بخشی از مقاله
اصول طراحي و معماري پرديس دانشگاه با رويکرد پايداري
چکيده
تغيير رويکرد انسان نسبت به طبيعت در عصر حاضر منجر به از بين رفتن منابع طبيعي و تغيير فرهنگ مصرف شده است . با توجه به نقش دانشگاه ها در تربيت افراد آگاه به مسائل محيطي، آموزش دانشجويان به طريق مستقيم و غير مستقيم و با قرار گرفتن در محيطي که نمادي از پايداري باشد، به يک ضرورت تبديل شده است . بنابراين هدف نوشتار حاضر دستيابي به يک الگوي پرديس با رويکرد پايدار به عنوان يک مکان - رفتار آموزشي مي باشد. به اين منظور ابتدا به توضيح تاثير محيط آموزشي دريادگيري پرداخته و سپس با توجه به ديدگاه يان تامسون به توصيف منظر پايدار در دانشگاه با توجه به رويکردهاي زيباشناسي، اجتماعي و بوم شناسي پرداخته مي شود در اين رابطه چند نمونه از تجارب پرديس پايدار در دانشگاه ها مورد بررسي قرار مي گيرد و در پايان برخي از نتايج پرديس پايدار در دانشگاه عنوان مي شود.
واژه هاي کليدي: آموزش توسعه پايدار، اصول طراحي، منظرپايدار، پرديس دانشگاه
١- مقدمه
پس از يک قرن تجربه معماري مدرن ، با وجود دستاوردها و تحولات با ارزش آن ، مشکلات پيچيده اي در عرصه محيط زيست رخ مي دهد. وضعيت جهان در آغاز قرن ٢١ ميلادي، به يک توسعه ناپايدار گواهي مي دهد که از مشخصه هاي آن رشد جمعيت ، افزايش مصرف و توزيع نامتعادل منابع مي باشد. که در زمان ما منجر به تغييرات آب و هوايي، حفره در لايه اوزون ، زوال گونه ها و سکونت گاه هاي طبيعي گرديده است و نتيجه آن تغيير فرهنگ مصرف و تغيير رويکرد انسان نسبت به طبيعت مي باشد[١٤]. همزمان با اين تحولات علم اکولوژي - بررسي مجموعه روابط بين موجودات زنده و محيطي که در آن زندگي مي کنند- شکل گرفت [٥] بنابراين ضرورت آموزش محيط زيست را جهت ، ارتقاء آگاهيهاي زيست محيطي، احترام به طبيعت و تقويت حساسيت عمومي نسبت به حفظ و حمايت از محيط زيست با تدوين نظام ها و الگوهاي مناسب آموزشي فراهم ساخت . با توجه به اينکه آموزش از منابع حياتي توسعه است و در مسير رشد اقتصادي، بهبود کيفيت زندگي، ايجاد دانش و مهارت ، تامين فرصت هاي شغلي و افزايش توليد جامعه به کار گرفته مي شود بنابراين نقش بسزايي در توسعه فردي و اجتماعي دارد [١٨] و آموزش و ترويج توسعه پايدار به مفهوم استفاده بهينه و بهره برداري درست و کارا از منابع پايه، منابع طبيعي و منابع نيروي انساني جهت تامين نيازهاي نسل فعلي و نسل هاي آينده ؛ بازنگري در آموزش هاي دانشگاهي و مهندسي را اجتناب ناپذير مي سازد [٦]. دانشگاه ها مي توانند در تلفيق دانش علمي و محلي در جهت توسعه پايدار نقش مهمي را ايفا نمايند و علاوه بر تربيت افراد متخصص در بهبود استانداردهاي زندگي مردم نيز سهيم باشند[١٢]. ريشه هاي مفهوم پايداري به تحقيقات دانشگاهي بر مي گردد و بهترين نمونه هاي تنظيم و سازگاري يا آميزه اي پايدارتر را در ساختمان هاي محوطه دانشگاهي مي توان يافت [٧]. دانشگاه ها مکان هاي مناسبي براي توسعه رويکردهاي جديد در طراحي محيط هستند و در هر دانشگاهي تعادل دلپذيري بين طبيعت و انسان برقرار مي شود. اينکه منابع زمين ، آب و سوخت هاي فسيلي به کار گرفته مي شوند، ميزان بازيافت يا ذخيره انرژي و حفظ محيط زيست همه نشانه هايي از الزام يک پايداري است که بايد در دستور کار محيط دانشگاه اعمال شود [٦] ساختمان هاي محوطه دانشگاه بيان کننده آرمان هاي فرهنگي، قوانين فيزيکي و علوم محيطي هستند که موضوعات خوبي براي آموزش و يادگيري مي باشد و طراحي آن ها بايد نشانگر چالش هاي بزرگ روز باشد بنابراين هدف نوشتار دستيابي به الگوي طراحي پرديس دانشگاه سازگار با مفاهيم زيست محيطي است که آموزش اين مفاهيم و توسعه پايدار را به عنوان يک رفتار و فرهنگ در بين دانشجويان و جامعه ترويج و گسترش بدهد.
٢- تاثير محيط دانشگاه در آموزش پايداري
رفتار اجتماعي در خلا رخ نمي دهد و در ارتباط با محيط کالبدي است . تعاملات اجتماعي در متن محيط طبيعي – مصنوعي واقع مي شوند و از سويي ديگر انعکاس همين رفتار به جهان کالبدي باز مي گردد [١٣]. همچنين فضا به عنوان بخش عيني محيط ، مي تواند بر رفتار اثر بگذارد. نمي توان ادعا کرد فضاي مناسب شرط کافي براي وقوع يا حذف يک رفتار است ولي حداقل شرط لازم براي آن مي باشد. رفتارها بر اساس پاسخي که از محيط دريافت مي کنند، مي توانند تقويت و يا تضعيف شوند. اين بدان معناست که کيفيت و يا کميت فضا مي تواند تعيين کننده الگوي رفتاري براي مردم باشد. فضا قسمتي از زمينه رفتار است که مي تواند نقش القاگر يا تشويق کننده داشته باشد.
همچنين از ديدگاه روانشناسي محيطي، قرارگاه آموزشي بايد به گونه اي باشد که يادگيري را آسان و خوشايند کند. عوامل محيطي(محيط فيزيکي - معماري) مي توانند در ارتباط متقابل با عوامل غير محيطي، فرآيند يادگيري را تحت تاثير قرار داده ، به يادگيري و آموزش کمک کنند يا مانع آن شوند [١٦].
٣- ارتباط پرديس دانشگاه با ابعاد پايداري
از ديدگاه ريچارد راجرز تامين نيازهاي نسل امروز بدون به خطر انداختن منابع طبيعي براي نسل آينده است [٣]. از سويي روش هاي اکولوژي و پايداري فرهنگي نمي توانند جداگانه و مجزا باشند و مسئوليت ضمانت محيطي به معني حساسيت فرهنگي، پايداري فرهنگي مي باشد که مي بايست شامل آگاهي هاي اکولوژيکي باشد. اخيرا بسياري از ارزش هاي فن آوري محيطي قبل از اينکه با موفقيت کامل شوند شکست مي خورند و اين به دليل ناتواني طراحان در پيوستگي محتواي فرهنگي اجتماعي معماري است [١٤]. يکي از خطرات پيش روي انسان معاصر از بين رفتن زيبايي است . سلامت آدمي به عنوان يکي از موجودات طبيعت بستگي به تاثيرات کالبدي، عصبي و احساسي او نسبت به محيط دارد بنابراين به جاي اينکه طبيعت را يک موجود مستقل و بيروني به حساب آورد که بايد ذخيره شود و يا مورد بهره برداري قرار گيرد، مي بايست از راه هاي مختلف طبيعت را درک نمود و با آن ارتباط برقرار کرد [٢]. هدف معماري منظر نيز خلق نظم در رابطه انسان و محيط است اين رابطه در ويژگي هاي اکولوژي و کاربردي و زيباشناسانه مکان هايي بروز مي يابد که در فرآيند طراحي خلق مي شوند، رابطه اي که براي تسهيل فعاليت هاي انسان و ارتقاي تجربه و درک او از منظر ضرروري است بنابراين منظر مکاني است براي همزيستي انسان ها با هم (در اجتماع )، با طبيعت و با موجودات ديگر. از ديدگاه يان تامسون معماري منظر شامل ابعاد زيبايي شناسي، اجتماعي و بوم شناسي (زيست محيطي) است که تعريف سه گانه ياد شده در بررسي پرديس هاي دانشگاهي نيز مفيد مي باشد.
شکل ١: ابعاد معماري منظر از ديدگاه يان تامسون
٣-١- رويکرد زيبايي شناختي
حس زيبايي شناسي و زيبايي دوستي از جمله گرايش هاي فطري انسان است که او را در تمام مراحل و عرصه هاي زندگي همراهي مي کند.
تاثير اين گرايش در تمام زندگي انسان ازجمله ساماندهي محيط و معماري منظر که دخل و تصرف انسان در طبيعت به منظور بر طرف ساختن بخشي از نياز هاي مادي و معنوي وي است در ارزش هاي زيبايي شناسانه محيط و منظر آشکار مي باشد [٢]. اگرچه طبيعت به خودي خود و به عنوان مخلوق خداوندي زيبا است اما انسان نيز بايستي با ساماندهي محيط ، اين بستر را در راستاي تامين نيازهاي خود هماهنگ و در آن دخل و تصرف نمايد. هوبارد و کيمبال معماري و منظر را هنري ظريف تعريف کرده اند که مهمترين عملکرد آن ، ايجاد و حفظ زيبايي در مجاورت سکونتگاه ، گسترش چشم اندازهاي طبيعي و ارائه دهنده آسايش ، راحتي و بهداشت است تا بتوان براي تجديد قوا و کسب آسايش و آرامش به چشم اندازهاي بکر دسترسي داشت [٨]. در اوايل قرن بيستم ،آلدو لئوپولد، آمريکايي طرفدار محيط زيست ، به بسط زيبايي شناسي محيط زيست مبادرت ورزيد. ديدگاه وي بر اخلاقيات محيطي متکي بود و به عقيده وي "هر آنچه که در جهت حفظ تماميت ، ثبات و زيبايي اجتماعات زنده عمل کند درست است و آنچه بر ضد اين باشد، غلط است ." پل گابستر در خصوص نظريه زيبايي شناسي لئوپولد مي گويد اين نگرش موجب مي شود که افکار ما در مورد تجربه زيبايي شناختي گسترش يابد و آن را از فرآيندي که اساسا بصري و با لذت آني است ، به تفکري جامع مي رساند که در آن از تمامي هوش و حواس استفاده شده و با کشف بيشتر پويايي طبيعت از طريق شاخص هاي سلامتي اکولوژيکي.زيبايي منجر به ايجاد رضايتمندي عميق تري از مشاهده منظر و درک روح مکان مي گردد. بنابراين در زيبايي شناسي اکولوژيک فرايندها و الگوهاي طبيعي يا فرهنگي با زيبايي شناسي ارتباط برقرار مي کنند و موجب درک انسان از چرخه ساختار منظر نيز مي شوند [٩]. بسياري از دانشگاه هاي قديمي داراي باغ هاي ميوه ، گياهان و باغ هاي فيزيک بوده اند.در مواردي نيز کتابخانه بين باغ سبزيجات دانشکده و حياط دانشجويي ساخته مي شد تا مرکزيت و محوريت يادگيري و آموزش را به دانشجويان يادآوري کرده و باغداري را با زندگي دانشگاهي مرتبط نمايد همچنين در کنار تحصيل باغباني نيز از دانشجويان انتظار مي رفت . در دانشگاه هاي اوليه اروپايي طبيعت ، کشاورزي، تجربه و مطالعه به شکلي ساده و بي پيرايه در هم تنيده شده بود بنابراين پايداري ريشه در تاريخ محوطه هاي دانشگاهي دارد [٧].
طراحي منظر در محوطه دانشگاه شامل چهارچوب پيوسته از کمربند سبز درختان ، پرچين ها، باغات ، اراضي سبز، زمين هاي بازي جاده ها و نواحي توقف اتومبيل در مقياس کلان است که تعامل اين فضاها با ساختار کالبدي دانشگاه به تصور کلي و يکپارچه از پرديس مي انجامد و بازيابي حس يک منطقه علمي در پرديس دانشگاه توسط چشم اندازها، محدوده ها، لبه ها، دروازه هاي ورودي و سلسله مراتب فضايي ايجاد مي شود. کاشت گونه هاي مختلف گياهي با توجه به رنگ و بافت در فصول مختلف سال ، مکمل بناهاي ساخته شده است .طراحي منظر در تعامل با اراضي توسعه معنا مي يابد، درختان و اراضي جنگلي پرديس بخشي از ساختار منظر را تشکيل مي دهند همچنين برخي از دانشگاه ها از گذشته ميراث دار درختان و باغات بوده اند. با توجه به اينکه پياده روي در محوطه دانشگاه کاملترين روش جابه جاي براي اساتيد و دانشجويان است ؛ مسيرها بايد مستقيم و ايمن ، کاملا قابل درک، لذت بخش در استفاده و موثر در روح و روان افراد باشند [٧]. به منظور ايجاد ارتباط بين بخش هاي مختلف محوطه و ايجاد تصوير ذهني مشخصي از دانشگاه لازم است که محوطه، فضاي سبز و ساختمان ها در کنا هم مطرح شوند و يک تعادل کلي بين مطالعات عملکردي و زيبايي شناختي يا حسي در محوطه به خصوص مرکز دانشگاه برقرار شود. همچنين با توجه يه اينکه شکل گيري گفتگو هاي دانشجويي، در زمان رفتن به کلاس آموزشي بعدي اتفاق مي افتد اگر اين فضا خالي از اتومبيل و مملو از سبزه و درختان باشد به محلي به يادماندني براي دانشگاه تبديل مي شود.
در دانشگاه هاي مناطق روستايي يا حومه شهري، لبه ها معمولا از طريق کمربند سبز درختان و گاهي با پرچين هاي حاشيه اي تعريف مي شوند و يا ترکيب درختان با تنه ها و بوته هاي گياهان که دانشگاه را به چشم انداز بازي از اراضي زراعي و جنگل ها و باغ ها پيوند مي زنند. در دانشگاه هاي شهري لبه ها مي توانند در بهترين حالت از طريق حصارها قابل تشخيص باشند . در جايي که فضاي خلوت تر مطلوب باشد مي توان از آب يا گياهان خاردار به عنوان ديوارهاي حصار کشي استفاده کرد [٧].
٣-٢- ارزش هاي اجتماعي در طراحي منظر
يکي ديگر از مبناهايي است که براي خلق فضاهاي بيروني منطقي و پاسخگو به کار مي رود. رويکرد عملگرايانه طراحي منظر با تاکيد بر عقلانيت مي تواند جايگاه طراحي منظر را ارتقا دهد.
"کريستوفرالکساندر" و "ويليام وايت " اطلاعات ارزشمندي را در خصوص جنبه هاي اجتماعي طراحي ارايه کرده اند. در اين ديدگاه طراحي منظر همان قدر که با جنبه هاي فيزيکي فضاي باز درگير است با مردم نيز سر و کار دارد مشاهدات فضاهاي خلق شده در کشورهاي غربي نشان داده است که لزوما توجه به کالبد و شکل بدون توجه به محتوي عملکرد مورد نظر، افراد ذينفع ، نحوه تعاملات اجتماعي در آنها و از همه مهمتر نيازهاي انساني در آنها، فضاي مطلوبي ايجاد نمي کند [١٥]. با توجه به اينکه تعاملات اجتماعي دانشجويان يکي از رخدادهاي دائمي و جاري در پرديس ها است پرداختن به ارزش هاي اجتماعي از طريق منظر مي تواند پاسخ گويي اجتماعي را بيشتر کرده و محيط پرديس را در ابعاد اجتماعي پايدارتر نمايد [١٧]. علاوه بر آن دانشگاه ناحيه اي از شهر و در ارتباط با آن مي باشد ومي تواند باعث ترويج فرهنگ پايداري در بيرون از دانشگاه نيز شود بنابراين بررسي ارزش هاي اجتماعي هم در محوطه و هم در ارتباط با جامعه ضروري مي باشد.
٣-٢-١-تعامل اجتماعي در محوطه
در محوطه هاي دانشگاهي سه سيستم ارتباطي با تاثير متقابل بر هم که شامل وسايل نقليه خدماتي، دسترسي و توقفگاه اتومبيل و حرکت پياده وجود دارد. محوطه هايي که خوب طراحي شده اند حق تقدم را به حرکت پياده ها مي دهند و فضاي گسترده و عمومي براي قدم زني پياده ها ايجاد مي کنند در اين مسيرها ارتباط چهره به چهره به صورت برنامه ريزي شده يا تصادفي وجه مهمي از زندگي دانشگاهي است .
مسيرهاي پياده از طريق تشويق تعامل بين دانشجويان رشته هاي مختلف به شکل گيري اين امر کمک مي کنند بنابراين مسيرهاي اصلي نبايد به درون دانشکده ها و گروه ها محدود شوند بلکه بهتر است به صورت فضاهاي بيروني و گردشگاه هايي باشند که پيرامون آنها فضاهايي مانند چايخانه، فروشگاه هاي کتاب و تجهيزات دانشجويي باشد. به جاي محصور کردن و جداسازي دانشگاه از جامعه پيراموني آن لازم است ارتباط نزديکي از مرکز دانشگاه تا لبه هاي محوطه و فراتر از آن تا شهر برقرار شود [٧]. مرکز دانشگاه جايي است که ساختمان هاي اصلي محوطه به صورت گروهي در آن جمع شده اند (کتابخانه، سالن غذا خوري و ...) اين فعاليت ها بايد در پيرامون فضاي باز مرکزي انجام گيرند و با حضور مردم و از طريق يک طراحي به يادماندني به آن روح ببخشند. لبه ها در دانشگاه به منظور جدايي فيزيکي اين مکان از شهر مي باشد تا حس امنيت را القا کند و دانشجويان يا بازديدکنندگان حس لبه را در محوطه درک کنند ولي محصور شدن کامل دانشگاه توسط لبه ها از نظر اجتماعي نامطلوب و براي ارتباط فيزيکي و روحي دانشگاه با شهر زيانبارخواهد بود.يک دانشگاه درونگرا با فضايي دنج و آرام ممکن است سطح تحقيقات روشنفکرانه را ارتقا دهد از جدايي از محيط پيراموني مي تواند در دراز مدت به دانشگاه آسيب بزند [٧].
٣-٢-٢- ارتباط با جامعه
هدف ساختمان هاي محوطه دانشگاه علاوه بر آنکه به دانشجويان در جهت درک آرمان هاي اجتماعي، بوم شناختي و هنري کمک مي کنند، عامل اساسي در ايجاد ارتباط دانشگاه با جامعه گسترده تر پيراموني نيز مي باشند. ساختمان هاي محوطه دانشگاه مانند سالن ورزشي، کتابخانه و سالن سخنراني به کرات جهت آموزش و تفريح افراد غير دانشگاهي مورد استفاده قرار مي گيرند. با توسعه چند رشته اي، چند فرهنگي و ارتباط شهر و دانشگاه ، دانشگاه به مکاني فاقد ديوار و حصار تبديل مي شود و ساختمان هاي محوطه مي توانند نقش موثري در اين ارتباط ايجاد کنند. آن ها بايد دوستانه، مهيج و نشاط آور باشند. با توسعه تحصيلات دانشگاهي که موجب گسترش جمعيت دانشگاهي مي شود ساختمان هاي اندکي به صورت اختصاصي باقي مي مانند و مي توانند پل هايي باشند که به تحصيل جريان ايده ها، مهارت و علوم در هر دو طرف منجر شوند [٧]. در ادامه به دو نمونه موردي اشاره مي شود.
الف )دانشگاه ويرجينيا
اين دانشگاه رابطه اي طولاني و عميق با محيط زيست داشته است و داراي معماري منحصر به فرد با چشم اندازي متمايز مي باشد. تمرکز اخير دانشگاه بر روي عابر پياده مبنايي براي آينده پايدارتر مي باشد. نزديکي مسکن ، کلاس هاي درس و سالن هاي غذاخوري به ايجاد يک محيط دوستانه عابر پياده کمک کرده و باعث کاهش وابستگي به وسايل نقليه نيز شده است [٤].
شکل ٢: ارتباط دانشگاه با طبيعت در محوطه و فضاي عابر پايده
در طراحي اين دانشگاه پيشگامان صنعت ساختمان سازي به دنبال ترويج مکان هاي سازگار با محيط زيستي سالم ، سود آور جهت زندگي و کاربودند که مديريت در انرژي و طراحي محيطي به صورت طيف وسيعي از مسائل زيست محيطي، اقتصادي،