بخشی از مقاله
رویکرد سیستمی در مدیریت اکوسیستم های جنگلی یافتن یک رابطه جدید بین انسان و طبیعت است به طوری که علاوه بر فعالیت ها و تأثیر انسان جهت تأمین کالا و خدمات، طبیعت به طور سالم و درست باقی بماند که به آن »بازسازی ارزش های زیست محیطی« اطلاق می شود و به طبیعت به عنوان حامی حیات بشر، احترام گذاشته شود. در اینجا به بررسی تعاریف مدیریت اکوسیستم، ویژگی ها، محدودیت ها و روند آن پرداخته شده است. همچنین فرآیند و روش های تصمیم گیری به همراه کاربرد مدل ها در مسائل مربوط به اکوسیستم های جنگلی با توجه به ماهیت کاربری چند منظوره این منابع مورد بحث قرار گرفته و مزایا و معایب روشها ذکر شده است. در نهایت سه سطح سازمانی مهم در فرآیند تصمیم گیری مدیریت اکوسیستم شامل محیط تصمیم گیری، سازماندهی و فرآیند تصمیم گیری و سیستم پشتیبانی تصمیم گیری مدیریت اکوسیستم مورد بررسی قرار گرفتند.
واژه های کلیدی
مدیریت اکوسیستم، تصمیم گیری، سیستم پشتیبانی تصمیم گیری
مقدمه
روو (1992) تعبیری از مدیریت اکوسیستم ارائه داده که عبارتست از بکارگیری روشهای حفاظـت، مـدیریت و احیـای اکوسیسـتم هـا در مقیاس منطقه ای و محلی. این بدان معناست که همه افراد بدنبال حفاظت و پایداری اکوسیستم هستند و هدف آنها فقط بهره بـرداری از طبیعت نیست .[1]
در تعریف کرستنسن و همکاران ( (1996، مدیریت اکوسیستم شامل مدل های اکولـوژیکی دقیـق و درسـت، درک پیچیـدگی روابـط انسان و محیط زیست و احترام انسان به اجزای اکوسیستم. موارد مذکور نشان مـی دهنـد کـه مفهـوم مـدیریت اکوسیسـتم هـم مسـائل اجتماعی و هم مسائل علمی-فنی را در بر می گیرد .[2]
(1999) Yaffee مدیریت اکوسیستم را حفظ یکپارچگی ابعاد زیستی، فیزیکی و انسـانی دانسـته و رونـد پیشـرفت مـدیریت منـابع طبیعی را بصورت یک نمودار نشان داده است (شکل .(2
پیروت و همکاران (2000) بیان کرده اند که مدیریت اکوسیستم تلاش می کند استفاده از اکوسیستم را کنترل کند، بطوریکه ضـمن بهره مندی از منافع آنها بطور همزمان اثرات انسانها بر اکوسیستم ها مطابق با عملکرد اکوسیستم و در مسیر حفاظت از آن باشد .[1]
(2004) Coast Information Team چنین تعریف می کند: مدیریت تطبیقی فعالیتهای انسانی که منجر به اطمینان از سلامتی و عملکرد مناسب اکوسیستم ها و جوامع انسانی می شود. منظور این است که ویژگیهـای مـوقتی و فضـایی اکوسیسـتم هـا حفـظ شـود بطوریکه گونه ها و فرآیندهای اکولوژیکی بطور پایدار باقی بمانند و رفاه انسانها تأمین و بهبود یابد .[1]
Price و همکاران (2009) بیان کردند که مدیریت اکوسیستم بر پایداری اکوسیستم بیشتر از تولیدات اکوسیستم تأکید دارد. این امر که انسان به عنوان بخشی از اکوسیستم است، موضوع طبیعت پویای اکوسیستم و ارتبـاط آن بـا جوامـع انسـانی را در مقیـاس مـوقتی و فضایی مورد توجه قرار می دهد. نیاز به تعاریف واضح و روشن برای اهداف مدیریت اکوسیستم احساس می شود. اسـتراتژی مـدیریت بـر اساس بهترین اطلاعات در دسترس در مورد سیستم های اکولوژیکی، درک محدودیت ها و عدم قطعیت است.
یک تعریف کلی از مدیریت اکوسیستم بر اساس معیارهای ذکر شده در مقاله عبارتست از: بکارگیری داده ها، گزینه ها و محدودیتهای اکولوژیکی و اجتماعی در دستیابی به منافع اجتماعی مطلوب در یک منطقه مشـخص جغرافیـایی و طـی یـک دوره زمـانی خـاص. تمـام الگوهای مدیریتی تصمیم گیری درست نیستند اما تصمیم گیریهایی که سبب بهترین عکس العمل وضعیت حال و آینده جامعه می شود، تصمیم گیری های درستی هستند.
روش تحقیق
در اینجا به بررسی تعاریف مدیریت اکوسیستم، ویژگی ها، محدودیت ها و روند آن پرداخته شده است. همچنین فرآیند و روش هـای تصمیم گیری به همراه کاربرد مدل ها در مسائل مربوط به اکوسیستم های جنگلی با توجه به ماهیت کاربری چند منظوره این منابع مورد بحث قرار گرفته و مزایا و معایب روشها ذکر شده است. در نهایت سه سطح سازمانی مهم در فرآیند تصـمیم گیـری مـدیریت اکوسیسـتم شامل محیط تصمیم گیری، سازماندهی و فرآیند تصمیم گیری و سیستم پشتیبانی تصمیم گیری مدیریت اکوسیستم مورد بررسـی قـرار گرفتند. تمامی موارد مذکور با مطالعه منابع داخلی و خارجی بصورت مروری انجام شده است.
ویژگیهای اصلی مدیریت اکوسیستم
دو دیدگاه کلی وجود دارد: اول بیوسنتریک به معنی اهمیت زندگی تمامی موجودات زنده که این دیدگاه بر سلامت اکولوژیکی و یکپارچگی آن به عنوان یک هدف تأکید دارد. دیدگاه دوم شامل استفاده انسانها که به عنوان اولویت دوم اهمیت دارد، این دیدگاه به انسان اهمیت می دهد. با اعمال روشهای مدیریتی درست می توان از اکوسیستم ها بطور پایدار سود برد، بطوریکه هر دو هدف برآورده گردد.
بطور کلی ویژگیهای اصلی مدیریت اکوسیستم عبارتند از 3]، :[4
• پایداری: پایداری منابع در مدیریت اکوسیستم، شرط لازم است. لغت پایداری که در مدیریت اکوسیستم به کار می رود باید به روشنی تعریف شده و بطور تخصصی مورد بررسی قرار گیرد، سود و هزینه در این زمینه مسائل بسیار مهمی هستند. مفهوم پایداری همراه با توسعه بیان کننده برآوردن نیازهای حال بدون به خطر افتادن منافع نسلهای آینده در برآورده کردن نیازهایشان است.
• اهداف: مدیریت اکوسیستم اهداف قابل دسترس در آینده را که لازمه آن پایداری است بعنوان چشم انداز در نظر می گیرد.
• ارائه مدلهای اکولوژیکی: مدیریت اکوسیستم وابسته به تحقیقات در زمینه های مختلف اکولوژیکی است.
• حفظ تنوع زیستی و ساختار اکوسیستم: مدیریت اکوسیستم، تنوع زیستی و پیچیدگی های ساختاری اکوسیستمها را در مقابل تخریب تشخیص می دهد و منابع ژنتیکی لازم را برای سازگاری نسبت به تغییرات در بلند مدت فراهم می کند. سطح تنوع زیستی در اکوسیستم بخش بسیار مهم اطلاعات علمی را در بر می گیرد و این اطلاعات در درک پتانسیل اکوسیستم برای فراهم کردن منافع اجتماعی حائز اهمیت است. تنوع زیستی می تواند برای جامعه ارزش ذاتی و واقعی نداشته باشد اما در مدیریت اکوسیستم نقش اساسی دارد .[5]
• پویایی اکوسیستمها: مدیریت اکوسیستم تلاش می کند تا اکوسیستمها را از سکون باز دارد و آنها را به پویایی برساند.
• شرایط و مقیاس: مدیریت اکوسیستم فرآیندهای اکوسیستم را در دامنه وسیعی در مقیاس فضایی و موقتی اداره می کند و رفتار آنرا در شرایط معین که بیشترین تأثیر را از محیط می پذیرد، مورد بررسی قرار می دهد.
• انسانها به عنوان جزئی از اکوسیستم: مدیریت اکوسیستم نقش فعالیتهای انسانی را در رسیدن به اهداف مدیریت پایدار مورد بررسی قرار می دهد.
• سازگاری و مسئولیت: در مدیریت اکوسیستم مدلهای عملکرد اکوسیستم طبق دانش روز تنظیم شده و تغییرات لازم در آن اعمال می شود.
• ارزش اجتماعی: مدیریت اکوسیستم یک مرحله از توالی ارزشهای اجتماعی و ویژگی های آنرا منعکس می کند، این مرحله اولین و آخرین مرحله نیست.
• محدوده مکانی: مدیریت اکوسیستم بر اساس مکان است و محدوده منطقه باید مشخص باشد. مدیریت اکوسیستم باید بر کاربری چندمنظوره اکوسیستم تأکید داشته باشد. بدین ترتیب با ترکیب چند نوع تصمیم برای رسیدن به اهداف تعریف شده می توان اکوسیستم ها را مدیریت کرده و اولویت های اجتماعی را برآورده کرد. تعیین محدوده و مرز مناطق از این نظر اهمیت دارد که برای رسیدن به حداکثر سود اجتماعی باید محدودیتهای منطقه از اکولوژیکی و اجتماعی شناخته شود. برای مثال تصمیم گیری برای حوزه های مختلف آبخیز متفاوت است.
• دستیابی به شرایط مطلوب: مدیریت اکوسیستم باید اکوسیستم را برای رسیدن به شرایط مطلوب اجتماعی در وضعیت مناسبی
نگه دارد. سلامت اکولوژیک و حفظ یکپارچگی آن از نظر علمی و سیاسی تعاریف خاص دارد. اکوسیستمها دارای ویژگیهای خاصی هستند مسلماَ مفاهیمی چون تنوع زیستی، تولید، چرخه کربن و غیره در اکوسیستمهای مختلف متفاوت است. بنابراین بکارگیری تصمیم درست توسط انسانها و استفاده از روشهای علمی و فنی درست در تجزیه و تحلیل این مسائل نقش مؤثری در مدیریت خواهد داشت.
• انعطاف پذیری و سازگاری: مدیریت اکوسیستم فواید زیادی بدنبال دارد بطوریکه با اعمال مدیریت اکوسیستم توانایی واکنش به انواع استرسهای طبیعی و انسانی را خواهد داشت، اما بسیاری از اکوسیستم ها قابلیت محدودی در سازگاری و تطابق با شرایط مختلف را دارند. ثبات، انعطاف پذیری، شکنندگی و سازگاری از مفاهیم چالش انگیز در اکولوژی هستند. این مفاهیم، ویژگیهای اکوسیستمها هستند. اکوسیستمها دارای انعطاف پذیری محدودی هستند. مهمترین نقش علم در مدیریت اکوسیستم شناخت محدودیتهاست که برای رسیدن به منافع اجتماعی مختلف باید مورد بررسی قرار گیرند. در مدیریت باید توانایی اکوسیستم در مقابله با استرس در نظر گرفته شود و به بهترین وجه هدایت گردد.
• اطلاعات علمی: اطلاعات علمی در اجرای مدیریت اکوسیستم ، فرآیند تصمیم گیری انتخاب عمومی و شخصی نقش مهمی دارند. بعضی از اطلاعات خاص در مورد اکوسیستم ها در مدیریت اکوسیستم مؤثر است. اطلاعات مربوط به ویژگیهای اکولوژیکی اکوسیستم از عوامل محدود کننده در مدیریت اکوسیستم است. اطلاعات علمی بطور ذاتی دارای عدم قطعیت هستند. اطلاعات علمی و پیش بینی بر اساس آن به بحث و مذاکره در عملیات مدیریتی می انجامد. مذاکره و بحث در مورد ارزشها و اولویتها بسیار خوب و در عرصه های عمومی و سیاسی بسیار مطرح است. اما عرصه های بحث های علمی بسیار محدود است.
محدودیتها در راه مدیریت اکوسیستم
بعضی از تفاسیر ابتدا اکوسیستم را شرح می دهند. بعضی دیگر به جنبه تعادل بین مدیریت، ارزشهای اقتصادی-اجتمـاعی و اکولـوژیکی اعتقاد دارند و حتی عده ای نیز بر اعتقاد خود مبنی بر فلسفه استفاده چند منظوره که موجب حداکثر بهره مندی انسانها از منـابع مـی شود، پافشاری می کنند با اینکه می دانند این امر محدودیتهای اکولوژیکی داشته و به توجه بیشتری نیاز دارد .[1] تنهـا بـا اسـتفاده از
واژه مدیریت اکوسیستم نمی توان الزاماَ آنرا تعریف کرد زیرا دامنه وسیعی داشته و افراد و گروههای زیادی را در بر می گیرد. تنهـا یـک گروه یا سازمان نمی تواند دامنه وسیعی از اطلاعات و تمرکز لازم را بر مدیریت تمام اکوسیستم داشته باشد و بخشهای مختلف بایـد در امر مدیریت و مطالعات مربوط به اکوسیستم شرکت داشته باشند. یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت بسیاری از پروژه هـای مـدیریت اکوسیستم، مشارکت ذینفعان از همان ابتدای کار است، مخصوصاَ آنهایی که بر عقیده خود پایدار و با ثبات هستند. مدیران پـروژه هـای مدیریت اکوسیستم باید بر بدست آوردن اطلاعات و کسب مهارتها جهت کارایی بیشتر ذینفعان تلاش کنند.
مدیریت اکوسیستم بطور ذاتی یک فرآیند بلند مدت است و سیاستهای مدیریتی در طـی زمـان شـکل مـی گیرنـد. ایـن امـر یـک محدودیت در مدیریت اکوسیستم است. تغییرات سیاسی می تواند بر سیاست محیط زیست، پایداری اقتصادی، طرحهای کاربری اراضی و منابع و فعالیتهای مختلف روی زمین تأثیر بگذارد.
یکی از محدودیتهای رسیدن به موفقیت در امر مدیریت اکوسیستم، کمبود تأمین بودجه در طولانی مدت است. یک توصیه مهم بـه سیاستگزاران، افزایش انعطاف پذیری و توسعه سیاستهای سازگار و تطبیقی است که طبیعت بلند مدت بودن مدیریت اکوسیستم را ثابت می کند.
کمبود اطلاعات کافی در موفقیت و عدم موفقیت پروژه مدیریت اکوسیستمنقش مهمی دارد. اصولاَ پروژه های مدیریت اکوسیسـتم دارای کمبود اطلاعات اکولوژیکی هستند مثلاَ انواع نقشه ها، اطلاعات علمی، اطلاعات در مورد منطقه که کمبود و نقص دانش را نشـان می دهد و بدنبال آن پایش اطلاعات برای بررسی مسائل اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی و نتایج آنها با مشکل مواجه می شود. کمبـود اطلاعات سبب رکود و عدم پویایی می شود، این مشکل، اهمیت بکارگیری مدیریت تطبیقی برای استقرار، ارزیابی و سـازماندهی پـروژه
های مدیریت اکوسیستم را کاملاَ روشن می کند.
مشکلات مدیریت اکوسیستم
مشکلات کلی مدیریت اکوسیستم:
(1 اصول ارزشهای عمومی و شخصی و ویژگیهای آنها با هم در تعارض هستند که منجر به گزینه های مختلف تصمیم گیری می شود. (2 وجود فشارهای زیاد سیاسی سبب تغییرات زیاد و مؤثری بر سیاست عمومی خواهد داشت.
(3 وجود تعداد زیاد ذینفعان عمومی و خصوصی که هزینه ها و ریسکهای زیادی را بدنبال دارد و اثرات معکوس را با خـود بـه همـراه خواهد داشت.
(4 عدم قطعیت در مسائل اقتصادی-اجتماعی و فنی وجود دارد.
(5 اکوسیستم و مسائل سیاسی با هم در آمیخته اند بطوریکه تصمیم های سیاسی بر مسائل مربوط به اکوسیسـتم تـأثیر مـی گـذارد. حل این نوع مسائل بحث جدیدی نیست و مدیریت اکوسیستم باید طی یک روند و فرآیند به حل این مسائل بپردازد نه بـه عنـوان یـک موضوع و مفهوم .[6]
مدیریت اکوسیستم ارزشها و اولویتهای قابل پیش بینی را بیان می کند. ارزشها و اولویتهایی کـه قابـل توسـعه هسـتند و در مسـیر تکاملی آن اکوسیستم نقش دارند. مشکلات مدیریت اکوسیستم را باید محدود کرد. یک مشکل اجرایی در یک اکوسیستم مشخص بایـد بصورت مشارکت عمومی حل شود. نیاز به اطلاعات علمـی در تصـمیم گیـری بـرای مـدیریت بسـیار مهـم و حیـاتی اسـت. لازم اسـت دانشمندان در فرآیند مدیریت اکوسیستم استفاده شوند و اطلاعات علمی آنها در امـور اج رایـی بـه کـار گرفتـه شـود. مفهـوم مـدیریت اکوسیستم یک مفهوم ضد و نقیض و بحث برانگیز نیست بلکه به تغییرات وضعیت موجود اهمیت می دهد و حرکت به سوی یـک رونـد سیاسی- اجتماعی برای یک تصمیم گیری متفاوت را پشتیبانی می کند.