بخشی از مقاله

چکيده :
توسعه همه جانبۀ اجتماعي و فرهنگي با خلق «شهروند» است که تحقـق مـي يابـد و خلـق شـهروند بـه صورت يکباره و تصادفي امکانپذير نيست . اين فرايند، زمانبر و مستلزم آمـوزش هـاي درسـت و متناسـب است . اينکه اين آموزش ها بهتر است در کودکي به افراد داده شود تقريبا اصل پذيرفته اي است ولي نوع و چگونگي ارائه اين آموزش ها در دروه کودکي قابل بررسي بيشتر است . فرضيه اي که در اين مقاله مطـرح شده است اين است که احتمال شکست و ناکامي آموزش هاي مستقيم و نيمه مستقيم به کـودک بيشـتر است و آموزش هاي غيرمستقيم و ضمني از توانايي ،پايداري و اثر گذاري بيشتري برخوردارنـد و در ايـن ميان ادبيات کودک و نوجوان به خاطر ويژگي هاي خاص خود بهترين محمل براي درونـي کـردن حقـوق شهروندي و تکوين هويت مدني و تثبيت آنهاست . در واقع اين مقاله بر اساس اين پرسش ها شکل گرفتـه است که ادبيات کودک و نوجوان چه نقشي مي تواند در نهادينه کردن مولفه هاي حقوق شـهروندي ايفـا کند؟ آيا هر آنچه در حوزه ادبيات کودک توليد مي شود از چنين قابليتي برخوردار است ؟ ويژگي هايي که بايد يک اثر ادبي داشته باشد تا بتواند چنين نقشي ايفا کند کدام است ؟ اين مقاله سـعي کـرده اسـت بـه شيوة توصيفي- تحليلي به پرسش هاي تحقيق پاسخ دهد و از رهگذر پاسخ بـه ايـن پرسـش هاسـت کـه نشان داده مي شود اثري که مي خواهد مولفه هاي حقوق شهروندي را به مخاطب کودک منتقل کند بايد از چه ويژگي هاي برخوردار باشد. از اين رو اين پژوهش مي تواند به عنوان راهنماي نويسندگان و مولفين حوزه کتاب کودک براي تدوين و تاليف اثر با موضوع حقوق شـهروندي بـراي کودکـان و نوجوانـان مـورد استفاده قرار گيرد.


کلمات کليدي:
حقوق شهروندي، کودکي، ادبيات کودک و نوجوان ، آموزش شهروندي، دروني کردن
مقدمه :
نظر به اهميت حقوق شهروندي در دوران معاصر،از سالها قبل صاحب نظران علوم مختلـف پـژوهش هـاي بسياري درباره چيستي اين مفهوم و ابعاد مختلف آن انجام داده اند و امروزه «بين صـاحب نظـران رشـته هاي جامعه شناسي، روان شناسي اجتماعي نوعي اجماع نظري وجود دارد کـه مراحل آغازين زندگي فردي (دوران کودکي و نوجواني) پايه اي ترين دوره شکل گيري شخصيت فردي و هويت اجتماعي و مدني است .
اگرچه فرايند يادگيري اجتماعي در بزرگسالي متوقف نمي شود اما تغييرات در ايـن دوران بسـيار انـدک و کند است . ازاين رو آنچه کـه در دوره کودکي و نوجواني آموخته ميشود، مبنايي اساسـي بـراي رفتارهـاي دوره بزرگسالي است . ( امير پناهي و غفاري؛١٣٨٨)اين آموزش ها عموما بر اين اساس پي ريزي مي شـود که از همان ابتدا کودک را نسبت به محيط پيرامون خـود حسـاس و آگـاه نمايـد و نهايتـا وي را درگيـر مشارکت در اجتماع کند.
اما سوال اينجاست چرا با اينکه اين آموزش ها در کودکي به افراد داده مي شود و بسـياري از کودکـان بـا مفاهيم شهروندي کما بيش آشنا هستند ولي ايـن دانسـته هـا در عمـل توسـط کودکـان و نوجوانـان بـه کارگرفته نمي شود؟ تحقيقات انجام شده درکشور نشان ميدهند که به رغم تلاش نظام آموزشـي کشـور و خانواده ها در جهت آموزش ارزش ها بـه دانـش آمـوزان ، تعـداد قابـل تـوجهي از جوانـان بـا وجـود اينــکه ارزش هاي اخلاقي (مانند انصاف ، وفاداري، امانت داري و صداقت ) را قبول دارند، در بسياري از موارد، دست به انجام اعمال غير اخلاقي مي زنند و مهم تر آنکه ، آنها اين کـار خـود را توجيـه نمـوده ، خـود را چنـدان گناهکار احساس نمي کنند. همچنين تحقيقاتي که در زمينه آسـيب شناسـي تربيـت اخلاقـي در مـدارس کشور صورت گرفته نيز ضمن اينکه عملکرد نظام آموزشي را در ساحت تربيـت اخــلاقي ضـعيف ارزيـابي نموده اند، علل اين ناکارآمدي را مستقيم بودن آموزش ها، تسلط حيطۀ شناختي و غفلت از حيطه عاطفي و عملي، الگوپردازي نـامناسب و عـدم هـمراهي دعوت عملي با دعوت کلامي بيان کرده اند.( وجداني؛١٣٩٣) به نظر مي رسد يکي از علل اين مساله اتکا و اعتماد بيش از حد به آموزش از طريـق برنامـه درسـي و يـا آموزش هاي مستقيم باشد در حالي که «در بحث از ارزش هـاي اخلاقـي و اجتمـاعي در قالـب تعلـيم و تربيت و برنامه درسي نتايجي به دست داده است که نشان مي دهد ارزش ها تنها از طريق برنامـه درسـي صريح و اعلام شده انتقال نمي يابد؛ بلکه گاه بيشترين تأثير از راه هاي ضمني صورت مي پذيرد»(خسروي و باقري؛١٣٨٧) و اين نکته نشان مي دهد که براي گرفتن نتايج بهتر در امر آموزش و انتقال مفاهيم بايـد به دنبال محلمي ديگر بود.
حقوق شهروندي چيست ؟
ترکيب « حقوق شهروندي» از دو واژه حقوق که جمع کلمه حق است و واژه شهروند تشکيل شده اسـت .
حق در اصطلاح حقوقدانان ؛« امتياز و نفعي است متعلق به شخص که حقوق هـر کشـور در مقـام اجـراي عدالت از آن حمايت مي کند و به او توان تصرف در موضوع حق و منع ديگران از تجاوز به آن را ميدهد».
(کاتوزيان ؛١٣٨١) اما واژه «شهروند» نه در فرهنگ هاي معتبر فارسي – معين و دهخدا- آمده است و نـه در قانون اساسي و قوانين عادي جمهوري اسلامي ديده مي شود و اين خود نشان از نو و تـازه بـودن ايـن واژه در زبان فارسي دارد. مترجمين و رسانه هاي جمعي به خصوص مطبوعات رواج دهندة ايـن کلمـه در ادبيات حقوقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي ايران در سالهاي اخير بوده اند. ( حقگـو؛١٣٨٧) ايـن واژه در «فرهنگ روز سخن » تاليف دکتر انوري به معني«اهل شهر يا کشور» و در فرهنگ فارسي امـروز «کسـي که اهل يک شهر يا کشور باشد و حقوق متعلق به آن برخوردار مي شود» آمده است همچنين در فرهنگ علوم سياسي شهروند «کسي که از حقوق مدني يا امتيازات مندرج در قانون اساسي يک کشـور برخـوردار است » تعريف شده است (رزاق پور؛١٣٩٠)
« در دانشنامه سياسي، شهروند فردي است در رابطه با يک دولت که از سويي برخوردار از حقوق سياسـي و مدني است و از سوي ديگر در برابر دولت تکليفهـايي بـه عهـده دارد. ايـن رابطـه را شـهروندي گوينـد.
چگونگي رابطه شهروندي (حقوق فرد و تکاليف او در برابر دولت ) را قانون اساسي و قـوانين مـدني کشـور معين مي کند شهروندي در عين حال منزلتي است براي فرد در ارتباط با يک دولت که از نظر حقوق بين الملل نيز محترم شمرده ميشود »( کاميار؛١٣٨٧)
تاريخچه « حقوق شهروندي »
شهروندي در يونان باستان پديد آمده و ارسطو در کتاب «سياست » کوشش کرد به صورت سيسـتماتيک در شکل گيري اين مفهوم به بحث پردازد. (فالکس ؛١٣٨٤)شهروندي در معنايي که در يونـان باسـتان بـه کارگرفته مي شد بر مفهوم برابري حقوق و وظايف در برابر قانون و مشارکت سياسي فعال دلالت داشت .در آن زمان شهروند بودن به معناي توانايي حکومت کردن و حکومت شدن بود.
در قرون وسطي نيز، مدل رومي شهروندي را زنده نگاه داشتند. حاکميت نظام فئوداليته و شهروندي غير همگاني و سلسله مراتبي و طبق مالکيت کاملا هويدار بود؛ ولي با توسـعه ليبراليسـم ، شـهروندي منطـق مساوات گرايانه به خود گرفت . در آن زمان (سده هفدهم )، ويژگي دولت ها پادشاهي مطلقه بود که همـه چيز در دولت دارايي شخص شاه محسوب مي شد.
با پيدايش دولت -ملت هادر قرن نوزدهم نظام موازنه قوا نيز شکل گرفت و شهروندي اهميت خاصي يافت و مفهوم شهروندي مجموعه اي از حقوق و وظايفي شدکه رابطه ميان دولت هاي ملي و يکايک شهروندان را معين مي ساخت .در واقع ، بايد گفت که در سده هجدهم حقوق مدني و سده نوزدهم حقـوق سياسـي شهروندي را توسعه بخشيدند و در سده بيستم نيز حقوق اجتماعي و اقتصادي شکل گرفـت و مـردم بـه مقدار زيادي به منابع عمومي دست يافتند. انقلاب فرانسه تاثيرهاي مهمي در اين مفهـوم داشـت بـه ايـن طريق که دولت - ملت را با شهروندي ترکيب کرد و حقوق بـين الملـل آن را معـادل مليـت (بـه معنـاي عضويت در يک دولت ) به کار برد واعلاميه جهاني حقوق بشر نيز در ماده ١٥خود حق افـراد را نسـبت بـه تابعيت به رسميت شناخت . »( فلاح زاده ؛١٣٨٦)
در ايران در عصر جديد يعني از دورة قاجار به اين سو، مفهوم شـهروندي را در فضـاي گفتمـاني خـويش تجربه کرد. فرد صاحب حقوق جذابيت يافت و قانون در مرکز توجه قرار گرفت . متفکـران قاجـار در بعـد فلسفي، با ارج نهادن به کرامت انساني، اختيار و آزادي انساني تا حدودي به درکي از انسان مدرن مستقل نزديک شدند و با تصويري هرچند ابتدايي از انسان مدرن ، پايه اي فلسفي براي حقوق شـهروندي در دورة مشروطه فراهم کردند. در روند عملي شکل گيري حدي از حق شهروندي اما اقشار مختلف مردم از طريق مشارکت در انقلاب سهم داشتند. (فصيحي؛١٣٨٩)
اهميت آموزش حقوق شهروندي به کودکان
آموزش شهروندي را در يک بيان ساده «مي توان به آموزش شيوه هاي زندگي کردن با يکديگر بـه طـور خاص در يک جامعه و به طور عام در جامعۀ جهاني اطلاق کرد»( آقازاده ؛١٣٨٥) زنـدگي اجتمـاعي عصـر حاضر بدون اين توانايي و بدون شهرونداني آگاه و متعهد تقريبا غير ممکن است . امروزه در جوامع پيشرفته اين مهم با برنامه ريزي هاي دقيق و متناسب به شدت دنبال مي شود چرا که اين آموزش ها نقش مهمي در استحکام دموکراسي و مشارکت مدني شهروندان دارند و ضامن بقاء و تداوم حيـات اجتمـاعي اسـت و توسعه همه جانبه مد نظر در جوامع رو به پيشرفت بدون پرداختن به اين مولفه امکانپذير نخواهد بود.
« يادگيري پارامترهاي آموزش رفتار شهروندي به افزايش کيفيت زندگي جمعي و تقويت سرمايه اجتماعي
مي انجامد. اين آموزه ها به تقويت اخلاق اجتماعي و بسـط همبسـتگي اجتمـاعي يـک جامعـه در سـطح محلي- ملي و جهاني منجربه شده است . در واقع نقش چنين آموزه هايي رابطـه تنگـاتنگي بـا رفتارهـاي اخلاقي و اخلاق دارد. »( شربتيان ؛ بي تا) در اين ميان آنچه نبايد از نظر دور داشـت ايـن اسـت کـه ايـن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید