بخشی از مقاله
ارزش ادبی نسخ تعزیه ایرانی
چکیده
روزي که ابوالشعراء فارسی با همرهان در کوچه می رفت و کودك جوز (گردو) باز را دید که به همسالان خود می گفت: غلطان غلطان همی رود تا بن گود. و رودکی با وجد تمام به همرهان گفتند همین است شعر یعنی همین. و چیزي که براي او مهم می نمـود، نـه سراینده بود، و نه الزاماً مکتوب بودن و یا ثبت در دفتر شعري، بلکـه موسـیقی، آهنـگ و بطــور کلــی ریختــار (form) و معنــی، موضــوع و درونمایــه (content) بــود، و اگــر می گفتند روزي ادیبی برخلاف نظر او خواهد نوشت:
شعر که اوفتد قبول خاطر عام خاص داند که سست باشد و خام چه می کرد، نظر خود را نسبت به تعریف شعر عوض می کرد، و یـا بـا توجـه بـه درجـه
استادي خود، نظر ادیبی را که شعر مورد قبول و پـذیرش مـردم عـادي فاقـد وجاهـت و ارزش شعري می داند را رد می کرد؟ براهل فن پوشـیده نیـست، کـه در بـین هنرهـاي شناخته شده ایرانیان، هنر مردمی و با ارزش تعزیه از جایگاه ویژه اي برخـوردار اسـت. و درطول تاریخ چند هزار ساله این مردم چه قبل و چه بعد از اسلام قابـل بررسـی و ارزش گذاري است. و همانگونه که مرسوم دنیاست از دوره یونان باستان تـاکنون بـراي اجـراي نمایش (تئاتر)احتیاج به نوشته یا دستورالعملی است، که اصطلاحاً به آن تِکس() و یا بـه افتخار پدید آورنده آن در یونان باستانلَس( پِیس) به (پیس) معـروف اسـت، و در هنـر نمایش ایرانی تعزیه از آن به عنوان نسخه یاد می شود. که شباهتهایی زیادي هم به نـوع یونانی خود دارد از جمله متنی نوشتاري است، دوم به صورت منظوم و یا ترکیبی از نظم و نثر و به ندرت منثور است.
کلیه اطلاعاتی که لازم است گروه اجرا درباره فعالیتهاي خود در حـین اجـرا بدانـد ایـن متن در خود دارد. حتی ابزار و ادوات مجلـس را گـاه در ابتـداي نـسخه مـی نویـسند، و همینطور تعداد اشخاص حاضر در هر مجلس شبیه خـوانی، و ... نگارنـده سـر آن را دارد که در این مقال علاوه بر قابلیتهاي نمایشی و اجرائـی ایـن نـسخ تعزیـه ایرانـی بـه بعـد دیگري از این منشور چند وجهی یعنی ارزش ادبـی و جایگـاه ایـن نـسخ در بـین سـایر نوشته و دستنوشته هاي ایرانی بپردازم، که واقعاً بی جهت مورد اینهمه کـم لطفـی و یـا نادیده انگاشتن قرار گرفته اند. در حالی که مـا مواجـه بـا حجـم عظیمـی نـسخه تعزیـه هستیم که توسط ادبا، شعرا و هنرمندان ایرانی تهیه و تولید و در داخـل و خـارج کـشور در موزه ها و مجموعه هاي شخصی چونان نگینی گرانبها نگهداري می شوند.
واژه هاي کلیدي: تعزیه – نسخه – ادب – شعر – ترانه – نمایش.
گفته اند اگر آدمی از خدا عمر بیابد، با این دو چشم کوچکش چه عجایب که نبیند. حالا در زمانه ما حکایت متون نمایشی تعزیه که در زبان ما ایرانیان بـه اسـامی دسـتک، نسخه، بیاض، طومار، بغلی و ... معروفند شده که و در جاي جـاي ایـن وطـن از کاشـان، اراك، تفرش، میناب، بندرعباس، تبریز، خراسان، کرمان، فـارس و بنـادر و جزایـر خلـیج فارس چون متاعی گرانقدر و در ردیف اشیاء مقدس، در لابـلاي بقچـه هـاي ابریـشمی و صندوقهاي آبنوسی در خانه ها ، حسینه ها و تکایا نگهداري می شود، و مجموعه داران و موزه هاي بین المللی از لندن، واتیکان، روسیه و ترکیه از فرط علاقه گـاه از دادن حتـی میکروفیلمهاي آن براي دیدن علاقه مندان ابا دارند، و یا مجموعه دارانی چـون خوچکـو، پیترچلسکوفسکی، مینوروسکی، سرلوئیس پلی و ... بارها و بارها به خود بالیـده انـد، کـه این مکتوبات فارسی را از نزدیک دیده یا در اختیار داشته اند، چیزي را که بنام مجموعه، مسوده و یا جنگاز آن یاد کرده اند واقعاً کمی غریب به نظر می آید.
این موضوع هنگامی جالب تر می نماید کـه بـدانیم در حـال حاضـر علیـرغم پـاره اي ازتلاشها، کنگره ها و ... که برپا گردیده و نطقها و بیانه هائی که صادر شـده دسترسـی بـه تعریف تئاتر ملی هنوز براي ما ایرانیان محقق نگردیده و این در حـالی اسـت کـه شـبیه ترین تعریف شکل مکتوب بین نوشته هاي ادبی ایرانیان نسخ تعزیه هستند که به حسب ظاهر و شکل بیرونی به نمایشنامه هاي شناخته شـده یونـان یعنـی منظـوم بـودن و بـه لحاظ محتوائی، سرگذشت، بزرگان و امیرانی است که به بلیـه اي تراژیـک گرفتـار آمـده اند. شبیه و موضوع تعزیه بودن کتـب یادگار زریران و درخت آسوریک بمانـد، نکتـه دیگر که نباید نادیده انگاشت آنکه نسخ تعزیه بنا به نظر اهل فـن اغلـب از سـروده هـاي شعراي معروف، دواوین شعري آنها و ذوق و قریحه نسخه نویـسانی برخـوردار اسـت کـه بنام مقتل نویس نسخه نویس و ... شناخته می شوند و بخش قابل توجهی از این نسخ داراي اسم و امضاء بوجود آورندگان، سال و زمان تهیه هستند، گرچه در پـاره اي مـوارد هم بدلیل پرهیز از ریا این هنرمندان از ذکر نام خـودداري نمـوده انـد، و شـاید یکـی از دلایل دیده نشد در پاره اي موارد همین تواضع و فروتنی هنرمندانه باشدو یا شـاید هـم نوعی خصومت در کار بوده.
چنانکه سعدي فرماید:
هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است گل است سعدي و در چـشم دیگـران
خوار
هنر تعزیه واقعاً چون کارکترهایش، مظلوم واقع شده، چون اغلـب کـسانی از آن گفتـه و نوشته اند که یا جهانگرد و سیاح و مأمورین دولتـی غیـر ایرانـی و اکثـر ناآشـنا و کمتـر مسلط به فرهنگ ما بوده اند و محققین و نویسندگان داخلی هم بیشتر آنتوپولوژ بـوده و صرفا از زاویه (مردم شناسی) به آن نگریسته اند و کمتر از منظر یک درامـاتورژ و کـسی که با امر (نمایش) به صورت علمی آشنا است برخورد کرده اند، و شاید همین دفاع بد از تعزیه بوده که آن را به این روز رسانده و اگر چاره نشود باید در آینده فقط در مـوزه هـا آن را یافت.
لذا نگارنده این سطور قصد دارد به اندازه بضاعت علمی و فرصت طـرح در یـک مقالـه از عناصر تعزیه چون بـازیگري (شـبیه خـوانی)، کـارگردانی (معـین البکـائی) دکوراسـیون (صحنه آرایی)، معماري (تکیه – حسینیه – زینبیه – عباسیه) و متن نمایـشی (نـسخه) تنها به موضوع متن نمایشی (نسخه) بپردازم ولی نه براي اثبات وجود، کارکرد، و اهمیت نسخه که این موقعیت نسخه بر اهـل فـن پوشـیده نیـست، و طـی پـاره اي از رسـالات دانشگاهی با همدلی و همراهی دانشجویان به آن پرداختـه ایـم. بـه عبـارت دیگـر قـصد نگارنده این نیست که به ارزش و جایگاه نسخ تعزیـه صـرفاً بـه عنـوان مـتن نمایـشی و دستورالعمل صحنه اي که فلسفه وجودي آن است توجه شود بلکه باید پذیرفته شود که این حجم از آثار منظوم و مکتوب ایرانی جایگاه شایسته خود را در بین سایر گونـه هـاي ادبی نیافته و زین پس باید به این شـأنیت توجـه لازم شـود. زیـرا نـسخ تعزیـه از همـه خصوصیات قطعات ادبی منظوم یا منثور و یا ترکیبی از هر دو برخوردارند. و در تهیه آنها از صناعات ادبی، قریحه و ذوق، تخیل، مضامین بکر، و ... بخـوبی اسـتفاده شـده اسـت. و نظر کسانی که تاکنون مقاومت می ورزند ویـا نـسخ تعزیـه را مـتهم بـه وجـود پـاره اي مشکلات خصوصا نظم و قوافی و ردیف دانسته اند، و یا پـاره اي اصـطلاحات عامیانـه در اشعار را بهانه ساخته و از آنها به عنوان ضعف یاد می کننـد، بـه دو نکتـه اساسـی جلـب می نماید.
اول- آنکه اشعار نسخ تعزیه از نوع اجرائی و براي صحنه نمایشی طراحی شده، کـه بایـد از سوي شبیه خوان، خوانده شود و مکتوبی براي اسـتفاده (خواندن) عمـومی نیـست، و ذوق ایرانی می طلبد که در دستگاه و اوزان موسـیقائی مـسلط بـر آن طراحـی و تنظـیم شود، و شاید بتوان گفت بی شباهت به اشعار تصنیف نباشد، در حالیکـه در تعزیـه بایـد قصه به پیش رود، افشاي شخصیت شود، زمان و مکان حادثه فاش شود، و جذابیت هـاي یک گفتگوي نمایشی در متن حفظ گردد.
دوم – آنکه نسخ تعزیه پیش از آنکه مکتوبی براي خوانـدن باشـند دسـتورالعملی بـراي اجراي صحنه اي هستند، یعنی گونه اي ادبی که به غیر ازنمایشنامه هـاي جدیـد ایرانـی که براساس الگوي بـاختري سـان (غربـی) تهیـه و گونـه اي نوظهـور درادبیـات فارسـی محسوب می شوند، هیچ نمونه و مشابهی اثبات شـده در تـاریخ ادبیـات فارسـی ندارنـد. یعنی گونه اي ادبی که براي خواندن انشاء نشده باشند.
از طرفی براهل فن پوشیده نیست که اگر بخواهیم بـه سرانگـشت وسـواس دیـوان همـه شعرا را بکاویم به ضعف و ایراد و نمونه هائی برمی خوریم، نمونه بارز آن دیـوان مولانـا از چهره هاي شناخته شده عالم ادبی ایـران و دنیـا، و جالـب آنکـه او مقـرّ اسـت کـه ایـن مفتعلن مفتعلن کشت مرا، و یا از فردوسی شناخته شده تر کیـست؟ کـه خـود معتـرف است در بین اشعار او پانصد بیت سست یافـت مـی شـود (البتـه از نظـر حکـیم و دقّـت خودش)، حالا شما بیایید این شاعران را در کنار کسانی قرار دهید که کارشـان سـرودن شعر و در دربار زندگی کردن و ظروف و اثاثه البیت نقره و طلا داشتن مدح گفتن و صله خواستن نبوده، بلکه اغلب از روي ذوق و علاقه شخـصی و باورهـاي دینـی مـدیح گـوي کسانی بودند که پیش از آنها رخت به سراي باقی کشیده و خلعت وصله دنیـوي چنانکـه اغلب شعرا برخوردار شده اند، بی بهره بوده و تنها مرثیه خوان دل افسرده خویش و ملت خود بوده اند. چه کسی میتواند انکار کند که اگر مقاومـت نیمـا و همفکـران او نبـود، در حوزه ادب فارسی، حتی شعر نو، سپید، آزاد و ... امکان وجود و اثبات نمی یافت؟
و اما بعد، قریحه ایرانی چنانکه پژوهش هاي ادبی نشان می دهد از نوشته هاي این ندیم گرفته، تا دیگرانی چون ابن سینا، ابـو نـصر فـارابی، عبـدالقادر مراغـه اي، صـفی الـدین ارموي، ابوالفرج اصفهانی و قطب الدین شیرازي و همینطور متأخرین مؤید این است، کـه ایرانیان به قطعات کوتاه و بـی تکلّـف علاقـه بیـشتري داشـته انـد. چنانکـه ادواردبـراون می نویسد: ایرانیان اشعاري سبک دارند که وزن آن غیر از اوزان شعر معمولی اسـت کـه
در کتاب ها دیده نمی شود، این اشعار همانا تصانیفی است کـه در جـاده هـا، بـاغ هـا و گاهی با آهنگ سه تار می خوانند و تا آنجا کـه مـن تحقیـق کـرده ام سـرایندگان آنـان معلوم نیست و کسانی که تصنیف می سرایند، ترجیح می دهند گمنام باشند. 1 آنانکه در تاریخ ادبیات ایران غـور کـرده انـد، ادبیـات فارسـی را واجـد سـه خـصوصیت
سرودها، داستانها و ترانه ها می شناسند، که از عهد زبان پهلوي قدیم، پهلوي میانه و دیگر ادوار هم قابل تطبیقند. ملک الشعراء بهار معتقد است که: ریشه لغوي ترانـه همـان
(ترانک) می باشد که بعدها به (ترنگه) و (ترنگ) ورِنگ() و اکنـون (ترانـه) تغییـر شکل یافته است.1 شاید هنوز به خاطر ادیبان دو سروده معروف ابن مفرغ را هنگامی کـه مورد خشم خلیفه واقع گردیده بود و حالت نزاري داشت، و کودکـان بـصره اي بـه زبـان فارسی می خواندند: این چیست؟ این چیست؟ ابن مفرغ: آب است و نبیذاست، عـصارات زبیب است. سمیه روسپیذ است. و یا هنگامی که ابومنذر اسربن عبدا... القـسري در سـال 108 میلادي در حمله به ختلان با شکست مواجه شد، مردم ستم کشیده روسـتائی ایـن ترانه را برایش می خواندند.2
از ختلان آمذیـه سمرقند منه کند
برو تباه آمذیــه بزمینت کی افکند
بیدل فراز آمذیه از شاش نه بهــی
آوار باز آمذیه همه شد نه جهی
خشک و نزار آمذیه این اندرز وشمگیر در مورد شعر و شاعري موید خیلی نکات میتواند باشد آنجا که گویـد:
و اگر شاعر باشی جهد کن تا سخن تو سـهل ممتنـع باشـد، بپرهیـز از سـخن غـامض و چیزي که تو دانی و دیگران را به شرح آن حاجت آیـد مگـوي کـه شـعر ازبهـر مردمـان گویند نه از بهر خویش، و اگر غزل و ترانه گـوئی سـهل و لطیـف تـر گـوي و بـه قـوافی معروف مگوي، تازیهاي سرد و غریب مگوي و غزل و ترانه آبدار بگوي.3 ناتل خانلري، در این باره نظر دیگري دارد که قابل شنیدن است: عرب نظر به سـادگی و آشنا نبودن به زبان فارسی و موسیقی سنگین آن، وقتی که به ایـران آمـد، تنهـا از تمـام اجناس موسیقی و شعر فقط از این جنس (ترانه) خوشش آمد و آن را دنبال کرد. و شـعر عرب از آن بیرون آمد. 4 ملک الشعراء بهار هم عقیده دارد که: این اوزان و آهنگ ]شعر ایرانی[ از بحور عرب اخـذ نشده و پیش از آمدن عرب به ایران و آشنا شدنش با موسیقی آهنگهـاي محلـی در ایـن کشور ]ایران[ وجود داشته، ولی بدانکه شعرهاي فارسی (سیلابی) بوده و عروض تطبیقی نبوده1 و در جایی دیگر می افزاید: به دلایلی که در دست داریم در ایران فرق زیادي بین شعر و تصنیف نبوده و هر شعري را خاصه در مزاحفات بحر هزج در رجز به جاي تصنیف بکار برده اند.2 در همین راستا حمید امجد همـه نکتـه اي را یـادآور شـده کـه بـا هـم مـی خـوانیم او می نویسد: تاثیر افرادي چون میرزافتحعلی آخوند زاده یا میرزاآقا تبریزي تنهـا در رشـد اندیشه هاي آزادي خواهی یا دیدگاههاي نوین سیاسی و فرهنگـی بررسـی مـی شـود، و شگفت آور است که هنگام سخن سنجی و محک زدن زبان و نثـر و عیـار سـنجی گونـه هاي هنري و نگارش تاریخ تحلیلی شاخه هاي مکتوب زبان فارسـی،