بخشی از مقاله

چکيده :
بررسي هاي اسنادي و تحقيقات ميداني نشان مي دهد که معماري و آرايش مکاني زير ساخت هاي شهري امروز اراک، دچار نوعي سردرگمي، خودباختگي فرهنگي و نابساماني شده است . معماري و شهرسازي اين شهر به جاي بي نيازي از پيروي هاي نا آگاهانه و سطحي از معماري ساير اقوام و ملل ، به دور باطلي از اشاعه ي فرهنگ هاي بيگانه در سيما و منظر شهري و ناهمگوني روزافزون معماري و شهرسازي دچار شده است . دست مايه ي قرن ها تجربه و تلاش پيشينيان اين مرز و بوم در عرصه ي معماري و شهرسازي به دست فراموشي سپرده شده است . بسياري از شاخصه ها و ويژگيهاي معماري ايراني در ساخت وسازهاي امروز شهر اراک رنگ باخته يا از ميان رفته است . «هويت معماري» و «هويت شهري» دو موضوع مرتبط به يکديگر هستند، زيرا چنانچه روند معماري بي هويت و به دور از فرهنگ و تمدن ايراني گسترش يابد، بايد راه را براي تسلط نوعي معماري ازهم گسيخته ، نامنسجم ، ناموزون و وارداتي باز کرد. معماري و شهرسازي اراک ، براي بازيافتن جايگاه ويژه ي خود، راه دشواري پيش رو دارد؛ زيرا با جامعه اي در حال توسعه روبه روست که جريان صنعتي شدن ، جهاني شدن و شبکه اي شدن را تجربه مي کند. کلان شهر نو ظهور اراک، دوران گذار از جامعه ي سنتي به مدرن را بسيار سريع و بدون ايجاد زيرساخت هاي لازم علمي مهندسي، فرهنگي و هنري تجربه مي کند. در چنين شرايطي، ظهور جامعه ي شبکه اي نيز در بطن اين کلان شهر و ديگر شهرهاي استان در حال وقوع است ؛ به همين خاطر، کنترل بر چگونگي طراحي و اجراي ساخت وسازهاي شهري، بايد به گونه اي مستمر و مؤثر انجام شود. براي شهرسازي همخوان با معماري ايرانيـاسلامي بايد برنامه ريزي جامع و دقيق داشت . معماري، طراحي و ساختمان سازي کنوني اراک، در بسياري موارد نه تنها تابعي از الگوهاي غربي و شرقي با شاخصه هاي يک بناي مدرن و پيشرفته نيست ، بلکه نشاني از معماري، فرهنگ و هنر ايرانيـاسلامي را نيز نميتوان در آن ها سراغ گرفت . معماري و شهرسازي معاصر اراک در بستري شکل گرفته است که از جريان هاي مدرنيته ، صنعتي شدن و جهاني شدن به طور مداوم تأثير پذيرفته است . فناوري، شيوه ي زندگي مردم و متعاقب آن ، کالبد و محيط زيست وي را تغيير داده است . گذار به مدرنيته در جامعه ي شهري اراک از حدود سه دهه پيش آغاز شده و هم اکنون نيز در جريان است ، اما اين جامعه هيچ گاه زيرساخت هاي مدرنيته را به صورت کامل در اختيار نداشته است و از نظر فني نيز همواره کمبودهاي فراواني در آن وجود داشته است . معماري و شهرسازي اراک، با توجه به نقصان هاي موجود در شيوه هاي ساخت ، گاه به تقليد ظاهري از معماري مدرن تقليل يافته است . متأسفانه با وجود بناهايي با معماري پرشکوه اصيل ايراني در شهرهاي مختلف ، از جمله اصفهان ، شيراز، مشهد، يزد، کرمان ، در عرصه ي معماري معاصر اراک، دچار نوعي خودباختگي فرهنگي شده ايم .در يک جمع بندي، بايد گفت که نبود نهادي سازمان يافته که در بر گيرنده ي تمامي نيازهاي يک شهر در حوزه هاي برنامه ريزي شهري باشد و عدم انتقال دستاوردهاي معماري اسلامي و بومي از گذشته و کم رنگ شدن آن در زمان حاضر، باعث بي هويتي شهر و بافت هاي معماري به عنوان اجزاي تشکيل دهنده ي نظام اين کلان شهر نوظهور شده است .
کلمات کليدي: ، اراک، نوکلان شهر، جامعه ي سنتي، معماري، زيرساخت هاي شهري، نماهاي شهري، مبلمان ، آرايش مکاني

مقدمه
شهر در کتابهاي مختلف و از نظر دانشمندان علوم مرتبطه با تعاريف مختلفي ارائه شده است که امکان ارائه همه تعاريف در اين مختصر نمي گنجد اما نکات حائز اهميت در اين مقاله از ديد نگارنده ، گذشته ازمسائل جغرافيايي و کالبدي آن ، مفاهيم اقتصادي و اجتماعي آن نيز است . "اگر شهر از نظر اقتصادي تعريف شود، همانا زيستگاه ساکناني است که در درجه اول از راه بازرگاني و نه کشاورزي زندگي مي کنند. اما با اين همه بطور کلي درست نيست که تمام مکانهايي را که بازرگاني و تجارت بر آن غالب است ، شهر بناميم . و "لذا شهر منطقه اي است که نسبت توليد و ساير عوامل توليد به زمين در آن بيشتر از نواحي همجوار است . لوييز مامفورد نيز
مفهوم اجتماعي شهر را اينگونه معرفي مينمايد:"شهر مجموعه به هم پيوسته اي از گروههاي اوليه و انجمنهاي هدفمند است : گروههاي اوليه خانواده و واحد همسايگي از وجوه مشترک تمامي جوامع به شمار مي آيند، حال آنکه انجمنها، خاص حيات شهري هستند. اين گروههاي متنوع که از طريق سازمانهاي اقتصادي پشتيباني مي شوند، داراي ويژگي کم و بيش جمعي توده اي و يا حداقل تحت کنترل عمومي قرار دارند که همه آنها در ساختمانهايي نسبتا محدود مستقر ميشوند. تاسيسات اصلي فيزيکي شهر، موقعيتي ثابت ، پناهگاه دائمي تسهيلات پايدار براي تجمع ، تعامل و ذخيره سازي است ؛ ابزار اساسي اجتماعي حيات شهر، تقسيم کار اجتماعي است که نه تنها به زندگي اقتصادي بلکه به فرآيندهاي فرهنگي خدمت ميکند.
با افزايش جمعيت و مساحت شهر، سرانه خدمات شهري نيز کاهش يافته و نياز به زيرساختهاي اصلي شهر از شبکه آب ، گاز، برق و...
گرفته تا سرانه کاربريهاي شهري همانند آموزشي، ورزشي و... بيش از پيش نمود خواهد يافت . با اين وجود افزايش هر دو مقوله تعداد جمعيت و مساحت شهر موضوعي نيست که بتوان براحتي کنترل نمود. "تمامي تلاشهايي که در اين راستا انجام گرفته اند، اکثرا در ارتباط با مسائل و مشکلات افزايش جمعيت و تبعات ناشي از نحوه ارائه خدمات شهري بوده است . پس يکي از موضوعات اصلي در همينجا پررنگتر ميشود: "افزايش جمعيت و مساحت شهري و به تبع آنها دخالت طراحان و برنامه ريزان شهري!" کوين لينچ در کتاب مشهور خود، سيماي شهري، موضوع نحوه دخالت در ساخت را بدينگونه بيان مينمايد که "شهر براي يک نفر ساخته نميشود بلکه براي شمار زيادي از مردم که خلق و خوي متفاوت ، شغلهاي گوناگون و زمينه هاي فکري مختلف دارند و متعلق به طبقات متفاوت هستند [ساخته ميشود]." و در ادامه مي افزايد: "طراح شهر بايد شهر را به قسمي طرح کند که در آن «راه »ها، «لبه »ها، «نشانه »ها، «گره »ها و «محله »ها به انواع و اقسام مختلف موجود باشد. حال با افزايش جمعيت همان جوامع انساني نه تا ده هزار سال قبل که تدريجا و نوعا تشکيل شهرهايي با مقياسهاي بزرگ را داده اند، چگونه ميبايست برخورد نمود؟ آيا رشد ارگانيک و تبعيت صرف از روند مرسوم گذشته کافي است ؟ فرآيندهاي سيستماتيک برنامه ريزي با چه شکلي مقبول هستند؟ تفسير واژه هاي عدم تمرکز در مقابل تمرکز و يا تزريق نمودن ايده هايي همانند عدالت و مساوات چگونه خواهد بود؟ ايجاد چه فلسفه هايي در مقاطع زماني مختلف متناسب خواهند بود؟ و... اينگونه مباحث همواره سئوالاتي بوده و خواهند بود که چارچوب ذهني طراحان ، برنامه ريزان و شهرسازان را تشکيل خواهند داد.
چالش هاي و فرا روي آينده ي کلانشهر ها
افزايش هزينه هاي ناشي از ازدياد جمعيت و توسعه عمودي و افقي شهرها، رشد شتاباني که شهرنشيني، به خصوص در کشورهاي در حال توسعه با آن روبه رو است تشريک مساعي و مشارکت بخش هاي دولتي، خصوصي و محلي را ضروري مي سازد. با وجود همه اقدامات صورت گرفته ، هنوز هم شاهد اين هستيم که رشد شتابان شهري، آينده شهرها را درهاله اي از ابهام فرو برده است . پس نياز به رويکردي جديد و تغييرات سازنده تر، مکانيسم هاي حکمروايي بهتر و استراتژيهايي بديع تر در جهت يکپارچه سازي شهري و منطقه اي براي داشتن شهرهايي پررونق تر، ضرورتي غيرقابل انکار است .
اين واقعيت که همه شهرها بهره برداري مطلوب و کاملي از داراييها و فرصت هاي بالقوه خود نداشته اند، امري مسلم است . با اين حال ، درمورد مجموعه اي از عوامل و شرايطي که باعث شده است در برخي شهرها اين بهره برداري بهتر صورت گيرد اشتراک نظر وجود ندارد. همچنين اين نکته که رهبران و مديران شهر تا چه حد قادر به هدايت شهرهاي خود به سمت اين چشم انداز هستند، قابليت بررسي هاي فراوان دارد.
در مناطقي از دنيا که نظام برنامه ريزي و مديريت شهر با انتقادهايي روبه رو بوده است ، نفوذ فراگير سطوح بالاتر دولت را شاهد هستيم .
مقامات ملي و ايالتي - يا استاني تمايل دارند که قدرت غالب در فرآيند برنامه ريزي باشند و حداقل فضاي مانور را در اختيار شهرداران و مديران شهري خود قرار مي دهند. به همين ترتيب ، در عمده برنامه هايي که پويايي شهرها را از نظر قانوني يا مالي تحت تاثير قرارميدهد، ديکته صرفا مديريتي ارگان هاي سطوح بالاتر را شاهد هستيم . در هر دو اين موارد هوشياري شهرداران و کارگزاران آنها تعيين کننده بهينه سازي اثر عمل خود در سطح محلي است .
تجربه حکمروايي چندسطحي و تغيير ارتباطات بين بازيگران سطوح مختلف سرزميني، نشان از ايجاد فرصت ها و نتايج مثبت دارد.
تجارب نشان از موفقيت بيشتر شهرهايي دارد که جزئي از استراتژيهاي توسعه ملي و منطقه اي هستند. در اين شهرها منابع مالي بيشتري صرف يکپارچه شدن با ديگر نقش آفرينان توسعه در سطح ملي و بين المللي مي شود. از طرفي دولت هاي ملي که معيارهاي تمرکززدايي بيشتري را اتخاذ کرده و با دولت هاي محلي فعال و خلاق ارتباط موثرتري داشته اند به نتايج بهتر با تاثيرات اجتماعي بيشتر رسيده اند. در حقيقت استراتژي رهبري مکان مبنا به خصوص رهبري محلي در ارتقاي خلاقيت ، در ارائه خدمات عمومي نقشي بسيار پررنگ دارد.
قلمرو رهبري در شهر متشکل از ٣ حوزه است که عبارتند از رهبري سياسي، رهبري حرفه اي و مديريتي و رهبري مدني و تجاري. هر کدام از اين حوزه ها در عين اينکه در بخش هايي از هم متمايز مي شوند ولي نقاط کاري مشترکي دارند و در صورتي به موفقيت مي رسند که هر کدام به تنهايي کار نکنند و با هم همکاري و ارتباطات موثر داشته باشند. برنامه ريزي شهري نيز اساسا شکلي از حکمروايي است و به شکل اجتناب ناپذيري جزئي از فرآيندي است که با هدف شکل دهي به توسعه شهري با انديشه آينده آن است .
برنامه ريزي شهري و حکمروايي شهري از نظر مفهومي کاملا به هم مرتبط هستند. مداخله عمومي در مسکن ، آموزش ، بهداشت ، خدمات حمل و نقل ، فاضلاب و امور فرهنگي نياز به رويکردي فراگير دارد که به هيچ وجه نميتواند نقض کننده حکومت محلي باشد.
هر دو سيستم برنامه ريزي و حکمروايي به تمرکززدايي از سيستم هاي سازماني، قانوني و سياسي و نقش نسبي بخش هاي دولتي، خصوصي و مردم محور در فعاليت توسعه دارد. اين موارد در شهرهاي مختلف به اشکال مختلف گرد هم مي آيند تا زمينه اي را فراهم کنند که در آن شهر شکل ميگيرد.
شهرنشيني يک چالش منحصر به شهرها نيست ، بنابراين پرداختن به برنامه هاي جديد شهري نياز به همکاري بسيار نزديک همه رده هاي دولت دارد. براي اينکه توسعه در کشورهاي در حال توسعه موثر باشد، نياز به مکانيسم هاي چندلايه هماهنگ کننده سياست هاي کارآمد، براي حمايت از تدوين سياست و مداخله هماهنگ چندگانه بين دولت ملي و محلي وجود دارد.

آينده خدمات رساني عمومي بستگي مستقيم به موفقيت اقتصادي دارد. دولت هاي محلي ميتوانند شرايط را براي سرمايه گذاري با مشارکت بخش خصوصي و دانشگاه ها به منظور توسعه و رشد ايجاد کنند. اکنون شوراها ميتوانند تبديل به يک بخش حياتي از سياست هاي اقتصاد خرد، به ويژه حمايت از رشد مناسب با رويکرد مسوولانه اجتماعي به اشتغال و رفاه اقتصادي شوند. در طول دهه گذشته ، تمرکززدايي، تفويض اختيارات بيشتري به دولت هاي محلي را موجب شده است ، بدون آنکه تمرکززدايي لازم مالي متناظر با آن نيز صورت بگيرد. اما شهرهاي موفق شيوه هاي خود را تغيير داده ، امور مالي خود را بهبود بخشيده ، سرمايه گذاران خصوصي را جذب کرده و از فقرا حمايت ميکنند. استراتژي دولت محلي کمک خواهد کرد که دولت در تمام سطوح عادلانه تر، کارآمدتر و پايدارتر باشد.
بايد بر روي عناصر اصلي سيستم شهر که عبارتند از: مديريت شهر، امور سرمايه گذاري، و حکمروايي شهر متمرکز شد.
ظرفيت سازي به منظور بهبود مديريت دولت هاي محلي ضروري است . اما به چيزي فراتر از ارائه آموزش که منجر به اصلاحاتي شود که «قواعد بازي» را با استفاده از مبنا و چارچوب سياستي مبتني بر قواعد همان بازي تغيير دهد، نياز دارد. مهيا کردن منابع براي دولت هاي محلي براساس عملکردشان ميتواند حس رقابت براي منابع را القا کند و به عنوان انگيزه اي براي اصلاح باشد. اين اقدامات اصلاحي ميتواند در گستره اي از موارد از جمله مديريت مالي، پاسخگويي، جمع آوري درآمدهاي محلي، عملکرد اقتصادي و... انجام شود. در حال حاضر زمان آن رسيده است که دولت هاي محلي از فرصت استفاده کرده و آينده را شکل دهند. آينده اي که سرشار از انگيزه براي رشد همه جانبه باشد. آينده اي پايدار که هر شهروند حقي از شهر داشته باشد و توزيع ثروت شهر در بين صاحبان اصلي آن به عدالت صورت گيرد.
چالش ها و ضعف زيرساخت ها، معماري و منظر شهري اراک، و ضرورت تشکيل ستاد تجهيز کلانشهر اراک
بررسي هاي اسناد و تحقيقات ميداني نشان مي دهد که معماري و آرايش مکاني زير ساخت هاي شهري امروز اراک، دچار نوعي سردرگمي، خودباختگي فرهنگي و نابساماني شده است . معماري و شهرسازي اين شهر به جاي بي نيازي از پيروي هاي نا آگاهانه و سطحي از معماري ساير اقوام و ملل ، به دور باطلي از اشاعه ي فرهنگ هاي بيگانه در سيما و منظر شهري و ناهمگوني روزافزون معماري و شهرسازي دچار شده است . دست مايه ي قرن ها تجربه و تلاش پيشينيان اين مرز و بوم در عرصه ي معماري و شهرسازي به دست فراموشي سپرده شده است . بسياري از شاخصه ها و ويژگيهاي معماري ايراني در ساخت وسازهاي امروز شهر اراک رنگ باخته يا از ميان رفته است . «هويت معماري» و «هويت شهري» دو موضوع مرتبط به يکديگر هستند، زيرا چنانچه روند معماري بيهويت و به دور از فرهنگ و تمدن ايراني گسترش يابد، بايد راه را براي تسلط نوعي معماري ازهم گسيخته ، نامنسجم ، ناموزون و وارداتي باز کرد.
معماري و شهرسازي اراک ، براي بازيافتن جايگاه ويژه ي خود، راه دشواري پيش رو دارد؛ زيرا با جامعه اي در حال توسعه روبه روست که جريان صنعتي شدن ، جهاني شدن و شبکه اي شدن را تجربه ميکند. گذار از شهر سنتي به مدرن و شهر مدرن به شبکه اي در تمام دنيا در حال بروز است و تأثيرات مطلوب و نامطلوب خود را بر جوامع ميگذارد. کلانشهر نو ظهور اراک، دوران گذار از جامعه ي سنتي به مدرن را بسيار سريع و بدون ايجاد زيرساخت هاي لازم علمي مهندسي، فرهنگي و هنري تجربه مي کند. در چنين شرايطي، ظهور جامعه ي شبکه اي نيز در بطن اين کلانشهر و ديگر شهرهاي استان در حال وقوع است ؛ به همين خاطر، کنترل بر چگونگي طراحي و اجراي ساخت وسازهاي شهري، بايد به گونه اي مستمر و مؤثر انجام شود. براي شهرسازي همخوان با معماري ايرانيـاسلامي بايد برنامه ريزي جامع و دقيق داشت . معماري، طراحي و ساختمان سازي کنوني شهر ما در بسياري موارد نه تنها تابعي از الگوهاي غربي و شرقي با شاخصه هاي يک بناي مدرن و پيشرفته نيست ، بلکه نشاني از معماري، فرهنگ و هنر ايرانيـاسلامي را نيز نميتوان در آن ها سراغ گرفت . معماري و شهرسازي معاصر اراک در بستري شکل گرفته است که از جريان هاي مدرنيته ، صنعتي شدن و جهاني شدن به طور مداوم تأثير پذيرفته است . فناوري، شيوه ي زندگي مردم و متعاقب آن ، کالبد و محيط زيست وي را تغيير داده است .
گذار به مدرنيته در جامعه ي شهري اراک از حدود سه دهه پيش آغاز شده و هم اکنون نيز در جريان است ، اما اين جامعه هيچ گاه زيرساخت هاي مدرنيته را به صورت کامل در اختيار نداشته است و از نظر فني نيز همواره کمبودهاي فراواني در آن وجود داشته است .
معماري و شهرسازي ما نيز، با توجه به نقصان هاي موجود در شيوه هاي ساخت ، گاه به تقليد ظاهري از معماري مدرن تقليل يافته است . متأسفانه با وجود بناهايي با معماري پرشکوه اصيل ايراني در شهرهاي مختلف ، از جمله اصفهان ، شيراز، مشهد، يزد، کرمان ، در عرصه ي معماري معاصر اراک، دچار نوعي خودباختگي فرهنگي شده ايم .
برداشت نادرست برخي سازمان هاي مربوط ، کارشناسان و مهندسان معماري از خلاقيت و نوآوري در طراحي و ساخت وساز بناهاي شهري، از دلايل اصلي نابسامانيها و آشفتگيها در عرصه ي معماري امروزين اراک است . اصلاح ناکارآمدي سيستم هاي نظارتي، آموزشي و فرهنگي در زمينه ي معماري و شهرسازي و منطبق نبودن ساخت وسازهاي شهري فعلي شهر اراک، با فرهنگ ايراني و اسلامي و همچنين احياي معماري هويت مند ايراني نياز به فرهنگ سازي دارد، زيرا اراک نيز مثل بسياري از شهرهايي که افسار گسيخته در رشد و توسعه شهري مي باشند، هنوز «نظام جامع معماري» ندارد.
اگر قرار است در عرصه ي معماري و شهرسازي کلان شهر اراک تغييراتي ايجاد شود، بايد از دانشگاه ها ، سيستم هاي آموزشي و اطلاع رساني و مطبوعات آغاز کرد. دانشگاه ها، نهادهايي همچون سازمان نظام مهندسي استان ، اداره کل مسکن و شهرسازي، انجمن مهندسان ايران و... مي توانند در آموزش معماري و شهرسازي اصيل استاني و منطقه اي، فرهنگ سازي و در رفع نابسامانيهاي معماري افسارگسيخته ي امروز اراک نقش بسزايي داشته باشند. از ديگر سو، با استفاده از استعدادها و پتانسيل هاي موجود، به کارگيري فناوري هاي مدرن و نوين و دانسته هاي تاريخي و تجربي، ميتوان معماري بومي را با نيازهاي جديد جامعه همخوان کرد. در اين صورت ، ديگر معماري اراک و ساخت وسازهاي شهري، تقليدي کورکورانه و ترکيبي ناهمگون از معماري غربي نخواهد بود.
در يک جمع بندي، بايد گفت که نبود نهادي سازمان يافته که در بر گيرنده ي تمامي نيازهاي يک شهر در حوزه هاي برنامه ريزي شهري باشد و عدم انتقال دستاوردهاي معماري اسلامي و بومي از گذشته و کم رنگ شدن آن در زمان حاضر، باعث بيهويتي شهر و بافت هاي معماري به عنوان اجزاي تشکيل دهنده ي نظام اين کلان شهر نوظهور شده است . بنابراين با تشکيل ستاد ارزيابي ، توسعه و تجهيز کلانشهر اراک و همچنين حضور موثر و همه جانبه مديريت شهري و شهروندان و با حمايت همه جانبه در سطح ملي، به استفاده از فرصت ها و رفع تهديدات فعلي آن اقدام شود تا توسعه ي سيستماتيک و هماهنگ در زمينه ي برنامه ريزي شهري به دنبال انسجام و تصميم متوليان ذي ربط در کشور، در جهت پيشبرد اهداف مديريتي و اعمال قوانين جديد در راستاي بهره وري و بازگشت به معماري و اصول بومي، حاصل شود. اينک زمان آن رسيده است که به هنگام برنامه ريزيهاي شهري و ايجاد طرح هاي شهري، به ارزش هاي انساني و نيازهاي روحي و جسمي توجه کنيم و معتقد به تأمين هر دو اين احتياجات باشيم و به جاي افزايش آسمان خراش ها، به فکر ساختن شهرهاي سالم ، بانشاط و داراي روابط منطقي و طبيعي باشيم . از اهداف شهرسازي انساني نيز همين موارد است . تنها متناسب و مطلوب بودن شرايط محل سکونت کافي نيست ، بلکه بايد اجزا و عوامل تشکيل دهنده ي محيط شهري و معماري با يکديگر هماهنگ باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید