بخشی از مقاله
مديريت استراتژيك چيست؟
تعريف مديريت استراتژيک (Strategic Management): هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابی تصميمات، وظيفه ای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به هدفهای بلند مدت خود دست يابد. فرآيند مديريت استراتژيک در برگيرنده 3 مرحله تدوين استراتژيها، اجرای استراتژيهای تنظيم شده و ارزيابی استراتژيها است. تدوين استراتژی (Strategy Formulation) عبارت است
از تعيين مأموريت مؤسسه، شناسايی عواملی که در محيط خارجی، سازمان را تهديد می کنند يا فرصتهايی را بوجود می آورند، شناسايی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعيين هدفهای بلند مدت، در نظرگرفتن استراتژيهای گوناگون و انتخاب استراتژيهای خاص جهت ادامه فعاليت. در يک سازمان بزرگ فعاليتهايی که در زمينه تدوين، اجرا و ارزيابی استراتژيها انجام می شود
در سه سطح از مديريت (سلسله مراتب سازمانی) انجام می گيرد، که عبارتند از سطح کل سازمان، سطح بخش ها يا واحدهای سازمان و سطوح ميدانی. کار اصلی مديريت استراتژيک اين است که از زاويه مأموريت مؤسسه به سازمان نگاه کند. يعنی مطرح کردن اين پرسش که «کار اصلی ما چيست؟»
باعث می شود که هدفهايی تعيين گردند، استراتژيهايی تدوين شوند و تصميماتی امروز گرفته شود که نتيجه های آن فردا بدست آيد. فرآيند مديريت استراتژيک بر اساس اين باور قرار دارد که سازمانها ناگزيرند به طور دائم بر رويدادهای داخلی و خارجی و روندها نظارت کنند تا بتوانند در زمان مناسب و بر حسب ضرورت خود را با تغييرات وفق دهند.
اصطلاحات کليدی در مديريت استراتژيک
استراتژيست ها: افراد مسؤل موفقيت يا شکست سازمان می باشند. اين افراد عنوانهای شغلی مختلفی دارند: مانند مديرعامل، رئيس، مالک، رئيس دانشگاه، رئيس دانشکده يا کارآفرين. استراتژيست ها از نظر نگرش، ارزش، اصول اخلاقی، خطرپذيری، توجه به مسئوليتهای اجتماعی، توجه به سودآوری، توجه به هدفهای بلندمدت يا کوتاه مدت و شيوه مديريت با هم متفاوت اند.
بيانيه مأموريت (Mission Statement): سندی است که يک سازمان را از ساير سازمانهای مشابه متمايز می نمايد. در بيانيه مأموريت پرسشی که پيش روی استراتژيستها وجود دارد، مطرح می شود، يعنی «ما به چه کاری مشغول هستيم.» و اين بيانيه بيانگر ارزشها و اولويتهای يک سازمان است. بيانيه مأموريت يا رسالت سازمان مسير آينده سازمان را مشخص می کند.
فرصتها و تهديدات خارجی (External opportunities and Threats): مقصود رويدادها و روندهای سياسی (P)، اقتصادی (E)، اجتماعی (S)، فن آوری (T)، قانونی (L)، دولتی (G) و رقابتی (C) است که می توانند به ميزان زيادی در آينده به سازمان منفعت يا زيان برسانند. فرصت ها و تهديدها به ميزان زيادی خارج از کنترل يک سازمان است، از اين رو از واژه «خارجی» جهت طبقه بندی آنها استفاده می کنند.
اصل اساسی مديريت استراتژيک اين است که سازمان ها بايد برای بهره جستن از فرصت های خارجی و پرهيز از اثرات ناشی از تهديدات خارجی يا کاهش دادن آنها در صدد تدوين استراتژی هايی برآيند. بدين دليل شناسايی، نظارت و ارزيابی فرصت ها و تهديدات خارجی می تواند موفقيت سازمان را تضمين نمايد. گاهی فرآيند انجام دادن تحقيق و گردآوری و همگون ساختن اطلاعات خارجی را بررسی عوامل خارجی می نامند.
نقاط قوت و ضعف داخلی (Internal Strengths and Weaknesses): اين موارد در زمره فعاليت های قابل کنترل سازمان قرار می گيرند که سازمان آنها را به شيوه ای بسيار عالی يا بسيار ضعيف انجام می دهد. يکی از فعاليت های مديريت استراتژيک اين است که نقاط قوت و ضعف واحدهای سازمانی را شناسايی و آنها را ارزيابی کند. سازمان ها می کوشند استراتژی هايی را به اجرا درآورند که نقاط قوت داخلی تقويت شود و ضعف های داخلی برطرف گردد يا بهبود يابد.
نقاط قوت و ضعف هر سازمانی در مقايسه با وضع سازمان های رقيب تغيير می کند. يکی از اطلاعات مهم اين است که سازمان از نقاط قوت و ضعف نسبی خودآگاه شود. از راه های بسيار زيادی ميتوان عوامل داخلی سازمان را محاسبه کرد، مانند محاسبه نسبت ها، تعيين ميزان عملکرد و مقايسه اين عوامل با ميانگين دوره های گذشته. همچنين می توان برای بررسی عوامل داخلی مانند روحيه کارکنان، کارآيی توليد، اثربخشی تبليغات و ميزان وفاداری مشتريان از تحقيقات پيمايشی (Survey) استفاده کرد.
هدف های بلند مدت (Long-Term Objectives): يعنی نتيجه های خاصی که سازمان می کوشد پس از تعين مأموريت خود بدست آورد. مقصود از دوره بلندمدت، دوره ای است که بيش از دو سال باشد. اين اهداف برای موفقيت سازمان لازم و ضروری هستند چون که تعيين کننده مسير آن است. هدف های بلندمدت می توانند چالشگر، قابل سنجش، باثبات، معقول و روشن باشند.
استراتژی ها: ابزاری هستند که سازمان ميتواند بدان وسيله به هدف های بلندمدت خود دست يابد.
سياست ها (Policies): ابزاری است که بدان وسيله می توان به هدف های سالانه دست يافت. مقصود از سياست، رهنمودها، مقررات و رويه هايی است که سازمان برای دستيابی به هدفهای اعلام شده رعايت می کند.
الگوی مديريت استراتژيک: از نظر منطقی نقطه آغاز بحث درباره مديريت استراتژيک اين است که کار را با تعيين مأموريت، هدف های بلند مدت و استراتژی های کنونی سازمان آغاز کنيم. زيرا وضع يا شرايط کنونی يک سازمان می تواند بيانگر استراتژيهای مشخص و معين باشد
و حتی امکان دارد يک مسير مشخص (راه يا گزينه مورد نظر استراتژيست ها) را نشان دهد. هر سازمان دارای يک مأموريت، هدف های بلند مدت و استراتژی هاست، حتی اگر اين ارکان يا عناصر به شيوه ای آشکار طرح ريزی، نوشته يا گزارش نشوند. برای يافتن پاسخ به اين پرسش که سازمان به کجا می رود بايد ديد که سازمان در کجا بوده است.
فرآيند مديريت استراتژيک پويا و مستمر است. تغيير در هر يک از ارکان الگو موجب تغيير در برخی ديگر يا همه اجزای تشکيل دهنده الگوی مزبور خواهد شد. برای مثال يک تغيير يا جا به جايی در سيستم اقتصادی می تواند موجب پيدايش فرصت های بزرگی شود و نياز به اين دارد که در استراتژی ها و هدف های بلند مدت تجديد نظر شود، و اگر سازمان نتواند به هدف های سالانه خود دست يابد بايد در سياست خود تجديد نظر نمايد.
هنر و علم تدوين ،
مراحل مديريت استراتژيك :
تدوين استراتژيها (برنامهريزي)
اجراي استراتژيها
ارزيابي استراتژيها
مزاياي برنامهريزي استراتژيك :
پيشبيني مشكلات احتمالي
علاقه مندكردن مديران به سازمان
روشن كردن هدفهاي واقعي سازمان
تبيين بسترهاي مناسب براي دستيابي به اهداف
ايجاد درك روشني از وضعيت سازمان
شناخت فرصتها و تهديدات آتي
هدفمند كردن مديريت
ارائه روشي براي ارزيابي مداوم عملكرد
اولويتبندي فعاليتها براي تخصيص منابع
هماهنگ كردن قسمتها در راستاي اهداف مشخص
مأموريت سازمان :
جملات و عباراتي كه اهداف نهايي سازمان، فلسفه وجودي، ارزشهاي حاكم بر سازمان و نحوه پاسخگويي به نياز مخاطبين را مشخص ميكند. علاوه براين، اختلافات درون سازماني را مرتفع ساخته و بستر بحثها و فعاليتهاي سازنده مؤثر را هموار ميكند.
توافق بر سر مأموريت سازمان تمام فعاليتهاي أن را همسو ميسازد و انگيزش و توجه مخاطبين سازمان خصوصاً كاركنان آن را افزايش ميدهد.
بيانيه مأموريت بيانگر چشماندازهاي بلندمدت سازمان است در قالب آنچه كه ميخواهد باشد و كساني كه ميخواهد به آنها خدماتي را ارائه نمايد.
پيشبيني تغييرات و پيشنهاد عكسالعملهاي لازم
مأموريت سازماني مبناي اولويتها، استراتژيها، برنامهها و وظايف كاري است و تفاوت ما با سازمانهاي مشابه را نشان ميدهد.
بيانيه مأموريت سازمان بايد داراي ويژگيهاي زير باشد:
سازمان را آنگونه كه هست و آنچه كه در نظر دارد بشود معرفي نمايد.
به اندازهاي محدود باشد كه برخي از فعاليتها را حذف نموده و به اندازه اي وسيع باشد كه اجازه رشد خلاقيت و نوآوري بدهد.
سازمان را از ساير سازمانها متمايز نمايد.
به عنوان چارچوبي عمل كند كه بتوان بوسيله آن فعاليتهاي كنوني و آينده را ارزيابي كرد.
بررسي عوامل خارجي :
شناسايي و ارزيابي روندها و رويدادهاي خارج از كنترل سازمان جهت تدوين استراتژيهاي مناسب مواجهه با آنها.
عوامل خارجي به دو دسته كلي تقسيم ميشود:
فرصتها :تحولات و روندهاي خارجي كه استفاده از آنها باعث ايجاد مزيت قابل ملاحظهاي براي سازمان ميشود.
تهديدها: شرايط و تحولات خارجي كه بروز آنها موجب ايجاد فشارها و مشكلاتي براي سازمان ميگردد
عوامل داخلي به دو دسته كلي تقسيم ميشود:
نقاط قوت : تواناييها و استعدادهاي داخلي كه بكارگيري آنها باعث ايجاد مزيت قابل ملاحظهاي براي سازمان ميشود.
نقاط ضعف : مشكلات و كمبودهايي كه وجود آنها باعث ايجاد فشارها و مشكلاتي براي سازمان ميگردد.
استخراج استراتژيها :
در اين مرحله بايد مجموعهاي از استراتژيها خلق كرد كه سازمان و عوامل داخلي آن را به نحوه مؤثر با عوامل خارجي مرتبط سازد.
استراتژي : مقايسهاي كه سازمان بين مهارتها و منابع داخلي و فرصتها و ريسكها مينمايد.
استراتژي : شكلي از اهداف، سياستها، برنامهها، اقدامات، تصميمات يا تخصيص منابع كه تعريف ميكنند سازمان چيست و چه ميكند.
استراتژي : مسير و روش رسيدن به اهداف سازمان
مهمترين ابزار براي استخراج استراتژيها است : SWOTماتريس
) Wنقاط ضعف(
(S) نقاط قوت
SWOT ماتريس
استراتژيهای WO
(حذف نقاط ضعف با استفاده از فرصتها)
SO استراتژيهاي (بهرهگيري از فرصتها با استفاده از نقاط قوت)
) Oفرصتها(
WT استراتژيهاي (كاهش نقاط ضعف و پرهيز از تهديدها)
ST استراتژيهاي (احتراز از تهديدات با استفاده از نقاط قوت)
)T( تهديدها
تعيين برنامهها :
اگر فرض كنيم كه استراتژيها مسيرهاي رسيدن به هدف هستند، برنامهها را ميتوان گامهايي دانست كه در طول اين مسيرها برداشته ميشود. به عبارت ديگر استراتژيها براي عملي شدن نيازمند ترجمه به زبان طرحها و اقدامات اجرايي هستند كه مديران بتوانند از اين طريق وظيفه خود را تشخيص داده و اجرا نمايند. براي هر استراتژي تعدادي برنامه پيشنهاد ميشود كه ميتواند به صورت فعاليتهاي اجرايي، تحقيقاتي، اداري مالي و پشتيباني وباشد.
تعيين اهداف كمي :
در مرحله بعد براي هريك از برنامهها بايستي هدف مقداري و مشخصي را تعيين نمود و مراحل و هزينهها و منافع برنامهها را نيز مشخص كرد. اين امر خود يك روش سلسله مراتبي است
اولین مرحله در تدوین استراتژی ، تعیین بیانیه ماموریت سازمان می باشد .