بخشی از مقاله

کشاورزي معيشتيsubsistent Agriculture


تکامل چندين هزار ساله کشاورزي نه تنها منجر به توسعه سيستم هاي مدرن کشاورزي فشرده (مکانيزه) شده است بلکه انواع سيستم هاي شگفت اوري را جهت توليد مواد غذايي براي مصرف خانگي يا فروش و مبادله بوجود اورده است. سيستمهاي اخيرالذکر به نام کشاورزي معيشتي معروف است زيرا در اين سيستم- ها تاکيد اصلي روي مساله خودکفايي در توليد فراوردهاي غذايي است.


کشاورزي معيشتي به دلايل گوناگو شايسته بررسيهاي همه جانبه اي است. اولا عيرغم برجستگي کشاورزي فشرده در کشورهاي توسعه يافته بخش عمده اي از جمعيت دنيا هنوز به کشاورزي معيشتي وابسته هستند. براورد مي شود که حدود 60% اراضي کشاورزي جهان در حال حاضر با اين روشها زير کشت مي روند. بنابراين بديهي است که براي بررسي توليدات غذايي دنيا بايستي به اين سيستم توجه نمود.ثانيا اين سيستم ها داراي درجه بالايي از بينش هاي اکولوژيکي است که طي صدها يا هزاران سال و تحت شرايط معمولا نامساعد بدست آمده اند. اين سيستم ها نهايتا سررشته هاي مهمي را در زمينه توسعه سيستم هاي صحيح اکولوژيکي در کشاورزي مدرن براي اغلب مناطق جهان درحال توسعه بدست خواهد آمد. امروزه بواسطه وجود سيستم هاي جديد حمل و نقل دسترسي به سيستم هاي کشاورزي بهشتي جهت بررسي و مطالعه از هرزمان ديگر آسانتر است با افزايش سرسام آور جمعيت بشري و گسترش جوامع صنعتي فرصت مطالعه الگوهاي دست نخورده کشاورزي معيشتي به سرعت کاهش مي يابد.


در بررسي و تحقيق پيرامون اين سيستمهاي بايستي از هر گونه نتيجه گيري متعصبانه اجتناب نمود. براي مثال نبايستي اين سيستم ها را با سيستم هاي مدرن بعنوان شاخص عدم کارآيي آنها تفسير کرد و يا نبايد اين سيستم ها را بخاطر نداشتن مشکلت کشاورزي مکانيزه راه ساده اي براي توليد غذا دانست. حقيقت اين است که کليه سيستم هاي کشاورزي داراي مزايا، مشکلات و محدوديت هاي مخصوص به خود مي باشند. سيستم هاي موجود کشاورزي معيشتي شامل گله داري، کشت دوره اي و کشت دائمي غير مکانيزه مي باشند.

گله داري Animal husbandry
گله داري را مي توان سيستم توليد مواد غذايي در ميان گروهي از دامداران که زندگي هم يا اکثريت قريب به اتفاق آنها به امرار معاش از طريق فرآورده هاي دامي نظير شير، گوشت، خون و پوست وابسته است تعريف کرد. در حال حاضر سيستم هاي گله داري اکثرا به مناطق خشک و نيمه خشک افريقا آسيا و بخشهايي از مناطق سردسير آسيا اختصاص دارد. در اين سيستم ها حيواناتي مانند گاو، گوسفند، بز ، شتر، گاو تبتي و گوزن نگهداري مي شوند. سيستم هاي گله داري با اسيستم هاي کشاورزي قابل تلفيق مي باشند و مي توان بسياري از مردم را در رده سيستم هاي نيمه گله داري به شمار آورد.
نمي توان با اطمينان رقم دقيق گله داران را بيان کرد زيرا آنها در دور افتاده ترين مناطق دنيا زندگي مي کنند. هر چند گله داراي در آفريقا بعنوان يک سيستم توليد مواد غذايي براي جوامع ساکن در جنوب صحرا داراي اهميت ويژه اي است ولي اين روش در سراسر حاشيه شمال صحرا، خاورميانه و نواحي نيمه خشک و نقاط مرتفع کوهستاني شرق آسياي مرکزي متداول است. طبق محاسبات و برآوردهاي انجام شده تعداد گله داراي آفريقا و آسيا به رقمي حدود 100 ميليون نفر مي رسد.
به طور کلي مجموع سيستم هايي کشاورزي در آفريقا رايج گشته بهترين سيستم شناخته شده مي باشند. اين سيستم ها بسته به تاريخ اقوام صفات و شرايط ويژه محيطث اختلاف زيادي دارند. در جدول (1) نحوه تغييرات کلي هر يک از سيستم هاي گله داري و شبه گله داري را با توجه به ميزان بارندگي در آفريقا نشان مي دهد. در مناطقي که بازندگي کمتر از 200 ميليمتر در سال است سيستم گله داري کامل رونق داشته و معمولا گله داران به پرورش شتر مبادرت مي نمايند.
ميزان بارندگي ساليانه mm سيستم غالب حيوانات عمده
کمتر از 50 ندرتا استفاده از سيستم گله داري کامل شتر
200-50 سيستم گله داري کامل با کوچه هاي طولاني شتر
400-200 سيستم گله داري و شبه گله داري به اضافه توليدات کشاورزي گاو- بز- گوسفند
600-400 سيستم شبه گله داري با تاکيد بيشتر بر توليدات کشاورزي گاو- بز- گوسفند
1000-600 سيستم شبه گله داراي اوليه باقيمانده از آداب و رسوم قومي گاو
1000 سيستم دامداري دائمي و بندرت سيستم شبه گله داري باقيمانده از آداب و رسوم قومي گاو


در مناطقي كه بارندگي سالانه بين 200 تا 600 ميليمتر است سيستم هاي گله داري و شبه گله داري بر اساس پرورش گاو گوسفند و بز معمولاست و بالاخره در مناطقي كه بارندگي بيش از 600 ميليمتر در سال دارند بندرت سيستم گله داري مشاهده مي شود و سيستم هاي شبه گله داري به علت سنتهاي قومي و نه صرفا جنبه هاي اقتصادي حفظ شده است.
در قبيله كارموجنگ از قبايل شمال شرقي اوگاندا سيستم شبه گله داري رايج است و افراد آن در حد محدودي نيز زراع مي كنند اين قبيله با حدود 60000 نفر جمعيت در زميني به وسعت 4000 مايل مربع با بارندگي متوسط سالانه 400 تا 1400 ميلي متر زندگي مي كنند. اين منطقه به واسطه مجاورت با جنوب صحرا تحت تاثير خشكي آن نيز قرار گرفته است.


زنان اين قبيله در جوامع چند صد نفري اقامت داشته و در اطراف محل سكونت خود به كشاورزي اشتغال دارند و محصولاتي مانند سورگوم، ارزن و ذرت توليد مي نمايند. نتيجه بدست آمده از كر و تلاش آنها با توجه به شرايط بارندگي بسيار متغير است. مردان قبيله نيز بخش عمده زندگيشان را صرف نگهداري صدها گاو كوهان دار و تعداد كمي گوسفند و بز مي كنند. با تغيير فصل گله داران تغيير مكان داده و كوچ مي كنند.
بدين ترتيب توليد غذاي اين قبيل بر پايه كشاورزي و پرورش دام متكي مي باشد. غذاي مردان در چادرها از طريق شير و خون تامين مي شود. براي تهيه اين غذا از گاوها شير دوشيده شده و هر سه يا پنج ماه يكبار از آنها خون گرفته مي شود. در محلهاي مسكوني زنان جيره غذايي كاملا متفاوت بوده و غذاي تعمده آنها آش شوري است كه براي تهيه آن از نخود و بعضي مواد ديگر مانند شير در زمان نزديكي گاوها و مردان به آنها و انواع خوراكيهاي جمع آوري شده از صحرا مانند قارچ عسل و گياهان مختلف استفاده مي شود. گاهي اوقات در زماني كه گله داران در نزديكي اماكن مسكوني باشند ممكن است از غذاهايي كه توسط زنان براي آنها برده مي شود استفاده كنند. در بين اين قبيله استفاده از چند نوع غذاي ديگر نيز رايج است. مثلا از ميوه هاي جنگلي استفاده شده و در جشن ها نيز از گوشت استفاده مي شود. بنابر اين مي توان ملاحظه كرد كه سيستم توليد موادغذايي اين قبيله به طريق پيچيده اي متاثر از شرايط ويژه محيطي نامساعدي است كه نه تنها به بارندگي غير قابل پيش بيني منطقه مرتبط است بلكه به شرايط متغير جغرافيايي كه باعث ايجاد زمينه هاي فصلي مناسب براي چرا مي شود نيز مرتبط است. شرايط حاره اي و فقدان تكنولوژي مدرن مانع ذخيره سازي و نگهداري مواد غذايي در سطح وسيع شده است. حمل و نقل علوفه براي دامها آنگونه كه در دامپروريهاي مردن معمول است امكان پذير نمي باشد. به علاوه بيماريها و خشكسالي خاص منطقه سبب شده است كه مردم دنيار به دامداري يا زراعت كاملا وابسته نباشند. مثال ديگر قبيله كنيائي ساسائي و سامبورا هستند كه داراي سيستم گله داري خاص مي باشند و عموما زندگيشان را به صورت اردويي و چادر نشيني دوره اي سپريه مي كنند. حيات اين قبايل كاملا به رده ها و توليد محصول آنها بستگي دارد.


سيستم هاي گله داراي مزايا ومعايب بخصوصي دارند و بايد خاطر نشان ساخت پرورش اين دامها به منظور ارائه به بازارنيست. زيرا پرورش دام جهت فروش مستلزم شركت تعداد كمي از افراد در پرورش تعداد زيادي دام مي باشد به هر حال در گله داري تعداد كثيري از مردم باتعداد زيادي دام تحت سيستمي منظم و براي توليد غذاي روزانه و امرار معاش گردهام آمده اند. نياز با تامين منظم غذا عاملي است كه موجب شده است كه جيره غذايي عمده اين دو قبيله شير و خون باشد. در اين سيستم ها از كليه فرآوردها هاي غذايي دامي بهره برداري مي شود. البته اتكا به شير مشكلات زيادي را بخصوص در مناطق نيمه خشك بوجود آورده است.

اولا براي توليد شير بايستي اكثريت دام ها ماده باشند. مصرف شير مورد نياز انسان براي گوساله ها نيز ضروري است و اين مسئله موجب ضعف كمي رشد و حتي مرگ و مير گوساله ها مي شود. از سوي ديگر اگر وضع مراتع خوب باشد وجود تعداد زياد دام ماده باعث افزايش سريع تعداد دامها مي شود. اگر چه اين موضوع از نظر گله داران مطلوب است ولي اگر خشكسالي حادث شود تعداد دامها از ظرفيت مراتع بيشتر شده و به انهدام مراتع با گرسنگي دامها يا گله داران منجر مي گردد. هر نفر در زندگي روزانه به حدود 2300 كالري انرژي نياز دارد. بنابه اين يك خانواده پنج يا شش نفره در هر روز 15000 كالري انرژي لازم دارد كه اگر جيره را 4/3 شير و 4/1 گوشت فرض كنيم نياز روزانه هر خانواده عبارت خواهد بود از 16 ليتر شير و 5/2 كيلو گوشت. براي تهيه اين غذا هر خانواده بايستي حدود 35 تا 40 گاو داشته باشند.

مساحت مراتع مورد نياز چنين گله اي به نزولات آسماني بستگي دارد و در مناطقي كه متوسط بارش حدود 750 ميلي متر در سال است سطح مرتع مورد نياز 40 تا 60 هكتار است و اگر بارندگي سالانه به 250 ميليمتر برسد سطح مرتع مورد نياز 400 هكتار خواهد بود. اگر ميانگين 17 هكتار چراگاه براي هر فرد را در نظر بگيريم، با توجه به تخمين قبلي يعني وجود 100 ميليون گله دار، سطح مرتع لازم 17 ميليون كيلومتر مربع خواهد بود كه 4/11 در صد از خشكيهاي كره زمين را در برخواهد گرفت.

كشت دوره اي Slash and bern
كشت دوره اي نوع كشاورزي است كه در آن قطعه زميني از علفهاي هرز پاك شده در يك دوره نسبتا كوتاه تحت كشت و كار قرار ميگيرد. سپس اين زمين رها شده و وكشاورز به منطقه دايگري روي مي آورد. اين سيستم در مناطق مختلف به نامهاي مختلفي شهرت دارد. امروزه كشت دوره اي بطور عمده در مناطق گرمسير به عنوان مهمترين سيستم كشاورزي معيشتي متداول است. سازمان ملل متحد در سال 1975 تعداد افرادي را كه به اين سيستم كشاورزي وابسته هستند 200 ميليون نفر برآورد كرده است امروزه به علت رشد جمعيت احتمالا اين رقم به حدود 400 ميليون نفر افزايش يافته است.
از ديدگاه تاريخي كشت دوره اي منحصر به مناطق گرمسير نبوده است. ظاهرا اين سيستم يكي از قديمي ترين سيستم هاي كشاورزي اروپا بوده است. در اين منطقه درختان قطعاتي از جنگل قطع شده و چوب آن آتش زده مي شود. سپس به مدت 10 تا 25 سال زير كشت گندم و جو قرار مي گيرد. در شمال اروپا و در زمينهاي شني پوشيده از جنگلهاي كاج و صنوبر تا سالهاي اخير اين تكنيك به كار برده مي شده است.


در اين سيستم جنگل را در سال اول پاك نموده و در سال دوم آتش مي زدند و از سال دوم به بعد و به مدت 4 تا 6 سال زير كشت قرار مي گرفته است. در بخشهايي از شمال روسيه و كشورهاي اسكانديناوي هنوز هم ممكن است اين تكنيك به كار گرفته شود. بهر حال كشت دوره اي هنوز هم در سطح وسيعي از مناطق عمده گرمسيري و نيمه گرمسيري دنيا متداول است.
بنظر مي رسد اين سيستم ها در چند ناحيه و به شكل مستقل توسعه يافته اند و اختلافات اكولوژيكي زيادي را نشان مي دهند. براي شناخت اين نوع كشاورزي اين نمونه خاص از آن بررسي شده است. يكي از محققين اكولوژي كشاورزي يكي از قبايل بومي مالزي به نام تسمباگان را كه در كوههاي مركزي شرق گينه جديد زندگي مي كنند مفصلا بررسي و تجزيه و تحليل كرده است. او اقتصاد كشاورزي اين مردم را كه شكلي تغيير يافته از كشف دوره اي است دقيقا بررسي كرده است.


اين قبيله 204 نفر جمعيت داشته و در منطقه اي جنگلي وسيع و گرمسير به وسعت تقريبي 3/8 كيلومتر مربع بين ارتفاع 670 تا 1525 متري به كار اشتغال دارند. اين قبيله در منطقه اي به وسعت 405 هكتار كشف دوره اي انجام مي دهند ولي در هر زمان تنها در حدود 36 تا 40 هكتار از كل اراضي عمده زير كشت مي رود و 90% بقيه به صورت بوته زارهاي آيش و يا به اصطلاح اكولوژيكي در جريان توالي ثانويه به صمت جنگل رها مي گردد. بدين ترتيب تعداد سرانه اراضي زير كشت 0.2 هكتار مي باشد و اين قبيله پاك ركدن جنگلهاي ثانويه را با چاقوهاي سنگين و بزرگي انجام مي دهند بخش اعظم زمينهاي مورد استفاده قبلا كشف شده است و به ندرت ناچار به پاك نمودن جنگلهاي اوليه ميگردند. ابتدا بوته ها و سپس درختان قطع مي شوند. در ختان خيلي بزرگ را كه قادر به قطع كردنشان نيست هرس نموده و رها مي سازند. سپس قطعات اراضي با پرچين حصار كشي مي گردد تا از ورود خوكهاي نيمه وحشي به آنها جلوگيري مي شود. بقاياي خشك شده گياهان آتش زده مي شود و در شرايط نسبتا مرطوب ممكن است اين كار دو يا چند بار تكرار شود. بعد از سوزاندن، محصولات مورد نظر را كشت مي كنند.
زمين بر اساس علم و آگاهي شخم زده نمي شود بلکه در سطح زمين حفره هايي ايجاد شده و انواع قلعه ها را در آنها مي کارند. محصولات زراعي عمده اين قبيله شامل حدود 36 گونه است که اکثرا داراي چند واريته مي باشند. مواد غذايي اصلي اين قبيله شامل محصولات ريشه اي است که به ترتيب اهميت عبارتند از: سيب زمنيني شيرين، سيب زميني هندي و کاساوا. محصولات ديگر شامل لوبيا، دوز، ذرت نيشکر، خيار کدو تنبل و مقداري سبزيجات برگي است. ناين گياهان بصورت مخلوط کشت مي شوند و چون ارتفاع آنها متفاوت بوده و ريشه آنها در اعماق مختلف رشد مي کنند اکوسيستم زراعي پيچيده اي را تشکيل مي دهند. در خلال دوره رشد فعاليت عمده وجين کردن مي باشد. اين اراضي به مدت 2 سال زير کشت رفته و بعد از آن فرصت مي يابند که مجددا بصورت بيشه زار يا جنگل رشد نمايند. کارآيي انرژي و توليد مواد غذايي اين قبيله مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. کل انرژي ورودي براي امور باغباني کمي بيش از 3/1 ميليون کيلو کالري در هر هکتار برآورد شده است. (تصاوير بر حسب هزار کيلوکالري مي باشند).

 

مقدار کالري مواد غذايي برداشت شده بيش از 22 ميليون کيلوکالري در هکتار است. نسبت انرژي خروجي و ورودي در اين سيستم 4/16 به 1 است. عملکرد اين سيستم برحسب کيليوکالري درهکتار اندکي بيش عملکرد سيستم کشت مکانيزه و علمي ذرت در نواحي غربي ايالات متحده مي باشد. چنانچه اين عملکرد همراه با ميزان غذايي که در محدوده جنگل جمع آوري مي شود محاسبه گردد عملکرد نهايي براي هر هکتار زمين زير کشت در حدود 1/24 ميليون کيلوکالري در سال خواهد بود. از کل اين تولديات حدود 4/3 توسط انسان و 3/1 توسط خوک مصرف مي شود. نگهداري گله خوک جنبه کشاورزي ندارد و يکي از آداب و رسوم است. اين حيوانات در يک دوره ده ساله نگهداري شده و پس از پرواربندي در يک جشن تشريفاتي مصرف مي گردند. بهرحال بنظر مي رسد که اين افراد در مصرف انرژي غذايي در سازگاري اين قبيله به محيط جنگلي حاره نقش مهمي را ايفا مي کند.
در کشاورزي دوره اي تکنيکهاي اصلاح شده فراواني وجود دارد که بطور مشروح در جدول شماره (2) نشان داده شده است. طول دوره آيش بر اساس شرايط محيطي و با توجه به تراکم جمعيت انساني متغير است. در بعضي مناطق مرطوب و گرمسير مانند گينه جديد طول دوره آيش به دو سه يا چند دهه مي رسد. در چنين مناطقي معمولا زميني که زير کشت مي رود کمتر از ده درصد از کل اراضي تحت کشت دوره اي را شامي مي گردد. در مناطق خشکتر مانند حواشي مناطق مرطوب افريقا دوره آيش کوتاهتر شده و مساحت اراضي زير کشت به بيش از 20 تا 30 درصد کل اراضي افزايش مي يابد.


کشت دوره اي با دو ويژگي مهم مناطق حاره اي مرتبط است:
1- از بين رفتن سريع حاصلخيزي خاک
2- رشد فزاينده جمعيت آفات در مناطقي که فاقد فصل نامساعد هستند. ظرفيت حاصلخيزي خاک در بسياري از مناطق حاره اي در سطح پاييني است و تجزيه و تخريب خاک به سرعت و تحت تاثير گرما و شرايط اب و هوايي انجام گرفته و در مناطقي که ميزان بارندگي زياد است درصد شستشوي مواد بالا است. بدين طريق پس از پاک سازي زمين، حاصلخيزي خاک به سرعت کاهش يافته و اثر اين کاهش به زودي در نتيجه محصولات زراعي منعکس مي شود. (شکل 2)
جدول (2) تکنيکهاي آماده سازي و کاشت زمينها زراعي در سيستم هاي کشاورزي دوره اي
سيستم ويژگيها


1- سوزاندن و کاشتن رستنيهاي خشک و جنگلي ثانويه سوزانده مي شوند و گياهان زارعي بدون شخم زياد خاک کاشته مي شوند
2- سوزاندن، فوکازون، بريدن و کاشتن پوشش خشک ساوانا سوزانده شده و باقيمانده درختان و بوته ها بريده مي شود و سپس خاک به وسيله فوکاکنده شده و اقدام به کشت محصول زراعي مي گردد.
3- بريدن، سوزاندن، کاشتن اين سيستم متداولترين سيستم هاست. در اين روش بريدن رستنيها و فرصت دادن جهت خشک شدن آنها در فصل خشکي سوزاندن، و محصول زراعي در شروع فصل بارندگي کشت مي گردد.
4- بريدن، کاشتن، سوزاندن محصولات زراعي هنگام قطع رستنيها که عمدتا درخت مي باشد کشت مي شود و بعد از آنکه محصولات استقرار يافتند بقاياي گياهي بنحوي که حداقل خسارت به محصول کاشته شده وارد گردد سوزانده مي شوند.
5- بريدن، زير خاک کردن، آشغال و پس مانده ها، کاشتن رستنيهاي بريده شده تبديل به مواد کودي مي شوند ( از طريق سوزاندن اوليه و يا بعد از آن و يا بدون سوزاندن) و محصولات زراعي در زماني ديرتر کشت مي گردند.


6- بريدن، جمع آوري چوب از مناطق ديگر، سوزاندن، کاشتن، فوکازون رستنيهاي بريده شهد را با چوب و بوته هاي مناطق ديگر مخلوط مي کنند، رستنيها را از مساحتي به اندازه 5 تا 20 برابر مساحت زميني که قرار است کشت شود در اين زمين جمع آوري مي کنند. و سپس اين قطعه زمين آتش زده مي شود. محصولات زراعي کشت مي گردند و سپس خاک توسط فوکاخراش داده مي شود.


7- بريدن، انتظار به دولت، يک فصل، کاشت گياهان جنگل تا اندازه اي بريده مي شوند و سپس روز کاشته مي شود، در طول سال بعد پاکسازي کامل گشته و ديگر محصولات زراعي با محصولات اوليه بصورت مخلوط کشت مي شوند.
8- از بين بردن درختان به وسيله حلقه برداري، مرز بندي خاک و کاشتن پوست درختان به طريق حلقه اي بريده مي شود اما نه بصورت بريدن معمولي چوب، هنگامي که برگ ريزي رخ مي دهد زمين توسط فوکا کنده شده و مرز بيندي مي گردد و سپس محصولات زراعي کاشته مي شوند.

بعلاوه علف هاي هرز آفات زراعي ، مخصوصا آفات برگ خوار افزايش مي يابد. از نظر اکولوژيکي کشت دوره اي عبارت است از بهره برداري متناوب از منبع حاصلخيزي اکو سيستم هاي طبيعي که در طول يک دوره متوالي اکولوژيکي ذخيره شده است. از اين رو موفقيت کشاورزي دوره اي به يک دوره آيش طولاني بستگي داردکه تنها در مناطقي که تراکم جمعيت انسان کمتر از حد بحراني است امکان پذير مي باشد. سيستم هاي کشاورزي دوره اي در طول چندين هزار سال در نقاط گوناگوني از نواحي حاره وجود داشته وروش موفقيت آميزي بر اساس واقعيات اکولوژيکي در اين مناطق است. ولي در بسياري از اين مناطق اين سيستم ها در حال اضمحلال است. چرا؟


براي پاسخ دادن به اين سوال يکي از محققين تحليلي مقايسه اي ازاکولوژي طبيعي قبايل سرخ پوست ساکن در حوضه امازون را انجام داده وي اشاره مي کند که در بين قبايلي که در بالاي دشت هاي سيلابي رود خانه هاي مهم زندگي مي کنند سيستم کشت دوره اي متداول است. اين قبايل به شکار و جمع اوري غذا نيز مي پردازند. نکته جالب وجود مکانييزم هاي ديگر کشاورزي است که به نظر مي رسد در سازگاري سرخ پوستان با محيط جنگلي مناطق حاره نقش مهمي دارند.

شکل 1-کاهش عملکرد نسبي در خلال سالهاي ؟ کشت در سيستم کشاورزي دوره اي در مناطق گرم و مرطوب
هر قبيله آداب و رسوم خاصي دارد که برخي از انها در ميزان تولد و مرگ و مير تاثير مي نمايد.جلوگيري عمدي از بارداري و سقط جنين متداول بوده و رابطه جنسي به دلايل مختلف تحريم مي شود. در برخي موارد خاص کشتن کودکان رواج داردودر بين بزرگسالان جنگ و خون ريزي و انتقام جويي و مجازات گرگ در ميان برخي از قبايل ديده مي شود.نتيجه چنين اداب و سنتي اهنگ رشد جمعيت را صفر و پراکندگي انرا در سطح وسيع ممکن مي سازد. يکي ديگر از محققين نقش تجاوز و خشونت بين گروههاي مختلف را در رابطه با رقابت براي دستيابي به منابع موجود تجزيه و تحليل نموده و نتيجه گرفته است که در اغلب جوامع بررسي شده تهاجم نوعي سازگاري در رابطه با استفاده از منابع است. وي معتقد است اين قبيل اداب فرهنگي روشي اگاهانه براي کنترل جمعيت نيست. عليرغم چنين عقايدي ، اين رسوم ضمانت دسترسي بهتر به منابع و افزايش بقا و زاداوري فراد است که نتيجه کلي ان تنظيم جمعيت است. بنابراين مي توان گفت که کليه جنبه هاي فرهنگ بشري کاملا بهم پيوسته است و موفقيت سيستم هايي مانند کشاورزي دوره اي در ارتباط با ساير مکانيزم هاي فرهنگي است اگر چه ظاهرا ممکن است در ان نقشي نداشته باشند.
تمدن جديد تغييراتي را در مکانيزم هاي ضروري سيستم هاي کشاورزي دوره اي ايجاد مي کند.

رشد و افزايش جمعيت سببب توسعه کشاورزي به دامنه ها شده و در اين صورت تخريب شرايط اکولوژيکي اغاز گشته و حاصلخيزي خاک از بين رفته است. اين عمل زمينه را جهت هجوم گياهان علفي و درختان کاج فراهم مي نمايد. جامعه بوجود امده در مقابل اتش مقاومت نموده و گسترش مي يابد. اين جنگل ها قابليت اشتعال زيادي داشته و ميزان فرسايش در انها بيش از جنگ هاي پهن برگ است. ميزان حاصلخيزي انها پايين تر و عمل تجديد حاصلخيزي در انها ضعيف مي باشد ايجاد شده است. با گسترش کشت دوره اي در امتداد شيب ها و نيز گسترش و تداوم کشت در شيب هاي تند تر فرسايش زياد شده و حاصلخيزي خاک کم مي شود و اين مساله زمينه را براي توسعه جنگلهاي کاج فراهم مي کند. اين جنگلها بخوبي اتش مي گيرند واز نظر باروري فقير و تجديد حاصلخيزي خاک در انها کم است.


مانند سيستم هاي گله داري ،بخش عمده اي از اراضي کره زمين تحت کشاورزي دوره اي است. اگر بطور متوسط زمين هاي زير کشت براي هر فرد را 2/. هکتار در نظر بگيريم و اگر زمين هاي زير کشت حدودا 1 کل زمين در سيستم گردش زراعي باشد ،انگاه حدود 8/4 ميليون کيلومتر مربع از زمين هاي قابل کشت دنيا تحت کشاورزي دوره اي خواهد بود. که اين رقم حدود 4/43درصد از کل 14ميليون کيلومترمربع زمين هاي کشاورزي است.

سيستم هاي کشاورزي دايمي غير مکانيزهTraditional. Agriculture of system
سيستم کشاورزي معيشتي دايمي نيز مانند کشاورزي دوره اي داراي خصوصيات متنوعي است. در بعضي از اين سيستم ها رطوبت با بارندگي تامين شده و در برخي سيستم هاي ديگر ابياري معمول است. در نقاطي که نيروي انساني فراوان و هزينه کم است ،سيستم هاي پيچيده اي از کشت مخلوط محصولات مختلف و يا تناوب زراعي کاملا توسعه يافته اند. در اکثر اين سيستم ها استفاده از کود متداول است که البته معمولا براي حفظ حاصلخيزي خاک در حدقابل قبول کافي نيست و در نتيجه بازدهي اين سيستم ها کمتر از کشت دوره اي است.
بعضي از اين سيستم ها تک کشتي بوده و برخي در زمينه هاي حاصلخيزي خاک موفقيت هايي کسب کرده اند. در اين بخش دو سيستم رايج کشت برنج در تايلند مفصلا مورد بررسي قرار خواهد گرفت. در قسمت هايي ازجنوب شرقي اسيا کشت برنج بصورت کشت دوره اي انجام مي گيرد و در ديگر مناطق کشاورزي دايمي با اتکا به ابياري سيلابي و از طريق ابياري کانالي معمول است. در سال 1972مطالعه اي مقايسه اي روي همه اين سيستم ها انجام يافته ولي در اينجا فقط دو نمونه را مورد بحث قرار خواهند داد. برنج کاري با ابياري سيلابي فقط در جلگه هاي سيل خيز رود خانه هاي بزرگ انجام مي شود. قبل از شروع فصل بارندگي زمين به کمک گاوهاي نر کاملا شخم زده و بذر برنج روي زمين پاشيده مي شود و سپس روي بذر با لايه نازکي از خاک پوشيده مي شود.
وارتيه هاي کشت شده به ارتفاع سيل پخش شده زياد مي باشد. اين وارتيه ها بايد سرعت جوانه زني زيادي داشته و براي اجتناب از خفگي سريع الرشد باشند. در ارتفاعات بالاتر وارتيه هايي که کندتر جوانه زده و ارتفاع کمتري دارند کشت مي شوند. اين اراضي در هنگام شروع سيل اخرين شاليزارهايي هستند که زير اب رفته و پس از فرو کش کردن سيل زودتر ازاب خارج ميشوند

ابياري سيلابي يکي از کارامدترين سيستم هاي شناخته شده کشاورزي از نظر انرژي و مواد غذايي مورد نياز مي باشد. اب و مواد غذايي در اين سيستم ها به وسيله بالا امدن اب و توسط طبيعت تامين مي گردد و لذا اين سيستم ها نوعي سوبسيد طبيعي دريافت مي کنند که در شرايط ديگر بايستي بهاي قابل ملا حظه اي براي ان پرداخت گردد. براورد کلي ازکارايي اين سيستم ها در جدول (4)ارائه گرديده است.

جدول (4) عملکرد نيروي انساني مورد نياز و کارآيي در سيستم هاي آبياري سيلابي و کانالي در جنوب شرقي آسيا
سيستم آبياري محصول برنج نيروي انساني لازم (کارگر- روز) ارزش نيروي انساني ( کيلوگرم برنج) نسبت انرژي توليدي به انرژي مصرفي
سيلابي 1332 74/70 5/0 67/37
کانالي 2186 13/193 5/0 66/22

به دليل ضرورت سرمايه گذاري انرژي بيشتر براي احداث و محافظت بندها و کانالها، دادن کود سبز و کود حيواني به مزارع و کشت در خزانه در روش ابياري کانالي راندمان توليد محصول در اين روش کمتر است اگر چه تعداد محصول بدست امده در واحد سطح بيش از روش ابياري سيلابي مي باشد.
در سيستم هاي کشاورزي معيشتي حيوانات اهلي نقش مهمي را به عهده دارند. در هند که بيشتر محصولات کشاورزي با استفاده از تکنيک هاي فوق توليد مي گردد. گاوهاي کوهان دار جزئي از سيستمهاي کشاورزي هستند. در سراسر هند حدود 175ميليون راس از اين نوع گاو وجود داردکه از نظر هندوها مقدس به شمار مي ايند. تاکنون ازسوي اکولوژيست ها ي بومي و غير بومي اظهار نظرهاي مختلفي در زمينه نقش عمده اين حيوانات در توليدات کشاورزي و غذايي هند ابراز شده است. اين حيوانات از نظر اکولوژيکي مفيد مي باشند ودر خدماتي مانند شخم زدن و حمل و نقل مشارکت دارند. در مواقع بحراني کار نيروي گاوهاي نر در اختيار کشاورزان مي باشد

. بعلاوه محصولاتي مانند شير،گوشت،پوست و استخوان 0براي مصرف کرد)از اين حيوانات بدست مي ايد. بايستي توجه داشت که ميليونها نفر از مردم هند گوشت گاو را مصرف کرده و به ممنوعيت کشتن گاو توسط بقيه اهميتي نمي دهند. پوست بيش از 25ميليون راس گاو که در سال کشته مي شوندبزرگترين صنعت چرم جهان را بوجود اورده است. بخشي از کود حاصله از حيوانات نيز به زمين وارد شده و بقيه بعنوان يکي از منابع اصلي سوختني محسوب مي گردد. اخيرا مطالعاتي در مورد توازن انرژي درمورد گاوهاي کوهان دار هندي صورت گرفته است. در منطقه اي روستايي که چندان هم ازکلکته دور نيست و حدود9/14کيلومترمربع وسعت دارد1100نفر انسان و 252راس گاو وجود دارد. بر اساس اطلاعات بدست امده ترازنامه انرژي براي کل جمعيت گاو رسم شده است.(جدول شماره 5)
بايد گفت که غذاي مصرفي عمده گاوها کاه برنج است که همراه با پوست تنه درخت موز، سر شاخه هاي انتهايي نيشکر، سبوس برنج و گندم و کنجاله به انها داده مي شود. بعلاوه حيوانات ازعلفهاي چمني و گياهان پهن برگ نيز استفاده مي کنند. بنابراين غذاي اصلي گاوها موادي است که انسان جز به صورت کود نمي تواند مستقيما از انها استفاده کند. در حالي که گاو اين مواد را به کار و توليدات مفيدي مانند کود،شيرو گوساله تبديل مي کند

. راندمان توليد شير و گوشت در اين حيوانات فقط 96/.درصد است در حالي که در چراگاههاي غرب امريکا راندمان گوشت به تنهايي 1/4درصد است. اگر ساير توليداتي را که در روستاهاي هند مورد استفاده قرار مي گيرد را نيز در نظر بگيريم راندمان نهايي حدود02/17درصد خواهد بودالبته بايستي اعتراف کرد که وجود يک منطقه اکولوژيکي مانند انچه در فوق تشريح شد در حد يک سيستم اکولوژيکي مطلوب نيست ولي بيانگر نقش هر يک از اجزا در سيستمي مانند مناطق روستايي در هند استکه بايستي شناخته شوند و در برنامه هاي اصلاح و بهبود شرايط کشاورزي و اجتماعي کشورهايي در حال توسعه منظور گردند. به منظور بدست اوردن ديدگاه بهتر در جهت تلفيق سيستم هاي موفق کشاورزي و اکو سيستم هايي که در ان قرار دارند دو سيستم تخصصي کشاورزي معيشتي را مورد بررسي قرار مي دهيم.

شکل 2- انرژي ورودي و خروجي در گاوهاي کوهان دار هندي در يک ناحيه روستايي
بنگال غربي
محصولات قابل استفاده ورودي مواد غذايي
مدفوع
کار(6/0)
شير(2/0)
گوساله (01/0)

حرارت متابوليسمي

سيستم کشت چاينا مپا (Chinampa ) در دوره مکزيک
هنگامي که فاتحان اسپانيايي به دره مکزيک رسيدند دريافتند که پايتخت ازتک شهري است که در يک درياچه کم عمق قرار داردو در زمين هاي باتلاقي فراوان حواشي اين درياچه يکي از مهمترين سيستم هاي کشاورزي نيمکره غربي وجود دارد. اين سيستم به عنوان کشاورزي چاينامپا شناخته شده و در ان زمان در حد اکثر رونق خود بوده استو در حال حاضر نيز باغهاي معلق وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید