بخشی از مقاله
مقدمه
1- مزاح يا شوخ طبعي
مزاح به عنوان يكي از ويژگيهاي شخصیتی انسان، كيفيتي منحصر به نوع آدمي است. اگر چه ارائه تعريف دقيقي از مزاح دشوار است، اما حتي در تمدنهاي باستان نيز در اين باره نظرات و مطالب گسترده اي مطرح شده است. مثلاً در كتاب عهد عتيق، پندي به اين مضمون وجود دارد كه «دلي شاد به خوبي يك طبيب كار مي كند» افلاطون، ارسطو و انديشمندان و فلاسفه ساير اعصار و قرون نيز دربارة مزاح به اظهار نظر پرداختند. در متون احاديث اسلامي نيز رواياتي از پيامبر و ائمه وجود دارد كه حاكي از تأثيرات مثبت مزاح در زندگي مؤمنان است. در رواياتي از پيامبر اكرم (ص) ايشان فرموده اند «هيچ مؤمني نيست جز اين كه او را شوخي و مزاح است».
متون اخير روان شناسي بر نقش مزاح در سازگاري و مقابله با استرس از يك سو و اثرات آن در افزايش بهبود كيفيت زندگي از سوي ديگر تأكيد كرده اند (نجاريان، براتي و ابراهيمي قوام، 1373). در اصطلاح Humor (به معني مزاح) از كلمة لاتين Humere به معناي «جاري ساختن» و «مرطوب بودن» مشتق شده است. از ديدگاه فلاسفه و انديشمندان باستان، مزاح متأثر از اخلاط چهارگانه بدن است كه سبب علامت جسمي و رواني اند. آنان معتقد بودند خون قرمز، جاري، گرم و مرطوب است و چنانچه بر ساير اخلاط غالب شود، فرد سالم، اميدوار،
با نشاط و سر حال مي گردد. اما چنانچه ترشحات ساير اخلاط غلبه يابند فرد در حالتي مرضي قرار مي گيرد براي مثال اگر ترشحات كبد كه صفراي سياه است غالب شود فر دچار نوعي حالت مرضي مي شود و از نظر خلقي، حساس، زودرنج، كج خلق و دچار حالات ماليخوليا و افسردگي مي شود كه سبب نگ`رشي منفي و غمگنانه به زندگي مي گردد. بدين ترتيب علت انتخاب اصطلاح Humor به جاري و مرطوب بودن خون به مثابة علت سببي مزاح است. در قرون ميانه و پس از آن نيز پيرامون مزاح و شوخي نظراتي ارائه شده است. مثلاً
توماس هابز فيلسوف انگليسي معتقد بود كه شوخي در درجه اول، روشي در جهت ابراز خشم و غضب آدمي است و هدف آن توهين به مخاطب يا شخص ثالث است (به نقل از راسكين ، 1985). كانت مزاح را احساس و تأثير حاصل از تغيير شكل ناگهاني و بي ربط يك توقع يا انتظار به هيچ و پوچ مي دانست.
آشنايي با متون روانشناسي دربارة مزاح
روان شناسان مزاح را به مثابه يكي از ويژگيهاي شخصيتي انسان در نظر گرفته و آن را از ديدگاههاي مختلف مورد بررسي قرار داده اند. در دهه 1960 م. علاقه روان شناسان به نقد و بررسي مزاح و خنده براي وجود آدمي جلب شد. برخي از روان شناسان معتقدند كه مزاح و خنده براي وجود آدمي و زندگي او، از اهميت بسيار بالايي برخوردار است (كورتكف ، 1991؛ ميندس و كوربين ، 1985). ديدگاه عمده دربارة نقش روان شناختي مزاح معتقد است كه مزاح نوعي سبك سازگاري و انطباق است. فرويد (1916) معتقد است كه مزاح يكي از
سازوكارهاي دفاعي «من» و نوعي تلاش اقتصادي جهت صرف انرژي رواني است. آريتي (1975) معتقد است ارتباط تنگاتنگي بين حدس بذله گويي و ميزان خلاقيت فرد وجود دارد. پلاچيك (1981) هشت سبك سازگاري براي آدمي برشمرده كه در اين ميان سازوكار وارونه سازي، يعني توجه به وجوه مضحك شرايط و موقعيت هاي فشارزا از آن جمله است. از يك ديدگاه جامع تر زيستي – رواني اجتماعي مي توان مزاح را نوعي پيام هدفمند اجتماعي دانست كه با تغييرات فيزيولوژيكي و رواني ويژه اي همراه است. بديهي است كه اين پيام كاركردهاي اجتماعي خاص خود را داراست و محتوا و مسير ويژه خود را نيز دارد. به عبارت ديگر مزاح به مثابه يك پيام هدفمند به دنبال تحقيق كاركردهاي معيني است و در اين راه با
استفاده از شيوه هاي ويژه در موقعيت هاي معيني به كار مي رود. توجه به كاركردهاي اجتماعي و اهداف مزاح از ديدگاههاي مختلف، مورد بحث و بررسي علماي رفتاري و به خصوص روان شناسان قرار گرفته است. برخي از روان شناسان، مزاح را اساساً خصومت بار، عده اي آن را دردناك و تحقيرآميز و تعدادي ديگر مزاح را سرگرم كننده و لذت بخش مي دانند. به طور كلي نظرات روان شناختي پيرامون مزاح و بذله گويي را مي توان در قالب چند رويكرد نظري مورد بررسي قرار داد. شوخي و شوخ طبعي اساساً خلاق بوده و خود تسهيل كننده
خلاقيت بيشتر است. تقريباً تمامي تعاريف شوخ طبعي شامل ضوابطي از قبيل تركيبهاي غيرمعمول، شگفتي، عدم تجانس مفاهيم و برداشتها و نظاير آن مي گردد. بر طبق يك تعريف شوخ طبع كسي است كه خلاقيتش منجر به اظهار نظرها، داستانها و نمايش نامه هاي خنده آور است. علاوه بر آن، در بينشي وسيع شوخ طبع كسي است كه خود و ديگران را به نحوي فراتر و منفك تر مي بيند. چنين شخصي قادر است به خود و وقايع زندگي بخندد و در عين حال با مردم و وقايع مرتبط باقي بماند.شوخ طبعي فرايندهاي فيزيولوژيك، رواني و
اجتماعي را ادغام يا سنتز مي كند. بنابراين توانايي ايجاد شوخي و مزاح يا «داشتن توانايي شوخ طبعي» ويژگي خلاق مهمي است. بدون شوخي زندگي براي غالب مردم غيرقابل تحمل است. براي بسياري از مردم شوخي يك راه بقا و يك نيروي شفابخش است. براي افراد نادري كه در خود استعداد شوخ طبعي را پرورش مي دهند و در اين راه به كار مي برند مشاغل پر اجري در كاريكاتور نويسي، قصه گويي و نويسندگي يا هنرپيشگي و نمايش هاي خنده آور به انواع مختلف وجود دارد. بسياري از پژوهشگران حل خلاق مسائل را يادآور شده اند كه جرقه راه حل هاي موفقيت آميز از طريق شوخ طبعي زده شده است. با وجود اين روش هاي ساخت دار حل مسائل تأكيد كمي بر پرورش توانايي ايجاد مزاح و به كار بردن آن در
حل مسائل گذارده اند. در بسياري از پژوهش هاي اوليه «ويليام جي – جي – گوردن» و همكارانش در گروه نشان مي دهد كه راه حل هاي سدشكنانه غالباً با جوي از بازي همراه بوده است. اين نوع بازي شامل مقدار زيادي شوخ طبعي بوده است ولي وقتي كوشش هايي براي تدريس ايجاد جوبازي به كار برده شده، با عدم موفقيت همراه بوده است. با وجود اين معلوم شده است كه بازي با تشابه ها تغييرات درجه دومي به وجود مي آورد كه ايجاد مزاح، خنده و جوي مناسب براي بازي ايجاد مي كند. مشاهدات تورنس نشان مي دهد كه اين پديده مكرراً هم در هنگام كاربرد مشابه ها و هم در موقع يورش فكري براي حل خلاق مسائل به وقوع مي پيوندد.
2- سلامت روان يا سلامت روانشناختي
مفهوم سلامت روان يا سلامت روان شناختي، جنبه اي از مفهوم كلي سلامت جسمي، رواني و اجتماعي است، كه علي رغم تلاشهايي كه از سوي پيشگامان سلامت رواني در جهان به منظور تأمين هر چه بيشتر سلامتي انسانها به عمل آمده است هنوز معيار قاطعي در زمينة تعريف و مصداق كامل سلامتي رواني در افراد وجود ندارد. توجه به سلامت فكر و روان پس از جنگ بين الملل اول در برخي از دانشكده هاي اروپا به تدريج متداول شده است تا آنجا كه در سال 1944، نوزده كشور در اروپا و آمريكا داراي جمعيت هاي طرفدار بهداشت رواني شدند. ولي پس از جنگ بين الملل دوم و برملا شدن وقايع وحشت انگيز آن موضوع سلامت فكر و بهداشت رواني با تأكيد بر كيفيت روابط افراد بشر، مورد توجه جدي و عميق
حكما و فلاسفه پزشكان، كارشناسان، مربيان تعليم و تربيت، دانشمندان، روحانيون و متفكران علوم اجتماعي قرار گرفت. در سال 1948 با شركت نمايندگان 48 كشور از جمله ايران «فدراسيون جهاني، سلامتي فكر» در لندن تأسيس شد و مقرر شد كه 4 سال يكبار، كنگره جهاني سلامت فكر با حضور نمايندگان كشورها و با اهداف بررسي مسائل مربوط به روابط فرد با خانواده، فرد با اجتماع، فرد با مسايل و مشكلات زندگي مدرن ماشيني و … برگزار و مورد بحث قرار گيرد. سلامت رواني علاوه بر بدن سالم، به محيط و شرايط زندگي سالم نياز دارد. اين كه محيط و عوامل مختلف آن چگونه بر ساختار رواني فرد و سلامت رواني او تأثير مي گذارد و فرد با چه شيوه اي با كشمكش هاي محيطي مبارزه مي كند، موضوعي است
كه رويكردهاي مختلف روان شناسي هر كدام با توجه به ديدگاه اختصاصي خود پيرامون ماهيت انسان و نيروي انگيزشي او سلامت رواني انسان را به شيوة خاصي تبيين كرده اند. به عنوان مثال برخي از اين رويكردها، سلامت رواني را فرآيندي مستمر دانسته اند و برخي ديگر آن را در قالب هنجارها و پيروي از آداب و سنن اجتماعي جستجو كرده اند و گروهي ديگر به هر دو جنبه توجه نموده اند. به عنوان مثال روانپزشكي و روانشناسي باليني در آسيب شناسي رواني بر اصل انسان بهنجار تأكيد داشته اند و بهنجاري يا سلامت روان را معادل «فقدان علايم بيماري» مي پنداشته اند اما وضعيت جاري روانشناسي جهان حاكي از توجه شايان روان شناسان به مفهوم سلامت رواني در قالبي وراي بهنجاري و فقدان علايم بيماري است (خدا رحيمي، 1374).
- بيان مسئله تحقيق
در اين تحقيق روابط ميان متغيرهاي شوخ طبعي با سلامت رواني در دانشجويان روان شناسي ورودي 1380 در دانشكده روان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مركز مورد بررسي قرار گرفته است. تحقيق حاضر گامي در جهت پي بردن به رابطة شوخ طبعي با سلامت رواني است.
- اهميت و ضرورت تحقيق
با توجه به توسعه زندگي ماشيني و بالا رفتن فشار رواني بر افراد لازم است كه بررسي شود از چه طريقي مي توان فشار رواني را كاهش داد بنابراين اهميت تحقيق حاضر در اين است كه اگر مشخص شود كه بين شوخ طبعي و سلامت رواني رابطه معني داري وجود دارد مي توان در مورد آموزش شيوه هاي شوخ طبعي، به عنوان يكي از روشهاي مقابله با استرس، اقدام كرد تا بدين طريق از شدت فشار رواني بر افراد كاسته شود و افراد به هنگام مواجهه با استرس نيز بتوانند از عهدة آن برآيند.
- اهداف تحقيق
بهترين هدف تحقيق حاضر آن است كه مشخص نمايد آيا بين شوخ طبعي با سلامت رواني دانشجويان روان شناسي ورودي 80 در دانشكده روانشناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مركز رابطه اي وجود دارد يا نه؟ هدف كاربردي ديگر اين تحقيق آن است كه مي توان درك عميق تري از شوخ طبعي به دست آورده و به اهميت آن به عنوان يكي از راهبردهاي مقابله با چالش ها و به تأثير آن بر سلامت رواني فرد پي برد.
- تعريف مفهومي و عملياتي متغيرها
1- تعريف مفهومي شوخ طبعي
شوخ طبع كسي است كه خلاقيتش منجر به اظهار نظرها، داستانها و نمايش نامه هاي خنده آور شود. شوخ طبع كسي است كه خود و ديگران را به نحوي فراتر و منفك تر مي بيند و قادر است به خود و وقايع زندگي بخندد و در عين حال با مردم و وقايع مرتبط باقي بماند. (تورنس، 1993).
2- تعريف عملياتي شوخ طبعي
شوخ طبعي عبارت است از نمره اي كه فرد از طريق پرسشنامه هفت ماده اي (مارتين ولفكورت، 1983) به دست مي آورد.
- تعريف مفهومي سلامت رواني
سلامت رواني عبارتست از سازگاري فرد با جهان اطراف به حداكثر امكان به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و مؤثر از سوي فرد شود (ميلاني فر، 1373).
سلامت رواني عبارتست از توانايي افراد براي دست يابي به اهدافي كه براي خود در نظر گرفته است (پاتي، 1994).
- سلامت رواني عبارتست از حالتي كه كاركردهاي رواني افراد و از جمله انديشه ها، عاطفه، ادراك و رفتار دچار اختلال نباشد و رابطه آنها با خود، خانواده و اجتماع، رابطه اي هماهنگ و صميمانه باشد و وظايف و مسؤليتهاي محوله را در قبال خانواده و جامعه به خوبي انجام دهد (فدايي، 1373).
- سلامت رواني عبارتست از داشتن سازگاري كافي و احساس خوب بودن از ديدگاه روان شناختي، متناسب با معيارهاي قابل قبول روابط انساني و جامعه (ساعتچي، 1375).
- سلامت رواني عبارت است از واكنشهاي مطلوب، متناسب و مستمر شخصيت انسان در موقعيتهاي مختلف كه راهنماي تحولات رفتاري فرد در برابر ناراحتيها و فشار دروني يا بيروني است (جاهورا، 1982).
- تعريف عملياتي سلامتي رواني
سلامت رواني عبارت است از نمره اي كه فرد از طريق جمع ارزشهاي عددي درجات انتخابي اش، براي همة سؤالهاي پرسشنامه فرم كوتاه فهرست تجديد نظر شدة علايم رواني به دست آورد (نجاريان، 1379).
فصل دوم
مباني نظري و
يافته هاي پژوهشي
1- مباني (رويكردهاي) نظري روان شناختي مزاح
راسكين (1985) در مقاله يي نظريه هاي روان شناختي مزاح را به اختصار توضيح داده است و سه رويكرد نظري عمده روان شناختي را در تبيين علل رواني مزاح و شوخ طبعي مورد بررسي قرار مي دهد.
الف- نظريه اهانت :
خاستگاه اين نظريه در آراي قديم است. براساس نظريه اهانت مزاح در درجه اول روشي است جهت ابزار غضب. بدينسان كه هدف از بذله گويي و مزاح، توهين به مخاطب يا شخص ثالث است. صاحبنظران اين رويكرد معتقدند كه مزاح بدان دليل مثبت و پسنديده تلقي مي گردد كه جايگزين مناسبي جهت روشهاي خشن تر و غير مؤدبانه تر ابراز خشم (نظير توهين و ناسزاگويي) است. اشاراتي از مباحث فوق را مي توان در نوشته هاي افلاطون، ارسطو، سيسرو و هابز يافت (راسكين، 1985). بارون ، برن و گريفيت (1974) نشان داده اند كه وادار كردن افراد عصباني به خنديدن با ايجاد حس سرگرمي و تفنّن، به طور معني داري تمايلات پرخاشگرانه آنان را تعديل مي كند.
ب- نظريه تخليه هيجاني و آسودگي :
طرفداران اين نظريه معتقدند كه مزاح و خنده منجر به گشايش خلق و خوي و تشفي انرژي رواني شده نتيجتاً موجب تعادل و آرامش رواني فرد مي شود. شايد مشهورترين نظريه تخليه و آسودگي متعلق به فرويد باشد. فرويد (1916) در كتاب (شوخيها و ارتباط آنها با ناهشياري ) اظهار مي دارد كه مزاح راهي جهت رهايي از رفتارها و افكار بازدارنده و سانسور شده است. براساس نظريه فرويد (1916)، تخليه انرژي رواني از طريق مزاح نوعي تلاش اقتصادي و حسابگرانه و صرفه جويانه و در عين حال ناخودآگاهانه براي برون ريزي تنشهاست او معتقد است كه بين رؤياها و مزاح تشابهات فراواني وجود دارد و در هر دو مورد فرد به طور ناخودآگاه و به شيوه يي نمادين نسبت به ارضاي تمايلات واپس زده شده و كنش زاي خويش مبادرت مي ورزد.
ج- نظريه ناهماهنگي و تباين
پيروان اين نظريه معتقدند مزاح از كنار هم گذاشتن دو يا چند مفهوم ظاهراً نامرتبط كه در ذهن مزاح كننده با يكديگر مقايسه و در كنار هم گذاشته مي شوند و به دست مي آيد. روان شناسان طرفدار اين نظريه معتقدند كه دريافت مشابهت يا تفاوت بين امور، عامل مزاح است و از آن جا كه مزاح معمولاً سبب تبديل بحثي منطقي به بحثي نامربوط و بيهوده مي شود لذا خنده آور مي شود. به خوبي مشخص است كه اين نظر با نظرات شناختي نوين در روان شناسي مطابقتهايي دارد. راسكين (1985) معتقد است از نظر پيروان اين نظريه در موقعيت هاي فشارزا، شوخ طبعي، پهنه ديدگاه فرد را به سوي حل هر چه مؤثرتر مشكلات و سازگاري بيشتر با محيط و فشارها گسترش مي دهد. طبق اين ديدگاه، مزاح در موقعيتهاي فشارزا موجب افزايش احساس تسلط، عزت نفس و اعتماد به خود مي شود (راسكين، 1985). ساراسون و ساراسون (1987) نيز بر اين باورند كه مزاح مي تواند به عنوان روشي جهت كسب آرامش رواني در شرايط تشنج زا و پر دردسر به كار رود. در ساليان اخير نظريه هاي ديگري از سوي روان شناسان دربارة مزاح ارائه شده كه از آن جمله مي توان به نظريه راسكين (1985) اشاره كرد. نظريه راسكين مبتني بر معني شناسي است نظريه راسكين توجهي به موضوعي يا علل خنده ندارد بلكه به اين مسئله مي پردازد كه چگونه يك مطلب، رفتار يا مسئله شوخي تلقي مي گردد.
تئوريهاي متعددي دربارة شوخ طبعي وجود دارد و در جستجو براي سر نخ هايي كه رشد خلاقيت را ارتقا مي بخشد مي توانيم از همة آنها استفاده كنيم. تئوري برتري بر آن است كه ريشه هاي شوخ طبعي در پيروزي بر ديگران است. تئوري عدم تجانس تأكيد دارد كه شوخ طبعي ناشي از ساختن جفت هاي بي اربتاط و نامتناسب ايده ها يا وضعيت هايي است كه از آداب معمول ناشي مي شوند. بر طبق تئوري غافل گيري عوامل شگفت زدگي، هراس ناگهاني يا شوك، يا غافل گيري شرايط لازم بريا شوخ طبعي است. تئوري دو جنبگي مدعي است
كه اساس شوخ طبعي وقوع همزمان احساسات يا عواطف ناسازگار است. تئوري فراغت يا رهايي ادعا مي كند كه اساس شوخ طبعي رهايي از تنش يا محدوديت يا آزاد كردن تنش اضافي است. طبق تئوري پيكربندي شوخ طبعي وقتي اتفاق مي افتد كه عواملي كه بدواً غير مربوط تلقي مي شده اند ناگهان به هم ارتباط داده شوند. در تئوري روان كاوي اساس بر اين است در شوخ طبعي نوعي صرفه جوئي در به كار بردن احساسات وجود دارد. به عبارت ديگر شوخ طبعي واقعه اي است كه حادث شدن آن معمولاً آنچه را كه ممكن است باعث تحمل رنج شود به چيزي بي اهميت تبديل مي كند.
واكنشهاي مزاح
محققان در بررسي كاركردهاي مزاح عمدتاً به كنشهاي روان شناختي و جسماني مزاح توجه داشته اند. بررسي متون اوليه مربوط به مزاح بيانگر آن است كه با توجه به زمينه هاي حمايت كننده پسيكوفيزيولوژيك مزاح اين پديده به عنوان عامل تسهيل كننده سلامت روحي و جسمي در نظر گرفته مي شود (مارتين و لفكورت ، 1983).
آلپورت (1950) معتقد بود فرد نورتيكي كه ياد مي گيرد به خود بخندد، ممكن است به كنترل خود توانا شده و به اين ترتيب معالجه شود. از بررسيهاي جالب توجه و حمايت كننده در رابطه با نقش مزاح [به ويژه در رابطه با بيماريهاي جسمي] نوشته فرهان كاسنيز (1979) است. او معتقد بود كه با خنده و مزاح و نيز با استفاده از ويتامين هاي خاصي رهايي از يك بيماري عفوني جدي ممكن است. وي بر اين باور است كه در اثر 10 دقيقه خنده با صداي بلند بيمار مي تواند خوابي راحت، بدون دردي به مدت 2 ساعت داشته باشد براساس اين نظريه ها عده اي از نويسندگان تصور كرده اند كه خنده ممكن است اثري مشابه اثر آندروفينها يا ساير مواد آندروژني مغز داشته باشد (به نقل از مارتين ولفكورت، 1983). ديكسون
(1980) و مارتين ولفكورت (1983) معتقدند كه مزاح به عنوان راهبرد و مقابله اي جهت سازگاري با استرس به كار مي رود. محققان معتقدند در افرادي كه كمتر مزاح مي كنند همبستگي بالايي ميان آشفتگي و پريشانهاي خلق و حوادث منفي زندگي وجود دارد (مارتين ولفكورت، 1983؛ مارتين و دابين ، 1988؛ نزو و بليست ، 1988). در تحقيقات اين
پژوهشگران و نيز ساير پژوهشهاي انجام يافته، بر نقش مزاح به مثابه نوعي راهبرد مؤثر سازگاري و انطباق با شرايط دشوار، تأكيد شده است (ديكسون، 1980؛ گلداشتين ، 1982). به بياني ديگر مزاح به مثابه تعديل كننده و تسكين دهندة پاسخ هاي هيجاني منفي هم چون اضطراب يا افسردگي در نظر گرفته شده است. تحقيقات اخير ضمن تأكيد بر نقش مزاح در
تعديل كردن فشارهاي رواني مدعي هستند كه نقش آن در سوي ديگر پيوستار هيجانات ناديده گرفته شده است. كيوپر ، مارتين و دانس (1992) در تحقيقي نشان داده اند كه مزاح در غني سازي و پر محتوا كردن تجارب زندگي و در نتيجه در افزايش بهبود كيفيت زندگي به گونه اي مثبت نقش دارد. پژوهشهايي كه بر اين جنبه از نقش مزاح تأكيد دارند معتقدند مزاح در بهبود كيفيت زندگي مشاركت دارد. مثلاً لفكورت و مارتين (1986) نشان داده اند كه مزاح به خودپنداره مثبت تر از خود منجر مي گردد. يك مطالعه اخير ديگر نيز مؤيد آن است كه داشتن نمرات بالاتر در سنجش هاي مربوط به مزاح با سطوح بالاتر عزت نفس، خود رتبه بندي مثبت تر (برحسب قابليت اجتماعي بودن) و همگرايي بيشتر بين خودپنداره آرماني و خودپنداره واقعي همراه است (كيوپر و مارتين، به نقل از كيوپر و همكاران، 1992).
مزاح و سيستم ايمني بدن
تعدادي از پژوهشگران نقش تعديل كننده مزاح را به واسطة تأثير آن بر سيستم ايمني بدن مورد بررسي قرار داده اند و معتقدند كه مزاح ارگانهاي ايمني بدن را در مواجهه و مقابله با عوامل آسيب زا تقويت مي كند (جموت و لاك ، 1984؛ لابوت، آهمن، ولور و مارتين، 1990). همان گونه كه پيش از اين بيان شد كاسنيز (1979) در اين باره معتقد است كه مزاح و خنده مي تواند حتي درماني مناسب براي بيماريهاي عفوني باشد. لابوت و همكاران (1990) در تحقيقي آزمايشگاهي به بررسي نقش مزاح و خنده و تأثير آن بر وضعيت ايمونوگلوبين بدن پرداخته اند. نتايج نشان داد صرف نظر از ميزان خنده ابراز شده، حركات خنده آور مزاح گونه، سيستم ايمني بدن را بهبود مي بخشد.
مزاح و عملكرد تحصيلي
نقش مزاح در ساير حيطه هاي روان شناسي نيز مورد توجه قرار گرفته است. اخيراً به كنش مؤثر مزاح در طرح و برنامه ريزي مواد درسي و آموزشي عنايت شده است. ديكسون (1980) و كيوپر و همكاران (1992) معتقدند كه مزاح در نگهداري حافظه و قدرت يادآوري آن تأثير مثبت دارد. بر اين اساس جانسون (1990) اعتقاد دارد كه مي توان از مزاح در طراحي آموزش متون درسي استفاده كرد. او در پژوهشي نتيجه مي گيرد كه كاربرد مواد و محتويات آموزشي به همراه مزاح به افزايش درك مطلب و نيز افزايش ميزان يادآوري و نگهداري منجر مي شود
و لذا ميزان استعدادهاي ذهني را بهبود مي بخشد. در همين رابطه گفتني است كه ارتباطهاي بين مزاح و خلاقيت گزارش شده است. به طور نمونه، مازلو (1972) معتقد است كه يكي از خصوصيات بارز افراد خود شكوفا، شوخ طبعي غيرخصمانه و فلسفي است. تلقي افراد خودشكوفا از مزاح، پيوستگي نزديكي با فلسفه دارد، به گونه يي كه بذله گويي هاي آنها را مي توان مزاحهاي واقعي ناميد. هيلگارد ، اتكينسون (1962) همبستگي آماري معناداري بين ميزان خلاقيت و درجه بذله گويي در دانش آموزان يك دبيرستان گزارش مي دهند.
نقش درماني مزاح
نقش درماني مزاح از ديرباز مورد توجه بوده است. همان گونه كه ذكر شده، پزشكان باستان مزاح را نتيجة تعادل اخلاط بدن دانسته اند و نيز آن گونه كه كوسنيز (1979) نشان داده است، در درمان بيماريهاي خاصي مي توان از مزاح استفاده هاي كارآمد كرد. آرتور ، كريستين و سونيا (1987) معتقدند براي بيماران افسرده، مزاح نوعي روش مناسب و موفق جهت بازيابي حالت تعادل خلق است. آلپورت (1950) و فرويد (1916 نيز بر كنشهاي درماني مزاح تأكيد كرده اند و ساراسون (1987) مزاح را در مواردي بهترين دارو مي دانند. بسياري از روان درمانگران بر نقش درماني مزاح تأكيد كرده اند (براي مطالعة پيرامون نقش لطيفه و شوخي در فرآيند روان درماني به هاشميان، 1369؛