بخشی از مقاله

چکیده

در شهرهای امروزه بویژه کلان شهرها منابع،کالاها،خدمات وزیبایی های طبیعی محدود می باشد، از این رو همه شهروندان مشتاقند از این امکانات بهرمند شوند، این در حالیست که عده ای از مردم به منابع موجود در شهر وامکانات شهری دسترسی ندارند، این وضعیت در همه شهرهای جهان با شدت و ضعف دیده می شود.با توجه به این مطلب در صورت محدود بودن منابع مورد نیاز در یک ناحیه شهری،جامع شهری در استفاده از این منابع با نابرابری های شدیدی روبه رو خواهد شد و تنها نظارت و کنترل بخش دولتی می تواند تعادل در استفاده از منابع را به وجود آورد. تصمیم گیری در مورد اختصاص خدمات شهری به وسیله مدیران شهری صورت می گیرد پس لازم است در حل مسایل کلان شهرها مدیران شهری به تخصیص منابع محدود موجود در شهر به همه اقشار جامعه توجه بیشتری کنند تا محیط دلپذیر برای تمام اقشار جامعه به وجود آید،این امر رضایت شهروندان را از خدمات ارائه شده در پی دارد.

در این پژوهش سعی شده است چالش های فراروی مدیران شهری جهت ایجاد برابری دسترسی تمامی شهروندان از خدمات ارا ئه شده بررسی شود. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی، ازلحاظ روش، توصیفی و تحلیلی مبتنی برمطالعات اسنادی و پیمایشی می باشد. بر اساس یافته های این پژوهش شناخت نیازها و اولویتهای شهروندان و مکان گزینی صحیح خدمات شهری با توجه به این نیاز ها برخورداری تمامی اقشار جامعه شهری را ازخدمات ارا ئه شده میسر می سازد.

مقدمه

یکپارچگی که اخیرا در رابطه با طیف وسیعی از سازما نها و نهادهای دولتی، خصوصی و عمومی به کار می رود و قابل تعمیم به رد ه های مختلف مدیریتی نظیر سیاستگذاری، برنامه ریزی، نظارت و کنترل و حتی اجرا است نوعی واکنش نسبت به گسترده شدن دامنه فعالیت ها و اثرات یک عمل سازمانی/ مدیریتی و تفرق های ناشی از آن است از اواخر دهه هفتاد میلادی که موضوع مدیریت شهری به صورت علمی مطرح شد نحوه یکپارچه کردن فرایند مدیریت شهر نیز یکی از دغدغه های مهم اندیشمندان بوده است به بیانی دیگر پژوهشگران این حوزه علاوه بر تلاش در جهت شناسایی ابعاد و زوایای مدیریت شهری و ارائه تعریفی سیستماتیک از آن، با توجه به ضعف ها و مشکلات ناشی از تفر قهای متعدد کالبدی و مدیریتی موجود در شهر، به دنبال راهی برای ایجاد هماهنگی و یکپارچگی بیشتر در مدیریت شهری بودند علی رغم آنکه بیش از 100 سال از برخورداری شهر تهران از نظام مدیریت شهری به سبک مدرن می گذرد، اما به دلیل غلبه رو کیرد تمرکزطلبانه دولت دراداره شهرها، شهردار یها و شوراها همچنان از جهت وظیفه تصمیم گیری و سیاستگذار ی شهری از استقلال چندانی برخوردار نیستند؛ به تبع آن سیاستگذاری شهری وخصوصاً کلانشهر تهران دستخوش تفرقهای متعدد سیاستی شده است.

از این رو ضرورت وجود مدیریت یک پارچه شهری در سال های اخیر بسیار مورد توجه مدیران و سیاستگذاران شهری قرار گرفته است به منظور ظرفیت سنجی تحقق یک پارچگی در مدیریت و سیاستگذاری شهری تهران لازم بود که ابتدا عوامل موثر بر عدم یک پارچگی این فرایندها شناسایی شود. به این منظور ادبیات مدیریت شهری از دهه 1970 با تاکید بر جنبه های یکپارچگی،مدیریت مناطق کلانشهری، سیاستگذاری و تصمیم گیری شهری و همچنین رو یکرد حکمروایی شهری مرور شدند. بر اساس این مطالعات و با توجه به شرایط مدیریتی شهر تهران، سه عامل که به نظر میرسید در یک پارچگی یا عدم یک پارچگی این شهر موثر باشند شناسایی شدند.

میزان تاثیر گذاری و اهمیت عوامل مذکور با استفاده از روش پیمایش و توزیع پرسشنامه و جمع آوری نظرات از مدیران و کارشناسان نهاد مدیریت شهری تهران شامل شهرداری و شورای شهر تهران - و برخی نهادهای دولتی حکومتی - اسلامی مورد سنجش قرار گرفتند. شالوده مدیریت شهری عبارت است از برعهده گرفتن نقشی فعال در توسعه، مدیریت و هماهنگ سازی منابع برای دستیابی به اهداف توسعه شهری - سعیدی، - 133 - 131 : 1388 مکگیل، در قالب چند مقاله به دنبال ارائه چارچوبی مفهومی برای درک مدیریت شهری است.

او در تعریف ابتدایی مدیریت شهری را به عنوان صورتی از حق العمل کاری توزیع منابع از طریق بکارگیری و استفاده از قدرت برای رفع نیازهای جامعه معرفی می کند وی به نظر مبنی بر اینکه ماهیت و جنس مدیریت شهری به عنوان موضوعی که بستگی و ارتباط صریح و محکمی با روابط قدرت، نوع و گونه شهرها و ساختار اجتماع یشان دارد، به نقل از ویلیام، - 1978 اشاره می کند در اینجاست که بحث قدرت دوگانه مدیریت شهری در تأمین زیرساخت های شهری و عمل بازیگران عرصه مدیریت شهری که البته با این نگاه نیازمند یکپارچگی هستند اهمیت مضاعف می یابد در رابطه با تسلط حکومت مرکزی بر مدیریت شهرها مک گیل با مطالعه نظرات مختلف به این جمع بندی می رسد که بسیاری از نویسندگان در رابطه با تسلط بخشی و غیریکپارچه حکوم تمرکزی و نتایج معکوس آن در ارائه خدمات و زیرساخت ها نظراتی داشته اند برای مثال بیکر معتقد بود که سازما نهایی که به صورت بخشی فعالیت می کنند، تنها تا زمانی موفق هستند که با مشکل گسترده، پیچیده و میان بخشی روبرو نشده باشند مانند، ساختار بخشی وزارت خانه ها، که هر وزارت خانه تنها قسمتی از مشکل را که در حوزه وظایف خودش است به عهده می گیرد و نشانه های مشکل را تنها از دید خود و راه حل آن را در درون خود جستجو می کند.

بکارگیری چنین رویکرد بخشی در مدیریت شهرها به معنای دادن پاسخی ساده به طبیعت پیچیده شهرها است.  از این زمان ضرورت بکارگیری دیدگاهی کل نگر و وسیع متناسب با پیچیدگی مسائل شهری در مدیریت شهری مطرح شد - مک گیل، 1998 ، به نقل از بیکر، 1989 - راکودی و شارما مدیریت شهری را مسئولیتی استراتژیک با عواقب عملیاتی می دانند، در واقع علاوه بر تلاش برای تامین نیازمندی های روزانه برای فعالیت شهر و ساکنین آن، به دنبال توسعه شهری در تمام ابعاد است و از این رو نیازمند تعامل موثر با حوز ههای قدرت، سیاست، اجتماع و اقتصاد شهری است.

در نهایت از نظر مک گیل به طور خلاصه، پارامترهای مدیریت شهری شامل سه موضوع است اینکه آیا مدیریت شهری تنها یک رابطه حکومتی است توزیع منابع و یا موضوعی مهم برای همه بازیگران در فرایند ساخت شهر. به نظر می رسد سوال اصلی این است که چه کسی یا چه چیزی باید نیروی محرکه شهر باشد؟ مورد دوم تفکر بخشی در مقابل ماهیت بین بخشی شهر است. سوال مهم این است که آیا راهی وجود دارد که تضمین کند پیچیدگی سازمانی موجود با پیچیدگی مسائل شهری متناسب است؟ در نهایت آیا تناقض آشکاری میان استراتژی اعلام شده رسمی و لازم اجرا با توانایی های عملیاتی موجود در مدیریت شهری، وجود دارد یا نه؟ به اعتقاد مک گیل مدیریت شهری باید در برگیرنده سه بعد باشد که عبارتند از:

-1 برنامه ریزی شهری،

-2 تامین زیرساخت های شهری- نهادها و سازما نهای مدیریتی و یکپارچگی مدیریت شهری

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید