بخشی از مقاله
جايگاه اجتماعي زنان از دو ديدگاه حجاب
آسيب شناسي جايگاه شغلي زنان ايراني بررسي موانع فرهنگي و قانوني مشاركت زنان علي رغم چندگانگي وظائف و تعدد نقش هاي زنان در جامعه منزلت اين نقش برابر نيست چرا كه نقش زن به عنوان همسر ، مادر ، و كدبانو در كفه تراز و سنگين تر به نظر رسيده و يا با ارج تر شمرده مي شود .
در حقيقت اگر در مورد استقلال مردان عوامل جمعيتي مثل ساختار سني جمعيت ، روند مهاجرت ، ميزان رشد جمعيت و ميزان عرضه و تقاضاي نيروي كار تعيين كننده است ، در علمي اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي است .
در بين عمده موانعي كه پيرامون مشاركت زنان وجود دارد چند عاول را به اختصار مورد اشاره قرار مي دهيم.
عوامل تبليغاتي:
1- نگرش هاي سلطه جويانه نسبت به زن ، مشاغل تراز بالاي علوم مديريتي و ... را در انحصار مردان درآورده است . علي رغم اينكه افزايش ميزان مشاركت و تصحيح الگوي مشاركت زنان ضمانت اجرايي نيافته است . بطوري كه زنان در جامعه امروزي الگوي جذابي از زنان مدير و مدبر در اختيار ندارند تا در پي خودسازي و كسب موفقيت هاي برتر بشتابند جداسازي زنان و مردان در محيط كاري تحت عنوان يا بهانه حفظ عفت ، پاكي و تقدس محيطي را باعث مي شود تا امكانات لاز براي افزايش سطح تخصصي و دانش حرفه اي و اجتماعي زنان به صفر برسد در حالي كه رشد فرهنگي در نظر باشد بايد با كار فرهنگي و اعمال حداقل فشار بر زنان ، محيط را پاكيزه نگاه داشت.
در طي سال هاي اخير ، تأثيرات و تبليغات گسترده اي بر نقش غير اقتصادي زنان انجام شده است . اين تبليغات با توجه به ذهنيت ها و باورهاي همسويي كه ريشه هاي عميق و ديرينه دارد ، باعث شده مسئولان و مديران تا آنجا كه مي توانند از بكارگيري زنان به تعبير سليقه اي از قوانين و مقررات خودداري ورزند . ضمناً خود زنان تحت تأثير انواع تبليغات در رفتار اجتماعي خود به شدت گرفتار وسواس و ترديد شده اند و براي حضور ، آمادگي لازم ندارند . آنها حتي نمي دانند درجه وقار و متانت زن در شرايطي كه زن و مرد بايد در محيط علمي و تخصصي آموزش ، تشريك مساعي كنند ، چگونه ارزيابي مي شود و اين باعث مي شود كه زنان غالباً در محافل علمي ، آموزشي شغلي ساكت نشسته و از ترس خدشه دار شدن متانت و وقار در بحث ها مشاركت نكنند و تابع بي چون و چراي سليقه ها و عقايد مردانه باشند
.
حجاب :
از ديرباز زنان ايراني از لحاظ نوع لباس ، پوشش كامل و اراسته اي داشته اند . تصوير لوح ها و كتيبه هايي كه از زمان هخامنشيان ، اشكانيان و ساسانيان بر جاي مانده است ، لباس زنان و مردان پوشيده و نسبت به يكديگر يكسان بوده است .لباس آنها گشاد و بلند و آستين دار و پايين لباس بعضي از خانم ها چين دار بوده است . زنان و مردان داراي شلوار بوده اند . خانم ها از پوششي مانند روسري بهره مي جسته ا ند . پس پوشيدگي زنان و مردان ايراني به گسترش اسلام در ايران بستگي نداشته و به گذشته هاي كهن ما بر مي گردد .
حد پوشش از نظر برخي مراجع :
قرآن آيه 31 ، 30 سوره نور به مردان مومن بگو : ديدگان فرو بخوابانند . دامن ها حفظ كنند اين براي شما پاكيزه تر است .
خدا به آنچه مي كنيد آگاه است . به زنان مومنه بگو : ديدگان فرو خوابانند و دامن هاي خويش را حفظ كنند و زيور خويش را آشكار نكنند مگر آنچه پيداست . سر پوش هاي خويش را بر گريبان بزنند زيور خويش را آشكار نكنند مگر براي شوهران يا پدران يا پدر شوهران يا پسران يا پسر شوهران يا برادران يا بردادرزادگان يا خواهر زادگان يا زنان يا پدرشوهران يا برادران يا بردارزادگان يا خواهرزادگان يا زنان يا مملوكاتشان يا مردان طفيلي كه حاجت به زن ندارند . پاي بر زمين نكوبند كه زيورهاي مخفي شان دانسته شود .
امام خميني پوشش تمام بدن بحز وجه و كفين براي زنان واجب است .
آيت صانعي ( مسأله 2437 ) زن بايد بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند .
كيفيت پوشش :
زنان عرب معمولاً پيراهن هايي مي پوشيدند كه گريبانهايشان باز بود . دور گردن و سينه را نمي پوشانيد و روسري هايي كه روي سر خود مي انداختند ، از پشت سر مي آويختند قهراً گوش ها و گوشواره ها و جلو سينه و گردن نمايان مي شد . اين آيه دستور مي دهد كه بايد قسمت آويخته همان روسري ها را از اطراف روي سينه و گريبان خود بيفكنند تا اين قسمت را بپوشاند .
ابن عباس در تفسير اين جمله گفته است : زنان مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشانند .
در تفسير كافي نيز به اين جمله اشاره شده است .
كشورهاي عربي به علت اينكه در نواحي گرمسيري زمين واقع شده اند استفاده از رنگ سفيد در آنها شايع است اما ايران سرزمين چهار فصلي بوده كه هر فصل سال آن لباس متناسب خود را مي طلبد .
نوع فرهنگ و سنت بومي ايران نيز با ساير اقوام متفاوت بوده است و در نتيجه لباس اين قوم نيز با ساير اقوام فرق داشته است .
همان طور كه گفتيم لباس ايرانيان گشاد و بلند و متناسب با بافت جغرافيايي و زندگي آن زمان بهترين پوشش بوده است . ولي امروزه شهرها و كشورهايي كه خود را با زندگي ماشيني همسان ساخته اند . لباسشان نيز تغيير كرده است و متناسب با نيازهاي امروزي بشري شده است . ( اگر جامعه خود را در نظر بگيريم ديگر مردان همگي عبا نمي پوشند . ولي در اين ميان لباس زنان ايراني بر سر چند راهي گرفتار مانده است .
بالاخره مردم نمي دانند كدام يك ارزش و كدام يك ضد ارزش است نمي دانند به چه رنگي لباس بپوشند يا چه مدلي را بر گزينند كه نه وصله بي ايماني به آن بچسبد و نه وصله غرب زده بودن و جزو دارو دسته اي بودن ! عده اي از خانم ها چادر و عده اي مانتو مي پوشند . البته استفاده از چادر مشكلات زيادي دارد كه مي توان به چند نمونه از آنها اشاره كرد . دست و پا گير ، نامناسب براي آب و هواي ايران و رنگ چادر ، چرا رنگ چادر سياه است مگر نه اين است كه رنگ لباس عباسيان است ؟
ايرانيان در گذشته نه چندان دور تنها در مراسم عزا و سوگوري ائمه معصومين و يا فوت بزرگي از بزرگان و رجال از اين رنگ در پوشش استفاده مي كردند و دستور و آئين نامه هايي بر پوشيدن لباس هاي تيره تأكيد دارد معلوم نيست چه كسي پايه اين گفته نامعقول را بنيان نهاده كه وقتي سؤال مي شود اين قانون بر اساس چه دليل منطقي است . كسي نه پاسخي مي گويد و نه صاحب اين نظريه را معرفي مي كنند كه به مردم جواب دهد .
چادر سياه در شب خطر آفرين است به عنوان نمونه در سال 1371 در شام غريبان در يكي از شهرهاي آذربايجان يك كاميون تعدادي از خانم ها را زير گرفت كه منجر به كشته شدن 16 تا 17 نفر از آنان گشت . اين راننده نه مست بود و نه خواب رفته بود . بلكه چشم او عزادارن را كه همگي چادر بر سر داشتند نديده بود . اين مشكل براي تمام خانواده هاي ايراني وجود دارد . چه چادر مشكي و چه مانتو مشكي .
البته بيشتر خانواده ها افراد عادي و معمولي هستند و اينكه چادر مي پوشند يا مانتو ، فرقي برايشان نمي كند و انتخاب يكي از آنها بيشتر بر حس عادت به شمار مي رود . اما در اين ميان بعضي از آنها كه چادر مي پوشند ديگران را قبول ندارند و برعكس . برخي كه مانتو مي پوشند چادر را قبول ندارند از همه بدتر زماني است كه اين مردم براي انجام امور كاري و اداري به سازمان ها و ادارت دولتي و خصوصي رفت و آمد مي كنند زيرا بر حسب ظاهرشان كه چه نوع پوششي دارند
با عكس العمل هاي متفاوتي روبرو مي شوند . انسان مي ماند كه بايد چگونه با آنها برخورد كند واقعيت اين است كه پوشش براي بانوان ايراني بايد ضمن اينكه مانع فعاليت ها و زندگي او نباشد داراي زيبايي نيز باشد . اگر در ميان كشورهاي اسلامي نگاهي گذرا داشته باشيم ، كشورهايي كه سعي در پيشرفت تكنولوژي داشته اند مانند مالزي ، اندونزي ، و لبنان بانون ضمن حفظ شئونات اسلامي و زيبايي و رنگ متنوع ، دست و پا گير نمي باشد
به طور مثال در لبنان حجاب زنان به شكل هاي مختلفي از جمله پيراهن بلند در رنگ هاي مختلف با روسري ، كت و دامن با روسري يا حتي كت و شلوار گشاد با روسري مي باشد . همچنين در مالزي و كشورهاي جنوب شرقي آسيا حجاب زنان به صورت بلوزي بلند با شلوار و روسري بلند يا بلوز دامن و روسري مي باشد . اين نوع پوشش ها زندگي در پناه شرع را براي بانوان به ارمغان مي آورد .
عوامل جنسيتي :
1- بنا بر سنت هاي خاص اين جامعه كه بر طبق آن زن فقط براي خانه تربيت شده و مرد براي بيرون از خانه ، از ابتدا پسر و دختر از هم متمايز مي شوند و هر يك ارزش خاص مي يابند . اين امر باعث مي شود جامعه اي دوگانه آفريده شود كه در آن زن و مرد بودن با خصايلي بسيار جدا شكل گرفته شود كه نتيجه طبيعي آن دور ماندن از جامعه ، خانه و عرصه هاي اجتماعي خواهد بود و در نهايت به پيدايش دو انسان حاكم و محكوم منجر مي شود .
زنان در طي سالهاي اخير ، شاهد شدت يافتن رفتار و بينش مرد سالار در محيط هاي كاري بوده اند و يقين حاصل كرده اند كه در اين جامعه احراز مسئوليت ها از فنون مطلقه مردان است ، انگيزه و متانت و خوديابي در وجودشان مرده است و فقط براي امرار معاش و استفاده از حقوق بازنشستگي در دوران پيري كار مي كنند و آنها رشد شخصيتي و علمي را در ميدان كار از برنامه خود حذف كرده اند و در نتيجه اعتماد به نفس خود را از دست داده اند و در واقع زنان و مردان بر اين عقيده اند كه بهتر است نان خانه داري كنند بنابراين تحت اين شرايط فرهنگي كه زنان نيز تابع طرز فكر مردسالاري هستند مشاركت خود انگيخته زنان در امور ، دشوار و بلكه محال است .
2- نحوه استخدام ، وقتي كه فرصتهاي برابر شغلي وجود دارد . تنها آن دسته از زناني استخدام مي شوند كه واجد تحصيلات و دانش بالاتر از مردان همكار خود هستند . اين در حالي است كه زنان از ورود به بسياري از رشته هاي دانشگاهي محرومند .
3- ارتقاي مقام مديران : مديران به جاي آنكه مبناي گزينش نيروري انساني را استعدادها ، توانايي ها و لياقت افراد و تجربه و هوشمندي و در يك كلمه شايسته سالاري قرار دهند . اساس كار را بر جنسيت قرار مي دهند و زنان فراتر از حد چارچوب كاري اشان اجازه رشد نمي يابند و اساساً به مجريان صرف امور تبديل شدند . كاهش مأموريت هاي عملي زنان در داخل و خارج كشور طي سال هاي اخير ، بالا بردن دستمزد و پاداش و مزاياي مردان در ازاي كار برابر با زنان از عواملي است كه زنان را نسبت به ادامه كارشان دلسرد مي كند . عامل مهمتر اين كه در مواقع بحران و ركود . اين زنان هستند كه زودتر اخراج مي شوند .
4- وجود برخي قوانين كه بيشتر عرفي هستند تا شرعي آيا زن بايد براي فعاليت هاي اجتماعي از مرد اجازه بگيرد ؟ به گفته فريبا ابطحي مفسر در قرآن نيامده كه زن براي برقراري روابط اجتماعي و انساني خود نياز به اجازه مرد دارد و اين عرف تفسير هاي شخصي افرادي است كه طي ساليان آن را به صورت حكم درآورده اند و دست و پاي قانونمندان را بسته اند .
تبصره يك ماده سه قانون اعزام به خارج از كشور مي گويد : « زنان ليسانس و بالاتر با توجه به ضوابط مندرج در اين قانون تنها در صورتي كه ازدواج كرده باشند و در معيت همسر خويش باشند مي توانند داوطلب اعزام شوند » اين قانون زنان را در درجه اول مجبور به ازدواج و در درجه دوم مجبور به همراهي همسر مي كند .
عوامل آموزشي و تحصيلي :
گرايش بيشتر والدين به ادامه تحصيل پسران در سطوح عالي و ميزان بالاي بي سوادي در زنان نسبت به مردان در ايران . وجود الگوي جنسي در كتب درسي و برنامه هاي آموزشي برداشت هاي سنتي را در اذهان تقويت مي كند و به ذهن دختر بچه ها اينطور القا مي كند تا زنان جوان آينده هم مثل گذشته نيروي خود را دست كم بگيرند و به سوي پذيرش كارهاي كم مهارت ، كم درآمد و با وجهه اجتماعي پايين گرايش پيدا كنند . در كتاب هاي درسي ،
زنان فاقد صلاحيت و اعتماد به نفس هستند كه بتوان به اتكاي حضور آنان ، خلاء مشاركت را در جامعه پر كرد . و به مفهوم توسعه همه جانبه دست يافت . در كتب درسي ، 7/89 درصد مشاغل خارج از خانه براي مديران و فقط 3/10 درصد آنان به زنان شاغل و كليه مشاغل داخل خانه هم بر عهده زنان است . در دوران دبيرستان هم تقسيم كار بين زن و مرد در جريان « طرح كاد » مشخص و روشن بود . ممنوعيت تحصيلي در برخي رشته ها ي دانشگاهي كه البته در سال هاي اخير كم شده است .
78 رشته از كل رشته هاي تحصيلي در سال 74 در انحصار مردان قرار داشت و اختصاص درصد كمي به دختران در برخي از رشته هاي تحصيلي ، مخالفت والدين با استقلال اجتماعي دانشجوي دختر و كار كردن او در كنار تحصيل ، دور شدن از خانواده ، تنها زندگي كردن ، كمبود خابگاه مناسب و ... از موانع آموزش در سطح عالي از دختران زنان است . آنچه در پي مي آيد نقدي است كه متوسط يكي از خوانندگان مطرح شده است .
حجاب ، مشاركت و فعاليت زنان :
نويسنده مطلب فوق با سيري در تاريخ و پيشينه « حجاب » در تمدن ايران زمين و جايگاه آن در قرآن ، حديث و فتاوي مراجع ، چنين نتيجه مي گيرد كه : پوششي به نام چادر بخصوص چادر سياه در شأن زن نيست . چرا كه اين پوشش و آن رنگ ، حتي مانتوي سياه ، مانع شكوفايي استعداد زنان و فعاليت هاي آنها در عرصه هاي مختلف زندگي است و زنان در طول تاريخ مظلوم واقع شده اند و « مردسالاري » همچنان حرف اول را مي زند و مسئولان نظام نيز علي رغم شعار ها و وعده ها هنوز گره اي از مشكلات جامعه زنان را نگشوده اند »
در حالي كه اگر با ديدي واقع بينانه بنگريم و در قضاوت كردن غرض خاصي را مد نظر نداشته باشيم درخواهيم يافت كه اين گونه كه ادعا شده است چادر مانع شكوفايي استعداد زنان و مانع فعاليت هاي آنها در عرصه هاي مختلف زندگي نشده است . حضور انبوه زنان محجبه در دانشگاه ها و مشاغل كثيره نشان دهنده آن است كه نظام و مسئولان آن تنها به شعار و وعده هاي پوچ اكتفا نكرده بلكه تا جايي كه در توان داشته اند براي شكوفايي استعدادهاي اين قشر عظيم كوشيده اند .
اثبات حجاب از ديدگاه عقل و شرع :
نويسنده محترم موانعي را كه پيرامون مشكلات زنان وجود دارد مورد توجه و بررسي قرار داده است و چادر به خصوص چادر سياه را به عنوان يكي از موانع مورد حمله خود قرار داده است . در ابتدا توجه به يك نكته ضروري است و آن اينكه نويسنده با وجودي كه مقاله خود را به آيات و روايات و فتوا دو آيه يك روايت از ابن عباس و دو فتوا از امام ( ره ) و آيت الله صانعي مستند كرده ، اما منابع مورد نظر را در انتهاي مقاله ذكر نكرده است و حال آنكه از اصول « نگارش و پژوهش » اين است كه منابع و مدارك مورد استفاده را هر چند از منابع مشهور براي عام باشد .
ذكر كند تا اولاً مستند معلوم شود و ثانياً اگر خواننده مايل است در اين زمينه اطلاعات بيشتري داشته باشد به آن منابع رجوع كند . نويسنده عوامل تبليغاتي را يكي از موانع مشاركت و پيشرفت زنان شمرده و مي گويد : « طي سال هاي اخير تأثيرات و تبليغات گسترده اي بر نقش غير اقتصادي زنان انجام شده است. » حال سؤال اين است كه اين تبليغات گسترده به چه نحو بوده است ؟
وي هيچ مثالي براي ملموس شدن اين تبليغات بيان نكرده است حال اگر سالهاي اخير را مورد بررسي قرار دهيم وجداناً در مي يابيم كه برخلاف نظر نويسنده نقش زنان در فعاليت هاي فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي بسيار هم افزايش يافته است . براي نمونه مجلس شوراي اسلامي را از نظر بگذارانيم حضور زنان نماينده در طي سالهاي اخير نسبت به اوايل انقلاب و حتي دو سه سال بعد از جنگ ، تا چه اندازه افزايش يافته است ؟
اينگونه اظهارات كه ( تبليغات گسترده بر نقش غير اقتصادي زنان و خودداري مسئولان و مديران از به كار گيري زنان ، باعث شده كه اين قشر به شدت دچار وسواس شده و براي « حضور » آمادگي لازم نداشته باشند ) در حقيقت توهين مستقيمي است به جامعه بانوان شاغل كه در عرصه هاي مختلف ، اعم از پزشكي ، مهندسي ، مديريتي و سياسي مشغول به فعاليت هستند .
نويسنده در قسمت ديگر از مقاله ، حجاب و نوع لباس و پوشش زنان را مطرح مي كند و با سيري در تاريخ گذشته ايران چنين نتيجه مي گيرد كه حجاب را اسلام نياورده بلكه حجاب پيشينه قبل از اسلام دارد .
اينكه حجاب به گذشته هاي كهن باز مي گردد قابل قبول چرا كه به گواهي تاريخ ، هنگامي كه شاهدخت ها و زنان ايراني را به نزد خليفه دوم آوردند و دستور دادند تا نقاب از چهره آنان بردارند . تا پول بيشتري براي خريد آنان از سوي مسلمانان داده شود . شاهزادگان ايراني از برهنه كردن صورت خودداري ورزيدند و اجداد خود را لعن كردند .
اگر حجاب پيشينه اي قبل از اسلام داشته و اسلام آن را نياورده ولي آن را هم انكار نكرده و دليلي براي انكار آن از جانب اسلام وجودندارد سواي اينكه ادله بر امضاء و تأييد آن زياد است ثانياً اينكه اسلام آن را نياورده دليل نمي شود كه سنت و رويه بدي بوده است . ثالثاً خليفه دوم دستور داد نقاب از چهره آنان بردارند نه چادر از سرشان و اين خود دليلي است براي اينكه حجاب منشاء ديني هم دارد .
رابعاً آنچه از همان لوح ها و كتيبه هاي به جا مانده از دوران هخامنشيان و اشكانيان و ... بدست مي آيد . اين است كه لباس ها يكسان نبوده است و بر فرض يكسان هم بوده باشد. با توجه به تفاوت هاي فيزيكي خلقت زن و مرد . اين يكسان بودن مورد پذيرش اسلام نيست و اسلام براي هر يك از زن و مرد پوشش مخصوصي قرار داده است .
نويسنده كه به آيات 30 و 31 سوره مباركه نور براي حد پوشش استدلال مي كند ، چرا به آيه 59 سوره مباركه احزاب كه واژه « جلابيب » در آن به كار رفته است استناد ننموده است ؟ آيه مي فرمايد : اي پيامبر ! به زنان و دختران خود و زنان مومنه بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه آنها (به حريت و عفت ) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزار نكشند ، بسيار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است .
« انوار التنزيل »، « الميزان » و « مجمع البيان » به « ملاحف » تفسير شده است و ملاحف جمع «ملحفه » پوشش فراگيري است كه سراسر بدن را مي پوشاند و كارايي چادر را دارد . در كتابهاي لغت قرآني همچون « السان التنزيل » كه در قرن چهار و پنج ه ق نگاشته شده است واژه « جلابيب » به چادر معنا و تفسير شده است .