بخشی از مقاله

اگر بزرگسالاني خلاق و با قوة تخيل مي‌خواهيم بايد از سال‌‌هاي اولية زندگي آن‌ها براي اين كار برنامه‌ريزي كنيم. ما كودكان را براي زندگي تربيت مي‌كنيم و هر خصوصيتي را كه در اين سن در آنان تشويق كنيم با آنان مي‌ماند. اگر خلاقيت و قوة تخيل آنان را تشويق نكنيم كودكان به بزرگسالاني خلاق بدل نمي‌شوند.
كار و فعاليت هنري كودكان در ايجاد فرصت‌هايي بمنظور ابراز خلاقيت اهميت حياتي دارد.


در نظر گرفتن تنوع وسايل و امكانات دار اتاق كودك به دليل استفادة طولاني مدت از اهميت بسياري برخوردار است. كودكان به نقاشي و حجم‌سازي بسيار علاقه مندند و دوست دارند وسايلي را كه در اختيار دارند رنگي كنند، مثل نقاشي كردن روي ديوارهاي اتاقشان. گاهي اين مسئله باعث ايجاد اضطراب و نگراني در خانواده‌ها مي‌شود: اما بايد دقت كرد كه كودكان را از انجام اين كار نهي نكنيم و فضاي لازم را براي انجام اين كار براي او فراهم كنيم.


تحقيقات نمايانگر آن است كه هوش و استعداد، خلق و خو و شخصيت، قدرت‌ها و مهارت‌ها در سال‌هاي اول زندگي شكل مي‌گيرد. در مرحلة بعدي، رشد انسان بيشتر در جهت  كمي است تا كيفي. لذا هر قدر محيط زندگاني كودك غني‌تر، سالم‌تر و آگاهانه‌تر باشد، هوش كودك بيشتر و رفتار او متعادل‌تر خواهد بود و در اينجا ضرورت استفاده از فضاي كار و فعاليت مناسب كه كودك را به سمت و سويي مناسب سوق دهد، ضروري به نظر مي‌رسد.


شناسايي مشكل:
كودكان ظروف خالي نيستند. آن‌ها عقايد و افكار و آرزوهاي خود را براي آفريدن دارند. مسئوليت ما اين است كه مهارتهاي فعلي كودكان و درك آن‌ها را رشد دهيم و با ايجاد فرصت‌هاي تازه اين مهارت‌ها را گسترده‌تر كنيم تا نگرش‌ها، مهارت‌ها و دانش ‌آن‌ها در زمينة تجارب گسترده و وسيع‌تر رشد كند.
براي كمك به كودكان در جهت نيل به خلاق‌ترين مرحلة ممكن براي آنها كافي نيست مهارتها را به آنها آموزش دهيم يا فرصت‌هايي برايشان به وجود آوريم تا استعدادهايشان را گسترش دهند. همچنين كافي نيست عادات خوب كاركردن را به آنها بياموزيم. بايد به آن‌ها كمك كنيم تا نقاطي را كه علايق و مهارتهايشان منطبق مي‌گردند يعني محل تقاطع خلاقيت خود را تشخيص دهند.
در اين محل قلمرو مهارتهاي كودك و مهارتهاي تفكر خلاق وي بر روي علايق دروني وي منطبق مي‌شوند. اين تركيب پرقدرتي است زيرا جايي است كه كودك به احتمال بسيار زياد خلاق خواهد بود.
 
كودكان به فضاي كافي براي كار كردن و منابع در دسترس نياز دارند تا بتوانند از تجاربي كه به آنان ارائه مي‌شود بيشترين بهره را ببرند. فضاي خانه به دليل مأنوس بودن محيط آن براي كودك، در او احساس امنيت ايجاد مي‌كند. از اين رو در نظر گرفتن فضايي جهت انجام كارهاي هنري، امكان رشد و پرورش خلاقيت و در عين حال ايجاد انگيزه و اشتياق در كودك را فراهم مي‌آورد.
كودكاني كه داراي فضاها و وسايل شخصي هستند، كودكان تواناتر و با اعتماد به نفس بيشتري خواهند شد. آنها ياد مي‌گيرند كه وسيله مربوط به خودشان است و آنها هستند كه از آن استفاده مي‌كنند، پس مي‌آموزند چطور  با آن برخورد كنند و حتي چطور  در حفظ و نگهداري آن بكوشند.


مبلمان كارهنري فضايي مناسب در اختيار كودك قرار مي‌دهد كه به راحتي به انجام فعاليت‌هاي خويش بپردازد. در اختيار قرار گرفتن اين فضا شخصي براي كودك حس استقلال طلبي را در او پرورش داده و باعث  ايجاد نظم و ترتيب در امور شخصي او مي‌شود.
در نتيجه طراحي مبلمان كار هنري بايد به گونه‌اي باشد كه در عين رعايت اصول ارگونيكي، ميل و رغبت به انجام فعاليت‌هاي هنري را نيز در كودك افزايش مي‌دهد.


تعيين هدف:
جملة هدف: طراحي مبلمان كار هنري (نقاشي، حجم‌سازي و كاردستي) اتاق كودكان پيش دبستاني.


شرح مسئله:
بررسي نيازها و خصوصيات كودكان 4 تا 6 ساله و طراحي مبلمان كار هنري براي آنان


احتياجات:
- استفادة شخصي كودك
- تشويق به رعايت نظم و ترتيب در امور
- ايجاد حس رضايت و راحتي
- پرورش خلاقيت


محدوديت‌ها:
- محدوديت فضاي قرارگيري: يكي از محدوديت‌ها، محدوديت فضايي است. اين محدوديت به علت شكل خانه‌هاي امروزي به وجود آمده است؛ خانه‌هاي كوچك با اتاق‌هاي كوچك.
- اقتصادي بودن: بيشتر خانواده‌ها تمايل دارند محصولي را كه براي فرزند خود خريداري مي‌كنند بتوانند به مدت طولاني‌تري استفاده كنند و اين به دليل هزينة اوليه‌اي است كه متقبل مي‌شوند.
ويژگي‌هاي مورد نياز:
- تطبيق با ابعاد بدني كودك
- امكان دسترسي كودك به قسمتهاي مختلف مجموعه
- جلب توجه به سبب زيبايي و قابل قبول بودن طرح
- انصاي حس مالكيت كودك
- تعديل حس استقلال طلبي


تحليل نياز:
تسهيلات عامل بسيار مهم در پيشبرد برنامة كيفي كودكان است. بايد محل كافي براي نگهداري كارهاي هنري، ابزار و وسايل، كارهاي ناتمام و ارائة نمونة موجود باشد.
قطعاً براي بهبود نقاشي كودكان به ابزارهاي انگيزش، كمك و تجزيه‌زا نيازمنديم و مسئوليت فعال نمودن اين تجربه‌ها در قسمتي به عهدة فضا و ابزار مناسب است.


امتياز مكاشفه در محصول:
مبلمان كارهنري امكان مكاشفه و لذت در نقاشي و همچنين افزايش امكان تخيل را به كودكان مي‌دهد. در عين حال مسئوليت فعال نمودن جنبة هنري كودك را تا حدودي بعه عهده مي‌گيرد. چنان چه اين فضا هدفمند طراحي شود كودك را به اندازه كافي درگير مي‌نمايد و فرصتهاي گوناگوني را براي كشف، آزمايش، انتخاب، سازماندهي و احساس در كودك ايجاد مي‌كند.


بررسي مقدار نياز به محصول:
انسان هيچ ‌گونه عملي را بدون احساس  نياز به آن انجام نخواهد داد ولي در بعضي موارد برخي از نيازها بايد در شخصي ايجاد شده و يا به صورت يك امتياز ويژه به شخص اهداء گردد. بايد گفت كه كودك با يك تكه كاغذ پاره يا ديوار خانه و يك مداد ساده نياز نقاشي كردن خود را به هر نحو ممكن بيان مي‌دارد و اين نكته به نظر غير قابل كتمان مي‌آيد ولي محصول مي‌تواند با توجه به هدفي خلاقه – آموزشي نوعي نياز در شخص  ايجاد كنند. كودك با اين محصول ارتباط رفاهي و حسي برقرار مي‌كند و محصول از جنبة تزئيني خود خارج شده و يكي از وسايل ضروري وي مي‌گردد.


هدف ايجاد نياز در محصول:
براي پرورش استعدادهاي گوناگون كودك بايد موقعيتهاي فراهم آورد تا امكان خلق تفكرات و تمايلات عيني ميسر گردد.
وقتي كودك امكان نقاشي كردن در حالت‌هاي مختلف و دسترسي به انواع ابزارهاي مورد نياز خود را دارد مي‌تواند بيش از هر چيز از نقاشي و ديگر فعاليت‌هاي هنري خود لذت ببرد.
محصول مي‌تواند ارزشي و احترام به كودك را تداعي نمايد و لذت استفاده از محصول را در او ايجاد كند.


سلسله مراتب نيازهاي كودك عبارتست از:


1- نيازهاي جسماني يا فيزيولوژيك:
نيازهاي جسماني كودك عبارت از غذا و خواب است.


2- نيازهاي ايمني:
حفظ كودك از عوامل محيطي مضر مانند بيماري، سرما و… جزء اين نياز محسوب مي‌شود.


3- نيازهاي محب و احساس تعلق:
ايجاد ريشه در كودك چه به وسيلة رفتار و چه به وسيلة محيط، مثلاً طراحي يك اتاق آرامش بخش مي‌تواند جزء اين نياز محسوب شود كه بايد حتماً برآورده شود.


4- نياز به احترام
ما مي‌توانيم با طراحي محصولي مناسب، نياز كودك را به احترام مورد نياز خود برآورده سازيم.


5- نياز خود شكوفايي:
اين نياز در زبان هنري كودك خود را نشان مي‌دهد. نياز به دانستن و تجربه كردن كودك نيز در اين مرتبه است. نياز به فضاي كار هنري بيشتر در نيازهاي چهارم و پنجم كودكان مي‌گنجد و نقش بسيار مهمي در اين ميان دارد.


رشد ذهني كودكان:
رشد ذهني كودك مراحل چندي را به شرح ذيل طي مي‌كند:
1- دورة نمايشي كه چند ماه پس از تولد آغاز مي‌شود و تا 4 سالگي ادامه پيدا مي‌كند. در اين دوره كودك منظور خود را از طريق نمادهايي مانند بازي و نقاشي بيان مي‌كند.
2- دورة تفكر مشهودي: 4 تا 7 سالگي، كه در اين دوره خود كودك از طريق حواس با محيط ارتباط برقرار مي‌كند و به سرگرمي‌هاي ملموس مي‌پردازد.
3- مرحلة آمادگي: 7 تا 12 سالگي، اين مرحله به نام دورة ملموس نيز خوانده مي‌شود؛ يعني دانسته‌هاي كودك در اين سن بيشتر از طريق كاربرد و استفاده از وسايل كمك آموزشي صورت مي‌گيرد.
4- دورة تفكر منطقي: 11 سالگي به بعد، در اين مرحله كودك از لحاظ رشد ذهني به مرحله‌اي رسيده است كه مي‌تواند رويدادها را بدون استفاده از وسايل آموزشي تجزيه و تحليل كند.


نمودار رشد ذهني كودكان


پرورش حواس كودكان:
كودكان زماني مي‌توانند مطالبي دربارة محيط فيزيكي و اجتماعي خود فرا بگيرند كه قادر باشند تجربه كنند، جست و جو كنند و نيز به كاوش مستمر در اطراف خود عادت كنند.
استفاده از حواس، اساس روند دانستن و شناختن است. كودك از طريق حواس پنجگانه ياد مي‌گيرد. هر چه تجارب حسي كودك متنوع‌‌تر  وسيع‌تر باشد، پاية شكل‌گيري عقايد كودك دربارة دنياي پيرامونش نيز گسترده‌تر خواهد شد. هر نوع محروميت يا محدوديت حسي به تخريب يا كامل نشدن مفاهيم مي‌انجامد.
يافته‌هاي تحقيقات اخير نشان مي‌دهد كه كودك هر چه پيش از ورود به دبستان، در سال‌هاي حساس رشدش، بيشتر بشنود، ببند، بچشد، ببويد، لمس كند و حس كند، درك بهتري خواهد داشت و اگر احساس و ادارك قوي باشد، به رشد شناختي مي‌انجامد.


خلاقيت و سازندگي در سنين پيش دبستاني:
امروز شواهدي در دست است كه بهترين زمان آموختن انواع دانستنيها و تحريك توانايي‌هاي اساسي در كودك، دوران اولين شش سالة زندگي ، قبل از رفتن به دبستان است.
برخلاف نظريه‌هاي سابق، هوش كودك و ميزان رشد آن ثابت نيست. سطح هوش او برحسب محيطي كه در آن زندگي مي‌كند به خصوص در 6 سال اول زندگي مي‌تواند رشد كند و يا پايين برود و افزايش يا تقليل هوش در نتيجة وجود يا عدم وجود محرك و محيط است. يكي از بهترين راه‌هاي ارتقاي سطح هوش و استعداد، پي بردن به بهترين وجه تحريك پذيري حواس كودكان است.


هر چه طفل كوچكتر باشد، محيط اطراف در او اثر بيشتري دارد و مي‌تواند خصوصيات روحي از جمله سطح هوش و استعداد وي را بيشتر تغيير دهد.
تمام كودكان قبل از دبستان، داراي استعداد سازندگي به عاليترين حد خود مي‌باشند. طبق تحقيقات به عمل آمده به احتمال زياد اين استعدادها با تنبيه و دلسردي روبه‌رو مي‌گردد. اطفال پس از رسيدن به دورة عالي، تازه پاسخ قسمت كوچكي از استعدادهاي خود را به دست مي‌آورند

.
سازندگي را مربوط به قسمتهاي متعدد هوش، همچنين قسمت معيني از اجزاي تركيب دهندة هوش مي‌دانند.
در سالهاي اخير متخصصان به خصوص به استعداد سازندگي كودكان بيشتر علاقه‌مند شده و اين استعداد را هستة اصلي نبوغ مي‌دانند و افراد داراي اين خصوصيات سهم بيشتري در سازندگي دنيا دارند. سازندگي شامل همه نوع افكار ماجراجويانه و حادثه آ‌فريني در تمام رشته‌ها، اكتشافات عملي، اختراعات، تصورات، كنجكاوي و تحقيقات و … مي‌باشد. سازندگي عبارت است از قدرت به عمل در آوردن تفكر، ديدن ارتباطات تازه و غير منتظره بين اجسام و پيدا كردن جوابهاي تازه براي مسائل و سئوالات جديدي كه افراد را به تعمق و جست و جوي جوابهاي آنها وا دارد.


يك كودك سازنده و خلاق و با استعداد، لازم نيست كه حتماً داراي هوش بهتر خيلي بالا باشد. اكثر محققان در مورد سازندگي به نكات زير توجه و اشاره مي‌نمايند:
1) تقريباً تمام كودكان مقدار قابل ملاحظه‌اي از اين توانايي را در خود دارند.
2) سازندگي ممكن است در نتيجة تشويق، دست دادن موقعيت‌هاي مناسب و آموزش افزايش يابد.
3) ممكن است انواع نامناسب آموزش موجب كند شدن يا محو اين توانايي در كودك گردد.


بسيار مهم است كه والدين درك كنند چگونه سازندگي و خلاقيت را در كودكان كوچك خود به وجود آورند. زيرا جوانه‌هاي ظريف سازندگي اطفال تقريباً از بدو تولد نياز به تشويق و هدايت دارند. كودك بايد از طريق احساس، مشكلات و مسائل تكامي يافته، حدس بزند، مشكلات را آزموده و اصلاح كند و به طريق ناقصي كه خود مي‌داند آنها را به هم مربوط نمايد. فعاليت سازندگي كودك در 3 سالگي افزايش مي‌يابد، در 4 سالگي به حداكثر خود مي‌رسد، در 5 سالگي و همزمان ورود به كودكستان احساس مي‌شود كه ناگهان سقوط مي‌كند كه شايد بر اثر فشار مربي و آموزگار و همكلاسي‌ها پيش مي‌آيد و مجدداً به آهستگي در كلاسهاي اول و دوم و سوم بالا مي‌رود تا آنكه در سال چهارم دبستان شديداً سقوط مي‌كند.


يك كودك سازنده با جواب سطحي قانع نمي‌شود، به خصوص او به جوابهايي كه نمي‌تواند با دانسته‌هاي وي در مورد سئوال طرح شده ارتباط پيدا كند، حساسيت  دارد (برون سازي). در مورد آنچه كه مي‌بيند، مي‌شنود، لمس و تجربه مي‌كند حساس است. او از دانستن دقيق كلمة صحيح براي يك شيء يا احساس يا رنگ لذت مي‌برد و از شركت با افراد بالغ در اين مشاهدات شاد مي‌شود.


از آنجا كه حساسيت در بخش مؤنث شدت بيشتري دارد، پسري كه از قدرت سازندگي و خلاقيت بالا برخوردار است كمتر از دوستان ديگرش طبع مردانگي دارد. افكار مختلف مانند جرقه از مغز كودك تراوش مي‌كند كه بعضي از آنها به نظر احمقانه و بعضي ديگر به نسبت سن وي جالب است. يك كودك خلاق غالباً جوابهاي غيرعادي به سئوالات مي‌دهد و راه‌حل‌هاي غير معمول براي مسائل پيشنهاد مي‌كند. او موارد استعمال غير منتظره، براي اشيا به دست مي‌آورد.


 يك كودك سازنده و خلاق سعي در انجام كارهاي مشكل دارد و به عوض اينكه به فكر شكست خود بيفتد، مبارزه را مي‌پذيرد. دقت و تأمل او در كارها زيادتر از مقتضيات سني اوست. نرمش و انعطاف غيرعادي علامت ديگر يك كودك خلاق است و در مقايسه با ديگران و ديگر همسن‌هاي خودش با تدبيرتر، تودارتر، از خود راضي‌تر، سرسخت‌تر و ساعي و محكم‌تر است. به دليل استقلال فكري، كودك خلاق اغلب با معلمان كودكستان، مهد و والدين خود در بحث، گفت و گو و حتي مشاجره است. و باز به دليل همين استقلال، او قوانين غيرلازم و كنترل كننده را رد مي‌كند و ترجيح مي‌دهد شخصاً روي طرح و پروژه‌اي كه در نظر دارد كار كند.


با تحريك كودك به ديدن، شنيدن، لمس كردن، دستكاري كردن، كشف نمودن و انجام آزمايش مي‌توان خلاقيت را در او افزايش داد. والدين مي‌بايد با شادي و خرمي با كودك صحبت كنند و خيلي جدي به حرفهاي او گوش دهند.
شعف خو را از موفقيت كودك نشان دهند و كنجكاوي ذاتي وي را تحسين كنند.

به هيچ وجه نبايد به نظر كودكان با ديده تحقير نگريست. بلكه بايد به آنها بها داد و كمك نمود تا وجه بالنده و صحيح آن را خود كودك درك كند. فرصت انتخاب و تصميم گيري به آنها داد و كودكان را در امور مربوط به خود و حتي خانه طرف مشورت قرار داد. بايد كودك را تشويق نمود تا به محيط خود وجه بيشتري معطوف نمايد. در مورد آن سئوال كند و آن را بيازمايد. فعاليت هاي علمي موقعيت هاي مناسبي است تا كودك مطلع شود كه تمام تجربيات و آزمايشها منجر به موفقيت نمي شود و عدم موفقيت در يك تجربه نيز به معني شكست نيست. براي خيلي از والدين مشكل است قبول كنند كه فرزند، خودش چيزي را بياموزد و يا حتي خودش به تنهايي و مستقلاً كارهايش را انجام دهد و براي حفظ او از تجربه شكست به او كمك مي كنند كه استقلال بعدي او را به مخاطره مي اندازد.


البته مهم است كه در صورت  لزوم به خصوص در موارد جسمي از شكست فرزند جلوگيري شود، ولي تاكيد زياد در موارد اجتناب پذير شكست به فرزند آسيب بيشتري وارد مي كند.
نبايد منتظر بود تا پس از مشاهده علايم آمادگي در كودك، كاري را به او بسپاريم. زيرا خلاقيت او آسيب مي بيند. آمادگي به مفهوم سنتي اغلب موجب عقب نگاه داشتن كودك است. منع نمودن فرزند از انجام كاري از بيم شكست، بزرگترين مانع رشد خلاقيت در اوان طفوليت مي باشد. توانايي مقابله با شكست و بي نتيجه ماندن كاري كه شروع مي شود از خصوصيات تمام افراد فوق العاده مي باشد.
تجربه كردن را بايد در كودك افزايش داد.

آيا كودك مكان خلوتي در اختيار دارد كه هر وقت بخواهد از گروه خانواده جدا شده و به كارهاي مربوط به خود بپردازد؟ مهد كودك و كودكستان اغلب چنين مكاني ندارند. فكر و ايده خوب هميشه در مغز شخص منفرد و تنها به وجود مي آيد. هنگامي كه كودك به تنهايي كار مي كند بايد او را تشويق كرد، او را تحريك كرد تا نظر خود را دنبال كند. اغلب اختراعات خوب از آن جايي كه مخترع آن ها به خودش اعتماد ندارد و يا اين كه نمي تواند خودش را كنترل كند از دست مي روند.


اگر كودك حكايت هايي را از خود ساخت يا بازي هاي فوق العاده خيالي با تقليدي را ترتيب داد جاي نگراني ندارد، كه اين خود قسمتي از مراحل رشد كودك است.
براي اينكه كودك فرد سازنده و خلاقي باشد، نياز به وسايل مختلف از قبيلي مداد، كاغذ، چوب، اره، قيچي، سطل شني، رنگ، سنگ، خاك و … دارد. بايد مقرراتي وضع نمود كه پي از پايان كار، كودك نظافت كند و با مرتب كردن وسايل، محل بازي خود را به صورت اوليه درآورد.

نبايد از كثيف شدن محل كار يا دست و صورت بچه ناراحت شد. همان طور كه تعجب و شادي از فعاليت كودك تشويق كننده و سازنده است بي تفاوتي نسبت به اعمال و رفتار و گفته هاي كودك خوب و ضد خلاقيت است. تحريك كودك به كار كردن با مواد هنري و صنعتي. موجب رشد حساسيت، ابتكار، انعطاف و قدرت تخيل وي در تمام رشته ها مي گردد.
بسيار مهم است قبل از آنكه كودك كلاس او را شروع كند و به مدرسه برود، قدرت سازندگي در وي به وجود آيد. چه در صورت وجود معلمي آشنا با اين مسائل، تعداد زياد شاگردان مانع رسيدگي جدي به آنان در اين زمينه مي باشد و فشار آموزگار و همكلاسي ها و مقررات محيط آموزشي اين فرصت را از كودك مي گيرد و به هر شكل مقررات آموزگار در اين زمينه هيچ گاه مانند والدين نخواهد بود. سالهاي بين 3 و 6 سالگي زماني است كه مغز در حال رشد كودك بيش از هميشه مي تواند به آساني و شادماني مطالب را جذب كند.


اغلب تصور مي شود كه هنر يك موضوع جنبي براي كودكان است،  در صورتي كه هنر اهميت بسيار زيادي در يادگيري كودك براي فرآيندهاي خواندن و نوشتن و انجام رياضيات دارد، به طوري كه شخص ممكن است در محيط اجتماعي وظايفي را به عنوان يك فرد بزرگسال ياد بگيريد. البته بحث بر سر اين است كه هنر نه تنها جهت رشد كودكان اهميت دارد بلكه ضروري و اساسي نيز هست.
وقتي يك طرح هنري به كودكان نمايش داده مي شود نخستين عكس العمل بعضي از آنها هميشه اين است كه "من نمي توانم آن را انجام دهم". آنان حس نمي كنند كه قادر به يافتن و داشتن چيزهاي با ارزش باشند. برخي از آنها در زندگيشان كاري نكرده اند و بسياري از مواقع شكست خورده اند. وقوف بر چنين موضوعي از جهت تقويت اعتماد به نفس در اين بچه ها براي تغيير احساس من نمي توانم به مي توانم خيلي مهم است.


دليل آنكه اين بچه ها مي گويند من نمي توانم اين كار را انجام دهم معمولاً به خاطر ضعف در بكارگيري از مهارتهاي دست سازشان است. مهارتهاي دست ساز در هنر، عامل خلق محصولات هنري است و بنابراين محرك بزرگي در پيشرفت مي باشد. به علاوه موجب شادماني كودك گشته، وي را به پيش مي راند. اگر چه فرو بردن يك قلم مو در قوطي رنگ، نياز به تطابق و هماهنگي دارد، با اين حال نقاشي نوعي سرگرمي است كه مي تواند باعث خلق آثار زيبا شود.


در فراگيري هنر، يك كودك مي برد، جدا مي كند، مي چسباند، رسم مي كند، مي سازد، موازنه مي كند، رنگ مي زند و قلم، مداد شمعي، قلم مو و غيره را در دست نگه مي دارد و در تمام مدت، اين مهارتها پرورش مي يابند. بچه ها در خلال فعاليت هنري، مدام در حال يادگيري هستند.


هر گونه پيشرفتي در زمينه مهارتهاي زياني منبع بسيار با ارزش براي آنان محسوب مي شود. آنها در اين روند مفاهيمي نظير بزرگ و كوچك، بالا و پايين، رو و زير و درست و واژگون را مي آموزند، تطابق و هماهنگي ماهيچه هاي دست براي نوشتن شرط لازم است و همه فعاليت هاي هنري به توسعه آن كمك مي كنند. علاوه بر آن، آنها در اجراي خيلي از طرحهاي هنري مطالب زيادي درباره بدن خود ياد مي گيرند، كه اين اطلاعات مربوط به بدن، زمينه پيشرفت زيادي را براي كودكان فراهم مي كند.


اهداف آموزش هنر به كودكان بدين قرار است:
1- تقويت اعتماد به نفس
2- پيشرفت دادن مهارتهاي دسته ساز
3- افزايش معلومات
4- لذت بخش بودن براي كودك


پرورش خلاقيت از طريق هنر
امروز همه متخصصان تعليم و تربيت اذعان دارند زماني يادگيري به بهترين نحو انجام مي گيرد كه توام با عمل باشد. هنر و فعاليت هاي هنري بهترين فرصت را براي يادگيري بهتر فراهم مي آورد. هنر نه تنها منجر به يادگيري عميق تر مي گردد، بلكه در ايجاد خود پنداره مثبت در افراد و افزايش توانايي قدرت تخيل و خلاقيت در آن ها موثر است. اولين بار افلاطون درباره " آموزش از طريق هنر" سخن گفت و طرح داد. يونانيان اعتقاد داشتند تنها عاملي كه مي تواند سبب سازش دروني و اجتماعي انسان ها شود، هنر است.


به گفته افلاطون حساسيت هنري زير بناي تعادل رواني است. امروز " آموزش از طريق هنر" طرف داران خاص خود را دارد( مندكا 1996).
هنر يك فرد از طريق احساسات هنري او بروز مي كند. يك اثر هنري كه تركيبي از مضمون، شكل و بيان است، كلبه ابعاد روحي و رواني فرد را تحت تاثير قرار مي دهد. ارتباط مستقيم با هنر دامنه ادراك را گسترش داده، تخيلات را پربارتر و به روند تركيبي و تحليلي ذهن عمق مي بخشد.
مضمون يك اثر هنري، هنجارهاي اخلاقي، نگرش و حساسيت هاي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد. هنر مي تواند نيازهاي كودكي را كه نسبت به زندگي روزمره خود بي تفاوت شده است. برآورده كند.


هنر انسان را قادر به درك علت و معلول كرده و علت و معلول را طوري آسان جلوه مي دهد كه انسان با مشاهده آن احساساتش را بروز مي دهد. هنر به انسان اجازه مي دهد نمايش زندگي را حس كرده و آينده خود را در آن بيابد. همه افراد به وسيله حواس هنري مي توانند به طور صحيح آموزش ببينند. تحليل بحث هنر بر روي انسان حائز اهميت است. پيشرفت انسان در پذيرش و خلق آثار هنري است. روان شناسان بر ويژگي هاي مشترك افراد مختلف در زمينه مهارتهاي هنري تاكيد مي كنند.

وقتي افراد چيزي را خلق مي كنند، از شم هنري، تفكرات واگرا و توانايي بياني خود استفاده مي كنند و بدين ترتيب به طور طبيعي احساسات و تفكرات خود را به ديگران منتقل مي كنند. اين ويژگي ها جنبه هاي متفاوتي از فعاليت هاي هنري را تشكيل مي دهند و به طور خود جوش در تفريحات و بازي هاي دوران كودكي بروز مي كنند. اما تحت تاثير آموزش هم نوايي به جاي آموزش فعال، توسعه فعاليت هاي هنري به سرعت از بين مي روند.


انجام كارهاي هنري از جوانب مختلف، موجب افزايش خلاقيت كودكان مي شود. برخي از نتايج اين مساله عبارتند از:


- كودكان در جريان آشنا شدن با دنياي هنر، بر وسعت تجربيات خود مي افزايند.
- كودكان در روند انجام كارهاي هنري مجبور به اتخاذ تصميم هاي مختلفي مي شوند و اين امر جريان تصميم گيري را براي آن ها به صورت امري ساده در مي آورد.
- آشنايي با حل مساله يكي ديگر از تبعات انجام دادن كارهاي هنري توسط كودكان است. مهارت يابي در حل مساله به آن ها كمك مي كند تا مسايل ذهني و فيزيكي خودشان را ساده تر حل كنند.
- كودكان در روند آشنايي با رشته هاي مختلف هنري از تفكر تخيلي بهتري برخوردار خواهند شد.


بر اساس ماده 31 اعلاميه حقوق بشر خلاقيت و تخيل با هنر مرتبط است. بر اساس اين ماده از اعلاميه، هنر عبارت است از: گستره بيان "خود" به نحوي خلاق و تخيلي، توسط همه مردم، از فرهنگ ها، طبقات و سنين مختلف.


در برنامه هاي هنري بايد اين امكانات در اختيار كودكان قرار گيرد تا فرصت رشد خلاقيت در كودكان فراهم گردد:
- بايد اين امكان را داشته باشند كه به مفاهيم، روش ها يا برداشت ها واكنش نشان دهند.
- واكنش، آن چه را تجربه، مشاهده يا تصور شده تثبيت كنند.
- منابع را به منظور برانگيختن و ايجاد مفاهيم جمع آوري كنند.
- بتوانند تفاوت ها و شباهت ها را تشخيص دهند.
- ابزار و تكنيك ها را بيازمايند.


فعاليت هنري:
كودك با دستهاي خود به انجام و پديد آوردن چيزها مي پردازد و به احساسات و انديشه هاي خود شكل خارجي مي دهد، كه اين را بيان تجسمي به كمك دستها مي گويند و فعاليت هايي كه از اين طريق انجام مي شود فعاليت هنري نامند.


تجارب دو بعدي و سه بعدي و امكاناتي كه براي يادگيري فراهم مي شود:


معمولاً تجارب دو و سه بعدي هنرهاي تجسمي ناميده مي شود. تجارب دو بعدي اين موارد را در بر مي گيرد:
    طراحي – تعيين شكل ها و پديده ها با خط
    نقاشي – تعيين فضاهاي سطوح رنگ
    چاپ – نشانه گذاري با چاپ
    منسوجات – ايجاد سطوح پاچه اي و بافته اي
    عكاسي – ايجاد تصوير به كمك اثر شيميايي نور روي فيلم
بازنمايي هاي سه بعدي اين موارد را در بر مي گيرد:
    ساختن – شكل دادن با جور كردن قطعات با يكديگر
    مجسمه سازي – شكل دادن با قلم زني و تراشيدن
    قالب سازي – كار كردن با مواد پلاستيكي و شكل دادن به آن
اين گونه بازنمايي ها امكاناتي براي بازنمايي با استفاده از اين عناصر هنر ايجاد مي كند:
    الگو – تكرار شكل، رنگ، نور
    بافت – ويژگي ها يا كيفيت سطح
    رنگ – (ويژگي رنگ، مثلاً قرمز، نارنجي)، شدت رنگ، اشباع، درخشندگي، رنگ هاي اصلي (قرمز، زرد، آبي) رنگ هاي فرعي (تركيبي از رنگ هاي اصلي – نارنجي، سبز و بنفش)
    خط- نشانه – خط، باريكه خط، خط تيره
    توناليته – روشني يا تيرگي، سايه
    شكل – طرح
    شكل – تجربه سه بعدي شكل
    فضا – فاصله بين شكل ها


رشد بازنمايي دو بعدي
كودكان از زمان تولد در معرض تصور جسمي قرار دارند. آن ها در تصورات ديگران احاطه شده اند. توانايي كودكان در بازنمايي دو بعدي را گاهي صرفاً حركت از تصورات غير بازنمايي (مثل نقاشي هايي كه شبيه به آن چيزي نيست كه قرار است بازنمايي شود، دست كم از ديد بزرگسالان) به سمت تصورات بازنمايي (نقاشي ها و تصاويري كه شبيه آن چيزي است كه قرار است بازنمايي شود) مي دانند. پياژه (1951) مراحل اين فرايند را چنين شناسايي مي كند:


1- واقع گرايي تصادفي: كودكان به شباهت هاي بين خطوط اتفاقي كه كشيده اند و آنچه ديده اند توجه مي كنند.
2- واقع گرايي ذهني: كودكان آنچه را مي دانند بازنمايي مي كنند نه آنچه را ديده اند.
3- واقع گرايي تجسمي: كودكان آنچه را مي بينند بازنمايي مي كنند نه آنچه را مي دانند.


ماتيوز رشد بازنمايي دو بعدي را به عنوان فرآيندي به مراتب پيچيده تر مي داند و معتقد است واقع گرايي تجسمي از مرحله اوليه ظاهر مي شود ( ماتيوز، 1994). بازنمايي هاي اوليه كودكان بسيار هدفمندتر از آن چيزي  است كه در نظريه پايژه مطرح است. براي مثال، آن ها نشان مي دهند كه نوعي آگاهي از تركيب بندي دارند به اين نحو كه خطوط تازه اي مي كشند كه با خطوط موجود ارتباط دارد. كودكان با چنين كاري نشان مي دهند كه از آرايش خطوط و فضاي بين آن ها آگاهي دارند.


تصاويري كه كودكان مي كشند نه تنها عكسبرداري دقيق از شيء است، بلكه حركات و خصوصيات اشياء را نيز در بر مي گيرد (ماتيوز، 1994). از اين رو، براي مثال، كودكي ممكن است خطوطي را به صورت خط خطي در كنار ماشيني كه كشيده است بكشد و بگويد اين ماشين خيلي خيلي تند مي رود.
بازنماييي هاي اوليه با آگاهي فزاينده كودكان از اعمال و حركات جسماني خود ارتباط نزديكي دارد. در تصاوير كودكان ممكن است بر بازنمايي جنبه ها و ديدگاه هاي مختلفي تمركز كنند.


    جنبه هاي تركيبي كه با فضا سرو كار دارد.
    جنبه هاي پويا با عمل سر و كار دارد.
    ديدگاه هاي خاص – از ديدگاه خاصي كشيده شده است.
    مشخصه شيء – با جنبه هاي اصلي شيء سر و كار دارد.


يك بازنمايي واحد ممكن است شامل يك يا تركيبي از فهرست بالا باشد، عوامل تعيين كننده اين است كه كدام جنبه از شيء، تجربه، احساس يا مفهوم براي كودك مهم است.


رشد طراحي
طراحي مشاهدات كودك را از جهان هدايت مي كند ( ماتيوز، 1994).
كودكان از زمان تولد به طرح علاقه دارند و جذب آن خطوطي مي شوند كه تضاد مشخص تيرگي و روشنايي را نشان مي دهند و با خصوصيات چهره انسان ارتباط دارد. ديده ايم كه كودكان به وقت غذا خوردن و نوشيدن انگشتان خود را روي نمي خورده خود كه در اطرافشان مي ريزد  ميگذارند و با آن خطوطي مي كشند. همين پايه اي مي شود براي طراحي كودك در صورتي كه مواد لازم طراحي در اختيارش گذاشته شود. ماتيوز اين مراحل اوليه را كه گاهش مرحله خط خطي كردن ناميده به مرحله غان و غون كردن از رشد زبان ربط مي دهد. طراحي اوليه، مانند زبان اوليه كاوشي در قواعد است. خطوطي كه كودكان در اين مرحله مي كشند منعكس كننده سه حركت اصلي بازوست.


1- كمان عمودي: كودك با حركتي كه به مداد مي دهد از بالا به پايين خطي دايره وار مي كشد.
2- كمان افقي: كودك با حركتي چتري شكل مداد را روي كاغذ حركت مي دهد.
3- فشار دادن و هل دادن: حركت چنگ زدن و رسيدن.


كودكان از همين خطوط و حركات شروع مي كنند و به مرحله كشيدن خط ممتد مي رسند كه بعدها براي كشيدن يك شكل بسته به كار مي رود. براي نشان دادن درون و بيرون فضايي ايجاد مي كنند.  شكل بسته بر حسب ميل كودك معاني مختلفي خواهد داشت.
شكل ها و طرح هايي كه كودكان در طراحي هاي خود به كار مي برند ابتدا براي آنان جنبه شخصي دارد و بعدها تصاويري مي كشند كه مي توانند از طريق آن با ديگران ارتباط برقرار كنند و احساسات و عقايد خود را نشان دهند. نقاشي كودكان در طول رشد جزئيات بيش تري خواهد داشت و كنترل بيش تري روي نقاشيشان دارند. اين نكته سبب مي شود كه بتوانند اشكالي را كه مي بينند روي صفحه كاغذ بياورند.
 
جدول رشد طراحي
                          كودكان:
تولد تا يك سالگي        از اعمال و حركات با همه بدن تقليد مي كنند.
    از الگوهايي كه تضادهاي شديد دارند و شبيه چهره انسانند آگاهند.
    خطوطي مي كشند. براي مثال با انگشت يا دست غذا را روي سطوح مي كشند تا خطوطي ايجاد شود.
    آگاهند كه با حركت دادن دست و انگشت روي سطوح خطوطي ايجاد مي شود.
يك تا دو سالگي        خطوط متنوعي مي كشند، گاهي خط خطي مي كنند.
    مي دانند كه حركات مختلف منجر به ايجاد خطوط مختلف مي شود.
    با كف دست مداد را در دستشان مي گيرند.
    خطوطي مي كشند كه با هم همپوشي دارند.
دو تا سه سالگي        براي گرفتن مواد گرافيك از پنس استفاده مي كنند.
    براي بازنمايي درون و بيرون خط ممتد و شكل بسته مي كشند.
    اشكال و خطوط را با هم تركيب مي كنند.
    اشكال جداگانه ولي مرتبط با هم مي كشند.
سه تا چهار سالگي        خطوط را نام مي برند و بازنمايي نمادي بروز مي كند.
    با استفاده از مواد گرافيك، ابزارها و سطوح مختلف خطوط مختلفي مي كشند.
    بدون كمك ديگران خط و دايره مي كشند كه نمايانگر آدم است و غالباً به آن آدم قورباغه اي مي گويند.
    به تدريج شروع به ايجاد روايت هاي بصري مي كند.
 
ادامه جدول رشد طراحي

                         كودكان:
چهار تا پنج سالگي        قادرند اشكال مختلفي بسازند و گاهي آن ها را با هم تركيب كنند. براي مثال خورشيد بكشند.
    اشكالي مي كشند كه به نظر مي رسد روي صفحه كاغذ در حال پروازند.
    اشكالي مي كشند كه جزئيات بيش تري دارد مثل، بازو، ران، دست، انگشتان، ابرو.
    براي نشان دادن بالاتر و پايين تر فضا را به اجزاي كوچك تري تقسيم مي كنند.
شش سالگي        با خطوط زمين و آسمان مي كشند.
    براي نشان دادن عمق اشكالي را كوچك تر مي كشند تا دور بودن آن را نشان دهند.
    در طراحي خود جزئيات بيش تري را نشان مي دهند. براي مثال، پنجره، در و دودكش بالاي ساختمان.
    در طراحي ها جنبه روايتگري بيش تر مي شود، براي مثال ممكن است يك طراحي در برگيرنده قسمت هاي مختلف يك داستان باشد.


رشد نقاشي
نقاشي به ما اين امكان را مي دهد كه در نور و رنگ كاوش كنيم. رنگ در همه ما تاثير مي گذارد و در زباني كه به كار مي بريم منعكس است. مثلاً مي گوييم از خشم سياه شده بود، يا از خجالت سرخ شدن. استفاده از رنگ به كودكان اين امكان را مي دهد كه بتوانند اطلاعاتي را كه مي دهند از طريق نقاشي هايشان بزرگ جلوه دهند. در هنگام تولد كودكان مي توانند روشن و تيره را از هم تميز دهند و دركي از رنگ داشته باشند به خصوص رنگ هاي روشن مثل قرمز.


اولين تجربه هاي كودك با نقاشي با ويژگي هاي لمس كردني و توانايي در فشردن و دستكاري رنگ غليظ و كيفيت سيال بودن رنگ دقيق سر و كار دارد. اين كاوش ها اهميت بسياري دارد چون در اين دوران رنگ ها را مي آموزند و روش هاي به كار بردن رنگ را درك مي كنند. كودكان همين كه اين مهارت ها را آموختند مي توانند آن را براي مقاصد خود به كار برند. بعدها كودكان مي فهمند كه مي توانند با رنگ سطوح را بپوشانند، رنگ ها را مخلوط و همپوش كنند. ماتيوز معتقد است كه علاقه كودكان به لايه لايه كردن رنگ از تلاش هاي اوليه آنان در كشيدن طرح سه بعدي ناشي مي شود (ماتيوز، 1994). همچنان كه مهارتهاي فني كودكان افزايش مي يابد مي توانند تكه هاي رنگ را كنار هم قرار دهند و جلوه هاي چند تكه اي ايجاد كنند.

رنگ را در ضمن به صورت خطي براي طراحي به كار مي برند. توانايي كار كردن با رنگ و طراحي دقيق به تدريج با هم همراه مي شود و كودكان مي توانند با استفاده از نقاشي تصاويري خلق كنند كه خصوصيات منحصر به فرد خود را دارد.
علاقه به مخلوط كردن رنگ، از مراحل اوليه رشد در كودكان وجود دارد و كودكان نياز دارند كه اين مهارت ها را تمرين كنند. همچنان كه مهارت هاي مخلوط كردن  در آن ها افزايش مي يابد بايد اين امكان را داشته باشند كه بر اساس آنچه مي بينند رنگ هاي دلخواهشان را مخلوط كنند.


برنامه هاي نقاشي با كامپيوتر به تجربه هاي آنان مي افزايد و برايشان مفيد خواهد بود. كودكان به سرعت مي آموزند كه زاويه نقاشي و سطح نقاشي با هم فرق مي كند. صفحه ممكن است فقط بخشي از حركت نقاشي را نشان دهد. در ضمن به سرعت تشخيص مي دهند كه اصلاً امكان ندارد كه رنگ مخلوط و سرازير شود.
رشد نقاشي
                         كودكان:
تولد تا يك سالگي        با استفاده از همه حس هاي خود جنس را كاوش مي كنند. براي مثال، جنس غذا.
    از رنگ و روشنايي به خصوص رنگ هاي روشن و واضح مثال قرمز آگاهند.
يك تا دو سالگي         با استفاده از پا، دست ها و دهان جنس رنگ را كاوش مي كنند.
    با استفاده از دست، پا و انگشتان رنگ را روي سطوح دستكاري مي كنند.
    از رنگ در محيط خود آگاهند.
    با استفاده از رنگ عمداً خطوطي مي كشند.
دو تا سه سالگي        با استفاده از رنگ خطوط جداگانه مي كشند.
    رنگ اشياء را مي پرسند و بعضي از رنگ ها را مي شناسند.
    مي تواند رنگ ها را طبقه بندي و جفت و جور كند.
سه تا چهار سالگي         رنگ هاي اصلي را مي شناسند.
    به مخلوط كردن رنگ ها علاقه مندند.
    قلم موها و سطوح مختلف را مي آزمايند و از اين كار لذت مي برند.
    با استفاده از قلم مو تكه هاي جداگانه و همپوش رنگ را به كار مي برند.
    مي توانند سايه هاي رنگ را با هم محور كنند.
چهار تا پنج سالگي         مي توانند رنگ هاي فرعي را نام ببرند.
    مي توانند رنگ ها را با هم تركيب كنند و مي دانند كه اضافه كردن رنگ سفيد باعث روشن شدن رنگ و رنگ سياه باعث تيره شدن رنگ مي شود.
                         كودكان:
چهار تا پنج سالگي        با استفاده از رنگ، اشكال و طرح هاي نمايد مي كشند.
    مقاصد و پيشنهادهاي خود را در مورد نتيجه كار نقاشي خود توضيح مي دهند.
    رنگ هاي به كار رفته در نقاشي را با رنگ هاي واقعي اشياء جفت و جور مي كنند.
شش سالگي         در نقاشي هايشان جزئيات ظريف ديده مي شود.
    مي توانند رنگ هاي مختلف را به دقت به كار برند.
    به دقت جاهاي كوچكي را رنگ مي كنند.
    رنگ ها را به دقت در كنار هم قرار مي دهند.


مشخصات نقاشي خوب براي كودكان:


1- كودك بايد از نقاشي خود لذت ببرد.
2- كودك بايد تنوع روزمره را در نقاشي خود حس كند.
3- كودك بايد به ابزار كار خود مسلط باشد.
4- در اختيار گذاشتن مدل نقاشي اكيداً ممنوع است. در محصول مورد نظر نبايد طرح ها و نقوش محصول، مدل براي كپي كردن محسوب شود.
5- كودك تواند به طور مستقل كار كند.
6- وسايل مختلف و متفاوت در اختيار كودك باشد.


نقش نقاشي در پرورش خلاقيت كودكان:


كودكان معمولاً به طراحي و نقاشي علاقمندند، لذا از اين رشته هنري مي توان بهره زيادي در برانگيختن خلاقيت آن ها بود. شكل و طراحي هايي
كه كودكان در طراحي خود به كار مي برند، در آغاز براي آن ها جنبه شخصي دارد اما به تدريج تصاويري مي كشند كه از طريق آن با ديگران ارتباط بر قرار مي نمايند، نقاشي به كودكان امكان كاوش در رنگ و نور داده، مشاهدات كودك را از جهان هدايت مي كند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید