بخشی از مقاله

مقدمه

اگر بخواهیم فرهنگ و مدیریت جهادی توسعه و ترویج دهیم و سپس آنرا نهادینه کرده و از زوال و افول آن درنظام اداری در شرایط کنونی جلوگیری کنیم، باید با همه توان و همت و دلسوزی جهادی وارد میدان شده و در یک دوره کوتاه زمانی و بکارگیری استرتژی - - عبور و برگشت از آهنگ جهادی به فرهنگ جهادی - - مبانی این فرهنگ را تبیین و تدوین کرده و سپس به بسترسازی و ترویج نهادینه کردن و اجرای آن بپردازیم. و    ازافول آن که شدیداً در حال غفلت و گذراز فرهنگ جهادی به آهنگ جهادی است و از تهدیدها و چالشهای سنگین و سختی که هم از درون و هم از بیرون آن را تهدید می کند، جلوگیری کنیم.

با توجه به دیدگاهها و نظرات و دستورات حضرت امام - ره - و عملی نمودن آنها و به تعبیری بازگشت به آن مبانی و اصول و مفاهیمی که حضرت امام - ره - با توجه به آن انتظارات فرمان تشکیل این نهاد را صادر فرمودند. و    همچنین توجه به دیدگاهها و نظرات و انتظارات و سفارشها و توصیه های مقام معظم رهبری در خصوص فرهنگ جهاد و حفظ ارزشهای جهادی. و    توجه خاص و عملی به شایسته سالاری واقعی و حفظ نیروهای توانمند و با تجربه که درعرصه های سازندگی و دفاع مقدس و خودکفایی با حفظ روحیه و منش و رفتار جهادی آن حماسه های بزرگ را آفریدند و به جهاد و به تعبیری به انقلاب اسلامی درداخل و خارج از مرزهای جغرافیایی کشورعزت و آبرو بخشیدند و با بکارگیری بجا و مناسب آنها که خود صاحبان و پدید آورندگان این فرهنگ نیز می باشند.

فرهنگ و مدیریت جهادی را ماندگار و مستمر کرده و آن را عمق بخشیده و    به دستگاههای دولتی دیگر سرایت وتوسعه داده و ترویج نمودند. و    اشاره به این مطلب در مورد فرهنگ و بنیانهای ریشه آن که با فطرت انسان رابطه عمیق دارد ضروری بنظر میرسد که فرهنگ یکی از عناصر عام و فراگیر جوامع انسان است که انسانها از بدو تولد با آن فرهنگ متولد می شوند و تا واپسین دم حیاط و حتی بعد از مرگ با آن مانوس و همدم هستند.

انسان و فرهنگ بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند، از یک سو فرهنگ، مسلط و حاکم بر تمامی شئون اجتماعی انسان است و از سوی دیگر می توان گفت فرهنگ تحت تاثیر اراده و نفوذ انسانهای خلاق و توانمند است بعبارت دیگر اوضاع و شرایط مادی و معنوی معلول فرهنگ و از طرف دیگر پیشرفتهای فکری و فرهنگی معلول جنبه های مادی و معنوی جامعه است. اهمیت فرهنگ در زندگی روزمره مردم در جامعه بقدری زیاد است که مردم هر پدیده و مسئله را چه مثبت و چه منفی به فرهنگ آن جامعه نسبت می دهند و از اصطلاح با فرهنگ و بی فرهنگ استفاده می کنند. اهمیت فرهنگ به اندازه ای است که در همه جنبه های زندگی فردی و جمعی انسانها اعم از جنبه های رفتاری و    گفتاری و تمامی حرکات و سکنات انسان تجلی می یابد.

اصطلاح فرهنگ مقوله ای وسیع و گسترده است که امروزه در کتابها و مقالات و بحث و گفتگوها با پسوندهای مختلف با عناوین فرهنگ روستایی، شهری، عشایری، فرهنگ فقر، طبقاتی، فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایثار و به ویژه فرهنگ جهادی که از یادگارهای دوران انقلاب و دوران دفاع مقدس است، از آنها یاد می شود. فرهنگ جهادی شامل مجموعه وسیعی از اعتقادات، اخلاق و نحوه معاشرت و رفتار و به ویژه یک نوع روش کار خالصانه و ایثارگرایانه است که با هدف رفع محرومیتها و خدمت رسانی به مردم در مناطق محروم کشور به ویژه روستائیان آغاز شد و در کمترین زمان ممکن به محرومیت زدایی و ارائه خدمات رفاهی و زدودن غبار محرومیت و مظلومیت از چهره روستائیان پرداخت و چهره روستاها را تغییر داد.

پای این فرهنگ و سازندگان آن بنا به ضرورت به جبهه های جنگ کشیده شدند و علاوه بر پربارتر شدن بعد معنوی آن، نقش قابل ملاحظه و باور نکردنی را در صحنه های مختلف دفاع مقدس از خود نشان دادند .یعنی گذر از ظاهر به باطن و از سطح به عمق و از توسعه سطحی به توسعه عمقی و ریشه ای و بنیانی و بنیادی، از توسعه کمی به توسعه کیفی و کیفیت دادن بیشتر به معنا و محتوا و بطن این فرهنگ.

گذر از توسعه طولی به توسعه عرضی

گذر از فراگیر کردن این تفکر در بین قشری خاص به عمومیت دادن آن به اکثریت جامعه یا همه آحاد و اقشار مختلف جامعه، آن هم فراگیری ریشه ای و فکری و نگرشی در بطن و محتوای فرهنگ عمومی جامعه اعم از رفتار و فکر و نگرش فردی، جمعی در محیطهای مختلف مثل خانواده در مراکز آموزشی در مقاطع مختلف از مهد کودک تا دانشگاهها، محیطهای اداری، رفاهی،خدماتی،در بخش دولتی و خصوصی تغییر عمیق فکری در رفتار و گفتار و کردار در محاورات و معاشرتهای اجتماعی و اداری و ... بر مبنای تفکر جهادی بعنوان یک تفکر ارزشی و فراگیر و غالب.

مصادیق فرهنگ جهادی در اعمال و ر فتار

-1 در حال حاضر و با توجه به جو حاکمبر جامعه و محیطهای اجتماعی و خصوصاً اداری با توجه به استنباطهای مختلف و متفاوت. آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است اعمال و رفتار ما است که باید آراسته به فرهنگ جهادی باشد. یعنی افکار عمومی ملاک سنجش شخصیت ما را در پوشش ظاهر جهادی قرار نمی دهند، بلکه اعمال ورفتار ما باید مبین آن فرهنگ باشد که آن فردی که ظاهراً آراسته به ظواهر جهادی است، آیا اعمال و رفتار و منش او هم جهادی است یا به تعبیری او صاحب ظاهر جهادی است یا صاحب تفکر همراه با فرهنگ عمیق جهادی. در محیط اداری ما مدیر و کارشناس یا کارمند و یا ... هر چه هستیم، آیا ظواهر ما و محیط اداری ما جهادی است یا رفتار و اعمال هر کدام از ماها. آنچه مورد قضاوت دیگران و مراجعین قرار می گیرد، مطابقت ظاهر ما با باطن ما و با اعمال و رفتار ماست.

انطباق ظاهر با باطن مهم است و از اهمیت بیشتری برخوردار است. -2 در محاورات و معاشرتها اگر ظاهری آراسته به فرهنگ جهادی داشته باشیم، ولی رعایت نزاکت و ادب را در ظاهر و باطن نکنیم، مورد قضاوت قرار می گیریم و متهم به دو رویی و نفاق و دوگانگی شده و مصداقاین ضربالمثل می شویم که واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند .....چون به خلوت می روند، آن کار دیگر میکنند.

در ظاهر در محیطهای مختلف اداری، ظاهرسازی می کنیم و قیافه حق به جانب و ظاهر الصلاحی می گیریم و شاید دست به عوام فریبی هم بزنیم. ولی در عمل چنان اقدام به صدور دستورات خلاف و اقدامات خلاف و وادار کردن افراد زیر مجموعه خود به انجام اعمال خلاف می کنیم و چنان شیطان و نفس اماره این اعمال خلاف را بعنوان یک هنر مدیریتی در نظر ما و افراد دیگر زیبا جلوه می دهد که شاید در نزد خودمان احساس شرم که نمی کنیم و دچار عذاب وجدان هم نمی شویم که هیچ شاید لذت هم ببریم و آنرا یک کیاست و سیاست و زیرکی و هنر مدیریتی تلقی می کنیم. پیامبر اکرم - ص - فرمود: اشرار امت من کسانی هستند که دینشان را به دنیایشان می فروشند و شرورتر از اینها کسانی هستند که دینشان را به دنیای دیگران می فروشند.

-3 کسانیکه بر حسب عادت یا بر حسب شرایط محیطی خاص یا از سر رعایت  ظاهر اعمال عبادی خود را اعم از واجب و مستحب خوب انجام می دهند. ولی این اعمال عبادی تاثیری در جلوگیری از خلاف کاری آنها ندارد و نماز و روزه و مستحبات بجای خودش و انجام کارها و اقدامات خلاف هم به جای خودش، جدا و منفک از هم انجام می شود. در خاطرات یکی از دوستان پسر صدام می خواندم که او هفته ای دو روز روزه می گرفت و هر شب در وقت افطار یکی از دوستانش را که از فرزندان سران ارشد حکومت بعث بودند به افطاری خود دعوت می کرد و بعد از افطار می گفت تا اینجا برای خدا بود، حالا بساط دنیا را بیاورید و آن وقت بساط شراب و گناه و معصیت را پهن می کرد و تا پاسی از شب مشغول اعمال شیطانی بود...

بعضی از ما این حالت دو نقشی را داریم ولی متوجه نیستیم و یا شاید متوجه هم باشیم و این حالات را یک هنر و زرنگی بدانیم. وگرنه چرا ما نماز می خوانیم، حتی دیگران را هم ترغیب و تشویق به نماز می کنیم، ولی در انجام و اقدامات خلاف شخصی و اداری بی پروا هستیم و از هر امکانی و راهکاری برای انجام خلاف و رسیدن به اهداف و امیال مادی خود استفاده می کنیم، مگر خداوند متعال نفرموده است - - ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر - - ، بدرستیکه نماز بازدارنده از گناه و منکرات است. ولی ما هم نماز می خوانیم و هم منکرات فردی و اجتماعی و اداری را بدون ترس و بی پروا انجام می دهیم، هم نماز می خوانیم و هم دست اندازی به بیت المال مسلمین می کنیم، به نفع شخصی یا گروهی و جناحی و به نفع دیگران برای رسیدن به منافع و اهداف بالاتر شخصی خود. دست به چه اقدامات خلاف و هتک حرمت دیگران نمی زنیم.

اینها همه نشان از یک عدم تطابق بین آهنگ و فرهنگ جهادی در اعمال و رفتار ما دارد. این نشان می دهد که نماز و عبادت مورد نظر حضرت حق تعالی که فرمود - - ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون - - نیست. امام صادق - ع - می فرماید: تنها به رکوع و سجود طولانی افراد نکنید، زیرا ممکن است عادتی برای آنها باشد که از ترک آن ناراحت شوند، ولی نگاه به راستگویی در سخن و ادای امانت آنها بکنید. پیامبر - ص - : منافق سه شاخصه دارد. دروغگویی،پیمان شکنی و خیانت در امانت.

-3 در طول عمر بارها به حج می رویم - تمتع و عمره - و حتی زیارت ائمه و عتبات عالیات ولی با مال حرام و یا شبهه ناک. و توقع عفو الهی و پاک شدن از همه گناهان را هم داریم ولی نمی دانیم که خداوند از حق االله شاید بگذرد و عفو کند، ولی حق الناس قابل بخشش نیست و فقط باید جبران شود و یا از صاحب حق رضایت حاصل شود. روایت از پیامبر - ص - داریم که اگر شهید شوید و به مقام شهادت که بالاترین مقام و مرتبه انسان در بارگاه حضرت حق می باشد، نایل شوید ولی حق الناس به گردنت باشد باید در قیامت بمانی تا رضایت صاحب حق را بدست آوری و سپس نجات یابی. حق الناس اعم از مال مردم از نظر فردی و بیت المال عمومی یعنی همین اموال و بودجه ای که در ادارات بدست ما مدیران و کارکنان می باشد که گاهی ما آنها را حیف و میل می کنیم و گاهی نفله می کنیم.

ولی از همه مهمتر آبروی افراد است که ما با آبروی آنها به ناحق بازی می کنیم و آبروی آنها را مورد خدشه و لطمه قرار می دهیم، اینها حق الناس است.در یکی از کتابهای شهید دستغیب آمده که روز قیامت اعمال 20 سال فردی را بر می دارند و به حساب فرد دیگری می گذارند که فرد اول یک غیبت و یا یک تهمت به فرد دوم زده. فرد غیبت کننده اعتراض می کند که من یک غیبت بیشتر نکرده ام چرا ثواب اعمال 20 سال مرا کم کرده اید و به غیبت شونده دادید.

20 سال ثواب در قیامت برای یک غیبت؟ جواب می گیرد بله آن بیچاره غیبت شونده هم 20 سال زحمت کشیده بود تا ذره ذره این آبرو را جمع کرده بود ولی تو با یک غیبت یا تهمت آبروی 20 ساله او را از بین بردی یا به آبروی او لطمه وارد کردی. بعضی ها زرنگ تر از این هستند و حتی سر خودشان را هم کلاه می گذارند، مثلاً می گوید من به مکه رفتم گفتم خدایا هر وقت دیدی من خلاف می کنم و به راه خلاف می روم یک پشت کله ای به من بزن تا دیگر خلاف نکنم و یا در زیارت کربلا گفتم یا امام حسین - ع - هر وقت من خلاف کردم گوش مرا بپیچان که متوجه شوم و خلاف نکنم. این دیگر از آن شیطنت های رنگی و پیچیده است.

خداوند فرموده من به تو عقل داده ام. راهنما هم برایت فرستاده ام و راه درست و غلط را هم معرفی کردم و نشان تو داده ام و انتهای این دو راه سعادت و شقاوت را هم نشان داده ام و تو مختاری و انتخاب گر، هر کدام را می خواهی انتخاب کن. اگر بنا باشد در طول روز هر کدام از ما خلاف کردیم خدا به ما پشت کله ای بزند و یا امام حسین - ع - گوش ما را بپیچاند که این چند نتیجه را بدنبال خواهد داشت.

-1 دیگر در همان دو سه روز اول برای ما کله و گوشی باقی نخواهد ماند.

-2خدا باید همه امورات را تعطیل کند فقط به ما پشت کله ای بزند و یا امام حسین فقط باید دائماً گوش ما را بپیچاند.

-3 اگر خدا و یا امام حسین - ع - می خواستند این کار را بکنند بهتر بود در کربلا گوش قاتلین خودشان را می پیچاندند. وقتی امام حسین - ع - با قاتلین رسمی خودش چنین رفتاری نکرد، حتماً با ما قاتلین غیر رسمی فرهنگ عاشورا نمی کند. ما باید به معنای واقعی کلمه در هر کجا و در هر موقعیتی و هر زمان و مکانی هستیم. با همه وجود و با همه صداقت لازم یک مدیر مسلمان و حزب الهی و جهادی و صاحب این فرهنگ جهادی با تمامی ابعاد ارزشی و واقعی آن باشیم.

 این تفکر در تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی و سازمانی ما نمایان و عیان باشد. وقتی در منصه ظهور و بروز علنی قرار می گیریم و در منظر قضاوت عامه قرار می گیریم، افکار عمومی در قضاوت عمومی خود ما را یک مدیر جهادی مثل شهید تندگویان و یک رئیس جمهور جهادی مثل شهید رجائی و یک نخست وزیر جهادی مثل شهید باهنر و یک وکیل جهادی مثل شهید دیالمه و شهید شاه آبادی و ...

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید