بخشی از مقاله
اخلاق مدیریت و مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی
مقدمه :
امروزه شاهد پيشرفت چشمگير جوامع بشري هم از لحاظ فكري و عقيدتي و هم از لحاظ علمي و عملي هستيم. اما آن چيزي كه مي تواند انسان را به كمال و سعادت برساند واقعاً همين است ؟ شايد در نگاه اول بگوئيم بلي و پيشرفت را با توسعة سعادت بش
ري هم تراز دانست امابا نگاهي ژرف تر ، مسلماً به اين نكته خواهيم رسيد كه سعات بشري چيزي جز پيشرفت نسبي جوامع بشري است.
ما در اين تحقيق با نگاهي باز و وسيع سعي مي كنيم به يكي از اين عوامل اساسي و حياتي و لازمة تداوم هر جامعه اي كه همان مديريت و شكل صحيح انتخاب و ادارةآن است بپردازيم . اما چيزيكه شايد مهمتر از آن باشد به موضوع اخلاق و مديريت از نظر اسلام و شيوه هاي درست آن مي پردازيم و بعد از آن با ذكر نمونه هايي از مكاتب نظري غربي و مقايسة آن مكاتب با شيوه و سبك صحيح آن از نظر اسلام و خصوصاً ائمة اطهار به مقايسة مناسبات انساني در مديريت اسلامي و مديريت غير اسلامي مي پردازيم .
تعريف اخلاق
قبل از تبيين مفهوم و موضوع (( اخلاق مديريت )) ، شايسته است شناسايي اجمالي در مورد مفهوم اخلاق داشته باشيم .
اخلاق جمع (( خٌلق )) است و در لغت (( خُلق )) و ((خَلق)) از يك ماده (خ ل ق) هتند . خَلق ناظر به شكل ظاهري انسان است ، و خُلق به شكل باطني و نفساني انسان در نظر دارد . همانطوري كه شكل ظاهري انسان متصف به صفت نيك و بد زشت و زيبا است ، شكل باطني و نفساني انسان نيز داراي اوصاف خوب و بد و زشت و زيبا است .
- (( الحق و الخلق في الاصل واحد كاشرب والشرب و الصرم والصرم لكن خص الخلق بالهيات و الأشكال و الصور الكدركه بالبصر ، و خص الخبق القوي و السجايا الكدركه بالبصيره ))
يعني خَلق و خُلق در ريشه لغوي يكي هستند . لكن خَلق اختصاص به شكل صورتي دارد كه با چشم ظاهر ادراك مي شود ، و خُلق اختصاص به قواي روحي و طبع باطني دارد كه با بصيرت و چشم دل ادراك مي شود .
(( طرايحي )) در كتاب (( مجمع البحرين )) ، جلد پنجم ، قريب به مضامين مورد اشاره ميگويد :
(( الخبق بضمتين :اسجيه . و الجمع اخلاق ... الخلق :الدين و الطبع و السجيه و عن بعض الشارحين : حقيقه حسن الخلق انه لصوره الانسان الباطنه و هي نفسه و اوصافها و معانيها المختصه بها ، بمتزله الخلق الصوره الظاهره و أوصافها و معانيها ، ولها اوصاف حسنه و قبيح ))
خُلق در اصطلاح (( علم اخلاق)) عبارت است از (( ملك نفساني )) و اين كيفيت يا از (( فضائل )) است ، مانند حلم ،عفت و شجاعت ، و يا (( زدائل )) است ، مانند كينه و ترس و بخل .
در تعريف خُلق گفته شد كه (( ملكة نفساني )) است . (( ملكه )) ، كيفيتي است راسخ در نفس ، كه زوال آن به سختي و كندي انجام مي گيرد ، و موجب مي شود كه افعال متناسب با آن كيفيت نفساني به سهولت و بدون تأمل و مشقت صورت پذيرد . (( حال )) كيفيتي است در سطح و قشر روح ، كه به سرعت و سهولت زائل مي شود ( ناپايدار است ) ، و افعال با مشقت و تأمل از آن صادر مي شوند .
موضوع اخلاق ، (( نفس انسان )) است . مراد از آن حقيقت واحده ايست كه نفس ناطقه ،روح ، روان و قلب هم نام گرفته است ، و نفس اماره ، لوامه ، و مطمئنه ،جلوه هاي گوناگوني از همان حقيقت هستند .
اخلاق مديريت
1- شرائط و لوازم مديريت و رهبري
تكيه زدن بر جايگاه مديريت و رهبري ، و كسب توفيق در انجام وظائف و مأموريتهاي آن ، بطور كلي نيازمند احراز سه نوع بلوغ ، توانائي و قابليت است :دانش ، مهارت و اخلاق .
الف- دانش
مديريت موفق ، نيازمند كسب پاره اي آگاهيها ، اطلاعات و معلومات است . بديهي است كسب هر نوع علمي موجب توفيق در امر مديريت نيست ، بلكه دانشهاي ويژه اي مورد نظر است ، كه ذيلاً يادآوري مي كنيم :
يك – (( دانش مديريت عمومي )) : كه به اتكاء آن ، مدير با اصول ، اقسام و روشهاي برنامه ريزي ، سازماندهي ، هديت و رهبري ، نظارت و كنترل ، و ايجاد هماهنگي ميان اجزاء مختلف سازمان ، آشنائيهاي ضروري را بدست مي آورد .
دو – (( دانش مديريت خاص )) : مديريتهاي نوع واحدي نيستند ، و در نتيجه سبكهاي يكنواخت و روشهاي واحدي در حسن انجام آنها نمي توان قائل شد . انواع و اقسامي از مديريتها كه امروزه متصور و موجودند ، به اين شرحند :
- مديريت دولتي
- مديريت صنعتي
- مديريت بازرگاني
- مديريت آموزشي
- مديريت و فرماندهي نظامي
بنابراين ، علاوه بر ضرورت آشنائي با دانش مديريت عمومي ، آشنائي با مسائل خاص آن نوع و رشته اي از مديريت كه بدان مي پردازيم ،همچنين ضروري است .
سه – (0 ساير دانشها )) : علاوه بر دانشهاي مورد اشاره ، به اعتبار اينكه مدير با اصول و قوانين حاكم بر انسان و جامعه مدد مي كند ، ضرورت دارد . از جمله دانشهايي كه در اين رهگذر مفيد فايده هستند ، عبارتند از : جامعه شناسي ، روانشناسي عمومي ؤ روانشناسي اجتماعي ، تعليم و تربيت ، و حقوق .
ب – مهارت
در كنار شرط (( دانش )) ، همچنين بايد از شرط (( مهارت)) و ضرورت آن در حسن اداره امور نام برد . دانشهاي مورد اشاره ، براي موفقيت در مديريت ، اگرچه لازمند ولي كافي نيستند .
ج – اخلاق
مديريت و رهبري ، تنها با آگاهيهاي عمومي و تخصصي ، و نيز مهارتها و زبر دستيها در اجراي آموخته ها،به سامان نمي رسد . عنصر ديگري د راين ميدان نقش آفرين است ، كه با عنوان (( اخلاق )) از آن ياد مي كنيم . منظور ما از عنصر اخلاق ، منش ، روحيه و شخصيت اخلاقي ويژهاي است كه مديران و رهبران بايد آن احراز كنند .
2- مفهوم و موضوع اخلاق مديريت
اخلاق را گاهي به اقسام چندي تقسيم مي كنند : اخلاق فردي ، اخلاق اجتماعي ، اخلاق خانواده ، اخلاق معلم ، اخلاق دانشجو و مانند اينها .
منشأ اين تقسيمات چيست ؟ مفهوم اخلاق در همة اينها يكي است و آنهم (( ملكات نفساني )) است . آيا اين تقسيم بندي به اعتبار موضوع اخلاق صورت مي پذيرد ؟ قطعاً موضوع اخلاق كه (( نفس انسان )) است در همة اقسام مورد اشاره مشترك و واحد است ، و بدين لحاظ منشأ اين تقسيمات نمي تواند (( موضوع اخلاق باشد .
يكي از رابطه ها ، مناسبات و موقعيتهاي مهم در زندگي انسانها ، موقعيت ((مديريت و رهبري )) است . بدين لحاظ ، توفيق در انجام وظائف و رسالتهاي آن ، نيازمند اخلاق ويژه است . بنابراين در تعريف اخلاق مديريت بايد گفت ــ :
- (( اخلاق مديريت ، عبارت است از ملكات نفساني انسان ، از آن جهت كه ادارة امور جمعي از انسانها را در نيل به اهداف معين ، عهده دار است )) .
- و موضوع اخلاق مديريت عبارت است از ــ :
- (( نفس انسان مدير))
بنابراين اگر چه فضائلي همچون : شجاعت ، تاني ، شرح صدر ، وقار ، حلم ، بخشش و گذشت ، نظم و انضباط ، و التزام به قانون ، براي همة انسانها در همة شرائط زندگي خوب و بايسته است ، لكن براي مديران و رهبران ، خوب تر ، پسنديده تر و بايسته تر است .همچنين اگر چه رذائلي همچون : ترس ، تزلزل ، اضطراب ، يأس ، شتابزدگي ، انتقامجوئي ، بي نظمي ، ظلم و خيانت ، براي همة انسانها در هر شرائط و موقعيتي زشت و ناپسند و خطرناك است ، لكن براي موقعيت مديريت و رهبري زشت تر و خطرناك تر است .
3- اخلاق مديريت و روانشناسي مديريت
با طرح مفهوم ، موضوع و جايگاه اخلاق مديريت ، اين سؤال ممكن است در ذهن خوانندگان بوجود آيد كه تفاوت (( اخلاق مديريت )) و (( روانشناسي مديريت)) چيست ؟ و چه رابطه اي مي توانند با يكديگر داشته باشند ؟ براي روشن شدن مطلب ، به دو نكته اشاره مي كنيم :
الف- تفاوت اخلاق و روانشناسي
مهمترين تفاوتهايي كه ميان اخلاق و روانشناسي وجود دارد ، بشزح زير است:
1/ الف – موضوع اخلاق (( نفس )) آدمي است ، ولي موضوع روانشناسي ((رفتار)) انسان – و بلكه رفتار موجود زنده – است . اگر روانشناسي در مورد ذهن و روان آدمي به بررسي و تحقيق ميپردازد ،از حيث تأثيري است كه آنهابر رفتار فرد باقيمي گذارند . چنانكه در مورد عوامل حياتي – كه از مباحث علوم زيستي و بيولوژيك محسوب مي شوند – نيز مطالعه و تحقيق مي كنند ، بجهت تأثر رفتار و فعاليتهاي انان از آنها . بدين لحاظ ، موضوع اخلاق امري نا محسوس است ، و موضوع روانشناسي امري محسوس و قابل تجربه و مشاهده است .
2/الف) مدار و حوزة بحث اخلاق ، (( انسان )) است ولي حوزة بحث رواشناسي ((موجود زنده)) است اعم از حيوان و انسان . در تعريف روانشناسي مي گويند :(( مطالعة علمي رفتار موجود زنده )) .
3/الف) از جمله مهمترين تفاوتهائي كه ميان اخلاق و روانشناسي است ، اين است كه : روانشناسي دانشي (( توصيفي )) است ، و اخلاق امري (( تكليفي )) است . روانشناس از آنچه كه هست سخن مي گويد ، ولي عالم اخلاق از آنچه كه بايد باشد بحث مي كند . روانشناسي مي گويد (( چه هستي )) و گرايشات و رفتارهايت چه انگيزه ها و زمينه هايي دارند ، ولي اخلاق مي گويد ((چه بايد باشي )) و چه نبايد باشي .
ب- تفاوت اخلاق مديريت و روانشناسي مديريت
1/ب- اخلاق مديريت از ملكات نفساني مدير بحث مي كند ، و از اوصاف نفساني كه خوب هستند و مدير بايد داشته باشد ، و از خلقياتي كه زشت و ناپسندند و مدير بايد ازآنها بپرهيزد .
پيامها و تكاليف اخلاق مديريت متوجه شخص مدير و فرمانده است و مي خواهد منش ، روحيه و شخصيت اخلاقي و معنوي مدير را ـ آنچنان كه سلامت سامان مديريت را تضمين نمايد – شكل بخشد و او را از هر منش و روحيه اي كه براي مديريت مخاطره آميز است ، بازدارد .
2/ب- روانشناسي مديريت ، مطالعة علمي رفتار افرادي است كه در يك سازمان كار مي كنند . روانشناسي مديريت در جستجوي دريافت انگيزه هاي رفتار ،پيش بيني واكنشها و گرايشها ، و در نتيجه كنترل و پيشگيري رفتار افراد در قلمرو وظائف يك سازمان است .
در روانشناسي مديريت ، منحصراً شخص مدير و فرمانده مورد توجه نيست ، كه فرمانده و فرمانبر ، رئيس و مرئوس هر دو مورد عنايت هستند . البته آنچه كه امروز در روانشناسي مديريت جريان دارد ، غالباً مطالعة رفتار كاركنان و كارگران است . از اين رهگذر ، پاره اي از آنچه كهروانشناسي مديريت دنبال مي كند ، بشرح زير است :
- توجه به نيروي انساني ، بعنوان يكي از مهمترين و مؤثرترين عوامل توليد .
- مطالعة رفتار كاركنان و كارگران ، و شناخت روحيات ، عادات ،استعداد ، هوش ، مهارت ، منش و شخصيت آنان ، وكنترل رفتار آنها در جهت مقاصد سازمان .
- تلاش در جهت بهبود روابط كارگر و كارفرما و جلوگيري از هر گونه برخورد ، عصيان ، اعتصاب و عوامل عدم رضايتمندي كارگران .
4- نكاتي پيرامون مجموعة اخلاق مديريت
الف-هدف مجموعة اخلاق مديريت
با توجه به جايگاه انسان در جهان بيني اسلامي ، و اصل كرامت و ارزش والاي انسان در معارف اسلامي ؤ و تكيه اي كه نظام جمهوري اسلامي ايران بر اين اصول اعتقادات دارد ، هدف از طرح بحثهاي اخلاق مديريت ، بشرح زير بيان مي شود :
1/الف – كمك به مديران ، در كسب صلاحيتهاي اخلاقي ، روحاني و معنوي ، آنگونه كه شايسته و بايست مسئولان نظام و حكومت منتسب به ((امام علي)) عليه السلام است .
2/ الف – تبيين ضرورت عنصر ((اخلاق)) در كنار عناصر ((دانش)) و ((مهارت)) در مديريتها ، و تأكيد بر التزام عملي نسبت به آن .
3/ الف – كوشش در جهت ايجاد زمينه هاي مناسب براي رشد معنوي و اخلاقي كارگزاران و كاركنان سازمانها و نهادها ، و زدودن انديشة ابزار بودن انسان در كنار ساير عوامل مادي .
4/ الف – توجه و دستيابي به معنويت و اخلاق ، بعنوان يكي از مهمترين كانونهاي قدرت ، در پيشبرد آرمانهاي مادي و معنوي .
ب- محدودة بحث :
اين مجموعه به هيچوجه در صدد تبيين ((مديريت )) نيست ، بلكه
- همانگونه كه از نامش پيدا است – در مقام تشريح و توضيح شاخه اي از بحث مديريت اسلامي است . با اين اميد كه اهل تحقيق و قلم ، در مورد ساير ابعاد مديريت اسلامي ، و از جمله همين بعد ، كنكاشي عميق و وسيع بعمل آورند .
ج- روانشناسي مديريت در اخلاق مديريت
اگرچه روانشناسي مديريت و اخلاق مديريت اداري مفهوم ، موضوع قلمرو متفاوتي هستند ، ولي ارتباط و نيازمندي تبيين اخلاق مديريت به روانشناسي مديريت ، انكارناپذير است . از اين جهت ، در ضمن مباحث اين مجموعه ، به فراواني از دانش و تجربيات روانشناسي ، بويژه در شاخه هاي روانشناسي مديريت سود جسته ايم .
د- مباني اسلامي در اخلاق مديريت
در تحقيق و بررسي مباحث اخلاق مديريت ، اگرچه از دانش روانشناسي و جامعه شناسي و تعليم و تربيت و فلسفه غافل نمانده ايم ، لكن تكيه اساسي اين مباحث بر آيات قرآن كريم ، سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام و سيرة آنان است . و در اين ميدان (( نهج البلاغه امام علي عليه الاسلام )) جايگاه رفيع و ويژه اي دارد .
ه- محدودة مديريت
مديريت را به اعتيار كميت افرادي كه تحت اداره و رهبري مدير قرارمي گيرند ، مي توان به اقسام زير تقسيم كرد :
- مديريت خانه
مديريت گروه
مديريت سازمان
مديريت كشور
مديريت امت يا جامعة جهاني
واژه هاي مديريت و رهبري در منابع انساني
امامت
يكي از واژه هائي كه در منابع اسلامي مفيد وفهوم مديريت و رهبري است ، واژة ((امامت)) است . مفردات القرآن مي نويسد :
- (( الامام : المؤتم به ، انسناناً – كان يقتدي بقوله أوفعله – اوكتابا او غير ذلك ،محقاً كان او مبطلاً ، وجمعه ائمه ))
المنجد مي گويد :
- (( الامام : من يؤم به ، أي يقتدي به ، ما يمتثل عليه المثال ، الطريق الواضح ، الخيط يمد علي البناء ليبنب مستقيماً . الامامه : الرياسه العامه))
يكي از رايج ترين ، شايعترين و پر استعمال ترين معاني واژة امامت در منايع اسلامي ، مفهوم فرمانروائي ، پيشوائي ، مديريت و رهبري است . اين معني هم در موزد ((امام معصوم )) و هم در موارد افراد عادي استعمال شده است .
در مورد امام معصوم نيز ،هم بمعني ((پيشوائي ديني )) است ، و هم بمعني ((رهبري امت )) و ((زعامت سياسي )) است . شأني كه بموجب آن ، امام بر مردم حكومت مي كند ، و به ادارة امور اجتماعي ،قضائي ، اقتصادي ، فرهنگي ، دفاعي و نظامي كشور و امت اسلام مي پردازد .
در ((زيارت جامعة كبيره )) سدر خطاب به امامان معصوم عليهم السلام مي خوانيم :
- (( السلام عليكم ... يا قاده الامم ... و ساسه العباد . ))
( درود بر شما باد ! اي رهبران ملتها و اي سياستمداران خلق )
((امام رضا )) عليه السلام در بيان اوصاف و موقعيت امام مي فرمايند :
(0 ان الامه زمام الدين و نظام المسلمين ... و الامام عالم بالسياسه ))
( امامت ، زمامداري دين و ماية ايجاد نظم در جامعة اسلامي است ... و امام داناي سياست است .
(( امام علي )) عليه السلام در ((نهج البلاغه )) مي فرمايند :
- (( ان شر الناس عندالله امام جايز ضل وضل به ))
(بدترين مردم نزد خدا ، پيشواي ستمگري است كه گمراه باشد و ديگران هم بوسيلة او گمراه شوند . )
ولايت