بخشی از مقاله


بررسی رابطه ساختار مالکیت با اجتناب مالیاتی شرکتها


چکیده :


در این تحقیق به بررسی تاثیر ساختار مالکیت بر اجتناب مالیاتی شرکتها در بورس و اوراق بهادار پرداخته شد . هدف از تحقیق ، تعیین تاثیر ساختار مالکیت براجتناب مالیاتی شرکت ها است. نتایج آزمون تجربی با استفاده از اطلاعات مربوط به 89 شرکت نمونه از شرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی ده سال 1381) تا (1390 مورد بررسی قرار گرفت . ساختار مالکیت از طریق مالکیت بلوکی و نهادي و اجتناب مالیاتی از طریق دو معیار نرخ موثر مالیات نقدي و اختلاف دائمی مالیات اندازه گیري شد.

نتایج نشان می دهد که بین مالکیت بلوکی و معیار اختلاف دائمی مالیات رابطه معنادار و منفی و با نرخ موثر مالیات نقدي رابطه معناداري یافت نشد. ضمنا״ بین مالکیت نهادي و معیار اختلاف دائمی مالیات رابطه معنادار و منفی و در روش نرخ موثر مالیات نقدي رابطه معناداري یافت نشد.

واژه هاي کلیدي : نرخ موثر مالیات نقدي ، اجتناب مالیاتی ، مالکیت نهادي ، مالکیت بلوکی، اختلاف دائمی مالیات

 

-1 مقدمه

در بسیاري از کشورها بخش عمده اي از منابع درآمدي دولت ، از طریق مالیات تامین می شود. سهم مالیات از کل درآمدهاي عمومی در میان کشورها ، متفاوت است و میزان آن بستگی به سطح توسعه و ساختار اقتصادي آنها دارد. از طرفی اجتناب مالیـاتی یـک نـوع بکارگیري از قوانین مالیاتی است که ناشی از خلاهاي قانونی موجود در قانون مالیاتی نشات می گیرد.

مالیات در واقع انتقال بخشی از درآمدهاي شرکت به دولت و یا بخشی از سود فعالیتهاي اقتصادي است که نصیب دولت می گردد .با توجه به اینکه سهامداران به دنبال راههایی براي جلوگیري از خروج وجه نقد از شرکت می باشند و مالیات پرداختنـی یکـی از مـوارد خروج وجه نقد از شرکت است. محققان معتقدند که شرکت هاي داراي سهام اقلیت نسبت به شرکت هاي داراي سهام نهادي بیشـتر به مدیریت بدهی هاي مالیاتی خود می پردازند ( پرینز و سورکین، .(2007

با توجه به ساختار مالکیت متفاوت و غیر متجانس در کشورهاي مختلف که از شرایط غیر مشابه اجتماعی ، اقتصادي و قانونی در این کشورها نشات می گیرد،ارتباط ساختار مالکیت با اجتناب مالیاتی در بازارهاي مالی کشورهاي توسعه یافته و در حال توسعه ، متفـاوت است.اگر شرکتهاي سرمایه گذاري و صندوقها مالکیت یک شرکت را به دست داشته باشند مالکیت نهادي و اگر مدیران مالک بیشـتر سهام یک شرکت باشند مالکیت مدیریتی و اگر سایر شرکتها سهام شرکت را داشته باشند مالکیت شرکتی است.

در مورد آنچه که اجتناب مالیاتی شرکت ها را توضیح می دهد اتفاق نظر وجود ندارد .اجتناب مالیـاتی یـک راه قـانونی بـا اسـتفاده از خلاهاي موجود در قوانین مالیاتی جهت عدم پرداخت یا تاخیر در پرداخت مالیات براي شرکت ها می باشد. از آنجا که عوامل مختلفی باعث اجتناب مالیاتی می گردند ، با افزایش تعداد سهامداران در شرکتها بالاخص سهامداران عمده ، تضاد منافع در بین سـهامداران و مدیران افزایش می یابد تا جاییکه ممکن است بر نظارت و کنترل بر عملکرد مدیریت شرکت خدشه وارد کند .

با توجه به فرایند خصوصی سازي و کوچک سازي دولت که یکی از مباحث اقتصادي روز کشور است ، بررسی مکانیزم هـاي سـاختار مالکیت بر اجتناب مالیاتی شرکتها در بازار سرمایه ایران از اهمیت دو چندانی برخوردار است. همچنین نظر به اینکه در ترکیب مالکیت بیشتر شرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ، سهامداران عمده وجود دارند که از نظر حاکمیت شـرکتی داراي توانـایی اعمال نظارت بیشتري در مقایسه با سهامداران جزء هستند ، و از طرفی با توجه به اینکه مالکان نهادي داراي نفوذ قابل ملاحظـه اي در شرکتها می باشند که می توان انتظار داشت با دستکاري در میزان سود گزارش شده ، میزان مالیات پرداختنی شرکت را تغییر دهند ، از این رو ، هدف از این تحقیق بررسی این موضوع است که آیا ساختار مالکیت در شرکتهاي پذیرفته شـده در بـورس اوراق بهـادار تهران ، تاثیري بر اجتناب مالیاتی آنان دارد؟

-2 مبانی نظري تحقیق

-1-2 اجتناب مالیاتی

هدف از وضع مالیات براي اغلب شرکتها فقط جبران هزینه نیست زیرا از طریق مالیات نقدینگی دچار تغییرات مـی شـود کـه بعـد از جبران هزینه مهمترین عامل وضع مالیات می باشد. در واقع اجتناب مالیاتی به حداقل سطح پیچیدگی شرکت نیاز دارد.

در اجتناب از مالیات ، مودي مالیاتی دلیلی ندارد نگران احتمال افشا شدن باشد ، چرا که او الزاماَ تمامی مبادلات خود را بـا جزئیـات آن البته به شکل غیر واقعی ، یادداشت و ثبت می کند. در واقع ، عوامل اقتصادي با اسـتفاده از روزنـه هـاي قـانون مالیـات و بـازبینی در تصمیمات اقتصادي خود تلاش می کنند تا بدهی مالیاتی خود را کاهش دهند . از آنجا که اجتناب از پرداخت مالیات فعالیتی بـه ظـاهر


قانونی است ، از این رو بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید است. از آنجا که مالیات هاي پرداختی از سوي مردم و شـرکت هـا توسـط دولت خرج می شود ، بنابراین مالیات دهندگان درباره نحوه خرج مالیات پرداختی خود توسط دولت بیسار حساسند.آنها مخارج دولـت را به دقت زیر نظر دارند و اگر به این باور برسند که دولت در هزینه کردن مالیات آنها دقت لازم را به خرج می دهد و آنرا در مسـیرهاي

قـــانونی و در جهـــت منـــافع عمـــوم مـــردم خـــرج مـــی کنـــد، بـــا دلگرمـــی بیشـــتري مالیـــات هـــاي دولـــت را خواهنـــد پرداخت.(پژویان،اسکندري،(43:1391

طبق نظریه نمایندگی، "مالکان نهادي" ممکن است تضاد نمایندگی را از طریق نظارت بر اقدامات مدیریت کـاهش دهنـد و عملکـرد شرکت را بهبود بخشند. مالکان نهادي نه تنها انگیزه، بلکه تخصص و منابع لازم براي نظارت بر شرکت را نیز دارند.تمایز مفهومی بین فرار مالیاتی و اجتناب از پرداخت مالیات به قانونی یا غیر قانونی بودن رفتار مودیان مربوط می شود. فرار مالیاتی ، یـک نـوع تخلـف از قانون است . وقتی که یک مودي مالیاتی از ارائه گزارش درست در مورد درآمدهاي حاصل از کار یا سرمایه خود که مشـمول پرداخـت مالیات می شود، امتناع می کند ، یک نوع عمل غیر رسمی انجام می دهد که او را از چشم مقامات دولتی و مالیاتی کشور دور نگه می دارد. اجتناب مالیاتی ، قانونی و براي کاهش تعهدات مالیاتی فرد با استفاده کامل از ظرایف قانونی است .

-2-2 ساختار مالکیت

واژه مالکیت در فرهنگ معین به معنی "حقی است که انسان نسبت به شئ دارد و می تواند هرگونه تصرفی در آن بنماید بجـز آنچـه که مورد استثناي قانون است". اندازه گیري هایی که اکثر مطالعات انجام شده از ساختار مالکیت داشته اند ، همه بر اسـاس مهمتـرین سهامداران شرکتها با تاکید بر پنج نمونه از بزرگترین سهامدارن شرکت است و در برخی مطالعات هم بخشی از سهام کـه در مالکیـت مدیریت است ، تاکید شده است که مدیریت شامل هیات رئیسه و افراد بالاي مدیریتی هستند. تاکید بر نوع انـدازه گیـري بـه منظـور پیگیري مشکلات بنگاهها نشان می دهد که سهامدارانی که همه آنها در رده مدیریت طبقـه بنـدي مـی شـوند همگـی داراي منـافع مشترك هستند که این چندان درست به نظر نمی رسد. براي مثال ، فردي را در نظر بگیرید که موقعیتش در شرکت تنها به این علـت است که بخش بزرگی از سهام شرکت را در اختیار دارد.چنین افرادي داراي منافع مشترك با مدیران حرفـه اي نیسـتند. در واقع،منـافع آنها بیشتر با سرمایه گذاران بیرون از شرکت سازگاري دارد. اعضاء هیات رئیسه و نمایندگان آنها مطمئنا با کسانی که فقط بـا کسـانی که فقط کارکنان مدیریتی شرکت هستند،منافع مشترك ندارند.بنابراین، سطوح بالاي سهامداران مـدیریتی نمـی توانـد شـاخص قابـل اطمینانی از قوت نمایندگی مدیران حرفه اي در عملیات شرکت باشد که بسیاري از مطالعات آن را به عنوان شاخص در نظر گرفته اند.

تحقیق حاضربا تاکید بر سه سهامدار بزرگ و اشخاص حقوقی سهامدار شرکت صورت گرفته است . به طور خلاصـه ، سـهامی کـه در اختیار سه نفر از بزرگترین سهامداران است، به احتمال زیاد حاکی از توانایی سهامداران براي کنترل مدیران حرفه اي است و بخشی از سهام در مالکیت مدیران، حاکی از توانایی آنان بر بی اعتنایی به سهامداران است.در مطالعه حاضر،همبستگی بین این دو مثبـت اسـت اما آنقدر زیاد نیست که بتوان گفت که با به کار بردن یکی از اینها دیگري زائد است.

- 3- 2 نظریه تعارض

طبق این نظریه بین کارکردهاي اعضاء هیات مدیره و نقش نظارتی ممیزان مالیاتی تعارض وجود دارد. به نحوي که مدیران بـه اتکـاء مالکان خصوصاَ اکثریت ، تمایل به فرصت طلبی در ایفاي تعهدات مالیاتی خود دارند و یا احیاناَ تمایل کمتـري دارنـد. بـدین سـبب در شرکتهایی که اکثریت با تاکید بر تمرکز بالا وجود داشته باشد، فرصت طلبی مدیران در تاخیر در پرداخـت مالیـات و یـا کـاهش مبلـغ مالیات افزایش می یابد. لذا رابطه مثبت بین ساختار مالکیت و اجتناب مالیاتی برقرار می گردد.

-4-2 نظریه پاداش

طبق این نظریه ، جهت کاهش هزینه هاي نمایندگی مالکان ، براي افزایش کارایی وظایف هیات مـدیره ، پاداشـی متناسـب بـا سـود خالص در نظر می گیرند. بدین ترتیب ، افزایش سود در جهت کسب مطلوبیت بیشتر براي هیات مدیره می باشد. ایـن سیاسـت هیـات مدیره خود موجب کاهش اجتناب مالیاتی شرکتها نیز می شود. بنابراین ، اگر رابطه ساختار مالکیت با اجتناب مالیـاتی مثبـت و معنـادار بدست آید ، بیانگر کاهش تعارض نماینده و مالک و از طرف دیگر استنباط بکارگیري نظریه پاداش در توضـیح رفتـار مالیـاتی اعضـاء هیات مدیره می باشد.

-5-2 نظریه ذینفعان

اساس نظریه ذینفعان این است که شرکت ها بسیار بزرگ شده اند و تاثیر آنها بـر جامعـه آنچنـان عمیـق اسـت کـه بایـد عـلاوه بـر سهامداران ، به بخش هاي بسیار بیشتر جامعه توجه کنند و در قبال آنها پاسخگو باشند و منافع حاصل از پرداخت مالیات بـراي عمـوم جامعه می باشد . لذا با توجه به موارد فوق می توان انتظار داشت که طبق این تئوري ، گزارشات مالی شرکت ها منصفانه ارائه شود و بالطبع اجتناب مالیاتی در آن شرکتها با ساختار مالکیت رابطه منفی و معنادار خواهد داشت.

- 6- 2 نظریه بی ارتباطی

طبق این نظریه ، مالیات و نقش آن در سیاست هاي شرکت و نحوه عمل حسابداري نقش تاثیرگذاري نمی باشد و این مـی توانـد بـه دلایلی از جمله درصد پایین ضریب مالیاتی و مبلغ پایین مالیات پرداختی شرکتها باشد. لذا با توجه به نقـش کمرنـگ مالیـات ، رابطـه معناداري بین ساختار مالکیت شرکتها و اجتناب مالیاتی وجود ندارد.

-3 پیشینه تحقیقات

چن ات ال((2010 درباره این موضوع تحقیق کرده اند که چگونه ساختار مالکیت ، رفتار فرار مالیاتی را در شرکتهاي خانوادگی و غیـر خانوادگی تحت تاثیر قرار می دهد.آنها به این نتیجه رسیدند که شرکتهاي داراي مالکیت خانوادگی فـرار مالیـاتی کمتـري نسـبت بـه شرکتهاي غیر خانوادگی دارند.یافته هاي ایشان با این مفهوم در ارتباط است که شرکتهاي داراي مالکیت خانوادگی اگر قصد استفاده از سپر مالیاتی را بوسیله فرار از پرداخت مالیات و انجام اعمال غیر قانونی داشته باشند، این هدف ممکن است از سوي سهامداران اقلیـت مورد پذیرش قرار نگیرد و اقلیت ها ممکن است واحد تجاري را بخاطر انجام این کار کم ارزش جلـوه دهنـد.بنابراین شـرکتهاي داراي مالکیت خانوادگی ترجیح می دهند از سرسپر مالیاتی ناشی از فرار مالیاتی صرف نظر کنند تا بـا کـاهش ارزش بـالقوه شـرکت مواجـه نشوند.رگو و ویلسون((2008 به بررسی تاثیر فرار مالیاتی بر میزان پاداش مدیران شرکت پرداختند.آنها به این نتیجه رسیدند کـه دادن پاداش و امتیازات بالقوه به مدیران بر تشویق آنها براي فرار از پرداخت مالیات موثر است و با توجه به رابطه مثبت بین میزان پرداخـت پاداش به مدیران و فرار مالیاتی دریافتند که دادن پاداش به مدیران جهت کاهش میزان مالیات،بهتر از رانت طلبی و ایجاد رابطه هـاي دیگر با اشخاص ثالث جهت فرار مالیاتی می باشد. دساي و دارماپالا((2006به رابطه منفی بین میزان پاداش مدیران و میزان پوشـش مالیاتی اشاره کردند.این رابطه منفی ابتدا در مورد آن دسته از واحدهاي تجاري صدق مـی کنـد کـه داراي حاکمیـت شـرکتی ضـعیف هستند.پرداخت پاداش به مدیران باعث می شود که آنها جهت برنامه ریزي مالیاتی شرکت به منظور اجتناب از پرداخت مالیـات بیشـتر تشویق شوند و عملکرد خود را جهت اجتناب از مالیات بهبود بخشند.رابطه منفی بین میزان پرداخت پاداش به مدیران و اجتناب مالیاتی به دلیل ایجاد هزینه هاي نمایندگی بیانگر این مطلب است که در شرکتهاي با حاکمیت شرکتی ضعیف،میزان کاهش سـپر مالیـاتی در
برابر تمایل به فرار از پرداخت مالیات با هم تهاتر می شوند.

پورحیدري و سروستانی (1391) در تحقیقات خود که مربوط به 64 شرکت در بازه زمانی 1381 تا 1387 است نشان دادند کـه از بین ویژگی هاي شرکت ، اندازه ، فرصت هاي رشد و سودآوري شرکت با اختلاف مالیات ابرازي و قطعی شرکت هـاي مـورد بررسـی رابطه مثبت و معنا داري وجود دارد. با این وجود ، بین میزان اهرم مالی و عمـر شـرکت بـا اخـتلاف مالیـات ابـرازي و قطعـی رابطـه


معناداري مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که نوع صنعت نیز تاثیر معناداري بر روي اختلاف مذکور دارد و میزان اختلاف مالیات ابرازي و قطعی در صنایع مختلف تفاوت است. افزون بر این ، یافته هاي تحقیق بیانگر آن است که مالکیت نهادي تاثیر معنـاداري بـر روي اختلاف مالیات ابرازي و قطعی ندارد و بین دو متغیر مذکور رابطه معناداري مشاهده نشد.

راجگوپال و همکاران (2002) نشان دادند که افزایش در مالکیت نهادي سبب کاهش انگیزه مدیران براي دستکاري سود و در نتیجـه افزایش محتواي اطلاعاتی سود می شود. با این حال ،״ فن و ونگ״ در همین سال با بررسی رابطه در بین شرکتهاي شـرق آسـیا بـه نتایج دیگري دست یافتند و نشان دادند که این رابطه در شرق آسیا معکـوس اسـت و بـا افـزایش سـطح مالکیـت نهـادي ، محتـواي اطلاعاتی سود کاهش می یابد.

نتایج حاصل از پژوهش یزدانیان (1385) نشان داد زمانی که درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادي شرکت ها بیش از 45 درصد باشد ، مدیریت سود کاهش می یابد و از این طریق اجتناب یا عدم اجتناب مالیاتی دستخوش تغییر می گردد.
چن، چن، چنگ و شولین (2008) در تحقیق خود بیان داشتند مالکانی که مدیر شرکتهاي خانوادگی هستند می توانند با اسـتفاده از برنامه ریزي مالیاتی دست به فرار مالیاتی زیادي بزنند و بنابراین به احتمال زیاد منافع بیشتري را از شرکت طلـب مـی کننـد. یافتـه هاي تحقیق چن و همکارانش (2008) مطابق با نتایج فوق هستند و نشان داده اند که شـرکت هـاي داراي مالکیـت خـانوادگی در مقایسه با سایر شرکت ها کمتر از پرداخت مالیات طفره می روند. بنابراین تمرکز مالکیت سهام بیش از حد ممکن است موجـب شـود بعضی از شرکت هاي خصوصی براي اجتناب از کاهش در ارزش شرکت ایجاد شده توسط سهامدارن اقلیت کمتر دچار فـرار مالیـاتی شوند.
باباجانی و عبدي (1389) به بررسی رابطه حاکمیت شرکتی و سود مشمول مالیات شرکتها پرداختند . این ارزیـابی از طریـق بررسـی رابطه بین برخی از معیارهاي مهـم حاکمیـت شـرکتی شـامل درصـد اعضـاي غیرموظـف در ترکیـب هیـات مـدیره، نقـش ترکیبـی مدیرعامل(دو گانگی وظایف مدیرعامل) و سهامداران نهادي با درصد اختلاف بین سود مشمول مالیات ابرازي و قطعی صورت گرفتـه است. نتایج تحقیق، بیانگر عدم تفاوت معنادار بین میانگین درصد اختلاف سود مشمول مالیات ابرازي و قطعی در گـروه شـرکتهایی که معیارهاي حاکمیت شرکتی را دارا هستند، با گروه شرکتهایی که معیارهاي حاکمیت شرکتی را دارا نیسـتند، بـوده اسـت. ایـن در حالی است که در هر دو گروه شرکتها، درصد اختلاف بین سود مشمول مالیات ابرازي و قطعی معنادار بوده است.

ایزدي نیا و رساییان((1388 رابطه بین ساختار سرمایه و مالیات شرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مـورد بررسـی قرار دادند.نتایج حاصل از آزمون فرضیه هاي تحقیق به صورت مقطعی و ترکیبی بیانگر عدم وجود رابطه معنادار بین ساختار سـرمایه و مالیات شرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بود.همچنین نتایج حاصل از آزمون فرضیه هاي تحقیق با استفاده از مـدل با وقفه توزیعی به روش رگرسیون ترکیبی نیز بیانگر وجود رابطه معنی دار بسیار کم اهمیت بین ساختار سـرمایه و مالیـات شـرکتهاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.

-4 فرضیه ها

فرضیه اصلی اول : بین مالکیت بلوکی و اجتناب مالیاتی رابطه وجود دارد.
فرضیه اصلی دوم : بین مالکیت نهادي و اجتناب مالیاتی رابطه وجود دارد.
در فرضیه هاي فوق مالکیت بلوکی به BH1 و BH2 و اجتناب مالیـاتی از طریـق دو معیـار BTD و 1-CASHETR انـدازه گیري شد. لذا براي آزمون فرضیه اول از چهار مدل و براي آزمون فرضیه دوم از دو مدل استفاده گردید.ضمنا״ نقش زیان عملیاتی و زیان خالص در هر دو فرضیه فوق بر اجتناب مالیاتی سنجیده شد.

-5 روش شناسی تحقیق


-1-5 جامعه آماري :

جامعه آماري پژوهش حاضر ، شرکت هاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد که در ابتداي سـال 1381 تـا پایـان سال 1390 در بورس حاضر بوده و اطلاعات آنها در دسترس باشد.

-2-5 نمونه :

براي انتخاب نمونه آماري، شرایط زیر در نظر گرفته شده و کلیه شرکتهاي عضو جامعه آماري داراي شرایط زیر هستند:

.1 سال مالی شرکت منتهی به پایان اسفندماه باشد . .2 شرکت سال مالی خود را طی دوره موردنظر تغییر نداده باشـد . .3 شـرکت-

هاي سرمایهگذاري و واسطهگري مالی، به دلیل ساختار متفاوت حاکم بر آنها کنارگذاشته شدهاند. .4 اطلاعات مالی آنها از ابتـداي سال 81 تا پایان سال 90 در دسترس باشد. (5 طی دوره تحقیق شرکتها در بورس وقفه معاملاتی بیش از 5 مـاه نداشـته باشـند. از تعداد 428 شرکت، 89 شرکت در انتخاب نمونه قرار گرفت.

-3-5 مدل آماري آزمون فرضیه :

مدل مفروض اجتناب مالیاتی (BTD,1-CASHETR) به شرح ذیل می باشد :
رگرسیون (1)
Tax Avoidance : α 0 + α1X it + α 2LOSS it + α3LOSS it . X it- + α4NOL it + α5NOL it . X it +
α6LEV it + α7LEV it . X it + α 8SALES _ GR it + α9AB_ACCR it + α10ASSETS it +
α 11INV_MILLSit +Σ it
براي محاسبه INVMILLS از رابطه رگرسیون زیر استفاده می شود . در مدل زیر بـه جـاي X هـر یـک از متغیرهـاي مسـتقل
فرضیه ها (ساختار مالکیت) قرار داده می شود . در این مدل بجـاي X یکبـار BH1 و BH2 و INIST قـرار داده مـی شـود . از
طریق معکوس نمودن جمله اخلال متغیر INV_MILLS بدست می آید.
رگرسیون (2)
6 X = β 0 + β 1 ASSETS it + β 2 BVE it + β 3 SGR it + β 4 LEV it + β 5 ROA it + β
11 Q _RATIO it + β 7 OPER _CYCLE it + β 8 AGE it + β 9 CASH it + β 10 CAP_EXP it + β
LOSS it + β 12 BIG_AUDIT it + Σit
-4-5 تعریف عملیاتی متغیرها

-6 آزمون فرضیات

- 1- 6 به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات ، ابتدا نحوه اندازه گیري معکوس شاخص مایلز و سپس آمار هـاي

توصیفی داده هاي مورد بررسی محاسبه شده است .

جدول - (1) اندازه گیري معکوس شاخص مایلز

 

در جدول فوق بازده دارایی 0/16 است یعنی اینکه سود خالص هر سال برابر با 0/16 جمع داراییهاي ابتداي دوره می باشد . ضمنا

SGR (رشد فروش) 0/24 است یعنی بطور میانگین فروش سالجاري نسبت به سال قبل 0/24 افزایش داشته است.
به طور میانگین درصد مالکیت سرمایه گذار اول 0/51.04 و سه سرمایه گذار اول 0/72.24 و نیز مالکان حقیقی که بیش از
0/05 از مالکیت را دارا می باشند بعلاوه مالکان حقوقی ، به طور میانگین 78/77 می باشد. در جدول فوق BVE (حقوق صاحبان


9

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید