بخشی از مقاله

بررسي ارتباط آموزش هاي شهروندي از طريق رسانه با مناسبات اجتماعي در مناطق ٦ و ١٧ شهر تهران
چکيده
آموزش و توانمندسازي شهروندان براي ارتقاء دانش ، ايجاد عادتهاي صحيح زندگي اجتماعي و بروز رفتارهاي مناسب شهروندي ضروري قلمداد مي شود.
هدف اصلي اين پژوهش بررسي رابطۀ آموزشهاي شهروندي از طريق رسانه با بهبود مناسبات اجتماعي شهروندان مي باشد که در اين راستا اقدام به تدوين يک سؤال اصلي تحت عنوان ، آيا بين آموزش شهروندي از طريق رسانه و بهبود مناسبات اجتماعي رابطه دارد؟ سؤالات فرعي شامل آيا آموزش وجود و بين شهروندي از طريق رسانه و پذيرش نقش اجتماعي و ايفاي نقش رابطه وجود دارد؟ و سؤالات جانبي رابطه آموزش شهروندي با سطوح تحصيلي ، وضعيت تأهل ، ، منطقۀ شهرداري و سن شهروندان مي باشد.
روش پژوهش از نوع همبستگي جامعۀ آماري عبارت است از کليۀ شرکت کنندگان در آموزشهاي شهروندي درسال منتهي به سال ١٣٨٩ که بر اساس فرمولهاي آماري تعداد ٣٨٤ نفر به صورت تصادفي انتخاب ، و پرسشنامه توسط آنها تکميل گرديد و به کمک نرم افزار spss مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است . همچنين از آمارتوصيفي و استنباطي از جمله جداول ، نمودارها و آزمونهاي
t مستقل ، تحليل واريانس يکطرفه ، همبستگي اسپيرمن و آزمونهاي تعقيبي Post Hoc استفاده گرديد و نتايج حاکي از وجود ارتباط معنادار بين آموزشهاي شهروندي از طريق رسانه مناسبات اجتماعي رابطۀ و بهبود هم چنين بين آموزشهاي شهروندي و سن ، تأهل و تحصيلات مي باشد که بر اساس یافته ها پيشنهادهايي ارائه گرديده است .
واژگان کليدي :
آموزش شهروندي - رسانه - مناسبات اجتماعي - نقش پذيري - ايفاي نقش هروند


مقدمه
امروزه با ديدن سير تحولات و پيشرفت سريع جوامع بشري ميتوان اذعان نمود اين تحولات بدون مشارکت مردمي کاري بس دشوار يا غير ممکن مي باشد از سوي ديگر نيز ارتقا و استقرار يک سيستم اجتماعي مناسب در اين سير تحولات بدون توسعه مباني فرهنگي و اجتماعي و انجام آموزش لازم غير ممکن مي باشد به بيان ديگر آموزش سنگ بناي نو سازي اجتماعي است و به ياري آن مي توان انجام هر امري را در يک سيستم اجتماعي ميسر ساخت .امروزه اداره جوامعي که داراي خرده فرهنگ هاي متنوع مي باشند کار آساني نيست اگر چه که فرآيند آموزش درعين داشتن نقش هاي متفاوت و پيچيده نسبت به گذشته مي تواند سهم بسيار مهمي در ايجاد تعامل بين افراد و مشارکت شهر وندان در بسط و گسترش فرهنگ مطلوب و قابل قبول جامعه انساني داشته باشد.
مشارکت شهروندان عمده ترين رويکرد براي رفع مشکلات شهري و ارتقاي کمي و کيفي مناسبات اجتماعي است . از اين رو، مشارکت شهروندان در اداره شهر يک رهنمود راهبردي دانسته مي شود. براي تحقق بهتر اين راهبرد لازم است شهروندان به لحاظ دانش و توانايي هاي مهارتي براي مشارکت بهتر توانمند شوند.
از اين رو آموزش شهروندان از موضوع هاي عمدة مديريت شهري است .
اهم دلايل ضرورت آموزش هاي همگاني و شهروندي را مي توان به شرح زير مورد
بازشناسي قرار داد:
- عامل توسعۀ فرهنگي ، اجتماعي واقتصادي
- عامل توسعۀ پايدار
- عامل فعال کننده ، فعال نگاهدارنده ، وجهش دهنده توسعه
- عامل بستر ساز و زمينه پرداز توسعه انساني به ويژه توسعه علمي
- عامل ارتقاء فرهنگ شهر نشيني ، شهروندي وگسترش شهروند مداري
- عامل آگاه سازي عمومي وآشنايي شهروندان با حقوق و وظايف شهروندي
- عامل تسهيل امر مديريت و رهبري درمديريت شهري
- عامل و تسهيل کننده تحقق اهداف مديريت شهري
- و بالاخره عاملي براي رشد، تکامل ، يادگيري و فرايند شدن انسان
طرفداران آموزش هاي شهروندي معتقدند که دو رکن اساسي اصلاحات در همه جوامع ، نهادسازي و ارتقاي مناسبات اجتماعي و فرهنگي است .
اين دو لازم و ملزوم يکديگرند و پا به پاي هم بايد رشد کنند. در کشور ما اين آموزش ها از چند دهه قبل در مدارس به شکل رسمي و با عنوان تعليمات مدني سابقه داشته است ؛ اما به صورت غير رسمي چند سالي است که مورد توجه قرار گرفته است و نهادهاي مختلف از جمله شوراها و شهرداري ها بدان اهتمام کرده اند. رسانه ها نيز به عنوان ابزاري جهت تسهيل در امر آموزش عمل نموده و اين امر مهم را محقق مي سازند.
بيان مسئله
امروزه آموزش و بالاخص آموزش هاي شهروندي يکي ازمهمترين عوامل توسعه پايدار مي باشد، بنابراين توسعۀ نظام آموزش همگاني شهري موجب بالارفتن سرمايه هاي انساني ، تقويت سطح آشنايي مردم با قوانين و مقررات و شئون زندگي شهري ، بالارفتن توان مديريت زندگي درشهر، افزايش سطح مهارت هاي زندگي و تقويت ميزان مراودات اجتماعي ، موجب قدرت خود کنترلي در برابر آسيب هاي اجتماعي شهر و سهل شدن جريان امور زندگي خواهد شد .
روند تحول و تطور جوامع شهري از شهرهاي کم جمعيت و کم وسعت به سوي کلان شهرها ، موجد دگرگوني هايي است که ويژگي هاي جامعه شناختي و فرهنگي اين جوامع را همگام با متغير هاي اقتصادي ، سياسي ، زيست محيطي و فيزيکي شکل تازه اي بخشيده است . از سوي ديگر در مباحث مربوط به توسعه ي پايدار، مطالعات شهري و استحاله نقش ساکن شهر به شهروند، از جايگاه کليدي برخوردار است . در واقع اگر بخواهيم در توسعه شهرهاي امروزي ، پاسخگوي احتياجات امروزي باشيم و سهم نسل هاي آينده از منابع را در نظر بگيريم بايد ادارة خردمندانۀ شهرها را بر پايه افزايش سطح آگاهانۀ شهروندان تعريف و برنامه ريزي کنيم .
اين تلقي از مديريت شهري نيازمند گسترش امکانات و فرصت هاي توانمند سازي و آموزش براي شهروندان است . به بيان ديگر هنگامي مي توان اميدوار بود که شهروندان به حقوق و مسوليت هاي خود وقوف يافته اند و به رعايت مناسبات اجتماعي مي پردازند که به طرق مختلف از آموزش هاي مستقيم و غير مستقيم ، بهره مند شوند.
در سالهاي اخير، آموزش و توانمند سازي شهروندان از طريق رسانه براي ارتقاي دانش ، تقويت مهارت ها، کسب عادت هاي صحيح زندگي اجتماعي و بروز رفتار هاي مطلوب شهروندي بويژه در راه بهره گيري مناسب از امکانات شهري از جملۀ مهم ترين ضرورت هاي مديريت هاي کلان شهرها قلمداد مي شود. اعتقاد مديران امور شهري بر آنست که اين آموزشها رضايت مندي ، سلامت ، نشاط ، اميد به زندگي بهتر و رغبت هاي گسترش روابط اجتماعي حسنه را در ساکنان شهر ها به طور قابل توجهي افزايش مي دهد. به نظر مي رسد مبنا هاي موجود براي انتخاب موضوعات و طراحي برنامه هاي آموزشي از نظامي منسجم با هدف گذاري منطبق با اهداف و وضعيت موجود خدمت رساني مديريت شهري تبعيت نمي کند. همچنين زمينه سازي ها، امکان سنجي ها و مقدمات ناکافي براي طراحي و اجراي اين برنامه ها و در اختيار نداشتن فرايندي جامع حاوي همه ابعاد و استانداردهاي معتبر و قابل قبول تا حدود زيادي سبب پديد آمدن نقيصه هاي موجود است .
براين اساس براي رفع چنين نقيصه ها ومشکلاتي ما نيازمند بازشناسي يک طراحي وبرنامه ريزي دقيق وعلمي هستيم که حتي الامکان به همۀ ابعاد و مولفه هاي آموزش شهروندي را بررسي نموده و نظامي جامع و منسجم جهت آموزشهاي شهروندي که بربهبود مناسبات اجتماعي ، پذيرش نقش و در نتيجه بهبود ايفاي نقش شهروندي ارائه نمايد ، لذا مسئلۀ اصلي اين پژوهش يافتن پاسخ براي اين سؤال است که آيا بين بهبود مناسبات اجتماعي و آموزشهاي شهروندي که از طريق رسانه داده مي شود رابطه اي وجود دارد يا خير؟
محدوده ي وظايف شهرداريها
شهرها مرکز مهّم اتفاقات ، کنش ها و واکنش ها وانواع تعاملات ومناسبات اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي وکالبدي اند. مديريت شهري و در رأس آن شهرداري ها درفرايند تحول وتوسعه شهري ، نه فقط درابعاد اقتصادي کالبدي وعمراني آن نقش وجايگاه ويژه اي دارند بلکه با تغيير وتحولات پر شتاب اجتماعي و فرهنگي وگسترش جمعيت شهرنشين ، بايد براي پاسخگويي به مطالبات فزايندة فرهنگي واجتماعي اسباب و تمهيدات لازم را فراهم آورند .
کالبد شکافي ضرورت مداخله وتأثيرگذاري شهرداري ها درامور فرهنگي واجتماعي ، وچگونگي اجرايي شدن آن ، يکي ازمسائل مّهمي است که بايد مورد تحليل و بررسي قرارگيرد. شهروندان ساکن شهراز مديريت شهري وشهرداري فقط رسيدگي به وضعيت عمراني ،کالبدي واقتصادي وخدماتي شهر را انتظار ندارند بلکه فراهم کردن زمينۀ حيات اجتماعي ، روابط شهروندي ، ساماندهي اموراجتماعي و فرهنگي ، فراهم کردن امنيت اجتماعي و رواني ونظاير اينها را نيز مي طلبند. نگرش اجتماعي و فرهنگي به مديريت شهري درايران موضوعي نسبتأ جديد اّما رو به گسترش است ؛ به اين معنا که هم نگاه شهروندان به ساختار شهرداري صرفاً به عنوان سازمان انجام دهنده خدمات شهري و رفت و روب تغييرکرده است ، وهم زمينه هاي بيشتر و بهتري براي پاسخگويي شهرداري ها به نيازهاي فرهنگي واجتماعي فراهم شده است . لذا ورود شهرداري ها به مسائل فرهنگي واجتماعي هم معطوف به نيازهاي جديد شهروندان درحوزة فرهنگي واجتماعي است وهم معطوف به قابليت ها وکارکردهاي بالقوه وبالفعل مناسب شهرداري ها دراين زمينه است .
امروزه مديريت شهري ابزاري است که به وسيلۀ آن مي توان توسعۀ پايدارفرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي رابه وجود آورد . درچنين فرايندي شهرداري ها مي توانند به عنوان کارگزاران محلي ، به بهبود مناسبات اجتماعي شهروندان کمک کنند .
از نظر فرهنگي ، شهر خوب و مطلوب علاوه بر مديريت شهري کارآمد نيازمند شهرونداني آگاه وآشنا با حقوق و وظايف شهروندي است . لذا مديريت شهري مي بايست براي آگاه سازي عمومي و ايجاد و ارتقاي فرهنگ شهرنشيني ، گسترش شهروندمداري و آموزش شهروندان در زمينه هاي مختلف ، کارکرد و فعاليت فرهنگي داشته باشد .
امروزه مديريت شهري ابزاري است که به وسيلۀ آن مي توان توسعۀ پايدارفرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي رابه وجود آورد . درچنين فرايندي شهرداري ها مي توانند به عنوان کارگزاران محلي ، به بهبود مناسبات اجتماعي شهروندان کمک کنند . از نظر فرهنگي ، شهر خوب و مطلوب علاوه بر مديريت شهري کارآمد نيازمند شهرونداني آگاه وآشنا با حقوق و وظايف شهروندي است . لذا مديريت شهري مي بايست براي آگاه سازي عمومي و ايجاد و ارتقاي فرهنگ شهرنشيني ، گسترش شهروندمداري و آموزش شهروندان در زمينه هاي مختلف ، کارکرد و فعاليت فرهنگي داشته باشد .
انواع رسانه هاي آموزشي
رسانه ها به عنوان ابزاري براي پيشبرد اهداف آموزشي نقش زيادي در تسهيل ياددهي و يادگيري دارند و اگر در جاي مناسب مورد استفاده قرار گيرد مي تواند بسيار مفيد واقع شود. در زير به انواع رسانه مورد بحث قرار مي گيرد:
تصوير: تصوير يک ديداري غير شفاف دو بعدي است که افراد، مکانها، اشياء يا روابط بين آن ها را نشان مي دهد. تصوير مي تواند به وسيله عکاسي ، طراحي ، يا نّقاشي توليد شده باشد. بعضي از تصاوير را مي توان با استفاده از بريده کاغذ هاي رنگي ، بريده پارچه ، پر، دانه و غيره يا ترکيبي از همه آن ها به وجود آورد. از تصاوير در توليد همه رسانه هاي آموزشي (مثل انواع چارتها اسلايد، کتاب ، طلق شفاف ، فيلم استريپ ، پوستر ) استفاده مي شود. تصاوير در اندازه هاي مختلف و به صورت رنگي و سياه و سفيد موجودند. هر کس مي تواند بر حسب موارد استفاده اي که از تصاوير دارد مجموعه اي از آن ها را براي خود جمع آوري کند.
کتاب : کتاب يک اثر نوشتاري است که بر روي کاغذ، پوست ، پارچه نوشته شده باشد. اين اثر داراي جلد است و به طريقي صحافي شده است . کتاب مي تواند اطلاعات را به صورت فشرده و ارزان در خود ذخيره کند و هر وقت لازم بود در اختيار قرار دهد. کتاب ها را به دو دسته کتاب هاي درسي و غير درسي تقسيم مي کنند.
مجله : مجله نشريه اي است با عنوان مشخص که به صورت شماره ها يا جزوه هاي پياپي با فاصله زماني منظم براي مدت نا محدود منتشر مي شود. مقاله هاي علمي موجود در آن ها مي تواند منابع علمي خوبي براي مطالعه هاي اضافي يادگيرندگان باشد.
چارتها: چارتها رسانه هايي هستند که حس ديدن را به کار مي گيرند. آنها از خط ، تصاوير، عکس ، نمودار، نقّاشي و نوشته براي خلاصه کردن انديشه ها و نظم دادن به آنها استفاده مي کنند. چون چارتها بيشتر به اطلاعات ارائه شده نظم مي دهند پس مي توان آنها را بر روي هر حامل ارتباطي مثل تخته سياه ، تابلو پارچه اي ، تابلو مغناطيسي ، طلق شفاف يا مقوا رسم نمود. چارتها از نظر نحوه ارائه مطلب به دو دسته تقسيم مي شوند.١-چارتهايي که مطالب را به صورت مرحله به مرحله ارائه مي دهند(چارتهاي برگردان ، چارتهاي پوششي ).٢- چارتهايي که مطالب را به صورت همزمان ارائه مي دهند( چارتهاي جرياني ، شاخه اي ، درختي ، جدولي ، نقشه اي و تصويري ).
نمودارها: نمودارها از رسانه هاي نوشتاري هستند که ارقام را تبديل به نقطه ، خط ، تصوير يا سطح مي کنند. آنها قادرند به سادگي و خيلي سريع با يادگيرندگاني که نحوه خواندن نمودارها را ياد گرفته اند ارتباط برقرار کنند. نمودارها مي توانند در باره کميت ، رابطه ، اندازه و درصد مطالب را ارائه دهند. ( نمودار ستوني ، سطحي ، خطي و نمودار تصويري ).
نقشه : نقشه ها تصاويري از بخشهاي مختلف زمين يا ساير کره هاي آسماني هستند. هر بخش از نقشه مطابق اصل آن در طبيعت است ولي با مقياسي کوچکتر، مقياس نقشه ها معمولا در پايين آن ها به صورت کسر يا ميزان نوشته شده است .در رسم نقشه ها علاوه بر استفاده از اصول نقشه برداري از رنگ و سمبل هايي نيز استفاده مي شود.
پوستر: يکي از رسانه هاي آموزشي نوشتاري است . در تهيه پوستر از طرح ، رنگ ، عکس و نقّاشي استفاده مي شود. بهترين پوستر، پوستري است که بتواند در حداقل زمان ارتباط لازم را برقرار کند.
تابلو هاي گچي : از معمولي ترين و فراوان ترين رسانه هاي آموزشي هستند.
تابلو هاي ماژيکي : که از سطوحي صاف و معمولا سفيد رنگ تشکيل شده اند، بر روي اين تابلو ها با ماژيک هايي که داراي مواد حلال در آب هستند مي نويسند.
تابلوهاي مغناطيسي : سطح اين گونه تابلو ها از ورقه هاي آهن ساخته شده است .
روي اين ورقه ها را رنگ مي زنند تا زمينه مناسب تري براي برقراري ارتباط به وجود آيد. اين تابلو ها براي استفاده گروهي و انفرادي مناسب هستند.
تابلو هاي پارچه اي : سطح اين تابلو ها از پارچه هاي کرکدار پوشيده است و در پشت موادي که بر روي اين تابلوها الصاق مي شود کاغذ سمباده مي چسبانند.
از رسانه هاي شنيداري مي توان به نوارهاي کاست ، راديو اشاره نمود.
از رسانه هاي شنيداري -ديداري متحرک مي توان از فيلم و نوار ويدئو نام برد.
سه بعدي ها: بهترين نوع رسانه ها براي ايجاد تجارب واقعي اجسام ( اندازه ، جنس ، شکل ) سه بعدي ها هستند. چون هنگام تجربه کردن اجسام از تمام حواس استفاده مي شود. سه بعدي ها را به اجسام واقعي ، نمونه ها، مدلها، برشها و ماکتها تقسيم بندي مي کنند.
منابع انساني و موقعيتها: يکي از بهترين رسانه هايي که مي تواند در موقعيتهاي يادگيري آموزش مورد استفاده واقع شود محيطي است که فرد در آن رشد مي يابد و يا از افراد مختلف در امر آموزش استفاده نمود.
رايانه : رايانه ها ماشين هايي هستند که مي توانند اطلاعات را ذخيره کنند، آنها را بپردازند و هر وقت از آنها خواسته شد اطلاعات مورد نياز را بازيابي کنند.
انواع و شيوه هاي آموزش
همانگونه که گفته شد ، آموزش فرايندي است که از طريق آن فرد طالب يادگيري ، از منبع يادگيري ، دانش ، مهارت ومعلوماتي را کسب مي کند . آنچه باعث مي شود قلمرو آموزش در حوزه هاي مختلف معني شود ، تفاوت در فلسفه
، هدف ومشتريان آموزش است .
به عبارت ديگر ، گذشته از هدف نهايي آموزش که ايجاد تغييرات در ساختار هاي شناختي ، مهارتي وعاطفي فراگيران است ، تاکيد بر اهداف خاص آموزش ونوع افرادي که از آن منتفع مي شوند ، موجب شده طبقه بندي هاي مختلفي از آموزش در حوزه هاي گوناگون صورت گيرد . يکي از طبقه بندي هاي عمده را مي توان در قالب زير نشان داد :
١- آموزش هاي مستمر ضمني : اين نوع آموزش به هر آنچه که انسان در طول عمر ، به گونه اي سازمان نيافته و نا منظم در زمينه هاي دانش ، توانش و بينش فرا مي گيرد اطلاق مي گردد. آموزش مستمر ضمني از طريق تجربيات شخصي روزمره با توجه به محيطي که فرد در آن رشد مي يابد و کار و زندگي مي کند به دست مي آيد . مانند محيط خانه وخانواده ، محيط کار ويا محيطي که فرد در آن ساعات اوقات فراغت خود را مي گذراند : - زمين ورزش ، وسايل حمل ونقل در حين مسافرت ويا از طريق مطالعه و استفاده از وسايل ارتباط جمعي مانند راديو ، تلويزيون ، فيلم .
٢- آموزش هاي رسمي : آموزش هاي رسمي يا مدرسه اي شامل آن قسمت از نظام آموزشي است که از کودکستان آغاز شده و تا آموزش عالي ادامه مي يابد. اين نوع آموزش سازمان يافته است و داراي ساختاري مشخص مي باشد و از سلسله مراتب منظمي پيروي مي کند .
٣- آموزش هاي غير رسمي : آموزش هاي غير رسمي به هر نوع فعاليت آموزشي و کارآموزي اطلاق مي شود که سازمان يافته است ولي در خارج از نظام آموزش رسمي تحقق مي پذيرد. مانند دوره هاي آموزشي و کارآموزي کوتاه مدت در زمينه هاي گوناگون سوادآموزي ، بهداشت ، تنظيم خانواده ، تعاون ، کسب مهارت هاي زندگي ، آموزش هاي شهروندي ، آموزش هاي مفيد براي بارور ساختن ساعات فراغت و غيره ... .
با توجه به طبقه بندي فوق و تعاريف به عمل آمده از آنها ، آموزش هاي همگاني يا شهروندي در طبقه آموزش هاي غير رسمي قابل تعريف وشنا سا يي مي باشد .
واژه آموزش همگاني مفهومي کلي است که در واقع بيانگر طيف وسيعي از آموزش هاي مختلف و گوناگون است که براي همه آحاد و اقشار جامعه از طرف سازمانها و نهاد هاي مختلف جهت ارتقاء آگاهي ، بينش و فرهنگ عمومي جامعه ارائه ميشود . مثل آموزش هاي بهداشتي ، آموزش هاي ايمني وامنيت ، آموزش هاي تربيتي ، آموزش هاي شهروندي ، آموزش هاي ديني و غيره ... که ممکن است هر يک از اين آموزش ها جزو رسالت ها وماموريت هاي خاص يک يا چند سازمان اجتماعي باشد .
در رابطه با تعريف آموزش همگاني آنچه مسلم است اين است که در شرايط کنوني ، علاوه بر آموزش هايي که کودکان ، نوجوانان و جوانان در مراکز آموزشي مي بينند و براي زندگي اجتماعي آماده مي شوند ، و نيز افزون بر کارآموزي هايي که شاغلان مشاغل گوناگون به منظور کسب آمادگي هاي بيشتر براي انجام وظايف خود سپري مي کنند ، همگي افراد احتياج به آموزش هايي دارند که اصطلاحاً آموزش هاي عمومي يا همگاني ناميده مي شود .
آموزش هاي عمومي يا همگاني ، آموزش هايي است که بنا به مقتضيات و شرايط حاکم بر زندگي فردي و اجتماعي ، بايد به وسيله دستگاه ها و سازمان هاي ذي ربط به آحاد جامعه ارائه شود.(ا حمدي ، ١٣٧٩- ٥٣)
اين آموزش ها براي به روز کردن اطلاعات افراد جامعه و براي مواجه شدن درست با مسائل و مشکلات مبتلا به ، انجام مي گيرد . به اين ترتيب نوع اين آموزش ها بر اساس مقتضيات و ضرورت هاي زندگي روز مره مردم تعيين مي شود و هدف آن بالا بردن ضريب سازگاري آنان با شرايط در حال تغيير و دگرگوني است .
تعريف فوق تا حدي توانسته است زواياي مختلف آموزش همگاني را روشن نمايد. به عبارت ديگر در اين تعريف ، به نکات مهمي که آموزش هاي همگاني را از ديگر آموزش ها متمايز مي سازد ، اشاره شده است . اين نکات در پنج مقوله به شرح زير قابل ذکر است :
- ارائه آموزش ها با توجه به نياز هاي اساسي جامعه و مقتضيات وشرايط زندگي فردي و اجتماعي
- ارتقاء سطح دانش ،آگاهي و فرهنگ عمومي جامعه وشهروندان
- ايجاد رفتار هاي مطلوب اجتماعي در افراد جامعه
- هماهنگي و همکاري همه سازمان ها در ارائه آموزش هاي همگاني
- آماده نمودن شهروندان براي انجام بهتر وظايف و حقوق شهروندي براي تعيين انواع اين آموزش ها ونيز ضرورت هر يک ، لازم است مقوله هاي مهم اين نوع آموزش ها را جداگا نه مورد بحث قرار د اده تا نقش هر يک از آن ها در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها مورد توجه قرار گيرد. برخي از مهمترين عناوين مقوله هاي آموزش هاي همگاني را که سازمانها ونهاد هاي فرهنگي و اجتماعي جامعه بايد به آن ها توجه ويژه مبذول نمايد، مي توان به شرح ذيل بيان نمود :
١- آموزش هاي مربوط به ايمني و حفظ سلامت
٢- آموزش هاي مربوط به رفتارهاي اجتماعي ، فرهنگي وسياسي
٣- آموزش هاي تربيتي
٤- آموزش هاي مربوط به حفظ محيط زيست
٥- آموزش هاي مربوط به حقوق شهروندي
٦- آموزش هاي اخلاقي و ديني
٧- آموزش هاي مربوط به حفظ و احياي ميراث فرهنگي
٨- آموزش مشارکت عمومي
٩- آموزش بازيافت مواد به شهروندان
١٠- آموزش الگوهاي جديد و صحيح مصرف
١١- آموزش بهره وري از زمان ، نيرو، بودجه وفکر
١٢- آموزش مردم داري و مردم دوستي
١٣- آموزش دوست داشتن کشور و ملت خود
١٤- آموزش هاي مربوط به رعايت قوانين و زندگي اجتماعي
١٥- آموزش فکر کردن ،درست فکر کردن و درست تصميم گيري کردن
١٦- آموزش مهارت هاي زندگي اجتماعي و شهري (آئين شهروندي )
١٧- آموزش آداب و فرهنگ اصيل اسلامي در ابعاد مختلف زندگي اجتماعي
١٨- آموزش مسائل حقوقي
١٩- آموزش مسائل اقتصادي
٢٠- آموزش مسائل سياسي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید