بخشی از مقاله

خشونت در ورزش


پژوهشگران و مربیان تربیتی به راحتی می توانند اعمال خصمانه ای را که در ورزش خطرناک و غیر اخلاقی می دانند ممنوع کنند اما با وجود تشویق تماشاچیان از چنین اعمال خلافی که اغلب با باخاستن زد و خورد در طول بازی فریاد می زنند، مربیان که معروف است بازیکنی را که نمی جنگد یا اعمال خصمانه نشان نمی دهد به نیمکت می نشانند و مدیران و صاحبان تیم که از درآمد حاصل از تماشاچیانی سود می برند که با مشاهده اعمال خشونت آمیز تفریح می کنند شگفت نیست که تلاش برای کاستن خشونت در ورزش مبارزه ای دشوار خواهد بود.


هدف از این بخش به دست آوردن شناختی بهتر از خشونت است که یکی از رایج ترین با این وجود کم شناخته شده ترین جنبه های رفتار انسانی در ورزش رقابتی است.


بسیاری از مربیان متاثر از این اعتقاد که بیشتر بهتر است ورزشکار را تشویق می کنند که هر چه بیشتر خشن باشند همان گونه که بعد توضیح داده خواهد شد خشونت زمانی به شیوه ای کور و غیر منطقی به کار برده می شود. راهبردی غلط است. سیلوا و دیگران معتقدند که خشونت ورزشی ممکن است عملکرد ورزشکار را به جای افزایش کاهش دهد. ورزشها، مهارتها، و موقعیت های ویژه خواهان سطوح متفاوتی از خشونت هستند. در واقع اغلب حتی کم خشن ترین عمل نادرست است (مثلا در ضربه به توپ گلف، بولینگ، یا تیراندازی) اما در بسیاری از ورزشها خشونت بخشی جدانشدنی از رقابت و عنصری مهم از موفقیت بازیکن و تیم است. برای ورزشکاران این امر مهم است که تا چه اندازه رفتار خشونت آمیز به موفقیت منتهی می شود.


خشونت چیست؟
گاهی اوقات برای شناخت مفهومی بهتر است بدانیم آن مفهوم چیست؟ برای نمونه بر خلاف عقیده رایج دارا بودن اندیشه های منفی یا ابراز میل به آسیب رساندن به کسی دیگر را خشونت نمی گویند. خشونت با احساس هایی مانند خشم یا عواطف دیگر تعریف نمی شود. خشونت رفتار است. آلدرمن خشونت را بدین گونه تعریف می کند:


پاسخی عمدی از سوی شخصی به منظور ایجاد درد یا صدمه به شخصی دیگر. این تعریف عکس مفهومی است که هاسمن و سیلوا به عنوان جسابرت رفتار تحمیلی اما پذیرفتنی می نامند برای نمونه جلوگیری (بلوکه کردن) در فوتبال پس زدن روی یخ موقعیتی دفاعی برای برگشت به جای اول در بسکتبال و قطع یک بزی دو نفره در بیسبال رفتارهای جسارت آمیز هستند در حالی که بدون سوء نیت و بخش جدا نشدنی از مسابقه باشند. اما این اعمال زمانی خشونت آمیز می شوند که نیت بازیکن این است که به رقیب آسیب رساند یا به شیوه ای خصمانه تر از آنچه که برای رسیدن به اهداف عملکرد لازم است رفتار کند.


دومین ویژگی خشون ت فزون بر جنبه رفتاری آن این است که عمدی است خشونت گر باید میل آسیب رساندن به قربانی مورد نظر را داشته باشد. سومین جنبه خشونت این است که صدمه یا آسیب واقعا باید رخ دهد. اما نیازی نیست که نتایج نامطبوع خشونت جسمانی باشد اعمالی که کسی دیگر را آشفته مرعبوب یا از چیزی محروم کند نیز خشونت آمیز هستند و چهارم خشونت باید در بردارنده کنش متقابل با موجودی زنده باشد. آزار رسانیدن به شخص یا حیوانی خشونت است اما لگد زدن به یک صندلی خشونت نیست.


خشونت را به دو گونه وسیله ای (instumenal) و واکنشی (gool reactive) تقسیم بندی کرده اند.
خشونت وسیله ای برای رسیدن به هدفی است. ممکن است در فرآیند تلاش برای رسیدن به هدفی به گونه ای تصادفی کسی صدمه ببیند.
خشونت واکنشی خشونتی است که در آن بازیکن عمدا به بازیکن دیگر آسیب برساند.


خشونت وسیله ای با مفهومی که هاسمن و سیلوا از جسارت دارند فرق می کند جسارت به معنای اجرای اعمالی اجباری با این وجود پذیرفتنی است که بخشی جدا نشدنی در ورزش است (مانند سد کردن یا تکل کردن در فوتبال یا ممانعت در هاکی روی یخ)نوعا خشونت وسیله ای بیشتر با ورزش مرتبط است این امر ممکن است سه دلیل داشته باشد. یکی اینکه آسیب رسانیدن عمدی به بازیکن دیگر اغلب با واکنش مجازات گونه دوار یا قاضی روبرو می شود. پنالتها به گونه ای موثر از ریدن توپ به هدف جلوگیری یا آنرا سد می کنند همان گونه یک مربی اظهار داشت من به بازیکنانم می گویم اگر بد رفتاری کنید سرانجام

بازنده میشوید. دلیل دوم از یافته های آزمایشگاهی است که نشان می دهند ورزشکاران خواه مرد خواه زن نسبت به غیر ورزشکاران به محر بینایی شدید با خشونت کمتری واکنش نشان می دهند. در واقع حتی زمانی که ورزشکاران برانگیخته می شوند با خصومتی کمتر از غیر ورزشکاران واکنش نشان می دهند و معمولا از آسیب رساندن عمدی به رقیب خودداری می کند و دلیل سوم ارلیک و پارتینگتن بر اساس مصاحبه های خود با تیم المپیک کانادا در سال 1984 پی بردند که ورزشکاران بسیار ماهر مایلند که موفقیت خود را تابعی از شانس یا سختی پایین تکلیف خواهند دانست.


به نظر میرسد با وجود برخی لحظه های خشونت آمیز در طول مسابقه ورزشکاران ماهر به یکدیگر احترام می گذارند برای نمونه حتی در ورزشهای تماسی مانند بوکس، کشتی، فوتبال ورزشکاران بلافاصله بعد از مسابقه به شیوه ای گرم و صمیمانه با یکدیگر برخورد می کنند. به گزارش رسانه ها هدف اعمال آنها در

طول مسابقه این نیست که رقیبان خود را معیوب کنند بلکه می خواهن مسابقه را ببرند. در واقع ورزشکاران به طور کلی از آسیب رساندن عمدی به رقیب خود ناراحت هستند. بعنوان مثال یک مربی در صحبتهای قبل از بازی شنیده شده که بازیکنان را ترغیب می کرد به تیم مقابل آسیب رسانند. مربی قبل از بازی می گفت ساق پای آنها را بشکنید که البته با اختلاف زیادی بازی آنها به باخت انجامید. پس از جلسه تمرین بازیکنان را در رابطه با دستور مربی درباره آسیب رساندن به رقیبان پرسیدند. هیچیک از اعضای تیم در آسیب رساندن آگاهانه به بازیکن دیگر اظهر تمایل نکرد.


اساس نگره ای خشونت
برای تبیین یا پیش بینی رفتار لازم است که علتهای احتمالی آن را بشناسیم. دانشمندان تا مدتها تبیین های زیستی و روان اجتماعی برای رفتار خشونت آمیز در انسانها ارائه می کردند این نگره ها راههایی برای کنترل و جهت دهی ابراز خشونت به شیوه ای پیش بینی پذیر و مثبت پیشنهاد می کند البته در صورتی که بتوان آن را کنترل کرد و جهت داد برای نمونه مشاهده کردن و شرکت جستن در رقابت ورزشی را به عنوان روزنه ای خروجی برای نیازهای درونی به ابراز

خشونت نگریسته اند. اما به نظر می رسد که برخی افراد به این روزنه بیشتر از دیگران نیاز دارند. این موضوع به پرسشی مهم می انجامد آیا خشونت اساسی ارثی دارد؟ اگر چنین است آیا امکان دارد که تمایلات خشونت آمیز شخصی را پیش بینی کرد و سپس انتظار چنین رفتاری را داشت و آنرا به جهتی سودمند هدایت کرد و یا اینکه خشونت و اکنشی به پدیده ای روانی از گونه ناکامی است (مثلا من باید با رقیبم خشنتر برخورد کنم تا او را شکست دهم) یا رفتار

اجتماعی آموخته شده است (مثلا منظور شما این است که من نمی توانم در هاکی روی یخ مانند رقیبان مبارزه کنم؟) زمینه هایی که در نوشتار علمی بیشترین توجه را به خود جلب کرده است عبارتند از نگره های زیستی (یا غریزی) فرضیه های نکمی خشونت و نگره های یادگیری اجتماعی.
نگره های زیستی/ غریزی


نگره ای که مدعی ست رفتار انسانی به گونه ای ارثی برنامه ریزی شده است برای برخی مردم پذیرفتنی نیست زیرا حاکی از آن است که عوامل محیطی و اجتماعی در تبیین یا پیش بینی اعمال یک شخص نقش جزئی دارند. برای نمونه در ورزش اگر مربیان و ورزشکاران چنین فرض می کردند که ورزشکاران برجسته متولد می شوند نه اینکه ساخته می شوند نقش آموزش درست و کسب مهارت فراموش می شد.


همچنین ممکن است چنین فرض کرد که در نگره ارثی، رفتار خشونت آمیز پاسخی ناگزیر و بهنجار در ورزش است نگره های زیستی غریزی چنین فرض می کنند که خشونت ویژگی طبیعی و ذاتی همه اشخاص است و این ویژگی در طول تکامل گسترش یافته است دلیل این ادعا در اصل توسط کنراد لورنز در کتاب معروفش به نام درباره خشونت ارائه شد.


این دلیل همان گرایش موجودات زنده در مبارزه برای زنده ماندن به ویژه برای حفظ قلمرو بعد از ارضای نیازهای اولیه غذا و زاد ولد مهمتین هدف است درواقع تولد و پروردن فرزندان هدفی اساسی برای تصرف قلمرو به ویژه در حیوانات است ذاتی گرای دیگری یعنی رابرت آردری مفهوم ضرورت قلمروی را ارائه کرد تا رفتار خشونت آمیز را بعنوان وسیله ای برای زنده مانده تبیین کند. به گفته او اگر ما از عنوان سرزمین خود یا از حق حاکمیت آن دفاع می کنیم به دلایلی دست به ین کار می زنیم که به اندازه حیوانات پست تر ذاتی و ریشه دار است... همه ما حاضریم همه چیز خود را بدهیم تا مکانی برای خود داشته باشیم. اما از نر مانتاگ و موریس مقایسه رفتار حیوان با نوع انسانی برای تبیین زستی ارثی خشونت در انسانها قصوری مهلک است به گفته مانتاگ به جز واکنشهای غریزی نوزادان در برابر سقط ناگهانی و صداهای بلند ناگهانی موجود انسانی کاملا بدون غریزه است.


و به گفته موریس همه حیوانات همه پستاندارا در پی حفظ قلمرو نیستند و کنش متقابل بین گروههای پستانداران کمتر دفاعی و کمتر خشونت بار است تا در بین حیوانات گوشتخوار.


با این وجود مطالعات نسبتا تازه ، بویژه درمرکز پژوهشهای دوقلوها وجایگزینی آنها درمینه سوتا ودردانشگاه جنوب کالیفرنیا، نشان داده اند که شخصیت به طورکلی و رفتارهای خشن –حتی جنایی – به ویژه . از الگوهای ارثی قاطعی پیروی می کنند. برای نمونه ، دانشمندان دانشگاه جنوب کالیفرنیا پی برده اند که کودکانی که والدین آنها مجرم بوده اند بیشتر احتمال داشت که خودشان جانی شوند. آنهاقبول دارند که فرزند پروری وعوامل اجتماعی دیگر مطمئنا درتعیین اینکه چه کسی جنایتکار شودتاثیر دارند . اما معتقدند که یک عنصر ارثی قوی برخی افراد رابیشتر به رفتار ناپذیرفته اجتماعی سوق می دهد . برخی دانشمندان به شدت باور دارندکه خشونت ، امیال جنایی ، وتوانایی هوشی ممکن است اساسا زیستی باشند .


فرض کنیم که لورنز، اردری ودیگرطرفداران اساس زیستی برای رفتار خشنوت آمیز درست بگویند . نتیجه چنین طرز فکری دانشمندان علوم اجتماعی رانگران می کند. آیا به جای توان بخشی کسانی که وارثتشان آنها را محکوم به خشونتگری کرده است باید امیدرا از دست بدهیم ؟ آیا باید ازآزمونهای پیش بینی کننده استفاده کنیم تا گونه های شخصیتی معینی ، به ویژه کسانی که گرایش به خشونت دارند راتشخیص دهیم ؟

آیا جامعه به « خشونتگران آینده » به شیوه ای واکنش نشان خواهد داد که رخداد رفتارهای نامطلوب را موجب شود یاسهل کند –که گونه ای پیش بینی خودتحقق بخش خواهد بود ؟ به عبارت دیگر آیا کسی که به عنوان اغلب برحسب انتظارات افراد« مهم » افرادی که موقعیت ها وبرداشتهای آنان دارای اهمیت است ، عمل می کنند(پیش بینی خودتحقق بخش ) ودربدترین حالت ، آیا برخی فرهنگها یا نژادها راباید باتوجه به این برنامه آزمون سنجی برتر از دیگران تصور کنیم ؟


ازسوی دیگر اگر اساس ارثی / زیستی خشونت تایید وپذیرفته شد ، شایددرصد اندکی ازکودکان که دارای ویژگیهای ارثی خشونت هستند رابتوان غربال و به آنها ازلحاظ اجتماعی توجه کرد ، وآنهارا ازفعالیتهای جنایی دور به زندگی پربارتر وشادتری هدایت کرد.اگر گرایش ارثی به خشنوت مورد قبول واقع شود شاید همه اعضای جامعه از آن بهره مند شوند .


برحسب نگره ذاتی ، خشونتی طبیعی وجوددارد که باید از کانالهای مولد و پذیرفتنی رهاشود( به همین دلیل است که هاکی روی یخ را ابداع کردند .) بنابراین ، فعالیتهای روزانه باید به گونه ای سازمان یابد به گونه ای سازمان یابد که امکان «رهایی » تنش رافراهم سازند. خالی کردن نیاز به خشونت راتزکیه (Catharsis) می نامند که به معنای تمیزکردن یاخالص کردن است .


فرضیه تزکیه ازکارهای لئوناردبرکویتز (Leonard Berkowitz) دردانشگاه ویسکانسین برگرفته شده است . به گفته او فوران خشم ، تنش واحساسات نامطبوع دیگر فروکش نمی کند مرگ این که بتوان این عواطف رابه شیوه ای خشونت آمیز خالی کرد .به نظر برکویتز اشتغال به فعالیتهای گوناگون ، ازجمله ورزشهای رقابتی ، گرایش شخصی درحمله به دیگران راکاهش می دهد. دکتر جک هاکنسون (Jack Hokanson) وهمکارانش دردانشگاه ایالتی فلورایدا(1963و 1962)

باتایید نسبی برکویتز پی بردندکه فشارخون مردانی که فرصت دادن شوک الکتریکی به قربانی (گروه 1) راداشتند سریع تر از گروههای دیگر به وضع طبیعی برگشت . به گروه 2 پاداش داده شد ، گروه 3 فرصت نداشت که بعداز تجربه ناکامی پاسخ دهد،وگروه 4 گروه کنترل بود . امابه گفته هاسمن این نتیجه به احتمال به غلط چنین فرض می کندکه فشارخون بهترین سنجش برانگیختگی است (به ویژه درنبودسنجش قرائنی مانندخشم یاناکامی ) بنابراین ازلحاظ نگره ای یک ورزشکار یاشخصی که درورزشهای رقابتی شرکت می کندباید کمتر ازغیر ورزشکاران یاتماشاچیان رفتارنشان دهد ، درست ؟ غلط ! نوشتارپژوهشی فرضیه تزکیه راتایید نمی کند. دانشمندان براساس مطالعات گسترده ،میدانند که کودکانی که برنامه های تلویزیونی خشونت آمیززیادی رامشاهده می کنند بیشتر از تماشاچیان دیگری که کمتر مشاهده میکنند، خصومت نشان می دهند.


کاکس چندین مطالعه درورزش راگزارش می کندکه اثرتزکیه ای برمشاهده رقابتهای ورزشکاران راتایید نمی کنند. درواقع ، پیش آزمون وپس ازمون خشونت ،توسط پرسشنامه های مداد وکاغذی ، نشان می دهند که حالت خشونت بعدازمشاهده رویدادهای ورزشی رقابتی بالا می رود.
ایراددیگری که درتبیین زیستی / ذاتی خشونت وجوددارد این است که پدیده موردنظر راتوضیح نمی دهدبه گفته آلدرمن :


این ادعا که خشونتگری غریزه ای همگانی وذاتی درانسان است یعنی همه آن رادارا هستند، اجازه نمی دهد که مابه درستی ساختار آن رابشناسیم وتوضیح دهیم ....به ما اطلاعات تازه ای نمی دهد .وقتی چیزی رخ میدهد آنرا به غریزه ای نسبت میدهند ،وقتی رخ نمیدهد گفته می شودکه غریزه وجودندارد.
بحث آلدرمن مانندموقعیت اشخاصی است که فکر می کنند بحث طبیعت – تربیت درباره ویژگیهای دیگر ( مانند هوش ، شخصیت ،وتوانایی حرکتی ) بیهوده

است . اگر هر شخصی گرایش ژنتیک ازپیش تعیین شده ای داردبعد چه ؟ اگر درواقع توانایی شخصی را نتوان تغییر داد – اگرتوانایی یک شخص باتوانایی شخص دیگر فرقدارد – چراازهروسیله اجتماعی وروانی موجود استفاده نکنیم .تابرمحیط شخص اثربگذاریم ؟ چراچرخها را روغن کاری نکنیم تا به هر فردی یاری دهیم شانس بهتری برای رسیدن به آن توانایی منحصر به فردداشته باشد؟ یکی از چیزهایی که دانشمندان (طبیعت گرایان و تربیت گرایان )برآن توافق دارند این است که به نظر می رسدموقعیت ها یامحرکهای معینی خشونت را برمی انگیزند.یکی ازرایج ترین عواطفی که پاسخ خشونت رابرمی انگیزدناکامی است .


فرضیه ناکامی –خشونت
شاعر انگلیسی جان کیتز گفته بود« دوزخی درنده تر ازشکست بعدازتلاش زیادوجودندارد .» بسیاری از رقابتگران ورزشی ماهر بااین گفته موافق هستند.
ورزشکاران به سبب میل شدیدشان برای موفقیت درورزش به احتمال بیشتر ازدیگران درمعرض « تلاش زیاد»وتحمل عواطف نامطبوع آن درصورت شکست هستند.ناکامی ناشی از نرسیدن به هدفها وارضاءنکردن نیازهای شخصی می تواندشخص راعصبانی کند.این موضوع اساس فرضیه ناکامی – خشونت است که توسط دالردوهمکارانش دردانشگاه ییل (1939) ارائه شد. به نظر این دانشمندان رفتار خشنونت آمیز نتیجه منطقی وموردانتظار ناکامی است .


برای نمونه ، دوبازیکن بسکتبال رادرنظر بگیرید که تلاش می کنند توپ رابه هدف برسانند . هردوخود رانزدیک بسکت می رساند که گاهی اوقات باهل دادن وتنه زدن همراه است . بازیکنی که توپ رابه هدف نمی رساند ناکام می شود وممکن است درنوبت بعدی مصمم تر عمل کند. این ناکامی می تواند بالا بگیرد و به دوگونه خشونت منتهی شود . یابه خشونت هدف منتهی می شود ، (به منظور آسیب رسانیدن به رقیب) ویا به خشونت وسیله ای می انجامد . (درحالی که بازیکنی به گونه ای قانونی توپ را دنبال می کند .رقیب او ممکن است به طور تصادفی آسیب ببیند.)بنابراین اگر بازیکن به گونه ای عمدی رقیب راتنه بزند

تافضای بهتری به دست آورد وتوپ رابه هدف رساند ، خشونت وسیله ای رخ داده است . امااگر تلاشهای مکرر برای رسانیدن توپ به هدف ، پیوسته ناموفق باشند، وبه بالا گرفتن ناکامی بینجامد .ورزشکار ناکام شده به احتمال تلاش می کند تا به رقیب آسیب رساند. این وضع نمونه ای ازخشنونت هدف است . این همان چیزی است که اتفاق افتاد وقتی که درسال 1982 فورواردتیم بسکتبال واشینگتن بولتز (Washington Bullets) کرمیت واشینگتن (Kermit Washington) رقیب خود رادی تام جانویچ (Rudy Tom Janovich)ازتیم بسکتبال هاستون ، راکتز رابا ضربه مستقیمی به صورتش آسیب رساند .عمل واشنگتن ، پاسخ

مستقیمی بودبه تماس فیزیکی دایم درزیرسبددرحالی که منتظر برگشت توپ بود . واشنگتن جریمه سنگینی پرداخت وبرای این کار از تیم حذف شد.
اما وقتی که نمی دانیدبه گونه ای مستقیمبارقیبی ناکامی آور تلافی کنید چه اتفاقی می افتد؟ (برای نمونه زمانی که یک دروازه بان پیوسته مانع رفتن توپ به درون دروازه میشود.) اگر شرایط دیگر ، ازبین بردن یابرطرف کردنمنبع ناکامی راناممکن کنند، خشونت ممکن است ، به چیزهای دیگر منتقل شود .این رفتار

راخشنونت جابه جایی گویند.بنابراین ،هم تیمی های این دروازه بان ماهر ممکن است ناچارشوندخشنونت زیادیراازناحیه رقیبانی تجربه کنند که با تلاشهای ناکام شده می خواهند گل بزنند.درنمونه رایج دیگری توپ زنهای بازی بیس بال هستندکه به سبب نرسیدن به مکان موردنظر وناکامی ناشی از آن به توپ زن

بعدی ضربه می زنند. تلافی کردن نمونه دیگری ازخشنونت جا به جای است وهنگامی که رقیبی به یکی از هم تیمی های شماآسیب می رساند ، کس دیگری از تیم شماممکن است تلاش کند به یکی ازبازکنانش آسیب برساند . دربیس بال نیز چنین رایج است که توپ زنی رقیبی را به تلافی باتوپ بزند رقیب یکی از هم تیمی هایش رازده است . اگرداور به این نتیجه برسدکه این عمل خصمانه بوده است (به منظور تلافی بوده است ونه تصادفی ) ممکن است بازیکن را بلافاصله از بازی اخراج ، و دست کم دربیس بال حرفه ای بعداجریمه کند.


البته فقط ناکامی نیست که پاسخ خشنونت آمیز راموجب میشود.قوت وشدت ناکامی – فراوانی رویدادناکامی ، ودرجه دخالت مرتبط باپاسخ ناکام شده ، به گونه ای مستقیم بر رفتار خشونت آمیز اثر می گذارد . صحنه ای که به احتمال به خشونت درورزش منتهی می شود این است که بازیکنی که پیوسته تلاش کرده است تابه عملکرد مطلوبی دست یابد، پیوسته توسط رقیبی سدشده است . شاید بازیکن مدافعی نمی تواند بربازیکن رقیب غلبه وحمله تیم مقابل راخنثی کند. دراینجا مربی اورا وادار می کند تادست به کار شود ومانع رااز سرراه بردارد تابتواند به بازی ادامه دهد .شدت ورزش تماسی ، فراوانی شکست دررسیدن به هدفهای عملکرد،ودرجه کم مجازات رفتار خشونت آمیز (مربی از خشونت چشم پوشی می کند) همه دست به دست هم می دهند تاپاسخی خشونت آمیز (مربی ازخشونت چشم پوشی می کند.) همه دست به دست هم میدهند تاپاسخی خشونت آمیز رابه حداعلا برساند .


فرضیه ناکامی ، خشونت بدون انتقاد نیست . منتقدین چنین استدلال می کنند که همه ناکامیها به خشونت منتهی نمی شوند . برای نمونه ، بسیاری ازافرادناکام شده بویژه افراد دارای عزت نفس یاتوانایی اندک ، یا ازفعالیت موردنظر دست می کشند ویا تلاش خود راکاهش می دهند. (یعنی ازلحاظ ذهنی آنرا ترک می کنند.)محدودیت دیگر فرضیه ناکامی خشونت این فرض است که اگر خشونت پاسخی است به ناکامی ، دراین صورت ، بایداثری تزکیه ای داشته باشد . با این وجود همان گونه که قبلا اشاره شد ، این نتیجه در نوشتار مربوطه مورد حمایت قرارنگرفته است . درواقع ، پژوهش نشان داده است که خشونت ، اغلب بعداز اینکه شخص فعالیت خشونت آمیز دیگران رامشاهده کرد، به جای اینکه کاهش یابد ،افزایش پیدا می کند .


نمونه دیگری که فرض می شود خشونت ورزشکاررا به سبب ناکامی افزایش می دهد ، مربوط به پرهیز ازمراقبت جنسی است . مربیان ورزش سالهای زیادی به ورزشکاران خودتوصیه می کردند که قبل از مسابقه برای مدتی ( روزها حتی هفته ها ) از فعالیت جنسی پرهیز کنند. چنین تصور می شد که رفتار جنسی جسارت ورزشکار را کاهش می دهد وحتی به خستگی بدنی پیش ازموقع منتهی می شود . برعکس ، پرهیز از رابطه جنسی ، ناکامی ورزشکار را افزایش می دهد که به نوبه خود به سوی رقیب جهت داده می شود. ( یعنی ناکامی بالاتر برابر است باخشونت بالاتر ) دراین بررسی هیچ مطالعه ای اجرا نشده بود که این دیدگاه راتایید کند وهیچ آزمون تازه ای ازاین راهبرد وجودنداشت . درواقع ،گرایش بسیاری از افراد براین است که درشرایط ناکامی زا ازلحاظ عاطفی عقب نشینی می کنند . بااین وجود، برخی مربیان و ورزشکاران دربسیاری از ورزشهای تماسی ازاین سنت – روزها ، هفته ها و دربازی بوکس حتی ماهها قبل از مسابقه – استفاده می کنند .


محدودیت دیگر فرضیه ناکامی – خشونت مربوط به تعریف آن می شود. همان گونه که هاسمن وسیلوا اشاره کرده اند :
آیا دخالت ناکامی با پاسخ هدفدار ، شکست درتکلیف ، نبودتقویت ، برانگیختگی درونی ، یاشکست مدام به عزت نفس پایین منتهی میشود ، با پذیر یادیگری (اجتماعی ) به عنوان متغیری مداخله گر که برارتباط ناکامی – خشونت اثر می گذاردذ تعریف خودناکامی مشکل شده است . امروز فرضیه ناکامی – خشونت بیشتربه عنوان یک سندتاریخی موردتوجه است تابیانی قطعی درباره خشونت .


درفرمول بندی مجدد فرضیه ناکامی – خشونت که اول بار در 1939 منتشرشد، برکویتز ادعا کردکه ناکامی به جای تبیین علت خشونت یامنتهی شدن به خشونت ، فقط ممکن است آمادگی قبلی برای آنرا افزایش دهد . فزون بر آن ،پاسخ به ناکامی رامی توان توسط یادگیری تغییر داد . بنابراین ، یک ورزشکار می تواند پاسخ سازنده تر وکمتر خشونت آمیز دیگری به ناکامی بدهد.


نگره یادگیری اجتماعی
آیا خشونت ، رفتار اجتماعی یادگرفته شده ای مانند رفتارهای دیگر است؟ برحسب نگره یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا رفتار خشونت آمیز به دوشیوه یادگرفته می شودوادامه می یابد : الگو گیری (modeling) وفرایند جانشینی (Vicarious). اثر الگوگیری مبتنی برگرایش شخص به تقلید ازاعمال فردی است که موردمشاهده قرارمی گیرد. بنابراین ، برحسب نگره مزبور مشاهده فردی که اعمال خشونت آمیز انجام مید هد، به احتمال منتهی به نشان دادن رفتارهای مشابه میشود. فرایند جانشینی زمانی مشاهده می شود که مشاهده کنندگان باالگویی مواجه می شوند که برای انجام رفتار خشونت آمیز پاداش داده می شودیا الگویی که به سبب رفتار خشونت آمیز مجازات شده است .زمانی که کودکی می بیندکه جمعیت برای ورزشکاران که رقیبی راآسیب رسانده است هورا می کشند ، موفقیت تیم «خشن » تر رامشاهده می کند. یاپس از انجام عملی خشونت آمیز تحسین می شود فرایند جانشینی از راه تقویت مستقیم رفتارش اعمال خشونت آمیز آینده اورا تقویت می کند .


پژوهشهای اولیه ، که بیشتر آنها بند وراوهمکارانش انجام گرفت تبیین نگره یادگیری اجتماعی درباره خشونت انسانی راحمایت کرده اند . دوپژوهش درباره اثر خشونت بزرگسالان الگو (model) بررفتار خشونت آمیز کودکان بود.دریک مطالعه بندورا وهاستن از الگوهای بزرگسالان خواستند تادرواکنش به حل مسائل ،رفتارهای خشونت آمیز نشان دهند .


زمانی که ازکودکان خواسته شد تامساله ای راحل کنند .آنها واکنش ها ی خشونت آمیز بزرگسالان راتقلیدکردند گرچه این رفتارها باحل مساله ربطی نداشتند. درمطالعه دیگری بندورا ودیگران کودکان را درشرایطی قراردادند تاچهارگونه برنامه را در چها رموقعیت متفاوت مشاهده کنند : (1) بزرگسالی الگوی رفتارخشونت آمیزی رااجرامی کرد(2) خشونت فردی بزرگسال درتلویزیون مداربسته .(3) خشونتی که توسط حیوانی (یک گربه ) اجرامی شد و(4) رفتارغیر خشونت آمیز یک الگو درطول بازی .


پژوهشگران پی بردند که رویارویی باالگوهای خشن ، خشونت کلامی وبدنی کودکان را افزایش داد .فزون برآن تماشای تلویزیون مانند مشاهده رفتاربزرگسالان تاثیر گذاشت . الگوی حیوانی اثر کمتری داشت .
مطالعات دیگربه اثر محیط خانواده ، برخشونت توجه داشتند . بندورا و والترز با 26 نوجوان پسربزهکارسفید پوست مصاحبه کردند وآنها را باگروه تصادفی نوجوانان غیر بزهکار دارای نژاد ، سن ، ووضع اقتصادی – اجتماعی – خانوادگی – مشابه بودند مقایسه کردند . آنها به این نتیجه رسیدند که هر دوگروه احساسهای محبت آمیز مشابهی نسبت به مادران خودداشتند . اما گروه بزهکارخصومت قابل ملاحظه ای نسبت به پدران خودابراز میداشتند.مادران گروه بزهکار اغلب نسبت به همسران خود ابراز بی محبتی می کردند واین احساس معمولا متقابل به مثل می شد .پسران بزهکار برای عمل خلاف خودکمتراحساس گناه می کرند ورفتارآنان تحت تاثیر ترس ادامه می یافت ونه معیارهای اخلاقی ، پژوهشگران ، بزهکاری پسران راناشی ازنبودالگوی مناسب پدری وناتوانی در دارا شدن وجدان شخصی دانستند .


مک کورد درمطالعه با 174 نوجوان پسرو والدینشان درطول بیش از5 سال ، پی برد که ارتباط مستقیمی بین میزان خشونتگری نوجوانان و خشونتگری درمحیط خانوادگی وجود دارد . پسران خشن دارای والدینی خشن ، مجازات گر ، طردکننده ،ودرراهنماییهایشان بی ثبات بودند . همچنین والدین اغلب نسبت به یکدیگر خصمانه بودند و اغلب یکدیگر راتحقیر می کردند .پسران غیر خشن درمحیطی گرم ،وکمتر مجازات گر بزرگ می شدند . دراین قبیل خانواده ،والدین درارائه راهنمایی ثبات داشتند واحترامی متقابل برایهمه اعضای خانواده قایل می شدند.


بررسی اثر یادگیری اجتماعی بررفتار خشونت آمیز درورزشهای رقابتی توجه نسبتا اندکی رادرنوشتار مربوطه به خود جلب کرده است . ماگنو وفلتز ورزشکاران وغیر ورزشکاران فوتبال دبیرستان (سنین 15تا 18) وورزشکاران جوان (12تا14)را ،از لحاظ میزان یادگیری اعمال خشونت آمیز غیرقانونی واستفاده بعدی از آنها پس ازمشاهده فوتبال حرفه ای کالج ، مقایسه کردند .پژوهشگران ازجمله پی بردند که : (1) ورزشکاران بیشتر از غیر ورزشکاران ، فوتبال راتوسط رسانه ها

تماشا می کرند .(2) ارتباط معنی دار وجودداشت بین تعداد اعمال خشونت آمیز غیر قانونی که دربازیها مشاهده می کردند وتعداد همان اعمال دربازیهای خودشان ، هم برای دانش آموزان دبیرستان (62/0 = r) وهم برای ورزشکاران جوان (50/0 =r) و(3) ورزشکاران دبیرستانی و ورزشکاران جوان به یک اندازه از اعمال خشونت آمیز غیرقانونی آگاه بودند و آن اعمال رادربازیهای خودبه کار می بردند . بنابراین ، پژوهشگران درتایید نگره یادگیری اجتماعی درباره ورزشکاران جوان ارتباطی متوسط بین یادگیری رفتارهای خشونت آمیز غیر قانونی دراثرمشاهده ورزشکاران فوتبال حرفه ای و کالج ، واستفاده از آن اعمال دربازیهای خودیافتند .


شاید هیچ کجا مانند هاکی روی یخ به نگره یادگیری اجتماعی درموقعیت های ورزشی زنده اعتبار نبخشیده است . روان شناس ورزشی ،مایکل اسمیت کانادایی مدعی است که خشونت درهاکی ناگزیر است زیرا بخشی جدانشدنی از «نظام » آن است . به گفته اویکی ازمهمترین معیارهای حرفه ای که درهاکی بایدتقویت شود.تمایل وتوانایی استفاده ازتهدید فیزیکی غیر قانونی ومقاومت دربرابر آن است . فزون برآن جوانترهایی که هاکی سازمان یافته درکانادابازی می کنند. کدام گونه رفتار برای موفقیت ضروری است . به گزارش اسمیت 76 % از274 بازیکن درزمینه یابی مربوطه موافق بودندکه ، اظهاراتی از این قبیل راباید برای بازیکنان به کار برد «اگر می خواهی درهاکی مورد تایید قرار بگیری باید خشن بازی کنی –مردم درهاکی منتظر همین هستند» و 68% بازیکنان موافقت کردند که «بیشتر تیمها برای موفقیت دست کم نیاز به یکی دوبازیکن خشن دارند که همیشه آماده برای جنگیدن باشند .» ظاهرا خشونت به ویژه درورزش ، درواقع پدیده ای آموختنی است .ودربرخی موقعیت ها وتوسط افراد معینی بیشتر ازافراد دیگر به آن روی آورده می شود.


اما چه موقعیت هایی وچه افرادی ؟ اشنایدر وایتزن چنین فرض کردند که رفتار خشن یک ورزشکار درورزش به چند چیز رابطه دارد: (1) میزان برددرورزشی ویژه
(2) میزان تماس بدنی مجاز درمحدوده قوانین بازی


(3) میزان نیروی تلافی جویانه ایکه بازیکنان در ورزش دارند .
(4) آیا ساختار ورزش درسرتاسر مسابقه دارای پاداشهای بالا یا پایین است .


به نظر این پژوهشگران این ویژگیهادست به دست هم می دهند تا منطق خشونت غیر قانونی ورزشکار را تبیین کند. امااینکه رفتارخشونت آمیز به عملکرد ورزشی یاری میدهد یا به آن آسیب میرساند مورداطمینان نیست .
خشونت وعملکرد ورزشی


زمانی که موضوع چگونگی اثرات خشونت برعملکرد درامور بررسی قرار می دهیم باید به یاد داشته باشیم که خشونت چگونه تعریف می شود .دراینجا سوال این است که آیا آسیب وصدمه زدن به شخصی دیگر (دراینجا رقیبی ورزشی ) خواه به گونه ای عمدی (خشونت هدف ) یابه گونه ای تصادفی ، هنگامی که درپی عملکردموفقیت آمیز هستیم ( خشونت وسیله ای )مطلوب است ؟ آیا استانه مطلوبی ازخشونت وجوددارد که فراتر ازآن احتمال موفقیت کمترشود؟ وتا چه اندازه گونه ورزش ومهارتهای ویژه درموقعیت های معین پاسخ خشونت آمیز ویژه ای راتعیین می کند.؟


متاسفانه پژوهش زیادی درباره خشونت درعملکرد ورزشی دردست نیست .اما ، مربیان به طور کلی دراین باره توافق دارندکه درموقعیت های معینی خشونت موثر است .برای نمونه ، چندمربی فوتبال آمریکایی کالج دررسانه ها اعلام کردند(ودرمصاحبه های شخصیتاییدکردند)که معیار عمده برای تعیین اینکه آیا بازیکنی درخط حمله یا دفاع بازی خواهد کرد .بستگی به میزان خشونتی دارد که درتمرینها ازخودنشان میدهد .


معمولا ازورزشکاران درشت هیکل ، خصمانه وعصبی خواسته می شود تادرخط دفاع بازی کنند، درحالی که بازیکنان کمتر پرخاشجووباهمان اندازه رادرخط حمله می گذارند . این موضوع برهمه کس آشکار است که مربیان اغلب به ورزشکاران توصیه می کنندکه با رقیبان خود« بدنی درگیر شوند.» اسمیت کلمات یک مربی هاکی قبل از مسابقه را چنین گزارش می کند.« ببین اگر این شخص خواست کاری بکند ،زودبیندازش بیرون . مانمی توانیم اجازه دهیم که اوبه همه سو حمله کندوبه دیگران ضربه بزند، یک کسی بایداورا باشدت بیرون اندازد . یادت نرود،دستکش هایت راخارج کن ودرمبارزه ا ی منصفانه کارراتمام کن .»
ایا چنین رویکرد خشونت آمیزی به عملکرد یاری می رساندیابه آن صدمه میزند؟


برانگیختگی خشونت عملکرد ورزشی
درقسمت قبل ارتباط بین برانگیختگی (بدنی و روانی ) وعملکرد ورزشی رامورد بررسی قرار دادیم .معلوم شد عملکرد شخص با افزایش برانگیختگی افزایش می یابد و زمانی که ورزشکاربیش ازاندازه برانگیخته می شود به عملکرد صدمه می زند. هرورزش وهرمهارت وموقعیتی ورزشی دارای سطح برانگیختگی مطلوبی است که به بهترین عملکرد فردمی انجامد.


سیلوا ارتباط برانگیختگی خشونت – عملکرد رامورد آزمایش قرارداد ، واز عده ای که آنها رامتحقق می نامید .خواست تادرآزمونهایی که بسکتبال بازی می کردندخصومت ایجاد کنند. نتیجه نشان داد که شرکت کنندگان برانگیخته تمرکز کمتر و عملکرد ضعیف تر ی از افراد برانگیخته نشان دادند . سیلوا چنین نتیجه گرفت که سطح تمرکز وعملکرد بازیکنان درنتیجه واکنش خصومت آمیز آنا ن وسطح انگیختگی که به احتمال برای تکلیف موردنظر بیش ازاندازه بالا بود، صدمه دید . همچنین به نظر سیلوا خصومت بازیکنان ، به برانگیختگی بالا منتهی شد که هر دوباهم ترکیب ومانع عملکرد شدند .


خشونت خصمه زمانی بیشترین احتمال وقوع رادارد که شخص به هیجان می آید با برانگیخته می شود برای مثال ، زیلمن ودیگران درمطالعات خود پی بردند که برانگیختگی ناشی ازفعالیت بدنی رفتار خشونت آمیز راتقویت می کند. فزون برآن ، ابراز موفقیت آمیز خشونت منتهی به افزایش خشونت دست کم در مطالعه ای آزمایشگاهی شد . اگر چه برای تایید این یافته ها درموقعیت های ورزشی واقعی نیاز به پژوهش میدانی است ، این مطالعه تااندازه ای انگیزش ورزشکار به عمل خشونت امیز بیشتری ازآنچه که برای موفقیت نیاز است راتبیین می کند. همان گونه که هاسمن وسیلوا نتیجه گرفتند. «پاداش برای بزای خشن اغلب بالاتر ازمجازات برای چنین عملی است .»
از سوی دیگر ،ورزشکارانی که قوانین مسابقه رامی شکنند به احتمال به خاطر آن جریمه می شوند ،واین کار به جای موفقیت به شکست می انجامد ، فزون برآن ، عمل پرخاشگرانه اغلب انعکاسی ازسطوح برانگیختگی بالاست ویا به برانگیختگی بالامنتهی می شودکه تمرکز راکاهش می دهد، توجه بازیکن رامنحرف می کند. وکیفیت عملکرد را ازبین می برد.سیلوا براساس بررسی نوشتار مربوطه نتیجه گرفت که «خشم یاخصومت بالا نسبت به خودبازیکن ممکن است اغلب تعارضی درتوجه برای ورزشکار درپی داشته باشد. اندیشه درباره خشم یا آسیب رسانیدن به رقیب ، توجه بازیکن را از تمرکز برمهارت تکلیف موردنظر منحرف می کند. این وضعیت دربسیاری از ورزشها منتهی به کاهش درمهارت می شود.» رویکرد مناسب تر به رقابت این است که بررفتار جسارت آمیز (assertive behavior) تمرکز یاحتی تقویت شود .
ورزشکار جسور
اگر چه نوشتار مربوط به پر خاشگری بین رفتاری که به نیت آسیب رسانیدن به شخص دیگر (پرخاشگری هدف یا خصمانه ) ورفتاری که صدمه و آسیب ناشی از عمل رقابت آمیز (پرخاشگری وسیله ای ) است ، تمیز آشکاری می گذارد برخی ازنویسندگان ترجیح می دهند همه اعمال جسورانه راناشی ازنیات خصمانه بدانند وبه اعمالی که بازتاب «سطوح مناسب شدت عملکرد» هستند. رفتار جسورانه بگویند . به گفته کانلی « بازیکنان جسور اجازه نمی دهند که رقیبان ازآنها سوء استفاده کنند وبه آسانی تحت تسلط قرارگیرند و به هر سو هل داده شوند. بااین وجود به مهارت وسلامت شخصی رقیبان خود احترام می گذارند .» بازیکنان جسور، قوی وبااطمینان هستند وپیوسته خودراچالش می کنند تابه عملکرد مطلوب دست یابند .ازسوی دیگر ، ورزشکاران غیر جسور ، «به خود اجازه می دهند که دیگران آنها را درزمین به این طرف وآن طرف هل دهند یا رقیبانشان به آسانی برآنها غلبه کنند.» از آنجا که جسورنبودن درورزش باکاهش عملکرد موثر ارتباط داردویابه آن منتهی می شود ،کانلی آموزش جسارتگری راتوسط مداخله های شناختی یا رفتاری توصیه می کند.جسارتگری مهارتی است که بایدآموخت وعمل کرد . برای آشنایی بانمونه ای از برنامه مداخله به منظور آموزش جسارتگری درحدبالا به کانلی مراجعه کنید.
اگرتعریف پرخاشگری رابه عنوان صدمه زدن یاآسیب رسانیدن به شخص دیگری بدانیم که می خواهد ازآن پرهیز کند، دراین صورت شایدهیچ سطحی ازپرخاشگری پذیرفتنی نباشد . این وضع به ویژه درورزشهای نوجوانان مشاهده می شودکه درآنها بازیکنان ازنزدیک رفتارهای ورزشکاران ماهرتر مسن تر رادنبال می کنند .
کودکان ورزشکار بایدمهارتها رایادبگیرند وآنها را به گونه ای موثر وپیوسته در موقعیت های رقابتی اجراکنند. رهبران، ورزشی باید خودرامقید سازندکه کودکان رادر استفاده از مهارتهای ذهنی برای کنترل وتقویت عزت نفس یاری رسانند .فزون برآن . همه فعالیتهای ورزشی باید درمحیطی رخ دهند که برای ایجاد روحیه ورزشکاری تلاش کنند.بایدبه یاد داشته باشیم که ورزشکاران درهمه سنین به طور کلی ازرفتارهای خشونت آمیز خود ناراضی هستند.آنها درواقع پس از ابراز خشونت خصمانه ازجادررفتن، وناجوانمردی کردن ، احساس گناه می کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید