بخشی از مقاله
بررسي تطبيقي چليپا به عنوان نماد ديني در تمدن هاي ايران باستان ، بين النهرين ، هند و چين
چکيده : نشان چليپا به لحاظ تاريخي و هنري يکي از نقوش ارزشمندي است که هر چند اصالت آن را به سرزمين ايران نسبت مي دهند، در بسياري از نقاط جهان و تمدن هاي باستاني کهن نيز، اين نماد مشهود است . گردونه مهر نشانه اي است بس کهن که زادگاه و ريشه هاي آن به وضوح مشخص نيست و در اکثر تمدن ها و فرهنگ ها ي باستاني خود را نمايانده است ؛ تصاويري که از اين نشان بر روي سفالينه ها و آثار ديگر به دست آمده است مورد توجه بسياري از محققين بوده است . از نظر هنري نيز تکرار نشان چليپا بر روي آثار متنوعي که از تمدن هاي مورد نظر به دست آمده حائز اهميت است . در اين تحقيق سعي بر آن است تا با بررسي اين نشان در آثار به دست آمده از تمدن هاي مورد نظر پيام هايي را که چليپا مي تواند با خود به همراه داشته باشد،کشف شود . فرض اين است که آنها يک برداشت مشترک از چليپا داشته اند و به وسيله آن به يک مقصد مي رسيدند . اين برداشت مشترک، يک رمز است و هدف اين مقاله رمزگشايي آن است . اين تحقيق از نوع تحليلي و مقايسه اي است و به روش کتابخانه اي انجام پذيرفته است . ابزارهاي گردآوري اط لا عات تهيه فيش از منابع مکتوب و اينترنت بوده است .
واژگان کليدي : چليپا، باورهاي ديني ، ايران ، بين النهرين ، هند و چين .
.مقدمه
چليپا شکلي با شاخه هاي ٩٠ درجه به سمت راست يا چپ است که در ايران باستان چنين نشانه اي را گردونه مهر يا گردونه خورشيد مي گفته اند.گردونه مهر در تمام هنرها و ط راحي هاي تاريخ بشري پديدار مي باشد، نشان بسياري از چيزها، همچون خوش اقبالي و خورشيد، بود. نشان گردونه مهر جزئي از ميراث فرهنگي اقوام آريايي است که از هزاران سال پيش به کار مي رفته است و نشانه هايي از آن در ايران پيدا شده است . در آيين مهر١ اين نشان را گردونه مهر مي نامند که چهار پره آن آميزش چهار عنصر اصلي آب ، باد، خاک ، آتش را مي رساند.اگر اين نشان را حول محور خود بچرخانيم ايجاد چرخ مي کند از اين جهت آن را چرخ زندگي يا گردونه مهر مي گويند. برخي ديگر آن را ساده شده شکل خورشيد و درخشش پرتوهاي آن مي دانند. گردونه مهر يا گردونه خورشيد که به چليپاي شکسته نيز مشهور است ، نماد و نشانواره بسيار کهنسالي ست که آن را به قوم آريا و سرزمين ايران نسبت مي دهند، هرچند که يافته هاي باستان شناسي در زمينه پيشينه گردونه مهر بسيار اندک و تفسير پيرامون آن بسيار دشوار است ، اما از همين يافته هاي نادر باستان شناسي مي توان چنين برداشت کرد که گردونه مهر نمادي مختص ايرانيان باستان بوده و به احتمال قريب به يقين ، اين نشانواره از نمادهاي آيين مهري يا ميتراييسم بوده است .
آييني که پيش از ظ هور زرتشت در ايران رواج داشته و پس از تولد دين زرتشت نيز همچنان موقعيت خود را حفظ نمود و در دين زرتشتي نيز نفوذ يافت . علاوه بر آن يکي از دلايل آنکه مفهوم گردونه مهر به درستي در متون و لوح هاي باستاني ذکر نشده آن است که آيين مهر، آييني بسيار راز آميز بوده و پيروان آن ، مفاهيم آييني را به صورت يک راز به نسل هاي بعدي منتقل مي کردند . از اين رو نه تنها مفهوم گردونه مهر، بلکه بسياري از آداب و رسوم و باورهاي مهري (ميترايي ) نيز، در پرده اي از ابهام نهفته است و معدود اط لا عاتي که امروزه در دست است از تفسير تصاوير به جاي مانده بر مهرابه هاي ميترايي ٢ و مختصر متون قديمي به جاي مانده استخراج شده است .
مهرپرستي يا آيين مهر يا ميترائيسم از دين هاي باستاني ايرانيان بود که بر پايه ايزد ايراني مهر و ديگر ايزدان ايراني بنياد شده بود. بسياري از صاحب نظران بر اين باورند که منشاء اين نشانواره نزد قوم آريا بوده ، قومي که بيشتر در قسمت هاي غربي ايران سکني گزيده بودند و تمدن هاي شگفت آوري را موجب شدند. هر چند اصالت آن را به سرزمين ايران نسبت مي دهند، در بسياري از نقاط جهان و در بسياري از تمدن هاي باستاني کهن نيز، اين نماد مشهود است . تصاويري که از اين نشان بر روي سفالينه ها و آثار ديگر به دست آمده است ، مورد توجه بسياري از محققان بوده است .
.مفهوم چليپا در تمدن هاي باستان
پيش از ظ هور زرتشت ، آريائيان ، مهرپرستي را به عنوان دين خود انتخاب کرده بودند. در اين آئين ارزش زيادي براي خورشيد قائل بودند و آثاري از پرستش خورشيد در نمادي مانند چليپا ظ اهر شد.
لودويک مولر معتقد است ، آريايي ها اين علامت را که نماد خورشيد است ، حتي قبل از پراکندگي تاريخي شان به کار برده اند و دليل گسترش همگاني آن در کشورهايي که اقوام هند و اروپايي اقامت گزيده اند، همين است ؛ پس خاستگاه آن به مقر اوليه آريايي ها بر مي گردد (ذاکرين ، ١٣٩٠، ٢٦). صليب يا چليپا اصلا واژه اي آرامي است و يکي از مقدس ترين نمادهاي کيش مسيحيت است ، که به شکل دو خط متقاط ع و معمولا عمود بر هم مي باشد.
حقيقت اين است که صليب پيشينه اي بسيار کهن تر از مسيحيت دارد و به دوره هاي ابتداي زندگي بشر مربوط مي شود.
مطالعات باستان شناسي اين حقيقت را اثبات مي کند که در جوامع آغازين ، مردم به چليپا چون مظ هر آتش احترام مي گذاشتند، علت آن اين بود که ، دو چوب به شکل متقاط ع روي هم گذاشته ،مي ساييدند و آتش مي افروختند (ياحقي ،
١٣٧٥، ٢٨٧). گروهي معتقدند که اين نماد، آريايي است و به سرزمين هاي ديگر راه يافته است ، گرچه ماخذ واقعي و اصلي پيدايش چليپا معلوم نيست ولي مفاهيم گوناگوني را در بر گرفته است . مثلا در کيش هاي کهن آن را گرداننده جهان هستي و ط بيعت مي دانستند و در زندگي و مرگ انسان ها پايگاهي والا داشت ، همين ط ور چليپا نماد فراواني و داراي بار مغناط يسي مثبت (دريافت رحمت و برکت ) مي باشد که بدين گونه با زندگي بشر پيوند داشته است و کساني که آن را به همراه داشتند، احساس آرامش مي کردند و جنبه اي سحرآميز و ط لسم مانند، براي آنها داشته و از پريشاني ها و هراس هايشان مي کاسته است . روي هم رفته چليپا داراي نمادهاي بسيار و برداشت هاي مختلفي به غير از موارد گفته شده از جمله چهار کيفيت ط بيعت : گرمي ، سردي رط وبت و خشکي ، همچنين نماد پيدايش و گردش چهارفصل ، حالت چهارگانه ماه ، چرخ هستي و آفرينش ، تندر و آذرخش ، زمان بيکران ، بي آغاز و انجام ، چرخه توليد نسل و پيوستگي زندگي و حرکت مي باشد. حرکت آب ، چهارسوي گيتي ، نماد پيروزي و جاودانگي ، باروري و افزايش ، عشق و مهر، دورکننده چشم زخم و اهريمن ، نماد مهر و مهرپرستي ، نمايانگر کثرت و رسيدن به وحدت و بازگشت به آفريننده ، صلح و سازش ، زندگاني دراز، نماد پيوند نرينه و مادينه (چليپاي راست گرد مظ هر مرد و کهکشان ، چپ گرد مظ هر زن و زمين )، فرخندگي بخت بلند، در خواست آمرزش ، شاهين ، فروهر، مظ هر قدرت سياسي و مذهبي ، نماد الوهيت آرياها است .
چليپا با نمادهاي خورشيدي و زاينده همراه است ، مانند شير، قوچ ، اسب ، گوزن و درخت سدر. چليپا در تمامي شرايط، سمبل خوش شانسي ، اتفاق خوب ، آرزوهاي خوب ، برکت ، ط ول عمر، باروري و حاصل خيزي ، سلامت و زندگي مي باشد و سرشار از ارزش هاي پنداري رازآميز و آسماني بوده است . گورهاي بسياري از دوره هاي پيش از تاريخ و در زمان مهرپرستي ديده شده که رو به تابش آفتاب دارد و اين نشانه درخواست پشتيباني و آمرزش از خداي آسمان مي باشد ( ذاکرين ، ١٣٩٠، ٢٦). استفاده مکرر از چليپا در ط ول تاريخ ، در تمدن هاي مختلف ، اين مطلب را روشن مي سازد که احترام به آن ، در اين تمدن ها وجود داشته است و اين نقش داراي پيشينه اي آئيني و مرتبط با باورهاي قومي هر تمدن مي باشد و هرچه بيشتر ما را به اين حقيقت نزديک مي کند که اين نشان ، به عنوان نماد ديني و آئيني به کار رفته است . بر اساس مطالعه و پژوهش انجام شده ، در ادامه با ارائه نمونه هاي تصويري ، به بررسي جايگاه اين نقش ، در تمدن هاي ايران باستان ، بين النهرين و هند و چين پرداخته مي شود تا روند استفاده از اين نقش و مفاهيم مرتبط با آن در تمدن هاي مورد نظر، آشکار گردد .
. چليپا در ايران باستان
نماد چليپا در شوش
نماد چليپا به اينگونه ، نخستين بار در سرزمين خوزستان يافت شده و زمان آن نيز به پنج هزار سال پيش از ميلاد مي رسد و آشکار مي سازد که ريشه اي کهن درايران زمين دارد. درشوش سفال پاره هايي کشف شده است که داراي بز کوهي است . درون خميدگي شاخ بز نشانه چليپاي شکسته ديده مي شود. اين سفال ها مربوط به هزاره چهارم پيش از ميلاد مي باشد.
- تصوير ١: پيکره بز کوهي و چليپا، ماخذ: واندنبرگ ، ١٣٤٥
تيره هاي بسياري از مردمان در زمان باستان و در سرزمين هاي گوناگون خود را وابسته به جانوري مي دانستند و او را ستايش مي کردند و پيکره اش را نماد خود مي ساختند و از اينجا توتم پرستي ٣ پديدار شده است .
يکي از اين جانوران بز کوهي و گاو است ،که نماد سودبخش و سود رسان ط بيعت به شمار مي آمده و گرامي بوده است . نگاره بزکوهي ،گاو و شاخ ، بر سفالينه هاي بازمانده از سده هاي پيش از ميلا د فراوان ديده مي شود و گوياي پيوندي است که مردم باستاني ، ميان هلال ماه و گوي خورشيد و شاخ مي شناخته اند. ماه و خورشيد در زندگاني کشاورزي ارزشمند و در زمينه دامداري سودمند مي باشند.
زندگاني کشاورزي بدون زمين و دام و شرايط مناسب آب و هوايي ممکن نيست .
در بسياري از سفال ها در ميان شاخ گاو و نيز بر پشت بز نگاره ي چليپا و چليپاي شکسته ، يا ماه و خورشيد ديده مي شود (بختورتاش ،١٣٨٦، ١٥٠-١٤٨).
- تصوير٢: چليپا در ميان کمان شاخ ، ماخذ: بختورتاش ،١٣٨٦
نماد چليپا در شهر سوخته
مهرهاي به دست آمده از شهر سوخته ، مسطح و از جنس مفرغ ، سنگ صابون ، سنگ مرمر، استخوان و سنگ لا جورد ساخته شده اند. بيشتر اثر مهرها، نشان از شکل هاي هندسي دارند که چهارگوش ، صليبي و در مواردي تصويري از يک پرنده بوده اند (سجادي ، ١٣٨٩، ٢١) . نقش چليپا بر روي مهرها، به عنوان نمادي از خورشيد به کار رفته است .
- تصوير ٣: نمونه اي از مهر هاي شهر سوخته با نقش چليپا، ماخذ : سجادي ، ١٣٨٩
نقش هندسي يکي از نقش مايه هايي است که بعضا به صورت نقش اصلي در کنار و يا در داخل ظ روف سفالين آمده و با خطوط موازي اط راف آنها محدود شده است ؛ اما گاهي نيز به صورت نقش فرعي براي تزئين نقوش اصلي ، در اکثر سفالها با فرم هاي متنوع ديده مي شود. سفالگران شهرسوخته ، از اين نقش مايه به ط ور گسترده اي در زينت سفال ها استفاده کرده اند. آنان اين نقش مايه را به فرم هاي متنوع (چليپاي کامل ، نيمه چليپا)، در تزئين بدنه و لبه سفال ها به کار برده اند (حسين آبادي ، ١٣٩٠، ٦٣).
- تصوير٤: نمونه اي سفالينه هاي شهر سوخته با نقش چليپا، ماخذ: حسين آبادي ،١٣٩٠
. نماد چليپا در تل باکون
در مجتمع مسکوني تل باکون ، کاربرد صليب در تزئينات ، به وفور ديده مي شود . مشخصه بارز هنر سفال گري در تل باکون اين است که ، نماد صليب ، از جمله اضافات تصادفي ، در ميان ط رحي شلوغ نيست ، بلکه مضمون اصلي و غالب آن است . صليب هاي تل باکون آزاد و بي حاشيه ، يا اين که در دايره اي محصورند (هرتسفلد، ١٣٨١، ٢١).
- تصوير ٥ نمونه : نقوش چليپا بر روي سفالينه هاي تل باکون ، ماخذ: واندنبرگ ، ١٣٤٥
نقش چليپا بر روي بعضي از ظ روف تل باکون بسيار شبيه به سوسوي ستارگان در شب ، در آسماني صاف و بي ابر است و شايد اشاره به اين دارد که مردم آن زمان ،آسمان را که جايگاه ستارگان روشن بوده است ، به خدايي برگزيدند و آن را مي پرستيدند و نقش چليپا را که يادآور ستارگان بود، به عنوان نشانه اي آئيني بر روي سفال مي کشيدند (قائم ، ١٣٨٩، ٣٤).
- تصوير ٦: چليپا يادآور ستارگان ، ماخذ : هرتسفلد، ١٣٨١
بر روي يکي از سفالينه هاي به دست آمده از اين منطقه ، مربع شطرنجي ديده مي شود که به چهارگوشه آن ، چهار آويزه ، که مثل پر يا نيمي از برگ درخت خرما مي نمايد، وصل شده و آشکار است که در وضعيت گردش و چرخش اند(هرتسفلد، ١٣٨١، ٢٢).
- تصوير ٧: ماخذ: همان
.چليپا در سيلک
اين نشان را در تپه سيلک کاشان ، يکي از شاخص ترين تپه هاي پيش از تاريخ ايران بر روي ظ روف سفالي مي توان ديد . بر روي يکي از سفالينه هاي کشف شده از اين مکان ، نگاره چليپا بر دايره اي نهاده شده است . بازوهاي آن در جهت وارونه حرکت ساعت بوده است و چنان مي نماياند که جهت چرخش را نشان مي دهد.
- تصوير ٨: نمونه نقوش چليپا بر روي سفالينه سيلک، ماخذ: واندنبرگ ، ١٣٤٥
بر روي ظرف سفاليني مربوط به ٣١٠٠ سال پيش از ميلاد که در سيلک به دست آمده است ، پيکره چليپا در درون خميدگي شاخ گوزن ديده مي شود و نشان ميدهد که بز و بز کوهي و شاخ در زندگي مردمان گذشته نقشي بزرگ و نمادين داشته است .
- تصوير ٩: آوند سيلک با چليپا، ماخذ: بختورتاش ،١٣٨٦
در گورستاني از سيلک ابزارهاي زينتي سيمين و نيز جنگ افزارهايي مفرغين و آهنين يافت شده است . در ميان اين ابزارها، نگاره چليپا همان گونه که بر سفالينه ها بوده است ، ديده مي شود. يکي از اين ابزارها دايره اي است که چليپايي را در برگرفته است . در پيرامون اين دايره ، کنده کاري هايي نيز مشاهده مي شود (بختورتاش ، ١٣٨٦، ١٦٩ - ١٦٦) .
- تصوير ١٠: چليپا بر ابزار به دست آمده از گورستان سيلک، ماخذ: گيرشمن ، ١٣٦٤
.چليپا در زمان هخامنشيان
در زمان هخامنشيان ، مهر، دوباره در لباس بغان پديدار مي شود و شاهان به او سوگند مي خورند ؛ از او مي خواهند که پشتيبان کارهايشان باشد . از او مي خواهند هرچه کرده اند، همراه با اهورا مزدا و آناهيتا، از گزند و ويراني دشمنان مصون دارد ( قائم ، ١٣٨٩، ٣٨). هرگاه توجهي به اجتماع و اخلاق عصر هخامنشي بيفکنيم ، متوجه مي شويم که به چه جهت مهر، دگرباره تجديد حيات کرد . مهر مظ هر پيمان ، دوستي و مودت و شجاعت و قهرماني ، راستي و استواري ، توانايي و پهلواني بود و شاهنشاهان هخامنشي و مردم آن زمان ، به چنين خدا يا ايزد نگهباني احتياج داشتند . ايزدي که دسته هاي به هم آمده و انبوه سپاهيان را که در اکثريتي قابل توجه بودند، حفظ کند (رضي ، ١٣٧١، ٧٤). نقش رستم ، آرامگاه شاهان هخامنشي ، نمايي به شکل چليپا دارد .