بخشی از مقاله

چکیده:

صرف نظر از تحلیلهاي فلسفی و منطقی آیا میتوان براي آزمودن نظریهاي اخلاقی سنجهاي یافت؟ به نظر می رسد که در عرصه کاربردي، تعلیم و تربیت میتواند چنین معیاري را فراهم آورد. پس باید به این دو پرسش پاسخ دهیم:

- 1 - آیا می توان نظریه هاي اخلاقی را در ترازوي تعلیم و تربیت اخلاقی سنجید؟

2 - چه نظریه و طرحی میتواند به بهترین وجه در آزمون تعلیم و تربیت اخلاقی، موفق باشد؟ - معقولترین روشها براي تربیت اخلاقی کودکان چیست؟

گنسلر - منطقدان و فیلسوف اخلاق معاصر - در تأملات فلسفی خود در باب اخلاق، دیدگاه خاصی دارد که در نهایت به تصویر جامعی در باب عقلانیت اخلاقی میرسد. این طرح مولفه هایی چون سازگاري - در باورها، اراده، و ارزشگذاري - و در مرکز آن قاعدة طلایی، بهکارگیري قوه تخیل و ... را در بردارد. به نظر گنسلر یکی از طرق آزمودن نظریههاي اخلاقی بهکارگیري آنها در عرصه تعلیم و تربیت اخلاقی است و بنابر ادعاي او، دیدگاه وي - در قیاس با دیدگاههاي بدیل - در این قلمرو کامیاب است.

این جستار سعی دارد تا، ضمن اشاره به دیدگاه فلسفه اخلاقی گنسلر، به شرح اطلاق آن نظریه در تعلیم و تربیت ارزش هاي اخلاقی بپردازد. همچنین، در انتها به پنج محورِ اصلی در تعلیم و تربیت اخلاقی از نظر گنسلر اشاره میکند.

کلیدواژه: تعلیم و تربیت اخلاقی، اخلاق کاربردي،نظریههاي اخلاقی، هري گنسلر، قاعده طلایی، سازگاري
مقدمه: طرح اخلاق صوري و عقلانیت اخلاقی با محوریت قاعده طلایی هري گنسلر منطقدان و فیلسوف اخلاق معاصر با طرح ایده اخلاق صوري - و کتابی با همین نام - 3 شهرت دارد. در این انگاره ادعا آن است که میتوان از اصول منطقی و عقلانی و صوري، اخلاقی زیستن را استنتاج کرد.

به تعبیري دیگر، عقلانیت به معناي تام و تمام آن مستلزم اخلاقی زیستن است. به نظر گنسلر صرف نظر از اینکه به چه نظام اخلاقی باور داشته باشیم، قواعدي را میتوان بهدست داد تا براي پذیرش صحت نظامی اخلاقی لازم باشد. در بن و بنیاد آنها قاعده یا اصل سازگاري قرار داد که ترازویی براي تضمین شرایط لازم صحت نظامهاي اخلاقی است.

گنسلر مزیت رویکرد خود را آن می داند که هیچ دیدگاه فرااخلاقی و اخلاقیِ خاصی را مفروض نمی گیرد اما در عین حال میتواند توسط همه دیدگاههاي اخلاقی موجه شود و خود او چنین کاري را انجام میدهد و سعی میکند این اصول را بر مبناي دیدگاههاي اخلاقی گوناگون توجیه کند. به تعبیر دیگر، الگوي او طریقی است براي فهم بهتر و پایبندي بیشتر به اخلاق - عقلانیت - ، صرف نظر از نظریه اخلاقی خاصی که برگزیدهایم.

در اینجا به گزارشی اجمالی از طرح گنسلر میپردازیم تا مقدمه اي باشد بر نحوه بکارگیري آن طرح در تعلیم و تربیت اخلاقی.

وي در این طرح بهجاي آنکه اصول مادي و جزئی اخلاقی - مثل »دزدي نکن - « را در نظامی بگنجاند و از آنها دفاع کند، بر اساس کلیترین اصول منطق - مانند اصل سازگاري - به دفاع از کلیت اخلاق میپردازد. به این جهت عقلانیت - ناظر به اخلاق - در نظر گنسلر مشتمل بر چهار رکن است که مهم ترین آن سازگاري - به معناي موسع - است. در واقع، اصل سازگاري بنیاد عقلانیت است.

از اینرو، قاعده طلایی، که از نظر گنسلر صورتی از اصل سازگاري4 - یا از لوازم آن - است، کانون اخلاق است، و به این صورت عقلانیت و اخلاق در قاعده طلایی به هم پیوند میخورند - مقایسه کنید با دیدگاه کسانی که اخلاق را بر چیزي غیر از عقل مبتنی می دانند، مثلاً بر عواطف - . بنابر این مبنا، در داوري هاي اخلاقی به میزانی عقلانیت را مراعات میکنیم که واجد چند صفت باشیم، از جمله: سازگاراندیشی، داشتنِ آگاه، و به کارگیري قدرت تخیل.

دیدیم که اصل سازگاري در نظامی که گنسلر تصویر می کند نقشی محوري دارد. اما مراد از این اصل چیست؟ او اصل سازگاري را متضمن این اصول و اجزاء ذیل میداند:

1.    سازگاري در باورها - منطقی بودن -

2.    سازگاري در اراده:

.2/1 سازگاري هدف-وسیله

.2/2 سازگاري میان داوريهاي اخلاقی و نحوة زندگی - باوجدانبودن -

.3 سازگاري میان ارزشگذاري دربارة کارهاي مشابه - بیطرفی -
با این توضیح که: منطقی بودن5 عبارت از این شرط است که در باورهایمان سازگاري منطقی را رعایت کنیم. اگر باورهاي ناسازگاري را بپذیریم یا همچنین اگر به باوري معتقد باشیم بی آنکه لوازم منطقی-اش را پذیرفته باشیم، این اصل را نقض کردهایم.

سازگاري هدف وسیله6 به هماهنگی میان اهداف و وسایل توصیه می کند. اگر - الف - من هدفی داشته باشم، - ب - معتقد باشم که تحقق این هدف نیازمند به کارگیري وسیله خاصی است و - ج - من این وسیله را محقق نکنم، در آن صورت سازگاري هدف وسیله را نقض کردهام. براي مثال، سه گزارة زیر را در نظر بگیرید:

-   میخواهم وزنم را کاهش دهم.
-    معتقدم براي کاهش وزن باید کمتر بخورم یا بیشتر ورزش کنم.

-    نه کمتر میخورم و نه بیشتر ورزش میکنم.

اگر این سه را با یکدیگر ترکیب کنم، در این صورت اصل سازگاري مستلزم آن است که یا چیزي را تغییر دهم، یا از هدفم دست بردارم یا از عقیدهام دست بکشم یا به دنبال تحقق وسیله باشم، در غیر این صورت سازگاري هدف-وسیله را نقض کرده ام. با وجدان بودن7 عبارت از این شرط است که اعمال، عزم ها و میل ها را با باورهاي اخلاقی خود هماهنگ کنیم. اگر باورهاي اخلاقی ما با نحوة زندگی خود و آن نحوة زندگیاي که از دیگران توقع داریم همخوانی نداشته باشد، این شرط را نقض کردهایم.

و بی طرفی عبارت است از این شرط که ما دربارة اعمالِ مشابه، قطع نظر از افراد دخیل در آنها، ارزش داوريهاي مشابهی داشته باشیم. اگر ما بی طرف باشیم آنگاه یک عمل را بر مبناي اینکه چگونه فعلی است ارزش داوري خواهیم کرد، نه بر مبناي اینکه چه کسی نقشی در آن موقعیت ایفا میکند. اگر حکم کنیم که انجام عملی براي شخصی درست - یا نادرست - است در این صورت حکم خواهیم کرد که انجام همان عمل براي هر کس دیگري در موقعیتی یکسان درست - یا نادرست - است. - به تعبیرِ دیگر، افراد از جمله امور اخلاقاً نامربوط محسوب می شوند که نباید آنها را در ارزشداوريها دخالت دهیم.

گنسلر می کوشد قاعدة طلایی10 را از دل اصل سازگاري و فروع آن بیرون بکشد: به نظر او می توانیم از اصل باوجدانبودن و بیطرفی قاعدة طلایی را استنتاج کنیم. بیطرفی در مورد ارزشگذاريهاي ما اطلاق میشود و قاعده طلایی درباره اعمال و خواستههاي ما - با دیگران چنان رفتار کن که میخواهی با تو آنگونه رفتار شود - .

البته، باید توجه کرد که اگرچه سازگاري شرط اصلی و لازم عقلانیت است، اما به تنهایی براي ارزشداوري کافی نیست بلکه باید با اصول نیمه صوري دیگري تکمیل و تمام میشود:

•    آگاهی از واقعیتها

•    به کارگیري قوة تخی

از آنجایی که بیطرفی مبتنی بر تعمیمپذیري است، گنسلر ابتدا اصل تعمیمپذیري - Universalizability - را میآورد و بر اساسِ آن اصل بیطرفی را توضیح میدهد:

-  اگر فعل A باید - اشکالی ندارد که - انجام گیرد، درآن صورت ترکیب عطفی F، متشکل از ویژگیهایی کلی، وجود دارد به طوري که - 1 -

- فعلِ A همان F است و - 2 - در هر مورد واقعی یا فرضی هر فعلی که F باشد باید - اشکالی ندارد که - انجام گیرد.
روایت آشناتر و غیرفنیتر آن چنین است:

- اگر فعل A باید - اشکالی ندارد که - انجام گیرد، آنگاه در هر مورد واقعی یا فرضی هر فعلی که در ویژگیهاي کلیاش دقیقاً یا از جهات مربوط شبیه فعل A است نیز باید - اشکالی ندارد که - انجام گیرد.

 قاعدة طلایی - Golden Rule - مهمترین اصل اخلاق صوري و مظهر رفتار نوعدوستانه است. حتی نسبیگرایانی نظیر وسترمارك تصدیق میکنند که قاعدة طلایی در حد جهانی است. قاعدة طلایی را میتوان به این نحو صورتبندي کرد:

:GR اینها را با هم ترکیب نکن: - 1 - عملکردن در جهت انجام A در قبال X ؛ - 2 - عدم رضایت به این امر که در موقعیتی دقیقاً مشابه A در قبال شما انجام گیرد. = با دیگران تنها بهگونهاي رفتار کن که میخواهی در همان موقعیت با تو آنگونه رفتار شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید