بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
خاستگاه دین: هر گروهی با طرز تفکری که دارد منشأ و خاستگاه دین را به گونه ای خاص تصویر می کند و آنرا خاستگاه و منشأ همه ادیان و باورهای دینی می داند.
در رویکرد مارکس و فروید و دورکهیم: دین استقلال وجودی نداشته بلکه متغییری وابسته به عواملی چون اجتماعی و روانی یا زیستی می دانند شاید بتوان مهم ترین نظریاتی که در مورد منشأ و خاستگاه دین مطرح شده است را به سه حوزه جامعه جامعه شناختی – روانشناختی – پدیدار شناختی منحصر کرد که در بخش دیدگاه های جامعه شناختی نظریات اگوست کنت و دورکهیم و مارکس ودر دیدگاه روانشناختی نظریات فروید ویونگ در دیدگاه پدیدار شناختی به نظریات اوتو الیاده توجه شده است.
اسلاید 2 :
دیدگاه جامعه شناختی: بنا بربینش پوزیتیویستی آگوست کنت شناخت جهان تنها به روش علمی یعنی مشاهده و آزمایش امکان پذیر است شناخت اموری که غیر قابل مشاهده هستند غیر ممکن است او می گوید ذهن از سه مرحله گذار الهی – مابعدالطبیعی و مرحله اثباتی معتقد است.
مرحله الهی همان دوره آغازین فکر بشری است که خود این مرحله از نظر کنت به سه دوره:
1- آنیمیسم یا جاندار انگاری (همه موجودات اعم از جاندار و بیجان دارای درک و اراده و حب و بغض و سایر خصلتهای انسانی هستند).
اسلاید 3 :
2- چند خدایی یا شرک (در این دوره ارواح و نیروهای نوعی جانشین ارواح شخصی می شوند مجموعه درختان روح یا خدای خاصی دارد).
3- دوره یکتا پرستی یعنی (همه موجودات دارای روح و خدا واحد است یعنی ارواح انواع مختلف در هم ادغام و روح و خدای واحدی را تشکیل دادند) انسان از این مرحله ابتدایی ذهن گذر کرد و به مرحله دوم گذر ذهن رسید. یعنی مرحله مابعدالطبیعی در این دوره مفاهیم عام وانتزاعی مثل علت العلل – محرک اول- عقول – مجردات و امور معقول دیگر جانیشین خدایا خدایان می شود. که ذهن انسان از این مرحله نیز گذر کرده است.
اسلاید 4 :
مرحله سوم مرحله اثباتی یا پوزیتیویسم: این مرحله نهایی تحول ذهن و اندیشه است انسان در این مرحله از کشف علل پدیده هاچشم می پوشد فقط دنبال قوانین حاکم بر پدیده هاست حتی می خواهد امور مربوط به حوزه الهیات و ماوراءالطبیعه را هم با همین شیوه بررسی کند. نقد وبررسی اولا این الگوی مراحل سه گانه را نمی توان به تمام جوامع بشری تعمیم داد. ثانیاً سه ساحت معرفت دینی و فلسفی و علمی با هم قابل جمع است یعنی سه مرحله الهی مابعدالطبیعه و اثباتی از هم قابل تفکیک نیست به هم مرتبط است ثالثاً ناتوانی علوم تجربی در اثبات بسیاری از مسائل امروز کاملاً اثبات شده است.
اسلاید 5 :
دورکهیم: او مهم ترین جبنه های بشری چون قوانین – اخلاقیات – کار – تفریح - خانواده و شخص - علم و فرهنگ حتی دین را زاله اجتماع می داند او می گوید دین امری موهوم نیست حقیقی است اما این حقیقت همان چیزی است که بواسطه نیاز زندگی اجتماعی شکل گرفته است و آن چیزی نیست که معتقدات به ادیان تصور می کنند.
دورکهیم امور را به طبیعی و مابعدالطبیعه تقسیم نمی کند بلکه به مقدس و غیر مقدس تقسیم می کند. از نظر دورکهیم منشأ و خاستگاه دین توتم پرستی است و پرستش توتم نمادی از پرستش جامعه است. او به «اصل توتمی » معتقد است.
اسلاید 6 :
یعنی همان چیزی که در انبوه بیشمارچیزها منتشر شده است از نظر او « اصل توتمی» همان جامع یا کلان است که بصورت حیوان یا گیاهی تصور شده و تشخص یافته است ولی پرستندگان گمان می کنند که آن موجودی الوهی است. نظر دورکهیم اعتقادات و مناسک دینی همان بیان نمادین واقعیات اجتماعی است یعنی هدف حقیقی دین اجتماعی است نه عقلانی چون این اعمال به استحکام و انسجام جامعه یاری می رسانند پس از عقاید دینی بیشتر اهمیت دارندو اعتقاد دورکهم به روح از همان « اصل توتمی» نشأت می گیرد. منظور از جانوادگی روح همان جاودانگی جامعه است. افرادی می میرند و جامعه باقی است.
اسلاید 7 :
نقد و بررسی:
نظریات دورکهیم مبنی بر«اصل توتمی»است که توسط مردم شناسان و جامعه شناسان مردود شمرده شده.2-او می گوید انسانهای بدوی هیچگونه تصوری از مابعدالطبیعه نداشته اند. این امر اشتباهی است 3-او منظور از الوهیت را جامعه می داند کسی آن را قبول ندارد 4-اشکال دیگر نظریه او تقلیل گرایی و فروکاهی است یعنی دین را به اقتضائات و نیازهای جامعه تقلیل می دهد5- ایستادگی ابنیا ومصلحان ما را به نکته ای می رسانند که آنها جامعه را می سازند نه اینکه ساخته اجتماع باشند 6- او دین را عامل ایجاد وحدت جامعه می داند در صورتی که تفاوتهای مذهبی در جامعه باعث گسستن یکپارچگی می شود. مارکس نظام فکری او به « ماتریالیسم دیالکتیک» مشهور است.
اسلاید 8 :
او از دیالکتیک هگل و مادی اندیشی فوئر باخ تأثیر پذیرفته است مارکس هم از خود بیگانگی دینی انسان را همچون دیگر جنبه های از خود بیگانگی انسان ریشه در شرایط زندگی اجتماعی و تضادهای طبقاتی می داند. او می گوید دین تسلی بخش است اما تسلی دین راه حل واقعی بدست نمی دهد دین همچون افیون تحمل رنج را ساده می کند مارکس معتقد بود با توجه به این آثار دین باید با آن مبارزه کرد و آن را کنار نهاد.
اسلاید 9 :
دیدگاههای روانشناختی «فروید»: زیگموند فروید(19-20) او به متون مقدس یهود و معارف دین مسیح آگاهی داشت اما شخصاً منکر باورهای دینی بود « از ابتدا تا انتها یک ملحه طبیعی بود» بنظر او دین محصول فرعی گرفتاریهای روانشناختی آدمی است بنظر او خدا یک پدیده روانی است که محصول خیال خام یا اندیشه آرزومندانه در یک کلام پندار یا توهم است دین در اعتقاد فروید محصول روان نژندی وبیماری عصبی آدمی است که بنوبه خود درنتیجه فشارههای داخلی (غرایز بویزه تمایلات جنسی) و خارجی (همچون فشار تمدن آزار و اذیت دیگران و حوادث طبیعی) وارد بر انسان می شود.
اسلاید 10 :
در نظریه دیگری فروید انسان را از بستر طبیعت آمده دانسته که طبیعت گاهی موافق و گاهی مخالف انسان است برای غلبه بر دشمنی های طبیعت انسان چاره جویی می کند و با پناه بردن به اعتقاداتی خود را می خواهد آرامش بخشد در نظریه سومی فروید منشأ دینهای بزرگ را توتم می داند دلیل پیدایش توتم را نیز برای رقابت فرزندان با پدر در تملک زنان مربوط می داند.