بخشی از مقاله

چکیده

سودمندي رویکردهاي مشارکت جویانه و استفاده از مشارکت مردمی در پروژههاي نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده شهري، امري انکارناپذیر است؛ در این میان و علیرغم تأکید دست اندرکاران بر اهمیت و ضرورت این موضوع، فقدان یک استراتژي مناسب به ناکامی جلب مشارکت شهروندان در این قبیل طرحها منجر شده است. به نظر میرسد استراتژيهاي اتخاذ شده حتی اگر رویکردي نظري را به عنوان پشتوانه علمی خود قرار داده باشند، در کاربست آن در شرایط بومی منطقه ناکام بودهاند.

در این مقاله سعی شده است با توجه به شرایط ایران و از دل نظریات ارائه شده، به تدوین چهارچوبی در زمینه نوسازي مشارکتی و عوامل تأثیرگذار در افزایش میزان مشارکت ساکنین بافتهاي فرسوده شهري و نیز موانع اجرایی آن پرداخته شده و در نهایت راهکارها و ساز و کارهاي افزایش مشارکت ساکنان در نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده ارائه گردد. این مقاله بر مبناي پژوهش توصیفی- تحلیلی که در زمان حاضر پیرامون توسعه مشارکتی به ویژه در بافتهاي فرسوده مطرح گردیده استوار است. نتایج به عمل آمده نشان داد از میان نظریات و الگوهاي ارائه شده در زمینه برنامهریزي مشارکتی، انگاره تلفیقی با لحاظ شرایط فرهنگی و اجتماعی منطقه، رهیافتی راهگشاتر در زمینه مشارکت شهروندان در نوسازي بافتهاي فرسوده شهري میباشد.

-1 مقدمه

این همزمان با رشد شهرنشینی در ایران طی دو دهه اخیر و رشد بی-رویه شهرها- از 47 درصد در سال 1355 به 68/5 درصد در سال -1385 ناشی از مهاجرت و سیاستهاي تشویقی، نواحی مرکزي شهرها خصوصاً - شهرهاي قدیمی - به علت بیتوجهی دچار رکود و فرسودگی شدهاند. بسیاري از این بافتها با وجود ریشههاي سکونتی و هویت فرهنگی و اجتماعی ارزشمند به علت فرسودگی شدید و عدم دسترسی مناسب به خدمات شهري و بهداشتی به محلی براي سکونت مهاجران و یا افراد کمبضاعت و یا استقرار کاربريهاي کارگاهی، انبار و حتیبعضاً به نقاط متروکه تبدیل و از نقش این مراکز به عنوان قلب تپنده و هسته اصلی شهرها کاسته شده است. فرسودگی کالبدي، ناهنجاريهاي اجتماعی، ناکارآمدي زیرساختها و افت شدید اقتصادي از جمله مسائل مبتلا به این مناطقاند.

بافتهاي فرسوده به طور عمده بخشهایی از شهر هستند که از چرخه تکاملی حیات آن جدا گشته و به شکل کانون مشکلات و نارساییها درآمدهاند. از آنجایی که نیروهاي متحولساز درون این بافتها، قدرت و سرعت لازم براي همگام کردن خود با سایر بخشهاي شهر را دارا نبوده، لذا حرکتی واپسگرا را در پیش گرفته و روز به روز از گردونه توسعه پویاي شهر دور میگردند. طی سالیان اخیر در جهت مقابله با پدیده فرسودگی، نهادها و سازمانهاي مسئول کنترل و هدایت توسعه شهر، در قالب تهیه طرحها و پروژههاي موضعی و موضوعی، اقدام به انجام فعالیتهایی در بافتهاي فرسوده نمودهاند. لیکن بخش عمدهاي از این گونه اقدامات، تاکنون مؤفق به حصول نتایج کامل و مطلوبی نگردیده است.

نگاهی به مداخلات صورت گرفته در زمینه بهسازي و نوسازي بافت-هاي فرسوده در ایران مبین این واقعیت است که اغلب تجربیات صورت گرفته در فرایند تهیه و اجراي طرحهاي شهري از بالا به پایین و بدون توجه به زندگی، الگوهاي رفتاري و مشارکت ساکنین بوده است. بررسی و ارزیابی مؤفقیت برنامههاي موجود در روند نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده حاکی از عدم کامیابی کامل این برنامهها در دستیابی به اهدافشان است. از جمله دلایل این امر، فقدان جامعیت لازم در مطالعات و کمرنگ بودن نقش مباحثات اجتماعی در پیشنهادات برنامههاي مذکور و به خصوص از جنبه عدم توجه کافی و جدي این برنامهها به نقش مردم و مشارکت آنان در روند برنامهریزي و اجراي برنامههاي توسعه شهري در این بافتها میباشد.

امروزه به اثبات رسیده است که حضور مردم در تمامی طول پروژه، امري انکارناپذیر و مؤثر در پیشبرد اهداف و تحقق پذیري آن میباشد. و جلب مشارکت مردم به ویژه ساکنان و مالکان بافتهاي فرسوده شهري و توسعه سرمایهگذاري بخش غیر دولتی در یک ساز وکار تشویقی از تهیه طرح تا اجرا و بهره برداري از اصول محوري بهسازي و نوسازي بافتهاي فرسوده شهري است که تقریباً مورد توافق همگان قرار گرفته است و برنامهریزي مشارکتگرا براي بهسازي بافتهاي فرسوده شهري، در واقع سپردن امور بهسازي شهري به واحدهاي کوچکتر و مردم و ایجاد زمینه براي همکاري با آنان است و در واقع هسته مرکزي مفهوم مشارکت، قدرت یافتن شهروندان و تأثیرگذاري بیشتر آنان به طرحهاي شهري است.

اما متاسفانه آنچه در حال حاضر در طرحهایی با عنوان مشارکتی در کشور اجرا میشود، به هیچ وجه ناظر بر این مفهوم نبوده وعمدتاً عبارت است از تأمین منابع مالی یا پیشفرو ش واحدهاي احداثی. لذا این مقاله با تبیین اهمیت موضوع مشارکت در امر نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده، به بررسی مبانی و    مفاهیم و نظري مشارکت پرداخته و پس از مروري اجمالی بر مفاهیم و    نظریات مرتبط با مشارکت، به جایگاه برنامهریزي مشارکتی در بافت-هاي فرسوده اشاره نموده و در نهایت راهکارها و ساز و کارهاي افزایش مشارکت مردم در نوسازي و بهسازي بافتهاي فرسوده را بیان میکند.

-2 تعاریف و مفاهیم مشارکت

واژه مشارکت - Participation - از حی ث لغوي به معناي درگیري و تجمع براي منظ وري خاص میباشد. در مورد معناي اصطلاحی آن بحثهاي فراوانی شده است ولی در مجموع میتوان جوهره اصلی آن را درگیري، فعالیت و تأثیرپذیري دانست.[1] در فرهنگ آکسفورد؛ مشارکت، »درگیري ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهاي گروهی است که آنان را بر میانگیزد تا براي دستیابی به اهداف گروهی، یکدیگر را یاري دهند.« از این تعاریف چنین بر میآید که درگیر شدن، یاري دادن و مسئولیت، سه رکن اصلی مشارکت میباشند.

[10] در تعریفی دیگر از بانک جهانی، مشارکت به عنوان فرایندي تعریف می-شود که طی آن گروههاي ذینفع در جهت دادن به ابتکارات توسعه و تصمیمگیريها و منابعی که در زندگی تأثیر دارد مداخله و نظارت دارند .[11] سازمان ملل تعریف مشابهی از فرآیند مشارکت ارائه می دهد و از آن به عنوان ابزار یاد میکند: »مشارکت، ابزاري است براي افزایش فرصت حضور مردم در فرآیند تصمیمگیري به نحوي که آنها را از فعالیتهاي خود منتفع سازد.

سازمان بینالمللی کار2، مشارکت را سهم افراد و گروهاي سازمان یافته جمعیت فعال از لحاظ اقتصادي، در تسریع توسعه اقتصادي و اجتماعی میداند .[12] از ن ظر برخی از محققین، مشارکت مفهومی توسعهاي است که با انتقال قدرت همراه میباشد و شکلی از توسعه درونزا است که طی زمان دنبال پاسخ به دو سئوال چرا و چگونه است و این مفهوم را در بردارد که شامل مهیا کردن منابع محلی و حمایت از دادههاي درونی در داخل برنامههایی براي ایجاد کارائی بالاتر است.

[13] اردشیري - 1387 - مشارکت را درگیري ذهنی، عاطفی، فیزیکی و مالی اشخاص در موقعیتهاي گروهی و جمعی میداند که آنان را برمیانگیزد تا براي دستیابی به اهداف گروهی، یکدیگر را یاري رسانند و در مسئولیت کار شریک شوند. وي مشارکت را در ابعاد گسترده فرایندي تعریف میکند که به واسطه آن فرد، نقشهایی را در حیات سیاسی، اقتصادي و اجتماعی کشورش ایفا نماید و جامعه را جهت نیل به اهدافش یاري رساند .[4] این مفهوم کلیدي، امروزه در کلیه زمینههاي اجتماعی، اقتصادي، مدیریتی و ... مطرح میشود و توسعه سریع و روزافزون آن، مدیون این حقیقت است که دولتمردان درك کردهاند گستردگی و پیچیدگی ابعاد زندگی مدرن، فراتر از توانایی ایشان براي شناسایی و غلبه بر آن است. مشارکت در حوزه شهري، فرایندي است که عموم مردم را در ابرتابط با تغییرات شهر دخیل مینماید .[14]

کمیسیون اسکفینگتون3، در بریتانیا، مشارکت شهروندان را چنین تعریف میکند: مشارکت، سهیم شدن مردم در تدوین سیاستها و پیشنهادها است. دادن اطلاعات از طرف مسئولان و امکان اظهار نظر در مورد آن اطلاعات، بخش مهمی از فرایند مشارکت به حساب می-آید، اما تمام ماجرا نیست. مشارکت کامل تنها در جایی تحقق مییابد که مردم بتوانند نقش فعالی در فرایند تهیه طرح برعهده گیرند .[5] به دلیل کاربرد واژه مشارکت در زندگی روزمره و رسانهها، مفهوم اصلی آن دچار نوعی ابهام است و در برخی موارد با مفاهیمی از جمله همکاري و مداخله در طرحها به جاي هم به کار میرود.

اما یکی از تفاوتهاي اصلی بین مشارکت - مورد نظر این مقاله- با مفاهیم همکاري و مداخله در طرحها این است که درگیر شدن مردم در طرح-ها و مشاوره با آنها، همه جنبههاي مشارکت را در برنمیگیرد. از تفاوتهاي اساسی دیگر مشارکت با این دو مفهوم این است که به طور مثال این مفاهیم شامل درگیر کردن مردم در فرایند تهیه طرحها، یادگیري و گردش اطلاعات برنامهریزان با مردم با هدف بهتر کردن فرآیند تهیه طرحها است ؛ لذا مشارکت یعنی مردم مستقیماً در فرآیند تهیه طرح حضور دارند و علاوه بر تأثیرگذاري بر فرآیند میتوانند آن را کنترل کنند. مشارکت یعنی همکاري همراه با کنترل شهروندان و سهیم شدن در قدرت و در فرآیند تهیه طرحها، چرا که توانمندسازي اجتماعات، هدف غایی مشارکت است .[15]

با عنایت به مبانی فکري و همچنین رویکرد حاکم بر هر طرز تفکر نوع برداشت از مشارکت متفاوت خواهد شد و به همین دلیل نیز تعاریف ارائه شده از مشارکت متفاوت است. با توجه به پذیرش رویکرد توسعه مردمی5 که در آن ظرفیتسازي و توانمندسازي، اصول بنیادین مشارکت را تشکیل میدهد؛ لذا تعریفی میتواند مورد قبول واقع گردد که طی آن مردم، قدرت کنترل نیروهاي بیرونی و درونی اثرگذار بر زندگی خود را داشته باشند و دیدگاههاي آنها از اولویت بالا برخوردار باشد.[3]

-3 نظریه هاي مشارکتی

نظریه هاي متعددي در زمینه برنامهریزي مشارکتی از نیمه دوم دهه 1960 به این سو، مطرح گردیده است. بیان تمامی نظریههاي فوق از حوصله مقاله حاضر خارج است. از این رو سه نظریه اصلی در این جا تشریح میگردد. ملاك انتخاب این نظریهها، میزان نوآوري و خلاقیت، استحکام نظري و تأثیرگذاري بر نظریههاي بعدي میباشد.

-1-3 نظریه شري ارنشتاین

در اواخر دهه 1960 میلادي، نقش مشارکت شهروندان در جوامع، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. ارنشتاین در مقالهاي که براي اولین بار در سال 1969 منتشر شد، مفهوم مشارکت را به نحوي روشن سطحبندي و تبیین نمود. وي مشارکت شهروندي را با تعبیر قدرت شهروندي به کار گرفت و براي توضیح آن از استعاره نردبان مشارکت استفاده کرد.[5]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید