بخشی از مقاله
چکیده
یکی از شاخه های مهم فلسفه، پدیدارشناسی است که تنها محدود به مباحث فلسفی نشد بلکه گسترهی وسیعی را مورد مطالعه قرار داد. یکی از زمینه های مهمی که پدیدارشناسی مورد مطالعه قرار داد، بحث تجربه دینی به طور اعم و تجربهی عرفانی به طور اخص بود. در نگاه پدیدارشناختی، دین و تجربه ی دینی در قالب یک پدیدار برای فرد صاحب تجربه، تعریف می گردد. صاحب نظران زیادی در این خصوص سخن گفتهاند که در این مقاله به مهمترین نظرات آنها پرداخته میشود. هدف نگارنده از نگارش مقاله ی حاضر پاسخ بدین سوال است که مهمترین نظراتی که در خصوص تجربه عرفانی مطرح شده است، کدام است؟ نقاط ضعف و قوت آنها چیست؟ تجربه عرفانی از منظر پدیدارشناختی واجد چه خصوصیاتی است؟
کلیدواژه :پدیدارشناسی، تجربه عرفانی، نظریه احساس، ادراک حسی، تبیین مافوق طبیعی.
-1چیستی تجربه عرفانی به لحاظ پدیدارشناختی.
پدیدارشناسی شاخه ای از فلسفه است ولی در طی زمان به چنان وسعت و گستردگی رسید که تنها محدود به مباحث فلسفی نشد بلکه در حوزه دین و تجربه دینی دیدگاه های نوینی را مطرح کرد و باب تازه ای را در خصوص مباحث دینی گشود. در نگاه پدیدارشناختی، دین و تجربه ی دینی در قالب یک پدیدار برای فرد صاحب تجربه، تعریف می گردد. پیش از آنکه به چیستی تجربه عرفانی به لحاظ پدیدارشناختی بپردازم، به عنوان تمهید ورود به بحث، پیشینهای از پدیدارشناسی را بیان می کنم.
-1-1 پیش مفهوم پدیدارشناسی.
پدیدارشناسی چنانکه ازعنوانش پیداست به معنای شناخت پدیدار می باشد به عبارت دیگر آنچه که بر ما پدیدار و معلوم می گردد. اگرچه هوسرل hosrel را بنیانگذار پدیدارشناسی می دانند اما این شناخت فلسفی توسط هایدگر و سارت ر چنا ن وسعت و گستردگی پیدا کرد که در حد یک تبیین فلسفی هوسرلی باقی نماند و علاوه بر آن به شاخه های معرفتی دیگر از جمله هنر، روانشناسی و ... سرایت کرد. اما »رهیافت اساسی هوسرل این بود که برای همه ما یک چیز وجود دارد که بدون هیچ شبهه ای به آن یقین داریم و آن آگاهی ماست و همین که این آگاهی را تحلیل می کنیم، می بینیم همیشه آگاهی به چیزی است و جز این نمی تواند باشد.
آگاهی باید آگاهی به چیزی باشد و ممکن نیست خودش به تنهایی بدون اینکه متعلقی داشته باشد به عنوان یکی از حالت های ذهن یا نفسانیات وجود داشته باشد. از این گذشته عملا می بینیم که هرگز نمی توانیم هنگام حصول تجربه، بین حالت آگاهی و آنچه آگاهی به آن تعلق می گیرد، تمیز بگذاریم. مفهوما نمیتوانیم چنین فرقی بگذاریم، ولی هر قدر هم توجه به خرج بدهیم، این دو تجربه از هم قابل تمیز نیستند ... شکاکان از قدیم چنین استدلال کردهاند که ما هیچ گاه ممکن نیست بدانیم که آنچه آگاهی ما به آن تعلق می گیرد، آیا مستقل از این که به تجربه در بیاید جدا از ما هم وجود دارد یا نه؟... هوسرل می گوید به هر حال مطلقا شکی نیست که آنچه آگاهی ما به آ ن تعلق می گیرد، به عنوان متعلق آگاهی نزد ما وجود دارد،
1کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از داشگاه زنجان
صرف نظر از هر مقام وجودی دیگری که داشته یا نداشته باشد و بنابراین می توانیم از همین حیث بدون قائل شدن به هیچ فرضی نفیا و اثباتا درباره وجود مستقل آن نیز تحقیق کنیم. وانگهی از آنجا که به هیچ چیزی این چنین مستقیما و بدون واسطه دسترسی نداریم و در وضعی هستیم که آنچه را آگاهی به آن تعلق میگیرد بهتر از هر چیز دیگری بشناسیم و این تحقیق را کاملا مستقل از مسائل حل نشدنی درباره وجود جداگانه موضوع تحقیق انجام بدهیم ... هوسرل بدین ترتیب مکتب جدیدی در فلسفه به منظور تحلیل آگاهی و آنچه آگاهی به آن تعلق می گیرد تاسیس کرد به نام مکتب پدیدارشناسی.« - مگی maggee،1372، صص 413 و . - 414
پدیدارشناسی پیش از آن که به نفی و اثبات بپردازد ازکیفیت یک پدیدار میپرسد؛ و این که آدمی از نظرگاههای متفاوتی در برخورد با یک مسله برخوردار است و همین تنوع منظر، در تعریف و بیان چگونگی امری خود را نشان میدهد. »مسئله پدیدارشناسی چیستی نیست بلکه چگونگی و راه مجال دادن به چیزهاست برای آن که خودشان را نشان دهند. در دانش پدیدارها با هر چیزی که مورد وصف ماست باید به طریقی رفتار کنیم که آن را مستقیم و بی واسطه نشان دهیم و آن چیز نیز مستقیم و بی واسطه خودش را نشان دهد. این طریق را پدیدارشناسی مینامیم.«
- جمادی، 1387 ص . - 405
آنچه که از فحوای دو متن فوق به دست می آید این است که آدمی خود واجد یک تجربه ی زیستمند و مشاهده گرانه از متعلق امری که بر او پدیدار شده، گردد و البته این پدیداری بدون وساطت پیش فرض ها و در واقع یک تجربه مستقیم است. اگر چه همه ما مدعی تجربه مستقیم با اشیا، با متن، با یک اثر هنری، با یک امر متعالی هستیم اما این تجربه به دلیل نگاه غرض مداری که توام با ما است باعث پوشیدگی هستی آن امر تجربه شده بر ما میگردد. آیا نگاهی که سهراب سپهری به کرکس و به گل شبدر دارد همان نگاهی است که یک گیاه شناس یا یک خریدار گیاهان زینتی و ... دارد : من نمیدانم. که چرا میگویند :اسب حیوان نجیبی است، کبوتر. زیباست.
چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله قرمزدارد. چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. - سپهری، 1375، ص . - 291 این جور دیگر همان نگاه »وجود شناختی« است. نگاهی که در پرتو آن موجودات، اشیا و امر متعالی در برابر ما خود را آشکار میکنند. در نظر نیما نیز وظیفه شاعر این است که به تنهایی باید جای تک تک افراد بنشیند. حتی باید این توان را داشته باشد که در اشیا، حیوان و ... حلول کند. »عزیز من باید بتوانی، به جای سنگی نشسته، ادوار گذشته را که توفان زمین با تو گذرانده، به تن حس کنی. باید بتوانی یک جام شراب شوی که وقتی افتاد و شکست، لرزش شکستن را به تن حس کنی.« - جورکش،1383، ص . - 49 نگاه ابزاری به محیط اطراف مانع این تجربه بلا واسطه با هستی و اشیا میگردد. »زمانی گوستاو فلوبر از دو موپاسان نویسنده خواست تا ساعت ها در برابر درختی بنشیند و آن را چنان که هست توصیف کند.
فلوبر میخواست به حواری جوانش بفهماند که این کار چندان هم که به نظر می رسد، آسان نیست. دشواری این کار همان قدر است که دشواری رهایی از زیست جهانی که پیشاپیش توصیف درخت را بر ما تحمیل میکند و نمی گذاردکه بگذاریم درخت مستقیما و بی واسطه از جانب خودش خود را نشان دهد ... به قول فرانتس کافکا نیازی نیست که از خانه بیرون شوی. پشت میزت بمان و گوش کن. نه، حتی نیازی نیست که منتظر بمانی، فقط یکسره بی حرکت و تنها باش. جهان خود را چنان که هست بر تو عرضه خواهد کرد. جز این نمیتواند کار دیگری بکنی. او سرمست و بی خویش فرا روی تو به پیچ و تاب در خواهد آمد - جمادی 1387، ص .«. - 407 در یک نگاه کلان مجموعه عظیم دین از باور و عمل تشکیل شده است و پدیدارشناسی دین به حیات دینی و تجربه زیستمند آدمی در مواجهه با امر متعالی نظر دارد »نقطه عزیمت پدیدارشناسی دین این واقعیت است که دین پدیدهای مشاهده پذیر درحیات آدمی است و وظیفه پدیدارشناسی دین آن است که با دادن تحلیلی توصیفی از این جنبه تجربه آدمی در درک بهتر چیستی دین به ما کمک کند. - .«النور استامپ و ...، 1389، ص . - 98
حال سوال اینجاست که این تجربه بی واسطه و عینیت گرایی محض امکان دارد؟ عموم تجربیات ما توام با تفسیر است. یک تجربه گر چگونه می تواند همهی پیش فرض های خود را به کناری نهد و تنها به عینیت محض رو بیاورد. از همین جاست یک شاخه از پدیدارشناسی دینی تحت عنوان »پدیدارشناسی هرمنوتیکی« پدید می آید. بر اساس این نگاه هرمنوتیکی که سعی دارد از نگاه علمی فاصله بگیرد، »تمام شناختهای ما عبارتند از تفاسیری که لازمه امکان خود آنها استغراق ما در زبان و فرهنگ و تاریخ است، به گونهای که آرمان شناختی کاملا علمی و فارغ از همه دیدگاهها و پیش فرضها ی جزیی، خیالی و وهمی بیش نیست. هیچ نوع پدیدارشناسی نمیتواند حفظ عینیت گرایی علمی در زمینهای فرا متافیزیکی را هدف خود قرار دهد. « - النور استامپ و...،1389، ص . - 100
البته باید بدین نکته توجه داشت که نگاه پدیدارشناختی به دین به سه شاخه مهم تقسیم می شودکه عبارتند از :
»الف : پدیدارشناسی فلسفی : گاهی پدیدارشناسی دین متاثر از پدیدارشناسی فلسفی است. متفکرانی چون شلایر ماخر، پل تیلیش، پل ریکور و ... در این دسته میگنجند..« ب : پدیدارشناسی روشی : دسته ای از متفکران به دنبال طرح مباحث فلسفی در محدوده دین نیستند، بلکه درصدد توصیف پدیده ها و نمادهای دینی از قبیل مکان های مذهبی، آداب ورسوم دینی و نهادهای دینی هستند. محققانی نظیر : یواخیم واخ، بلیکر، میرچا الیاده، واردن برگ و ... ج: پدیدارشناسی دین به عنوان روش شناسی عام: محققانی نیز در محدوده پدیدارشناسی دین، دست به مطالعات تطبیقی و طبقه بندی انواع پدیدارهای مختلف دینی زده اند. آن ها روش های عام پدیدارشناسی را در پدیدههای نظیر عقاید، نمادهای دینی و فعالیتهای مذهبی به کار بستند. محققانی نظیر »دولاسا وسایه« و »وایدن گرن« - فعالی، 1387، ص 96 و . - 97
اگر از زاویه پدیدارشناسی به تجربه عرفانی نگاه کنیم، مباحث و سوالاتی که در این حوزه مطرح می شوند، از سنخ موارد زیر است : آیا تجارب عرفانی از سنخ تجارب حسی و عینی است؟ اگر تجارب عرفانی را یک تجربه ذهنی - - subjective بدانیم چگونه می توان از حجیت معرفت شاختی این تجارب سخن گفت؟ نسبت بین توصیف و تفسیر این تجربیات توسط عارفان چگونه است؟ اگر چنانچه که برخی ادعا کرده اند که دین و تجربه دینی از سنخ احساسات است، آیا این احساسات نظیر همان احساسی است که انسان ها نسبت به یکدیگر داردند؟ یا چیزی بیشتر و چیزی ورای احساسات انسانی در تجربه عرفانی مطرح می باشد؟ آیا تجربه عرفانی یا به عبارت بهتر تجربهی امر متعالی همیشه بر یک نحو و یک صورت، تحقق پیدا میکند؟ صورت بالفعل این سنخ از تجارب چگونه است؟ این مباحث نمونه ای از بسیار است که از دریچه پدیدارشناسی میتوان بر تجربه عرفانی روشنی افکند و در پرتو روشنایی و به دور از ابهام از آن سخن گفت.
البته باید »توجه داشت که تجربه دینی در محدوده فلسفهی دین از پدیدارشناسی دین متمایز است؛ زیرا اولا پدیدارشناسی دین با عقاید وباورهای دینی درگیر نیست، بلکه تنها به صور و پدیدارهای دین به عنوان سمبلها و رموز نظر دارد، اما یک فیلسوف دین به دنبال توجیه و عقلانیت باورها و گزاره های دینی است. ثانیا پدیدارشناسی دین تنها توصیف میکند اما فلسفهی دین افزون برآن به دنبال تبیین نیز هست. ثالثا شیوه یک فیلسوف دین استفاده از استدلال و عقلانیت است، اما پدیدارشناسی دین، از روش ها و ابزارهای خاص پدیدارشناختی بهره میبرد. - فعالی، 1387، ص « - 103
-2-1 ماهیت تجربه دینی و عرفانی.
پیش از آنکه به »چیستی تجربه عرفانی« از نگاه پدیدارشناسی پرداخته شود، لازم است جهت وضوح بیشتر به تعریف عرفان و تجربیات عرفانی بپردازیم. از عرفان و تجربیات عرفانی تعریف های بی شماری به دست داده شده است. این تنوع و تکثر هم درحوزه فلسفهی دین میباشد و هم درحوزه عرفان نظری.