بخشی از مقاله

در تمامی نظریههایی که بر روابط با دیگران بهعنوان عاملی مهم در شکلگیري رفتار تأکیددارند، رابطه با والدین بهعنوان منبعی مهم به شمار میآید که بر بسیاري از حوزههاي رشد و تحول کودکان ازجمله عزتنفس، پیشرفت تحصیلی، رشد شناختی و رفتار تأثیر میگذارد.
کیفیت رابطه والد-کودك با عوامل متعددي در ارتباط است که یکی از آنها تعارض زناشویی است. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه میان تعارض زناشویی و کیفیت رابطه والد-کودك در دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر تهران است. فرضیههاي پژوهش عبارتاند از: -1 میان تعارض زناشویی و کیفیت رابطه والد-کودك رابطه منفی وجود دارد. -2 ابعاد تعارض زناشویی داراي توان پیشبینی کیفیت رابطههستندوالد-کودك . روش پژوهش، توصیفی - همبستگی است. جامعه آماري کلیه دانشآموزان پسر دوره اول متوسطه منطقه 6

شهر تهران در سال تحصیلی 92-93 است که با روش نمونهگیري خوشهاي چندمرحلهاي 202 نفر از آنان بهعنوان نمونه انتخاب شدند.

ابزارهاي پژوهش شامل مقیاس رابطه والد-کودك (فاین و مورلند) و پرسشنامه تعارض زناشویی (براتی و ثنایی) است که به ترتیب توسط کودکان و والدین آنها تکمیل گردید. دادههاي جمعآوريشده با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان تجزیهوتحلیل شدند. نتایج نشان داد که میان تعارض زناشویی و کیفیت رابطه والد-کودك رابطه منفی و معناداري وجود دارد و از میان ابعاد تعارض زناشویی، کاهش رابطه جنسی، افزایش جلب حمایت فرزندان، جدا کردن امور مالی، افزایش واکنشهاي هیجانی و کاهش رابطه با خویشاوندان همسر، داراي توان پیشبینی کیفیت رابطه والد-کودك هستند و این ابعاد، رويهمرفته 70 درصد از واریانس کیفیت رابطه والد-کودك را تبیین میکنند.. بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که با افزایش تعارض زناشویی، کیفیت رابطه والد-

کودك، کاهش یافته و با کاهش تعارض زناشویی، کیفیت رابطه والد-کودك افزایش مییابد؛ بنابراین میتوان از طریق فنون کاهش تعارض زناشویی مانند زوجدرمانی و آموزش مهارتهاي ارتباطی و حل مسئله، زمینهساز ارتقاي کیفیت رابطه والد-کودك گردید.

کلیدواژهها: تعارض زناشویی، ابعاد تعارض زناشویی، کیفیت رابطه والد-کودك

1

مقدمه

کیفیت والدگري یا رابطه والد-کودك بهعنوان قويترین عامل خطري که بهطور بالقوه قابلتغییر بوده و نقش مهمی در تحول مشکلات رفتاري و هیجانی کودکان دارد، در نظر گرفتهشده است. این عامل بر بسیاري از حوزههاي رشد و تحول کودکان ازجمله عزتنفس، پیشرفت تحصیلی، رشد شناختی و رفتار تأثیر میگذارد .(17) کیفیت رابطه والد-کودك1 به ارزیابی والد یا کودك از کیفیت رابطه بین آنها اشاره دارد و بهوسیله رفتارهاي والدینی که شاهدي بر یک رابطه گرم و حمایتگرانه باشد، مشخص میشود (بهطور مثال، محبت و عاطفه مثبت یا تحسین و تمجید، گوش دادن فعالانه، تشویق و ابراز احترام).

این سازه گاهی اوقات بهعنوان رابطه منفی والد-کودك اندازهگیري میشود که این رابطه بهوسیله طرد، انتقاد و جروبحث مکرر و دریغ داشتن عاطفه و محبت از کودك مشخص میشود .(24) برخی از مطالعات نیز از اصطلاح انضباط2 یعنی درجه سختگیري در تربیت و استفاده از کنترل آشکارمثلاً( تنبیه، قواعد، دستورات، پرخاشگري فیزیکی و ...) بهعنوان شاخصی از کیفیت رابطه والد-کودك استفاده میکنند .(13) از دیدگاه اپستاین (1983)، کاتلین و اپستاین (1992)، واندلر، پرز و شوبی(2007)3 و دارلینگ و استینبرگ(1993)4، روابط مطلوب با والدین لازمه بهزیستی روانی و جامعهپذیري است؛ شیوه تعاملی والدین موجب ایجاد جوي هیجانی میشود که در آن، کودك تحول مییابد (8) و بنا بر اعتقاد هورودینسکی (2002)،

رشد و تکامل دوران کودکی، ویژگیهاي شخصیتی و رفتار بعدي کودکان ریشه در تعاملاتی دارد که در خانواده در جریان است که در میان آنها مهمترین و ابتداییترین تعامل، تعامل والد-کودك هست .(5) از طرفی، در طول دوره نوجوانی نیز، کیفیت رابطه والد-فرزند، تنها پیشبین باثبات سلامت روانی است .(7) درنتیجه، مطالعات متعددي بهمنظور فهم عوامل مرتبط با کیفیت رابطه والد-کودك صورت گرفته است. یکی از این عوامل، تعارض زناشویی5 است که بهعنوان عدم توافق والدین بر سر موضوعات مختلف در زندگی خانوادگی تعریف شده است (15) و از دیدگاه هالفورد( 2001) 6 بیانگر نوعی عدم توافق مداوم و معنادار بین دو همسر است که حداقل توسط یکی از آنها گزارش شود. منظور از معنادار، تأثیر این مسئله بر عملکرد همسران و منظور از مداوم، اشاره به اختلافاتی است که بهمرور زمان از بین نمیروند .(12) تعارضات زناشویی داراي هفت عنصر یا بعد میباشند که عبارتاند از: کاهش همکاري، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهاي هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه فردي با خویشاوندان خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان و دوستان همسر و جدا کردن امور مالی از یکدیگر. این ابعاد و جنبههاي زندگی با افزایش تعارض بین زوجین، خود را بیشتر نمایان ساخته و با کاهش تعارضاتتقریباً از بین میروند .(2) در همین راستا، فاورز7 و اولسون(1992) 8 معتقدند زوجهاي متعارض، از عادات و شخصیت همسر، ناراضی و داراي مشکل ارتباطی در حوزههاي گوناگون هستند. جاکوبسون(1996) 9 نیز عنوان میکند

1.quality of parent-child relationship 2.discipline 3.Vandeleur, Perez & Schoebi

4.Darling & Steinberg 5.marital conflict 6.Halford 7.Fowers 8.Olson 9.Jacobson


2

زمانی که همسران دچار مشکلات ارتباطی شوند، کار با همدیگر را دشوار مییابند و پذیرش تفاوتهاي همدیگر براي آنها دشوار میگردد .(12)
نظریه دلبستگیمحور داویز و کامینگز(1994) 1 در خصوص رابطه میان تعارض زناشویی و کیفیت رابطه والد-کودك، بیانگر این است که تعارض زناشویی میتواند موجب این شود که والدین از کودك کنارهگیري کرده و تعامل و پاسخدهیشان را به وي کاهش دهند و درنتیجه این تعارض، بهطور غیرمستقیم امنیت احساس شده کودك در قالب رابطه والد-کودك تحت تأثیر قرار گیرد (18) و طبق دیدگاه شودلیچ و کامینگز(2007) 2 اختلاف و ناسازگاري بین والدین، پیشبین مهمی براي اختلال در زمینه والدگري و فرزندپروري3 است. زمانی که خشم و کنارهگیري ایجادشده بهوسیله تعارض زناشویی به طرد کودکان و ابراز خصومت به آنان میانجامد، روابط والد-کودك تهدید میشود که این امر در ناایمن کردن رابطه بین والد و کودك نقش به سزایی دارد .(22) در تأیید دیدگاه شودلیج و کامینگز، نتایج پژوهش قرهباغی (1389) در ایران نشاندهنده نقش پیشبینی کننده تعارض زناشویی براي کاهش کیفیت رابطه والدین با فرزندانشان است .(1) نتایج فراتحلیلهاي ارل و بورمن(1995) 4 و کریشناکومار و بوهلر (2000) نیز نشان میدهد که تأثیر مشکلات حوزه زناشویی به حوزه والدگري و فرزندپروري منتقل میگردد (22) و مطابق یافتههاي پژوهشگران کره جنوبی، تعارض زناشویی میتواند کیفیت رابطه والد-
کودك را کاهش داده که این امر بهنوبه خود میتواند احتمال بدرفتاري با کودك را افزایش دهد .(21) کریگ(1995) 5

معتقد است که اختلافات و تعارضات زناشویی بر روي مهارتهاي والدگري و در دسترس بودن والدین تأثیر منفی میگذارد
.(20) جرارد6 و همکاران (2006) نیز اذعان دارند که تعارض زناشویی از طریق انتقال هیجانات منفی به درون رابطه والد-
کودك، میتواند منجر به استفاده از روشهاي فرزندپروري و والدگري سختگیرانهتر گردد (13)؛ طوري که بوهلر7 و همکاران

(1994) معتقدند که تعارض زناشویی با حمایت والدین از کودکان، پاسخگو بودن8 و نظارت بر آنها داراي همبستگی منفی و با انضباط جبري9، تهدید و ارعاب، کنترل روانشناختی و تضاد و ناهمخوانی10 در روابط با آنها داراي همبستگی مثبت است .(15) از دیدگاه سیمدوه، شین، کیم، هنگ، چوي و کیم(2012) 11 مادرانی که بهطور مکرر تعارض و خشونت زناشویی را تجربه میکنند، بهاحتمال بیشتري با کودکانشان بدرفتاري میکنند و بهاحتمال بیشتري نیز دچار مشکلات هیجانی و ذهنیاند که این امر والدگري و کیفیت رابطه آنها را با کودك به خطر میاندازد .(23) علاوه بر این، بلسکی (1984) سه نوع از عوامل تعیینکننده کیفیت والدگري یا رابطه والد-کودك را شناسایی کرده که در میان آنها کیفیت رابطه زناشویی والدین هم به چشم میخورد 11) و .(14 به اعتقاد بلسکی (1984)، رابطه زناشویی بر آرامش روانی والدین و درنتیجه بر

1.Davies & Cummings 2.Schudlich & Cummings 3.parenting 4.Earl & Burman 5.Kerig 6.Gerard 7.Buehler 8.responsiveness 9.coerciveness 10.inconsistency


11.Sim-doh, Shin, Kim, Hong, Choi & Kim

3

مهارتهاي پدر و مادري کردن آنان تأثیر میگذارد .(11) برخی محققان ازجمله برادبري1، روجی و لارنس(2001) 2 نیز معتقدند که تعارض دامنه وسیعی از جنبههاي زندگی زناشویی و تعاملات خانوادگی (تعاملاتی چون تعامل والد-فرزند) را تحتالشعاع قرار داده و بر زندگی و رشد فرزندان تأثیرات بالقوه و طولانیمدت دارد 9)نهایتاً). با توجه به اهمیت بالاي کیفیت رابطه والد-کودك در رشد و تحول کودك و نظر به اینکه رابطه میان تعارض زناشویی و کیفیت رابطه والد-کودك و نیز نقش ابعاد تعارض زناشویی در کیفیت این رابطه در پژوهشهاي اندکی بهویژه در داخل کشور مورد بررسی قرار گرفته است،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید