بخشی از مقاله
جوان از ديدگاه قرآن و معصومان عليهمالسلام
ابزارهاى مهم تربيت دينى و معنوى
الف: زمينه درونى جوانان.
جوانان سرزمينهاى آماده و حاصلخيز براى افشاندن بذر ايمان و معنويت شمرده مىشوند و بيش از ديگران زمينه پذيرش ايمان و معنويت دارند. رسول خدا(ص) فرموده است: «شما را به نيكى درباره جوانان سفارش مىكنم. به درستى كه قلوب آنان نرمتر و مهربانتر است. (براى پذيرش فضيلتها آمادهتر است) (وقتى) خداوند مرا، بشارت دهنده و انذاركننده؛ بر انگيخت، جوانان بامن پيمان بستند و پيران به مخالفت برخاستند...». [1]
اسماعيلبن فضل هاشمى مىگويد: به امام باقر(ع) گفتم: مرا از سبب تفاوت يعقوب و يوسف آگاه ساز. هنگامى كه فرزندان يعقوب(ع) به او گفتند: اى پدر! بر تقصيراتمان آمرزش طلب كه ما درباره يوسف گناه كرديم. يعقوب(ع) فرمود: بزودى از درگاه خدا براى شما آمرزش مى طلبم؛ [2]ولى هنگامى كه به يوسف(ع) گفتند: خداوند شما را بر ما مقدم داشت و ما خطا كرديم؛ يوسف(ع) فرمود: امروز شرمنده نباشيد، من عفو كردم، خداوند گناه شما را ببخشد كه او مهربانترين مهربانان است.[3]
امام(ع) فرمود: (علت اينكه يوسف بىدرنگ بخشيد، آن است كه) قلب جوان نرمتر و مهربانتر از كهنسال است. درطول تاريخ اسلام بسيارى از جوانان به مقامات بالاى معنويت دست يافتند. [4]
ب: قرآن.
قرآن كتاب هدايت است و هر انسان باسوادى، به فراخور ظرفيت خود، از آن بهره مىگيرد. جوان، به خاطر ويژگيهاى خاص خود، بيشتر به انس با قرآن نياز دارد تا در پرتو آن براى طى مسير پرپيچ و خم زندگى ره توشهاى مطمئن فراهم آورد. امام صادق(ع) فرمود: كسى كه قرآن تلاوت مىكند، اگر جوان مومن باشد، قرآن باگوشت و خونش آميخته مىشود.[5]
ج: عبادت.
عبادت و پرستش لازمه بندگى است. عبادت اوج ارتباط بنده و معبوداست. عبادت منبعى مطمئن براى آرامش است. جوانى دوره حساس وپرمخاطره زندگى است. اضطرابها، نگرانيها، ناكاميها و... همه در پرتو عبادت و بندگى از زندگى پرتلاطم جوان رخت بر مىبندد و زندگىاش از اطمينان و اميد سرشار مىشود. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «خداوند به سبب جوان عبادت كننده بر فرشتگان مباهات مىكند و مىفرمايد: بندهام را بنگريد كه چگونه به خاطر من ازخواهش نفسانىاش گذشت». [6]
آن حضرت همچنين فرمود: «در روزى كه سايهاى جز سايه الهى نيست، هفت دسته در سايه عرش الهى قرار دارند: امام عادل، جوانى كه در عبادت خداوند رشد كرده باشد و...».[7]
د: شناخت دين.
آگاهى جوان از دين در تربيت او نقشى مهم دارد. بر جوان مسلمان ضرورى است كه با علوم دينى و مسايل آن آشنا باشد و احكام الهىرا بداند. امام باقر(ع) فرموده است: «اگر جوان شيعهاى را نزد من آورند كه تفقه در دين نمىكند، او را با مجازاتى دردناك كيفر خواهم داد». [8]
شناخت دين و احكام آن تا آنجا اهميت دارد كه در روايات مرحلهاى از مراحل تربيت شمرده شده است. امام صادق(ع) فرمود: «فرزند آدم هفت سال اول بارى مىكند، هفت سال دوم نوشتن فرا مىگيرد و هفت سال سوم مسايل حلال و حرام مىآموزد». [9]
ه: توبه
جوان در معرض لغزشها و خطاهاست و دامهاى شيطان براى فريب اومهياتر است. بدين سبب به ارتباط با خداوند و حضور در مجالس دعا، انابه و استغفار بيشتر نياز دارد. جوان با آب زلال توبه روح و جان غبار گرفتهاش را شتسشو مىدهد و خود را براى پيمودنسريعتر مسير تكامل آماده مىسازد. فراهم كردن زمينه توبه وتوجه دادن جوان به اين عنصر سازنده بخشى از تربيت دينى ومعنوى اوست. رسول اكرم(ص) مىفرمايد: «خداوند (ص) و آن توبه كننده را دوست دارد». [10]
آن حضرت همچنين فرمود: «هيچ كس نزد خداوند از جوان توبه كننده محبوبتر نيست؛ و هيچ كس نزد خداوند از كهنسالى كه بر گناهانش باقى است، مبغوضتر نيست». [11]
شيوههاى تربيت جوان.
1- روش درك واقعيات جوانى.
بىترديد جوانى از حساسترين و پرمخاطرهترين دوران زندگى است. جوان با همه تواناييها، به خاطر حساسيت مقطع سنى، مشكلات،كمبودها و واقعيات انكار ناپذير دارد. عدم درك جوان و بىتوجهى به واقعيات طبيعىاش چه بسا، به جاى تربيت، سبب گمراهىجوان مىشود. بدين جهت، بايد متوليان امر تربيت جوان راموردتوجه قرار دهند؛ واقعياتى كه اشاره به برخى از آنها سودمندمىنمايد:
الف: شديد بودن غريزه جنسى.
شديد بودن غريزه جنسى از واقعيات انكار ناپذير دوره جوانى است. اين غريزه در جوان طوفانى است. بويژه امروزه كه جوانان اولين هدف تهاجم فرهنگىاند و زمينههاى تحريك غريزه جنسى در آنان بيشتر مهيا است.
ب: محدوديت آگاهى و تجارب.
جوان به تدريجبه اطلاعات و آگاهيهادست مىيابد و اندوختههاى ناقص خود را تكميل مىكند. توجه والدين و مربيان به محدوديت معلومات مفيد و تجارب عملى جوانسطح توقعات آنان را كاهش مىدهد و معتدل مىسازد. على(ع) مىفرمايد: «نادانى جوان معذور و علم و آگاهىاش محدوداست.» [12]
بدين سبب انديشه و نظر سنجيده كهنسالان از نيروى جوان برتراست. على(ع) فرموده است: «نظر سالخورده از نيرومندى جوان نزدمن محبوبتر است.» [13]
ج: تكامل تدريجى عقل.
جوان در مسير تكامل عقلى است و انديشهاش به تدريج تكامل مىيابد. على(ع) مىفرمايد: «انسان تا 28 سالگى در حال تكاملعقلى است». [14] آن حضرت همچنين مىفرمايد: «عقل جوان در 35 سالگى به نهايت كمال خود مىرسد و آنچه پس از آن به دست مىآورد، تجربه است.» [15]
بدين سبب بايد در حد معقول از جوان انتظار داشتو اين ويژگى را در رفتار و موضعگيريهايش مورد توجه قرار داد.اين وضعيت، بويژه تا سن 18 سالگى، بيشتر آشكار است. على(ع) مىفرمايد: «پيوسته عقل و حماقتبا يكديگر در تعارضند تااينكه شخص به 18 سالگى مىرسد. در اين هنگام، يكى بر ديگرى پيروز مىشود.» [16]
د: جنون جوانى.
جنون جوانى يكى از بيماريهاى روانى است كه هنگام بلوغ در برخىاز جوانان آشكار مىشود. رسول گرامى اسلام مىفرمايد: «جوانى شعبهاى از ديوانگى است.» [17]
مستى جوانى حالت ديگرى است كه دراين مقطع سنى پديد مىآيد. على(ع) انواع مستى را چهار نوع (مستى جوانى، مستى ثروت، مستى خواب و مستى رياست [18]
شمرده، مىفرمايد: «شايسته است انسان عاقل خويشتن را از مستى ثروت و مستى قدرت و مستى علم و مستى تمجيد و چاپلوسى مستى جوانى دور نگاه دارد؛ زيرا هر يك از اين مستىها بادهاى مسموم و پليدى دارد كه عقل را مىربايد و آدمى را سبك مىسازد.» [19]
ه: نوگرايى و شيك پوشى.
نوگرايى و نوجويى از ويژگيهاى جوان است. جوان دوست دارد خودرا نشان دهد و مورد توجه ديگران واقع شود. والدين بايد اينواقعيت را بپذيرند، در حد امكان به خواستههاى معقول جوان پاسخمثبت دهند و از سختگيرى و نه گفتنهاى غير ضرورى، كه به كدورتجوان مىانجامد، بپرهيزند. على(ع) همراه قنبر به بازار رفت واز فروشندهاى پرسيد: آيا دو لباس به قيمت پنج درهم داريد؟ مرد پاسخ داد: آرى، اى اميرمومنان. با اين پاسخ حضرت دريافت كه فروشنده وى را شناخته است.
پس آنجا را ترك گفت، نزد ديگرى رفت و همين پرسش را تكراركرد.فروشنده دوم جواب داد: آرى، دو لباس دارم؛ يكى بهتر است و سه درهم مىارزد و ديگرى دو درهم. حضرت آنها را خريد و لباس سه درهمى را به قنبر داد. قنبر گفت: شما به آن سزاوارتريد: شمابالاى منبر مىرويد و خطبه مىخوانيد.
حضرت فرمود: «انتشاب و لك شره الشباب ...؛ تو جوانى و ميل جوانى دارى. من از پروردگارم شرم دارم و خود را بر تو ترجيح دهم.» [20] طبق اين روايت على(ع) به خاطر جوانى قنبر و ميل جوان به نو پوشى (به اصطلاح امروز «شيك پوشى)» لباس بهتر و گرانتر را به او داد.
ى: روش احترام و مسووليت دادن به جوان.
احترام به شخصيت جوان و مسووليت دادن به او از شيوههاى مهم تربيتى شمرده مىشود. جوان، با همه مشكلات و واقعيات دوره جوانى، براى ايفاى نقش و انجام مسووليتهاى مختلف توانايى بسيار دارد. عدم اعتماد به جوان و بىتوجهى به تواناييهاى او مانع شكوفايى استعدادهاست و در نتيجه به عدم رشد مطلوب جوان مىانجامد.
2. سيره گرانسنگ رسول گرامى(ص).
سيره گرانسنگ رسول گرامى(ص) در مسير دشوار تربيت، بهترين سرمشق شمرده مىشود. آن بزرگوار به جوانان اعتماد مىكرد و كارهايى بس مهم بدانان مىسپرد.
در اين بخش به نمونههايى ازاين روش پيامبر(ص) اشاره مىشود.
الف: عتاببن اسيد و ولايت مكه.
رسول اكرم عتاببن اسيد را كه بيست و يك سال داشت، والى مكه ساخت. و امر فرمود با مردم نماز بگزارد. عتاب بن اسيد اولين امرى بود كه پس از فتح مكه در مكهنماز جماعت اقامه كرد. [21]
ب: مصعب بن عمير و تعليم قرآن در مدينه.
اسعدبن زراره و زكوانبن عبد قيس از قبيله خزرج در مكه خدمت رسول اكرم(ص) رسيدند و پس از پذيزش اسلام، از حضرت خواستند كسى را با آنها به مدينه بفرستد تا به مردم قرآن بياموزد و آنان را به آئين اسلام دعوت كند. پيغمبر اكرم(ص) به مصعببن عمير، كه جوانى نورس مىنمود و بيشتر قرآن را فراگرفته بود، امر فرمود همراه آنان به سوى مدينه حركت كند. مصعب به مدينه رفت و ماموريتش را بخوبى انجام داد. او اولين كسى بود كه در مدينه نماز جمعه و جماعت برگزار كرد. اسيدبن خضير و سعدبن معاذ به وسيله او مسلمان شدند. او در جنگ بدر در ركاب پيغمبر اكرم(ص) بود. در جنگ احد پرچم مخصوص پيامبر را در دست داشت و در همان جنگ به شهادت رسيد. [22]