بخشی از مقاله


مقدمه:
تمدن و هنر ايران باستان

ايران مهد هنر و فرهنگ در جهان بوده و هست، هنر پيش از اسلام بخش عمده ای از هنر ايران را در بر دارد.
منظور از هنر ايران باستان به طور كلی آن دوره از هنر ايران است كه از ادوار پيش از تاريخ ،آغاز شده و تا قرن هفتم ميلادی ادامه يافته است. ما سعی داريم در بخش هنر، به ترتيب به بررسی اين دوره از تاريخ ايران بپردازيم و در بررسی آن به دلايل مختلف با مشكلاتی از قبيل كمبود اسناد، در دسترس نبودن آثاری كه بدست آمده و نيز عدم توجه به كاوش و تحقيق روبرو هستيم. و تمام اين كوتاهی ها از گذشته به ما رسيده است.


هنر به مفهوم خاص آن، يعنی رشته هايی كه در هنر های تجسمی مطرح هستند نظيرمجسمه سازی ، سفالگری ، كاشيكاری ، نقاشی ، فلزكاری و غيره بررسی شده اند.
هنر ايران باستان مورد توجه بسياری از محققين جهان بوده و هست. اين توجه بنا بر دلايل فراوانی بوجود آمده است. از دلايل بارز اين توجه پيدايش يكی از تمدنهای كهن جهان در اين منطقه بوده است. يعنی ايران امروزی بخشی از منطقه ای وسيع بوده كه مهد يكی از تمدنهای كهن جهان است.

اين مهد در غرب تا كنارهای دريای مديترانه و در شرق تا هند امروز، در شمال تا كناره های جنوبی دريای خزر و در جنوب تا سواحل شمالی خليج فارس وسعت داشته است و در همين منطقه اولين دولتهای جهان در حدود پنج هزار سال قبل دربين النهرين (بين دو رود دجله و فرات) بوجود می آيند كه به ترتيب دولتهای سومر، اكد ، بابل و آشور هستند و دليل ديگر وجود اقوامی در خود فلات ايران بوده كه حدودﺃ از 17 هزار سال پيش در ايران زندگی می كرده اند.


قدمت اولين حکومتی كه در فلات ايران بوجود آمده است به 3000 سال پيش باز مي گردد كه به نام دولت ايلاميان است. اما تقريبأ همزمان با ايجاد همين دولت اقوام بيابانگرد آريايی كه از دو سوی دريای خزر بسوی فلات ايران مهاجرت كرده بودند در ايران ساكن می شوند. مهاجرت اين اقوام تقريبأ 4 تا 5 هزار سال پيش آغاز می گردد كه رفته رفته با آموختن رسم شهرنشينی از اولين ساكنان فلات ايران

، در ايران ماندگارمی شوند وهمين اقوام در حدود 2500 سال پيش با ايجاد دولت ماد و سپس هخامنشی ، تمدنهای ايلام وبين النهرين را از ميان می برند . دولت هخامنشی با حمله يونانيان به سرداری اسكندر از بين مي رود و پس از آن دولت سلوكی و سپس اشكانی بوجود می آيد و بالاخره دولت ساسانی روی كار می آيد كه با فتح ايران بوسيله اعراب مسلمان از بين ميرود.


از دلايل ديگر توجه محققين به هنر ايران باستان ، قدرتمند شدن دولتهای ايرانی است كه با استفاده از اقتدار خود،هنرمندان كشور های مختلف را به خدمت می گيرند و امكانات بيشتری در اختيار آنها قرار مي دهند . بنابراين رشته های هنری در ايران رشد قابل توجهی می كند. چنانكه هنر و تمدن دولتهای مختلف جهان را تحت تأثير قرارمی دهد. ودرجهان بعنوان يك مكتب هنری مورد تقليد قرارمی گيرد، و درهنرعصراسلامی ايران هم مؤثر می افتد.


توجه پژوهشگران به هنرايران هرچندبسياری ازمسا ئل گذشته را برای ما روشن كرده ،اما درمواردی هم به ما لطمه زده است. چه با كاوشگرانی كه از حاصل حفاری های خود سوء استفاده كردند و آثار بدست آمده را به موزه های خارجی و مجموعه داران خصوصی فروخته اند. ولی جای خوشحالی است كه هنوز مناطق باستانی ايران كاملأ حفاری نشده ، و با آثاری كه در آينده كشف خواهد شد گذشته بر ما روشن تر خواهد گرديد.


پيكره سازی و نقش برجسته:
پيكره سازی هنری سه بعدی است . يعنی دارای حجم می باشد و مثل نقاشی در صفحه نيست كه تنها در محيط دو بعدی مطرح باشد .مثل نقشهای برجسته ، مهرها ، كنده كاريهای روی ديوارا(كتيبه ها) و حتی سكه ها ، پس می توانيم آثاری را كه دارای سه بعد هستند و بطور مستقل بيانگر خاصيت بصری خود هستند را در اين رشته بگنجانيم.


اولين ساكنان فلات ايران:
قديمي ترين آثار پيكره سازی در سيُلك نزديك كاشان بدست آمده است .و آن دسته چاقويی است كه از استخوان تراشيده شده.




تعدادی مهر از همين منطقه بدست آمده كه شباهت تصويری زيادی با تصاويری كه از شوش در دست داريم ، دارد و اين نشانگر نوعی رابطه ميان سيُلك و شوش می باشد .نقشهايی كه از شوش بدست آمده عبارت از خط ايلامی مقدم است .اگر دقت كنيم ،شباهت تصويری ميان اثر مهرها و شكلهايی كه در اين نوع از خط مطرح است را بخوبی خواهيم ديد.
هر چند اين مقياس از نظر تاريخی كاملأ دقيق نيست . اما بررسی تحول شكلها و شباهت آنها ، بخصوص در يك منطقه حد و مرز تاريخی نمی شناسد .


آثار بعدی متعلق به مردم دولت ايلام است كه در شوش بد ست آمده است .دولت ايلام كه از تمدن بين النهرين متأثر بوده ، تمدن ، فرهنگ و هنر خود را تا حد زيادی مديون تمدن بين النهرين بوده است ، ازاينرو شباهتهای فراوانی در آثار ايلاميان و آثار تمدن بين النهرين وجود دارد و در آثار بدست آمده از حفاری های شوش و هفت تپه تعدادی پيكره و لوحه بدست آمده كه نشان گرهنر پيكره سازی در ميان ايلاميان است و حال اگر قياسی ميان آثار تمدنهای بين النهرين و ايلام كنيم اين شباهتها روشنتر خواهد شد.



مجسمه هايی كه از شوش بدست آمده است نشانگر خصوصيات فرهنگی مردم ايلام است مثل شكل پوشاك ، زيور آلات و حتي زندگی آنها لباس اين مردم اكثرأ نوعی ردای بلند بوده است . بدون شك اين مجسمه ها از مردم عادی تهيه نشده است ، مگر در مواردی استثنايی . مهمترين نكته در بررسی اين مجسمه تأثير مذهب ايلاميان بر هنر آنها است.اكثرمجسمه ها ازحالتی برخوردارند كه گويا در برابر چيزی احترام می گذارند و اين نكته در مجسمة مرد نيايشگر بخوبی ديده مي شود.

اما نكته ديگری كه ما با بررسی در آثار سيُلك و تا اندازه ای در شوش با آن روبرو هستيم ، پيوند ميان وسايل زندگی و آثار هنری است، به احتمال زياد اين آثار جنبه هنری صرف نداشته اند ، ولی ما آنها را در زمره آثار هنری می شماريم.


پس از اين دوره اولين اثری كه نشانه ورود آريائيان است مجسمه استخوانی است كه درشوش بدست آمده .اين مجسمه تصوير نژادی از اسب است كه متعلق به آسيای شمالی است و بسياری از محققين همين نمونه را دال بر ورود قومی تازه در فلات می دانند كه اين نوع اسب را همراه خود آورده اند. نكته مهم در ورود آريائيان اينست كه آنها رفته رفته برتمامی فلات ايران تسلط می يابند و با بر پا كردن دولت ماد و سپس هخامنشی ،تمدنهای ايلام و بين النهرين و حتی مصر و يونان را زير نفوذ خود قرار می دهند . وهمين امر باعث استفاده از هنر و مهارت مردم سرزمين های بين النهرين ، مصر ويونان می شود.

 

محوطه تاريخي هفت تپه / 15 كيلومتري جنوب شرقي شوش

(4039 كلمه در اين مقاله موجود است .)
(203 بازدید)

محوطه باستاني هفت تپه حدود 15 كيلومتري جنوب شرقي شهر شوش واقع شده و همانطور كه از نام آن پيداست از تپههاي متعددي تشكيل شده است. گستردگي اين محوطه باستاني به مراتب باعث جلب توجه كاوشگران مختلف قرار گرفته است. اولين عمليات حفاري به سرپرستي دكتر عزت الله نگهبان در سال 1344 در اين محل آغاز گرديد كه تا سال 1357 ادامه يافت.

بررسيهاي سطح الارضي كه قبلاً مَكآدامز (Robert McC Adams) در اينناحيه انجام داده بود، گوياي اين مسئله بودند كه اين محوطه گسترده باستاني فقط در دوره محدودي مسكوني بوده است
در هفت تپه قسمتي از يك ديوار خشتي و طاقي آجري در هنگام تسطيح زمين و راه سازي توسط بولدوزرهاي طرح نيشكر هفت تپه نمايان گرديد.

اين محل توسط هيئت حفاري به عنوان نقطه شروع كار انتخاب شده و با ايجاد شبكهاي كه داراي خانههاي 10 × 10 متر بود که عمليات حفاري از اين محل به سمت جنوب ادامه پيدا ميكرد. خاكهاي ناشي از حفاري در قسمت شمال غربيِ محوطه حفاري، در مجاورت تپهاي كه مجموعه آرامگاهها بر روي آن واقع شده، انباشته شده‌اند. با ادامه كاوش در طول فصلهاي بعدي، ترانشههاي متعددي به ابعاد 10 ×10 متر حفاري شدند كه تعداد آنها مجموعاً حدود 150 ترانشه ميباشد.

در ابتدا تمركز كار بر روي آزادسازي دو آرامگاهي بود كه در شمالي‌ترين بخش حفاري واقع بودند. آرامگاه بزرگتر توسط دكتر نگهبان آرامگاه تپتي آهار و ملكه او ناميده شده است. اين فرضيه به جهت ذكر نام پادشاه مذكور در متن سنگ نوشته‌اي است كه در حياط مجموعه پيدا شده است.

در آرامگاه سكوي بزرگي ايجاد شده كه توسط ديوارچه‌هاي كوتاهي به سه بخش تقسيم مي‌شده است. در بخش شمالي هفت اسكلت قرار داشته، بخش مياني كه كوچكتر از دو بخش ديگر است، بدون اسكلت و بخش جنوبي داراي دو يا سه اسكلت بوده است

. در پاي سكو در جنوبي‌ترين قسمت آرامگاه، مجاور درب ورودي تعداد ده اسكلت بصورتي بي نظم بر روي هم قرار داشتند. به اين ترتيب مجموعاً حدود 21 يا 22 اسكلت در معبد پيدا شده‌اند. تقسيم بندي سكوي آرامگاه به بخش‌هاي مختلف خود گواه اينست كه اين مقبره براي تدفين اشخاص متعددي ساخته شده

و احتمالاً يك آرامگاه شاهي نمي‌باشد. وجود اسكلت‌هاي متعدد بر روي سكو و انباشته كردن اسكلت‌هاي قديمي در گوشه آرامگاه نيز اين مسئله را تأييد مي‌كند. با توجه به اكتشافاتي كه در نقاطِ مختلفِ منطقه انجام شده است، درب ورودي آرامگاه پس از هر تدفين با سنگ يا آجر بسته و در هنگام تدفين‌هاي بعدي مجدداً باز مي‌شده است. مشاهداتي كه در هفت تپه شده، نيز حاكي از اين مسئله مي‌باشد


اشياي يافته شده در آرامگاه هفت تپه بسيار ساده بوده و اين امر نشان دهنده اين است كه اسكلتهاي مزبور به افرادي عادي تعلق داشتهاند. تنها يك جام سفالي ته دكمهاي در آرامگاه پيدا شده كه مسلماً نميتواند نشانگر اشياي يك مقبره شاهي باشد. همچنين ابعاد آرامگاه در مقايسه با مقبرههاي شاهي بسيار كوچك ميباشد.


بر طبق گزارش حفاري ديوارهاي آجري هر دو آرامگاه توسط ديوار قطور خشتي احاطه شده بودند. قسمت عمدهاي از اين ديوار خشتي در سمت شمالي آرامگاهها توسط بولدوزر در هنگام تسطيح محوطه براي جاده سازي از بين رفته بود و پس از حفاري مشخص گشت كه فقط ارتفاع كمي از آن در حدود 60-40 سانتيمتر باقي مانده است


در طرف شرقي آرامگاهها در ترانشههاي D-G XVII-XVIII مجموعهاي از ساختمانهاي كوچك كشف شده كه ع.نگهبان آنها را به عنوان خانههاي مسكوني مربوط به دورانهاي پارتي و ساساني ذكر ميكند. با توجه به اطلاعات موجود، شرايط بناهاي حفاري شده در قسمت غربي آرمگاهها، نشانگر وجود لايههاي مختلفي هستند كه احتمالاً به دورانهاي متفاوتي تعلق دارند. البته شناخت دقيقتر اين مسئله تنها از طريق بررسي مجدد اين محوطه امكانپذير است.

در طول حفاريهاي هفت تپه علاوه بر كشف دو آرامگاه بزرگ، بازماندههاي دو صفه بسيار بزرگ خشتي مشخص شدهاند كه در مجاورت آنها اتاقها و سالنهاي مختلفي قرار داشتهاند. عمليات حفاري بصورت عمقي انجام شده و نيروي كار بيشتر براي خاكبرداريِ بسيار عميقِ يك محوطه محدود به كار رفته است. در شرق اولين صفه بزرگ خشتي يا به عبارت ديگر در جنوب شرقي بنايي كه ساختمان شماره يك ناميده شده است. در ترانشههايL XXXIV، L XXXIII،


M XXXIV و M XXXIIIمجموعهاي از چند اتاق حفاري شده كه برمبناي اشياي يافته شده در آنها احتمالاً كارگاهي براي توليد اشياي زينتي بوده است.
نكته جالب اين است كه ساختمان شماره يك در اين قسمت به ساختماني كه در مجاورت دومين صفه خشتي قرار داشته، متصل ميگردد. جهت ديوارهاي دو ساختمان مختلف بوده و اينطور به نظر ميرسد كه اين دو بنا در يك زمان ساخته نشدهاند. بررسي دقيقتر اين محل و تشخيص چگونگي رابطه ديوارهاي اين دو بنا ميتواند كمك موثري به شناخت تقدم و تأخر اين دو ساختمان و تاريخنگاري نسبي آنها نمايد.


مجموعهاي كه به عنوان ساختمان شماره يك معرفي شده است، داراي ديواري به پهناي 5/10 متر بين سالنهاي شماره 4 و 5 ميباشد. اين ديوار در حقيقت سالن شماره 5، كارگاه و حياط مقابل آنها را از بقيه سالنهاي قسمت شمالي صفه جدا ميسازد. هيچ گونه راه ارتباطي بين اين دو بخش كشف نشده است. احتمال دارد كه اين مجموعه از دو ساختمان مجزا تشكيل شده باشد

و ديوار واقع بين سالنهاي 4 و 5 كه پهناي آن بسيار زياد است، در حقيقت ديواري باشد كه دو ساختمان مزبور را از هم جدا ميكرده است. اين مسئله وقتي مشخص ميشود كه بخش شمالي محوطه كه هنوز حفاري نشده، كاوش گردد و نقشه كامل تري از چگونگي قرارگيري اتاقهاي اين ساختمان بدست آيد

دكتر نگهبان بر اين عقيده است كه ساختمانهاي بزرگي كه در هفت تپه كشف شدهاند، همگي به فاصله كمي از هم ساخته شده و به يك دوره تاريخي تعلق دارند. به دليل پيدا شدن الواحي كه در آنها نام تپتي آهار به عنوان پادشاه شوش و آنشان ذكر شده، حدس زده ميشود كه اين ساختمانها مربوط به دوران سلطنت اين پادشاه باشند. البته هنوز دقيقاً مشخص نيست تپتي آهار در چه سالي حكومت ميكرده است.

بر روي يكي از الواحي كه در هفت تپه كشف شده و سندي اداري ميباشد، سالي كه در آن اين سند نوشته شده، به عنوان سالي ذكر گرديده كه در آن تپتي آهار شخصي به نام كَدَشمَن دينگير كور گال (Kadašman.dKUR.GAL) را متواري كرده است. قسمت دوم نام اين شخص يعني "دينگير كور گال" يك سومروگرام يا به عبارت ديگر هزوارش سومري ميباشد و لغت به لغت به معناي "خداي كوه بزرگ" ميباشد


از آنجايي كه "كور گال" (كوهِ بزرگ) نام معبد خداي انليل، بزرگترين خداي بين النهرين،
در شهر نيپور است، اغلب نام انليل بصورت هزوارش به سومري "خداي كوه بزرگ" آورده ميشود. به همين دليل پابلو هِرِرو (P. Herrero) بر اين عقيده بود كه منظور از "كَدَشمَن دينگير كور گال" در اصل "كَدَشمَن انليلِ" اول پادشاه كاسي ميباشد كه در حدود سالهاي 1374 تا 1360 قبل از ميلاد مسيح در كشور بابل حكومت ميكرده است. بر همين مبني هِرِرو معتقد بود كه دوران حكومت تپتي آهار نيز كم و بيش همزمان با اين پادشاه كاسي بوده است.


در سالهاي اخير برخي از محققين اين نظريه را قبول نداشته و به اظهار نظربرينكمَن(J. J. Brinkman)


يكي از متخصصينِ كتيبههاي زمان كاسي، استناد ميكنند. برينكمن اعلام كرده كه در متونِ مربوط به دوران كاسي، هزوارشِ "دينگير كور گال" براي نوشتن نام يكي ديگر از خدايان بابليها بنام خداي اَمورو (Amurru) بكار ميرفته است. به اين ترتيب بسياري بر اين عقيده هستند كه "كَدَشمَن دينگير كور گال" در حقيقت "كَدَشمَن اَمورو" ميباشد

و ارتباطي با پادشاه كاسي "كَدَشمَن انليل" ندارد. از طرف ديگر پس از نام شخصِ مزبور، لقبي به عنوان پادشاه كاسي ذكر نشده است. اين مسئله فرضيه دوم را در مورد هويت اين شخص تقويت ميكند. با توجه به اين مسئله هنوز به درستي مشخص نيست تپتي آهار در چه سالي حكومت ميكرده و آيا واقعاً در هفت تپه ساكن بوده و يا در شوش اقامت داشته است


در يكي ديگر از الواح هفت تپه، اثر مهر شخصي بنام اَتهيبو (Athibu) بعنوان حاكم شهر كَبنَك ديده ميشود كه از طرف تپتي آهار به اين سمت گمارده شده است. چنانچه كَبنَك همان هفت تپه امروزي باشد، بنابراين تپتي آهار يا در هفت تپه اقامت نداشته و اَتهيبو را به عنوان حاكم شهر منسوب كرده بوده و يا وي عليرغم حضورش در شهر، امور شهر را به اَتهيبو واگذار كرده بوده است.
يكي ديگر از شاهاني كه در الواح هفت تپه از آن نام برده شده، "اينشوشيناك شَر ايلاني" (Inšušinak šār ilāni) مي‌باشد.

از آنجايي كه نام اين شاه نيز به هزوارش نوشته شده، نمي‌توان به درستي تشخيص داد كه آيا اين نام به زبان اَكَدي يا به زبان ايلامي خوانده مي‌شده است. نام اين پادشاه كه شاهِ شوش ناميده شده، بر روي اثر مهر شخصي بنام اَداد اِريش (Adad eriš) آورده شده است. اَداد اِريش خود را از بندگان يا به عبارت ديگر از زير دستانِ اينشوشيناك شَر ايلاني ذكر مي‌كند.

با توجه به اينكه مقدار زيادي سفال‌هاي سطح الارضيِ مربوط به دوران‌هاي پارتي و ساساني در محوطه هفت تپه وجود دارد، اينطور به نظر مي‌رسد كه اين محل در دوران‌هاي مزبور مسكوني بوده است. ع. نگهبان در طول حفاري‌هاي خود به آثاري كه مربوط به اين دوران‌ها هستند، نيز بر خورد كرده است. با اطلاعات موجود به سختي مي‌توان در مورد چگونگي ساختارهاي متعلق به دوران‌هاي پارتي و ساساني اظهار نظر كرد

.

مطالعات آماري سفالهاي سطح الارضي در حال انجام است كه تا حدي گستردگي اين مركز را در دورانهاي مختلف مشخص ميكنند. باوجود اينكه تاريخنگاري ساختارهاي كشف شده دقيقاً امكانپذير نميباشد، ولي سفالها و اشيايي كه در رابطه با ساختمانهاي بزرگ پيدا شدهاند، عموماً مربوط به اوايل دوران ايلامي ميانه، يعني حدود قرن 15 قبل از ميلاد مسيح هستند.

نكات بسياري در رابطه با كتيبههاي هفت تپه چون نوع نگارش، كلمات بكار رفته و غيره نيز اين تاريخگذاري را تأييد ميكنند. مطالعه كامل و بسيار دقيق سفالها و اشياي مختلف يكي از اموري است كه در جهت تاريخنگاري دقيقتر آثار مكشوف در هفت تپه ضروري ميباشد

موزه هفت تپه

درفصل دوم حفاري هفت تپه با توجه به كثرت واهميت آثار به دست آمده نياز به ساخت موزه اي محلي در جوار محوطه تاريخي كه كاركرد اين مركز پژوهشي را داشته باشد مطرح شد.به اين ترتيب عمليات ساختماني موزه اي در يك طبقه در بهار سال 1349 آغاز شد وبا اتمام عمليات موزه درارديبهشت ماه سال 1352 افتتاح گرديد.

باشروع جنگ تحميلي در سال 1359 اين موزه تعطيل گرديدوبخشي از اشياي آن به تهران انتقال يافت .باشروع فعاليت پروژه هفت تپه وپس از انجام تعميرات موزه در اسفندماه سال 1380 بعنوان موزه ونمايشگاه آثار مطالعاتي پروژه هاي هفت تپه وچغازنبيل بازگشايي مجدد گرديد

.ساختمان موزه مجهز به سالن هاي نمايشگاهي وكتابخانه وآزمايشگاه ومركز كامپيوتر وسالن ترسيم سفال وانبار اشيا وكارگاه مرمت ولابراتوار عكاسي مي باشد.
موزه به جز ايام سوگواري از ساعت 5/8 تا 4 بعد از ظهر باز مي باشد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید