بخشی از مقاله
جستارگشايي
قرن بيست و يکم و عصر ارتباطات ، جامعه ي امروزي را به تسخير ابزارها و ادوات مدرن ارتباطي درآورده است و گاه بشر بدون اين ابزارها قادر به ادامه ي زندگي نخواهد بود. نفوذ اين ابزارها به حدي است که بشر احساس مي کند، با وجود اين ابزارها به ارتباط رودررو و حضوري با هم نوعان خود نياز ندارد و تنها ارتباط را در قالب استفاده از ابزار و فناوري جست وجو مي کند. در صورتي که مفهوم ارتباطات ، يکي از مفاهيم تأثيرگذار در برقراري تماس با محيط هر فرد محسوب مي شود. افرادي نيز وجود دارند که قادر به برقراري ارتباط مفيد و مؤثر با محيط اطراف خود نيستند. در اين زمينه ، اخذ مهارت هاي ارتباط بين فردي ، مانند شنيدن ، گوش دادن ، ياد گرفتن و... موجب خواهد شد تا در مواجهه با افراد به نحوه ي ارتباط توجه کنيم .
چکيده
اين نوشتار به بيان حالت هاي متفاوت ارتباط بين فردي و توضيح و تفسير و ضرورت وجود اين ارتباطات پرداخته است . انتظار مي رود که تمرين و ممارست در استفاده ي درست و مناسب از اين مهارت ها، باعث ايجاد روابط خوب ، مؤثر و کارامد بين افراد شود. به کمک اين تکنيکها افراد مي توانند ضمن برقراري ارتباطات کلامي و غيرکلامي مناسب محيطي ، به بيان نظرات ، عقايد و خواسته هاي خود بپردازند و در اين زمينه از کمک ديگران نيز بي بهره نمانند.
کليدواژه ها: مهارت هاي ارتباطي ، ارتباطات ، مهارت هاي ده گانه .
تعريف ارتباط
واژه ي «ارتباط »، واژه اي است که از بدو تولد هر فرد با او متولد مي شود. براي مثال ، کودک پس از تولد با گريه و زاري ، برقراري ارتباط با مادر خود را دنبال مي کند. اين ارتباط به عنوان ارتباط بين دو فرد، زمينه ساز ارتباطات متعدد ديگر خواهد شد که در مسير زندگي ، اجتناب ناپذير تلقي مي شوند. به عبارت ديگر، برقراري ارتباط با محيط به صورت عام ، به چگونگي برقراري ارتباط با محيط هاي کوچکتر نظير خانواده و... مربوط مي شود. بديهي است اين ارتباطات تأثير مستقيمي بر نوع رفتار، و کنش و واکنش افراد با محيط اطراف خود خواهد شد.
ارتباط معمولا يک فرستنده دارد که جريان و محتوا را که هر دو به يک اندازه مهم هستند به گيرنده (يا گيرندگان ) منتقل مي کند. آن چه فرستاده مي شود، مي تواند شامل نمادهاي عيني مانند قلم ، وايت برد، ميز معلم و صندلي دانش آموز باشد که براي همه ي افراد مشهود است ، و يا نمادهاي غيرعيني ارسال مي شوند که اين نمادها معمولا در قالب «مفاهيم ذهني »۱ انتقال مي يابند. در خيلي از مواقع ، سيگنال هايي که بين دو طرف به عنوان سيگنال ارتباطي رد و بدل مي شود، بيشتر به پارازيت هاي ذهني شباهت دارند. بقيه ي پارازيت ها، پارازيت هاي بيروني هستند. براي مثال ، اگر فردي در محيط کار در جريان کار جاري خود نباشد و فرد ديگري وضعيت او را رصد کند، متوجه مي شود که اين فرد دچار يک پارازيت ذهني (دروني ) شده است .
برخي افراد از نظر برقراري ارتباط موفق هستند و معمولا ديگران تمايل خود را براي ارتباط با آن ها ابراز مي دارند. چنين افرادي نيز به راحتي به برقراري ارتباط اقدام مي کنند و پيام هاي خود (جريان محتوا) را به صراحت در طول گفتارشان بيان مي کنند و با برجا گذاشتن احساس مثبت ، ارتباط را به پايان مي برند. افرادي نيز هستند که در زمينه ي برقراري ارتباط با ديگران با مشکل مواجه هستند.
براي مثال ، اعضاي خانواده اي که در مورد مسائل و معضلات ، و چگونگي رفع آن ها از يکديگر کمک نمي گيرند، در برقراري ارتباط با يکديگر مشکل دارند. در اين ميان ، عامل صميميت و دوستي در جنبه هاي متفاوت ارتباطي تأثير حياتي دارد و در برقراري ارتباط با ديگران ميزان عوامل فوق کم رنگ يا پررنگ مي شود. برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران ، به خصوص هنگامي که با آن ها اختلاف نظر داريم ، مي تواند نقشي اساسي در موفقيت هاي اجتماعي به همراه داشته باشد.
به رغم پيشرفت هاي علمي حاصله در قرون اخير و تأثير آن در زندگي روزمره ي افراد، بسياري از افراد فاقد توانايي و مهارت هاي لازم ارتباطي هستند. اين خصيصه آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگي ، به شدت آسيب پذير مي سازد. آموزش ، همواره عاملي مؤثر در جلوگيري از بروز برخي مشکلات اجتماعي و نحوه ي برخورد به موقع و مؤثر با آن هاست . به عبارت ديگر، آموزش مهارت هاي تأثيرگذار در برخورد و مواجهه ي افراد با مسائل و مشکلات ، موجب تقويت مهارت هاي مقابله اي و افزايش توانايي هاي رواني اجتماعي آن ها مي شود.
براي ورود به مباحث مرتبط ، ابتدا ضروري است مهارت هاي زندگي را از يکديگر تفکيک و سپس آن ها را به طور مناسب طبقه بندي کنيم . اين مهارت ها را از جنبه هاي متفاوت مي توان طبقه بندي کرد؛ از جمله :
از جنبه ي تخصصي :
مهارت ها را مي توان به لحاظ سطح تخصصي به سه دسته تقسيم کرد:
۱. مهارت هاي عمومي شامل آموزش هاي عمومي ؛
۲. مهارت هاي نيمه تخصصي شامل آموزش هاي دوره ي متوسطه ؛
۳. مهارت هاي تخصصي شامل آموزش هاي دانشگاهي .
از جنبه ي زماني :
۱. مهارت هايي که در کوتاه مدت به دست مي آيند؛
۲. مهارت هايي که در ميان مدت به دست مي آيند؛
۳. مهارت هايي که در بلندمدت به دست مي آيند.
از جنبه ي اقتصادي :
۱. مهارت هاي درامدزا؛
۲. مهارت هاي غيردرامدزا؛
۳. مهارت هاي هزينه بر؛
۴. مهارت هاي کم هزينه .
از جنبه ي فني :
۱. مهارت هاي ساده ؛
۲. مهارت هاي نيمه پيچيده ؛
۳. مهارت هاي پيچيده .
از جنبه ي آموختن :
۱. مهارت هاي خودآموز؛
۲. مهارت هاي دگرآموز؛
۳. مهارت هاي توأمان .
از جنبه ي تعداد آموزندگان :
۱. مهارت هاي فردي ؛
۲. مهارت هاي جمعي .
مهارت هاي ده گانه زندگي
۱. خودآگاهي : شامل آگاهي از نقاط قوت و ضعف ، تصوير خود به طور واقع بينانه ، آگاهي از حقوق و مسئوليت ها، توضيح ارزش ها و انگيزش براي شناخت .
۲. مهارت هاي ارتباطي : شامل ارتباط کلامي و غيرکلامي مؤثر، ابراز وجود، مذاکره ، امتناع ، غلبه بر خجالت و گوش دادن .
۳. همدلي : شامل علاقه داشتن به ديگران ، تحمل افراد مختلف ، رفتار بين فردي همراه با پرخاشگري کمتر، دوست داشتن (دوست يابي ) و احترام قائل شدن براي ديگران .
۴. مهارت هاي بين فردي : شامل همکاري و مشارکت ، اعتماد به گروه ، تشخيص مرزهاي بين فردي مناسب ، دوست يابي و نهايتا شروع و خاتمه ي ارتباطات .
۵. مهارت هاي حل مسئله : شامل تشخيص مشکلات علل و ارزيابي دقيق ، درخواست کمک، مصالحه براي حل تعارض )، آشنايي با مراکز براي حل مشکلات و تشخيص راه حل هاي مشترک براي جامعه .
۶. مهارت هاي تفکر خلاق : شامل تفکر مثبت ، يادگيري فعال (جست وجوي اطلاعات جديد)،ابرازخود،تشخيص حق انتخاب هاي ديگر (براي تصميم گيري ) و تشخيص راه حل هاي جديد براي مشکلات .
۷. مهارت هاي مقابله با هيجانات : شامل شناخت هيجان هاي خود و ديگران ، شناخت ارتباط هيجان ها با احساسات و تفکر و رفتار، مقابله با ناکامي و خشم و بي حوصلگي ، مقابله با ترس و اضطراب ، و مقابله با هيجان هاي شديد ديگران .
۸. مهارت هاي تصميم گيري : شامل تصميم گيري فعالانه بر مبناي آگاهي از حقايق و کارهايي که مي توان انجام داد که انتخاب را تحت تأثير قرار دهد، تصميم گيري بر مبناي ارزيابي دقيق موقعيت ها، تعيين واقع بينانه ي اهداف ، برنامه ريزي و پذيرش مسئوليت اعمال خود، و آمادگي براي تغيير دادن تصميم ها براي انطباق با موقعيت هاي جديد.
۹. مهارت هاي تفکر انتقادي : شامل ادراک تأثيرات اجتماعي و فرهنگي بر ارزش ها، نگرش ها و رفتار، آگاهي از نابرابري و پيش داوري ها و بي عدالتي ها، واقف شدن به اين مسئله که ديگران هميشه درست نمي گويند، و آگاهي از نقش يک شهروند مسئول .
۱۰.مهارت هاي مقابله بااسترس :شامل مقابله باموقعيت هايي که قابل تغيير نيستند، راهبردهاي مقابله اي براي موقعيت هاي دشوار (فقدان ، طرد و انتقاد)، مقابله با مشکلات بدون توسل به سو مصرف مواد، و آرام ماندن در شرايط فشار و تنظيم وقت .
ويژگي هاي رفتاري روش هاي ارتباطي
۱. روش سلطه پذير: افرادي که از اين روش استفاده مي کنند، کمرو هستند و چنان چه حق آن ها نيز پايمال شود، از برخورد و مواجهه با ديگران پرهيز مي کنند. موضوعاتي هم چون احترام قائل نشدن براي خود، مضطرب شدن از انتقاد نسبت به خود، بريده بريده صحبت کردن ، سرزنش کردن خود در بروز مشکلات و خودآزاري ، درون ريزي ناراحتي ديگران در دل ، بروز پرخاشگري لحظه اي و غيرمنطقي در اثر اين ناراحتي ها و... در مورد اين افراد صدق مي کند.
در اين زمينه ، اگر در سازمان و يا اداره اي شخصي نارضايتي از مدير مستقيم خود در قالب کم گويي ، کم کاري ، تخريب فرايند کاري واحد مربوطه و... نشان دهد، بايد بدانيم که با افراد اين گروه مواجه هستيم . برخلاف نگاه اوليه که مديريت اين افراد، راحت تلقي مي شود، آن ها مي توانند آسيب هاي فراواني به روش ساختارمند يک مجموعه وارد کنند.
۲. روش سلطه گر: در اين روش ، فرد سلطه گر، به صورت پنهان و با تزوير اعمال قدرت مي کند. در واقع به دنبال روش بازيگري براي به دست آوردن کنترل و زورگويي خاص خود است . اين افراد نگاه خود را به نيروي انساني ، در سيستم هاي اداري و در قالب ابزار و وسيله ، نشان مي دهند. در نگاه ظاهري ، اين گونه افراد بسيار موجه ديده مي شوند و کمتر کسي به پيچيدگي هاي موردنظر اين افراد براي رسيدن به اميال خود، پي مي برد. فرد سلطه گر احساس مي کند که در استفاده از افراد، بايد آنان به رفتار و نحوه ي ارتباط موردنظر عادت کنند و هر عملي خلاف اين موضوع ، موجب نگراني آن ها مي شود. از مشخصات بارز افراد اين گروه مي توان به نداشتن احساس امانت داري لازم نسبت به ديگران ، استفاده از شيوه هاي مختلف براي رسيدن به اميال خود، بدهکار جلوه دادن ديگران در همه ي زمينه ها نسبت به خود، نداشتن تفکر لازم براي موضوعات متفاوت خارج از تفکر کليشه اي خود و... نام برد.
۳. روش پرخاشگرانه : افراد اين روش به دنبال رقابت با ديگران هستند و اين احساس را دارند که هميشه حق با آن هاست . افراد متأثر از اين روش ، با ابراز دلايل ناراحتي خود، ديگران را در بروز خشم خود مقصر مي دانند. نحوه ي نگاه کردن به طرف مقابل ، صحبت توأم با هيجان ، بلند صحبت کردن ، ناتواني در گوش دادن صحبت ، در ميان