بخشی از مقاله
آشنايي با اختلالات رياضي در دوره دبستان و راهکارهاي مقابله با آن
چکيده
يکي از مسائل شايع در مدارس ، وجود کودکاني با مشکلات يادگيري است که مهم ترين اين مشکلات ، اختلالات محاسباتي مي باشد. هدف اصلي اين تحقيق ، معرفي اين نوع اختلال و ارائه ي راهکارهايي جهت برخورد و رفع آن است . مؤلفه هاي ذکر شده در تحقيق ، تعريفي از اختلال رياضي، نوع درمان و پيشنهادهايي براي رفع آن مي باشد. روش به کار رفته جهت جمع آوري مطالب اين مقاله ، کتابخانه اي و ميداني بوده است . با توجه به اطلاعات جمع آوري شده ، اين نتيجه حاصل شده که اختلالات محاسباتي ريشه در معلوليت ذهني يا جسمي ندارد و با صبر و تمرين قابل درمان مي باشد.
کليد واژه ها
اختلال ، اختلال رياضي
مقدمه
شمار دانش آموزاني که دچار اختلال در يادگيري هستند، بين ٤ تا ١٢ درصد گزارش شده است . اين تفاوت آماري بسته به تعريفي است که از اصطلاح ناتواني يادگيري Disabilities of Learning ارائه ميشود. حتي اگر تعريفي را مد نظر قرار دهيم که کم ترين درصد را دربرمي گيرد، خود گوياي اتلاف چهار درصد از رقم نجومي بودجه آموزش و پرورش کشور است .
در اين بين تعداد زيادي از دانش آموزان مقاطع ابتدائي، راهنمايي و دبيرستان در ياد گيري دروس رياضي مشکل دارند، و با اينکه به اندازه دانش آموزان همسان خود تلاش مي کنند، پيشرفت مورد انتظار را ندارند مشکلات ياد گيري کودکان در زمينه رياضيات در مقايسه با ساير زمينه هاي اختلالات ويژه در ياد گيري مانند خواندن و نوشتن ، کمتر مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته است در حاليکه مشکلات رياضي از جمله مشکلات بسيار شايع در حوزه پيشرفت تحصيلي هستن ، اين مشکلات به گونه اي هستند که موجب مي شوند دانش آموزان کم استعدادتر از آنچه هستند به نظر برسند و در محيط مدرسه احساس آرامش نکنند. اين کودکان به دليل ناکامي هاي زياد در درس رياضي هرگاه با چيزهايي روبرو مي شوند که شباهت به حساب دارد، نوميد و دل سرد مي شوند. نگرش کودک به مسئله عامل بسيار مهمي است و زماني که اين مشکل به خوبي از ديگر مسائل تفکيک شد، لازم است براي کودک آموزشها و فعاليت هايي تدارک ديده شود که احتمال موفقيت وي در آنها زياد است . در غير اين صورت نمي توان از کودک موفقيت چنداني انتظار داشت . لذا دادن آموزش هاي مورد نياز و ايجاد حساسيت نسبت به ويژه گي هاي اين گروه از دانش آموزان به کساني که با آنان سر و کار دارند، امري ضروري به نظر مي رسد.
اميد است معلمين و ديگر عزيزان بهره کافي از اين مقاله را در جهت آشنايي و درمان اختلالات رياضي ببرند.
تعريف اختلالات يادگيري رياضي
هرگاه سخن از اختلالات يادگيري دانش آموزان به ميان مي آيد بايد از مجموعه دانش آموزان آن کساني که بواسطه معلوليتهاي ديداري ،شنيداري يا حرکتي همچنين عقب ماندگي هاي ذهني يا کساني که به علت محروميت هاي محيطي ،فرهنگي يا اقتصادي به مشکلات يادگيري دچار شده اند را جدا کنيم .
منظور از اختلال در يک يا چند فرايند رواني پايه ، نحوه بهره گيري فرد از روشهاي پردازشي مغزي در کارکردهاي خاص مغز است ، در تحليل و توصيف و ادراکات خاص حسي و حرکتي است . که خود را به شکل عدم توانايي در شنيدن و گفتن و خواندن و نوشتن و متراکم کردن افکار و باز خواني آنها در نيم کره راستي مغز و انجام محاسبهاي کوتاه و يا نسبتا قابل توجه در نيم کره چپ مغزي عنوان کرد.
عوامل موثر در بروز اختلالات يادگيري
١-عوامل آموزشي: بخشي عمده از اين اختلالات مربوط به نحوه تدريسي است که ارائه مي شود؛ زيرا ممکن است بازه شخصيتي خاص فرد ناديده گرفته شده باشد. به عنوان مثال با شخصي که سير تحولات فکري او مسيري بصري را پيش مي گيرد از زاويه سمعي به تدريس مشغول شد، اينجا است که بخش اعظم انرزي فرد در تصوير سازي صرف شده و بخشي ديگر به بازخواني تصاوير به صورت انگيزشي و در نهايت انرژي خاصي براي فهم و استنباط و ارتباط با مفاهيم اندوخته شده قبلي موجود نيست . ايجاد فلات يادگيري در بازه زماني ايجاد شده وبدين ترتيب اختلال يادگيري تا آستانه درد و يا کج فهمي پيش مي آيد و يا اين گونه است تدريس کردن در محيطهاي غير آموزشي که بر مي گرد به عدم رعايت بهداشت رواني در محيط هاي آموزشي خصوصي وغيره که در ادامه بيشتر توضيح مي دهيم .
٢-عوامل فيزيولوژيک : بسياري از متخصصان بر اين باور تکيه دارند که علل اساسي و عمده اختلالات يادگيري، آسيب ديدگي مغزي شديد يا جزئي و صدمه وارده به دستگاه عصب مرکزي است .
٣-عوامل ژنتيکي: متخصصاني چون "واکر" و "کو ول " و" ولف " در تحقيقات خود به الگوهاي خانوادگي- وراثتي پي برده اند. آنها بر روي دو قلوهاي همسان و نيز تاريخ خانوادگي نمونه هاي آماري مختلف به اين نتيجه رسيده اند که عوامل وراثتي و ژنتيکي، عامل اختلالات يادگيري حسابي (رياضي) هستند.
٤-عوامل بيوشيمي: در اين خصوص مي توان گفت اختلالات گوناگون متابوليکي نسبت مستقيم خود را در اختلالات يادگيري در سنين نوجواني بارها نشان داده اند. خصوصا اگر به تغييرات هورموني و متابوليکي دوران گذار سني از نوجواني بنگريم خواهيم ديد که در سنين بلوغ ، بيشترين نوسانات يادگيري ملاحظه مي شود.
٥-عوامل ناشي از دوران بارداري مادر، بررسي هاي انجام شده برخي از محققان نشان مي دهد که عدم تاسب نوع خون مادر با جنين و اختلالات در ترشحات داخلي مادر در زمان تغذيه جنين ، قرار گرفتن در برابر اشعه ها خصوصا اشعه هاي تعيين جنسيت ، همچنين عوارض ناشي از استفاده داروهاي تجويزي در اين دوران مي تواند در بروز اختلالات يادگيري کودک موثر باشد.
٦-عوامل ناشي از زايمان هاي غير عادي، تقريبا همگي نوزاداني که کمتر از نه ماهگي متولد مي شوند ويا اينکه دچار کم وزني هنگام تولد هستند، ويا موارد غير عادي ديگر نظيرتولددوقلو ها، ويا تولد با پا، دچار اختلالات يادگيري حسابي ويا کلامي مي شوند. البته ميزان اين اختلالات بسيار کم و در سنين بالاتر کم اهميت جلوه مي کند.
٧-عواملي نيز بعد از تولد نوزاد موجود است ، که به اختلالات يادگيري تاثير مي گذارند. اين عوامل عبارتند از: مسموميت سرب ،نارسايي تغذيه مانند شير نداشتن مادر بعد از زايمان و محروميتهاي بهداشتي و محيطي ديگر.
انواع اختلالات يادگيري
اختلالات منحصر به اختلال در رياضي (حساب ) نيست ممکن است عوامل ذکر شده در فوق منجر به بروز اختلالاتي نظير اختلال در زبان گفتاري، اختلال در زبان نوشتاري، اختلال در خواندن و يا ترکيبي از اختلالات ذکر شده در دوراني خاص از زندگي(کودکي،نوجواني،جواني) ويا يکي از اين اختلالات در مدت هاي بسياري همپوشي بوجود آيد.
اهداف آموزش رياضي
الف ) اهداف پرورشي: مهمترين وظيفه آموزش رياضي تربيت دانش آموز است تا بتواند در زندگي، مسائل خود را حل نمايد.
ب ) اهداف آموزشي: دانش آموز با تکنيک هاي محاسباتي مورد نياز در مدرسه و خارج از مدرسه آشنا شودو در زندگي روز مره بکار بگيرد.
ج ) اهداف فرهنگي: رياضي بخشي از فرهنگ بشري است لذا يادگيري آن در زندگي بسيار ضروري است . رياضي دانان و نوابغ کشور ما همواره الگوهاي مهمي براي ساير کشورها مي باشند.
د) اهداف عاطفي: يادگيري رياضي، موجب فعاليت هاي ذهني و تقويت حس کنجکاوي و نيز حس ظرافت و ادارک مي شود.
موريس کلاين ميگويد: (رياضيات عاليترين دستاورد فکري و اصيل ترين ابداع ذهن آدمي است ).
مشکلات و اختلالات رياضي
کلمه « اختلال در رياضي يا محاسبه » به مشکل در عملکرد رياضي و محاسبات رياضي اطلاق مي شود و مخصوصا به معني ناتواني يادگيري که در رياضي تاثير گذاشته مي باشد.
اصطلاحات ديگري که براي اين اختلال به کار رفته اند عبارتند از:
سندرم گرست من ، محاسبه پريشي، اختلال مادرزادي در حساب ، اختلال حساب مربوط به رشد. (کاپلان و سادوک، ٢٠٠٣، ترجمه رفيعي و رضابي ،١٣٨٠).
ناتوانايي در يادگيري رياضي عبارت است از اختلال در توانايي هاي رياضيات که در اثر آسيب ارثي(يا مادرزادي) فرايندهاي رشدي مراکز مغز که زمينه رشد توانايي هاي رياضي است ، به وجود مي آيد. بايستي به اين نکته توجه داشت که محاسبه پريشي کلا به ضعف در عمل محاسبه اشاره نمي کند، بلکه عبارت است ازنقص درمهارت هاي رياضيات وحتي وسيع تر از آن .
واژه ديس کلکوليا، توصيف کننده ناتواني شديد در ياد گيري و استفاده از رياضيات است . اين واژه شبيه ديس لکسيا، به عنوان اختلال در ياد گيري مفاهيم رياضي و محاسبه همراه با بد کارکردي سيستم عصبي مرکزي تعريف شده است . به عبارت ديگر، هم ديس لکسيا و هم ديس کلکوليا، اشاره به ناتواني شديد با معناي ضمني پزشکي دارند. ديس لکسيا ناتواني شديد در خواندن با بد کار کردي عصبي است و ديس کلکوليا، ناتواني شديد در رياضيات با نقص در سستم عصبي است . (لرنر ١٩٩٧)
به طور کلي تخريب چهار گروه از مهارتها در اختلال رياضيات مشخص شده است :
١. مهارتهاي زبان (مثل فهميدن و نام بردن اصطلاحات رياضي، فهميدن و نام بردن اعمال و مفاهيم رياضي و تبديل آنها به نمادها)
٢. مهارتهاي ادراکي ( مثل شناخت و خواندن نمادهاي عددي يا نشانه هاي حسابي و گروه بندي ارقام )
٣. مهارتهاي رياضي (مثل رعايت مراحل رياضي، شمارش و يادگيري جدول ضرب
٤. مهارتهاي مربوط به توجه (مثل کپي کردن درست ارقام ، به خاطر سپردن ارقام انتقال داده شده ) کاپلان سادوک ١٩٩٨
علت اختلال در رياضيات ناشناخته است . باور بر اين است که اختلال در رياضيات منشا چند عاملي دارد . به اين معنا که عوامل هوشي ، هيجاني
، آموزشي و اقتصادي– اجتماعي درجات مختلفي ازاين اختلال را موجب مي شوند. تحقيقات جديد نشان ميدهد بخشي از مغز افرادي که در درس رياضي ضعيف هستند، داراي ساختاري غير طبيعي است .
حال علل ديگر در مشکلات رياضي:
١. مشکلات عصب شناختي و شخصيتي و عوامل فيزيولوژيکي.
٢. عملکرد پايين هوش غير کلامي (هوش عملي).
٣. آموزش ضعيف در کلاس درس .
٤. عدم علاقمندي به درس رياضيات
٥. ضعف در يک يا چند فرايند رواني پايه يعني مراحل يادگيري: مانند:دقت -ادراک-حافظه
٦. عدم تثبيت غلبه طرفي مغز: (کودک برخي کارها را با سمت چپ و برخي ديگر را با سمت راست بدن انجام مي دهد. مثلا: با دست راست مي نويسد ولي با پاي چپ توپ را مي زند و مواردي از اين قبيل ).
٧. تاخير در رشد: مراحل رشد بخوبي طي نشده است و يا در آن وقفه ايجاد شده است .
٨. عوامل محيطي: (خانواده و معلمان ) نقش فضا و مکان ، نقش کلاس هاي خصوصي، کمبود وسايل آموزشي رياضي
٩. عوامل ژنتيکي.
١٠. عوامل بيوشيميايي: (قبل از تولد- حين تولد- بعد از تولد)
١١. ضعف در هماهنگي چشم و دست
ملاکهاي تشخيصي اختلال در رياضيات براساس DSM-IV
الف ـ توانايي رياضي که برمبناي آزمونهاي استاندارد شده انفرادي ارزيابي شده بسيار پايين تراز آن است که با توجه به سن تقويمي، هوش سنجيده شده و آموزش متناسب با سن انتظار ميرود.
ب ـ اختلال مذکور در ملاک الف به ميزان چشمگيري با پيشرفت تحصيلي يا فعاليت هاي روزمره زندگي که مستلزم مهارتهاي رياضي است تداخل ميکند.
پ ـ اگر نارسايي حسي وجود داشته باشد، مشکلات در تواناييهاي رياضي فراتر از حدي است که معمولا با آن نقص همراه است .
تعداد زيادي از دانش آموزان مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان ، در يادگيري درس رياضي دچار مشکل هستند و با اينکه به اندازه ي دانش - آموزان همسان خود تلاش مي کنند، پيشرفت مورد انتظار را ندارند. معمولا آموزگاران براي پيشرفت درسي اين گونه دانش آموزان فعاليت هاي زير را انجام مي دهند :
١.پند و اندرز به دانش آموزان براي فعاليت درسي بيشتر
٢.متوجه کردن دانش آموزان به اهميت درس رياضي
٣. آگاه کردن دانش آموزان از اين که خوشبختي آينده ي آن ها در گرو پيشرفت تحصيلي است .
٤. سرزنش و مؤاخذه ي دانش آموز
٥. مقايسه ي دانش آموز با ساير دانش آموزان به منظور ترغيب او به فعاليت بيشتر
٦. انتساب دانش آموز به برچسب هايي مانند : تنبلي، بي استعدادي، بي مسئوليتي و ... .
٧. تماس تلفني يا کتبي با والدين و اظهار اين که فرزندشان پيشرفتي ندارد.
٨.درخواست از والدين براي کمک درسي بيشتر به دانش آموز
٩. توسل به توجيهاتي از اين قبيل که مشکل دانش آموز جنبه ي ارثي دارد.
١٠. تکرار اين مطلب که دانش آموز از پايه ضعيف است .
١١. بازداشتن دانش آموز از بازي و تفريح و وادار کردن او به اختصاص زمان بيشتر براي درس خواندن
١٢. تنبيه دانش آموز
١٣. محروم کردن او از چيزهاي مورد علاقه اش
١٤. استخدام معلم خصوصي براي کار بيشتر
١٥. چندبار تکرار کردن درس توسط معلم
١٦. مشورت با اقوام و همسايگان درباره ي مشکل دانش آموز
١٧. تشويق دانش آموز
به کارگيري اکثر موارد فوق ، نه تنها به پيشرفت تحصيلي دانش آموز کمک نمي کند، بلکه در بسياري از مواقع هم به لحاظ درسي و هم به لحاظ رواني براي او مشکلات بيشتري ايجاد ميکند. در ١٩ موردي که نقل شد، موارد ١٩،١٨،١٧ احتمال دارد به ميزان اندکي به پيشرفت تحصيلي دانش آموز کمک کند، اما بهتر اين است که براي درمان اختلال رياضي به يک اقدام اصولي که محصول مطالعات بسياري از محققين است ، دست زد.
شايد اين سؤال مطرح شود که اگر کودک ضايعه ي مغزي ندارد و به لحاظ هوشي و رواني نيز طبيعي است ، پس چه دلايلي وجود دارد که در درس رياضي با همسالان خود متفاوت بوده و با وجود تلاش زياد، رياضي را به خوبي ياد نميگيرد؟ اگر اين سوال واقعا براي شما هم مطرح شده باشد، قدم بسيار خوبي را براي شناخت و درمان برداشته ايد. همه ي ما از زمان تولد تا دوره ي دبستان و دبيرستان گستره ي انبوهي از تجارب داريم . اين تجارب موجب مي شوند که تمام اعمال بدني و ذهني که براي رشد ما لازم است ، خود به خود انجام گيرند.
ما اعمال بسيار زيادي مثل نگاه کردن ، حرکت هاي چشم ، پريدن ، سينه خيز رفتن ، چنگ زدن ، گرفتن ، پرتاب کردن ، مقايسه کردن و امثال آن را خود به خود انجام مي دهيم . اما تعدادي از ما ممکن است برخي از تجارب مهم را که در يادگيري ما تأثير به سزايي دارند، کسب نکرده باشيم . مثلا برخي از کودکان بدون اينکه در کودکي سينه خيز رفتن را مدتي تجربه کنند، روي باسن راه مي روند. اين کودکان در واقع يک تجربه ي لازم و مهم را کسب نکرده اند. البته ممکن است بعدها تجربه هاي ديگري را کسب کنند که مشابه سينه خيز رفتن باشد، مثلا شنا کردن و به اين ترتيب چنين نقيصه اي را جبران نمايند. اما هميشه و لزوما اين امر پيش نمي آيد و فعاليتي که بتواند جايگزين سينه خيز رفتن شود، صورت نمي گيرد. در چنين مواردي به دليل نبود يک تجربه ي لازم ، فرد دچار مشکلاتي در يادگيري خواهد شد.
براي درمان اختلال در يادگيري رياضي چه بايد کرد؟
اولين قدم براي درمان اين است که از طبيعي بودن کودک مطمئن شويم . يعني اطمينان از اين که کودک فاقد عقب ماندگي ذهني و ضايعه مغزي بوده و به لحاظ رواني عادي است . براي اطمينان از طبيعي بودن کودک بايد از متخصصين مربوطه کمک گرفت . اما اين کار در مواردي ضرورت دارد که ما نشانه هاي کافي براي ترديد در طبيعي بودن دانش آموز داشته باشيم . و گرنه کاري عبث و بيهوده و حتي مضر خواهد بود. دانش آموزي که در کلاس چهارم ابتدايي درس مي خواند و با معدل هاي نسبتا خوبي کلاس هاي قبلي را گذرانده است ، به طور حتم داراي هوش طبيعي است و نيازي به آزمون هوشي ندارد. اگر چنين دانش آموزي در تمام درس ها پيشرفت خوبي دارد و فقط در يکي دو درس مشکل جدي دارد، باز هم مي تواند مطمئن بود که کودکي طبيعي بوده و نيازمند بررسي هاي هوشي نيست .
براي پيشگيري از اختلال يادگيري بايد توجه داشت که مفاهيم و موضوعاتي که آموزش مي دهيم ، متناسب با رسش ذهني دانش آموز باشد، در غير اين صورت موجب گيجي و اختلال يادگيري خواهد شد. يک آموزگار با تجربه مطالبي را تدريس مي کند که دانش آموز براي فهم آن به رشد لازم رسيده باشد. به عنوان مثال : کودکان ، تا سن ١١-١٠ سالگي قادر به نگه داري ذهني حجم نيستند. با انجام آزمايش هاي مربوطه ، نه تنها مي -توان ميزان رشد ذهني کودک را دريافت ، بلکه مي توان فرصتي مناسب را براي دانش آموز فراهم کرد تا در اثر تجربه به اين توانايي برسد.
به هنگام تدريس محتواي کتاب هاي دوره ي ابتدايي، حتما بايد از ميزان آمادگي کودک براي يادگيري که به وسيله ي مرحله ي رشد ذهني اوتعيين مي شود، اطلاع يابيم . در غير اين صورت تمرين و تکرار درس ، اگرچه بارها صورت گيرد ما را در آموزش مفهوم به دانش آموز به موفقيت نخواهد رساند.
روش هاي پيشنهادي درمان
١.آموزش مناسب رياضيات : مي توان گفت يکي از عوامل علي در اختلال رياضي که اکثر متخصصان فن بر آن تاکيد دارند آموزش ضعيف ، نادرست يا ناکافي و همچنين ضعف مربياني است که خود از آموزش کافي بهرمند نبوده اند. عدم استفاده از وسايل آموزشي مناسب يا غيبت هاي طولاني و مکرر کودک از مدرسه و مانند آن را مي توان به عنوان عواملي براي ناکافي بودن يادگيري، مد نظر قرار داد. عدم ارائه مطالب به ترتيب صحيح و استفاده نادرست از مواد آموزشي در مورد برخي کودکان مثال هاي بارزي از آموزش هاي نا صحيح هستند. (کوهن ١٨٦١)
هرينگ و بيتمن (١٩٧٧) بر اين باورند که آموزش صحيح هر کودک مبتلا به ناتواني يادگيري، يا هر کودک ديگر، به سه عامل زير بستگي دارد: