بخشی از مقاله

چکیده

در شناخت شعر امروز عرب و فارسی ،آگاهی از دیدگاه شاعرانی همچون نزار و شاملو می تواند در خور توجه باشد.بازگفت واقعی تجربه زندگی آن سان که شاعربا تمام وجود در ذهن و دل خود حس می کند،استفاده از تصاویر زنده اعم از حسی و ذهنی ،غالب بودن عاطفه در ساختار شعرومحور بودن انسان،از مضامین مهم و مشترک کلام این دوست.

نزار قبانی، عاشقانه ترین و پر مخاطب ترین شاعر معاصر در جهان عرب، که بیش از هر چیز عشق و زن در مضامین شعری وی جلوه گر است.و عاشقانه های او بازتاب تمامی زوایای ذهنی زیباشناختی زن و دیدگاه مرد مشرقی است.زبان شعری وی ،سهل و ممتنع است وسرشار از مفاهیم فرهنگ عامه.

از طرفی احمد شاملو شاعری است که زن در شعرهای او شخصیتی هنری می یابد. شاملو از معدود شاعرانی است که با مهارت، شعرش را تالیفی از زنده ترین کلمات ساخته است. و در دوره ای از شعرش التجا به عشق ،حس می شود.

در این نوشتار ، به اجمال به تطبیق شعر معاصر عرب و فارسی با جلوه هایی از حضور زن در شعر شاملو و نزار ،پرداخته شده است. .

درآمد :

آگاهی از شعر معاصر عرب در مقایسه با شعر معاصر فارسی به لحاظ شناخت یکی از پدید ه های هنری و فرهنگی جهان معاصر - دو ملت ایران وعرب - اهمیّت دارد. با توجه به برخی از ابعاد قرابت فرهنگی و سنخیت فکری ،دست یافتن به تصویری روشن از این شناخت ، ضروری می نماید. و در این نوشتار به قرابت های شعر نزار و شاملو اشاره می شود.

» شاید بهترین وسیله تعریف شعر نو این باشد که مکاشفه است.مکاشفه در سرشت خود جهش به بیرون از مفاهیم حاکم است .از این رو دگرگونی در نظام اشیا و در شیوه نگرش به آنهاست.بر این مبنا ،پیش از هر چیز به نظر می رسد شعر نو رو برتافتن از صورت ها و شیوه های کهن شعری می باشد

بنابراین شاعر نو پرداز حقیقت جهانی را می بیند که شاید ،ذهن های سنتی کمتر ، آن رادیده اند.شاعر معانی تازه ای را برای مفاهیم جستجو می کند .پا را فراتر از آنچه »عادت « نامیده اند ،می گذارد و به رمز گشایی پیوند های نهان می پردازد.گویا شعر نو ، فراخوانی است جهت پژوهشی مجدد در باره پدیده ها.

»شعر نو به اعتبار آن که کشف و اشراق است،مبهم،تردید آمیز و غیر منطقی است.بنابراین ،باید فراتر از شروط صوری قرار گیرد،زیرا به آزادی بیشتر و رازوری و نبوت آسایی بیشتر نیاز دارد.

در این نوشتار سعی شده است زن وجایگاه زن درشعر از دیدگاهی نو درآثارشعری دوشاعر - احمد شاملو ونزار قبانی سوری - مورد بررسی قرارگیرد.

مدخل بحث:

با توجه به درهم شکسته شدن مرزهای جغرافیایی به لحاظ فناوری های مدرن ،دیگر نمی توان انتظار داشت که ادبیات هر ملتی در دیوارهای تنگ اقلیم خویش عزلت گزین باشد و در میان این تمدن جدید ،شعر عرب نیز چشمان خود را به آفاق انسانیت گشوده است. هر چند این نکته نباید نادیده گرفته شود که شعر عرب مانند همه ی ادبیات دیگر جهان، بحران هویتی را سپری کرده است. انسان عربی دارای بحران های خاصی است.

با این وجود گه گاه شاعرانی یافت می شوند که از این بحران ها و موضوعات اساسی گذر کرده باشند و با دید نوین به شعر و انسانیت نگاه کرده اند و عشق را که عمومی ترین مرز مشترک عواطف انسانی است را سر لوحه ی افکار و اشعار خویش قرار داده اند. حتی انقلابیون و روشنفکران نیز در حالات شخصی و ناگریز خود به عشق نیاز دارند. و نزار شاعر عشق است و زن و شراب.

در دنیای عربی که عبد الوهاب الباتی مجموعه ی»شکوه از آنِ کودکان و زیتون باد «را منتشر کرد نزار شعر شکوه» از آنِ گیسوان دراز باد « را سرود و این در دنیای عرب، شهامت زیادی لازم دارد. زیرا زیتون رمز" فلسطین" است و در برابر چنین مفهوم قرص و پر خون، عشق به زن را ترجیح دادن ،کار آسانی نیست.

نزار در این امر بسیار موفق است به طوری که او را هم طراز "عمر بن ابی ریعه "بزرگ ترین شاعر شعرهای عاشقانه های تاریخ ادبیات عرب قرار می دهند و او را با وی مقایسه می کنند.

در دوره ای که جنبش مشروطه و پیکار با آزادی را داریم، اعراب با تفاوت شرایط اجتماعی و محیط های مختلف جغرافیایی همین تلاش را به عنوان رهایی از قلمروی عثمانی دارند.

در ادبیات عرب، احمد شوقی، الشاعر القرری - رشید سلیم الخوری - جبران خلیل جبران و .... و در ایران ادیب پیشاوری، بهار، عارف، فرخی یزدی، رشید یاسمی و ......

خصوصیت مشترک این شاعران ،چه عرب و چه شاعران ایرانی، وفاداری نسبت به قالب شعر کلاسیک است. ،مضامین مشترک شعری این دوره تربیت، نو شدن، آزادی ،زن و ...

دورههای دیگرکه از سال های تحت جنگ جهانی دوم آغاز می شود ، شکستن قالب های شعری در ایران با نیمایوشیج و تلاش های جبران خلیل جبران و ایلیا ابو ماضی در شعر عرب.

شعر نجوای انسان است با انسان، این است حقیقت شعر از "هومر تا والری " و ابزار شعر، زبان است . درباره ی شعر عرب برخی، هر آفرینش تازه و هر بدعتی را به دیده ی تحقیر می نگرند و آن را نمونه ای از ضعف و سستی می شمارند و گروهی دیگر ایمان دارند که زبان تازه امروز، با همه ی داغی و ناخوشایندی و درشتی اش، می تواند زبان شعر باشد و ایمان دارند که واژه های شعری همان کلمه هایی هستند که در میان ما و در خانه ها ، دکان ها و .... زندگی می کنند.

بحران های روحی این نسل دیگر مشروطیت و ظواهر آزادی و مسائل شعری آن دوره ی نیست بلکه توجهات احساس همه ی انسان های قرن خویش را نمایش می دهد. موضوعات شعری نسل جوان هر دو زبان موضوعات روز جهان اند

در شعر معاصر ایران خصوصا با حضور پرتوان شاعر بزرگی چون احمد شاملو و نگاه متفاوت و متعالی این شاعر به زن و معشوق قضیه از اساس متفاوت می شود . زن در شعرشاملو هویت و شخصیت متفاوتی پیدا می کند و دیگر خلاف شاعران گذشته ابزار و اسبابی در خدمت تمایلات و امیال مرد نیست. بلکه زن و مرد همدیگر را تعالی می بخشند.در شعر شاعران بزرگ زن معاصر چون فروغ و سیمین بهبهانی نیز این حادثه رخ می نماید.

شعر معاصر عرب، به علت جهات اشتراک و اوضاع مشابهی که ملت های عربی زبان با اوضاع اجتماعی و فرهنگی ما دارند، با شعر معاصر ما دارای مشابهاتی است که قابل مطالعه است.

اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسی نیز در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبیشان در وصف زن و ستایش عشق و زیباییهایش و قدردانی از مقام شامخ او سخنان بلندی گفتهاند و سرتاسر پهنه ادبیات ایران زمین پر است از اشعاری که در ستایش حسن و زیبایی زنان سرودهاند. از اینرو برخی معتقدند جهت شناخت تصویر و هویت زن ایرانی باید به ادبیات نیز مراجعه کرد.

زن در ادبیات فارسی رسالتهای چندگانهای را بر عهده دارد؛ گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانی همسر است و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده ،گاه زن مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهنپرستی است و در جایگاهی دیگر کینه توز و فتّان.

عاشقانهایی که در ادبیات، زنان در آن نقش فعال دارند معمولاً به دو صورت مطرح میگردد.

الف - عشقهای جسمانی - اروتیک - : عشقهایی است که در آنها بیشتر جنبههای مادی و جسمانی بیان میشود و عاشق را پروایی از بیان آن نیست. این عشقها، عشقهایی زمینیاند مانند داستان سودابه و سیاوش، ویس و رامین، بیژن و منیژه، زال و رودابه.

ب - عشقهای عُذری: در این نوع عشق، عاشق یا هر دو - عاشق و معشوق - به جنبه جسمانی و مادی توجه ندارند و معمولاً این عشقها، عشقهایی همراه با عفت است و عاشق پروایی از بیان عشق خویش ندارد و به سرعت رنگ عرفانی و روحانی به خود میگیرد. که ادبیات غنایی و عارفانه به وفور یافت می شود.

"معروفترین لیلی و مجنون است و همچنین داستان زینالعرب و بکتاش که از جمله داستانهای جذاب و جالب الهینامه است و از آن دسته داستانهایی است که نمونه عشق عذری و پاک است. این داستان که مظهر و مثالی از عشق آرمانی است رنگ و بوی الهی دارد. عشقی پاک خالی از شهوات و آلودگیهای جسمانی و نفسانی.

در نخستین آثار شعری نزار مانند:" زن سبزه رو به من گفت" و" تو از آن منی" و.... موضوع محوری تمام سروده هایش» عشق« است. عشق نزار در جسم خلاصه شده و گاه گاه به موضوعاتی چون ستم بر زنان و تضییع حقوق آنان در جامعه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید