بخشی از مقاله

بررسي معماري و شهرسازي در دوره قاجار

چکيده
در دوره قاجاريه شيوه جديدي در معماري ايجاد شد و معماران اين زمان نيز دنباله رو معماران صفويه بوده اند، گرايشهاي متفاوت و بعضا" متضـاد در معماري اين دوره ناشي از اختلاف در گرايشهاي سياسي و ايدئولوژيک اين عصر از تاريخ ايران است که ريشـه در جريانهـاي عقيـدتي -سياسـي اواخر دوره قاجار و اوايل دوره پهلوي دارد. معماران ما در اين زمان از هنر اروپايي تقليد مي کردند،ارتباط بيش تر ايران با غرب، معماران ايراني را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماري ايران را با توجه خاصي با عوامل معماري اروپائي در آميزند و آثاري بوجود آورند.
رابطه بين شهر و جامعه در دوره قاجار نسبت به گذشته کاملا" تغيير مي يابد و شهر تصوير جديـدي از جامعـه درون آن را مـنعکس مـي سـازد و مکانيز مي به وجود مي آيد که در آن عمدتا" اهداف و منافع اقشار متمکن و متمول جديد تعيين کننده تغيير و تحولات ميشود .اين اقشار خود نيز تابع جريانهاي فرهنگي و معنوي شهري بوده و براي مقابله با استبداد حکومتي به جذب افکار عمومي و پشتيباني مردم مي پردازند..
آنچه موجب ايجاد دگرگوني و تحول در معماري ايران گرديده دگرگوني فکري و فرهنگي جامعه ايراني اسـت کـه از دوره صـفويه آغـاز و در دوران قاجار و به خصوص پهلوي اول به اوج رسيد در اين مقاله در ابتدا به طور اجمالي در مورد ويزگيهاي معماري دوره قاجار و جريانهـاي مختلـف ايـن دوره بحث شده است .اين دلايل شامل تاثير عوامل مختلف فرهنگي و اجتماعي دوره قاجار بر معماري سنتي اسـت .سـپس زمينـه هـا و ويژگيهـاي معماري قاجار تعيين و دسته بندي شده اند و در ادامه هر گروه تحليل شده است .
کلمات کليدي
معماري سنتي ، شهر، جامعه ، دوره قاجار، دگرگوني ، جريانهاي فرهنگي

مقدمه
در دوره قاجار، تحولات اجتماعي متعددي در جامعه ايراني صورت گرفت که زمينه هاي تضعيف هنرهاي بومي و گسـترش هنرهـا و انديشـه هـاي غربي را بيش از پيش فراهم آورد. نخست آن که گروه اجتماعي جديدي که قدرت را به دست آورده بود، يعني ايل قاجار، در ابتـداي رونـد شـهري شدن و گسترش حوزه نفوذ تمدني و فرهنگي خود، به نهادهاي اجتماعي ، مدني و هنري پيشين چندان تـوجهي نکـرد. زيـرا در آغـاز از مقبوليـت چنداني برخوردار نبود. اين موضوع در از هم گسيختگي نهادهـا و روابـط صـنفي و هنـري بـي تـاثير نبـود و در نتيجـه در ايـن دوره رد برخـي از تخصصهاي هنري و صنفي از جمله معماري، زمينه هاي بروز ضعف در حوزه هاي نظري و عملـي را فـراهم کـرد و امکـان نـو آوري در بسـياري از زمينه ها مقدور نشد، هر چند که تلاش هاي بعضي از معماران ايراني در نمونه هايي از آثار خلق شده به ويژه در مورد ابداع ترکيب هاي حجمي تازه نسبت به گذشته را نمي توان ناديده گرفت . به همين ترتيب ضعف برخي از آنان در طراحي بناهاي آئيني و تقليد از ويژگي هـاي مسـاجد هنـد در طراحي مساجد جامع ايراني قابل تامل است .
در سال ( ١٢٥٠ ه. ش)، که ناصرالدين شاه به اروپا سفر کرد و اولين پادشاه ايراني که بدون قصد کشور گشايي پا از وطن بيرون گذاشت :دارالفنون تاسيس شده بود. در پايان سالهاي سلطنت ٥٠ ساله ي ناصرالدين شاه ،برج و باروري تهران به سبک رنسانس ساخته شده بود ،کمال الملـک هنـر پرسپکتيو را به کمال رسانده بود،و فنون و مهارتهايش را به نسل اينده اموزش مي داد در اين عهد ، خانه ثروتمندان بيش از بيش با سر مشق گيري از بناهاي اروپايي ساخته ميشد. در اين ميان ستون غالبا نقش مهمي داشت . شايد بتوان گفت استفاده از شيرواني که در اين زمـان متـداول شـد ، خود اسباب حضور مجدد ستون در نماي بنا را فراهم اورد . ستون هاي عظيم تزئين شده و پر نقش و نگار در ويلاها و کاخ هاي اغنيا پديدار شـد .
ستون هايي که مستقيما از مغرب زمين اقتباس شده بودند ، از گوشه و کنار شهر تهران سر بر آ وردند . اغلب اين ستون ها، اگر نه در اسـاس ولـي در پرداخت باروک بودند ک ستون هاي نمايشي که تصنع ظاهري بر جوهري اصلي انها تقدم داشت . ويژگـي اصـلي معمـاري قاجـاري را بـه حـق متکلف بودنش ميدانند. اين ويژگي را بهتر از همه ميتوان در معماري ويلاهاي سبک اروپايي اين دوران به وضوح ديد. همگي ويلاها و کاخ هاي پـر زرق و برق ثروتمندان به تقليد يا اقتباس از طرح هاي سبک باروک بنا شد ند و سبک باروک ايراني را پديد آوردند .
نقشهاي پيچيده ي کنده شده بر سنگ و گچبري هاي تزئيني گل و بته دار بر ستون هاي مختلط مجلل و ، از سـوي ديگـر ، تنـوع و گونـه گـوني طرحها که هر يک به تنهايي منحصر به فرد بودند،ازويژگيهاي برجسته اقامتگاه ثروتمندان در اين دوره بود.اين رفتار با ستون نشـان مـي دهـد کـه ارزش نمادين اين عنصر معماري درک شده بود .
در اين دوره از معماري، منبع الهام بي هيچ شک و شبهه اي غربي است . گفته مي شود معماراني چون استاد علي محمد خان انعي ، معمار باشي ، بناهاي خود را با استفاده کارت پستال و عکس ساختمان هاي اروپايي مي ساختند .شايد دقيقا همين دوره از ساختمان هـاي اصـلي ، و اتکـا بـه حافظه و شواهد تصويري محدود بود که امکان بيان اصالت و پديداري سبک بارز باروک ايراني در کاخها و بناهاي کوچه و خيابان را فراهم اورد .
در ساخت ستون هاي دوره باروک ايراني نبوغ بي حد بکار رفته است که از ويژگي هاي اساسي آن مي باشد. اين دوره دوره ي سـتونهاي نمايشـي است که چون از گچ ساخته شده اند ( که در غرب بيشتر در ساخت دکور صحنه بکار مي رود تا معماري ) نمايشي بودن انها بيشتر به چشم مي ايد
. شکل پذيري و تجسمي بودن گچ ، امکان کنده کاريهاي ظريف و ريزه کاري هاي را فراهم مي اورد که مي توان انواع گونـاگون آنهـا را بـه سـبک هاي مختلف ، با جزئيات و نواوريهاي بسيار اصيل ، در اقتباس هايي که از ستون هايي کلاسيک ( ستون هاي دوريک ، ايو نيايي و مهم تـر از همـه قرنتي و مختلط )شده است به وفور ديد.
شايد اتکاي معماران به مدارک دست دومي چون کارت پستال و نقاشي ، و فقدان هر نوع اموزش رسمي به ايجاد فرم هاي جديدي انجاميـد کـه از سر مشقهاي اصلي الهام گرفته اند و شباهتي دور با انها دارند . اين نکته را شايد بارز تر از هر جا بتوان در ستون هايي ديد که مقطع چهار گـوش و شش گوش دارند. و بر اغلب آنها ريزه کاريهايي تخت و دو بعدي ديده ميشود و يا در ستونهايي که برداشت هايي تازه از ( عمدتا ) سر سـتون هـاي ايونياني يا سر ستون هايي با تزئينات شاخ و برگ اند مي باشد ،در اغلب اين ستون هاي غير مدور چنان تجريدي بکار رفته که حيرت اور است و در عين حال مي توان در انها اشاراتي به ستون هاي کلاسيک را ديد که منبع الحامشان بوده است .
معماري قاجاري مدتها بعد از انقراض سلسله ي قاجاريه همچنان در کاخها و بناهاي خيابان هاي تهران حضور داشت . حدود ١٠٠ سال همان فرمها و همان سبک ها راه خود را دنبال کردند – يعني از زمان جواني ناصرالدين شاه تا انقلاب مشروطيت ... نهايتا باروک ايراني کم کـم را ه را بـه ديگـر فرم ها و سبک هاي معماري واگذار کرد ، اما با اين همه اهميت خود را براي مدتي طولاني همچنان حفظ کرد .
البته معماري اروپايي نيز بي حرکت و راکد نمانده بود و دوره ي تغيير و تحولاتي گسترده را مي گذرانيد . بذر مدرنيته که از مـدتها قبـل حتـي در زمان بازديد و اقامت شاهان و شاهزادگان قاجار در پايتخت هاي اروپايي پاشيده شده بود ، به بار مي نشست و ثمره ي آن فرم هاي نو و تکنولـوژي جديد ساخت بود .
نيروهاي مدرنيسم که از اواسط قرن نوزدهم به ميدان امده بودند ، داشتند معماري اروپا را تغيير مي دادند و به عنوان سر اغاز معمـاري مـدرن در سبکي جديد و خيره کننده همچون اثار پره ، لوس و واگنر جلوه گر مي شد .
تاثيراتي که در دوران قاجار از معماري اروپا و غرب گرفته شد، تاثيراتي در فرم معماري است و در روش کار و ساخت بنـا تـاثيري نگذاشـته اسـت .
ناصرالدين شاه در سفري که به اروپا داشته است با مشاهده ساختمان هاي بلند و بعدها عکس هاي آنها علاقه مند مي شود که يک بنايي مثـل آن ساختمان ها بسازد. اما در اين ميان نکته جالب توجه اين است که معمار ايراني دانش اروپايي ها را نداشته است ، و اين دانش را خودش بـه وجـود مي آورد که چگونه مي تواند ساختمان به اين مرتفعي به وجود بياورد آن هم با توجه به مصالحي که ما در ايران داشتيم و اين که چگونه مي تـوان با مصالح سنتي مان پنج طبقه ساختمان را روي هم بنا کنند. اما اين کار را يک معمار ايراني انجام داد به نام «محمد کاشـي »، و بـه هـيچ وجـه از مهندس و معمار اروپايي استفاده نشد. آن زمان، زماني بود که تازه فلز وارد ايران شده بود و بنا بر گفته هاي ديگران شمس العماره اولين بنايي بود که در آن از فلز استفاده شده است .
باقي خانه ها از چوب و کاه گل استفاده مي کردند. از آن جايي که ما در ايران تا آن زمان بنايي به اين بلندي نداشته ايم در شمس العمـاره بـراي سوار کردن طبقات از شيرواني استفاده کرده اند.
که صرفا براي تفکيک طبقات استفاده شده است .نکته جالب اين معماري در همين است . براي نگهداري ساختمان از «خرپا» استفاده کـرده انـد و بعد بالاي آن خرپا را سطح مسطح گذاشتند که طبقه بالايي را روي آن بنا کنند. اين از نکات بسيار بسيار جالب معماري شـمس العمـاره اسـت در واقع آن جا از «خرپا» براي برپايي صرفا شيرواني اي که بارش باران و برف را هدايت کند استفاده نشده است و از اين طريق مي خواسـتند فشـاري که از بالا هدايت مي شده را به ديوارها منتقل کنند. اين خيلي جالب است که در آن زمان به وسيله چند چوب و خرپايي کـه بنـا کـرده انـد طـي محاسباتشان آن را به شکلي قرار داده اند که تا امروز اين ساختمان را برپا نگه داشته است .
معمــاري دوره قاجــار در کنــار تاثيرپــذيريي کــه از معمــاري دوره اســلامي داشــته ، يــک ســري ابتکــاراتي هــم بــه خــرج داده اســت .
مثلا در دوره قاجار براي پوشش بام، نياز به يک سري ابتکاراتي داشتند و با توجه به دهانه ساختمان و مصالحي که داشتند اين ابتکارات را به خرج مي دادند. در دوره قاجار اگر توجه کنيد متوجه مي شويد که بيشتر از پوشش شيرواني استفاده شده است تا بتوانند دهانه هاي بزرگ را هم پوشش بدهند. مثلا در مجموعه کاخ گلستان، «سفره خانه » را داريم که دهانه آن ١٦ متر است . معماري آن زمان تا آن موقع چنين دهانه وسـيعي نداشـته است و فلز هم موجود نبود تا از آن طريق اين دهانه پوشش داده بشود. اما وقتي به عقب بر مي گرديم ، به زمان معماري اسلامي و حتـي قبـل تـر، مي بينيم که پوشش ها را به شکل گنبد در مي آوردند. براي اين کار ضلع هاي دهانه را آن قدر زياد مي کردند، مثلا اگر چهار ضـلعي بـود، هشـت ضلعي مي کردند يا هشت را شانزده تا به دايره نزديک بشود و بتوانند گنبد را روي آن سوار کنند.
معماري قاجار را به ٣دوره تقسيم مي کنند.
١.معماري پيش از ناصري
٢.معماري دوره ناصري
٣ .معماري پس از دوره ناصري
معماري پيش از دوره ناصري ادامه معماري زنديه است . در اين دوره بناهاي بسياري ساخته شده و به خصوص در دوره فتحعلي شاه امکان نوآوري به وجود آمد دراين زمان استعدادهاي تازه کشف شد .و راههاي جديدي براي معماري به وجود آمد.
يکي از مهمترين ويژگيها ي اين دوره دور شدن از کاشيکاريهاي اغراق آميز دوره صفويه است .اين دوره دوره غني تر شـدن فضـاي رنگـي در بسـتر معماري آجري است .
دوره دوم دوره ناصري است که پنجاه سال به دليل ثبات سياسي درايران دادو ستد گسترش يافت و اقتصاد ايران رشد نمود .و به علت تبادل وسيع تجاري –فرهنگي با اروپا و سفرهاي شاه و درباريان به اروپا اولين حرکتهاي جدي در جهت اختلاط معماري ايراني با معماري اروپايي آغاز شد.
کاخهاي شاهزادگان –درباريان و به خصوص خود شاه نمونه هاي بسيار زيبايي از اين اختلاط هستند.و اين معماريها نه تنها به ايجاد معماري منحط نينجاميد بلکه آثاري مانند شمس العماره و کاخ مليجک نمونه هاي خوبي براي اين معماري هستند.
معماري دوره سوم بسيار پرتلازم است .در اين دوره ساخت وسازهاي وسيعي صورت مي گيرد .و موتيفها و عناصر و حتي الگوهاي معماري اروپـايي در خانه هاي معمولي جاي خود را باز مي کند .گرچه در برخي بناها مانند مسجد و بازار از معماري سنتي ايران پيروي مي شود. در کل ويژگيهـاي معماري قاجار در ٦ مورد بسيار چشمگير هستند.

ويژگيهاي معماري قاجار:
١.انتقال تمام مفاهيم معماري ايراني
٢.استفاده آزادتر از الگوهاي فضايي و تکنيکهاي ساخت وساز
٣.جذب مفاهيم وارداتي
٤.عرضه يک معماري مختلط با هويت
٥.استفاده و سيع و متنوع از رنگ
٦.حجم زياد ساخت وساز
از مشخصات قابل تأمل در معماري ايران، رعايت کيفيت و توجه به موقعيت اقليمي و جغرافيـايي اسـت و توجـه بـه آب و هـوا و وجـود مصـالح ساختماني يکي از اصول معماري ايران بوده است .
معماري دوران افشاريه ، زنديه و قاجاريه ، شامل بناهاي مذهبي و غير مذهبي و از نظر طرح و نقشه به شيوه دوره صفوي بود. علي رغم ناآرامي هاي سياسي و ناامني در اين سه دوره بناهايي ساخته شد که هر يک از نظر زيبايي و اصول معماري حائز اهميت است و نبوغ و ذوق استادان معماري در
آن به خوبي نمايان است . "بنجامين " اولين سفير آمريکا در کتاب «ايران و ايرانيان» مي نويسد:
«موقعي که در اطراف اين هنرمندان بررسي مي شود، با کمال تعجب مشاهده مي گردد که آنها هيچ يک تحصيلات و مطالعات علمي در کار خـود ندارند و در خلق شاهکارها و آثار هنري خود فقط از ذوق و استعداد طبيعي و تجربيات خود الهام مي گيرند.»
گرچه گودار و ماکسيم سيرو ازنظر تفکر ، ارزش زيادي براي معماري سنتي و تاريخ تحول آن قايل بودند و در اين رهگذر خـدمات ارزشـمندي بـه ثبت تاريخ معماري ايراني نمودند ولي خود شخصا از پيروان مکتب نئوکلاسيک و يا به عبـارتي ملـي گرايـان نـوين بودنـد . شـاهد ايـن واقعيـت ، ساختمان موزه ايران باستان که تقليدي از طاق کسري است غلبه مکتب غرب گرايان در مدارس معماري کشور ، کار را بدانجا کشـيد کـه توصـيف مسجد جامع اصفهان ، ميدان نقش جهان ، گنبد سلطانيه ، طاق کسري و تخت جمشيد را بايد از اروپاييان و ترجمه کتابهاي آنها دريافت ميکرديم
. دانشجويان و مهندسان معمار اين مرز و بوم اقدامات هوسمان در پاريس و هوارد در انگلستان و کارهاي ميکل آنژ در فلورانس و رم را بهتر از کـاخ گلستان ، مسجد شيخ لطف الله و کاخ سروستان مي شناختند و اطلاعات مربوط به طاق کسري که از عجايب روزگار خود بـوده بـراي متخصصـين محدود به اين بود که بنا در خاک عراق است . نتيجه اين انفعال فرهنگي ، بخصوص در زمينه معماري ، عرضه و تکميل سبکهاي مختلف معمـاري اروپا و امريکا در دهه هاي اخير به کشور بوده است . با تسلط فکري غرب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید