بخشی از مقاله
از جمله مهمترين سياستهاي آموزشي مراكز آموزش استثنايي مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- آموزش كودكان استثنايي از سنين آغازين كودكي
2- ارائه خدمات راهنمايي و مشاوره به خانواده هاي برخوردار از كودك معلول
3- ارائه تمرينات منسجم جسمي و ذهني به كودكان استثنايي
4- طراحي و اجراي برنامه هاي آموزش استثنايي فردي
5- ارائه آموزش اجباري پيش دبستاني به كودكان استثنايي
اصول و اهداف آموزشي
هدف از آموزش استثنايي تعليم و تربيت كودكان 4 تا 18 ساله اي است كه به دليل شرايط خاص جسمي ، روحي ، رواني ، اجتماعي و بهداشتي شان نمي توانند از نظام آموزش عادي بهره برند. يكي از اصول اساسي آموزش استثنايي اين است كه افرادي كه نياز به آموزش استثنايي دارند تا حد امكان از محيط اجتماعي و طبيعي شان جدا نگردند .از اين رو ، اقداماتي انجام شده تا اين كودكان در مدارس عادي تعليم ببينند يا به عكس در مدارس عادي امكانات آموزش استثنايي براي چنين كودكاني فراهم آيد تا اين كودكان بتوانند در كنار همسالان خود از فرصتهاي آموزشي و اجتماعي فراهم شده بهره گيرند.
مؤسسات آموزش استثنايي
اين كلاس ها در كنار مدارس ابتدايي عادي براي دانش آموزان ناشنوا ، نابينا و عقب افتاده ذهني ايجاد مي شوند .طبق آمار بدست آمده در سال تحصيلي 92-1991، 159849 دانش آموز در 873 مدرسه ويژه با 8574 معلم تعليم ديدند .در همين مدت 1813 دوره خاص و 813 درس آموزش خاص نيز وجود داشت . در اين دوره هاي بالغ بر 227789 دانش آموز حضور داشتند.
اين مدارس ، با هدف آموزش معلولان جسمي و روحي و نيز افراد داري استعداد بالا براي قادر ساختن آنها در تبديل شدن به اعضاي مفيد جامعه و دست يافتن به يك شغل ، تأسيس شده اند .
در اين مدارس كه كلاسهاي روزانه و مسكن و غذا را براي دانش آموزان فراهم مي كند ، تحصيل به صورت رايگان است . طبق آمار بدست آمده در سال تحصيلي 92-1991، بالغ بر 952382 دانش آموز در گروه سي تا 18 سال كه آموزش خاصي نياز داشتند ، 17574 نفر در مدارس خاص و 5084 نفر در مدارس عادي جاي گرفتند كه در اينصورت آنها توانستند با ساير كودكان ادغام شوند .
اين مدارس نيز خود به گروه هاي اصلي ذيل تقسيم مي شوند :
ـ مدارس نابينايان
اين مدارس فرصت هاي آموزش را براي كودكاني كه درجه بينايي آنها كمتر از10/1 در هر دو چشم است و نيز براي كسانيكه درجه بينايي آنها به صورتي جدي معيوب است ( ببين 30/1 و 10 /1 )فراهم مي آورد.مدت تحصيل در مدارس ابتدايي 6 سال است .بعضي از اين مؤسسات مدارس متوسطه نيز دارند .
ـ مدارس ناشنوايان
اين مدارس فرصت هاي آموزشي مناسب را براي كودكاني كه علي رغم همه اقدامات انجام شده كاهش بيشتر از70 دسي بل در ميزان شنوايي خود داشته اند و بعنوان بسيار ناشنوا طبقه بندي مي شوند و نيز براي كودكاني كه كاهش حد شنوايي آنها بين 25 الي70 دسي بل بوده و به صورت افراد سنگين گوش طبقه بندي مي شوند، فراهم مي آورد .مدت تحصيل در مدارس بخش ابتدايي6 سال مي باشد. بعضي از اين مراكز ، مدارس دوره متوسطه و كودكستان نيز دارند .
ـ مدارس معلولان اورتوپديكال
اين مدارس فرصت هاي آموزشي را براي كودكاني كه با وجود اقدامات انجام شده ، به دليل نقص عضو قادر به دنبال كردن يك دوره عادي نيستند، فراهم مي آورد .مدارس مذكور در آنكارا مستقر مي باشند كه شامل يك مدرسه ابتدايي ، يك مدرسه متوسطه صنايع دستي و يك دبيرستان حرفه اي مي باشد .
ـ مدرسه كودكان عقب افتاده ذهني
اين مدرسه براي بچه هايي با I . Q بين 25 الي 44 و نيز براي آنهايي است كه قادرند نيازهاي شخصي خود را جستجو كنند، در نظر گرفته شده است.
ـ مدرسه كودكان عقب افتاده ذهني با قابليت آموزش نسبي
اين مدرسه براي كودكاني با I . Q مابين 45-75 در نظر گرفته شده است
انواع اختلالات
۱- اختلالهایی که نخستین بار در دوره های شیر خوارگی کودکی ونوجوانی بروز می کنند:
شامل بیش کاری عقب ماندگی ذهنی اظطراب های دوره ی کودکی اختلال های مربوط به خوردن وسایر انحراف از رشد طبیعی.
۲-اختلالهای روانی عضوی:
شامل اختلال هایی است که در آنها نشانه ها مستقیما مربوط به آسیب مغزی یا وجود یک وضع غیر عادی در محیط زیست شیمیایی مغز است ممکن است در نتیجه ی بیماری های تباه کننده دستگاه عصبی یا پیری یافرو بری مواد سمی ایجاد شوند.
۳-اختلالهای ناشی از مصرف مواد:
شامل استفاده افراطی از الکل باربیتورات ها آمفتامین ها کوکایین وداروهای دیگر که تغییرات رفتاری ایجاد می کنندماری جوانا وتوتون نیز در این طبقه قرار گرفته اند واین خود مجادله های زیادی را دامن زده است.
۴- اختلالهای اسکیزوفرنیایی:
گروهی از اختلالها با ویژگی های فقدان تماس با واقعیت پریشانی های بارز اندیشه و ادراک و رفتار عجیب وغریب.
۵-اختلالهای پارانویایی:
اختلال هایی با ویژگی های بد گمانی وخصومت شدید همراه با احساس توطئه از سوی دیگران تماس با واقعیت در حیطه های دیگر رضایت بخش است.
۶-اختلاهای عاطفی ـ خلقی:
پریشانی حالت خلقی شخص ممکن است به شدت افسرده یا به طور غیر عادی سرخوش باشد ویا بین دوره هایی از سرخوشی و افسردگی نوسان کند.
۷-اختلالهای اظطرابی:
شامل اختلال هایی است که در آنهایا اظطراب نشانه ی اصلی اختلال است یا اظطراب وقتی تجربه می شودکه شخص نتوانداز موقعیت های ترس آورمعینی دوری کندیا آنکه شخص سعی کنددر برابرمیل به انجام دادن شعائرمعین ویا فکر کردن به اندیشه های سمج مقاومت کند.
۸-اختلالهای جسمانی شکل:
نشانه های اختلال جسمانی است ولی هیچ گونه مبنای عضوی برای آنها نمی توان یافت وبه نظر می رسد که نقش اصلی با عوامل روانی است اختلال های تبدیلی (خانمی که از پرستاری مادرش ناتوان شده ناگهان دست چپش فلج می شود)وبیماری خیالی(ترس از بیماری).
۹- اختلالهای گسستی:
تغییرات موقت در کارکردهای هوشیاری حافظه یا هویت شخصی به علت مشکلات هیجانی از جمله این اختلالها:یاد زدودگی ،چند گانگی شخصیت است.
۱۰-اختلالهای روانی ـ جنسی:
شامل مشکلات هویت جنسی اختلال عملکرد جنسی و هدف گیری جنسی. همجنس خواهی فقط زمانی به عنوان اختلال تلقی میشود که فرد از گرایش جنسی خود خوشحال نیست و میخواهد آن را تغییر دهد.
۱۱-عارضه هایی که اختلال روانی محسوب نمی شود:
این مقوله شامل بسیاری از مشکلاتی است که مردم را به کمک خواهی وامیداردمانند مشکلات زناشویی مشکلات پدر یا مادر با کودک بهره کشی از کودک.
۱۲-اختلالهای شخصیت:
الگوهای دیرپایی از رفتارغیر انطباقی شامل شیوه های نارس ونامناسب برای کنار آمدن با فشار روانی یا حل مشکلات دو نمونه از آنهااختلا شخصیتی جامعه ستیزی و اختلال شخصیتی خود شیفتگی.
علائم آسيب هاي رواني در اطفال کمتر از ۲ سال
در کودکان کمتر از ۲ سال که در حوادث ، والدين و عزيزان خود را از دست داده اند ، رفتارهاي روحي ذيل بروز مي نمايد:
گريه و بي قراري•
بي علاقگي به آنچه که در اطرافش• اتفاق مي افتد يا ترس از محيط اطراف
اختلال در خواب و اشتها•
وقفه يا• تأخير در سير رشد رفتاري آنان مانند زمان شروع خنديدن ، زمان شروع نشستن ، راه رفتن و تکلم و...
فقدان عکس العمل نسبت به محرک هاي طبيعي•
پس رفت تکاملي ،• مانند توقف در راه رفتن و تکلم
اختلالات رواني در اطفال ۲ تا ۴ سال
استرس و اختلالات روحي کودکان سنين ۲ تا ۴ سال ، در مواجهه با• حوادثي که منجر به از دست دادن والدين و ديگر اعضاء خانواده آنها شده باشد ، با علائم زير بروز مي نمايد.
بازگشت به مراحل اوليه رشد ، مثلاً تکلم به شيوه• ابتدايي ( کودکانه)
مکيدن شست دست•
شب ادراري•
بي اختياري دفع• مدفوع
کابوس هاي شبانه•
ترس از اشياء خيالي•
پرخاشگري نسبت به• ديگران
ترس و بي اعتمادي نسبت به ديگران•
عدم تمرکز حواس و اختلال در• يادگيري
عدم عکس العمل مناسب به محرک هاي محيطي•
علائم آسيب هاي روحي در اطفال سنين مدرسه عموماً علائم رواني در اين سنين به اشکال ذيل مي باشد.
گريستن و بي قراري•
اختلالات خواب (• بي خوابي - پرخوابي - کابوس هاي شبانه )
شب ادراري•
شکايات جسمي• متعدد
پرخاشگري و تهاجم•
عدم تمرکز حواس و مشکلات تحصيلي•
ترس از• اتفاقات قريب الوقوع
تقليد صحنه هاي ناراحت کننده•
نشانه هاي معمول در نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله احتمالاً واکنش هايي نظير بزرگسالان شامل يادآوري مکرر سانحه ، کابوس ، کرختي عواطف ، اجتناب از هر چيزي که يادآور سانحه است ، افسردگي ، استفاده نابجا از دارو ، ناسازگاري با همسالان ، پس رفت هاي آموزشي ، رفتار غيراجتماعي ، همچنين گوشه گيري و انزوا ، ناراحتي هاي جسماني ، تصميم به خودکشي ، امتناع از رفتن به مدرسه ، ناراحتي در خوابيدن و سردرگمي از خود بروز مي دهند. بديهي است درمان اين اختلالات يک امر تخصصي است که بوسيله پزشک و در صورت لزوم بوسيله روان پزشک يا روان شناس باليني انجام خواهد شد ولي آنچه به امدادگران مربوط مي شود. شناخت اين کسالت هاست تا بتوانند ضمن بيماريابي و ارجاع به مراکز تخصصي ، استرس آسيب ديدگان را کاهش دهند و از بروز شدت اختلالات رواني آنان پيشگيري به عمل آورند.
+ نوشته شده توسط آقای ابراهیمی جهان در پنجشنبه بیست و پنجم خرداد 1385 و ساعت 21:27 | نظر بدهید
لکنت زبان
لکنت زبان عمدتا و بطور کلی جز در موارد استثنایی در دوران خردسالی آغاز شده و یک پدیده خاص دوران کودکی است. معمولا از سنین 2 تا 4 سالگی شروع میشود. لکنت زبان از مهمترین و متداولترین اختلالات تکلمی است. در سنین 6 تا 7 سالگی نیز که مصادف با زمان آغاز مدرسه میباشد به لحاظ ویژگیهای عاطفی و سازگاری اجتماعی خاص این دوره موقعیت مناسبی است برای بروز لکنت زبان در میان کودکانی که بیشتر مستعد چنین اختلالی میباشند. گاهی از موارد در دوران بلوغ نیز افرادی که قبلا به نحوی لکنت زبان داشتهاند دچار لکنت زبان میشوند
در واقع سن ، شرایط و ویژگیهای بلوغ نیز احتمالا در تغییر شکل یا تشدید لکنت موثر است. لکنت زبان در میان پسران بیشتر از دختران است و در بررسیها و تحقیقات مختلف نسبتی در حدود 70 درصد برای پسران و 30 درصد برای دختران ذکر گردیده است. بسیار دیدهایم که بعضیها به هنگام صحبت ، لکنت زبان دارند؛ یعنی زبانشان بر سر برخی از حروف گیر میکند. با چنین افرادی باید با ملایمت رفتار کرد؛ ولی متاسفانه عدهای هستند که کند زبانی را دستاویز شوخی و ریشخند میپندارند. کندی زبان در جایی پیش میآید که دستگاههای تکلم انسان دچار پارهای از تشنجهاست؛ از اینرو ادای کلمات ناگهان به مانع برخورد میکند و پیوسته مکثی در میان صحبت روی میدهد. به هنگام چنین رویدادی معمولا انسان حرفی را که روی آن مکث ایجاد شده است، چندبار تکرار میکند.
انواع لکنت
لکنت کلونیک یا حالت تکراری در بیان کلمه
در این نوع از لکنت زبان کودک یک سیلاب از کلمهای را (که معمولا اولین سیلاب کلمه را) با سرعت و تشنج تکرار میکند. مثلا کلمه پدر را چنین بیان میکند : پ پ پ پدر.
لکنت تونیک یا توقف در تلفظ
در این حالت در فعالیت عضلات تلفظی چند ثانیه توقف و سکون بوجود میآید و کودک دچار وقفه در تلفظ و ادای کلمه همراه با فشار ، کوشش و حرکات خاصی است. کودک مبتلا به این لکنت برای ادای کلمه شدیدا به خودش فشار میآورد و پس از لحظاتی سکون بطور ناگهانی و با تشنج کلمه را ادا میکند.
مراحل مختلف لکنت
کودکانی که دچار لکنت زبان هستند معمولا و از بدو پیدایش لکنت تا مرحله نهایی مراحل مختلفی را به شرح زیر میگذراند.
لکنتی که کودک پذیرفته است.
کودک در این مرحله متوجه میشود که برخی از حروف و کلمات را بطور غیرطبیعی تکرار میکند. اما به نظر میرسد که نگران حالت گویایی خودش نیست. کودک از این که اختلال تکلمی دارد ناراحت نبوده و رنجی نمیبرد و کوششی هم برای رفع آن نمینماید. در این مرحله ، لکنت کودک معمولا همراه با اختلالات تنفسی و یا علایم و عوارض بیماری نمیباشد. نوع لکنت کودک در این مرحله بیشتر از لکنت تکراری است و به همین دلیل در این حالت برنامههای گفتار درمانی موثر است.
لکنتی که کودک در برابر آن عکس العمل نشان می دهد (لکنت پس رانده)
بتدریج که کودک بزرگ شده و دامنه مکالمات وسیع تر میشود به واسطه رفتارهای خاص و فشارهایی معمولا از سوی همسالان ، والدین و معلمان متوجه کودک میشود، که کودک بطور قابل توجهی با تعجب و گاه همراه با دلسردی نسبت به چگونگی اختلالات گویایی خود عکس العمل نشان میدهد. مثلا به محض اینکه برخی از اعضای فامیل و نزدیکان و اطرافیان کودک متوجه میشوند که او لکنت دارد، رفتارها و واکنشهای مختلفی نشان میدهند. وی این واکنشها را درک کرده و بالطبع عدم اطمینان و تنش عضلانی او بیشتر میشود.
لکنت پیچیده و شدید
بتدریج که حرکات و رفتار ضمنی همراه با لکنت به صورت غیر ارادی ظاهر میگردد، شدت لکنت افزایش مییابد. به نحوی که کودک نسبت به همه موفقیتها و به همه کلمات و همه اصواتی که با عدم روانی و سلامت او در صحبت توام میشوند، حساسیت و نگرانی پیدا میکند. در این شرایط لکنت خود ، روز به روز پیچیده تر و شدیدتر میشود. بطوری که هر چقدر بیشتر نسبت به موفقیتها ، کلمات و جملات از خود نگرانی و ترس نشان میدهد، لکنت او بیشتر میشود و هر چقدر لکنت او بیشتر میشود نگرانی و ترس او از شرایط و موقعیتها و کلمات و اصوات افزایش مییابد.
علل لکنت
در واقع دلایل بروز لکنت زبان در کودکان ، تا کنون بطور دقیقی روشن نشده است. اما آنچه که تا حدودی مشخص است، آن است که لکنت نمیتواند علت واحدی داشته باشد. بلکه همواره معلول علت بدنی ، عاطفی ، اجتماعی و یا ترکیب این عوامل است. بسیاری از افرادی که لکنت زبان دارند دچار بعضی از ناراحتیهای عصبی و ناسازگاریهای اجتماعی هستند. اما تشخیص اینکه آیا اینگونه ناراحتیهای روانی علت لکنت زبان است و یا لکنت خود حاصل حالات و فشارهای ناشی از اختلالات روانی است، بسیار مشکل است. در بعضی از مواقع لکنت ربان ممکن است حاصل نارساییها و اختلالات دستگاه عصبی باشد و یا در مواردی نیز لکنت زبان از زمان کودکی در اثر بعضی ناهنجاریهای خفیف فیزیولوژیکی پدید میآید.
روشهای اصلاح و درمان لکنت زبان
امروزه از روشهای مختلفی برای اصلاح ، درمان و بازپروری اختلالات گویایی و لکنت زبان استفاده مینمایند. از جمله این روشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
روشهای زبانی یا تلفظی
برای انجام این عمل بهترین هماهنگیها بین حنجره ، گونهها ، زبان و لبها لازم است؛ اما همین که در این هماهنگی خللی ایجاد شود، زبان به لکنت میافتد. پیش از سن 4 یا 5 سالگی بهندرت معلوم میشود که کودک لکنت زبان دارد. کندی زبان بر اثر اختلالهای بدنی یا برآشفتگیهای عاطفی، در انسان رشد مییابد. گویا بتوان در پارهای موارد ، کند زبانی را از راه آموزش برطرف کرد؛ یعنی به شخص مبتلا آموخت که چگونه آهسته آهسته چیزی را بخواند؛ آهسته آهسته و با توجه خاص به حرف زدن خود ، سخن بگوید و هر هجایی را با کمال دقت ادا کند.
همچنین به وی میآموزند چگونه به هنگام بند آمدن زبانش ، تنفس خود را تنظیم کند. بر اثر مطالعه درباره صوتها یا ترکیب صوتهایی که چنین مشکلی را فراهم میآورند، به پارهای از تمرینهای مرحله به مرحلهای ، برای خواندن دست یافتهایم که با انجام آن میتوان تا حدود زیادی بر مشکل «کند زبانی» چیره شد. به هر حال ، درمان لکنت زبان باید بوسیله متخصص انجام گیرد. این نکته نیز بسیار قابل توجه است که نباید مبنای عاطفی را در کند زبانی نادیده گرفت.
روش دو جانبه یا مکمل
در این روش به بازپروری و پرورش جنبههای دوگانه فکری و زبانی اهمیت فراوان داده میشود. این روش بیشتر در مورد کودکان 3 تا 7 ساله استفاده میشود و معمولا نتایج ثمر بخشی دارد. هدف این روش در واقع پرورش دوگانهای از قدرت و صحت تفکر ، قدرت و صحت بیان است. به عنوان مثال برای نیل به این منظور به کودک میآموزند که افکار خود را اصلاح و روشن دریابد، فقط افکار واضح و روشن خود را به زبان جاری نماید و کلمات و جملات را دقیق و رسا بازگو نماید.
روشهای روان درمانی
این روشها بویژه در مورد افرادی که دچار کشمکشهای عاطفی و اختلالات روانی عصبی هستند بکار میرود. روش روان درمانی برای کودکان سنین پایین ثمر بخش نمیباشد.
روش دارو درمانی
برخی اعتقاد دارند که یکی از عوامل لکنت تنشها و اضطراب و هیجانات عاطفی است. لذا داروهای آرام بخش میتوانند تا حدودی کودک را از اضطراب و هیجانات عاطفی به دور داشته و در نتیجه لکنت زبان او را تقلیل دهند.
رفتار درمانی
یکی دیگر از روشهای متداول و نسبتا جدید در اصلاح و بازپروری لکنت زبان روش تغییرات و اصلاحات رفتاری میباشد. نظریه مدافعان این روش در این است که یکی از علل لکنت زبان کودک رفتارهای سازش نایافته و یا ناهنجار اوست. لذا در این روش سعی بر اصلاح رفتارها و بالطبع تقلیل لکنت زبان کودک است.
روش خود درمان گری
این روش که در واقع میتواند نوعی روش رفتار درمانی نیز تلقی شود، بر این اساس استوار است که فرد لکنتی با انگیزه قوی و ایجاد تغییرات لازم در زمینه بازخوردها و نگرشهایش نسبت به لکنت خود به برنامهای منظم ، مشخص و بطور جدی و مصمم تلاش کند که اختلال گویایی خود را اصلاح کند.
علت شناسی
هنوز پاسخ قانع کننده ای در باره ی علت لکنت زبان(stuttering) وجود ندارد . برخی آن را به مشکلات شخصيتی، برخی به مشکلات پزشکی و برخی اين اختلال را در چهارچوب مشکلات ارتباطی قرار می دهند. از ديدگاه مکتب روان تحليل گری، لکنت زبان يک روان آزردگی يا نوعی واپس روی است.
مجموعه ای از رفتارهای آموخته شده را نيز به عنوان علت بروز لکنت در نظر گرفته اند. اين احتمال وجود دارد که کمال جويی و خواسته های افراطی اطرافيان و بخصوص والدين درباره ی گفتار کودک در ايجاد لکنت زبان مشارکت داشته باشد.
عده ای نيز بر تعامل مادر- کودک متمرکز شده اند ولکنت را ناشی از ناتوانی در ايجاد فاصله ای می دانند که در هر ارتباط کلامی بوجود می آيد.(اين ناتوانی به دليل اضطراب جدايی است.)
از لحاظ شخصيتی مادران کودکان الکن، مضطرب، فزون حمايتگر، دارای بازخوردهای متناقض(درعين حال جاذب و دافع)و يا نامنعطف و فاقد گرمی عاطفی،نا ايمن و ناراضی هستند.
عده ای نيز نقش وراثت و عوامل ژنتيکی را در بروز اين اختلال مهم می دانند.
درمانها
درمانهای متفاوتی وجود دارد از جمله:۱-درمانهای مبتنی بر تلقين، انحراف توجه واقناع ۲- درمانهای مبتنی بر تنش زدايی ۳- درمانهای مبتنی بر آهنگ گفتار و مهار بازده ۴- درمانهای مبتنی بر تنبيه و تقويت ۵- دارو درمانی و گروه درمانی
پيشنهادات
۱- عوامل اضطراب زا را در خانواده از بين ببريد.
۲- ارتباط عاطفی خود را با کودک حفظ کنيد.
۳- از تحقير و مسخره کردن کودک در خانه و مدرسه خودداری کنيد.
۴- از تنبيه بدنی برای حل مشکل استفاده نکنيد.
۵- با کودک بصورت آرام و روان صحبت کنيد و به او ياد بدهيد تا آرام وشمرده صحبت کند،اشعار و داستانها را چند بار خوانده و تمرين کند.
۶- موقعی که دچار لکنت می شود، طوری رفتار کنيد که احساس بکند مشکل مهمی وجود ندارد. هنگام صحبت کردن او به موضوعی که بيان می کند توجه کنيد نه به لکنت زبان او.
۷- در جلو جمع برای صحبت کردن او را تحت فشار قرار ندهيد.
۸- مسئوليتهايی (درحد توانش) به او واگذار کنيد تا بيشتر در جامعه حضور يابد. همچنين اگر به مدرسه می رود، از معلمّش بخواهيد،سئوالاتی را از کودک بپرسد که مطمئن است کودک قادر به پاسخگويی است و در صورت موفقيت او را تشويق نمايد.
۹- از درگيريهای خانوادگی در حضور کودک خودداری کنيد؛ چون اضطرابش را افزايش می دهد.
۱۰- در ابراز محبت افراط نکنيد. طوری رفتار نکنيد که به شما وابسته شود.در عين حال فضايی ايجاد کنيد که کودک بتواند در مورد ناراحتيها و نگرانيهايش با شما صحبت کند.
**********************************
يکی از باورهای غلطی که در بين ما وجود داره اينه که هميشه می خواهيم بهترين باشيم.اين باورها طيف وسيعی از زندگی ما رو پوشش می دهند.امروز نمی خوام در مورد تواناييها ی جسمی يا کاری صحبت کنم، بلکه می خوام در مورد رابطه ی عاطفی، اخلاقی و معنوی بگم. اين که ما از طرف مقابلمون توقع داشته باشيم که هميشه يک طور با ما رفتار کنه، هميشه کلمات قشنگ بگه و به ما محبت کنه،بخنده و..... به نظر درست نمی يات. چون اون هم يک انسانه و امکان داره يک روز به هر دليلی ناراحت باشه، حوصله نداشته باشه و شايد رفتار چندان مناسبی با ما نداشته باشه.حتی دو نفری که عاشق هم هستند ، ممکنه لحظاتی در زندگيشون از يکديگر خسته بشن يا شايد هم متنفر؛ پس بايد به خودشون بگن که همه چی تموم شد؟ نه اين امر طبيعی به نظر می رسه که احساسات هميشه در يک سطح نباشن.حالا به هر دليلی ،از مسائل کاری گرفته تا حتی دلايل هورمونی .
در مورد رابطه ی معنوی و ارتباط با خدا هم به نظر من همينطوره. ما نمی تونيم از خودمون توقع داشته باشيم که هميشه در يک حد بالای معنوی در ارتباط با خداوند باشيم. هر چند اگر بتونيم رابطه مون را با خدا هميشه در يک سطح بالا حفظ کنيم، خيلی خوبه ولی يادمون نره که ما هنوز جزء اوليای خدا (خودمو می گم) حساب نمی شيم؛ پس کمی لغزش و گاهی دور شدن اشکالی نداره و نبايد فورآ به خودمون هزارتا برچسب بزنيم و از خودمون نااميد بشيم .
در ضمن هر چند برای فهميدن رفتار ديگران خوبه که گاهی خودمون را جای اونا بذاريم ولی تو ارتباطمون با خدا، بهتره خودميان بينی را کنار بذاريم يعنی از زاويه ی ديد خودمون درباره ی خدا قضاوت نکنيم و اينو به خاطر داشته باشيم که ما موجودات محدودي هستيم و خدا خيلی بزرگتر،مهربان تر و حکيم تر از اونيه که ما فکر می کنيم.اون وقت می بينيم که خيلی چيزا حل می شه. مهم سعی و تلاش کردنه،نه نتيجه ای که بدست می يات. ببخشيد که طولانی شد.
سلامت روانی
این بحث را به چند بخش تقسیم كردهام. در ابتدا برای فهم مشترك از سلامتی و اختالات روانی توضیحاتی را میدهم. بعد از آن میپردازم به اصلیترین زمینهساز بحرانهای روانیای كه در ارتباط با زندگی در غربت برجسته میشوند و سپس به نكاتی میپردازم كه باید نشان بدهند كه چیزی بعنوان اختلالات روانی خاص زندگی در غربت وجود ندارد. تز اصلی این مقاله را میتوان اینطور بیان كرد: سلامتی، بحران و اختلالات روانی سه چیز متفاوت از یكدیگر هستند كه در عین حال می توانند هر سه با هم و همزمان با هم در یك فرد حضور داشته باشند. اینكه كدامیك از این كیفییات در چه مواقعی و تا چه حد در کل حیات روانی فرد دست پیش بگیرند بستگی به چیزی دارد كه آنرا در اینجا بعنوان اصل «تاثیرگداری و تاثیرپذیری متقابل» (beantwortetes Wirken) نام میبرم و سعی خواهم کرد آنرا در طول مقاله توضیح بدهم.
در طول مقاله تلاش شده است تا با اتكاء به این مدل بتوانیم شناختی اصولی از چگونگی شكلگیری بحرانهای روانی و تبدیل آنها به اختلالات روانی بدست بیاوریم. در این رابطه سعی میكنم نتیجهای را كه از این مدل برمیآید در غالب مثالی در زمینه هیجانهای روانی حاصل از برخورد فرد با شرایط زندگی در غربت بیشتر روشن كنم.
سلامتی و اختلالات روانی (تلقییات و تعاریف)
تلقییات عموم: ما انسانها در روند زندگی اجتماعی خودمان با چیزها, پدیدهها و معانی آنها آشنا میشویم. همیشه به این صورت است که بین پدیدهای كه با آن روبرو میشویم ( یک شیء و یا یک اتفاق) و بارهای عاطفی و معانی آن تفاوت وجود دارد. این تفاوت بخاطر وجود تفاوت در نگاه افراد به آنها است. هر فردی در زندگی می آموزد که هر چیز و یا پدیده ای برایش چه معنایی دارد. به همین دلیل است كه همواره معانی چیزها و پدیده ها تمام آن پدیده را همانطور كه هست تعریف نمی کنند بلکه آنطوری که توسط فرد برداشت می شود. ما انسانها در جریان جامعهپذیری خودمان یاد میگیریم كه از طریق بارهای عاطفی و معانی هر پدیدهای آنرا در خود درونی کنیم و در ارتباط برقرارکردن با یکدیگر انتظار داریم که طرف مقابل نیز همان معنایی را از موضوعات مورد نظر در خود درونی کرده باشد که ما آنرا آنطور درونی کرده ایم. به این خاطر است که خود پدیده همیشه ناكامل و یا بهتر بگویم از جنبه های خاصی شناخته می شود. از جمله این پدیدهها سلامتی، بحران و اختلال روانی است.
اگر شما همین امروز یك ضبط صوت در دست بگیرید و از آدمهای مختلف پیرامونتان بپرسید كه سلامتی و اختلال روانی به نظر آنها چیست، جوابهایی دریافت میكنید و اگر بعدا آن جوابها را گروهبندی كنید به چند گروه دست پیدا میكنید:
یك گروه رفتارها و افكار خلاف رفتار و افكار عموم مردم را نشانه بیماری میدانند.
گروه دیگر مشخصاتی را بیان میكند كه خود از آنها بدشان میآید و نمیخواهد خود چنان خصوصییاتی را داشتهباشد و اگر آن خصوصییات را در کسی ببیند آن خصوصیت را نابهنجار میخواند.
گروه سومی را پیدا می كنید كه با قدری مطالعه پیرامون رفتارهای روانی خیلی از رفتارهای دیگران را زیر ذرهبین قرار میدهد و از پشت ذرهبین با دیدن عكس یك چشم بر روی كاغذ میگویند كه این چشم فلانی است. غافل از اینكه مگر آدم میتواند با دیدن دوتا درخت بگوید كه اینجا جنگل است.
رجوع كردن به قضاوتهای عمومی برای شناخت اختلالات روانی كاری بسیار دشوار و پر خطر است. این دشواری و پر خطری شدت می گیرد زمانی كه از همان مصاحبه شوندهگان بپرسید «خوب به نظر شما اختلال روانی چگونه بوجود میآید». آنوقت است كه دیگر مرزی بین سلامتی و اختلال نمیتوان یافت. چون عموم بر این اعتقادند كه شرایط و فشارهای بیرونی و یا درونی موجب اختلالات روانی میشوند. برای مثال بهوفور میبینیم كه كسی به رواندرمانگر رجوع میكند و میگوید «من دچار افسردهگی شدهام چراكه همسرم مرا نمیفهمد و یا بچهام با من اینكار و آنكار را میكند» و غیره.
این نكته نشان میدهد كه معنا و علل بوجود آمدن اختلالات روانی در نزد عموم مردم تحت تاثیر یك نگاه یك بعدی به سلامتی و اختلال روانی است. این نگاه یك بعدی در علم هم وجود داشته و بسیار سالها شیوه فكر متخصصین را نیز تعیین میكردهاست. تنها فرق متخصص یكبعدینگر با آدمهای عادی در این است كه متخصص برای نگاه یكبعدی خود دلایل و شواهد علمی پیدا میكند و آنرا عمق و پهنا میبخشد، ولی مردم عادی این یكبعدینگری را سطحی و بدون دلیل و برحان علمی قبول میكنند.
همین اشاره كوتاه را كافی میدانم و در اینجا به این میپردازم كه علم با چه تعاریفی در باره بیماری كار میكند.
شیوهای كه روان ما به آنشكل كار میكند
در علم زیستشناسی تعریفی را داریم از بیولوژی رفتار انسان كه آنرا تحت عنوان سیستم اكولوژیكی میشناسیم. معنای آن این است كه انسان جهان مادی خویش را شكل میدهد و در رابطه متقابلی بین خود و محیطی كه آنرا نیز خودش شكل میدهد بسر میبرد. بر محیط تاثیر میگذارد و از تاثیری كه بر محیط میگذارد مجددا خودش تاثیر میگیرد. و این رابطه چیزی است كه منجر به تكامل موجود زنده میشود.
شاید در روابط بینانسانی و روانی استفاده از كلمه اكولوژیكی (زیستی) قدری بیمسمما بنماید. ولی این كلمه در اینجا نیز به این معنا است كه انسان دائما در حال صیقل دادن به افكار, رفتار و احساسات خود است و اینكار را به شكل یك نوع عكسبرداری از دنیای بیرون انجام میدهد، سپس دنیای درونش را با آن عكس مقایسه میكند از نتیجه اینكار تاثیر میگیرد و این راهی است كه بوسیله آن پلی بین دنیای درون و دنیای بیرون خود میزند تا دنیای بیرون را از آن خود بسازد و در این راه مجددا و همواره بر پیرامون خود كه خود شكل داده تاثیر میگذارد و از تاثیر آن مجددا خود متاثر می شود. این سیر به همین نحو تا انتهای حیات فرد همواره ادامه می یابد.
این سیر دائمی تاثیرگذاری و تاثیرگرفتن متقابل راهی است كه انسان توسط آن احساس بودن را لمس میكند. این سیر را باید به شكل یك چرخه درنظر گرفت كه دائم در حركت است. چرخهای كه بنابر نوع جوابی كه فرد به چیزها میدهد و پاسخی كه از پیرامونش دریافت میكند به گردش ادامه میدهد. هر چیزی در روابط انسانی به همین صورت پیش میرود. برای مثال اكنون که شما مخاطب من هستید من نیز در حال شكل دادن به پیرامون خود هستم. به این شكل كه سعی میكنم تا با صحبتهایم دنیای فكریای را در اختیار شما قرار بدهم، و امید دارم كه نتیجه این تاثیرگذاری به نوعی توسط عكسالعملهای شما نسبت به صحبتهای من دوباره به خود من برگردد. یعنی شما آیینه صحبتهای من هستید. و من از طریق عكسالعملهای شما درمییابم كه چه گفتم.