بخشی از مقاله
خلاصه :
ادامه روند مداوم افزايش جمعيت جهاني،مساله آلودگي هاي محيطي، به خطر افتادن سلامت انسان ها و ترديد در تامين نيازهاي نسل هاي آينده موجب گشته تا مهم ترين مساله در برنامه ريزي هاي مجتمع هاي زيستي سنجش پايداري سکونتگاههاي انساني باشد.در اين مقاله هدف اصلي، بررسي شاخصه هاي تاثير گذار در طراحي مجتمع زيستي پايدار مي باشد. در اين راستا مطالعاتي در زمينه تعاريف مجتمع زيستي و عوامل تاثير گذار بر مجتمع زيستي صورت گرفته است .و متغير هايي چون حس تعلق به مکان ، حس امنيت ، ارتباط ، خلوت و تعامل و در نهايت اصول پايداري و شاخصه هاي پايداري مورد بررسي قرار گرفته است و نتيجه ي آن معرفي شاخصه هاي تاثير گذار در طراحي مجتمع زيستي پايدار مي باشد.
کلمات کليدي: مجتمع زيستي، پايداري، سازگاري با محيط ،
١. مقدمه
"پس از جنگ جهاني دوم جمعيت در شهر ها به طور چشم گيري افزايش يافت و بحران کمبود مسکن را به دنبال داشت .
اما در آن زمان توسعه ي شهر ها تخصيص زمين براي کاربري هاي تجاري ، صنعتي و اداري در اولويت قرار داشت و زمين هاي مسکوني در درجه ي دوم اهميت بودند. در دهه ي ١٩٦٠ ميلادي کمک هاي دولتي فراواني براي نوسازي شهرها اختصاص داده شد. طراحان شهري از اين موقعيت به نحوي مطلوب بهره بردند. تغييرات زيادي که در نوسازي مناطق شهري به وجود آمد ، جمعيت و نزديکي موجود در جوامع قبلي روح آن ها را خدشه دار کرد."
مسکني که امروزه طراحي مي شود نمي تواند نيازهاي واقعي ساکنين خود و جامعه را برآورده سازد و علت آن را مي توان در مدگرايي و تقليد از معماري غرب جستجو کرد. بروز ارزش هاي نو، سبب تغيير در مفهوم مسکن و سکونت شده است .
مسائلي چون محرميت ، حس تعلق به مکان ،سازگاري با محيط پيرامون ، اقليم ،امنيت و... که از جمله موارد مورد نظر ايرانيان در طراحي معماري بوده است امروزه حذف شده اند و يا مورد بي توجهي قرار گرفته اند.استفاده از راهکارهاي مناسب طراحي مجتمع زيستي بر اساس اصول و استانداردهاي پايداري زيستي به کاهش مصرف انرژي و در نتيجه حفظ محيط زيست کمک شايان توجهي مي کند. مجتمع زيستي پايدار منجر به استفاده عادلانه از مواهب طبيعي مي شود و بقاي تنوع فرهنگي را تضمين مي کند به علاوه افراد در اين فضا داراي حقوق يکسان هستند و حقوق اجتماعي آن ها نيز رعايت مي شود.
٢. خانه به مثابه مکاني محدود از فضاي زيستي:
"خانه مسکوني از اولين لحظه اي که انديشيده مي شود تا هنگامي که امکانات و محدوديت هايش در مکان يابي و جايگزيني لمس مي شوند و به حساب کشيده مي شوند تا خانه بنا شود و آماده زندگي شدن گردد، پيوسته به محيط متوجه است . و محيط همان طور که دانسته ايم دربرگيرنده همه عواملي است که چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم بر زندگي فردي و اجتماعي انسان اثر گذارند." خانه برپاداشتن و در خانه زيستن ، امري است فني و علمي و اجتماعي و بدين جهت به بار فرهنگي داده ها و پديده هاي مختلفي که در شکل گيري اش دخالت دارند، فهم نمي شود و "نياز به شناخت فرهنگ گرا، چه از راه بررسي ها "سمانتيک " به دست داده شود و چه از طريقي ديگر،.... براي آن که بتوانيم به معماري بپردازيم و به معماري برسيم عوامل مي شماريم " .
٣. تعريف مجتمع مسکوني :
"مجتمع مسکوني يک ساختار شهري چند مرکزي است که در آن هر شهر يا شهرک در شبکه اي از جوامع متمايز ولي داراي برخي فصول مشترک (فيزيکي و عملکردي ) قرار دارد. هر يک از اين مجموعه ها ( بسته به مقياس منطقه شهري) بر يک مرکز شهرک، ناحيه شهري يا مرکز محلي متمرکز مي شوند، و مردم در حوزه پياده پيرامون مرکز به اغلب تسهيلات و خدمات روزمره مورد نياز خود دسترسي مي يابند". يک مجتمع مسکوني به طور معمول شامل مجموعه هايي براي تعامل و تجمع ساکنان است و در طراحي مجتمع هاي مسکوني دسترسي به امکانات ، تسهيلات ، خدمات بهداشتي، مراکز آموزشي، مراکز خريد و فروش ، اماکن مذهبي و فرهنگي از اهميت خاصي برخوردار است .
٣-١) گوناگوني معماري مسکوني در ايران :
سرزمين بزرگ ايران از معدود کشورهاي جهان است که در طول تاريخ توانسته است با ويژگي هاي فرهنگي و جغرافيايي خود معماري متنوعي ايجاد کند. اين تنوع حتي در تقسيم بندي هاي جغرافيايي يک معماري منطقه محدود نيز، با اندکي دقت ، به خوبي قابل مشاهده است . براي مثال تنوع زياد معماري مسکوني در مناطق سرسبز استان گيلان در منطقه لاهيجان ، لنگرود و اطراف رشت ، ناحيه ي آستارا و بخش شمالي تالش ، منطقه ي فومنات ، ارتفاعات ديلمان و ارتفاعات ماسوله و رودخان و يا معماري مسکوني کوير ايران در ابيانه ، نطنز و کاشان نمايانگر اين مساله هستند.
٣-٢) معماري مسکوني در جهان :
پس از جنگ جمعيت در شهر ها به طور چشم گيري افزايش يافت و بحران کمبود مسکن را به دنبال داشت . اما در آن زمان توسعه ي شهر ها تخصيص زمين براي کاربري هاي تجاري ، صنعتي و اداري در اولويت قرار داشت و زمين هاي مسکوني در درجه ي دوم اهميت بودند. در دهه ي ١٩٦٠ م کمک هاي دولتي فراواني براي نوسازي شهرها اختصاص داده شد. طراحان شهري از اين موقعيت به نحوي مطلوب بهره بردند. تغييرات زيادي که در نوسازي مناطق شهري به وجود آمد ، جمعيت و نزديکي موجود در جوامع قبلي روح آن ها را خدشه دار کرد.
٤. مجتمع زيستي :
پيوند مابين انسان و محيط مسکوني مبتني بر تعامل قابليت هاي بالقوه قلمروي کالبدي و نياز هاي انساني است . توجه به زندگي اجتماعي در قالب مجتمع مي بايد ما را به گونه اي از پناهگاههاي انساني متوجه سازد که در آن نتيجه ي همزيستي موثر انسان با دنياي مادي به منظور ارضاي نياز هاي انساني و گروه هاي مردم که متاثر از ادراک آن ها از آن نياز ها است که در قالب مفهوم مجتمع قابل مشاهده مي باشد. "در مجتمع هاي مسکوني که از قبل طراحي و برنامه ريزي شده اند ساکنين حداقل يک وجه مشترک دارند و آن اين است که آن ها با توجه به ويژگي ها و تمايلات خاص خود زندگي در اين مجتمع ها را برگزيده اند و لذا به آن احساس تعلق و وابستگي دارند." منظور از مجموعه هاي مسکوني، مجموعه هايي است که تحت عناوين مختلف از جمله مسکن اجتماعي ، به گونه اي يک جا و همزمان در شهر هاي پرجمعيت ايران از جمله تهران ، برنامه ريزي، طراحي و اجرا مي شوند. در اين گونه مجموعه ها معمولا مالکيت بخشي از فضاهاي عمومي و نيمه عمومي مشاع بوده و استفاده از آن ها تابع مقررات خاص و جمعي است . مقياس اين مجموعه ها معمولا بسيار متفاوت و از چند واحد مسکوني ( مانند ساختمان هايي که به صورت تجميع شده در يک قطعه ي تفکيکي ساخته مي شوند)، تا ساختمان هاي بلند مرتبه مسکوني ( مانند مجموعه هايي چون آ.اس .پ )و حتي مجموعه هاي بزرگي که به صورت ناحيه اي از شهر در آمده اند ( مانند اکباتان ) متغيير است .
٤-١ ) عوامل تاثير گذار در مجتمع زيستي :
٤-١-١) ارتباط :
ماهيت جهان ممکنات بر ارتباط استوار است و به لحاظ وجود ارتباط است که رابطه علت و معمولي به منصه ظهور مي رسد. به عبارت ديگر منشا هر معلولي ارتباطي است که با علت يا علل محيط اطراف خود دارد. ارتباط در بطن کلمه ي خود وجود دو طرف به عنوان فرستنده و گيرنده و آنچه را که اين دو را به هم ربط مي دهد ، نهفته دارد. به لحاظ آن که هر فضايي تبلور نيازهاي جسمي و روحي انسان به شمار مي رود و به زبان ديگر همواره پيوند نزديکي بين بستر رفتار و آن رفتار معين وجود دارد ." بررسي ها نشان مي دهد که اين بستر رفتار ها هستند که امکان آن چه را که در محدوده هايشان قابل اجرا مي باشد ، بيان کرده و به خود فرد منتقل مي سازند. تنها در صورتي اين بستر ها تبديل به فضاهاي مطلوب مي شوند که بنا بر ويژگي هاي رفتاري جمع طراحي شده باشند. "
٤-١-٢ ) نياز هاي اجتماعي و فردي ساکنين در مجتمع زيستي :
نياز به شناخت در مجتمع زيستي با وجود آن ها فعاليت ها نسبت به رفتار ها محدودتر مي باشند، خود گوناگوني عظيمي را شامل مي گردند. فعاليت هايي را مي توان مرتبط با فضاي شخصي خواند که به گونه اي حضور فرد و ساير افراد در يک فضاي مشترک و عمومي با ديگران در آن ها دخيل است . فعاليت هايي که در حضور ديگران امکان پذير نيستند از اين مقوله حذف مي گردند.
٤-١-٣) امنيت در مجتمع زيستي
افزايش جرايم و چگونگي توزيع آن در محيط هاي شهري ، ساکنين شهر ها را به طور فزاينده اي نسبت به امنيت زندگي در شهر هاي بزرگ و پرجمعيت نگران کرده است . افزايش در تراکم مسکوني مي تواند بر امنيت ساکنان اثرات مثبت و منفي داشته باشد. تمرکز ساکنين و مراجعه کنندگان از يک سو مي تواند مزاحمت هاي بالقوه اي را ايجاد کند و از سوي ديگر مي تواند امکان مراقبت و کنترل ساکنين بر رفتارهاي ناهنجار اجتماعي را ميسر سازد.