بخشی از مقاله
چکیده
در این ترجمه که مقاله ایست از آقای جیز ون ولفن، با 5 قدم برای رسیدن با نوآوری در سطح کلاس جهانی آشنا شده ایم. در ترجمه اصل مقاله نکات کلیدی که به هر شخص کمک میکند تا در جهت هدف حضور در سطح کلاس جهانی گام بردارد را تحلیل کرده ایم. هدف از ترجمه و تالیف این مقاله بررسی راههای بهره مندی از نوآوری ها و رسیدن به سطح کلاس جهانی برای افرادیست که در ابتدای فرآیند سازمانی و یا تاسیس شرکت و کارآفرینی اما با چشم اندازی در سطح کلاس جهانی هستند و این بدان معناست که این افراد با توجه رهنمودهای اشاره شده می توانند در جهت حضور موفقتر و موثر تر در بازار کار و بهره مندی از نوآوری در سطح کلاس جهانی بهره مند شوند.
واژگان کلیدی: ایجاد تکلیف و وظیفه نوآوری روشن، انتخاب لحظه مناسب، پیروان غیر نوآور، ایجاد ساختار مناسب ، توانایی نوآوران
مقدمه
در دنیای امروزی، کارآفرینان بسیاری با چشم اندازی به وسعت جهانی شدن و رشد در دنیای کسب و کار پا به این عرصه می گذارند و در ذهن خود مدام آینده ای روشن و موفق را تصویر میکشند و این مهم تنها در زیر چتر رهنمودهای پیش کسوتان این امر حاصل خواهد شد. از این جهت برآن شدم تا در خصوص اصول اولیه و لازمه این عرصه نوشتاری تنظیم کنم به امید بهره مندی مشتاقانی چون خودم برای آینده ای موفق در سطح کلاس جهانی؛ و بدین ترتیب مقاله زیر که 5 اصل ضروری برای شروع و طی این راه بود انتخاب گردید:
چگونگی نوآوری در کلاس جهانی
اجازه بدهید با مطرح کردن چند پرسش ، مطلب را آغاز کنم - مطالب عمومی و رایج نوآوران در شرکتهایی که من با آنها کار می کنم - . در مهمانیهای شام، وقتی به مهمانان میگویم که من یک نوآور - تسهیلکننده نوآوری - هستم، آنها شیفته شخصیت من می شوند تا اجراییاتی که داشته ام. آنها از من میپرسند که آیا یک انسان نوآور، به دنیا می آید یا نوآور تربیت می شود؟ آیا لازم است که یک نو آور ذهن و شخصیت خاصی داشته باشد ؟ آیا کنجکاوی ، ابتکار و خلاقیت به تنهایی برای تاثیر گذاشتن بر جهانی که ما در آن زندگی می کنیم و به سرعت در حال تغییر است کفایت میکند ؟ آیا باید مانند استیو جابز بود ، یا شخصی که جرقه های خلاقانه دارد ولی حرکت های انقلابی ندارد نیزموفق به نوع آوری می شود ؟
وقتی شخصا در شرکتهای بزرگ، روش نوآورانه ای را اجرا میکنم ، اغلب از من می پرسند که آیا برای خلاقیت و اختراع فرمولی وجود دارد؟ آیا برای نوآور شدن میتوانیم به چند نکته کلیدی ، یا یک نقشه راه آسان ، اشاره کنیم ؟ به عنوان یک راهنمای نوآور، به شرکتها کمک میکنم تا ایدههای قطع شده را به واقعیت تبدیل کنند.در انجام این کار، به آنها میگویم که " در نو آوری ابتدا ما یک سفر اکتشافی را آغاز می کنیم که آن سفر نیز آسان نیست." در نوآوری چراغ روشنی وجو نداره. نوآوری یک افسانه - اسطوره - است. در حقیقت، نوآوری 10 درصد الهام و 90 درصد تلاش وعرق ریختن است. و این همان نقطه اشتراک تمام نوآوران بزرگ دنیا است. از داوینچی تا دایسون. اما این به آن معنا نیست که با نوآوری نمی توان تفریح کرد بلکه برعکس، بهترین نوآوران " مبارزه " را می پذیرند به جهت اینکه با مبارزه می توانند پرورش خلاقیت و موفقیت را در آغوش بگیرند.در این مقاله پنج نکته کلیدی وجود دارد که به شما کمک میکند این فرایند چالش برانگیز را هدایت کنید.
-1 یک تکلیف نوآوری شفاف و روشن ایجاد کنید. - ایجاد قصد و نیت ، تعیین هدفی روشن و واضح -
به نظر میرسد که وجود قصد و نیت ، یک نکته بدیهی است. ، اما بسیاری از شرکتها یی که من از آن ها بازدید میکنم، گامهای اول را در سفر نوآوری، با اعلام قصد نوآوری برداشته اند . اغلب مواقع قصد و نیت در بیانیههای ماموریتی و در کلیت های متمایز بیان میشود. اما به طور عجیبی، این همان جایی است که قصد و نیت های نوآورانه به پایان میرسد، چون این برنامه کلی و انعطاف پذیر، اغلب از هیچ سرنخ عملی در مورد چگونگی تحقق خلاقیت، برخوردار نمی باشد و شکست میخورد.بنابراین، آیا کسی از پرسشهای کلیدی که در جهت استفاده از فرصتهای رشد جدید هستند، سوال میکند؟ پرسشهایی مانند:
" کجا ما به نوآوری نیاز داریم،" یا" در کجا باید نوآوری کنیم؟" - زمان سنجی -
" ما برای چه کسانی نوآوری میکنیم؟ " - بازارسنجی -
" ما به دنبال چه نوع محصولاتی د در جستجوهای مان باید باشیم ؟ " - نیاز سنجی - بطور کلی: " مهم است که بر روی استفاده از فرصتهای جدید تمرکز کنید."
این سوالات کوچک اما بسیار مهم هستند که مورد توجه قرار بگیرند. زمانی که با یک "موضوع خرد" برخورد می کنید، میتوانید با کسترش مناطق ذهنی و فکری خود بر روی " موضوع بزرگتر" ماموریت خود را به سرانجام برسانید .
برای مثال :
آیا ما بدنبال محصولات، خدمات، مدلهای تجاری یا راهحلها هستیم ؟ آیا ما دنبال چیزی تکاملی یا انقلابی هستیم ؟
گروه هدف - بازار هدف - چه کسی خواهد بود ؟
آیا این بازار در حال حاضر بازارهای جدید را هدف قرار میدهد ؟ درکجا میخواهیم نوآوری کنیم ؟ بازار داخلی یا بازارجهانی ؟ چه زمانی میخواهیم محصولات جدید را معرفی کنیم ؟
آیا ما برای سال 2017 نوآوری میکنیم یا به دنبال محصولات تکاملی در سال 2020 هستیم ؟
بدون نوشتن یک برنامه نوآوری دقیق، که این پرسشها را مد نظر قرار بده، نمیتوان نوآوری سیستماتیکی را تحقق داد. برای مثال اگر مدیر اجرایی را انتخاب کنید که تفکر خلاقانه ای در جهت هدایت برنامه هایش نداشته باشد، نمیتوانید انتظار داشته باشید که در این مسیر کسی برای او ایده های خلاقانه بسازد. بنابراین به همین دلیل است که من به شرکتها توصیه میکنم در ابتدا کار و به سرعت، یک قرارداد یا مسیر نوآوری را تنظیم کنند تا مسیر سفرشان مشخص باشد. شما باید صرفا بر روی نوآوری تمرکز کنید، در غیر این صورت، به بنبست خواهید رسید.
.2 ایجاد شتاب و انتخاب لحظه مناسب
زمان مناسب برای نوآوری چیست ؟ سوالی است که مکررا پرسیده میشود. من قویا معتقدم که وقتی یک سازمان بتواند از یک برنامه نوآوری سود ببرد، دو نقطه شیرین برایش وجود داشته است. لحظه اول، لحظه ای است که شرکت میخواهد نوآوری کند - زمان تصمیم - . لحظه دوم، لحظهای است که باید نوآوری کند. - زمان اقدام - برای ارائه محصول یا خدمت نوآورانه، بهترین شانس برای موفقیت برای یک شرکت اینست که چندین سال قبل از اشباع بازار و درآمد، شروع به نوآوری کند. اغلب شرکتها، تا قبل از معرفی یک برنامه خلاقانه صبر میکنند که متاسفانه، این زمان برای شروع نوآوری بسیار دیر است. ایجاد یک برنامه نوآفرینی، میتواند سه تا پنج سال طول بکشد تا ایدهای را به یک محصول یا سرویس تبدیل کند.
اما چرا، شرکت های زیادی به این دام میافتند؟
خوب، اگر شرکت شما، در رکورد سود می باشد، - در غالب یک انسان - اولویت شماره یک در این حالت، تمرکز بر روی پروژه است تا تمرکز بر روی پروژه نو آوری. در این حالت زمانی است که همه مشغول هستند، و شرکتها لحظهای را که میخواهند نوآوری کنند نباید فراموش کنند . در چنین شرایطی به شدت با نوآوری مخالف هستم. تصور کنید که درآمد بسیار کاهش یافته است و شرکت مورد نظر در تلاش است تا مسیر با بهره بری پایین خود را مدیریت کند، در این حالت شرکت شروع به کاهش هزینهها میکند، اما بادهای رکود اقتصادی قوی هستند و شرکت مجبور است از هدر رفتن منابع خود شدیدا، جلوگیری کند. در مدت زمان رکود، اختراع بسیار کمی به وجود می آید زیرا فرهنگ ترس به شرکت ها نفوذ می کند.
اما پس از بحران، تجارت دوباره شروع میشود و با پیش زمینه و وجود روحیه های قبلی، ناگهان فوریت برای ایجاد نوآوری احساس می شود، زیرا همه میدانند که بدون اختراع، سود شرکت یک سقوط دیگر را بخود خواهد دید.در این زمان، مزیتی وجود دارد و آن مزیت فوریت در زمان است و به نوعی همه در یک محیط خلاق، سرمایهگذاری میکنند، اما نقطه ضعف در این زمان، این است که نوآوری به روشهای محدود تحقق پیدا کند.
-3 به اصطلاح " غیرنوآوران"
از لحاظ نوآوری، هر شرکت بزرگی مانند گله ای است و زمانی که میخواهد تفکر خلاقانه را بکار گیرد، - قصد نوآوری دارد - سر دسته گله که همان مدیران شرکت هستند - باید سریعتر از بقیه بدوند و قوی تر باشند.حالا از خود بپرسید منظور از سرعت گله - تیم - چیست؟