کاهش و يا جلوگيري از جرايم دقت مي شود. براين اساس است که بايد طراح شهر يا معمار، در فرايند طراحي و جايگزيني فضايي چه در مقياس شهري يا در حد پلان ساختمان ، به اين نکته توجه داشته باشد که از طراحي فضا بدان گونه که امکان نظارت عمومي را کاهش مي دهد و يا نحوه دسترسي به مناطق جرم خيز را افزايش مي دهد، جلوگيري به عمل آورند.
تعميم و توسعه بکارگيري اين رويکرد در شهرسازي ، نشان از توانمندي بالاي اين روش در ارتقاء سطح امنيت و در عين حال کارامدي نتايج در حوزه مداخلات شهري دارد که بر اين اساس ضروري به نظر مي رسد تا در انطباق با معيارها و ضوابطي که در گذشته شهرسازي سنتي ايران کاربرد داشته است ، اقداماتي صورت گيرد تا بتوان با اتصاف شهر به صفت امنيت از افزايش ميزان جرايم شهري در محيط هاي شهري تا حد امکان جلوگيري به عمل آورد و يا حداقل آن را کاهش داد و شهري ايمن را براي شهروندان فراهم آورد. اهميت اين امر از آن جهت است که بايستي در رويکردهاي جديد شهرسازي مؤلفه امنيت شهري موردتوجه قرار گيرد تا امکان تحقق شهري ايمن فراهم شود.
وجود محيط هاي ناسالم و ناامن ، آشفتگي ها و بي نظمي هاي اجتماعي ، محيط زندگي را بيش از پيش ناسالم و غيرقابل تحمل ساخته است . بديهي است که بروز و گسترش جرم در يک جامعه اثرات و هزينه هاي گسترده اي دارد. از آنجا که محيط ، انسان و زمان عناصر مهم جرم هستند، بنابراين با درک صحيح قواعد و منطق در انتخاب مکان و زمان رفتار مجرمانه ، مي توان نسبت به جلوگيري از وقوع جرم اقدام نمود.
خلق و افزايش امنيت در محيط با استفاده از مداخلات طراحانه ، همواره با طرح دو پرسش بنيادين همراه است :
١. مهم ترين راهکارهاي پيشگيري از جرم در محله هاي بافت قديم شيراز چيست ؟
٢. چگونه مي توان از طريق طراحي محيطي ، امنيت محيط را افزايش داد و آن را تدوام بخشيد؟
٣. مطرح ترين تئوري هاي جرم شناسي در محيط شهري
در اينجا به بيان مطرح ترين تئوري هاي مکاني - کالبدي در رابطه با بستر مکاني و عوامل کالبدي وقوع جرم پس از سال هاي ١٩٧٠ و شروع تئوري هاي کلاسيک مي پردازيم .
• نظريه فضاي قابل دفاع (Defensible Space)
اين نظريه در سال ١٩٧٢ توسط اسکار نيومن بيان گرديد. اصول و مباني فضاي قابل دفاع با هدف اصلاح شرايط کالبدي يک محله به گونه اي که ساکنان قادر باشند محيط اطراف خانه هايشان را کنترل کنند شکل گرفته است . اصول فضاي قابل دفاع بر مشارکت و خودياري مردم تکيه دارد. براساس اين نظريه فقدان چهار عنصر از عوامل ايجاد فضاهاي غيرقابل دفاع (مستعد رخداد جرم ) هستند: ايجاد حس قلمرو و مالکيت در فضاي قابل دفاع ، افزايش نظارت طبيعي که به ساکنان اجازه مي دهد افراد را شناسايي کرده و به وقايع قلمرو خود آگاه باشند، خلق تصويري امن از محيط اطراف که ساکنان آن را مي شناسند و از آن مراقبت مي کنند و اينکه همسايه ها بايد بخشي از ناحيه امن و بزرگتري باشند که از آن در برابر خطرات حفاظت مي کند و بالتبع محله خود را نيز حفاظت مي نمايد.
• نظريه پيشگيري از جرم از طريق طراحي محيطي (CPTED)
رويکرد ديگري در زمينه طراحي در دهه ١٩٧٠ و٨٠ مطرح شد. اين ايده بر اساس نظريات نيومن (١٩٧٢) و ري جفري (١٩٧١) انتشار يافت . اين نظريه در دو نسل به تکامل رسيد. نسل اول اين نظريه به بررسي آکادميک راهبردهاي سيستماتيک کاهش جرم از طريق کاهش فرصت هاي ارائه شده توسط محيط فيزيکي مي پردازد. اصول اين راهبردها شامل : نظارت طبيعي ، کنترل دسترسي ، تقويت قلمرو گرايي و جاي گذاري مناسب کاربري زمين مي شود و اصول بنيادي نسل دوم مضاف بر اصول کالبدي به عوامل اجتماعي نيز توجه داشت و راهبردهاي خود را با استفاده از نگاه جين جيکوبز به روابط با همسايه ها و جامعه محلي ارائه داد. چهار راهبرد جديد عبارتند از: همبستگي اجتماعي ، اتصال ، فرهنگ اجتماعي و ظرفيت آستانه
•نظريه پنجره شکسته (Broken Window)
در اين نظريه سه فرضيه در مورد انگيزه ترس عمومي مطرح شده است . ترس عمومي به وسيله ترس از قرباني جرم شدن ، ترس از افراد مزاحم و ترسي از بي نظمي و بي توجهي به يک محيط فيزيکي ايجاد مي شود. اين نظريه با عنوان پنجره شکسته به ناديده گرفتن محيط فيزيکي مي پردازد و بيان مي کند که "يک پنجره تعمير نشده نشانه اي از اين است که هيچ کس به آنجا اهميت نمي دهد. بنابراين شکستن پنجره هاي بيشتر هيچ هزينه اي ندارد".
•نظريه نحوه يا چيدمان فضا(Space Syntax)
اين نظريه با عنوان چيدمان فضا در دهه ١٩٨٠ توسط هيلير وهنسون به بررسي روابط بين فضاها پرداخت . در اين نظريه بحث مي شود که چگونه شکل فضايي شهر، روابط را از طريق جريان حرکت (به خصوص پياده ) تعيين مي نمايد و بر الگوي کاربري زمين و تراکم شهري اثر مي گذارد. چيدمان فضا به طور ويژه بر آنچه که مردم مي بينند و درک اين امر که توسط ديگران ديده مي شوند اشاره دارد. همچنين بيان مي کنند که نظارت همسايگان در طول يک مسير، بسيار با اهميت تر از ديده شدن از هر نقطه از راه يا حتي خانه خود فرد است محققان دانشگاه لندن با استفاده از اين نظريه نشان دادند که در فضاهايي که داراي ارتباط بيشتري با ديگر فضاهاي شهر مي باشد و حرکت بيشتري درون آنها رخ مي دهد، ايمن ترين فضاها مي باشد.
•نظريه الگوي جرم (Crime Pattern Theory)
در سال ١٩٨٤ برانتينگتان با ارائه نظريه الگوي جرم بيان کردند که وقوع جرم در زمان و مکان تصادفي نبوده و در يک الگوي زماني و مکاني با تغييرات دوره اي ايجاد مي شود. نوع جرم تعيين کننده الگوي زماني – مکاني وقوع آن است .
•نظريه شهرگرايي نوين (New Urbanism)
اين نظريه در ميانه قرن بيستم مطرح شد و بيانگر مجموعه اي از ايده هاي طراحي و برنامه ريزي شامل مفاهيمي چون رشد پايدار، جوامع مناسب براي زندگي ، توسعه با نوسنت گرايي، طراحي سنتي واحد همسايگي ، توسعه با رويکرد حمل و نقل عمومي است که هر کدام به نوعي بر پايداري تاکيد دارند. مقابله شهرگرايي نوين با جرم بر دو مورد متمرکز شده است .
اولين و مهم ترين مورد، متمرکز بر نفوذپذيري لايه هاي جامعه در يکديگر (مشابه نظريه چيدمان فضا) و دومي تمرکز بر کاربري هاي مختلط است . در اين نظريه بر هفت مولفه کيفي فضاي ايمن نيز تاکيد شده است که عبارتند از: حضور انسان ، تناسب و تجانس فضا، مراقبت و حمايت انساني ، پيدايي روشني و گشودگي ، نظم ، ارتباطات ، خوانايي
٤. مؤلفه هاي شهري امن
مفهوم فضاي شهري امن در مقابل فضاي شهري ناامن قرار دارد. پديده ناامني داراي دو جنبه عيني و ذهني است و کليه عرصه هاي زندگي را در بر مي گيرد. مقوله ناامني از جنبه عيني ، کليه مظاهر ناامني از جمله سرقت ، قتل و خشونت را شامل مي شود و مقوله ناامني از منظر ذهني ، شامل داوري درخصوص امنيت منطقه و فضا است . بخش ديگر ناامني شهري ، رهيافت ذهني پديده ها به معناي احساس ناامني است . مؤلفه هاي شهري امن شامل اين موارد مي باشند:
مؤلفه اندازه و فرم فضا به عنوان يک مؤلفه کلي در پيشگيري از جرايم جهت بررسي تفصيلي به دو معيار قابل تقسيم است :
١. اندازه فضا: يافته هاي مطالعاتي و نظريات ارائه شده معاصر نيز حاکي از آن است که اندازه فضا در متغيرهاي امنيت و آسايش اجتماعي تأثير مي گذارد و اين از يک سو مي تواند موجب افزايش اضطراب ، ناسازگاري و خشونت هاي شهري و علي القاعده افزايش رفتارهاي آنوميک شود و از سوي ديگر انسجام و و روابط اجتماعي را در مقابل آسيب شناسي تقويت نمايد .
٢. فرم کالبدي فضا: مطالعات به عمل آمده با استفاده از GIS در ژاپن ، در خصوص بررسي ارتباط ميان وقوع جرم و جنايت و محرکات محيطي آن ، حاکي از آن است که دزدي از آپارتمان هايي که فرم فضاي ورودي آنها در معرض ديد نبوده است ، نسبت به ساير آپارتمان ها بيشتر بوده است . بنابراين ، ساختار کالبدي فضا يا به عبارتي فرم فضا، در چگونگي ايجاد يک فضاي بدون دفاع نقشي انکارناپذير دارد و از اين رو توجه به کيفيات فرم فضا اهميت مي يابد .
آسايش بصري و محيطي : آسايش بصري و محيطي از مؤلفه هاي مهم و اساسي محيط هاي شهري امن محسوب مي شود، چرا که «براي سکونت و زندگي ، شهر خانه اي است بزرگ و همان گونه که خانه بايد از صفات و مزايايي برخوردار باشد تا سکونت و زندگي را مطلوب و آسايش بخش سازد، نيز بايد داراي کيفيات و ويژگي هايي براي تأمين آسايش راحتي و امنيت باشد. همچنين شهر مانند خانه بايد محيطي گرم و صميمي و دلپذير باشد تا امکان زندگي مطلوب را فراهم سازد. سازمان فضايي و نفوذپذيري (دسترسي ): روشني و وضوح سازمان فضايي و مرز قلمروهاي خصوصي ، نيمه خصوصي (نيمه عمومي ) و عمومي از يکديگر، موجب کاهش نفوذپذيري (دسترسي ) افزايش نظارت اجتماعي و پيشگيري از جرايم مي شود .
کيفيت مسکن و کاربري زمين : صاحب نظران بي شماري برآنند که ريشه انحرافات را بايد در خانه هاي مسکوني نامناسب جستجو کرد و اين گونه خانه ها در ايجاد کجروي ها و بزهکاري ها نقش مهمي را بازي مي کنند و در تمام جوامع طبقاتي ، بيشتر مجرمين متعلق به نواحي پست و نامناسب است .
٥. بافت قديم و جرم
شايد به نظر برسد که شهرسازي و بافت شهري کمترين ارتباط را با مسايل حقوقي دارد؛ اما چنان که جرم شناسان تاکيد کرده اند، فضاهاي شهري مي تواند تاثير زيادي در پيشگيري يا گسترش جرايم داشته باشند. افزايش محيط هاي بي دفاع شهري ، آمار ارتکاب جرايم را افزايش مي دهد و در مقابل در پيش گرفتن برخي اقدامات مي تواند تاثير بازدارنده اي در پيشگيري از جرم داشته باشد. تحقيقات فراواني نشان دهنده آن است که بين ارتکاب جرايم و ويژگيهاي محل وقوع جرم ارتباط معناداري وجود دارد و از اين نظر بافت هاي فرسوده و حاشيه هاي شهري مکان هاي مستعدي براي پيدايش و رشد جرايم به شمار ميآيند. مناطق فرسوده موردتوجه مالکان قرار نميگيرد؛ اين محل ها معمولا موردتوجه مهاجران کم بضاعت و افراد در معرض خطر قرار دارد، در نتيجه به يکي از نقاط جرم خيز تبديل مي شود. اشنايدر معتقد است از هر شيوه
رفتاري که قانون را نقض مي کند، يک جرم وقتي اتفاق مي افتد که چهار عامل همزمان با هم وجود داشته باشد:
١) قانون ٢) مجرم ٣) هدف ٤) مکان وقوع جرم
در قرن گذشته جغرافيدانان و جرم شناسان با تاکيد بر اين مسئله که بزه در ظرف مکان و زمان روي مي دهد به اين نتيجه رسيده اند که با تمرکز بر مؤلفه زمان و مکان مي توان ميزان بزهکاري را کاهش داد.
جرم داراي ظرف مکاني و زماني منحصر به فردي است که باعث مي شود رفتار مجرمانه در واحد مکان ، توزيع فضاي يکساني نداشته باشد. برخي مکان ها به لحاظ ساختار کالبدي خاص ، نوع فعاليت و ويژگي هاي ساکنان آن ، امکان و فرصت بيشتري را براي وقوع جرم فراهم مي کنند و مجرمان انگيزه دار را که بر اساس انتخاب عقلاني به دنبال کم خطرترين و مناسب ترين فرصت ها و شرايط مکاني براي ارتکاب عمل مجرمانه هستند به سوي خود جذب مي نمايند. بنابراين ، برخي از مکان ها و نقاط شهري هستند که مستعد جرم خيزي و بروز آسيب هاي اجتماعي اند وحاشيه ها و بافت هاي فرسوده و ناکارآمد شهري دو گونه اصلي اين فضاهاي بي دفاع شهري به شمار مي روند. همچنين در شهر شيراز بيشترين ميزان جرم در مناطقي اتفاق افتاده است که داراي بالاترين ميزان تراکم جمعيت بوده اند و تحرک جمعيتي بيشتر و بافت قديمي تر و کهنه تري داشته اند. اين عقايد به پيدايش ديدگاه هاي نويني در پيشگيري از جرم منجر شده است ، نگرش پيشگيري بزهکاري با طراحي محيطي (CPTED) ، از جمله مطرح ترين اين نگرش هاست . اين نگرش جرم و مکان ارتکاب جرم را با يکديگر مرتبط مي داند و بر مکان وقوع جرم متمرکز مي کند بر مبناي الگوي تحليل جرم خيزي محلات فرسوده شهر ميتوان راهکارهايي براي پيشگيري و کاهش وقوع جرم بر مبناي ويژگي هاي اصلي اين بافت (کالبدي، جمعيتي، اجتماعي) پيشنهاد کرد.
به لحاظ کالبدي؛ اصلاح وضع شهرسازي مساکن و معابر محلات ، نوسازي و بازسازي املاک قديمي و متروک و افزايش فضاهاي عمومي همچون فضاي سبز و فضاهاي تفريحي - ورزشي به لحاظ جمعيتي؛ ترغيب ساکنان اصيل بافت به باقي ماندن در محله از طريق اعمال سياست هاي مشوقانه و نيز ساماندهي وضع اسکان مهاجران روستايي به لحاظ اجتماعي؛ افزايش خدمات شهري و امکان نظارت بر اماکن و معابر در بافت ، ميتواند به کاهش وقوع جرم در محلات بافت فرسوده شهر شيراز بينجامد.
٦. معرفي بافت قديم شيراز
گسترش فضايي بي رويه و بدون برنامه شهرهاي بزرگ و متوسط کشور در چند دهه گذشته ، باعث شکل گيري بافت هاي جديد شهري در مجاورت شهرها و جابجايي ساکنان و کاربري هاي شهري به نواحي جديد گرديده است . در نتيجه اين جابجايي، به تدريج بافت هاي قديمي شهرها کارکرد و حيات خود را از دست داده اند و اين بافت ها با از دست دادن حيات شهري خود، به سمت رکود و فرسودگي گرايش پيدا کرده اند. منطقه ٨ شهرداري شيراز که به عنوان منطقه مورد مطالعه اين تحقيق انتخاب شده است ، از قاعده فوق مستثني نبوده است .
بافت فرسوده شهري يکي از موارد مطرح در کليه شهرهاي کشور است که هر کدام متناسب با شرايط انساني و طبيعي خود نيازمند مداخله و اصلاح است ، بافت فرسوده به دلايلي همچون مرکزيت هميشگي براي وحدت بخشي به پيکره شهر، داراي اهميت خاصي است که اين امر زندگي سالم و روان را در يک شهر تضمين مي کند
بافت فرسوده شيراز با بيش از ٥٠ هزار نفر جمعيت ، حدود ٣٧٨ هکتار از مساحت شهر شيراز را تشکيل و ٢١ درصد از مساحت بافت فرسوده را نيز بافت تاريخي و فرهنگي اشغال کرده است . به غير از مشکلاتي که در روند احيا و نوسازي بافت فرسوده شيراز اختلال ايجاد مي کنند؛ خطراتي نيز همواره جان مردم ساکن اين منطقه را تهديد مي کند.
٧. رويکرد CPTED و ايجاد امنيت در بافت هاي فرسوده
امنيت به معناي رهايي از ترس و تهديد، يکي از نيازهاي اساسي انسان است . نکته مهم اين است که مفهوم امنيت در هنگام ادراک، داراي ابعاد ذهني و عيني مي باشد، به گونه اي که واقعيت هاي موجود در اين زمينه ، که معمولا با اعداد و ارقامي راجع به ميزان وقوع جرم جنايت بيان مي شوند، امن سازي فضاهاي شهري به عنوان يکي از ضرورت هاي اساسي شهرسازي مطرح است به همين دليل بسياري از تلاش ها در عرصه شهرسازي به دنبال کاهش وقوع جرم از طريق طراحي محيطي مناسب مي باشند. نگرش اساسي پيشگيري بزهکاري با طراحي محيطي آنست تا با ارائه طرح هايي براي اصلاح کالبدي محيط هاي شهري ، احساس امنيت و آرامش را در شهروندان افزايش دهد و از وقوع جرايم ، پيشگيري به عمل آورد .
اين نظريه بر اين استوار است که براي پيشگيري از جرم بايد به عوامل اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي توجه نمود و آنچه در نگرش پيشگيري بزهکاري از طريق طراحي محيطي مهم است تاکيد بر طراحي و ساخت مناسب محيطي است . اين رهيافت جديد معتقد است که رفتار انساني تحت تاثير طراحي محيطي است که در آن زندگي مي کند و تاکيد دارد که با بهينه سازي محيط و ايجاد تصويري مثبت از محيط ، مي توان ارتکاب جرم