بخشی از مقاله
حسابداری مدیریت و سیستم های اطلاعاتی : برنامه ريزي منابع سازمانی در برابر
بهترين نوع توليد ( ERP در برابر BOB)
چکیده
هدف اين مطالعه مقايسه استفاده از برنامه ريزي منابع سازمانی (ERP) و بهترين نوع توليدي (BOB) سیستم های مستقل کامپیوتری در عمل است . داده های مطالعه از طریق پرسشنامه پستی در 300 واحد بزرگ و متوسط صنعتی در فنلاند جمع آوری شده است پرسشنامه سئوالاتی در زمینه پیاده سازی سیستم اطلاعاتی عملکرد حسابداری مدیریت و استفاده از تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت را پوشش می دهد . نتیجه بدست آمده نشان می دهد که دپارتمان های مالی علاقه بیشتری به سیستم های بهترين نوع توليد سنتی دارند ، در حالی که در سایر دپارتمان ها بیشتر روی راه حل های برنامه ريزي منابع سازمانی متمركز هستند بعلاوه زمانیکه دلایل موجود در پروژه سیستم اطلاعاتی فنی و استراتژیک هستند راه حل عمده در اکثر حالات برنامه ريزي منابع سازمانی است در حالیکه در مواردیکه این دلایل فنی یا استراتژیک هستند انتخاب گزینه بهترين نوع توليد است . درسایر موارد، تفاوت مهم آماری بین گروه های بکارگیرنده برنامه ريزي منابع سازمانی و بهترين نوع توليد نبوده و مشکلات مشاهده شده در زمینه حسابداری مدیریت یا بکار گیری تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت بود .(مثلا هزینه یابی بر مبنای فعالیت و مدیریت بر مبنا فعالیت )
واژه های کلیدی : بهترين نوع توليدي (BOB) - برنامه ريزي منابع سازمانی (ERP) - حسابداری مدیریت
1- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ورزقان
2- دانشجوی کارشناسی رشته حسابداری
مقدمه
هنگامی که کامپیوترها برای اولین بار به طور وسیع در زمینه داد و ستد استفاده شدند، در اوایل دهه 1960 ، آنها برای اتوماسیون ساده، امور تجاری معمولی و ساده مانند لیست حقوق و دستمزد استفاده می شدند. ولی بعد ها استفاده از قابلیت اتوماسین بصورت کاربردهای مالی بود .. حوالی دهه 1970 ، بعضی از شرکت ها به ساخت بسته های نرم افزاری قدام کردند که توسط سازمان ها پروانه دهی و پیاده سازی شده بودند، معمولا بعد از اینکه آنها نیازهای منحصر بفرد سازمان را تدوین کرده بودند به دلیل این ریشه های سنتی، بسیاری از دپارتمان ها در سازمان ها به کنترل کننده یا نائب رئیس مالی گزارش می شدند.
اواخر دهه 1980 فروشندگان به ارائه واحد های یکپارچه از برنامه های کاربردی اقدام کردند که بسیاری از عملکردهای شرکت را پشتیبانی می کرد. در طی 1990s شرکت ها شروع به جایگزینی سیستم های میراثی خاص خودشان با بسته های ERP جهت حل مسائل مجتمع سازی کردند. در سراسر 1990s، تقاضا برای این بسته ها توسط هزینه بالای نگهداری سیستم های میراثی، تمایل به عملکردهای جدیدتر، کارکردن با موضوع Y2K (مسئله سال 2000) ، و وارد شدن به جهانی سازی و رقابت، کم بود. به عبارت دیگر، ایده سیستم های اطلاعاتی یکپارچه که در آن هر آیتم از داده منبع فقط یک بار وارد شده است، دیگر یک واحد جدید نیست. McCarthy (1982) ، برای مثال، در اوایل 1980 یک قالب کاری کلی برای سیستم های اطلاعاتی حسابداری در یک محیط داده اشتراکی ارائه کرد، اگرچه، ایده سیستم های اطلاعاتی یکنواخت در آن زمان بطور کامل پذیرفته نشده بود، همان طور که Anthony (1988:123) در کتاب خود کنترل عملکرد مدیریت آن را به صورت زیر بیان کرد:
به جز سازمان های با فعالیت های ساده (که لزوما سازمان های کوچک نیستند) ، این ایده آل دست یافتنی نیست. مسئله جمع آوری مناسب تکه ها کنار هم، و مخصوصا، توانایی بازبینی سیستم زمانی که تغییری لازم باشد فراتر از توانایی های انسانی است.
امروزه ، نرم افزار برنامه ریزی منابع سرمایه ای (ERP) مبنی بر فروش تکی یک خط مشی استراتژیکی غالب برای پشتیبانی پروسه های داد و ستد گسترده در شرکت است. اگرچه ، با وجود حمایت مداوم و قوی، چندین شرط درباره انعطاف پذیری و توانایی رو در رو شدن با سازمان خاص و نیازهای صنعتی بیان شده است. بنابراین، شرکت های بدون سیستم ERP هنوز سیستم های خود را با استفاده از BoB مرسوم یا اجزاء سیستم مستقل بسته استاندارد و/یا نرم افزار سفارشی یکنواخت می کنند. با وجود محبوبیت مشهود سیستم های ERP، فقط شواهد بررسی شده منظم محدودی از این سیستم برنامه های کاربردی وجود دارد. هدف اصلی این مطالعه مقایسه پذیرش و استفاده از سیستم های ERP و BoB در عمل، معامله مخصوصا با عملکرد حسابداری مدیریت است.
متغیرها و سوالات پژوهشی
سوالات پیش زمینه ای
در برابر پیش زمینه اشاره شده در بالا، مطالعه روی یک متغیر گروهی، از نوع سیستم اطلاعاتی حاضر (IS) متمر کز است. متغیر گروهی (سوالات پیش زمینه ای 1a,BQ1a) در آغاز شامل دو گروه از واحد های پاسخ گویی است: 1) واحدهایی که از سیستم های ERP استفاده می کنند (2) ، یا واحدهایی که فقط از سیستم های BoB استفاده می کنند. این مقایسه نسبی است چون شرکت ها و واحدهایی که سیستم ERP ندارند هنوز دارای سیستم های مستقل (BoB) متنوع هستند. در این مطالعه ، سیستم های اطلاعاتی بعنوان سیستم های برنامه ریزی منابع سرمایه ای به این ترتیب تعریف می شوند: " سیستم های ERP بسته های برنامه های کامپیوتری هستند که بیشتر جنبه های یک شرکت ... را پشتیبانی می کند" ، نیازهای اطلاعاتی و این بسته ها بر پایه فروشندگان-تکی هستند.
آشکار است که پذیرش ERP یک مسئله پیوستار است ، نه یک سوال با جواب "بله" یا "خیر" ، مانند یک تعریف ناقص. مرز بین ERP و BoB نامشخص است. بسیاری از شرکت ها ممکن است سیستم ERP را بعنوان یک خط مشی اصلی پیاده سازی کند، اما به استفاده از بعضی اجزاء مستقل قبلی یا ماژول های ٍERP از فروشندگان مختلف در عملکردهای مختلف ادامه دهد. Granlund و Malmi (2002) سوالی در رشته مطالعاتی خودشان پیش آمده که در این مواردی که فقط ماژول حسابداری ERP پیاده سازی شده است، می تواند بعنوان پذیرنده ERP حقیقی ملاحضه شود. همچنین آنها تصمیم گرفتند که آن را قبول کنند. در غیر این صورت، احتمالا یک شرکت تنها همه زیر سیستم های قبلی خود را ترک نکرده است. بنابراین، در این مطالعه واحدهایی با کمرین درجه سیستم ERP ، در گروه پذیرندگان ERP به شمار آمده اند، بعلاوه، ما می توانیم یک انتخاب توسط حقیقت هم-سنخیتی ERP ، حتی در پیاده سازی جزئی، معمولا بطور مرکزی قرار می گیرد و بنابراین ERP ممکن است به تغییرات بیشتر در حسابداری مدیریت نسبت به هم-سنخیتی BoB منجر شود. به جهت تحقق شفافیت، سوال پیش زمینه ای 1b (BQ1b) این موضوع را توسط روشی که سیستم های کنترل تولید و مالی به یکدیگر وابسته ساخته، هدایت می کند. متغیر شامل چهار دسته بندی است: (1) واحدهایی که هر دو سیستم را بروز رسانی کرده اند، (2) واحدهایی که فقط سیستم کنترل تولید را بروز رسانی کرده است، (3) واحدهایی که فقط سیستم مالی بروز رسانی شده است، (4) سیستم هایی که در 1990s بروز رسانی نشده بودند. اگر جواب (4) بود، موارد از داده مستثنی هستند.
آخرین سوال پیش زمینه ای 1c (BQ1c) امکان این را بررسی می کند که شرکت راه حل حسابداری قیمت تمام شده در دسترس تجاری دیگری را پیاده سازی کند و آن را به سیستم ERP وصل کند.
سوالات پژوهشی
سوال پژوهشی 1 (RQ) درباره فاکتور پیاده سازی IS و شامل سه زیر سوال (چه کسی، چرا و چگونه) است.
RQ1a با آغازگر IS جدید سروکار دارد. اصطلاح ERP در اصل منشاء ساخت این سیستم ها را بازگوئی کند ، مانند MRP (برنامه ریزی نیازمندیهای مواد) و MRPII (برنامه ریزی منابع ساخت) ، هنگامی که پیش زمینه BoB بتواند با برنامه های کاربردی مالی لینک شود. از اینرو، دپارتمان های IS بطور سنتی تحت کنترل دپارتمان مالی هستند. فرض تئوری در این مطالعه این است که دپارتمان
مالی اغلب برای پیاده سازی سیستم های BoB استفاده شده است، در حالی که دپارتمان های ساخت اغلب برای پیاده سازی سیستم های ERP استفاده شده اند. مسئله با یک سوال چند انتخابی شامل عملکردهای مختلف سازمان ها سنجش شده بود. برای تحلیل آماری ساده متغیر
به سه گروه فشرده تقسیم می شود . در گروه A فقط دپارتمان مالی به عنوان یک آغازگر عمل می کند، در گروه B آغازگرها که دپارتمان مالی بودند با بعضی دپارتمان های دیگر همراه می شوند C آغازگرها دپارتمانهایی مستقل و غیر از دپارتمان های مالی هستند . همچنان که پیچیدگی اخیر دادوستد و توسعه فنی به تغییر سازمانی بالقوه دلالت دارد، شرکت ها باید از اینرو به فشارهای
خارجی که تهدید کننده بقاء در دادوستد است واکنش نشان دهند. بعلاوه، تکنولوژی جدید ممکن است فرصت های جدیدی برای هدایت دادوستد ارائه کند. RQ1b دلایل پیاده سازی IS جدید
را ارائه می کند. سوال بر پایه این حقیقت است که سیستم های اطلاعاتی می توانند به دلایل فنی یا بهبود استراتژی و رقابتی بودن نصب شوند. پیاده سازی های تمرکز یافته روی دلایل فنی فقط برای فراهم کردن یک سازمان با هسته عملکرد سیستم های اطلاعاتی است هنگامی که تا حد ممکن باعث تغییر کوچک داد و ستد گردد. همان طور که چندین مطالعه افشاء کردند، در 1990 وضعیت اقتصادی بخاطر استفاده از ERP در حالت راکد مانده بود و جهشی وجود نداشت مخصوصا توسط ناتوانی سیستم های سنتی در برخورد با مسئله Y2K، ارز یورو و مسائل حسابداری فنی مشابه یک پیاده سازی استراتژیکی برای ماکزیمم کردن تغییرات مثبت دادوستد و ارزش آن کوشش می کند. RQ1b با یک سوال چند انتخابی سنجش شده بود.
هر کدام از وقایع (یا موضوعات) زیر شروع سیستم اطلاعاتی را تحت تاثیر قرار داده است: (1) تغییرات در تکنولوژی تولید، (2) تغییرات در محیط رقابتی، (3) تغییرات در ساختار سازمانی، (4) تغییرات در پرسنل کلیدی واحد، (5) تغییرات در ساختار مالکیت، (6) نیاز به کاهش سیستم های مختلف، (7) مسئله Y2K ، (8) عدم وجود دقت یا آهستگی سیستم قبلی، (10) ارز یورو، یا (11) سایر دلایل (چه چیزهایی؟).
موضوعات 1 تا 7 بعنوان دلایل استراتژیک دسته بندی شده بودند و موضوعات 8 تا 10 بعنوان دلایل فنی. موضوع 11، سایر دلایل بعنوان یکی از دو حالت استراتژیکی یا فنی وابسته به چیزی که در پاسخ تعیین شده، دسته بندی شده بود. به عبارتی برای سهولت تحلیل آماری متغیر از اینرو به سه گروه فشرده تقسیم خواهند شد. در گروه A دلیل برای پیاده سازی فقط استراتژیک است، در گروه B فقط فنی، و در گروه C هر دوی استراتژیکی و فنی. همچنین توسعه فنی ممکن است خود یک تهدید گردد. RQ1c مربوط با ویرایش سیستم ها و مهندسی مجدد پروسه دادوستد (BRP)
است. بر طبق Hammer (1990) مهندسی مجدد پروسه های دادوستد "... تفکر دوباره پایه ای و طارحی دوباره ریشه ای پروسه های دادوستد برای دستیابی به پیشرفت های چشمگیر در بحران، سنجش همزمان کارایی، مانند هزینه، کیفیت، سرویس و سرعت" است. RQ1c برپایه این حقیقت است که پیاده سازی موفق یک سیستمٍERP نیازمند BRP است. بنابراین، این تهدید وجود دارد که پیاده سازی ERP می تواند یک سازمان و پروسه هایش را بیشتر از آنکه انتظار می رفت تغییر دهد. به عبارت دیگر، توسط سفارشی کردن سیستم ERP شرکت یا واحد بسیاری از مزایای ضروری
خرید یک بسته نرم افزاری استاندارد را از دست خواهد داد. پس، یک سوال مهم که باید مشخص شود این است که آیا بسته ERP عامل می تواند نیازهای دادوستد توسط بازطراحی پروسه های دادوستد پیکربندی شده را برآورده سازد یا آیا تعدادی نرم افزار سفارشی شده ضروری است. چاره ها در RQ1c عبارتند از: (1) سیستم جدید برای برآورده کردن نیازهای دادوستد سفارشی شود، (2) مهندسی مجدد پروسه دادوستد برای ایجاد پیاده سازی ساده تر انجام شود، یا (3) هر دوی BRP و سفارشی سازی نرم افزار ضروری است
مطابق با Sutton (1995: 5) سیستم های ERP تاثیرات ریشه ای روی روش حسابداری و اطلاعات درون سازمانی دارند، و Chapman و Chua (2000: 204) ادعا کردند که تکنولوژی نوع-ERP به طور چشمگیری نیاز حسابداری مدیریت را برای جمع آوری داده و آماده سازی گزارش کاهش می دهد، سوال پژوهشی 2 امکان تغییرات در عملکرد حسابداری مدیریت را بعد از پیاده سازی IS معین می کند. مطابق با کتاب Horngren et al. (2002: 6) ، "سنجش (پیش بینی های) حسابداری مدیریت و گزارش اطلاعات مالی، بعلاوه انواع دیگر اطلاعات در کمک به مدیران در تکمیل کردن اهداف سازمان بطور جدی خواسته شده اند".
یافته های مطالعه های قبلی نشان می دهد که ERPها نسبت به پردازش تراکنش موثر هستند، و نسبت به گزارش گیری و تصمیم گیری کم تاثیر هستند، حال آنکه Quattrone و Hopper (2001) تغییرات چشمگیر در رویه های گزارش گیری متداول را بعد از پیاده سازی ERP گزارش می کنند. بعلاوه، مطالعه ای توسط Maccarrone (2000) نشان می دهد که بعضی شرکت ها مشکلات بیشتری نه فقط با شیوه های حسابداری مدرن بهای تمام شده، همچنین با شیوه های سنتی داشته اند. عدم وجود انعطاف پذیری می تواند یک ریسک باشد، مانند وقتی که سیستم یک رویکرد متمرکز و سازمان یافته برای پروسه و عملیات دادوستد فراهم می کند که ممکن است برای همه سازمان ها مناسب نباشند. گذشته از این، مطالعه توسط Scapens et al. (1998) نشان می دهد که هم-سنخیتی ERP (co-ordination) معمولا بطور متمرکز تعهد (فراهم) می شودر متمرکزسازی می تواند به سوی از دست دادن کنترل در یک سطح محلی منجر شود. به عبارت دیگر، Granlund و Malmi 02002) در مطالعه خود دریافته اند که تا اینجا ERPها نسبتا به تغییرات کوچک و متعادل در حسابداری مدیریت منجر شده اند.
هدف RQ2 فقط توصیف امکان تغییرات در شیوه های حسابداری مدیریت است، که در هیچ ایده تئوری آزمایش نشده است. با اینکه، سوال پژوهشی مربوط به این است که ما تا اینجا شواهد عملی و علمی بسیار کمی در برخوردهای واقعی ERPها با حسابداری داشته ایم، و این نتایج حتی کم وبیش متناقض هستند. ابزار سنجش برای RQ2 از بررسی های توصیفی قبلی شیوه های حسابداری مدیریت و هزینه ها (بهای تمام شده) برگرفته و توسعه داده شده اند و شامل شانزده موضوع است. موضوع ها می توانند به طور ضعیف به سه جنبه مختلف از مشکلات حسابداری مدیریت گروه بندی شوند، یعنی (A) مشکلات در سنجش و جمع آوری داده: جزئیات اطلاعات (A1) ، انتخاب آیتم های هزینه ای مناسب برای محاسبات مختلف (A2) ، موضوعات وابسته به جمع آوری داده (A3) ؛ مشکلات در تخصیص هزینه های فروش و بازاریابی محصولات (B3) و مشتریان (B4) ، تخصیص بالاسری مدیریت برای محصولات (B5) و مراکز جوابگویی (B6) ، و مشکلات مرتبط با هزینه های R&D (B6) ؛ و (C) مشکلات در استفاده کردن رایج از سیستم حسابداری مدیریت، یعنی آهستگی (C1) ، صحت (C2) ، قابلیت اطمینان (C3) ، و انعطاف پذیری (C4) سیستم گزارش گیری، مشکلات با بودجه بندی (C5) و آگاهی از هزینه های رایج (C6). وسیله سنجش یک مقیاس پنج- آیتمی (مشکلات نسبتا زیاد=1 ، مشکلات زیاد=2، بدون تغییر=3، مشکلات کم=4، مشکلات نسبتا کم=5).
اهمیت حسابداری مدیریت در طی دهه 1990 بعنوان یک نتیجه از تغییرات در محیط رقابت و تولید شرکت افزایش یافته است. بعنوان یک نتیجه از این، تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت (یعنی هزینه یابی براساس فعالیت، هزینه یابی مقصد، هزینه یابی چرخه-حیات، مدیریت براساس فعالیت و کارت امتیازدهی متعادل) معرفی شده اند. سوال پژوهشی 3 (RQ3) روی ارتباط بالقوه بین
پذیرش تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت و استفاده از سیستم های BoB یا ERP تمرکز می کند. Booth et al. (2000) در مطالعه خود مشاهده کرد که بسیاری از سیستم های ERP یک منبع داده مهم برای اکثر شیوه های حسابداری جدید در نظر گرفته اند، اما نه یک انگیزه (مشوق) برای پذیرش آنها. با این وجودر نتیجه مطالعه Granlund و Malmi (2000،2002) نشان می دهد که
در اکثر موارد تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت در سیستم های BoB جداگانه انجام شده بودند. RQ3 بر پایه این ایده است که بعنوان نتیجه ای از نفوذ نوع آوری در حسابداری مدیریت ممکن است باعث بروز بعضی از ارتباطات بین پذیرندگان ERPها و تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیر
یت استراتژیک گردد. بر طبق تئوری سازمانی، مطالعات منتشر شده پیشنهاد می کنند که تغیرات در عملکرد حسابداری مدیریت ممکن است از استدلال های اقتصادی برای پیگیری مدها و سبک های زودگذر متفاوت باشند به عبارت دیگر، ERPها درنظر گرفته شده اند یک خط مشی بارز استراتژیک برای پشتیبانی پروسه های دادوستد در کل شرکت باشند درحالی که تکنیک های پیشرفته استراتژیکی حسابداری مدیریت (یعنی ABM و BSC) بعنوان رویکردهای کنترل مدیریت استراتژیک (یعنی Kaplan ، Norton ، 2001) استفاده شده اند. پس، هردوی ERPها و تکنیک های پیشرفته حسابداری مدیریت برای اهداف استراتژیک توسعه یافته اند.
جمع آوری داده
داده تجربی از طریق یک پرسشنامه پستی جمع آوری شده بود. تمام نهادهای گیرنده واحدهای صنعتی بودند، و نهادهای موجود در بررسی با یک رفتار کنترل شده از لیست 500 شرکت بزرگ در فنلاند انتخاب شده بودند و بنابراین همه صنعت ها پوشش یافته بودند. فنلاند، بعنوان یک کشور کوچک اما صنعتی پیشرفته یک مورد مطالعاتی تجربی خوب را فراهم می کند. مطالعه حاضر روی
واحدهای در اندازه بزرگ و متوسط با بیش از 50 مستخدم متمرکز است، چون باید فرض شود که یک سیستم حسابداری مدیریت منظم کمتر در واحدهای کوچکتر استفاده می شوند. اندازه نمونه 300 واحد تجاری است. واحدهای تجاری بعنوان گروه مقصد این مطالعه انتخاب شده بوند، نظر به
اینکه بیش از یک IS ممکن است در یک شرکت بزرگ استفاده گردد. پرسشنامه به رئیس مالی کارمندان واحد در نوامبر 1999 داده شده بود و یک تذکر در دسامبر 1999 فرستاده شده بود. در اواسط ژانویه 2000ر 99 پاسخ قابل استفاده دریافت شده بود. نرخ پاسخ 33% بود، که ممکن
است برای یک بررسی پستی رضایت بخش درنظر گرفته شود. بعداز حذف داده واحدهایی که IS
خود را در طی 1990s بروز رسانی نکرده بودند، تعداد نهایی جواب های قابل استفاده 86 بود.
اغلب جوابگویی ها (80%) در کار با عملکرد مدیریت بود. رئیس واحد صنعتی در 10% موارد جوابگوئی کرده بود و 10% باقیمانده در یکی از تولیدات، تدارکات یا مدیریت داده کار شده بودند. تقسیم پاسخ گوئی ها توسط صنعت بصورت زیر است: مهندسی مواد (20% واحدها) ، مهندسی الکترونیک (15%)، محصولات فلزی و پایه فلزی 013%)، خمیر وکاغذ (12%)، شیمی (12%) و کالای غذایی (8%). بطور کلی، داده به نظر می رسد یک نمونه توصیفی از خطوط تولید فنلاندی دادوستد را ارائه می کند، شامل واحدهایی از بعضی شرکت های چند ملیتی کلاس-جهانی نظیر نوکیا (تلفن های موبایل) ، (خمیر و کاغذ) و (محصولات حفاری برای معدن).
پرسشنامه استفاده شده در این مطالعه دارای بخش های (A1، A2،A3،B1،B3،B4،B5،B6،C6) در مطالعات قبلی حول شیوه های حسابداری بهای تمام شده آزمایش شده بود. بعنوان گروه مقصد که واحدهای ساخت و تولید باشند، نه نهادها، انحراف پاسخ ممکن نمی تواند تحلیل شود، مانند گروه داده جمعیت مشابه که قابل بدست آوردن نیست. رویکرد از همان نوع در مطالعه توسط
Lukka و Granlund (1996) استفاده شده بود. محدودیت های معمول پژوهش برپایه- بررسی دانش نویسنده هستند. یکی کمبود پژوهشگر با برخورد مستقیم با یکی از دو حالت پدیده مورد بررسی یا واقعیت جوابگویی ها است. بنابراین اعتبار داده بدست آمده در نهایت وابسته به قابلیت اعتماد پاسخ های داده شده توسط موارد جداگانه است با توجه به تعدد تعریف های ERP در این مطالعه. دومین محدودیت بررسی هایی هستند که به طور خاص مناسب توصیف غنی، تغییر دینامیک عملی یا تاثیر ضمنی نیستند.
یافته ها
پیش زمینه پیاده سازی IS
متغیر گروه بندی (BQ1a) نشان می دهد که 47% پاسخ گویی ها با استفاده از سیستم های مستقل BOB سنتی بودند، و 53% با استفاده از پیاده سازی یک سیستم ERP بعنوان خط مشی خود بودند (n=86). متغیر (BQ1b) شامل سه دسته است: واحدهایی که گزارش کرده بودند (1) هر دوی (کنترل مالی و تولیدات) سیستم بروزرسانی یا مدرن بودند (67%)، (2) فقط سیستم کنترل تولیدات بروزرسانی شده بود (14%)، یا که (3) فقط سیستم مالی بروزرسانی شده بود (19%).
جدول 1 نشان می دهد که 63% واحدها هر دو سیستم اصلی خود را بروزرسانی کرده اند، کنترل مالی و تولیدات، سیستم ERP را بعنوان راه حل انتخاب کرده بودند، در حالی که فقط 37% از BoB استفاده کرده بودند. هنگامی که واحد فقط سیستم کنترل تولیدات خود را بروزرسانی کرد سپس هیچ تفاوتی بین گروه ها وجود ندارد. هفتاد و پنج درصد واحد ها که فقط سیستم مالی خود را بروزرسانی کرده اند، آن را با BoB انجام داده اند، و فقط 25% با ERP بود. تعداد موارد غایب (از دست رفته) ، 1 است.
BQ1c این موضوع را مشخص می کند، واحد راه حل استاندارد حسابداری مدیریت در دسترس تجاری دیگری را پیاده سازی وآن را به داخل ERP یکپارچه کرده است. بنابراین نتایج نشان می دهد که فقط 5% پاسخ گویی ها انجام شده اند
بنابراین به نظر می رسد این موضوع به این مطالعه ارتباطی نداشته باشد. تعداد موارد غایب 2 است.
چه کسی، چرا و چگونه؟
سوال پژوهشی (RQ) 1 با فاکتورهای پیش زمینه پیاده سازی IS سروکار دارد و حاوی سه زیر-سوال است. RQ1a مرتبط با آغازگر IS جدید است. نتایج ارائه شده در مطالعات نشان می دهد که دپارتمان مالی در پروژه IS در 46% موارد درگیر شده است. بعنوان منظور این پرسش که تحلیل تفاوت های بین پذیرندگان ERP و BoB بود، متغیر به سه گروه تقسیم شده است. در گروه A آغازگر دپارتمان مالی به تنهایی بوده است، در گروه B آغازگرها دپارتمان مالی همراه با بعضی دپارتمان های دیگر بوده اند .
83% موارد در گروه A دارای راه حل BoB هستند. در گروه B و گروه C راه حل اغلب ERP بوده به ترتیب 57% و 61% . بنابراین نتایج بدست آمده این فرض را تایید می کند که به دلیل پیشینه تاریخی BoBها و تکامل ERPها اعضاء دپارتمان های مالی برای توسعه ISها بیشتر از BoBها نسبت به ERPها استفاده کرده اند.
RQ1b بندبند انگیزه های پشت سرمایه گذاری IS را مورد مطالعه قرار داده است. داده های این مطالعه در پاییز 1999 جمع اوری شده بودند، دلیل بسیار رایج مشکل Y2K بود (63%). بعد از مشکل Y2K، مهمترین انگیزه (51%) "توسعه پروسه های دادوستد" بود، که خیلی استراتژیک و معمولا نیازمند BRP در بعضی گسترش ها است. انگیزه های فنی " عدم وجود دقت یا آهستگی
سیستم قبلی اند" (42%)، "آماده سازی برای ارز یورو" (42%)، و "بعضی دلایل تکنیکی دیگر" (7%) بوده اند. باقیمانده انگیزه ها بعنوان استراتژیکی دسته بندی شده بودند. برای سادگی تحلیل آماری بین گیرندگان BoB و ERP ، از اینرو متغیرها به سه گروه تقسیم شده بود. در گروه A دلیل پیاده سازی فقط استراتژیک، در گروه B فقط فنی، و در گروه C هر دوی استراتژیکی و فنی است.
در گروه A و در گروه B ، هنگامی که انگیزه ها فقط یکی از دو حالت استراتژیک یا فنی بودند، راه حل ها اغلب BoB بوده، به ترتیب 56% و 69% . اگرچه، در گروه C ، هنگامی که بندبند انگیزه ها فنی و استراتژیکی بودند، راه حل اغلب ERp (62%) نسبت به BoB (38%) بوده است نتایج نقش ERP را بعنوان یک خط مشی استراتژیکی مهم تایید می کند. ERP بیشتر از نوسازی فقط فنی یا
استراتژیکی IS است، آن IS استراتژیکی کل-شرکت است. نتایج بدست آمده در RQ1b همچنین نتایج قبلی بدست آمده در این مطالعه در BQ1b در خصوص نقش های ERP ها بعنوان یک خط مشی کل-شرکت (یا کل-واحد) را تایید می کند. مهمترین انگیزه استراتژیکی بدنبال سرمایه گذاری IS نیاز به توسعه پروسه های دادوستد بود. پس، سوال RQ1c با ویرایش سیستم ها و مهندسی مجدد پروسه دادوستد سروکار دارد. نتایج ارائه شده نشان می دهد که تفاوت آماری مهمی بین گروه ها نیست. دلیل این در آخرین بخش بحث شده است.
بعنوان نتیجه گیری، وقتی 80% پاسخ گویی ها این مطالعه در عملکرد حسابداری کار شده بودند و 20% در سایر عملکردها، سوال وقتی پیش می آید که اگر بعضی تفاوت ها بین دوگروه از پاسخ دهنده ها و تصویر ذهنی آنها از پیاده سازی IS وجود داشته باشد. نتایج تحلیل ها، اگرچه، تفاوتی بین دو گروه از پاسخ دهندگان نسبت به سوالات 1a، 1bو 1c پژوهش را آشکار نمی کند.
مشکلات یافت شده در حسابداری مدیریت و IS جدید