بخشی از مقاله

تاريخچه و كليات
پنبه (cotton) داراي چند گونة زراعي مي باشد كه به نظر مي رسد منشاء اوليه آنها آفريقاي استوايي باشد. ظاهراً پنبه از اين منطقه و در زماني كه تمام قاره ها به هم وصل بوده‌اند، به ساير مناطق جهان شامل جنوب غربي و جنوب شرقي آسيا، استراليا و آمريكا راه يافته است. پس از جدا شدن قاره ها از يكديگر (در حدود 100 ميليون سال پيش و در دورة مزوزوئيك)، گروه هاي ژنتيكي مستقل در آمريكاي جنوبي، آمريكاي مركزي، جنوب غربي آسيا، شمال شرقي آفريقا و ه

ند تكامل يافتند. ظاهراً دو گونة ديپلوئيد (26=n2) گوسيپيوم آربوريوم (Gossypium arboreum) و گوسيپيوم هر باسيوم (G.herbaceum) در اتيوپي و مناطق عرب نشين از G.herbaceum race africanum بوجود آمده اند. سابقه توليد و مصرف الياف اين گونه ها در مناطق فوق به حدود 5000 سال پيش مي رسد. بعضي عقيده دارند كه اين دو گونه ديپلوئيد در هند و آسياي شرقي اهلي شده و از هند به مصر، چين و جنوب اقيانوس آرام رفته است. سابقه مصرف پنبه در هند و پاكستان به حدود 3000 سال پيش از ميلاد مسيح مي رسد.
دو گونة زراعي پنبه دنياي جديد شامل گوسيپيوم هيرسوتوم (G.hirsutum)، كه بنام پنبه آپلند (upland cotton) شناخته مي شود، در آمريكاي مركزي و مكزيك و گوسيپيوم باربادنز

(G.Barbadense) كه بنام پنبه پي ما (Pima cotton) شناخته مي شود در آمريكاي جنوبي و از تلاقي نژادي از G.herbaceum با (G.raimondii) يا (G.thuberi) و يا هر دوي آنها حاصل شده اند. در نتيجه دو گونة زراعي پنبه دنياي جديد آلوتتراپلوئيد (52= n2) مي باشند. تلافي هاي بين دو گونه اي و انتخاب انساني سبب اختلاط گونه ها شده و ارقام پرتوليدي بوجود آمده است.

سابقة كشت و كار پنبة آپلند در مكزيك و كشت پنبه پي ما در آمريكاي جنوبي به حدود 3500 سال پيش از ميلاد مسيح مي رسد. در حال حاضر قسمت اعظم (حدود 90 درصد) سطح زير كشت پنبه در جهان به پنبه آپلند تعلق دارد. بذر ارقام اين گونه توسط انگليسي ها و در جريان جنگ داخلي آمريكا، در مستعمرات انگليس توزيع شد و كشت آن ترويج گرديد تا الياف پر كيفيت مورد نياز صنايع بافندگي انگليس تأمين گردد. توليد پنبة به عنوان يك گياه ليفي پس از اختراع دستگاه جين (جدا كننده الياف از وش) توسط وتيتي در سال 1793 گسترش زيادي يافت. بر اساس اطلاعات موجود، در سال 1998 ميلادي حدود 45 ميليون تن الياف در سراسر جهان مصرف شده است كه حدود 20 ميليون تن آن از پنبه استخراج شده است. چين، آمريكا، هند، پاكستان و ازبكستان مهمترين توليد كنندگان پنبه در جهان به شمار مي روند.
الياف پنبه، بعنوان يك فيبر سلولزي طبيعي، داراي خصوصياتي انحصاري مي باشد و هيچ فيبر مصنوعي ديگري تمامي اين خصوصيات را به طور يكجا ندارد. نرمي و لطافت، توان جذب و انتقال رطوبت و عرق بدن، قابليت انعطاف، دوام، استحكام، مقاومت در مقابل فساد شيميايي، قابليت شستشو با آب معمولي و نيز خشك شوئي، رنگ گيري و چاپ پذيري، قابليت تا كردن و سهولت

خياطي از مهمترين خصوصيات پارچه هاي حاصل از الياف پنبه مي باشند. قابليت جذب و انتقال رطوبت، الياف پنبه را براي صنعت لباس سازي بسيار مطلوب ساخته است. پشم عرق بدن را جذب مي كند، اما هدايت نمي نمايد، الياف مصنوعي عرق بدن راحتي جذب هم نمي كنند. اما پارچه هاي پنبه اي عرق بدن را جذب مي كنند و به سمت ديگر خود انتقال مي دهند تا تبخير شود. به 

تا اواخر قرن نوزدهم، توليد الياف بعنوان تنها هدف توليد پنبه محسوب مي گرديد و دانه را محصول زايد به حساب مي آوردند كه به طور عمده به مصرف تغذيه نشخوار كنندگان مي رسيد. تا اينكه پيدايش روشهاي اقتصادي روغن گيري به مصرف پنبه دانه بعنوان يك دانة روغني نيز اهميت بخشيد. با اين حال، هنوز هم استحصال الياف مهمترين هدف توليد پنبه است. زيرا دانه هاي روغني زيادي وجود دارند كه اهميت و كيفيت روغن آنها بهتر از روغن پنبه دانه است.
توليد پنبه در ايران قدمت زيادي دارد. براساس گزارش فائو در سال 2000، سطح زير كشت پنبه در ايران حدود 240000 هكتار با عملكرد حدود 08/2 تن در هكتار وش بوده است. از اين مقدار حدود 30000 هكتار آن به پنبة ديم تعلق دارد. عملكرد پنبة ديم در ايران بين 900 تا 1600 كيلوگرم در هكتار وش طي سالهاي مختلف گزارش شده است. استانهاي گلستان، مازندران و خراسان مهمترين توليد كنندگان پنبة ديم در ايران به شمار مي روند. عملكرد وش در واحد سطح در استانهاي فوق از پتانسيل عملكرد محصول (بيش از 5 تن در هكتار وش) بسيار كمتر است. عملكرد هاي بيش از 3 تن در هكتار وش تحت شرايط كشت آبي و بيش از 2 تن وش تحت شرايط ديم مطلوب مي باشد.

اهميت اقتصادي پنبه:
پنبه به علت آنكه در دنياي امروز موارد مصرف گوناگون دارد، از نظر اقتصادي و تجارتي داراي اهميت فوق العاده است و به علت احتياج به انواع وسايل و لوازمي كه از فراورده هاي اين گياه تهيه مي شود. روز به روز بر اهميت و سطح زير كشت آن افزوده مي گردد. و هر گاه در كاشت و عمليات داشت و برداشت اين گياه دقت كافي مبذول شود محصول قابل توجهي توليد خواهد نمود و چون مردم جهان به آن احتياج مبرم دارند و به عنوان لباس، مبلمان و غيره از آن استفاده مي كنند. به آن طلاي سفيد هم مي گويند. هر چه تمدن پيشرفت كند به همان نسبت احتياج مردم دنيا به فرآورده هاي مختلف اين گياه زيادتر مي شود. گرچه الياف مصنوعي تا اندازه اي در صنايع نساجي جاي الياف صنعتي است، زيرا الياف پنبه محكمتر از ساير الياف است و بخصوص در مقابل رطوبت بيشتر از ساير الياف مقاومت دارد. به تجربه ثابت شده است طول و عرض پارچه هاي غير پنبه اي در اثر شستشو كم و بيش تغيير مي كند، در صورتيكه پارچه هاي پنبه اي بدون تغيير باقي مي مانند. از طرفي قدرت و خاصيت رنگ پذيري الياف پنبه بيش از الياف مصنوعي است، همچين خاصيت جذب گرماي آنها بيشتر از ساير پارچه ها است و كمتر چروك مي خورند. به طور كلي الياف پنبه به عنوان محصول اصلي و درجه اول و دانه پنبه به عنوان محصول فرعي درجه دوم، نقش مهمي در صنعت و تجارت دارند. در ايران الياف پنبه از نظر صادرات در درجه دوم و بعد از نفت قرار دارد.

خصوصيات گياهي:
پنبه گياهي است ذاتاً چند ساله كه به صورت گياهي يكساله مورد زراعت قرار مي گيرد. پنبه از تيرة پنيرك (Malvaceae) و جنس گوسيپيوم تعلق دارد. به نظر مي رسد كه منشاء تمام گونه ها از آفريقاي استواي باشد. بيشتر ارقام زراعي از گونة G.hirsutum مي باشد.
پنبه داراي يك ريشه اصلي است كه در شرايط مختلف محيط، عمق نفوذ و طول آن در خاك متفاوت مي باشد. طول ريشه در انواع مختلف و شرايط متفاوت جوي معمولاً بين 40 تا 60 سانتي متر و گاهي اوقات 20/1 و تا حداكثر 3 متر مي رسد. پوست ريشه خيلي قوي تر و قطور تر از پوست ساقه است و ريشه تقريباً بطور عمودي در خاك فرورفته، خيلي سريع توسعه يافته و ريشه هاي فرعي ايجاد مي كند. در خاكهاي خشك و شني ريشه به طور كاملاً عمودي در خاك دارد شده و طول آن زياد مي شود ولي در مناطق مرطوب و خاكهاي سنگين، ريشه تقريباً در سطح خاك قرار مي گيرد.
ساقة اصلي در امتداد ريشة اصلي قرار دارد. در بيشتر انواع فقط يك ساقة اصلي وجود داشته و در اطراف ساقة‌اصلي تعدادي شاخة فرعي بوجود مي آيد. رنگ ساقه قهوه اي مايل به زرد است كه هر چه سن نبات زيادتر مي شود رنگ ساقه سبز مايل به قرمز شده و چوب ساقه محكمتر و قويتر مي شود. طول ساقه در انواع مختلف و شرايط محيط كشت متفاوت است و بين 60 تا 130 سانتي متر تغيير مي نمايد.
از ساقه اصلي پنبه دو نوع شاخة فرعي خارج مي شوند كه عبارتند از:
1- شاخه هاي رشد كننده كه حامل برگ بوده و معمولاً به تعداد 3 تا 4 شاخه از روي ساقه اصلي بوجود مي آيند. شاخه هاي رشد كننده يا توليد كننده برگ Vegetativ Branch نام دارند.
2- شاخه هاي مولد ميوه (Branches fructiferes) كه خيلي ناز كند و معمولاً به صورت افقي قرار مي گيرند و در انتهاي اين شاخه ها گل بوجود مي آيد كه پس از تلقيح و رشد كافي تبديل به ميوه مي گردند. در روي هر شاخه مولد ميوه يك گل و گاهي اوقات دو گل بوجود مي آيد.
روي ساقه و برگهاي پنبه از كركهاي ظريف و نسبتاً سفيد رنگي پوشيده شده است. برگهاي پنبه از روي شاخه ها به طور منظم ظاهر شده و در روي هر شاخه معمولاً تعداد 8 برگ كه به طور متناوب قرار گرفته اند وجود دارد و توسط دمبرگي به شاخه متصل شده اند. رنگ برگ در اكثر

نژادهاي پنبه سبز و در بعضي ديگر سبز مايل به قرمز است. شكل برگ در نژادهاي مختلف متفاوت است، همچنين سطح و اندازة برگها نيز تغيير مي نمايد و در روي يك نبات نيز شكل و اندازة برگها نيست. برگهاي پنبه داراي چندين بريدگي است كه تعداد آنها بين 3 تا 5 و گاهي 7 عدد مي رسد. به طور كلي اكثر واريته ها؛ برگهايي با به پنج بريدگي دارند. هر برگ داراي 2 تا 5 رگبرگ اصلي و تعدادي رگبرگ فرعي است. برگها داراي تعداد زيادي روزنه بوده كه تعداد آنها در قسمت زيرين برگ زيادتر است.
حدود 8 تا 11 هفته پس از كشت بذر، گل ها ظاهر مي شوند. دوران گلدهي نبات 45 تا 60 روز ادامه مي يابد. كاسه گل مركب از 5 كاسبرگ نامنظم به هم چسبيده و جام گل از 5 گلبرگ به رنگهاي سفيد، كرم مايل به سفيد، زرد و صورتي تشكيل شده كه گلها پس از تلقيح در خاتمه روز تغيير رنگ داده و روز بعد قرمز رنگ مي شوند. مادگي داراي 3 تا 5 برچه و پرچم ها حدود 10 عدد مي باشند كه گرده آنها (پلن) زرد رنگ است و به شكل لوله اي مادگي را احاطه نموده اند و پس از رشد و نمو كافي به ميوه تبديل مي گردند. گلبرگها در روز سوم پژمرده شده و مي افتند.
ميوة پنبه كه به قوزه يا كپسول پنبه معروف مي باشد، در حقيقت تخمدان گياه است كه پس از تلقيح به سرعت رشد كرده و بزرگ مي شود. قوزه ها پس از رشد كامل در انواع مختلف بين 2 تا 5 و گاهي اوقات 6 سانتي متر طول داشته و به رنگهاي سبز تا قرمز تغيير مي نمايند. شكل و اندازه ميوه در واريته هاي مختلف تغيير مي كند.
انتهاي بعضي از قوزه ها كروي و در برخي نوكدار مي باشد. همچنين روي سطح ميوه در بعضي از نژادها تعدادي برجستگي وجود دارد. ميوه يا قوزه ها معمولاً تخم مرغي شكل هستند و در بعضي از نژادها پس از آن كه ميوه رسيد خود بخود باز شده و محتويات داخل ميوه (الياف) از آن تقريباً خارج مي شود.

در داخل ميوه يا قوزه پنبه، الياف و دانه هاي پنبه وجود دارند كه دانه ها اصطلاحاً تخم پنبه ناميده مي شوند. مجموع الياف و دانه هاي داخل هر قوزه را؛ وش مي گويند. قوزه ها چند خانه اي (3 تا5) هستند و در داخل هر خانه تعداد 3 تا 6 و حتي 9 عدد دانه وجود دارد كه تعداد كل دانه در هر قوزه بين 9 تا 18 و حداكثر تا 45 عدد مي باشد. دانه هاي پنبه داراي 7 تا 12 ميليمتر طول و 4 تا 6 ميليمتر عرض بوده و تخم مرغي يا گلابي شكل هستند. وزن هزار دانه آن در واريته هاي مختلف بين 70 تا 170 گرم تغيير مي نمايد.
پوست دانة پنبه كلفت و خشبي است كه معمولاً 25 تا 33 درصد وزن دانه پنبه را تشكيل مي دهد و اين بذر اگر در شرايط مساعد نگهداري شود تا 7 سال مي تواند قوه ناميه خود را حفظ نمايد. سطح خارجي دانه اغلب واريته ها از كركهاي ريزي پوشيده شده كه آنها را لينتر يا FUZZ مي نامند، بعضي از واريته ها بدون لينتر و سطح دانه صاف مي باشد كه آن را اصطلاحاً دانه لخت مي گويند و رنگ پوست دانه ها سياه است. لينتر ها عموماً به رنگ سفيد و گاهي به رنگهاي خاكستري، سبز و يا قهوه اي و بين 5/0 تا 2 ميليمتر طول دارند.
رنگ الياف پنبه هاي اصلاح شده معمولاً سفيد است و در بعضي واريته ها به رنگهاي مختلف ديده مي شود، مانند LambertaSakel كه قهوه اي و يا واريته هندي “coqanadas” كه قرمز حنايي است. طول الياف از 15 تا 45 ميليمتر تغيير نموده و قطر آنها بين 20 تا 30 ميكرون مي باشد.
روي ساقه و دمبرگ و ميوه (بجز ريشه) اكثر واريته هاي پنبه (به استثناي پنبه گلاندلس) نقاط

سياهرنگ و يا غده هائي وجود دارد كه اصطلاحاً گلاند نام دارند.

تركيبات پنبه:
دانه پنبه كه در داخل قوزه قرار دارد، پس از آنكه از الياف جدا شد حدود 25 تا 33 درصد وزن پنبه را تشكيل مي دهد و هر دانه از مواد زير تركيب يافته است.
لينتر حدود 1/6 درصد
پوست 1/27 درصد
روغن خام 6/15 درصد
مواد تفاله اي و آرد 2/45 درصد
ساير مواد 6 درصد
روغن خام موجود در دانه پنبه قهوه اي رنگ و شبيه روغن زيتون بوده و شامل: 45 تا 50 درصد اسيد اولئيك، 25 تا 30 درصد لينولئيك، 20 تا 25 درصد اسيدهاي سفت مانند اسيد پالمتيك و اسيد استاريك (به مقدار كم) مي باشد كه در كارخانجات مارگارين سازي به مقدار زياد به كار مي رود و در صابون سازي نيز براي تهية صابون استفاده مي شود. روغن موجود در دانه پنبه در 2 درجه سانتي گراد سفت مي شود. تفاله و آرد آن داراي مقدار زيادي ماده از ته است كه در قنادي مي توان از آرد آن استفاده نمود و از تفاله آن براي تغذيه گاوهاي شيري به عنوان بهترين ماده غذايي استفاده مي نمايند.

 

تناوب زراعي:
پنبه از محصولاتي است كه مي توان آن را طي چند سال مداوم در يك زمين كاشت بدون آن كه عملكرد آن نقصان يابد.
مثالهايي از تناوب پنبه عبارتند از:
يونجه – پنبه – ذرت – گندم – آيش
كود سبز (خلر، منداب، شنبليله، لوبيا روغني و يا شبدر)، پنبه – حبوبات – گندم
كودسبز (خلر، چاودار، ماشك)، پنبه
پنبه – آيش – گندم
پنبه – آيش

مواد غذائي مورد نياز پنبه:
پنبه براي توليد محصول كافي، كه از نظر كميت و كيفيت داراي ارزش زيادي باشد، به مواد غذايي كامل و كافي نياز دارد. از طرف ديگر زمين پنبه در صورتي كه به طور مناسب آماده شود به ريشه هاي آن اجازه مي دهد كه به خوبي در خاك گسترش يافته و به طور كامل و بهتر و بيشتر از مواد معدني موجود در اطراف ريشه توسط آب استفاده نمايد، همچنين حركت آب در خاك ساده تر خواهد شد.

مقدار مصرف مواد مختلف بستگي كامل به نوع خاك، مقدار مواد موجود در خاك تناوب، واريته و شرايط جوي دارد. در خاكهاي غني نبايد منحصراً به خواص خاك متكي شد و از اضافه كردن مواد لازم به خاكي كه در آن پنبه كشت مي شود خودداري نمود، بلكه براي رسيدن به يك نتيجه عالي و بازدهي حداكثر، بايد موادي را كه گياه به آن احتياج دارد به خاك اضافه كرد. از طرف ديگر دورة رشد نبات از كاشت تا برداشت نيز در تعيين مواد مورد نياز اين گياه موثر است. پنبه در دورة زندگي مانند تمام گياهان زراعتي به عناصر سه گانه ازت، فسفر، پتاس نياز فراوان دارد، همچنين وجود عناصري مانند گوگرد، مس، آهك، روي . ساير مواد مورد نياز در خاك به توليد محصول خوب كمك نموده و كمبود هريك از آنها اختلالي در گياه بوجود مي آورد.

 

طريقة مصرف كود در زراعت پنبه:
براي استعمال مواد غذايي يا كودهاي مختلف به زميني كه پنبه كاشته شده، بايستي نسبت به مسائل زير توجه گردد:
1- موقع مصرف كود
2- چگونگي مصرف كود
براي آنكه محصول پنبه از نظر كيفي و كمي ارزش مطلوب داشته باشد، بهتر است 50 درصد هريك از مواد مورد نياز در زمان كاشت به زمين اضافه گردد، همچنين مي توان كودهاي فسفره و پتاسه را حدود 60 روز قبل از كاشت و يا همراه با شخم پاييزه بكار برد و اما اگر از عناصر تقويت كننده به صورت محلول استفاده شود مي توان آنها را موقع كاشت به زمين داد.
در مورد كودهاي از ته به منظور اينكه بهتر جذب نبات شوند، بايستي در 2 تا 3 نوبت و به شرح زير به زمين اضافه شود:
1- زمان بذر پاشي
2- موقع تنك كردن
3- زمان گل دادن

در موقع بذر پاشي با در نظر گرفتن روش كاشت مي توان براي پخش كود، از كود پاش استفاده و يا اينكه كود را با دست در سطح مزرعه پخش كرد، لكن در موردي كه نبات سبز شده و مرحلة دوم كودپاشي يعني موقع تنك كردن باشد، بايد كود را پس از آنكه تنك كردن انجام شد، در كنار

رديفهاي كاشت و يا كنار بوته ها قرار داد و يا از كودپاش‌هائي كه كود را به طور رديف در كنار بوته ها قرار مي دهند استفاده نمود. در زمان گل دادن مي توان هم كود را در كنار نبات قرار داد و هم به حالت محلول در آب به روي برگهاي پنبه پاشيد. در زمين هاي خيلي سبك بهتر است كود را در روي برگها به صورت پودر محلول قابل جذب پاشيد تا تلفات مواد غذائي در زمين زياد نباشد.

مقدار هر يك از مواد مورد نياز پنبه از منطقه اي به منطقة ديگر بر حسب شرايط آب و هوا و جنس خاك تفاوت مي نمايد، همچنين مقدار متوسط مواد مصرفي براي توليد 100 كيلوگرم الياف به شرح زير است:
ازت= 32/7 كيلوگرم
فسفر= 93/2 كيلوگرم
پتاس= 08/3 كيلوگرم
آهك= 75/5 كيلوگرم
منگنز= 31/1 كيلوگرم
كلسيم= 75/0 كيلوگرم

مقدار ازت خالص مورد نياز پنبه با در نظر گرفتن كليه عوامل و شرايط موجود، در هر هكتار زمين زراعي بين 40 تا 100 كيلوگرم مي باشد و در بعضي نقاط تا 150 كيلوگرم ازت خالص مورد نياز است. در مناطقي نظير استانهاي اصفهان و فارس و دشت مغان افزايش مقدار 300 كيلوگرم اوره در هر هكتار (حدود 138 كيلوگرم ازت خالص) در بالاترين مقدار محصول و رشد نبات تأثير زيادي داشته و قابل توصيه مي باشد. در مناطق جنوب كشور مي توان براي افزايش عملكرد و رشد خوب پنبه، حدود 400 كيلوگرم اوره (184 كيلوگرم ازت خالص) در هر هكتار زمين زراعي اضافه كرد. در مناطق گرم به علت كمي رطوبت و گرمي و خشكي هوا، بايستي ماده از ته كمتري نسبت به مناطق مرطوب و يا معتدل مصرف مي گردد. بهترين مادة از ته كه براي تقويت پنبه بكار مي رود، اوره مي باشد كه داراي 46 درصد ازت است.
براي تأمين فسفر مورد نياز پنبه مي توان از سوپر فسفات تريپل و يا فسفات آمونيوم كه هر كدام داراي 46 درصد مادة موثر مي باشند استفاده نمود. مقدار فسفر خالص مورد نياز در دورة رشد معمولاً بين 50 تا 70 كيلوگرم مي باشد.

هرگاه در زميني كه اين گياه كشت مي گردد، پتاس مورد نياز پنبه به اندازه كافي نباشد مي توان تحت شرايط مختلف بين 20 تا 50 كيلوگرم پتاس خالص در هر هكتار همراه با شخم پاييزه به زمين اضافه نمود.
هرگاه از كودهاي شيميايي براي تقويت پنبه به صورت انژكسيون و در عمق خاك استفاده به عمل آيد، براي اينكه ريشة گياه زودتر و بهتر از اين ماه استفاده نمايد، بايستي اين مواد را در عمق 10 تا 15 سانتي متري خاك قرار داد

.
در شرايطي كه از كودهاي دامي براي تقويت و يا اصلاح زمين استفاده مي شود، مي توان به مقدار 20 تا 30 تن كود دامي كاملاً پوسيده كه بدون بذر علف هرز باشد همراه با شخم پاييزه به طور عمقي به طمين اضافه كرد. ضمناً بايد توجه داشت كه كودهاي حيواني از نظر مواد غذايي چندان غني نيستند.

 

علاوه بر كودهاي شيميايي و دامي، در بعضي نقاط از كودهاي سبز براي پنبه نيز استفاده مي كنند. براي اين كار از گياهان تيره لگومينوز مانند: شبدر، باقلا، ماشك و غيره استفاده مي شود، اين نوع گياهان را در پاييز كاشته و در بهار قبل از كاشت پنبه زير خاك مي نمايند تا علاوه بر افزايش مواد غذايي، موجب اصلاح خاك نيز گردند.

زمان كاشت پنبه:
با اينكه دماي پايه رشد پنبه حدود 15 درجه سانتي گراد مي باشد، اما در اين دما سرعت جوانه زني و سبز شدن بسيار كم بوده و احتمال خسارت بيماري فوزاريوم و نماتد مواد گال زياد خواهد بود. به طور كلي، در اثر كاشت در اين زمان گياهچه ضعيف مي شود و استقرار نامطلوبي بدست مي آيد. دماي مناسب خاك براي جوانه زني و سبز شدن سريع بذر پنبه 21 درجه سانتي گراد و بيشتر است. از آنجايي كه دورة رشد پنبه طولاني است، لازم است كاشت در اولين فرصت مناسب انجام گيرد تا گياه به ماي پايين و يا بارندگي هاي مستمر در پاييز برخورد ننمايد. بر اين اساس، تاريخ كاشت مناسب پنبه هنگامي است كه ميانگين دماي شبانه روزي هوا به حداقل 18 درجه سانتي گراد رسيده و پيش بيني وضع هوا به طرف گرم شدن باشد. اين دما در ناحيه اي مانند اصفهان (حد نهايي سرد ترين منطقة‌ كاشت پنبه) در اواسط ارديبهشت و در نواحي گرم خوزستان در اوايل فروردين حاصل مي شود. در اين تاريخ كاشت، پنبه طي 10 تا 12 روز و يا با تجمع حدود 50 واحد حرارتي (با دماي پايه 15 و حداكثر 30 درجه سانتي گراد) سبز مي شود. تأخير در كاشت سبب افزايش تمايل گياه به رشد رويشي بيشتر و كاهش پتانسيل عملكرد مي شود. كاشت بذر در خاك گاو رو سبب بهبود استقرار گياه از طريق تماس مطلوب بذر با خاك و گرم شدن سريع خاك 

كاشت پنبه در شرايط ديم نيز بهتر است با رسيدن ميانگين دماي شبانه روزي هوا به حدود 18 درجه سانتي گراد انجام گيرد تا آسيبي بر استقرار محصول وارد نشود، از رطوبت خاك و بارندگيهاي بهاره حداكثر استفاده بعمل آيد و برداشت محصول كمتر به هواي مرطوب و خنك پاييز برخورد نمايد. در شرايط ديم، رسيدن دماي خاك در عمق 7 تا 8 سانتي متري در ساعت 8 تا 10 صبح به حدود 18 درجه سانتي گراد معيار ديگري براي تشخيص مناسب بودن دماي خاك براي كاشت زود هنگام است. مشروط بر آنكه پيش بيني دماي هوا براي روزهاي بعد حاكي از روندي افزايشي باشد. در

مناطقي كه فصل رشد كوتاه است، رسيدن به دماي 16 درجه سانتي گراد در خاك بعنوان زمان شروع كاشت محسوب مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید