بخشی از مقاله
ـ بخش دوم ـ استاد احمد سميعي (گيلاني)
۲۲ خرداد ۱۳۸۴
عصر قاجاريه (1344-1210)
▪ ميرزا احمد تنكابني (قرن 13)، حكيمباشي مخصوص فتحعليشاه. رسالة «اسهاليه» را در زمان فتحعليشاه و رسالة « لطلب السؤال » را در زمان محمدشاه قاجار نوشت. همچنين رسالة « برء الساعه » (بيماريهاي اضطراري) رازي را كه شامل 23 باب است، از عربي به فارسي برگردانده و هفت باب بر آن افزود.
▪ ميرزا ابوالقاسم رشتي (1231-1150)، روحاني و اديب. نثري روان و دلنشين و اشعاري نغز دارد كه به حدود پنجهزار بيت فارسي و عربي بالغ ميشود.
▪ مفتی (قرن 13)، شیخ محمدصادق لاهیجی، روحانی و شاعر. در شعر، « مفتی » تخلص میکرد. قطعه و ترجیعبندی مفصل از او در دست است. قطعة مذکور را در وصف آتشسوزی مهیب گیلان (گویا آتشسوزی دوم در 21 صفر 1257) که نیمی از شهر را به کام کشید، سرود.
▪ سيدكاظم رشتي (1259-1212)، پيشواي فرقة شيخيه. بيش از 150 تأليف از او در علوم و معارف اسلامي به يادگار مانده است.
▪ حاجی زینالعابدین سراوانی (1220- در سالهای سلطنت ناصرالدینشاه: 1313-1264). وی « حاجی » تخلص میکرد. از او چکامهای در وصف قحطسالی گیلان بهجا مانده است.
▪ حكيم صبوري رشتي (1262 يا 1313- 1267). شاعري پرمايه و خوشذوق و در شعر به شيوة سهل و ممتنع سعدي مقيد بود. « صبوري » تخلص ميكرد. ديوان او، حاوي اشعار نغز و شيرين است. وي در موسيقي نيز صاحبنظر بود. دیوانش به چاپ رسیده است.
▪ فارغ رشتي (قرن 13 و اوايل 14). شاعری ميهندوست و آزاده معرفی شده است. اشعار او در جواب ايرانياني كه در قفقاز بر ملت ايران طعنه ميزدند، در «نسيم شمال» سيداشرف منتشر ميشد. در « باغ بهشت »، شعر « فوضولي موقوف » او بهنام اشرفالدين حسيني آمده، ولي در ستون ادبيات « نسيم شمال » در «جواب اشعار ملانصرالدين تفليسي» بهنام « فارغ » ثبت شده است. بعید نیست که «فارغ» نام مستعار باشد.
▪ حاجي ملامحمدعلي (1320-1234)، فقيه و امام جمعة رشت. از آثار اوست: جبر و تفويض؛ سياست مدون و محافل العارفين؛ مرقاة الصعود لاهل المعرفة و الشهود؛ شرح ابيات مثنوي.
▪ ملاباشی (قرن 13)، حاج محمدباقر، روحانی عارف معاصر ناصرالدینشاه (1313-1264 ق)، از شیوخ سلسلة نعمتاللهی لاهیجان. وی در مرثیهسرایی چیرهدست بود. مورد توجه ناصرالدینشاه قرار گرفت. اشعارش در جنگها نقل شده است.
▪ حسامالاسلام دانش (1265 نجف ـ 1346 ق)، واعظي شيرينسخن و فصيح و بليغ و پرمخاطب بود. به خدمت يكي از اقطاب سلسلة ذهبيه تشرف يافت و دیري نگذشت كه خود از مشايخ آن سلسله شد. هادي جلوه، ديوان او را به چاپ رسانيده و از دو تأليف « ريحان اكبر » و « ريحان اصغر » او نام برده است.
▪ ابراهیم سراج (قرن 14)، شاعر طنزپرداز و خوشقریحة گیلان. وی در بادکوبه به تجارت اشتغال داشت. پس از انقلاب اکتبر، به زادگاهش رشت بازگشت و با تشکیلات نهضت جنگل، در هیأت اتحاد اسلام، همکاری کرد. اشعار گیلکی و فارسی از او بهجا مانده است.
▪ شيخ ابوالقاسم (قرن 14)، ملقب به افصح المتكلمين، از مردم املش گيلان. وي روزنامة « خيرالكلام » را اندكي پس از افتتاح نخستين دورة قانونگذاري، در رشت منتشر كرد. در نكوهش استبداد محمدعلي شاه، سخت بيپروا بود. پس از پيروزي آزاديخواهان، در روزنامههاي « ساحل نجات » (انزلي) و « خيال » و «راه خيال» (رشت) به حريفان خود ميتاخت. « خيرالكلام » در 1328 ق تعطيل شد.
▪ سیدمحمدتقی، معروف به فخر داعی گیلانی (1297 ق ـ 1384 ق)، که با زبانهای عربی و اردو و انگلیسی آشنا بود. صاحب تألیفات و ترجمههای متعدد است، ازجمله: تاریخ ایران، اثر سرپرسی سایکس (دو جلد)؛ تاریخ تمدن اسلام و عرب، اثر گوستاو لوبون (از روی ترجمة اردوی سیدعلی بلگرامی)؛ تاریخ علم کلام، اثر شبلی نعمانی؛ مجموعه مقالات شبلی نعمانی؛ تفسیر قرآن، اثر سید احمد خان (سه جلد)؛ تاریخ هند، اثر امیر علی؛ شعر العجم، اثر شبلی نعمانی (پنج جلد).
در دوران معاصر، نويسندگان بسياري از مردم گيلان در شئون ادب و علوم و فنون، آثار برجستهاي به زبان فارسي پديد آوردند. جنبش مشروطيت كه گيلانيان در پيروزي آن سهم مؤثر و تعيينكننده داشتند، مشوق ظهور اين آثار بهويژه در عرصة مطبوعات و نمايشنامهنويسي و شعر و ترجمه گرديد.
در ميان فارسينويسان اين دوره، روحاني، محقق ادبي و زباني، محقق در علوم اجتماعي و تاريخ و باستانشناسي، شاعر، مترجم ادبي، مترجم علمي و تاريخي، داستاننويس، مترجم و محقق در علوم تجربي و رياضي، نمايشنامهنويسي، فرهنگنويس، پژوهشگر در فرهنگ مردم، گويششناس و مصحح متون ميتوان سراغ گرفت. از طايفة نسوان نيز شاعران و نويسندگانی ظهور كردند. بهخصوص، در چند دهة اخير از روزگار نو، شمار ارباب قلم، بهويژه در عرصة شعر، در مقياس نظرگيري رو به فزوني نهاد. طي صدسال اخير، شاهد فعاليت ادبي و علمي چهار نسل از نويسندگان و مؤلفان و مصححان و شاعرانيم:
1- نسل متعلق به نهضت مشروطيت،
2- نسل متعلق به دورة سلطنت رضاشاهي،
3- نسل متعلق به دورة سلطنت محمدرضا شاه (دوران اوج چپ، دوران مصدق، دوران پس از كودتا و دوران انقلاب سفيد)،
4- نسل متعلق به سالهاي پس از انقلاب اسلامي.
البته عدهاي از اثرآفرينان، چند دوره يا همة اين دورهها را درك كردهاند، ولي رونق حيات فرهنگي آنان بيشتر در يكي از آنها بوده است. در هريك از اين دورهها، شاخهاي از فعاليت ادبي در نهضت مشروطه: روزنامهنگاري و نمايشنامهنويسي و شعر و تصنيف سیاسي؛ در دورة سلطنت رضاشاهي: تحقيق علمي و ادبي و ايرانشناسي؛ در مراحل متعدد دورة سلطنت محمدرضا شاه: ترجمة آثار مكتبي و ادبيات داستاني و روزنامهنگاري و ادبيات نمايشي و شعر و به موازات آنها، تحقيقات علمي و ادبي و زباني و تصحيح متون و فرهنگنويسي؛ در سالهاي پس از انقلاب: تحقيقات گيلانشناسي و داستاننويسي و تصحيح متون و تحقيقات ادبي و زباني.
در سراسر اين دورهها، نويسندگان و شاعران و مترجمان و محققاني از گيلانزمين ظهور كردند كه در مقياس ملي و گاه جهاني شهرت يافتند و بسياري از آنان به مقامات بلند دانشگاهي در ايرن و احياناً در دانشگاههاي معتبر اروپا و آمريكا رسيدند. عدهاي از اين فرهيختگان به عضويت پيوستة فرهنگستانها در دورههاي گوناگون درآمدهاند و از زمرة چهرههاي ماندگار قلمداد شدهاند. معرفي همة گيلانياني كه در روزگار معاصر ازطريق يا طرقي به زبان و ادب فارسي خدمت درخور ذكر كردهاند، در حوصلة اين مقال نميگنجد و ما ناچار به ذكر شماري از برجستگان آنان در حوزههاي متعدد اكتفا ميكنيم.
در عرصة شعر، سواي سرايندگاني چون حكيم صبوري و حسام الاسلام (دانش) كه ذكرشان گذشت، از اسماعيل دهقان، محمدتقي حديدي، محمدباقر طاهري، ابراهيم پورداود، اديبالسلطنه سميعي، راد بازقلعهاي (افراشته)، گلچين گيلاني، سايه (ابتهاج) و زهري بايد ياد كرد.
▪ اشعار اسماعیل دهقان (1304 ق / 1325-1267 ش رشت) در روزنامة « جنگل » منتشر میشد. وی ریاست اولین انجمن ادبی گیلان را که در سال 1323 ش تأسیس شد بهعهده گرفت. دیوان او به نام « مجموعه اشعار دهقان » در سال 1330 چاپ و منتشر شد.
▪ از محمدتقی وهابزاده حدید (1301 ق انزلی ـ 1331 ش انزلی)، هواخواه مشروطیت نهضت جنگل، دیوان اشعاری مشتمل بر دههزار بیت بهجا مانده است. وی دربارة اوضاع ایران، قصیدة انتقادی مفصلی در 80 بیت دارد. در ساختن اشعار گیلکی نیز مهارت داشت. ادیبالممالک فراهانی و ملکالشعراء بهار قدر او را میشناختند. هوش سرشار و حافظة قوی داشت و قصاید بلند از بر بود.
▪ محمدباقر طاهری (1270 ش رشت ـ مرداد 1331)، دیوان « جام احمدی » او به چاپ رسیده است. نسخهای از مثنوی « سِرّ نامه » او نیز نزد یکی از مریدانش بهجا مانده است. در اشعار عرفانی خود، « سِرّ » یا « سِرّی » تخلص میکرد و نزد اهل طریقت به « سِرّ الحق » مشهور بود. در ابن بابویه مدفون است.
▪ ابراهیم پورداود (1264 ش رشت ـ 1347 تهران)، صرفنظر از مقام والایش در عرصة ایرانشناسی و فرهنگ ایران باستان، شعر نیز میسرود و مجموعه اشعار او به نام « پوراندختنامه » در سال 1306، با ترجمة انگلیسی در بمبئی چاپ و منتشر شد.
▪ راد بازقلعهای (افراشته) (1287 ش روستای بازقلعة رشت ـ 1338 ش). در اینجا مجال آن نیست که دربارة شأن و منزلت ادبی افراشته در جهان ادب و شعر فارسی در حد مطلوب ادای حق شود. هنرهای افراشته، هرچند در شعر منعکس است، به زبان تحقیقی هنوز بیان نشده است. وی نهتنها در مقیاس محلی که در مقیاس ملی، چهرة ادبی ممتازی است. هنرنماییهای او آنچنان که شاید و باید بیان و شناخته نشده است. افراشته شاعری است صاحب سبک و در زمینة انتقاد اجتماعی و خلقیات و مناسبات در ادبیات ایران شاید بتوان گفت بینظیر.
وی از افتخارات مسلم گیلان و گیلانیان در عرصة شعر و ادب است و نامش شایسته است که در تاریخ ادبی ایران ثبت شود و خواهد شد. هیچ هنرمندی به مهارت و استادی او، مناسبات مالک و رعیت را در گیلان به تصویر نکشیده است. او در منظومة گیلکی « چهار فصل » تنها شاعر نیست، نمایشنامهنویس نیز هست. ارباب و رعیت، در موقعیتهای متفاوت، هریک به زبان خود، منش خویش را نشان میدهند. افراشته در این منظومه، هم ارباب است، هم رعیت. در عالم واقع نیز، او بهنوعی دورگه بود: مادرش روستایی و پدرش تاجر مالک. خود او در بیتی گیلکی، این نسب را به طنز بیان میکند:
افراشته پِر آدم و انسان بو بَمَرده // اَ شاعرِ کذّاب جه ماری گیلهمرده
یعنی: پدر افراشته آدم و انسان بود مرد // این شاعر کذّاب از مادر گیلهمرد (دهاتی) است.
افراشته، بهقول پاینده، « کاروانسالار و راهگشای شعر گیلکی و پیشگام همة شاعران پویندة گیلان است و جای پای او، در فراز و فرود راه ناهموار ادبیات گیلک، پیشاپیش همة گیلکیسرایان پیداست ». وی یگانه گیلکیسرایی است که اصالت دستوری زبان گیلکی را به کمال حفظ کرده و تحت تأثیر ساختها و الگوهای فارسی قرار نگرفته است.
▪ ادیبالسلطنه حسین سمیعی (1252 ش رشت ـ 1332 ش تهران)، مرد ادب و سیاست. در شعر « عطا » تخلص میکرد. قصیدهای دربارة جنگ بینالملل اول دارد به مطلع:
در دیدة من نقص و علتی است // یا منظرهها را نقیصتی است
در قالبها و موضوعات متعدد طبعآزمایی کرده است. دیوانش با مقدمة مبسوط فرزندش، حسن سمیعی، در سال 1335 به چاپ رسید. وی با ملکالشعرای بهار مکاتبة منظوم داشت. از تألیفات او، « آئین نگارش » را باید نام برد که نخستین تألیف مدون جدید در این باب است.