بخشی از مقاله

این بخش متشکل از سه مبحث می‌باشد؛ در مبحث اول به تشریح مقام و حرمت دختران و زنان از دیدگاه اسلام و اقوام دیگر خواهیم پرداخت، در مبحث دوم پیشینۀ حجاب را در میان اقوام باستان تاکنون بیان می‌کنیم و در مبحث سوم نیز چگونگی نفوذ بی‌حجابی را در ایران بررسی خواهیم کرد:
مبحث اول: مقام و حرمت دختران و زنان از دیدگاه اسلام و اقوام دیگر


شایسته است که قدر و منزلت دختران و زنان از منظر شارع مقدّس احراز گردد و انصاف نیست که قبل از مطالعه و تعمّق در احکام الهی و ارشادات قرآنی و نیز بررسی وضع گذشتۀ زن در اعتقادات پیشین مردم ماقبل (تا زمان) مبعث رسول اکرم(ص) مبادرت به نتیجه‌گیری نمود. قبل از ظهور اسلام، اعراب جاهلیت رسم زشتی داشتند که به موجب آن دختران خود را زنده‌ به گور می‌کردند، این رسم ناپسند ریشه در ننگ شمردن فرزند دختر داشت، اما بعد از طلوع خورشید اسلام در شبه جزیرۀ عربستان، قرآن این رسم را جاهلانه دانسته و آن را تقبیح نمود:


«وَاِذا بُشِّرَ اَحَدَهُمْ بَالْنثی ظَلَّ وَجْهُهُ مِسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيم يَتَواری مِنَ الْقَومِ مِنْ سُوء ما بُشِّرَ بِهِ اَيُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ اَمْ يَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَل سآءَ مايْحکُمُون.»
ترجمه: «و آنگاه که یکی از ایشان را (مردم دوران جاهلیت را) به دختری مژده میدادند، رویش از فروخوردن غیظ سیاه می‌گردید، خود را از مردم پنهان میکرد، از شرمندگی و زشتی امری که از باب مژده به او می‌دادند. از این رو نمی‌دانست که باید او را با قبول ذلّت و زبونی نگه داشته، بزرگ کند یا او را مثل سنّت دیرینه‌ایکه مرسوم بوده، زنده به گور نماید. به هر صورت آگاه باشید که چه غلط حکم می‌کردند.»


در قبائل ابتدایی (که نمونه‌های آن تا به امروز موجود است) زن را چون حیوانات به پلیدترین کارها وامی‌داشتند، از نفس کشیدن در کنار زن احتراز می‌کردند، به بهای اندک ایشان را می‌فروختند. در روسیه تازیانه‌ای به داماد می‌دادند تا همسر خود را بزند. همه جا ارزش زن خیلی کمتر از مرد بود. در آتن، زنان در اموالی که بیش از بیست من جو بود حقّ خرید و فروش نداشتند. زن یونانی حق

عقد قرارداد نداشت، نمی‌توانست بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند، اقامه دعوی در محکمه برای او ممکن نبود. در قوانین سولون اعمالی که تحت تأثیر زنان صورت گرفته بود اعتبار قانونی نداشت، زن پس از مرگ شوهر از ارث او سهمی نمی‌برد. در اسپارت وقتی از پسر زائیدن زن مأیوس می‌شدند او را به مرگ محکوم می‌کردند. از جمله امثال رومیان این بود: «زن را نمی‌توان انسان نامید.» در ایران وضع بهتر بود، عزّت و کرامت زن را بیشتر در پرده داشتن او نشان می‌دادند از این جهت در نقش‌های ایران باستان کمتر به صورت زن برخورد می‌کنیم، با این وجود در قوانین ساسانی زن

دارای شخصیت حقوقی نبود (از اشیاء بود). در هند و دیگر جاهای آسیا، بسیاری از معبدها زنانی به نام زنان مقدّس داشتند که روسپی بودند می‌رقصیدند، نیازهای جنسی راهبان و افراد دیگر را ارضاء می‌کردند و پول می‌گرفتند و به راهبان می‌دادند، گاهی افراد محترم یکی از دختران خود را وقف معبد می‌کردند. چینی‌ها زن را مصدر ناپاکی و مصیبت می‌دانستند، در چین غالباً نوزادان دختر را کشته یا به صحرا می‌افکندند، خویشان برای تولّد دختر تسلیت می‌گفتند.

در شریعت موسی دختر با بودن پسر ارث می‌برد و هر گاه ارث می‌برد نمی‌توانست با سبط دیگر ازدواج کند، درآخرین بند از وصایای دهگانه تورات زنان در ردیف چهارپایان و اموال منقول به حساب آمده‌اند، مادر اگر دختر به دنیا می‌آورد واجب بود دو بار غسل کند، از دعاهای یهودیان این است: «تبارک الله خالق و سلطان عالم که مرا زن نیافریدی.» در مجمع لاهوتی ماکون بحث بود که آیا زن جسمی بی‌روح است یا دارای روح می‌باشد؟ و در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن دارای روح نمی‌باشد. در تعلیمات سن پول به زنان اجازه خواندن، نوشتن و آموختن داده نشده است. در اسپانیا فقط مریم قدّیسه را انسان می‌دانستند و سایر زنان را برزخی میان انسان و حیوان

می‌دانستند. تا سال 1900 میلادی زن به‌ندرت دارای حقّی بود که مرد ناگزیر به ادای آن باشد. زنان آفریقا تا قرن نوزدهم هم‌چون بردگان و ابزار کشاورزی خرید و فروش می‌شدند. در تاهیتی زنان مجبور بودند بچه خوکان را از سینه خود شیر دهند، در آئین برهمنی و هند جامعه به چهار کامت (طبقه) تقسیم می‌شد و آن طبقه‌ای که به حساب نمی‌آمدند «باریا» خوانده می‌شدند و زنان در بسیاری از تکالیف مانند باریاها بودند. قانون مانو مقرر می‌دارد که زن باید در طول زندگی زیر

قیمومیّت مرد باشد، اول پدر بعد همسر و سپس شوهر، باید مرد را ارباب و خدا خطاب کند، همدوش او راه نرود، باید کارها را انجام دهد و پس‌مانده غذای همسر و پسر را بخورد، زن از کسب دانش محروم بود. عقاید تحقیرآمیزی بسیاری نسبت به زن وجود داشت از قبیل: «زن انسان کاملی نیست.»، «زن هرگز به بهشت راه نخواهد یافت» و نظایر آنها که نتیجه آن غرور مردان سطحی‌نگر و حقارت زنان جاهل به امر الهی بود. و اینک به مقام زن در اسلام می‌پردازیم:


پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «دختران فرزندانی هستند که جوهره مهربانی، کمک، انس، برکت و آرامش در آنان است.» امام صادق(ع) فرموده‌اند: «دختران حسنه و پسران نعمت هستند، حسنه رحمت است و سؤال ندارد ولی از نعمت سؤال می‌گردد که آیا شکر واقعی و عملی آن به جا آورده شده است یا خیر؟» پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هر کس دختری دارد خداوند آماده یاری کردن و برکت دادن به او و آفریدن اوست.»

قرآن کریم می‌فرماید:
«وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوف»
ترجمه: «و برای زنان است حقّی از معروف و خوبی همانند آنچه که برای مردان حقّی برایشان هست.»
مقام زن در اسلام چنان است که در قرآن، سومین سوره مفصّل به «النساء» نامیده شده است و در ده سوره دیگر از قرآن کریم مسائلی مربوط به حقوق وکرامت زن آمده است. همه جا در خطابات عامّ قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این موارد، از بسیاری از مفاهیم قرآن می‌توان مطالبی درباره حقوق و منزلت زن استنباط نمود. پیش از اسلام در هیچ قانون از قوانین اجتماعات متمدّن و بزرگ،

درباره ارزش واقعی زن، اثر وجودی او و نیز فقط کرامت و حقوق او، نفصیلات فلسفی، روانی و نیز مواد قانونی وجود ندارد. در نظر اسلام زن، عضو جدانشدنی اجتماع است که تا ارزش انسانی و مسؤولیت‌های ویژه خود را نشناخته و به کار نبندند و همچنین تا زمانی که اجتماع ارزش و مقام زن را درنیابد آن اجتماع به تکامل نخواهد رسید، زن در اسلام موجودی زیبا، ظریف، مستقل و آرامش‌بخش است با تقدس دختری، همسری، مادری، خواهری. پیامبر(ص) فرمودند: «از دنیای شما سه چیز را دوست دارم. بوی خوش، زنان و نور چشم نماز را.»

خداوند متعال درباره چگونگی رفتار با زنان می‌فرماید:


«وَ عاشِروُهُنَّ بِالْمَعْرُوف»
ترجمه: «با ایشان با روشهای معروف و نیک رفتار کنید.»
در اسلام زنان همچون مردان مستحق ارث هستند (آیه شریفه 17 از سوره مبارکه نساء)، در بهره‌مندی از کسب و تلاش و پاداش عبادات و نیز الزام به وظائف و مسئولیتها مساوی هستند (آیه شریفه 32 از سوره مبارکه نساء)، زنان نیز همچون مردان استعداد تحصیل معارف، فضیلت و رسیدن به کمالات و نیز استحاق امر صواب و پاداش ثواب را دارند (مستفاد از آیات شریفه 190 الی 195 از سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه 135 از سوره مبارکه احزاب و نیز آیات شریفه 12 و 18 از سوره مبارکه حدید). پیامبر(ص) در آخرین دقایق حیات، به سه چیز سفارش فرمودند که زنان از آن

جمله‌اند. پیامبر اکرم(ص) مهربانترین مردم بود به زنان و کودکان. از پیامبر(ص) پرسیدند: حقّ زنان بر مردان چیست؟ فرمودند: «جبرئیل چندان سفارشی زنان را به من می‌نمود به طوریکه فکر کردم که در هیچ موردی شوهر نمی‌تواند حتی نسبت به زن اخم کند.» کنایه از آن است که همواره زن به رفتار مرد اتکاء دارد و عدم توجه همسرش به او باعث فرو ریختن اعتماد به نفس زن می‌شود ایننتکه از جهت روان‌شناسی به اثبات رسیده است. قرآن کریم در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می‌کند، از همسران آدم و ابراهیم، از مادران موسی و عیسی و از زن فرعون در نهایت تجلیل یاد می‌کند. قرآن وجود زن را مایه خیر، سکون تو آرامش برای مرد می‌داند. کمتر مردی است که به پایه خدیجه(س) برسد و هیچ مردی به جز پیامبر(ص) و علی (ع) به مقام حضرت زهرا(س) نمی‌رسد، حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران به غیر از خاتم‌الانبیاء برتری دارد. اسلام دوست داشتن زن را از اخلاق انبیاء دانسته و می‌فرماید:


«مِنْ اَخْلاقِ الْاَنْبياءِ حُبُّ النَّساء.»
«بود زن نور چشم اهل بینش که زن باشد جمال آفرینش»
خلاصه اینکه اسلام هرگز درصدد تحقیر و تضعیف زن نبوده بلکه با وضع احکام و قوانین مختلف در جهت حمایت از شأن انسانی زن برآمده است مثلاً حکم تکلیفی «پوشش اسلامی» (حجاب) برای بانوان در جهت تأمین امنیت، حفظ ارزشهای انسانی و کرامت بخشی به زن و ... می‌باشد. در دین مبین اسلام تنها ملاک برتری انسانها به یکدیگر میزان تقوی آنهاست نه جنسیت.

مبحث دوم: پیشینه حجاب در میان اقوام باستان تاکنون
با مطالعه آثار تمدنهای مختلف، چنین به نظر می‌رسد که حجاب زنان از عادات قدیمه تمدنهای بشری بوده است. زنان یونانی حجابی داشتند که در جزیره خیوس تا مدتها رواج داشته است. اغلب مؤلفین یونانی از حجاب صحبت کرده‌اند از جمله نوشته‌اند «بین لوب» دختر «اولیس» پادشاه یونانی حجاب داشته است. زنهای شهر تب حجاب خاصی داشته‌اند که مقابل دو چشم سوراخی داشته برای اینکه چشمها بتوانند ببینند (نظیر روبند). دختران اسپارتی پس از شوهرکردن حجاب

می‌گرفتند. نقوش تاریخی نشان می‌دهد که زنان اسپارتی سر را می‌پوشاندند ولی صورتشان باز بوده است و موقعی که به بازار می‌رفتند حجاب داشته‌اند. در کیش آرایی زنان محترم و اشرافی محبوب بوده‌اند. زنان محترم ایرانی برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنها را از زنان عادی و طبقه چهارم امتیاز دهد صورت خود را می‌پوشاندند و گیسوان خود را دراز نگاه می‌داشتند.
قدر مسلم این است که در ایران باستان، در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته

 

مبحث سوم: چگونگی نفوذ بی‌حجابی در ایران
یکی از ثمرات شوم هجوم فرهنگی غرب به ایران تغییر لباس و رواج بی‌حجابی (البته بی‌حجابی درجات متفاوتی دارد) در میان قشرهایی از جامعه می‌باشد و از آن در رژیم طاغوت تحت عنوان «کشف حجاب» و در این اواخر «رفع حجاب» یاد می‌شد و در حقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی (حجاب) و ترویج لباس‌های غربی نبود. اجرای این برنامه محتاج دو شرط بود: اول: یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی و در نتیجه برداشتن حجاب اسلامی، دوم: یک عامل اجرا که زور و قدرت داشته باشد و به اسلام معتقد نباشد. عامل اجرا، رضاخان، مأمور و سرسپرده دولت استعمارگرانگلیس بود که وظیفه داشت «ایران را هر چه زودتر از حضیض ذلّت به اوج عزّت برساد و از گمراهی به شاهراه ترقی هدایت نماید!» و در پی اجرای همین مأموریت

موظف بود به زور لباس مردان را متحدالشکل کند و بر سر همه‌ی آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر را نیز از سر زنان بردارد. اما شرط اول، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی را، غربزده‌ها تأمین کردند، آنان اسلام را نمی‌شناختند و به غرب خوشبینی مطلق داشتند. در واقع این قشر معدود، همان قشری بودند که قبل از فرو رفتن در لباس غربی، فرهنگ غرب را پذیرفته بودند و تغییر لباس، آخرین و بیرونی‌ترین پوسته‌ای بود که در وجود آن‌ها تغییر می‌کرد.


در سالهای قبل و بعد از 1314، آنها که تغییر لباس را پذیرفتند، همان کسانی بودند که فرهنگ غربی را پذیرفته بودند و آنها که آن را نپذیرفتند دقیقاً همان کسانی بودند که آن فرهنگ را نپذیرفته بودند و گول به اصلاح «ترقی»، «آزادی» و «تساوی حقوق» را نخورده بودند و همان کسانی بودند که در برابر آن همه زور و فشار مقاومت کردند. رضاخان می‌خواست زنان را از کیسه چادر بیرون آورد. و آنان را وارد دنیای پرنور و مترقی جدید کند، ولی اکثریت عظیم این مردم در برابر این پیشنهاد به ظاهر ساده و منطقی، تا سرحد جان مقاوم تکردند و حتی حاضر شدند کفن بپوشند اما لباس غربی نپوشند. ماجرای دردناک مسجد گوهرشاد مشهد و آن جمع کثیری که در مخالفت با

بی‌حجابی رضاخانی با دست خالی در برابر اسلحه ایستادند و کشته شدند، سند افتخار ملتی است که تا پای جان می‌کوشد از معنویت و فرهنگ الهی خود دفاع کند. رضاخان و مزدوران او با تمام قوا کوشیدند چادر را از سر زنان بردارند، پاسبانهای آن زمان موظف بودند هر کجا زنی را با چادر دیدند او را دنبال کنند و چادر و روسری او را بکشند و پاره کنند. اما مردم ما ایستادند و

مقاومت کردند و دستگاه حکومتی پهلوی علی‌رغم همه زورها، فشارهای اجتماعی و تبلیغاتی خود روز به روز خود را در این مساله شکست خورده‌تر دید. بالاخره همان زنانی که اجازه ندادند رضاخان با برداشتن حجاب آنان، پرچم بیگانه را بر تن آنان بپوشاند، چهل و چند سال بعد، با همان چادرها، دوش به دوش برادران خود در یک انقلاب خونین با برانداختن دودمان پهلوی، به سلطه فرهنگ رضاخانی خاتمه دادند.


امروزه به اصطلاح روشنفکرانی (در داخل یا خارج کشور) وجود دارند که الزام زنان و دختران جوان را به رعایت حجاب اسلامی، خلاف دموکراسی و حقوق و آزادی‌های فردی می‌دانند. حال ما از همین افراد می‌پرسیم که آیا پاره کردن چادر و روسری زنان و دختران و برداشتن حجاب مطلوبشان در زمان رضاشاه خلاف اصول دموکراسی و حقوق و آزادیهای فردی نبود؟
نتیجه:
برخلاف اقوام و تمدنهای گوناگون که زن را تحقیر کرده و حتی او را انسان ندانسته و در ردیف اشیاء و اموال قرار می‌دادند و حقوقی هم برای او قائل نبودند. اسلام زنان را تکریم کرد و آنان را در کنار مردان و مایه آرامش مردان قرار دارد و تنها ملاک برتری انسان را نسبت به یکدیگر میزان تقوای آنها دانست و برای زنان حقوقی مشخص را تعریف کرد.
آنچه مسلم است این است که حجاب قبل از اسلام، در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست.
رضاخان پهلوی با حمایت بیگانگان برای برداشتن حجاب و عفت بانوان ایرانی تمام تلاش خود را به کار بست اما با مقاومت ایرانیان غیور، این طرح شوم شکست خورد.

بخش دوم

بررسی شرعی و فرهنگی حجاب (پوشش اسلامی)

«زن بدون حجاب همچون خانه‌ای است بی‌حصار»

این بخش متشکل از دو مبحث است؛ در مبحث اول به بررسی ابعاد شرعی و فقهی «حجاب» خواهیم پرداخت و در مبحث دوم از رابطه لباس و «حجاب» با فرهنگ سخن خواهیم گفت:
مبحث اول: بررسی شرعی و فقهی حجاب (پوشش اسلامی)
این مبحث دربردارنده دو گفتار است؛ در گفتار اول به تعریف اصطلاح «حجاب» ، تعیین حدود و ثغور آن و نیز بیان احکام و فتاوای مرتبط با موضوع خواهیم پرداخت، در گفتار دوم از فلسفه‌ی حجاب، دلایلی بر لزوم آن و ایرادات و اشکالات وارده بر آن سخن خواهیم گفت:
گفتار اول: تعریف حجاب و تعیین حدود آن


در این گفتار به تعریف «حجاب»، تعیین حدود آن و نیز بیان احکام و فتاوای فقهی مربوط با موضوع خواهیم پرداخت:
بند اول: تعریف «حجاب»
حجاب در لغت و همچنین در اصطلاح عرفی و شرعی معانی دقیقی دارد:


الف: تعریف لغوی
در بحث حجاب، اولین گام روشن شدن معنای لغوی «حجاب» است که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است. کلمه حجاب در لغت به معانی پرده، چادر، روپوش، روبند، آنچه که با آن چیزی را بپوشانند و چیزی که مانع بین دو چیز دیگر باشد، است. جمع آن «حُجب» است. به معنی «پوشیدن» نیز می‌باشد، که البته بیشتر به معنی «پرده» استعمال می‌شود. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده وسیله‌ی پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوشش حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
ب) تعریف عرفی


برای دانستن معنای عرفی حجاب، باید به عرف منطقه مورد نظر رجوع کرد. در چنین مناطقی معنای عرفی حجاب تحت تأثیر شرایط خاص جغرافیایی، اقلیمی، سبک زندگی و آداب و رسوم خاص آن منطقه می‌باشد. برای مثال نوع پوشش و حجاب زنان عشایری، ترکمنی، جنوبی، شمالی، کردی و ... تحت تأثیر عرفهای محلی‌شان می‌باشد. اما در کل، معنای عرفی حجاب متأثر از معنای شرقی آن می‌باشد، عرف پوششی را حجاب می‌نامد که ویژگی‌های پوشش اسلامی را دارا باشد، تمام بدن زن را بپوشاند و محرک برای مردان نباشد.
ج) تعریف شرعی


استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است. فقها در کتاب الصلوه و همچنین در کتاب النکاح که درباره حجاب سخن گفته‌اند کلمه «ستر» را به کار برده‌اند (که تعبیر حجاب است) در آیات مربوط به حجاب (که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت) لغت «حجاب» به کار نرفته است بلکه حدود پوشش زن و تماسهای او با نامحرمان بیان شده است. آیه‌ای که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته است آیه شریفه 53 از سوره مبارکه احزاب است که درباره زنان پیامبر(ص) می‌باشد و به آیه حجاب معروف است. حجاب در اسلام به این معناست که زن باید در مواجهه با نامحرمان تمام بدن خود را بپوشاند به استثنای صورت و دستها از مچ به پایین، و نیز صورت و دستها باید بدون هیچ‌گونه آرایش و زینتی وزن در کمال وقار و حیا بدون هیچ‌گونه خودنمایی در اجتماع حضور یابد. فتوای فقها نیز مؤید همین مطلب است.
بند دوم: حجاب در قرآن و احادیث
در قرآن کریم آیات مربوط به «حجاب» در دو سوره مبارکه نور و احزاب آمده است. در سوره مبارکه نور آیه‌ای که مربوط به حجاب است آیه شریفه 31 می‌باشد و چند آیه قبل از آن در حکم مقدمه این آیه می‌باشد:

«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُصْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لايُِبْديَنَ زينَتَهُنَّ اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُنُوبِهِنَّ وَلايُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ اَوْ آبائِهِنَّ اَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اَبْنائِهِنَّ اَوْ اَبْنآءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَنی اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَنی اَخَواتِهِنَّ اَوْ نِسآئِهِنَّ اَوْ ما مَلَکَتْ اَيْمانُهُنَّ اَوِالتّابِعينَ غَيْرِ اُولِی الْاِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ اَو الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُا عَلی عَوراتِ النِّسآءِ وَلايَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَم، ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبوُآ اِلَی اللهِ جَميعاً اَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلُّکُمْ تُفْلِحُونً.»


ترجمه: «ای رسول زنان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه که قهراً ظاهر می‌شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشاند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود پسران برادر و پسران خواهران خود و زنان خود (یعنی زنان مسلمه) و مملوکان خویش و اتباع (خانواده که رغبت به زنان ندارند) از زن و مرد یا طفلی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند و آنطور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و ای اهل ایمان همه به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید.»
در این قسمت‌ها به تحلیل آیه فوق‌الذکر

:
خداوند تبارک و تعالی در ابتدای آیه می‌فرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ترجمه: «ای پیامبر زنان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند.» خداوند (عزوجل) در این قسمت از آیه زنان مؤمن را به عفتو پاکدامنی مکلف می‌کند. در قسمت بعدی آیه آمده است: «وَلايُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» ترجمه: «و زینت و آرایش خود را جز آنچه که قهراً ظاهر می‌شود بر بیگانه آشکار نسازند.» «کلمه زینت» در عربی از کلمه «زیور» فارسی اعم است، زیرا «زیور» به زینتهایی گفته می‌شود که از بدن جدا می‌باشد مانند طلا وجواهرات، ولی کلمه «زینت» هم به این دسته (زیورهای جدا از بدن) و هم به آرایشهایی که به بدن متصل است گفته می‌شود مثل سرمه و خضاب. براساس این آیه، زنان و دختران نباید زینت‌های خود را «اعم از آرایش و زیور» آشکار سازند. اما بحث «زینت» دو استثناء مهم دارد:


الف) استنثاء اول: «اِلّا ما ظَهَرَ مِنْهَا» یعنی: «جز زینتهایی که قهراً آشکار می‌شود.» از این عبارت چنین استفاده می‌شود که زینت‌های زن دو نوع است: «زینتهای آشکار» و «زینتهای نهان». پوشانیدن زینت آشکار واجب نیست اما پوشانیدن زینتهای مخفی واجب است. و اما یک سوال: زینت آشکار و زینت نهان کدام است؟ درباره این استثناء از قدیم‌ترین زمانها از صحابه، تابعین و ائمه اطهار(ع) سوال شده و به آن پاسخ داده شده است. در تفسیر مجمع البیان آمده است: درباره‌ی این استثناء سه نظریه وجود دارد: نظر اول: مراد از «زینت آشکار»، جامعه هاست (جامعه‌های رو) و مراد از «زینت نهان»، پای برنجن ، گوشواره و دستبند است. نظر دوم: منظور از «زینت ظاهر»، سرمه، انگشتر و خضاب دست است. یعنی زینتهایی که در چهره و دودست تا مچ است. نظر سوم: منظور از «زینت آشکار» خود چهره و دو دست تا مچ است

.
درباره این استثناء از ائمه اطهار(ع) بسیار سوال شده است و در اینجا ما چند روایت از کتب حدیث نقل می‌کنیم که غالباً در «تفسیر صافی» نیز نقل شده است. ظاهراً در روایات شیعه در این زمینه اختلافی نیست: از امام صادق(ع) پرسیدند: مقصود از زینت آشکار چیست؟ فرمودند: «زینت آشکاراست از سرمه و انگشتر.» امام باقر(ع) فرمودند: «زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرمه، انگشتر، خضاب دستها و النگو» ابوبصیر می‌گوید از امام صادق(ع) تفسیر «اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» را خواستم، فرمودند: «عبارت است از انگشتر و دستبند.» با توجه به آنچه که از روایات برداشت می‌شود، آشکار بودن زینتهای آشکار همچون سرمه و خضاب دستها مانعی ندارد و این نکته

با فتوای بعضی از مراجع تقلید تطبیق نکند (هر چند فتوی مخالفی وجود ندارد و هر چه هست به اصطلاح احتیاط است نه فتوای صریح) و حال سوال این است که فلسفه استثنای زینتهای آشکار از قبیل سرمه، خضاب، حلقه و انگشتر و مواضع آنها از قبیل چهره و دو دست تا مچ چیست؟ در «تفسیر کشاف» آمده است: «فلسفه آن این است که پوشانیدن اینها برای زن حرج است، برای

زن کار دشواری است زیرا زن چاره‌ای ندارد از اینکه با دو دستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهره‌اش را بگشاید خصوصاً برای شهادت دادن، در محاکمات و در موقع ازدواج، این است معنی جمله «اِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» خداوند (جل جلاله) در قسمت بعدی آیه می‌فرماید: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُنُوبِهِنَّ» ترجمه: «و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه (روسری، شاید به تعبیر بهتر چادر) بپوشانند.» زنان عرب معمولاً قبل از نزول این آیه، پیراهنهایی می‌پوشیدند که گریبانهایشان باز بود، دور گردن و سینه را نمی‌پوشانید، روسری‌هایی هم که روی سرخود می‌انداختند از پشت سر می‌آویختند (همان طوری که الآن بین مردان عرب متداول است)، به طور طبیعی گوشها، بناگوشها،

 

گوشواره‌ها، جلو سینه و گردن نمایان می‌شد. این آیه دستور می‌دهد که باید قسمت آویخته همان روسریها را از دو طرف روی سینه و گریبان خود بیفکنند تا قسمتهای یاد شده پوشیده گردد. این آیه در کمال صراحت حدود پوشش لازم را بیان می‌کند.


ب) استثناء دوم: «وَلَايُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ اَوْ آبائِهِنَّ اَوْ ...» ترجمه: «و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران و ...» این قسمت از آیه اشخاصی را نام می‌برد که در اصطلاح فقهی «محارم» خوانده می‌شود، محارم اشخاصی هستند که آشکار نمودن زینت‌های پنهان برای آنان جایز است. این اشخاص عبارتند از: 1) «لِبُعولَتِهِنَّ»: شوهران 2) «ابآئِهِنَّ»: پدران 3) «ابآء بُعُولَتِهِنَّ»: پدرشوهران 4) «اَبْنائِهِنَّ»: پسران 5) «اَبْناءِ بُعُولَتِهنَّ»: پسرشوهران 6) «اِخْوانِهِنَّ»: برادران 7) «بَنی اِخْوانِهِنَّ»: پسربرادران 8) «بَنی اَخَواتِهِنَّ»: پسر خواهران 9) «نِسائِهِنَّ»: زنان 10) «مامَلَکَتْ اَيْمانُهُنَّ»: مملوکان 11) «التّابِعينَ غَيْرِ اُولِی الْاِرْبَةِ»: طفیلیانی که کاری با زن ندارند. 12)

«الطِّفْلِ الِّذينَ لَمْ يَظْهَروُا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ»: کودکانی که از امور جنسی بی‌خبرند یا توانایی کار زناشویی ندارند. درباره چهار مورد اخیر چند نکته را باید خاطرنشان کنیم: نکته اول: طبق روایات وارد شده و فتوای فقها، بی لباس یا کم لباس شدن زن مسلمان در برابر زنان نامسلمان کراهت دارد زیرا ممکن است زنان نامسلمان زیباییهای زنان مسلمان را برای شوهران و برادران خود توصیف کنند (که این مساله ممکن است فتنه‌انگیز باشد) نکته دوم: به موجب روایات مملوکان اعم از کنیز و غلام است ولی فتوای فقها با آن هماهنگی ندارد. نکته سوم: جمله «اَلتِّابِعينَ غَيْرِ اُولِی الْاِرْبَةِ» به طور

مسلم شامل دیوانگان و افراد بُله (که دارای شهوت نیستند و جاذبه‌های زنان را درک نمی‌کنند) می‌گردد اما می‌توان خواجگان را هم در این گروه قرار داد. نکته چهارم: در این آیه منظور از کودک، کودک غیرممیز ، کودک ممیز نابالغ و حتی کودکی که به حد بلوغ نزدیک است، می‌باشد.
در تعریف حجاب گفتیم: «حجاب» به این معنی است که زن در مواجهه با نامحرمان تمام بدن خود را به استثناء صورت و دو دست تا مچ بپوشانند. حال سوال این است که چه کسانی به زن محرم و یا نامحرم می‌باشند؟ در پاسخ باید گفت که «محارم» سه دسته‌اند: 1) نسبی، 2) سببی، 3)

رضاعی. «محارم نسبی» عبارتند از: پدر، پدر پدر هر چه قدر بالا روند، پدر مادر هر چقدر بالا روند، برادر، پسر، برادر و خواهر، پسرپسر برادر و خواهر هر چقدر که پایین‌ روند، عمو، دایی، عمو پدر و مادر هر چقدر بالا روند، دایی پدر و مادر هر چقدر که بالا روند، پسر دختر برادر و خواهر هر چقدر پایین روند، زنان، پسر پسر و پسر دختر هر چقدر که پایین روند، «محارم سببی» عبارتند از: شوهر، داماد نسبت به مادر زن و مادر زن و مادر پدر زن هر چقدر بالا روند ، پدر شوهر و پدر پدر شوهر هر چه بالاتر روند و نیز پسر شوهر و نوه پسری و دختری شوهر هر چه پایین آیند (چه در موقع عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند) ، اگر زن پدر زن، مادر زن انسان نباشد به او محرم نیست. «محارم رضاعی»: اگر زنی بچه‌ای را با شرایطی شیر دهد، آن بچه به این افراد محرم می‌شود: 1) خود آن زن و آن را «مادر رضاعی» می‌گویند 2) شوهر زن که شیر مال اوست و آن را «پدر رضاعی»

می‌گویند 3) پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند (اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند) 4) بچه‌هایی که از آن زن به دنیا آمده‌اند یا به دنیا می‌آیند 5) بچه‌های فرزندان آن زن هر چه پایین روند چه از فرزند او به دنیا آمده باشند و چه فرزند او و آن بچه‌ها را شیر داده باشد 6) خواهر و برادر آن زن اگر چه برادر و خواهر رضاعی باشند 7) عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند 8) دائی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند 9) اولاد شوهر آن زن که شیر از اوست هر چه پایین روند اگر چه اولاد رضاعی باشند 10) والدین شوهر آن زن که شیر از او است هر چه بالا روند 11) خواهر و برادر شوهری که شیر از اوست اگر چه خواهر و برادر رضاعی باشند 12) عمو، عمه، دایی و خاله شوهری که شیر از اوست هر چه بالا روند اگر چه رضاعی باشند.


خداوند تبارک و تعالی در دنباله آیه می‌فرماید: «وَلا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ» ترجمه: «آنطور پای به زمین نزندد که خلخال و زینتهای پنهان پاهایشان آشکار شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا می‌کردند و برای اینکه به دیگران بفهمانند که خلخال گرانبهایی به پا دارند پای خود را محکم بر زمین می‌کوبیدند. آیه کریمه زنان را از چنین کاری نهی فرموده است. از این آیه می‌توان چنین برداشت که هر چیزی که باعث تحریک و جلب توجه نامحرمان می‌گردد ممنوع است.
آیات شریفه 58، 59 و 60 از سوره مبارکه نور نیز مربوط به همین مباحث است. خداوندن در آیه شریفه 60 از سوره مبارکه نور می‌فرماید: «وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّسآءِ الِّلاتی لايَرجُونَ نِکاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَتَرِّجاتٍ بِزينَةٍ وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللهُ سَميعٌ عَليمٌ» ترجمه: «و زنان سالخورده که از باروری و عادت بازنشسته و امر نکاح ندارند بر آنان باکی نیست اگر خود را به زینتی نیاراسته‌اند و قصد خودنمایی ندارند نزد نامحرمان جامه خود را از تن به زمین نهند و اگر باز هم عفت و تقوی بیشتر گزینند برای آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.»
این آیه، سومین استثناء در مساله حجاب است. استثناء اول (عدم وجوب پوشش صورت و

دو دست تا مچ در نزد نامحرمان) و استثناء دوم (عدم وجوب رعایت حجاب در نزد محارم) در آیه شریفه 31 از سوره مبارکه نور آمده است. در آیه فوق از جمله: «اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ» این طور استنباط می‌شود که زن دو نوع لباس دارد: 1) لباس بیرون منزل 2) لباس داخل منزل- آنچه که جایز است این است که زنان سالخورده می‌توانند لباس رو را در بیاورند ولی در عین حال به آنان اجازه خودنمایی و خودآرایی داده نشده است. و همچنین از جمله «وَاَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خِيْرٌ لَهُنَّ» این طور استنباط می‌شود که از نظر اسلام زن هر چقدر بیشتر جانب عفاف و حجاب را نگه دارد برایش بهتر است.


آیات فوق‌الذکر، آیات اصلی مربوط به حجاب در قرآن کریم است. آیات شریفه 59 و 60 از سوره مبارکه احزاب نیز در همین زمینه است که می‌توان در حاشیه این مطلب به آنها پرداخت: «يآ اَيُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِاَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِسآءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلِکَ اَدْنی اَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَکانَ اللهُ غَفوراً رَحيماًُ» ترجمه: «ای پیامبر با زنان ودختران خود و زنان مومنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آنها (به عفت و حریت) شناخته شوند تا از تعرض وجسارت (هوس‌رانان) آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است و خدا (در حق خلق) آمرزنده و مهربان است.»
در این آیه دو مطلب را باید بررسی نمود: اول؛ «جلباب» چیست؟ و نزدیک کردن آن یعنی چه؟ دوم؛ جمله «شناخته شوند و مورد آزار واقع نشوند» به چه معناست؟ مطلب اول: در اینکه جلباب چیست نظرات مفسرین و لغویین مختلف است و به دست آوردن معنای صحیح کلمه دشوار است. در المنجد آمده است: «جلباب پیراهن یا لباس گشاد است.» در مفردات راغب که کتاب دقیق و

معتبری است آمده است: «جلباب یعنی پیراهن و روسری.» در لسان العرب آمده است: «جلباب جامه‌ای است که از چهارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر است.» در تفسیر مجمع البیان هم به روسری معنا شده است. آنچه صحیح‌تر به نظر می‌رسد این است که در اصل، کلمه «جلباب» شامل هر جامه وسیع می‌شده است ولی غالباً در مورد روسری‌هایی که از چهارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده است به کار می‌رفته است. بنابراین مقصود از نزدیک ساختن جلباب، پوشاندن خود با آن

می‌باشد. و اما مطلب دوم: درباره جمله «ذَلِکَ اَدْنی اَنْ يُعْرَفْنَ فَلايُؤْذَيْنَ» دو نظریه مطرح است: گروهی معتقدند که معنی جمله فوق این است که بدین وسیله شناخته می‌شوند که آزادند نه کنیز، پس مورد تعقیب و آزارجوانان قرار نمی‌گیرند. عده‌ای نیز بر این باورند که معنی جمله این است که بدین‌وسیله شناخته می‌شوند که زنان نجیب و عفیف می‌باشند و بیماردلان از اینکه به آنها طمع بندند چشم می‌پوشند. ظاهراً نظریه دوم صحیح است.
احادیثی هم در زمینه عفاف و حجاب وارد شده است:
امیرالمومنین علی(ع) فرموده‌اند: «زَکاةُ الجَمالِ الِعفافُ» ترجمه: زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است. و نیز فرموده‌اند: «پیامبر خدا (ص) از این‌که زن خود را برای غیرهمسرش بیاراید نهی فرمودند، پس اگر زن چنین کاری کند بر خدای عزّوجلّ حقّ است که او را بوسیله آتش دوزخ بسوزاند.» پیامبر اکرم (ص) به حضرت فاطمه (س) فرمودند: ای فاطمه! هیچ زنی نیست که زیبایی‌ها و جمال خود را زینت کند و با زیباترین جامه‌های خود از خانه خارج شود تا نگاه مردان را به سوی خود جلب کند مگر اینکه همه ملائکه آسمان‌ها و زمین او را نفرین خواهند کرد و تا زمان مرگ در غضب الهی خواهد بود و پس از مرگ فرمان داده می‌شود که او را در دل آتش بیفکنند.»
ج) الگوهای عفاف
در قرآن کریم اوج عفاف را در حضرت مریم(س) ملاحظه می‌کنیم، وقتی خدای متعال اراده فرمود حضرت عیسی(ع) را به حریم قدیسه عطا کند، جبرئیل را به شکل یک مرد زیبا و متوازن بر او مجسم ساخت اما حریم جبرئیل را هم موعظه کرد نماد برجسته‌تر عفاف و حجاب، فاطمه زهرا(س) است. روزی ایشان در خانه‌ خود در حالیکه پیامبر(ص) نیز حضور داشتند عطر استعمال کرده بودند، فرد نابینایی به نام این مکتوم برای ملاقات با پیامبر(ص) داخل شد حضرت فاطمه(س) بلند شدند و جلباب (چادر) پوشیدند. بعد از اینکه ابن مکتوم رفت پیامبر(ص) از فاطمه(س) سوال فرمودند: «فاطمه جان، ابن مکتوم که نابینا بود چادر بر سر کردن برای چه بود؟» فاطمه(س) فرمود»:

«درست است که ابن مکتوم مرا نمی‌دید اما من او را می‌دیدم و نیز من عطر استعمال کرده بودم او بوی مرا استشمام می‌کرد لذا من این جلباب را برخود پوشاندم تا بوی عطر من به شامه‌ی ابن مکتوم نرسد.»
بند سوم: حدود پوشش
آیا پوشش در اسلام حدودی دارد؟ اگر دارد به چه میزان است و حدود و ثغور آن کجاست؟ شایسته است که مواردی را که از نظر فقه اسلامی قطعی‌الصدور و مسلم است، معرفت یافته، آنگاه موارد اختلافی را به بحث بگذاریم:


اول: آنکه پوشانیدن همه بدن به استثنای صورت و دو دست از مچ طبق آیات شریفه قرآن برای زن واجب است. لذا از لحاظ فقه اسلام هیچ گونه تردیدی وجود ندارد زیرا این امر، از ضروریات و مسلمات دین است. دوم: مساله وجوب «پوشش اسلامی» را که تکلیف زن است از مساله «حرمت نظر» بر زن که مربوط به مرد است باید تفکیک کرد، ممکن است کسی به عدم وجوب پوشاندن صورت و دو کف دست برای زن و نیز به حرمت نظر از جانب مرد نظر دهد زیرا هر یک حکم جداگانه شرعی دارد و لذا ما بین این دو حکم، ضرورتی به کشف ملازمه نمی‌باشد. سوم: در

مساله جواز نظر تردیدی نیست که اگر از روی «تلذّذ» و یا «ریبه» باشد حرام است ، حتی در مورد محارم، که در طرف مقابل ایجاد خوف کند. تنها موردی که استثناء شده است نظری است که مقدمه خواستگاری است که غالباً برای آن است که بفهمد پذیرش برای او خواهد بود یا خیر و آیا سکینه در دل و ذهن او ایجاد می‌کند یا خیر، که در این مورد اگر تلذّذ هم باشد که جنبه الهی داشته باشد (یعنی او را به یاد خدا بیندازد) جایز است و در غیر این صورت چنانچه لذت شیطانی به او دست دهد آن ازدواج در راه خدا نمی‌باشد زیرا دیده بصیرت او را کور می‌نماید بعد از اینکه موارد قطعی پوشش را بیان کردیم اینک به پوشش «صورت و دستها تا مچ» می‌پردازیم:


مساله حجاب برحسب اینکه پوشانیدن صورت و دستها از مچ به پایین واجب باشد یا نباشد دو فلسفه کاملاً متفاوت پیدا می‌کند. اگر پوشانیدن صورت و دستها از مچ را لازم بدانیم در حقیقت طرفدار فلسفه‌ی پرده‌نشینی و خانه‌نشینی زن خواهیم بود. ولی اگر زن را موظف به پوشانیدن تمام بدن به استثناء صورت ودستها از مچ و نیز عدم خودآرایی و خودنمایی در نزد نامحرمان نمائیم و در نقطه مقابل مردان را هم به عفت چشم و ترک نظر حرام موظف بدانیم، آنگاه طرفدار فلسفه دیگری هستیم و آن این است که لزومی ندارد که زن حتماً خانه‌نشین و پرده‌نشین باشد بلکه صرفاً و حتماً باید این فلسفه رعایت گردد که هر نوع روابط جنسی «باید» به محیط خانواده و روابط مقدّس زوجین اختصاص داشته باشد و محیط اجتماع «باید» از بی‌بندوباری‌های جنسی پاک باشد و هیچ‌گونه

کامجویی اعم از بصری، لمسی و سمعی نباید در خارج از کادر همسری صورت بگیرد. در این صورت است که زن می‌تواند با «احساس امنیت» به انواع فعالیت‌های اجتماعی بپردازد. به لحاظ حقوقی، الزام زن به پوشانیدن چهره و دو دست از مچ خلاف حقوق و آزادی‌های فردی است چرا که این امر باعث محرومیت زن از بسیاری از فعالیتها و حقوق انسانی می‌شود در حالیکه احترام به حقوق و آزادی‌های فردی یکی از اصول مسلم حقوقی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید