بخشی از مقاله
نكات اخلاقي و فردي فضه
اينك به تشكيل خانواده، تربيت فرزندان، امتيازات فردي و استفاده از آن براي تبليغ آرمانهاي اهل بيت(ع) ميپردازيم.
خانواده و فرزندان
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاي سياسي قدرت حاكم براي از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزوني يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با ياراني انگشتشمار در معرض خباثتها و دشمنيها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان علي(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستي كرد. بر اساس روايتي از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردي از اهالي حبشه بود، درآمد و از وي صاحب فرزندي شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.1
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه ميداند و مينويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويي نمود و او را با خود مأنوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردي به نام سليك ازدواج كرد».2
اين ادعاي اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركي دال بر اينكه ازدواج وي قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد.
در اغلب كتب تاريخي نامي از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخي احتمال دادهاند فرزندان از شخصي ديگر باشند، چه در موارد فراواني نام دختر، نوه و پسراني از فضه نقل شده كه مسلّم مينماياند فضه شوهري غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفتهاند.3
علامه مجلسي در خبري از «مسكه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام ميبرد و ذبيحالله محلاتي در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتي كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيي و موسي) فضه را ثبت كرده است، مينويسد: مرحوم مجلسي مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مينمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است.4
فضه با وجود تمام درگيريهاي سياسي هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالي نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداي متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگي روحي آنان بارها مورد اشاره و تأكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مينويسد: «هنگام حج بانويي را ديدم كه بر حيواني ضعيف سوار شده است و زماني كه حاجيان برميگشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامي راه ميپيمايد. اندكي جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كردهاي كه چنين در راه بماني؟
سر به سوي آسمان بالا برد و گفت: «لا في بيتي تركتني و لا الي بيتك حملتني فوعزتك و جلالك لو فعل بي هذا غيرك لما شكوته الا اليك».
نه مرا به خانهام واگذاري و نه به خانه خودت رساندي. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين ميكرد، نزد تو شكايت ميآوردم.
همان دم شخصي خود را به او رساند و زمام ناقهاش را در دست گرفت و از او خواست سوار شود. آنگاه ناقه با سرعتي شگفت به پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوي راحتم نگذاشت، وتر رفتم و پرسيدم تو كيستي؟ گفت: من «شهره» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.5
اعتراض به حاكميت
فضه هوش سرشار و قدرت يادگيري بسياري داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براي كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اينرو در مدتي اندك به مقامهاي والايي در پيروي و همراهي عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز ميكند و از وي بانويي شاخص براي آيندگان ميسازد اين است كه وي ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيري، پذيرش حق، خستگيناپذيري، حافظه قوي، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزاري براي نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتي بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخي به پرجمعيت بودن خانواده وي تأكيد دارد) در جريان مبارزهاش وقفهاي ايجاد نكرد. وي با تسلط ويژهاي كه به احكام فقهي داشت، به انتقاد علمي از حكام وقت ميپرداخت و بر ناروا بودن جايگاهي كه در اختيار گرفتهاند، اشاره ميكرد.
امام صادق(ع) ميفرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزي سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكي به من نميدهد. «فاشتكاها الي عمرو ذالك في ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكي منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم في ذالك و ما يخفي عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبت بك المذاهب ان ابني من غره مات فاردت ان استبري ...
عمر به او گفت: اي فضه ابومالك چه شكايتي از تو دارد؟
ـ تو حكم ميكني در بارهاش؛ پس بر تو مخفي نيست.
ـ من كه دليلي بر اين كار تو نميبينم.
ـ اي اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است؛ در اين مدت از حيض استبراء ميكردم كه اگر حاملهام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگي خود پناه برد و به موضع انفعالي فرو رفت. وي هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز ميماند و علي گره را ميگشود، با عبارت «لولا علي لهلك عمر» اگر علي نبود خليفه از بين ميرفت، خود را از سرزنش فكري و زباني مردم ميرهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابيطالب افقه من عُدّي» يك تار مو از خانواده ابيطالب از قبيله عدي فقيهتر است.6 عظمت اين گفتار آنگاه روشن ميشود كه بدانيم قبيله عدي در فقاهت سرآمد روزگار خويش و ضربالمثل فقاهت بودند.
فرياد با سكوت
نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بيگمان بايد در آخرين روز مريضي پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامي كه پيامبر فرمود براي من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتي بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...»7
خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيماري بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسماني ما را كافي است. ابنعباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآوري آن روز دانههاي اشك بسان مرواريد بر روي گونهاش ميغلطتيد ميگويد: بزرگترين مصيبت براي اسلام اين بود كه اختلاف گروهي از صحابه مانع شد كه پيامبر نامهاش را بنويسد؟8
همين تفكر كه براي جلوگيري از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبري جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخي صحابه خطور كرد، زمينههاي مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق ديني را كه آنان بيان ميكردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيت به طور گستردهاي محروم شدند و جامعهاي به وجود آمد كه قرآن ظاهري پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدي از سوي خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و رأي
علي(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيري انديشيد وي ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويي با آيات الهي پرداخت و با اين كار آرمانهاي اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد.
يكي از نويسندگان آنگاه كه به معرفي فضه و كمالات وي ميپردازد، مينويسد: «وقتي ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشت سر انداختهاند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوي هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهي فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تأويل آيات قرآني نيز هست چه وي پرورشيافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تأثيرپذيري علمي و عملي از آنان داشت.
ابوالقاسم قشيري خبري مربوط به حفظ قرآن و تسلط وي به معارف قرآني از فضه نقل ميكند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعي و سني از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است.
در راه مكه از قافله بازمانده بودم زني را ديدم كه تنها و سرگردان ميرود. پرسيدم كيستي؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدي اللّه فلا مضل له» ـ آنكه را خدا هدايت كند گمراهكنندهاي نخواهد داشت.
ـ از كجا ميآيي؟ ـ «ينادوم من مكان بعيد» ـ از مكان دوري ندا ميشوند.
ـ قصد كجا داري؟ ـ «وللّه علي الناس حج البيت»
ـ چند روز است سرگرداني؟ ـ «و لقد خلقنا السموات و الارض في ستة ايام»
آيا گرسنه هستي؟ ـ «و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته ميآمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. ـ «لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا اللّه لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذي سخر لنا هذا»
شكر خدايي را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم ـ آيا ميان اين كاروان كسي را داري؟ ـ يا داود انا جعلناك خليفة في الارض ـ يا يحيي خذا الكتاب بقوه ـ يا موسي اني «انا اللّه ـ و ما محمد الا رسول». ـ اينها چه نسبتي با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استأجره ان خير من استأجرت القوي الامين» به من احسان كردند. و اللّه يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
ـ اين زن كيست؟ ـ فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخني جز به آيات قرآن باز نكرده است.9
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاي قرآني در طي 20 سال بوده است. و به طور قطع وي در جايگاههاي خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويي ميپرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت شده است كه وي طي حديثي طولاني وقايع آن روز را شرح ميدهد. هر چند در اين حكايت خاص هيچ نوع اشارهاي كه موضعگيري فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسي و حكومتي عصر خويش را نشان دهد، به چشم نميخورد. اما نقل آن از جهاتي سودمند است از جمله اينكه گروهي بر اساس نقل ديگري از روايت سعي كردهاند فضه را از اين افتخار بينصيب كنند روايت دوم كه از عبداللّه بنمبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زني گمنام نقل ميكند.
تبليغ ولايت در ايام حج
هر چند اطلاعي قطعي در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قرايني كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعي بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوي در دوران خلفاء سه گانه بوده است يعني دقيقا بحرانيترين زمان سياسي براي اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاي حزنآلود فضه، پرورشيافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتي ميگشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حج بهترين فرصت ممكن براي اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگاني در مكه حاضر ميشدند و بدون فشارهاي و ايجاد آزادي نسبي به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامي ميپرداختند.
از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براي معرفي اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويي و افشاي جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كردهاند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت به نحو كامل سود برد به نحوي كه شيوايي گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بنعبداللّه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براي حج و به اميد ثواب الهي راهي بيتاللّه الحرام شدم. در حالي كه طواف ميكردم متوجه بانويي گندمگون نمكين و خوشكلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلي اللّه عليه و آله البررة الكرام ان تحشرني مع ساداتي الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين ألا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين انّ موالي خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم علي الاقدار و ارتفع ذكرهم في سائر الامصار ...»
اي خداي بيتالحرام و حافظان گرامي و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريدهها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماي. اي جماعت حاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيدهها و نيكوكارانند. كساني كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفي كه فضه از سروران خود بيان ميكرد به گونهاي بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق ميشد از اينروي ورقة بنعبداللّه نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وي از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان ميكنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستي.
فضه پاسخ داد: آري. پرسيد: خود را معرفي كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفي(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بنعبداللّه تقاضاي فرصتي كرد تا سؤالاتش را از وي بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوي افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخي ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اينروي بعيد به نظر نميرسد كه تمام اخبار وي حتي اشعاري كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاري ميكرد، نقل مستقيم باشد. بخشي از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: علي(ع) وقتي فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
اري علل الدنيا عليَّ كثيرة
و صاحبها حتّي الممات عليل
لكل اجتماع من خليلين فرقة
و انّ بقايي عندكم لقليل
و ان افتقادي فاطما بعد احمد
دليل علي ان لا يدوم خليل
علامه مجلسي وقتي اين روايت را از ورقة بنعبداللّه نقل ميكند مينويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا في وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعوّل عليه).10 ميگويم در برخي از كتابها خبري در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلي كه به آن ارجاع دادهاند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولاني مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسي از ورقة بنعبداللّه ازدي را نقل كردهاند از جمله آنها ميتوان به اعلام النساء11، رياحين الشريعة12 و نهجالحياة13 اشاره كرد. دليل عمدهاي كه ميتوان مبني بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبداللّه ازدي تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.