بخشی از مقاله
بنيانهاي نظري رفتار انتخاباتي شهروندان در جمهوري اسلامي ايران
چکيده
انتخابات و مشارکت سياسي ، از نمادهاي مشترک بين نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران و ساير کشورهاي برخوردار از نظام دموکراتيک است . در تبيين چگونگي مشارکت شهروندان، ترجيحات رأيدهي و کيفيت تصميم گيري در گزينش و رأي دادن به نامزدهاي انتخاباتي ، سه الگو و رويکرد نظري؛ جامعه شناسي سياسي و روانشناسي سياسي وجود دارد.
مقاله حاضر، ضمن تحليل و ارزيابي اين سه دسته نظريه ، در پاسـخ بـه ايـن پرسـش کـه در جمهوري اسلامي ، رفتـار انتخابـاتي شـهروندان، بـا کـداميـک از الگوهـا و بنيـانهـاي نظـري جامعه شناسي ، اقتصاد سياسي و روانشناسي سياسي قابل تبيين است ، بر اين فرضيه تأکيد دارد که رفتار انتخاباتي و رأيدهي ، پديدهاي زمانپرورده، زمينه پرورده و مکانپـرورده اسـت و از ايـن رو نمي توان به فرانظريه اي جهانشمول دست يافـت کـه چرايـي و چگـونگي و محتـواي رأيدهـي شهروندان را در همه کشورهاي جهان و حتـي در همـه حـوزههـاي انتخابيـه درون يـک واحـد جغرافيايي ، بر اساس آن مورد تحليل و ارزيابي قرار داد. به عبارت ديگر، مباني تأثيرگذار بر رفتار شهروندان در جمهوري اسلامي ايران را بايد در فرهنگ سياسي مردم، خلقيات و تجربيـات قبلـي شهروندان، تعاملات گذشته مردم با نامزدها و گفتمانها و شبکه هاي اجتماعي که رأيدهندگان بـه آن تعلق دارند، جستجو کرد.
مقدمه
در جمهوري اسلامي ايران، بررسي رفتـار انتخابـاتي ، از حـوزههـاي بـه نـسبت جديـد پژوهشي به شمار مي رود. به بيان ديگر، در مقايسه با غرب، در کـشور مـا کـه حکومـت خود را طبق قانون اساسي و بر مبناي جمهوريت و مردمسالاري ديني بنا کـرده اسـت و سه دهه از حيات سياسي آن مي گذرد، اين حوزه مطالعاتي ، عمق چنداني پيـدا نکـرده و عمومي نشده است ، از اين رو، ضرورت پـرداختن بـه چنـين پـژوهش هـايي ، بـويژه در پژوهشگاهها و مراکز دانشگاهي بيش از پيش احساس مي شود.
نکته ديگر اين است که بررسي رفتار انتخاباتي مردم، صرفاً به حوزه جامعـه شناسـي مربوط نمي شود؛ بلکه در نقطه تلاقي بين علوم مختلف ازجمله سياسـت ، روانشناسـي ، جامعه شناسي ، انسانشناسـي ، تـاريخ ، ارتباطـات و آمـار قـرار مـي گيـرد. گرچـه ميـزان بهرهگيري از حوزه جامعه شناسي مي تواند بسيار پررنگ تر و جديتر مطرح شود.
تحليل درست رفتارهاي انتخابـاتي و همچنـين ميـزان موفقيـت افـراد و گـروههـاي سياسي در انتخابات، بستگي به شناخت رويکردها و نگرشهاي علمي و نيز بهرهگيـري از ابزارهاي فني و رسانه اي در اين زمينه دارد زيرا در دنياي امروز نمي توان با شيوههاي سنتي سابق ، به تحليل جامعه شناختي سياسي از رقابت انتخابـاتي پرداخـت ؛ مگـر اينکـه اساساً رقابتي در کار نباشد و هر آنچه به صحنه مي آيـد، صـورتسـازي از ايـن فـضاي دموکراتيک باشد. از اين رو، به نظر پژوهشگر، بدون توجـه بـه فـضاي بـومي ، محيطـي ، مکاني و زماني حاکم بر کشور، با روشهاي سنتي و منسوخ، امکان بررسـي رفتارهـاي انتخاباتي شهروندان، تقريباً امري غيرممکن است .
رفتارشناسي انتخاباتي
انتخابات پديدهاي اجتماعي و فرهنگي است کـه در نهايـت ، برونـدادي سياسـي دارد. بـه همين جهت است که براي اهل انديشه ، مستمسک خوبي به منظـور تعمـق و تأمـل خواهـد بود. بي ترديد آنچه از صندوقهاي رأي بيرون مي آيد، برآيند عقل جمعي يک جامعـه اسـت و مي تواند شاخص تحليل هاي متعدد قرار گيرد (مور١، ترجمه محمدي اصل ، ١٣٨٥).
الگوها و نظريه هاي عمده در زمينه رفتار انتخاباتي
در هر جامعه ، دلايل مردم براي شرکت کردن يا نکردن در انتخابات به گونه اي متفـاوت است . صاحبنظران عرصه رفتار انتخاباتي و رأيدهي ، معتقدند که پس از گذشـت شـش دهه از حيات رفتارگرايي و پژوهش دربـاره رفتـار رأيدهـي ، هنـوز چـارچوب نظـري استواري براي مطالعه اين نوع مشارکت سياسـي (رفتـار انتخابـاتي ) وجـود نـدارد. امـا مي توان به مجموعه اي از رويکردها و الگوهاي نظري اشاره کرد که هر کدام جـوانبي از رفتار رأيدهي مردم را تبيين مي کنند. در اين مقاله ، به منظور جامعه شناسـي انتخابـات و رفتار انتخاباتي در جمهـوري اسـلامي ايـران، ابتـدا بـه معرفـي و تحليـل رويکردهـا و ديدگاه هاي عمده در باب انتخابات و رفتار انتخاباتي پرداخته شده است .
١. الگوي جامعه شناسي سياسي
از زماني که پايه هاي قدرت سياسي در حوزه جوامع استقرار يافته است ، مشارکت و بـه عبارت بهتر، مداخله مردم در تصميم گيريهاي سياسي ، تحت عنوان مـشارکت سياسـي ، به عنوان يک متغير مهم در روند پويايي جوامع مورد توجه و تأمـل بـسيار بـوده اسـت .
البته ، همان گونه که گفته شد، تحليل ها به طور عمده، حول محور انتخابات و ارزيابي آن شکل گرفته است .
جامعه شناسي به عنوان علمي که به تعبير گيـدنز١، چـشم انـدازي مـشخص و بـسيار روشنگر درباره رفتار انساني ارائه مي کند، رويکردهاي مختلفي را شامل مي شود کـه بـه مرور زمان و از زمان تولد رشته جامعه شناسي به اين سو، اصلاح و تکميل شـده اسـت (گيدنز، ترجمه صبوري، ١٣٧٣، ص ٢٩٦).
در اينجا، ابتدا به منظور روشن شدن هرچه بيشتر بحـث ، بـه نظريـه جامعـه شناسـي
«کارکردگرايي ٢» اشاره مـي شـود کـه دربـر دارنـده عوامـل گونـاگون اسـت و از سـوي پژوهشگران در تبيين و تفسير مشارکت سياسي مورد استفاده قرار گرفته است .
١ـ١. ديدگاه کارکردگرايي
اگر ديدگاه سيستمي را در بررسي جامعه و سياست بپذيريم ، از يک نگـاه غايـت محـور مي توانيم هدف از «مشارکت سياسي در قالب رفتـار انتخابـاتي » را حفـظ و بقـاي نظـام سياسي بدانيم ؛ زيرا با مشارکت سياسي ، پايه هاي اجتماعي قـدرت، تقويـت و مـستحکم مي شود و احتمال بروز بحران نفوذ در سيستم کاهش مـي يابـد. بـه ايـن ترتيـب ، فـرامين حکومتي براي اجرا با مقاومت چنداني روبه رو نخواهد شد و خواسـته هـا و تقاضـاهاي شهروندان، از راههاي مختلف و به صورتهاي مناسب مـورد توجـه تـصميم گيرنـدگان حکومـت قـرار خواهـد گرفـت . ايـن ديـدگاه کـه بـه کـارکردگرايي شـهرت دارد، از تأثيرگذارترين گرايش ها در حوزه جامعه شناسي سياسي است .
هرچند پيشينه کارکردگرايي را به آثار افلاطون و ارسطو نيز مي تـوان نـسبت داد، بـه عنوان ديدگاهي جامعه شناسـي و ابـزاري بـراي مطالعـه جامعـه موضـوعات مـرتبط بـا کارکردگرايي را بايد در آثار اگوست کنت ١ جـستجو کـرد. در قـرن نـوزدهم ، بـه دليـل پيشرفت چشمگير زيست شناسي ، توجه متفکران علوم ديگر نيز به تحليـل هـايي از ايـن دست جلب شد که شامل تمثيل انداموارگي و متأثر از ديدگاه تکامل گرايي بود. بـه طـور قطع جامعه شناسي نيز به عنوان علمي نوپا از ايـن قاعـده مـستثنا نبـود (بـشيريه ، ١٣٨٦، صص ٨٩ ـ٨٤).
اکنون پرسش اين است که اثر و نقش مـشارکت سياسـي شـهروندان بخـصوص در انتخابات در جامعه چيست و مشارکت سياسي پاسخگوي چه نيـازي اسـت ؟ همچنـين مشارکت سياسي براي جامعه چه کارکردي دارد و پاسخگوي چه نيازي است و ماهيـت اين نياز چيست ؟
در ديدگاه کارکردگرايي ، مفاهيمي بنيادي چون کارکرد، ساخت ، يکپـارچگي ، تعـادل و ارزشها مطرح است که در زير به شرح آنها پرداخته مي شود (بشيريه ، ١٣٨٦، ص ٨٤).
در ديدگاه مورتون ٢ «کارکردهاي آشکار آنهايي هـستند کـه بـا قـصد قبلـي صـورت مي گيرند ... مفهوم کارکردهاي پنهان با مفهوم پيامدهاي پيش بيني نشده بي ارتباط نيست .
کنش ها هم پيامدهاي نيت مند دارند و هم پيامدهاي غير نيت مند». گرچـه هـر کـس بـه
بنيانهاي نظري رفتار انتخاباتي شهروندان در جمهوري اسلامي ايران ١٣ پيامدهاي نيت مند کنش خودآگاهي دارد، براي کشف پيامدهاي غير نيت منـد، بـه دلايـل جامعه شناختي نياز است ؛ درواقع ، برخي همـين کـار را جـوهر راسـتين جامعـه شناسـي مي دانند. پيتر برگر١ (١٩٦٣) اين کار را افشاگري يـا نگـاه کـردن بـه فراسـوي نيـت هـا خوانده است (ريتزر٢، ترجمه ثلاثي ، ١٣٧٤، ص ١٤٧).
با استفاده از نظر مورتون مي توان گفت مـشارکت سياسـي انتخابـاتي ، کـارکردهـاي آشکار و پنهان و پيامـدهاي پـيش بينـي نـشدهاي بـراي جامعـه دارد. مـشارکت سياسـي انتخاباتي همواره داراي سه جزء جد نشدني است : انتخابشوندگان، انتخابکننـدگان و برگزارکنندگان. در اينجا براي سهولت در درک مفهـوم کارکردهـا، بحـث را بـا در نظـر گرفتن اين سه بعد ادامه مي دهيم .
کارکردهاي آشکار
١. از بعد انتخابشوندگان:
گزينش شدن براي تـصديگـري پـست سياسـي و کـسب قـدرت و مـشروعيت بـراي تحت تأثير قرار دادن خط مشي هاي سياسي حکومت بر اساس عقايد و نظريات خود.
٢. از بعد انتخابکنندگان:
برقراري ارتباط سياسي با نخبگان سياسي حاکم و غيـرحـاکم و اعمـال نظـر مـستقيم و مخفي (رأي دادن).
٣. از بعد برگزارکنندگان:
کسب مشروعيت سياسي و باقي ماندن در قدرت، در حال و آينده.
١٤ پژوهش هاي ارتباطي . سال شانزدهم . شماره ١ (پياپي (٥٧). بهار ١٣٨٨ کارکردهاي پنهان
١. از بعد انتخابشوندگان:
ايجاد نوعي نظارت بر خود؛ زيرا دست کم در صـورت عملکـرد منفـي ، مـورد پـذيرش مجدد قرار نمي گيرند، تلاش براي حفظ و گسترش پايگاه اجتماعي ـ سياسي خـود در آينـده و ايجاد انگيزه براي تحولات سياسي ، اقتصادي و اجتماعي در جامعه .
٢. از بعد انتخابکنندگان:
احساس مؤثر بودن در حل مسائل شهروندان و ايجاد رضايت دروني در آنها و افـزايش آگاهي هاي سياسي شهروندان در مورد گروههاي سياسي موجود و سوابق و فعاليت هاي آنان و افزايش ميزان مسئوليت پذيري شهروندان.
٣. از بعد برگزارکنندگان:
ايجاد انسجام اجتماعي در سطح ملي و گروهي و تبديل انتخابات بـه سـاختي نهادينـه شده براي جامعه پذيري سياسي .
پيامدهاي پيش بيني نشده (احتمالي ) انتخابات
ايجاد بي تفاوتي سياسي در شـهروندان؛ ايجـاد رغبـت سياسـي در شـهروندان؛ افـزايش تقاضاهاي سياسي ـ اجتماعي شهروندان؛ رشد انتظارهاي سياسي ـ اجتمـاعي شـهروندان و نيز تغيير و اصلاح برخي قوانين انتخاباتي .
ساخت : دومين مفهوم محوري که در نظريه کـارکردگرايي بايـد بـه آن توجـه کـرد، مفهوم ساخت ١ است . در الگوي جامعه شناختي کارکردي، ساخت ، به مناسـبات الگـويي بين نقش هاي شخصي ، اطلاق مي شـود (اسـکيد مـور٢، ترجمـه رجـب زاده و ديگـران،
١٣٧٢، ص ١٤٢).
در عرصه اي گسترده مي توان ساخت اجتماعي را الگوي ايجاد شده کنش هاي متقابل
بنيانهاي نظري رفتار انتخاباتي شهروندان در جمهوري اسلامي ايران ١٥ انـساني تعريـف کـرد (پـالمر١، ترجمـه شـجاعي ، ١٣٧٢، ص ٤٧). بـه عبـارت ديگـر، ساخت ها، عوامل مؤثر اما غيرمـشهودي هـستند کـه در طـول زمـان بـر اثـر ارتباطـات اجتماعي شکل گرفته اند. درواقع ، افراد در زندگي خود، متأثر از رونـد جامعـه پـذيري و جامعه پذيري سياسي ، در قالب هايي خاص رفتار مي کنند و بر اساس همين قالب هـا، بـه ارزيابي رفتار خود و ديگران مي پردازند. اين قالب ها که به مرور شکل گرفتـه انـد، تـأثير به سزايي بر رفتار افراد در عرصه هاي مختلف دارند. مورتون، ساخت اجتماعي را «انتظام اجتماعي ٢» و «وسايل پذيرفته شده٣» براي دستيابي به اهداف تعبيـر مـي کنـد. منظـور از انتظام اجتماعي (هنجارها و رسوم)، در حقيقت ، الزامات و محدوديت هايي است که فرد در حين عمل و رفتار خود با آنها مواجه مي شود (توسلي ، ١٣٦٩، ص ٢٣٤).
با توجه به ديدگاه مورتون و مسئله مشارکت سياسي ، مي توان گفت انتخابـات يکـي از راهکارهاي پذيرفته شده، براي دست يافتن به هدف برقراري ارتباطات و تأثيرگذاري سياسي ميان شهروندان و نخبگان سياسي است ؛ قواعد و قوانين آن مشخص است و بـه عنوان راهنمايي براي رفتار سياسي افراد تلقي مي شود. بنابراين هر شـهروند، بـا رعايـت قوانين انتخابات، بر اساس اطلاعاتي که از مراجع گوناگون به دست مي آورد و منطبق بـا سليقه و عقيده خود تنها به انتخاب نامزدهايي مي پردازد که صـلاحيت آنهـا تأييـد شـده است . به عبارت ديگر، هدف انتخابکنندگان و انتخابشـوندگان، تأثيرگـذاري سياسـي است و راه پذيرفته شده اين عمل در جوامع امروزي، برگزاري انتخابات است .
يکپارچگي : يکپارچگي ٤، از ديدگاه کارکردگرايي ، ضرورت اجتنابناپذيري براي نظـام است . کل گرايي در ديدگاه کارکردگرايي باعث مي شود کـه همـه عناصـر را در ارتبـاط بـا يکديگر ببيند. بنابراين ، يکپارچگي را هم حاصل پيوستگي هاي موجود در جامعه مي داند.
تعادل: حفظ کليت نظـام از طريـق رفـع نيازهـاي جامعـه ، هـدف اصـلي هـر نظـام اجتماعي است که در سايه ايجاد و حفظ تعـادل٥ در نظـام بـه دسـت مـي آيـد. درواقـع نيازهاي جامعه با نظام پيوند و ارتباط دارند. از ديـدگاه کارکردگرايـان حتـي دگرگـوني اجتماعي نيز در جهت حفظ تعادل انجام مي گيرد (توسلي ، ١٣٦٩، صص ٢٢٨ـ٢٢٧).
١٦ پژوهش هاي ارتباطي . سال شانزدهم . شماره ١ (پياپي (٥٧). بهار ١٣٨٨
بي ترديد تعادل و ثبات، از اساسي ترين دغدغه هـا و نيازهـاي جامعـه ايـران پـس از انقلاب اسلامي به شمار مي رود، که تجربه تحولات بنيادي نظير انقلاب و جنگ را داشته است . مشارکت سياسي مي تواند با افزايش همبستگي اجتماعي و تقويت روحيه ملي ، به نحو مطلوبي اين هدف راـ که پيش شرط پيشبرد هر برنامه است ـ ميسر سازد؛ امـا بايـد توجه داشت که بهرهگيري از مفهوم تعادل مي توانـد تنهـا برخـي از رفتارهـاي سياسـي ، ازجمله رفتار انتخاباتي را توضيح دهد، نه همه رفتارها را؛ زيرا جامعـه پـس از انقـلاب، تنها ثبات نمي خواهد بلکه به شدت خواستار دگرگوني هاي وعده داده شده است .
بنابراين ، تعادل چنين جامعه اي، در گـروي دسـت يـافتن بـه نقطـه تلاقـي ثبـات و تغييرات متناسب با تقاضاهاي رو به رشد جامعه اسـت کـه حاصـل نيازهـاي جديـد و اهداف از قبل تعيين شدهاي هستند که هنـوز تحقـق نيافتـه انـد. البتـه ، الگوهـاي رفتـار انتخاباتي از ابتداي پيروزي انقلاب تاکنون، در حال تغيير بوده و به سمت حفظ انـسجام و تعادل پيش رفته است .
ارزش ها: ارزشها١ در منابع کارکردي، به عنوان نظامهاي ارزشي ظاهر مي شوند کـه در عمل مشارکت کنندگان در کنش اجتماعي ساخت دار، راه مـي يابنـد و بـه کـنش آنهـا انسجام، صورت و شکل مي دهند.
ارزشها همچون عاملي معنـابخـش هـستند کـه تبيـين و تفـسير رفتارهـا را ميـسر مي سازند؛ بنابراين ، مي توان انتظار داشت ايجاد تغييرات در نظام ارزشي ، تأثير مـستقيمي بر نوع، سطح و ميزان مشارکت سياسي داشته باشد. زيرا هر رأيدهنده بايد انتخاب کند و اين انتخاب را بر مبناي نظام ارزشي اي صورت دهد که به آن تعلق دارد.
٢ـ١. ديدگاه مبادله
ديدگاه مبادله بر اين عقيده استوار است : سودي که فرد انتظار دارد از مبادله اي بـه دسـت آورد، انگيزه او براي مبادله است . در حقيقت ، انسان از يـکسـو مـي خواهـد منفعتـي را به دست آورد و از سوي ديگر، مي خواهد به دست آوردن اين منفعت ، با کمتـرين هزينـه صورت گيرد. به همين دليل ، از اين ديدگاه، با عنوان ديدگاه فايدهگرا نيز ياد شده اسـت
بنيانهاي نظري رفتار انتخاباتي شهروندان در جمهوري اسلامي ايران ١٧ زيرا بر اين اساس، همه روابط اجتمـاعي مبـادلاتي هـستند کـه بـين عـاملاني صـورت مي گيرند که براي کسب منافع از يکديگر، هزينه هايي را متحمل شدهاند و نسبت هزينـه و سود را محاسبه مي کنند (ترنر١، ترجمه فولادي و بختياري، ١٣٧٨، ص ٥٦).
از مفاهيم اساسي اين ديدگاه مي توان بـه مـواردي چـون تقويـت کننـده يـا پـاداش، انگيزش، سود، ارادهگرايي و تأييد اجتماعي اشاره کرد.
تقويت کننده يا پاداش: منظور از تقويت کننده، پاداشي است که بر کنشگر تـأثير دارد.
سطح محروميت کنشگر به عنوان تعيين کنندهاي براي تقويت کننده بـودن عمـل در نظـر گرفته مي شود. تقويت کنندهها مي توانند مثبت يـا منفـي باشـند. در مـورد تقويـت کننـده مثبت ، تغييرات محيطي به شکل پاداش ظاهر مي شوند (ريتزر، ترجمه ثلاثي ، ١٣٧٤، ص
٤٠٩). تقويت کننده منفي نيز مي تواند احتمال رخداد يک رفتار را در آينـده بـه صـورت حذف عوامل ناراحت کننده افزايش دهد.
با توجه به اين توضيح ، در خصوص مـشارکت سياسـي مـي تـوان چنـين گفـت : در صورتي که افراد جامعه به دليل مشارکت در امور سياسي ، به طور اعم و به دليل شـرکت در انتخابات، به طور اخص پاداش بگيرند، احتمال اينکه اين عمل را تکرار کننـد، بيـشتر است . پاداش شرکت در انتخابات مي تواند نظارت دقيق بر جريـان انتخابـات و اطمينـان مردم از انتخاب نامزدها در انتخاباتي بدون تقلب باشد. همچنين پاداش مي تواند به بعـد از انتخابات و عملکرد افراد انتخابشده مربوط شود. در صورتي که مردم احساس کنند نامزد مورد نظر آنان، که از طريق انتخابات برگزيده شده است ، در بهبود شرايط و تأمين درخواست هايشان موفق بوده است ، احتمال شرکت در انتخابات بعدي افزايش مي يابـد.
همچنين نامزدهايي که در يک دوره از سوي مردم انتخاب شدهاند، احتمال بيشتري دارد که در دورههاي بعدي نيز به عنوان نامزد در انتخابات شرکت کنند.
انگيزش: نظريه مبادله بر اين فرض اسـتوار اسـت کـه افـراد، آرزوهـا و هـدفهـاي شخصي روشني براي خود دارند. هر کس ممکن است به چيزهايي نياز داشته باشد، امـا
2 اين نيازها، هدفهاي مشترک نيستند ... نظريه پردازان مبادله اصرار مي ورزنـد انگيـزش را به عنوان موضوعي شخصي و فردي در نظر بگيرند، البته مي پذيرند کـه فرهنـگ نيـز در
١٨ پژوهش هاي ارتباطي . سال شانزدهم . شماره ١ (پياپي (٥٧). بهار ١٣٨٨
اين زمينه نقش دارد اما در عين حال انتظار دارند که انگيزشـ صرف نظـر از نـوع آنــ در جهت دستيابي به کالاها، لذت و رضايت مورد انتظار باشد (اسکيد مور، ١٣٧٢، ص ٨٣).
بر اين اساس، افراد جامعه در انتخابات شرکت مي کنند تا افرادي را به عنوان مسئول و مأمور انجام دادن بهتر کارها برگزينند و انتظار دارند اين مسئولان، شـرايط محيطـي و اجتماعي بهتري براي آنان فراهم کنند. البته ، ممکن است شـرايط بهتـر زنـدگي ، از نظـر افراد مختلف ، متفاوت باشد، اما اولا،ً برخي موارد مي تواند مشترک باشد و ثانيـاً، همـين اختلاف در تصوير زنـدگي بهتـر، در ميـان افـراد جامعـه اسـت کـه موجـب مـي شـود شهروندان نامزدهاي متفاوتي را برگزينند. هر کس با تصور خود، نامزدها را براي دسـت يافتن به انگيزههاي مورد نظر، ارزيابي و گزينش مي کند. البته همان گونه که گفتـه شـد، متفکران اين ديدگاه، نقش فرهنگ را هم در اين انتخاب مـي پذيرنـد؛ امـا نقـش فـرد را اساسي مي دانند.
سود: در مورد مسئله مشارکت سياسي نيز افراد جامعه به گذشـته خـود و انتخابـات برگزار شده برمي گردند و با در نظر گرفتن هزينه هاي صرف شده و به دنبال سود بيشتر، در انتخابات شرکت مـي کننـد. ممکـن اسـت تـصور شـود رأي دادن بـراي شـهروندان هزينه اي ندارد اما اين خطاست که هزينه را تنها هزينه مادي بدانيم . در چنـين شـرايطي ، هزينه ممکن است حتي صرف وقت براي رأي دادن باشد. براي مثال، صرف وقت براي شناختن نامزدها و حتي صرف وقت براي انداختن رأي به صندوق آرا. در صـورتي کـه اين صرف وقت (هزينه براي شهروندان) ارزشمند باشد و سودي در پـي داشـته باشـد، امکان تکرار آن بيشتر مي شود.
ارادهگرايـي : انـسانهـا کـانون توجـه نظريـه پـردازان مبادلـه هـستند. آنـان، فـرد را انتخابکننده و محاسبه کننده تفسير مي کنند و نيروهاي خارجي مانند شرايط اجتماعي و فرهنگي را هرگز آن قدر داراي قدرت نمي دانند که به اين انتخاب خدشه اي وارد کننـد.
شرايط اجتماعي و فرهنگي هرچه باشد، در نهايت ، فرد تصميم گيرنده است . بنابراين ، بر اساس اين ديدگاه، فرد مي تواند يکي از سطوح مشارکت سياسي را براي خـود انتخـاب کند.
تأييد اجتماعي : از ديد نظريه پردازان مکتب مبادله ، پاداشها قابـل تعريـف ، تعيـين و
حتي طبقه بندي نيستند زيرا بر فردگرايـي و ارادهگرايـي افـراد تأکيـد دارنـد و بنـابراين ،
بنيانهاي نظري رفتار انتخاباتي شهروندان در جمهوري اسلامي ايران ١٩ موارد پاداشآفرين را بسيار متنوع مي دانند و مي گويند اين موارد ممکن است شخصي و منحصر به فرد باشند. اما اگر بخواهيم به صورت کلي ، پاداش مشترکي براي انسانها در نظر بگيريم ، مي توانيم به تأييد اجتماعي اشاره کنيم . عموماً انسانها در زندگي بـه دنبـال مطلوب واقع شدن هستند. البته تأييد مي تواند شکل هاي مختلفـي داشـته باشـد: احتـرام آشکاري که يک تأييدکننده نشان مي دهد، موجـب مـي شـود خـصوصيت تأييـدشـونده پاداشآفرين تلقي شود. چنان که مازلو١ نيز يکي از نيازهاي اساسي انسانهـا را نيـاز بـه تأييد و احترام مي داند.
در يک جمع بندي کلي مي توان دو عامل را با استفاده از رويکـرد مبادلـه بـه تحليـل
پديده مشارکت سياسي در قالب رفتار انتخاباتي معرفي کرد:
١. عوامل روانشناختي مؤثر در امر مشارکت انتخاباتي
١ـ١. ويژگي هاي شخصي
٢ـ١. انگيزههاي شخصي
٣ـ١. مهارتهاي شخصي (شامل مهارتهاي اجتماعي ، مهارتهاي تحليلي و ... )
٤ـ١. ميزان تعهدپذيري فرد
٢. عوامل مادي يا محاسبه نفع اقتصادي در امر مشارکت انتخاباتي
١ـ٢. منافع شخصي بر مبناي برداشت فرد از مسائل موجود در مشارکت انتخاباتي
٢ـ٢. برآورد هزينه هاي احتمالي بر مبناي منافع و تلاش براي به حداقل رساندن آنها
٣ـ٢. برآورد سودهاي احتمالي بر مبناي منافع و تلاش براي حداکثر رساندن آنها
٣ـ ١. ديدگاه ارزشيابي سياسي
رابرت دال٢ در کتاب «سياست ، اقتصاد و رفاه» نظريه جديـدي را بـا عنـوان «ارزشـيابي سياسي » مطرح مي کند که هرچند در حـوزه عقلانيـت ابـزاري اسـت ، بـا نقـد آن آغـازl