بخشی از مقاله

چین در منشور شعر فارسی


چکیده

سابقه ارتباط ایران و چین به قرن ها پیش باز می گـردد. پـس از پیـروزی اسـلام و بـا برقـراری روابـط تجاری گسترده میان ایران و چین، رابطه دو کشور وسعت و استحکام بیشتری یافت و بتـدریج جلـوههـای گوناگونی از فرهنگ و تمدن چین وارد ادبیات؛ بویژه شعر ایرانیان شد و در آن بازتاب پیدا کرد. مـسائلی چون دین و آیین چینیان، زیبایی شناسی چینیان، صنایع دستی چین و نقش و نگار چینی و مـسائل مختلـف دیگر؛ از جمله تجلیگاههای مربوط به سرزمین چین در ادبیات فارسی است که در این مقاله سعی شده تـا حد امکان به برخی از آنها و چگونگی بازتاب کلﹼی چین در شعر فارسی پرداخته شود.

واﮊههای کلیدی

ادبیات، شعر فارسی، ایران، چین، روابط فرهنگی


مقدمه

ارتباط ایران و چین سابقه ای دیرینه دارد و می توان پیشینه این ارتباط را تا قرن های پیش از اسـلام نیـز

 

جستجو کرد؛ اما پس از پیروزی اسلام و با برقراری روابط تجاری بیشتر بین ایرانیان و چینی هـا، رابطـه میان دو ملت وسعت و استحکام بیشتری یافت و بتدریج مظاهر گوناگونی از فرهنگ و تمدن چین وارد فرهنگ و خاصه ادبیات ایرانیان شد. در اثر این ارتباطـات گـسترده میـان بازرگانـان ایرانـی و عـرب بـا چینیان و رفت و آمد سفیران، شاعران و سیاست مداران و بازرگانان و هنرمندان به کشورهای یکدیگر، آشنایی های فرهنگی میان دو کشور ایجاد شد و به خاطر همین آشنایی ها، شعرا و نویسندگان ایرانی به ذکر چین و عجایب آن پرداختند (امیری، ۸۷۳۱: ۴۶). در ادبیات فارسی، شاعران زیادی در آثـار خـود از چین یاد کردهاند که اشاره آنها گاهی متوجه خود چینیان و نژاد خاص سرزمین چین اسـت و گـاهی به دلایلی مانند شباهت های ظاهری و نژادی به ترکان نظر داشته، اما لفظ چینیان را به کار برده انـد. بـه عنوان نمونه می توان به یکی از این دست اشارات در شعر ابوعبداالله فرالاوی از شـاعران دوره سـامانی، به مثابه یکی از قدیم ترین نمونه ها اشاره کرد:

میغ چون ترکـی آشـفته کـه تیـر انـدازد برق تیر است مر او را مگر و رخش کمان

(فرالاوی، به نقل از لغت نامه دهخدا، ج۱)

اشارات شاعران فارسی که به صورت های مختلف در بسیاری از آثار منظوم کهن فارسـی بـه چـشم می خورد، پس از دوران سامانیان در شاهنامه با بسامد بیـشتری نمـود یافتـه، پـس از آن بـه شـکل هـای متفاوت، رویکردهای گوناگون و در دوره های زمـانی مختلـف در شـعر بـسیاری از شـاعران، بوضـوح مشاهده می شود؛ »سعدی از کاشغر در منطقه غربی چین نام برده، حافظ از زیبارویان و مشک ختن کـه در غرب چین قرار دارد، بارها سخن گفته، مولوی داستان مسابقه نقاشـان چـین و روم را سـروده، عمـر خیام به فانوس خیال و خیمه شب بازی که از چین به ایران آورده شده بود، اشاره کرده و نظامی بیش از دیگران به چین پرداخته است... در ادبیات قدیم ایران، آثاری که چین را توصیف کند کم نیست؛ ولـی اثری که مستقیماﹰ دلبستگی چینـی را بـه ایرانـی تعریـف مـی کنـد، فقـط داسـتان همـای و همـایون اثـر خواجوی کرمانی است. این داستان فقط عاشقانه نیست؛ بلکه دارای اهمیت عمیق تری نیز هست. یعنـی شاعر از راه تعریف مناظر زیبای چین، علاقه قلبی خـود را بـه چـین ابـراز داشـته اسـت« (هـوی، ۰۷۳۱:

۷۲۱). در این مقاله سعی شده با گردآوری داده ها درباره چین از طریق متن خوانی و برخـورد مـستقیم با منابع دست اول ادبیات فارسی، چگونگی ظهور چین در شعر فارسی مورد بررسی قرار گیرد. بـه ایـن منظور آثار چهرههای شاخص و متوسط دورههای کهن ادبیات فارسـی تـا دوره معاصـر بررسـی شـده،

 

برای آغاز کار، شاهنامه فردوسی مد نظر قرار گرفته شده است. در ذکر شـواهد ضـمن رعایـت ترتیـب زمانی آثار(از قدیم به جدید) سعی شده، موضوعات و مفاهیم پربسامد مربوط به چین در ادبیات فارسی بیشتر مورد توجه باشد.

۱-آیین ها و ادیان چینیان در ادبیات فارسی

ادیان و عقاید باستانی چینیان از آغاز تا ظهور »لائوتسه« و »کنفوسیوس« که همزمان در حدود قرن ششم قبل از میلاد به وجود آمده اند، رواج داشته، پـس از آن جـای خـود را بـه دیـن هـایی بـا رویکردهـای اجتماعی تر و تعلیمات جهانشمول تری چون کنفوسیوس و لائوتسه داده است تا اینکه با ظهور مسیح و اســلام، بخــشی از مــردم چــین بــه ایــن ادیــان مــی گرونــد. در تــاریخ چــین ادیــانی چــون دیــن ]تفکــر[

کنفوسیوس، دین بودا و دین عواصی (کهن ترین دین چینی که سرشار از جزئیاتی چون خدایان، اعیـاد و مراسم، اشباح و نیاکان است) شناخته شده هستند که با تغییراتی در دوران معاصـر نیـز ادامـه یافتـهانـد

(آدلر،۳۸۳۱: ۶۸۱-۷۸). در ادبیات فارسی نیز به برخی از این آیین ها اشاراتی شده که می توان مواردی از آنها را برشمرد:

الف - بت پرستی در چین

بـت آرای چـون او نبینـی بـه چـین بــر او مــاه و پــروین کننــد آفــرین
(فردوسی،۵۴۳۱: ۱/ ۳۱)
اگر جماعت چین صورت تو بت ببینند شوند جمله پـشیمان ز بـت پرسـتیدن
(سعدی،۲۸۳۱:۷۴۵)

به نظر می رسد بازتاب بتپرستی و مقولـه هـایی نظیـر ماننـد آن در ادبیـات فارسـی، زاییـده تـصور شاعران و نویسندگان ایرانی از ادیان اصیل چین باشد که به صورت بتپرستی تجلﹼـی یافتـه اسـت. البتـه این ادیان با مفاهیم بت پرستی در مناطقی چون حجاز متفاوت است و چه بسا به سبب رابطه کمتر و بعد فرهنگی با سرزمین چین، شاعران ایرانی بیشتر به ظواهر ادیان چین توجه داشته اند تا شـیوه تفکـر ادیـان چینی مانند بودا و کنفوسیوس.

ب - کنفوسیوس

کنفوسیوس مشهورترین فیلسوف چین (۹۷۴-۱۵۵ق.م) و پایهگذار سیستم اخلاقـی برجـستهای بـود.

 

]در آیین کنفوسیوس[ وفاداری به آداب و رسوم ملﹼی و خانوادگی در درجه اول اهمیت قـرار دارد. وی موجد طریقه اخلاقی بسیار عالی بود که اساس آن بر صمیمیت نسبت به سنن ملی و قومی و خـانوادگی است. این دانشمند در چین به مقام رهبر دینی رسید.
شاکمونی به صف هند و به چین کنفوسیوس ملک را زیور بستند ز قانون چـو عـروس

(ادیب الممالک، ۵۴۳۱: ۰۲۵)

ج - کافران چین

زیبارویان چین؛ زیبارویانی که دین ندارند و بت پرست هستند. در متون ادب فارسی بـه کـسانی کـه اسلام نیاورده باشند، اعم از چینی، غربی و غیره کافر می گویند که نماد صفات منفی زیادی هم است.

از جمال او اگر بر کعبه افتـد پرتـویی کافران بندند از چین و ختا احرام حج

(جامی،۰۸۳۱: ۱۶۲)

کافر به معنی ستمگر، معنی بی انصاف هم دارد و شاعر معشوق را از آنجا که ستمگری و بیدادگری کار اوست، کافر می نامد که در بیت زیر علاوه بر آن، به زیبارویان چینی نیز تلمیح دارد.
گر کار دل عاشق با کـافر چـین افتـد به زانکه به بدخویی بی رحم چنـین افتـد

(همان، ۵۲۳)

۲- معماری و بناهای چین

یکی دیگر از تجلی گاه های مربوط به چین در شعر فارسی، معماری و بناهای خاص چینی است.» یکی از ویژگی های برجسته و بنیادین در معماری کهن چین، صحن ها و ساختمان های تودرتوی چین است که سرانجام به ساختمان و صحن فرجامین مـی رسـند کـه برتـرین و پـسندیده تـرین بخـش بنـا شـمرده میشود« (کزازی، ۰۸۳۱: ۹۲). این گونه معماری در شعر بعضی از شـاعران؛ بـویژه شـاعران کلاسـیک، نمود یافته است که می توان به نمونه هایی از آن به شرح زیر اشاره کرد:

الف- ایوان چین

نه چون تو سوار و نه چـون تـو بهـار نه چـون تـو بـه ایـوان چینـی نگـار
ب- خانه چین (فردوسی،۴۵۳۱: ۷/ ۳۴۱)

خنک آنکـس کـه او بـه فـصل بهـار لــذتی دارد او بــه بــوس و کنــار
خانــه چــین گــشاده منظــر اوی شـــاه قیـــصر نمـــوده دختـــر اوی
(سنایی۷۷۳۱: ۰۹۲)

 

ج- صفﹼه چین

در مناظره نقاشان رومی و چینی در شرفنامه، چینیان به صیقل کاخ چین پرداختند و رومیان به نقاشی.

چون دیوارهای کاخ صیقلی شده بود، آن تصاویر بر روی طاق کاخ چین منعکس می شـد کـه نظـامی آن را چنین تصویر کرده است:

چــو شــد صــفﹼه چینیــان بــی نگــار شــگفتی فــرو مانــد از آن شــهریار
دگـر ره حجـاب از میـان بـر کـشید همـــان پیکـــر اول آمـــد پدیـــد
(نظامی، شرفنامه،۹۶۳۱: ۵۱۴)

۳- بوهای خوش چین

چین از زمان قدیم در تولید مواد خوشبو معروف بوده، مشک خـتن در ادبیـات فارسـی نقـشی شـاعرانه یافته و باعث دمیده شدن روحی تازه به شعر فارسی شده است.

الف- مشک چین: همان بوی خوش چینی و ماده معطﹼر چینی است. چین به داشتن مشک خالص و خوشبو معروف بوده است که این امر هم در اشعار شاعران کلاسیک و هم در شعر شـاعران دوره هـای جدیدتر(مثلا شعر مشروطه) حضور چشمگیر دارد. برای نمونه، در شعر کلاسیک می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:
مشک از چـین طلـب کـه نـیم شـبی چینـی از زلـف تـو بـه چـین فتـاد
(عطار،۵۴۳۱: ۶۱۱)
و یا در شعر حافظ:
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج که نافه هاش ز بند قبای خویـشتن اسـت
(حافظ،۴۷۳۱:۲۷)

و در شعر شاعران دوره های اخیر نیز می توان ابیات زیر را به عنوان نمونه در نظر گرفت:

به خطا خواست ز چین مشک سیه مشک فروش که ز چین سر زلف تو همی باید خواسـت
(بهار، ۶۶۳۱: ۱/ ۹۷۵)
آن پری چهره که زلفش گره و چین چین است خجل از طرّه آن نافه مشک چین است
(فرخی یزدی،۸۷۳۱:۸۳)

 

تو زیان کرده ای و باز همـی خـواهی مشکت از چین رسـد و دیبـه ات از شـشتر

(اعتصامی،۵۷۳۱:۷۶)

ب- نافه چین

نافه کیسه ای در زیر شکم آهوی ختن است و از آن ماده ای قهوه ای رنگ خارج می شود که بسیار خوشبو و معطﹼر و موسوم به مشک است؛ اما در ادبیات فارسی نافه چین اشاره به مواد خوشبو دارد:

نه همه حکمت خدا اندر یکی شـاعر نهـاد نه همه بویی بود در نافه های مشک چـین
(منوچهری،۶۵۳۱:۰۹)
نگارخانه چین است و ناف آهـوی چـین درون چین دو زلف و برون چین قبـاش
(سنایی،۴۵۳۱:۴۱۳)
تاری از زلف تو افتاد به چـین و ز غیـرت خون دل در جگر نافه تاتار بـسوخت
(خواجوی کرمانی،۴۷۳۱:۱۸۳)
۴- نام برخی از شهرهای چین

در شعر شاعران زبان فارسی به نام برخـی از شـهرهای چـین اشـاره شـده کـه مـواردی از آنهـا در شـعر گذشتگان و بعضی هم در شعر شاعران دوره های اخیر نمود یافته است که مـی تـوان بـه برخـی از ایـن نمونه ها اشاره کرد.

الف- ترکستان چین: ترکستان چین سرزمین وسیعی است که در مغرب چین قرار دارد و شـهرهای معروف آن کاشـغر((kashgar و یارکنـد (Yarkand) و زونگـاری (Zunkari) اسـت و بـه انـدازه

خاک ایران وسعت دارد.

وی بسا کس رفتـه ترکـستان و چـین او ندیــده هــیچ جــز مکــر و کمــین

(مولوی، ۳۵۳۱: ۴/ ۳۴۷)

ب- تورفان: » تورفان ایالتی است از ترکستان چین در ناحیهکوهستانی تیانشان در شمال غربی چین و ذکر آن در تاریخ چین آمده است. آنجا در دست مردمی مانوی و ایرانی بوده و بعدها ترکـان بـر آن دست یافته اند...)« دهخدا، ذیل تورفان)

مــــردم تورفــــان و فرغــــانی بگرفتنـــــد مـــــذهب مـــــانی

(بهار،۶۶۳۱: ۲/ ۶۶)

 

ج- ختن: سرزمین ختن در نوشته ها و اشعار فارسی اغلب در کنار دیگر شـهرهای مـاورالنهر چـون کاشغر، خطا و چگل که در راستای هم قرار دارند، ذکر می شود:
یـک رقعـه بـر زن خـتن بـر چگـل به یـک نامـه بـر زن یمـن بـر عـدن

(فرخی سیستانی،۳۶۳۱: ۰۱۳)

اگرچه به تنهایی نیز در اشعار شاعران مختلف نمود می یابد:

تــا نــزد بــر خــتن طلایــه زنــگ شــه ز شــادی نکــرد میــدان تنــگ
(نظامی،هفت پیکر،۷۷۳۱: ۶۹۲)
بهر گره گـشایی دل تاخـت تـا خـتن آن باد مشک بوی که در دست، شانه داشت
(فرخی یزدی،۸۷۳۱: ۹۵)
د- چگل: یکی از شهرهای معروف ترکستان قدیم که ظاهراﹰ مردم آن به به زیبایی معروف بـودهانـد و بدین مناسبت شاعران در اشعار خود خوبرویان را بدین شهر نسبت داده یا بـه مـردم ایـن شـهر نـسبت کرده اند.(دهخدا، ذیل چگل)

ملکی کو ملکـان را سـر مایـه شـکند لشکر چین و چگل را به طلایه شـکند
(منوچهری،۶۵۳۱: ۰۹۱)
بــر بتــان چــین ترکــان چگــل از کمــال حــسن لــشکر مــی کــشی
(عطار،۵۴۳۱: ۵۴۶)
ســـپه را فروشـــند ســـرکردگان چنان چون ز چـین و چگـل بردگـان
(ادیب الممالک،۵۴۳۱: ۲۶۶)
ر- خﹶلﱡخ: » شهر بزرگی است در خطای که مشک خوب از آنجا آورنـد و خوبـان را بـدانجا نـسبت کنند، چه مردمان آنجا در جمال و حسن ضرب المثل اند« (دهخدا، ذیل خلﹼخ).
خلﹼخیــان خــواهی و جمّــاش چــشم گـرد سـرین خـواهی و بـارک میـان
(رودکی،۸۷۳۱: ۱۶)
ســـودند شـــهان چـــین و خلـــخ پــیش تــو بــه خــاک آســتان، رخ
(ادیب الممالک،۵۴۳۱: ۲۱۶)
ز- کاشغر: شهری در ایالت شین جیان که نزدیک به فاراب و بلاساغون بوده، در تخوم چین است.

همی خواست ما را از این بـوم و بـر برانــد چــو چــین از در کاشــغر

(همان، ۲۵۶)

 

۵- دوری چین

در گستره ادبیات فارسی یکی از مفاهیم پر تکـرار دربـاره چـین، مـسأله دوری ایـن سـرزمین از منـاطق اسلامی است که در حدیث رسول اکرم (ص) نیز بر آن تاکید شده و در شعر بسیاری از شـاعران نمـود یافته است:

طلــب علمــت فرمــود رســول حــق گر سفر باید کردن بـه مثـل تـا چـین
(ناصر خسرو،۸۶۳۱: ۳۸۲)
اینجا فقیـر سـوخته بگریختـه ز کفـر در چین شده به علم و ز کفـار آمـده
(عطار،۵۴۳۱: ۰۲۸)
که اشاره به حدیث شریفی است که مأخذ آن این گونه ذکر شده اسـت: اطلبوالعلم و لو باالصﲔ فان طلب العلم فریضه علی کـل مـسلم (کنزالعمـال، ج ۵، ص ۲۰۲ از عقیلـی در ضـعفا و بیهقـی در شـعب الایمان و ابن البر، باب العلم) ) عطار، ۱۷۳۱: ۵۱۳).

و به جز آن در ابیات دیگری از شعر فارسی نیز بر دوری چین خاصه از ایران اشاره شده است:

باد لطفش بوزد گر به حد چین نه عجـب که ز خاکش پس از آن زنده برآید سترنگ
زهــی کــارت از چــرخ بــالا گرفتــه (سنایی،۱۴۳۱: ۰۴۳)
حدیثت ز چـین تـا بـه صـنعا گرفتـه
رکـاب تـو را چـرخ توسـن بـسوده عنــان تـــو را بخــت والا گرفتــه
از در افریقیـــه تـــا حـــد چـــین (انوری، ۶۷۳۱: ۳۳۴)
نــام او فــاروق دیــن افــزای بــاد
(خاقانی،۵۷۳۱: ۹۴۷)
۶- جانوران چین

یکی دیگر از مصادیق و نمودهای بارز سرزمین چین در ادبیات فارسی، جانوران چین (اعم از واقعـی و افسانهای) است که در شعر شاعران فارسی زبان به آن اشاره شده است و می توان موارد عمدهای از آن را برشمرد که در اینجا نمونه هایی ذکر می شود:

الف - آهوی چین

آهوی چین به چند صورت در شعر فارسی نمود یافته است:

الف- ا- تشبیه معشوق به آهوی چین (زیباروی چینی)

دو چشم مست داشت چو آهوی دشت چین دو گوش راست داشت چو اهلیل قوم عاد
الف- ۲- معنای رایج نوع حیوان (ادیب الممالک،۵۴۳۱: ۰۰۲)

از خط شیرینش اندر فکرتم کایا مگـر آهوان چین و ماچین را چراگه عـسکرست
(انوری،۶۷۳۱: ۲/ ۲۴۵)
الف – ۳- همراه اشاره به مشک و نافه خوشبوی چینی
آهــوی چینــی چــو گیــاهی خــورد در شــکمش مــشک شــود آن گیــاه
(عطار،۵۴۳۱: ۳۷۵)
نافه کز خون جگر پروردش آهوی چـین در دلش خون گره از نکهت گیسوی تو بست
(جامی،۰۸۳۱: ۵۰۲)

ب- اسب چین

اگرچه سند موثﹼقی مبنی بر اصیل بودن اسب چینی در دست نیست، با وجود این در اینجا مراد، اسب

اصیل و نژاده چینی است:

ز اســپان چینــی و دیبــای چــین ز تخـت و ز تـاج و ز تیـغ و نگـین

(فردوسی، ۵۴۳۱: ۶/ ۶۵۱)

ج – گربه چین

حیوانی که چین محل مناسبی برای رشد و پرورش آن نبوده است.

سه چیز اسـت کـان در سـه آرامگـاه بود هر سـه کـم عمـر و گـردد تبـاه
به هندوسـتان اسـپ، در پـارس پیـل به چین گربه زین سـان نمایـد دلیـل
(نظامی،شرفنامه،۹۶۳۱: ۹۷۳)

د- اﮊدهای چین

چینی ها اﮊدها را مقدّس می دانستند و معتقد بودنـد کـه فرزنـدان اﮊدهـا هـستند و اﮊدهـا نمـاد بخـت و بهروزی است. اما باورشناسی چینی در این نماد با باور شناسی ایرانی همساز نیست؛ زیـرا کـه در باورهـای ایرانی اﮊدها نماد اهریمن است و برجسته ترین نمونه و نماد آن دهاک ماردوش اسـت. بنـابراین در اشـعار فارسی این جانور افسانهای نه تنها برای ایرانیان؛ بلکه برای چینیان نیز مضرّ و مخوف دانسته شده است:



 

همــی چــاره جــستند از آن اﮊدهــا کـه تـا چـین ببایـد ز سـختی رهـا
(فردوسی، ۵۴۳۱: ۷/ ۲۰۱)
بــدان کــوه خــارا یکــی اﮊدهاســت که این کشور چـین از او در بلاسـت
(همان، ۳۰۱)

در واقع باید گفت اﮊدهای چینی در اشعار فارسی مطابق تفکر و دیدگاه ایرانـی بازتـاب یافتـه و بـا یـک استحاله نمادی- معنایی، مفهومی ضد آن چیزی که در اصل در فرهنگ و نگاه چینی داشته، پیدا کرده است.

۷- زیبایی شناسی چین و ملحقات آن

نمود زیبایی شناسی چینی در شعر فارسی اغلـب جنبـه ظـاهری دارد کـه در بـسیاری از ابیـات شـاعران مختلف، در عناصری چون آرایش، زلف، ابرو، رنگ رخسار و چشم تنگ و ترکانه (از قـرن ۴ تـا ۸) و

به طور کلﹼی تر، زیبایی زنان و معشوقان سرزمین چین تجلﹼی می یابد:

الف- آرایش چینی

در قد دو تا شد دو جهان حرص فـراهم زین حلقه کمند امل آرایش چین داشـت

(بیدل،۱۸۳۱: ۶۷۱)

ب- زلف چینی

در این مورد شاعران اغلب چین را در غیـر معنـی اصـلی آن (موهـوم بـه معنـی خمیـدگی) بـا زلـف میآورند، و گرنه بصراحت از زلف چینی سخن نرفته است.

همه عالم صنم چین به حکایت گویند صنم ماست که در هر خم زلفش چینی ست

(سعدی،۲۸۳۱: ۸۹۳)

ج- ابروی چینی

ابروی زیبا رویان چینی به کشیدگی و زیبایی زبانزد بود:

آن کس ز ختاست اصل و ابـرو از چـین چون نافه شکم دریده باد از سر کـین

(خواجوی کرمانی،۴۷۳۱:۷۴۵)

د- روشن پوستی چینی

اگر چه چینی ها از نژاد زرد پوستان به حساب مـی آینـد؛ امـا در برخـی از اشـعار فارسـی روشـنی و سپیدی روی چینیان در تقابل با سیاهی زنگی ها قرار گرفته و آرایه ادبی تضاد به وجود آورده است:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید