بخشی از مقاله
بازتعریف تفاوت معماری بومی و معماری سنتی
چکیده
امروزه نویسندگان مختلف در نوشته هایشان از واژه های گوناگونی گاه درست و گاه نادرست برای معماری بومی استفاده می کنند، با اینکه معماری بومی به دور از تخصص ها تحقق می یابد و جوابگوی نیازهای یک جامعه در ارتباط با عوامل طبیعی و خواسته های معنوی انسان ها است، و با مشارکت آنان، در تدبیر و در اجرا زاده می شود، از زندگی روزمره آنان الهام می گیرد و به دور از خودنمایی، استقرار می یابد و منعکس کننده زمینه های زیست محیطی، فرهنگی و تاریخی است که در آن بوجود آمده است، اما رسیدن به تعریفی صحیح از این معماری و شناخت تفاوتهای این نوع معماری با دیگر معماری ها در عصر کنونی که فقط معماری بومی را به عنوان ظرف و میراثی از گذشتگان تلقی می کنند، و می پندارند این معماری میراث مردمانی ست که آموزش معماری ندیده بودند و بدون معمار به ساخت وساز می پرداختند، لازم و ضروری می باشد. این مقاله در روشی تحلیلی - توصیفی سعی دارد تعاریف صاحب نظران از معماری بومی را گردهم آورده، ویژگی هایش را بررسی کرده و از این نوع معماری در گذر زمان سخن بگوید، همچنین باز تعریفی از سنت، معماری سنتی و ویژگی های آن دارد و در آخر تفاوت معماری بومی و معماری سنتی را بازگو می کند.
واژههای کلیدی: معماری بومی، بدون معمار، سنت، معماری سنتی
1
-1 مقدمه
از آنجا که معماری یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده محیط و فضاها است، باید ابعادی جامع و در عین حال طبیعی داشته باشد. بر همین اساس معماری، در هر زمینه ای، باید بتواند در نوع خود پاسخگوی نیازهای زمانی و مکانی و نیز فرهنگی باشد . معماری بومی با رویکرد به مباحث فرهنگی، قوم شناسی، اقلیم شناسی و ... به زمینه، به عنوان مکان معماری و به ویژگی های تاریخی، به زمان نگاه می کند. به انسان و طبیعت احترام می گذارد و از دل اقلیم بر می آید، ارزش هایی که در دوران معماری مدرن به دست فراموشی سپرده شده است را احیا می کند. نگاهی دوباره به مقوله بوم شناسی و معماری بومی خاصه در مکانی با ویژگی های خاص فرهنگی و اقلیمی می تواند در شناخت دقیق تر این مفهوم در خدمت طراحی برای انسان امروزی بدل شود. معماری بومی با ویژگی های خاص خود و شناخت دقیق آن امکاناتی را در پیش روی محققین و پژوهشگران بوم شناس قرار می دهد، شناسایی و کاربرد این امکانات، افقی وسیع را در پیش روی معماران و طراحان قرار می دهد که فضاهایی با کیفیت های متنوع و جدید برای استفاده کنندگان ایجاد کنند. فضاهایی که بر محیط زیست غالب نبوده و به انسان احترام می گذارد.
-2 واژه بومی:
در علم زبان، بومیVernacular) )، معنا و لغت عامیانه در بوم شناختی است، این لغت از ریشه لاتین Vernaculus مشتق می شود. اگر آنالیز زبانی را وسیع تر نماییم وجه را از مشتقات زبان گرامر و ترکیب و یا حتی سبک کلمه بومی به معنای منطقه ای و ناحیه ای است. گستردگی چنان بناهای سنتی و انواع آن به اندازه پهنه لغات و سنتهای زبانی است. این اصطلاح اولین بار در سال 1839 در انگلستان استفاده شد بعدا متناوبا دنبال شد و در سال 1950 میلادی کاربرد وسیع تری یافت. در پایان می توان گفت که اصطلاح "معماری بومی("( Vernacular موضوع را به صورت کامل تعریف کرده به گونه ای که شامل پیچیدگی های اجتماعی و جریانهای فرهنگی می شود.
2
-3 تعریف معماری بومی از منظر چیستی و مفهوم:
معماری پیش از آنکه به دست برخی معماران چیره دست و مدبر، صاحب دانش های فنی و عملی، هنرمند، اندیشه پرداز و صاحب رأی به شکل غنی شده درآید امری بود روزمره، آفرینش متشابه و متراف با هر تظاهری دیگر که انسانها، در ترکیب بیش از دو چیز با یکدیگر، تحقق می بخشند. به دیگر سخن باید چنین گفت که ابتدا معماری عامیانه، بومی، معماری سنتی و معمای بی تکلیف، معماری بدیهه ساز و .... زاده شده است و آنگاه معماری غنی شده، معماری متکی بر قانونمندی های شکل ها و کاربردها، معماری تشریفاتی یا به عبارتی همه گیر و جهانی» معماری کلاسیک« پا به عرصه وجود نهاد(فلامکی، 1384، .(36
گفتگو درباره معماری بومی، سابقه چندانی ندارد، شاید بیش از نیم قرن نیست که به صورت، نوشتاری در این باب به محصولاتی قابل توجه دسترسی پیدا کرده و می توانیم به اتکای یافته های دیگران و آگاهی هایی که در این باره برای عموم فراهم آمد به تعریف پیچیدگی ها و مشخصه های آن بپردازیم(فلامکی، 1384، .(10
امروزه معماری بومی به عنوان ظرفی و میراثی از گذشتگان تلقی می شود، میراث مردمانی که آموزش معماری ندیده بودند و به آفرینش معماری می پرداختند - از را ه بکار بردن عناصر معماری - ساختمان خاص برخی از شیوه های زندگی مردم را به عنوان برخی اندیشه های رایج در فضای زندگی جمعی در آثار خود متظاهر می کردند که آنان را به مکان یا به زیستگاهشان تعلق می بخشید و به تولید یگانگی میان خود آنان یا به زیستگاهشان می انجامید(فلامکی، 1384، .(36
اندیشمندان و صاحبنظران در طول اعصار از دیدگاههای مختلف به تعریف معماری بومی و مفهوم کاربردی آن پرداخته و به بیان ویژگی های این گونه معماری می پردازند.
پیترو بلوچی ( (Pietro Belluschiمعمار ایتالیایی معماری بومی را اینگونه تعریف می نماید:"هنر بومی، هنری است که توسط مقدار کمی از افراد متخصص و با برنامه تدوین شده ساخته نشده است بلکه در ادامه فعالیت تمامی مردمان دارای تجربه (میراث) پیشینه یکسان و در دامنه محدودی از تجربه توسط افراد عادی شکل گرفته است".
رودوفسکی در کتاب خود تحت عنوان »معماری بدون معمار« ذکر می کند که درسها و نکته های فراوانی است می توان از معماری آموخت پیش از آنکه آن را تبدیل به هنر حرفه ای و ویژه افراد متخصص گردانیم. وی معماران و خالقان این آثار را هنرمندان ناشناس این نمایش –سازندگان بی سواد - معرفی می کند که در زمان و مکان ویژه استعداد قابل تحسینی را در انطباق ساختمان در طبیعت پیرامون از خود نشان داده اندو به جای تلاش در جهت تسخیر کردن و تحت سلطه در آوردن طبیعت، کاری که امروزه اغلب معماران انجام می دهند، تنوع آب و هوایی را پاس داشتند، و توپوگرافی و عوارض زمین را به یاری طلبیدند( روروفسکی، .(1385
حسن فتحی معماری که آثارش در مصردر همنوایی معماری با سنت و فرهنگ مردم زبانزد است در کتاب "ساختمان سازی با مردم" بیان می دارد که" هر ملتی که معماری خاص خود را بنیان نهاده است. خطوط و فرمهای دلخواه خویش را که به سان زبان، عادات و رسوم محلی اش ویژگی خاص دارد نمایان کرده است. وی همچنین ضمن تاکید بر انطباق و وابستگی فرم به فرهنگ به ویژگی های بستری که فرم درآن جاری می شود اشاره می کند " تا پیش از فروپاشی مرزهای فرهنگی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاد، فرم ها و عناصر ویژه معماری بومی در تمامی جهان دیده می شود ساختمان های هر ناحیه، میوه شگفت انگیز وحدت میمون تصور مردم با خواسته های محیط بود "( فتحی، 1384، .(59
همان طور که از این تعاریف بر می آید تلاش آدمی در رفع ناهنجاریهای محیط به ابداعات عدیده و دخل و تصرف در محیط زیست انجامید، معماری را نیز می توان متکی به تبلور این فعل و انفعالات بر پایه های معماری بومی و علوم و فرهنگ سرزمین های مختلف دانست پس می توان معماری بومی راهموارکردن طبیعت برای پاسخگویی به نیازهای مکانی دانست که با انتخاب و استفاده از مقررات هر سرزمین پدید آمده است(مهریار، 1390، .(54
3
از دیدگاه آلپاگونولو »برنوزوی« می توان معماری بومی را چنین توصیف کرد: جایی که اشیاء و احساس ها، لحظه ها و دریافت های آدمی از عالم هستی مدام دگر می شوند. اما آدمی زاد با تدوین و بنای ظرفی- بنام معماری بومی-برای آّنها خواستار ماندگاری و ماندگاری نسبی آنچه گذرا است و پذیرای دگرگونی نمی شود(فلامکی، 1384، .(74
پاگانوخود در تعریف معماری بومی اینگونه بیان می دارد که معماری بومی با زدودن حشو و زواید و چشم پوشی از آنچه که بی فایده و آکادمیک است چگونگی فایق آمدن بر زمان را می آموزد وی همچنین بیان می دارد که » این معماری بر ارزش مطلق فضایی که از ابتدایی ترین اشکال هندسی پدید می آید، بر ترکیب بندی آزاد و اغلب بدون تقارن نیروی متجلی دیوار ضخیم رعایت چشم انداز و منظره های پیرامون تأکید دارد. به این دلیل است که معماران امروز، سازندگان بی نام و نشان این منازل بدون افاده روستایی را سرمشق ترکیب بندی و غنای شاعرانه کارهای خود را قرار می دهند. از این الگوها می توان درسهای ارزنده برای آموختن زیبایی شناسی فراگرفت. فن و صنعت تغییر یافته، شرایط زندگی در تغییرات بکوشیم همپای این تغییرات گام برداریم و با نهایت وضوح و بدون ابتالائات تاریخی و نفوذ سبک، آنان را یاری دهیم و علیه عظمت طلبی های بیجا به پا خیزیم. ارزش دیوار و مقام ساختمان را بجا آوریم و از معماری روستایی قانونمندی زیبایی آن را، که همانا ارزش اخلاقی آن است، یعنی زیبایی الهی سادگی را فرا بگیریم.
بنا بر تعریفی که پاول الیور از معماری بومی دارد، معماری بومی، آن گونه از معماری است که از درون جوامع رشد می کند و طی زمان خود را با شرایط اجتماعی، اقلیمی و فناوری سازگار می سازد و تکامل می یابد و با ارزش ها، اقتصاد و شیوه های زندگی فرهنگ هایی که مولد آنها هستند سازگار می باشند و یا به طور خلاصه معماری بومی، معماری مردم و معماری توسط مردم و نه برای مردم است(نورمحمدی، 1388، .(19 در این تعریف یکی از شاخصه های اصلی معماری بومی که مشارکت مردم در ساخت این گونه از معماری، قابل ملاحظه است و همچنین توجه به ارزش ها و همسازی آن با طبع طبیعت است. در جایی دیگر راپاپورت نیز این گونه معماری بومی را تعریف می کند: »این نوع مسکن(بومی) تجلی آنی ارزش های در حال تغییر و نیز تصویر خانه و جهان بینی و شیوه زندگی است و حاصل مجموعه ای از موقعیت هاست« (راپاپورت، 1388، .(26 و یا از دید وی معماری بومی، به جای تسلط بر طبیعت سعی در ایجاد تعادل با آن را دارد و این عامل را عامل برتری آن بر معماری های صاحب سبک در زمینه آنچه که به بررسی روابط میان محیط ساخته شده انسان و طبیعت می گردد، می داند(راپاپورت، 1388، .(26
در نهایت می توان به تعریف دکتر فلامکی اشاره کرد: وی معماری بومی را این چنین تعریف می کند: » معماری بومی، یعنی مجموعه واحدهای معماری- شهری که در سرزمین گرد هم آمده اند و با هماهنگی هایی که در زمینه شکل، در زمینه حجم گذاری یا » پلان ولونومتریک « در زمینه کاربردی، در زمینه رنگ آمیزی و آهنگ سطوح پر و خالی و همچنین در زمینه مصالح و نظام های ساختمانی در آنها پدیدار است، سری اصلی و اساسی را در بر دارد به هماهنگی مبتنی بر تفاوت، تشخیص مبتنی بر ضابطه ها و رسوم و سلیقه های زاده از فرهنگ محیطی، یگانگی زاده از احترام متقابل یا برخوردار از رفتارهای محیطی مبتنی بر آزادی های مشروط از قراردادها اجتماعی ضمنی- قراردادهای نانوشته ولی زنده« (فلامکی، 1384، .(17
معماری بومی به انگلیسی: (Vernacular architecture) شاخه ای از معماری بر پایه نیاز های منطقه ای و مصالح ساختمانی است که بازتاب سنت های منطقه ای است. معماری بومی در طول زمان بر اساس پیشینه محیطی، فرهنگی، فناوری و تاریخی که در آن وجود داشته تکامل یافته است. معماری بومی را می توان متقابل (معماری رسمیکه با عناصر سبکیِ طراحی که به صورت غیر اتفاقی برای اهداف زیبایی شناسانه کنار هم قرار گرفته که فراتر از نیاز های ضروری ساختمان هستند) دانست. اصطلاح معماری بومی نباید با آنچه معماری سنتی گفته می شود اشتباه شود، هرچند پیوند هایی میان این دو وجود دارد. معماری سنتی می تواند شامل ساختمان هایی با عناصر طراحی رسمی :معابد و قصر ها شود.
4
-4 ویژگی های معماری بومی:
یکی از راههای شناخت معماری بومی، شناخت به شیوه تجربی است. این شیوه مبتنی بر بیانی است معمارانه که مشروط و منضبط از آنچه ملموس و قابل اندازه گیری و اندازه گذاری است، بیانی که چیزی جز کاربرد کالبدی به شیوه ای خاص و برای گرفتن نکته و مطلبی خاص نیست، منظر معمارانه به ما کمک خواهد کرد تا از جهان خارج به جهان درونی هرکسی که بنایی را برافراشته است راه یابیم.
دکتر منصور فلامکی سه دیدگاه جدانشدنی را برای درک شناخت تجربی مورد بررسی قرارداده که در زیر به آنها می پردازیم: اول - هر معمار یا هرشخصی که پیکره ساختمانی را فارغ از دستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود و در میان آنها یا در کنار آنها جای می دهد، به شرط آزاد بودن در اندیشه و آزاد بودن در اعمال سلیقه خویش، در ترکیبها، در اندازه گذاری ها، در انتخاب رنگها و مصالح و ابداع شکلهایی که نه تازه بلکه یک متغیر یا"واریان" از شکل های موجوداند، از آزادی هایی برخوردارند که به وی امکان بیان نکته یا مطلبی ویژه را می دهند.
از این دیدگاه و فارغ از تاثیر پذیری های مستقیم و منفعل از محیط(اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، طبیعی)می توان به کندوکاو محصولات معماری پرداخت و جویای سر و رازی شد که هر معمار، همانند هر شاعر و هر نقاش و موسیقیدان، به مناسبت تولیدی که به عهده گرفته می آفریند(آدریانو، 1384، .(38
دوم- هر معمار یا هرشخصی که پیکره ساختمانی را فارغ از دستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود و در میان آنها یا در کنار آنها جای می دهد، به رغم آزادگی و آزادی هایی که در تدوین شکل مفهوم بنا تواند داشت، به محیط فرهنگی جامع یا فراگیری که درآن می زید بی توجه نخواهد بود؛ و از آنچه به نحوی مستقیم و چه به طریقی با واسطه، تاثیر می پذیرد. در واقع این در نفس معماری بومی است که دوگونه پیوند اساسی را محترم بدارد: پیوند با محیط فرهنگی، یا با سلسله ارزش های فرهنگی، با سلسله رفتارهای فرهنگی و با سلسله قوانین ضمنی که درآن جاری اند-از یکسو؛ و از سوی دیگر پیوند با محیط طبیعی، یا با مجموعه داده های که سرزمین بنا به انسان عرضه می دارد: داده هایی که هم ابزار فکری اند و هم ابزار کاربردی ؛ هم رنگ و اندازه و تناسب اند و هم مصالح و اجزاء و عناصر ساختمانی.
سوم- هر معمار یا هر شخصی که پیکره ساختمانی را فارغ از دستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود و در میان آنها یا در کنار آنها جای می دهد، به رغم آزادگی و آزادهایی که در تدوین شکل مفهوم بنا تواند داشت، به محیط کم و بیش خشنی که از مجموعه روابط اقتصادی –اداری-تولیدی ساخته و پرداخته شده و حاوی فرهنگ خاص خود نیز هست، بی توجه نمی ماند . به میل یا با اکراه، براساس مصلحت اندیشی و صرفه جویی یا براساس الزامهایی که زاده قوانین و مقررات ساختمانی حاکم بر محیط اند، معمار یا شخص برپا کننده یک پیکر ساختمانی، در جایی که ما معماری اش را "بومی" می نامیم، داده هایی که بیشتر از ابزار کالبدی اند تا فکری، درتدوین و اجرای محصولی که آفرینشش را به عهده گرفته مداخله می دهد(آدریانو، 1384، .(38
به نظر می رسد این سه دیدگاه که جدا از یکدیگر نیستند، مگر در طول پژوهش های تحلیلی، بتوانند به سلسله برداشتهایی راه دهند که شناخت معماری بومی را، تا اندازه قابل توجهی، به دور از تفسیرهای فردی-ذهنی نگه می دارند.
اما همانطور که هر پدیده دارای ویژگی هایی می باشد، معماری بومی نیز دارای خصوصیات مهمی است: آدریانو آلپاگونولو بیان می دارد که » بین معماری بومی و نحوه گویش های محلی که وجه تمیز هرگروه و جمعیت انسانی است، خویشاوندی بسیاری وجود دارد قطعا یکی از خصیصه های اصلی معماری بومی تبلور شخصیت فرد تا حد غایت آن است. در اینجا اشاره به گویش های محلی که معرف گروه و جامعه انسانی خاصی می باشند خالی از فایده نیست،"وی همچنین دو خصوصیت دیگر معماری بومی را نداشتن تاریخ تولید و بی نام و نشان بودن آن ذکرمی کند که خصوصیت نخست ناشناس بودن سازندگان آن
5
(هر چند دانستن نام سازنده ،برای درک ارزش اثر کافی نیست ) و خصوصیت دیگر بی نیازی به داشتن تاریخ تولد اثرات که دانستن آن غالباً موجب گمراهی و توهم می شود.
در معماری خواص غالباً این گرایش وجود دارد که آثار معماری را بر حسب تاریخ و سبک هنری آن طبقه بندی می کنند. در حالی که دانستن آن که چرا اثر هنری بوجود می آید مهمتر از دانستن تاریخ تولد آن است. توجه بیش از اندازه به زمان ایجاد شدن در معماری بومی، نه تنها محدودیت آور بلکه موجب گمراهی نیز می باشد.
در معماری بومی همانند هنرتوده فرآورده های هنری یا هنرنمایی ها حسب حال مردم کوچه و بازار و کم سواد است که متمایل به محوشدن در جمع می باشند. در عرصه تولید این فرآورده های هنری، شاخصه های واقع گرایی و حقیقت گرایی، که دو خصیصه بارز هنرهای بومی است، همچنان پا برجا به نظر می رسد. هر ساختمانی به عنوان یک عنصر درحوزه ای به عنوان محیط وجود دارد، چه در دل یک جنگل و چه در میان یک تپه قرار گرفته باشد وچه بر روی شیبی از یک کوه روان باشد و چه از دل کویری سربرآورد(مهریار، 1384، .(54
شرایطی را که ظرفیتهای محیطی بر یک بنا القا می کنند جمعیت و شیوه مواجه شایسته را با فرهنگ مردمیان اعلام خواهند کرد. در عوض این گونه اطلاعات محیطی همه به آنچه در معماری بومی استفاده از مصالح بوم آورد خوانده می شود قابل قیاس است. برای همراستا نمودن ساختمان با شرایط آب و هوایی ساختمان بومی موظف است با شرایط آب و هوایی همخوانی داشته و با در نظر داشتن شرایط میکرو کیمیا آسایش فیزیکی انسان را فراهم آورد.
از طریق مشخص کردن خصوصیات نقاط مختلف هر سایت و همراستا کردن کاربری انتخابی هر نقطه از بنا با خواص هر خطه از سایت و همچنین همراستا کردن مصالح بکار رفته در بنا با شرایط آب و هوایی و بهره برداری حداکثر از آن در راستای ایجاد شرایط بهینه برای کاربران شاید ساختمان بومی در هر گوشه از دنیا پاسخی به مشکلاتی نظیر مشکلات سازه باشد که این راه حل در گوشه دیگری از دنیا قابل استفاده باشد.
این خصوصیت عمده معماران بومی است که هر سنتی به شرایط اجتماعی، اقتصادی خود وابسته است، از این مورد در سازمان دهی راه حل های رفع نیازهای هر خطه بهره برده شده است. فرقی نمی کند منطقه، روستا یا شهر باشد هر چه اندازه مقیاس یک محدوده بزرگتر باشد راه حلها کلی تر و فراگیرتر خواهد بود. قوانین شهروندی و سایر حقوق و ستنها می تواند بر روی طریقه رشد هر ناحیه اثر گذارد در بسیاری از فرهنگها، تدارک فضایی جهت کار، خواب، یا تهیه غذا لازم است این یک امر کلی و آنچه که متفاوت است طریقه برخورد پاسخگویی به این فضاست. سازندگان بومی معمولاً از میان جوامعی برمی خیزند که اصول را رعایت می کنند و دارای معماری خود ساخته ای هستند( خودسازنده بناها ی خودشان می باشند) و پروسه و جریان این گونه معماری از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و می یابد. در برخی جوامع صنعتگران حرفه ای ترین و دارای روش کار مشخص و معینی هستند. در برخی دیگر سیستم و یا قوانین هندسی می تواند جهت دهنده و مبنای اصلی جهت خلق زیستگاه ها و فضاها باشد. معماری بومی به طور کلی در برگیرنده شرایط و ویژگی های هر محیط است و در شرایطی ممکن است سمبلی ویژه از یک فرم، یک باور یا عقیده نفوذ کرده در آن ناحیه باشد. بنابراین حتی کوچکترین و ساده ترین خانه می تواند بیانگر و منعکس کننده دنیای معنوی و عقیدتی سازندگان آن باشد. واضح است که پهنه فرم های ساخت و ساز، تنوع استفاده کنندگان، لایه های معنایی و مفهومی فرهنگ همه و همه بر سازمان دهی معماری بومی تأثیر گذارند. بنابراین برای دستیابی به کوچکترین تعریف در معماری بومی می باید در متن اصلی به دنبال جواب بود، معماری بومی به دنبال آن است که به جای تزئینات و گزافه گویی و مبالغه، به دنبال کیفیت و سادگی در تعریف باشد و از آنها در پروسه ای( مرحله ای) جداگانه بهره برد(مهریار، 1384، .(54
6
به طور خلاصه می توان موارد زیر را به عنوان راه حلهای مورداستفاده ذکرکرد:
- معماری بومی شامل تمامی خانه ها و فضاها و ساختمانهایی است که برای انسانها ساخته می شود.
- این ساختمانها که یا توسط مالکان ساخته و یا توسط جامعه احداث می شوند به زمینه های محیطی و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژی های سنتی بهره می برند.
- تمامی فرمهای معماری بومی برای رفع نیازهای مشخص، کیفیت های زیستی معین، اقتصاد و روش های زندگی فرهنگهایی که آنها را ایجاد کرده، ساخته شده اند.
می توان این گونه بیان کرد که سازه های بومی در رویارویی صریح ساکنان با وضعیت اقلیمی به وجود می آیند و می توان سادگی این رابطه را به همراه پیام های مستحیل از فرهنگ عمومی دو اصل قرابت و آشنایی با سازه های بومی که تاکنون برای اولین بار دیده می شوند به شمار می آورد. فرهنگ امروزین ما نتیجه برخورد انسان با طبیعت طی وقوع حوادث متعدد در طول تاریخ است. هر حادثه ای در گوشه از فرهنگ روز تاثیر می گذارد که پس نظر در آن، در صور مختلف، صیقل یافته و به صورت زبان، شعر، مثل، طنز، ضرب المثل در ادبیات، و رنگ و خط و نقاشی، اشکال، مجسمه و معماری، اختراعات و علوم و بالاخره ساخت گوشه های فضای زیست و همچنین پیوند و رابطه های این عوامل و پوشش آنها با یکدیگر، عناصر مختلف فرهنگی را تشکیل می دهند به طوری که تفکیک و مرز بندی تاثیرات هر عنصر بر عناصر دیگر ناممکن می نماید. به همین لحاظ بر شمردن ویژگی های اصیل آثار معماری، بدون در نظر گرفتن وضع جغرافیایی تاریخی هر اقلیم و ابعاد و مشخصات فرهنگی علمی ساکنان آن، مشکل به نظر می رسد(مهریار، 1384، .(54
به نظر می رسد که رابطه میان محیط زیست ومحیط طبیعی انسان کلید اصلی درک معماری بومی محسوب می شود.
آنچه جلیو کارمو آرگان آن را »ابتکار عمل« می نامد وجه تمایز اساسی هنر بومی به نظر می رسد، زیرا می کوشد آن آزادی عمل و خلاقیتی را که در سایر زمینه از دست داده است در زمینه زیبایی شناسی، اگر بتوان آن را چنین نامیده بار دیگر بدست آورد(آدریانو، 1384، .(38
معماری بومی که به دور از تخصص ها، تحقق می یابد جوابگویی به نیازهای یک جامعه را در ارتباط با عوامل طبیعی و یا خواسته های معنوی انسان ها عهده دار است، زیرا مشارکت آنان در تدبیر و در اجرا زاده می شود و از زندگی روزمره آنان الهام می گیرد و به دور از خودنمایی و بدون آرایی استقرار می یابد و از این روی است که معماری بومی، بدون دارا بودن سیکل، به دور از فرم و »مدل« خاص، خصیصه بدیهه ساز بودن را حفظ کرده است(دادخواه، 1389، .(97
-5 معماری بومی در گذر زمان:
دامنه معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمان ها را دربر می گیرد. با این همه، در هر مقیاس و پیچیدگی که باشد، منظور و معنای اصلی آن » پناهگاه« است (سرشت معماری). اولین برخورد انسان با طبیعت را، برای مأوی گرفتن، می توان انتخاب آگاهانه یا نیمه آگاهانه ای دانست که در گوشه و کنارهای مطبوع طبیعت برای رفع نیازهای روزمره، گزینش محلی امن برای خوابیدن، تولد، پناه گرفتن و محلی برای ارتزاق انجام گرفته است، بدیهی است که وجود آب باید انگیزه اصلی انتخاب محل ارتزاق بوده باشد و به طریق اولی محل استراحت را نیز در حول وحوش منابع آب آشامیدنی باید جستجو کرد.